تمرین
به یک افسانه یا قصه پریان فکر کنید که استعاره خوبی برای سفر زندگی تان است. با کدام افسانه بیشتر همذات پنداری میکنید؟ رابینسون کروزوئه؟ سفید برفی؟ نخست ان افسانه را به اختصار شرح دهید آنگاه بنویسید چه ارتباطی با زندگی شما دارد. از زبان اول شخص بنویسید و اجازه دهید طول ان به میزانی باشد که لازم است. میتوانید به این صورت شروع کنید: خودم را در .... سالگی به یاد دارم که....
📕راه داستان
© کاترین آن جونز
@Writing_lovers
به یک افسانه یا قصه پریان فکر کنید که استعاره خوبی برای سفر زندگی تان است. با کدام افسانه بیشتر همذات پنداری میکنید؟ رابینسون کروزوئه؟ سفید برفی؟ نخست ان افسانه را به اختصار شرح دهید آنگاه بنویسید چه ارتباطی با زندگی شما دارد. از زبان اول شخص بنویسید و اجازه دهید طول ان به میزانی باشد که لازم است. میتوانید به این صورت شروع کنید: خودم را در .... سالگی به یاد دارم که....
📕راه داستان
© کاترین آن جونز
@Writing_lovers
❤9🔥1
هر هنرمندی حاوی بذری از جسارت است که بدون آن هیچ استعدادی برای او قابل تصور نیست.
© یوهان ولفگانگ گوته
@Writing_lovers
© یوهان ولفگانگ گوته
@Writing_lovers
🔥3❤2
نقطهی حیرت یک امر حیاتی برای داستان است. چرا که حیرت منجر به اندیشه میشود. لحظهای که خوانندهی شما دچار حیرت شود، لحظهایست که جرقهی اندیشهای در ذهنش زده میشود و آن لحظه همان است که من در تلاشم خوانندهام را به سویش هدایت کنم. اهمیت تعلیق در این است که آن نقطهی حیرت را در داستان ایجاد میکند. این که داستان خالی از انکشاف و حیرت پیامد کرده باشد برای خود من جذابیتی ندارد. تا آنجا که اگر نتوانم در داستانی آن نقطهی عطف حیرتانگیز را ایجاد کنم داستان را دور میریزم!
© ابوتراب خسروی
@Writing_lovers
© ابوتراب خسروی
@Writing_lovers
🙏5❤2👍2
یک گربه هرگز با کسی که قادر به دوست داشتن او نیست دوست نمیشود. گربهها هرگز در مورد مردم اشتباه نمیکنند.
📖مایکل من
©آموس اوز
@Writing_lovers
📖مایکل من
©آموس اوز
@Writing_lovers
❤11👍2😍1
داستان را صرفا پیدا نمیکنید، باید برای آمدنش انتظار بکشید. هرگز در زندگیام داستانی ننوشتهام، داستان به سراغ من آمده و از من خواسته که آن را بنویسم.
© سامرست موام
@Writing_lovers
© سامرست موام
@Writing_lovers
🔥8❤3👍3
هر روز زمانی را به استراق سمع مکالمات مردم و ثبت شنیدههای محیط اطراف در دفترچه ایده و الهام خود بپردازید. جملهای را که به تازگی در جایی؛ در محل کار، فروشگاه محله یا از زبان اعضای فامیل یا خانواده شنیدهاید را در نظر بگیرید. مهم نیست آن جمله در چه زمینهای بوده، براساس آن یک گفتگوی دو صفحهای برای دو شخصیت بنویسید.
© شاندا رایمز
@Writing_lovers
© شاندا رایمز
@Writing_lovers
👍5🔥4🥰2❤1
شما باید دائم عاشق چیزی باشید. در مورد من، این عشق مربوط به کتاب و نوشتن است.
© ری بردبری
@Writing_lovers
© ری بردبری
@Writing_lovers
🔥7❤4
تمرین
✍ درباره این جمله نظرتان را در یکصفحه بنویسید:
"آیا جز این است که تکان دهندهترین لحظات زندگیمان را در غیاب کلمات تجربه میکنیم؟"
©مارسل مارسو
@Writing_lovers
✍ درباره این جمله نظرتان را در یکصفحه بنویسید:
"آیا جز این است که تکان دهندهترین لحظات زندگیمان را در غیاب کلمات تجربه میکنیم؟"
©مارسل مارسو
@Writing_lovers
👍11❤1
وظیفه نویسنده این نیست که سؤالات را حل کند، بلکه آنها را به گونهای طرح کند که خود خواننده در مورد آنها فکر کند.
© آنتون چخوف
@Writing_lovers
© آنتون چخوف
@Writing_lovers
👍9🔥4❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکشب تأمل ایام گذشته میکردم و بر عمر تلف کرده تأسف میخوردم. مصلحت چنان دیدم که در نشیمن عُزلت نشینم و دگر پریشان نگویم.
تا یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود، از در درآمد و چندانکه نشاط ملاعبت کرد، جوابش نگفتم. رنجیده نگه کرد و گفت:
کنونت که امکان گفتار هست
بگو ای برادر بلطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل در رسید
بحکم ضرورت زبان در کشی
کسی از متعلقان مناش، بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده که بقیت عمر خاموشی گزیند.
گفتا به صحبت قدیم که قدم بر ندارم، مگر آنگه که سخن گفته شود، که آزردن دوستان جهلاست و خلاف راه صواب که ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام.
بحکم ضرورت سخن گفتم و تفرج کنان بیرون رفتیم. در فصل ربیع (بهار) که ایام دولت وَرد (گل سرخ) رسیده بود. شب را ببوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت( شبنشینی) افتاد. موضعی خوش و خرّم و درختان درهم.
بامدادان که خاطر باز آمدن بر رأی نشستن غالب آمد، دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل فراهم آورده و رغبت شهر کرده.
گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقائی و عهد گلستان را وفائی نباشد و حکما گفتهاند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید. گفتا طریق چیست؟
گفتم برای نزهت ناظران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن(نوشتن) که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعاش را به طیش خریف( تلخی پاییز) مبدل نکند.
به چه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
حالی که من این بگفتم دامن گل بریخت و در دامنم آویخت. فصلی در همانروز اتفاق بیاض ( پاکنویس) افتاد در حسن معاشرت و آداب محاورت. فیالجمله هنوز از گل بُستان بقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.
روز نثر فارسی
@Writing_lovers
تا یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود، از در درآمد و چندانکه نشاط ملاعبت کرد، جوابش نگفتم. رنجیده نگه کرد و گفت:
کنونت که امکان گفتار هست
بگو ای برادر بلطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل در رسید
بحکم ضرورت زبان در کشی
کسی از متعلقان مناش، بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده که بقیت عمر خاموشی گزیند.
گفتا به صحبت قدیم که قدم بر ندارم، مگر آنگه که سخن گفته شود، که آزردن دوستان جهلاست و خلاف راه صواب که ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام.
بحکم ضرورت سخن گفتم و تفرج کنان بیرون رفتیم. در فصل ربیع (بهار) که ایام دولت وَرد (گل سرخ) رسیده بود. شب را ببوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت( شبنشینی) افتاد. موضعی خوش و خرّم و درختان درهم.
بامدادان که خاطر باز آمدن بر رأی نشستن غالب آمد، دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل فراهم آورده و رغبت شهر کرده.
گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقائی و عهد گلستان را وفائی نباشد و حکما گفتهاند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید. گفتا طریق چیست؟
گفتم برای نزهت ناظران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن(نوشتن) که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعاش را به طیش خریف( تلخی پاییز) مبدل نکند.
به چه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
حالی که من این بگفتم دامن گل بریخت و در دامنم آویخت. فصلی در همانروز اتفاق بیاض ( پاکنویس) افتاد در حسن معاشرت و آداب محاورت. فیالجمله هنوز از گل بُستان بقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.
روز نثر فارسی
@Writing_lovers
🔥7❤4🕊2
در قصهنویسی بیش از نویسندگان غربی از سعدی تاثیر گرفتهام. بوستان، نمونه عالی نثر است. هر کس غزلیات سعدی و گلستان و بوستانش را خوانده باشد، نمیتواند تحت تاثیر زبان و قدرت ایجاز سعدی قرار نگیرد.
© ابراهیم گلستان
@Writing_lovers
© ابراهیم گلستان
@Writing_lovers
👍8❤3🔥2
تمرین
شخصیتی واقعی را انتخاب کنید که تا قبل از بیست سالگیتان بیشترین تاثیر را بر شما داشته است. کسی که وی را شخصا میشناختید. سعی کنید او را در ذهن مجسم کنید و هر چیزی را که درباره وی از ذهنتان خطورمیکند به سرعت روی کاغذ بیاورید. این سوالات ممکن است کمک تان کند: خصوصیات جسمی وی چیست؟ سن، قد، وزن، خوشتیپ است؟ زیباست؟چه چیزهایی برایش مهم است؟ بزرگترین پیروزی وی؟ بزرگترین شکست وی؟ رؤیایش؟ بزرگترین انگیزه زندگیاش؟ دوست دارد چه چیزی را از گذشته بیاد بیاورد؟ دوست دارد چه چیز را فراموش کند؟ چه نقصی در شخصیت وی میبینید؟ چه تصویر یا استعارهای به عنوان نماد شخصیتش انتخاب میکنید؟ یک گل، یک پرنده یا یک رنگ؟
یک صفحه در توصیف فردی که انتخاب کردهاید بنویسید. سعی کنید روی خودش تمرکز کنید نه صرفا احساسی که نسبت به او دارید. طوری توصیفش کنید که در اتاق پرازدحام بین دویست نفر شخصیت شما کاملا به چشم بیاید.
📕راه داستان
©کاترین آن جونز
@Writing_lovers
شخصیتی واقعی را انتخاب کنید که تا قبل از بیست سالگیتان بیشترین تاثیر را بر شما داشته است. کسی که وی را شخصا میشناختید. سعی کنید او را در ذهن مجسم کنید و هر چیزی را که درباره وی از ذهنتان خطورمیکند به سرعت روی کاغذ بیاورید. این سوالات ممکن است کمک تان کند: خصوصیات جسمی وی چیست؟ سن، قد، وزن، خوشتیپ است؟ زیباست؟چه چیزهایی برایش مهم است؟ بزرگترین پیروزی وی؟ بزرگترین شکست وی؟ رؤیایش؟ بزرگترین انگیزه زندگیاش؟ دوست دارد چه چیزی را از گذشته بیاد بیاورد؟ دوست دارد چه چیز را فراموش کند؟ چه نقصی در شخصیت وی میبینید؟ چه تصویر یا استعارهای به عنوان نماد شخصیتش انتخاب میکنید؟ یک گل، یک پرنده یا یک رنگ؟
یک صفحه در توصیف فردی که انتخاب کردهاید بنویسید. سعی کنید روی خودش تمرکز کنید نه صرفا احساسی که نسبت به او دارید. طوری توصیفش کنید که در اتاق پرازدحام بین دویست نفر شخصیت شما کاملا به چشم بیاید.
📕راه داستان
©کاترین آن جونز
@Writing_lovers
❤10👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتابها مانند خانهای هستند که از باران به آن پناه میبریم و مرا از هر چیزی که در کودکی از آن میترسیدم محافظت میکرد.
© فردریک بکنر
@Writing_lovers
© فردریک بکنر
@Writing_lovers
❤21🔥3
تمرین
تا جایی که میتوانی در جهان شخصیت رمانت زندگی کن. به کارهایی که در طول یک روز عادی انجام میدهد، فکر کن و خوب او را بشناس. وقتی او را خوب شناختی اجازه بده به زبان خودش سخن بگوید. حالا یک گفتگوی درونی بنویس. یک تک گویی اول شخص از نقطه دید شخصیتت بنویس.
📕اندیشههای نو در رماننویسی
© والری مارتین
@Writing_lovers
تا جایی که میتوانی در جهان شخصیت رمانت زندگی کن. به کارهایی که در طول یک روز عادی انجام میدهد، فکر کن و خوب او را بشناس. وقتی او را خوب شناختی اجازه بده به زبان خودش سخن بگوید. حالا یک گفتگوی درونی بنویس. یک تک گویی اول شخص از نقطه دید شخصیتت بنویس.
📕اندیشههای نو در رماننویسی
© والری مارتین
@Writing_lovers
👍11❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر داستاننویسِ تازهکاری میداند که هر شخصیت در داستان، باید «زبان» و نوع بیانی خاص خود را داشته باشد که نشاندهنده وضعیت اوست از نظر طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی. نخستین نکتهای که اگر داستاننویس آن را نداند، تبدیل میشود به یکی از آن دسته مثلاً نویسندگانی که در رمانهای سطحیِ سرگرم کننده مینویسند، نویسندهای با زبانی سطحی و سادهانگارانه و نثری یکسان... و «آدمک»های قصههاشان نیز، فرقی نمیکند زن باشند یا مرد، پیر یا جوان یا حتا کودک، از هر قشر و طبقهای، همه مانند هم و مثل نویسنده سخن میگویند.
© ناصر زراعتی
@Writing_lovers
© ناصر زراعتی
@Writing_lovers
👍11❤4👌2