بهمنی قاجار
⭕️مجزرة بانياس بحق الطائفة العلوية من قبل السنة الارهابية اتباع الجولاني
جنایات تکان دهنده جولانی و عناصر او علیه علویان سوریه مصداق بارز نسل کشی و پاکسازی نژادی است ، هر وجدان بیدار و انسانی که اندکی احساس داشته باشد از این حجم جنایت و توحش، دل آزرده و متاثر می گردد ، لینک کانالی که اخبار علویان را منتشر می کند را در کانال قرار دادم ، با عضویت در این کانال هم می توان از اخبار علویان سوریه آگاه شد و هم به نوعی به آنان پیام همدردی فرستاد. که ایرانی ها اخبار شما را دنبال می کنند .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
بهمنی قاجار
نبين لكم الاخبار مباشر اول باول … https://www.tg-me.com/iliaa32
لینک کانال که اخبار قتل عام علویون را پوشش می دهد .
Forwarded from ممالک محروسه ایران
۲۱ اسفند ماه روزبزرگداشت حکیم نظامی گنجوی گرامی باد.
عرض ادب فرهاد میرزا به نظامی
شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند دانشمند عباس میرزا نایب السلطنه ولیعهد در مسیر سفر حج خود در24 رمضان 1292 از گنجه و مزار حکیم عالیقدر زبان و ادب فارسی دیدار و به ساحت وی عرض ادب و احترام می کند بیان این زیارت عارفانه به قلم فرهاد میرزا:
در یمین راه گنبد کوچکی بود که خراب شده قبر شیخ نظامی است که تا شهر گنجه هفت ورس است.
پیاده شده به سر قبر او رفتم. قراولخانه که در این نزدیکی است قراول ها آن قدر کاه برای اسب های خود ریخته بودند که ممکن نبود میان گنبد بروم و یادم امد که شیخ در اسکندر نامه فرموده :
بیادآور ای تازه کبک دری
که چون بر سر خاک من بگذری
گیا بینی از خاکم انگیخته
سرین سوده، بالین فرو ریخته
همه خاک فرش مرا برده باد
نکرده ز من هیچ هم عهد یاد
نهی دست بر شوشه خاک من
بیادآری از گوهر پاک من
فشانی تو بر من سرشکی ز دور
فشانم من از آسمان بر تو نور
دعای تو بر هرچه آرد شتاب
من آمین کنم تا شود مستجاب
درودم رسانی رسانم درود
بیایی بیایم زگنبد فرود
مرا زنده پندار چون خویشتن
من آیم به جان گر تو آیی به تن
حالا نمی داند که کاه ریخته اند. از دم در فاتحه خوانده برگشتم.
@qajariranhistory
عرض ادب فرهاد میرزا به نظامی
شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند دانشمند عباس میرزا نایب السلطنه ولیعهد در مسیر سفر حج خود در24 رمضان 1292 از گنجه و مزار حکیم عالیقدر زبان و ادب فارسی دیدار و به ساحت وی عرض ادب و احترام می کند بیان این زیارت عارفانه به قلم فرهاد میرزا:
در یمین راه گنبد کوچکی بود که خراب شده قبر شیخ نظامی است که تا شهر گنجه هفت ورس است.
پیاده شده به سر قبر او رفتم. قراولخانه که در این نزدیکی است قراول ها آن قدر کاه برای اسب های خود ریخته بودند که ممکن نبود میان گنبد بروم و یادم امد که شیخ در اسکندر نامه فرموده :
بیادآور ای تازه کبک دری
که چون بر سر خاک من بگذری
گیا بینی از خاکم انگیخته
سرین سوده، بالین فرو ریخته
همه خاک فرش مرا برده باد
نکرده ز من هیچ هم عهد یاد
نهی دست بر شوشه خاک من
بیادآری از گوهر پاک من
فشانی تو بر من سرشکی ز دور
فشانم من از آسمان بر تو نور
دعای تو بر هرچه آرد شتاب
من آمین کنم تا شود مستجاب
درودم رسانی رسانم درود
بیایی بیایم زگنبد فرود
مرا زنده پندار چون خویشتن
من آیم به جان گر تو آیی به تن
حالا نمی داند که کاه ریخته اند. از دم در فاتحه خوانده برگشتم.
@qajariranhistory
Forwarded from سیمرغ
کیّاس بود و سیّاس؛ علیرغم سبعیت نسبت به رقبایش، فرمانروایی لایق بود که یک تنه ایرانِ پاره پاره شده پس از مرگ #نادر_شاه را با فراست و ذکاوت یکپارچه ساخت. مرگ نابهنگامش اما ایران زمین را در برابر روسیه تزاری ناتوان کرد.
۲۸۳ سال پیش در چنین روزی #آقا_محمد_خان_قاجار چشم به جهان گشود
@Iran_simorgh
۲۸۳ سال پیش در چنین روزی #آقا_محمد_خان_قاجار چشم به جهان گشود
@Iran_simorgh
آذربایجان خود ایران است
رویکرد رسمی به مساله اقوام و وحدت ملی از ترویج قوم گرایی تا بی عملی و کلی گویی و فقدان هرگونه سیاست ملی
( گزارشی درباره یگ نشست در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی)
در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه به دعوت موسسه دیار کهن برای شرکت در نشستی درباره اصل ۱۵ قانون اساسی حضور یافتم ، نخستین سخنران آقای دکتر جعفر محمد زاده بودند که سخنرانی دقیق و مبسوطی در مورد جایگاه ملی زبان فارسی و دسیسه ها برای تضعیف زبان فارسی و تحرکات قوم گرایانه ارائه دادند ، متعاقبا آقای دکتر بهرام سرمست استاندار آذربایجان شرقی به تندی به آقای دکتر محمد زاده پاسخ داد و سخنان ایشان را افراطی خواند و تاگید کرد که نباید وارد فضای پان ترکیسم شد و نه پان ایرانیسم ، آقای دکتر سرمست سپس تاکید کرد که زبان عامل ارتباط آذربایجان با ایران نیست بلکه مذهب عامل پیوند آذربایجان با ایران است ، سپس آقای علوی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور فعلی رئیس جمهور در حوزه اقوام و ادیان سخنرانی کرد و با اشاره به آیات قرآنی، تاکید کرد که زبان صرفا ابزار ارتباطی است و هیچ امتیاز و اعتباری محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد تقوا و وحدت است ، پس از سخنان ایشان ، فرصت سخنرانی به من رسید و اظهار داشتم که سخنان آقای سرمست درباره این که پیوند آذربایجان با ایران را به مذهب فرو کاستند، به شدت غلط و نگران کننده است ، اولا ایشان طوری به آذربایجان اشاره کردند که گویا سرزمینی غیر ایرانی است که با ایران به دلیل مثلا مذهب متحد شده و وارد یک کنفدراسیون شده است در حالی که این طور نیست ، آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و وارد اتحادی با ایران نشده است ، آذربایجان از اسطوره ها جایگاه مهمی در تاریخ و هویت و فرهنگ ایران داشته است ، چنانچه کیخسرو بزرگترین شخصیت و شهریار اسطوره ای ایران پس از سفر به آذربایجان به شاهنشاهی ایران رسید ، هم چنین مقدس ترین مکان در ایران باستان ، آتشکده آذرگشسب بود و نخستین جنبش مقاومت در برابر اشغالگری یونانی ها از آذربایجان آغاز گردید ، هم چنین هنگامی که از جنگ های هزار ساله ایران و روم سخن می گوییم ، یکی از مهمترین کانون های مقاومت ایرانی ها ، سرزمین آذربایجان بود ، پس از اسلام نیز یکی از مهمترین سرزمین ها در ظهور و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی ، آذربایجان بود ، چنانچه اسدی طوسی و سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان آمدند و در خود آذربایجان و اران ، ستارگان بزرگ ادب فارسی مانند نظامی و خاقانی زاده شدند ، درست است که آذربایجان خاستگاه صفویه و سرزمینی است که رسمیت مذهب شیعه در آن جا تثبیت گردید ، اما پیوند آذربایجان با ایران به هیچ روی منحصر به مذهب نیست ، چنانچه مبارزان مشروطه مانند ستارخان در خیزش خود به دنبال آزادی و اعتلای ایران بودند ، آنانی که مقابل ستارخان هم بودند مذهبی بودند ، بنابراین خیزش ستارخان اصولا جنبه مذهبی نداشت و اصولا آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و نمی توان پیوند آن با ایران را به مذهب تقلیل داد ، در ادامه سخنان آقای علوی را هم نقد کردم و به ایشان گفتم انتظار از شما به عنوان شخصی که هشت سال وزیر اطلاعات بود این است که در این نشست تخصصی به ابعاد سیاسی مرتبط با مساله وحدت ملی در ایران اشاره می کردید و اهمیت زبان فارسی را به عنوان یک ذخیره فرهنگی و تمدنی و مبنای هویت و همبستگی ملی تببین کنید نه این که کلی گویی بفرمایید و صرفا از تقوا و وحدت سخن بگویید ، ما این جا در مورد اصل پانزده قانون اساسی و موضوع مهم زبان ملی و زبان های محلی دور هم جمع شده ایم نه کلی گویی درباره تقوا و .... و تقوای من نوعی به چه درد شما می خورد ؟! انتظار این بود که حضرتعالی به دسیسه های بیگانگان برای تلاش به تبدیل اقوام ایرانی به اقلیت های ملی اشاره می کردید و این مسائل مهم و توطئه هایی که علیه کشور وجود دارد را تشریح می کردید، بعد از این نقد ، به مساله مبانی حقوقی آموزش زبان مادری پرداختم که متعاقبا به این موضوع به تفصیل خواهم پرداخت.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
رویکرد رسمی به مساله اقوام و وحدت ملی از ترویج قوم گرایی تا بی عملی و کلی گویی و فقدان هرگونه سیاست ملی
( گزارشی درباره یگ نشست در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی)
در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه به دعوت موسسه دیار کهن برای شرکت در نشستی درباره اصل ۱۵ قانون اساسی حضور یافتم ، نخستین سخنران آقای دکتر جعفر محمد زاده بودند که سخنرانی دقیق و مبسوطی در مورد جایگاه ملی زبان فارسی و دسیسه ها برای تضعیف زبان فارسی و تحرکات قوم گرایانه ارائه دادند ، متعاقبا آقای دکتر بهرام سرمست استاندار آذربایجان شرقی به تندی به آقای دکتر محمد زاده پاسخ داد و سخنان ایشان را افراطی خواند و تاگید کرد که نباید وارد فضای پان ترکیسم شد و نه پان ایرانیسم ، آقای دکتر سرمست سپس تاکید کرد که زبان عامل ارتباط آذربایجان با ایران نیست بلکه مذهب عامل پیوند آذربایجان با ایران است ، سپس آقای علوی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور فعلی رئیس جمهور در حوزه اقوام و ادیان سخنرانی کرد و با اشاره به آیات قرآنی، تاکید کرد که زبان صرفا ابزار ارتباطی است و هیچ امتیاز و اعتباری محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد تقوا و وحدت است ، پس از سخنان ایشان ، فرصت سخنرانی به من رسید و اظهار داشتم که سخنان آقای سرمست درباره این که پیوند آذربایجان با ایران را به مذهب فرو کاستند، به شدت غلط و نگران کننده است ، اولا ایشان طوری به آذربایجان اشاره کردند که گویا سرزمینی غیر ایرانی است که با ایران به دلیل مثلا مذهب متحد شده و وارد یک کنفدراسیون شده است در حالی که این طور نیست ، آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و وارد اتحادی با ایران نشده است ، آذربایجان از اسطوره ها جایگاه مهمی در تاریخ و هویت و فرهنگ ایران داشته است ، چنانچه کیخسرو بزرگترین شخصیت و شهریار اسطوره ای ایران پس از سفر به آذربایجان به شاهنشاهی ایران رسید ، هم چنین مقدس ترین مکان در ایران باستان ، آتشکده آذرگشسب بود و نخستین جنبش مقاومت در برابر اشغالگری یونانی ها از آذربایجان آغاز گردید ، هم چنین هنگامی که از جنگ های هزار ساله ایران و روم سخن می گوییم ، یکی از مهمترین کانون های مقاومت ایرانی ها ، سرزمین آذربایجان بود ، پس از اسلام نیز یکی از مهمترین سرزمین ها در ظهور و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی ، آذربایجان بود ، چنانچه اسدی طوسی و سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان آمدند و در خود آذربایجان و اران ، ستارگان بزرگ ادب فارسی مانند نظامی و خاقانی زاده شدند ، درست است که آذربایجان خاستگاه صفویه و سرزمینی است که رسمیت مذهب شیعه در آن جا تثبیت گردید ، اما پیوند آذربایجان با ایران به هیچ روی منحصر به مذهب نیست ، چنانچه مبارزان مشروطه مانند ستارخان در خیزش خود به دنبال آزادی و اعتلای ایران بودند ، آنانی که مقابل ستارخان هم بودند مذهبی بودند ، بنابراین خیزش ستارخان اصولا جنبه مذهبی نداشت و اصولا آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و نمی توان پیوند آن با ایران را به مذهب تقلیل داد ، در ادامه سخنان آقای علوی را هم نقد کردم و به ایشان گفتم انتظار از شما به عنوان شخصی که هشت سال وزیر اطلاعات بود این است که در این نشست تخصصی به ابعاد سیاسی مرتبط با مساله وحدت ملی در ایران اشاره می کردید و اهمیت زبان فارسی را به عنوان یک ذخیره فرهنگی و تمدنی و مبنای هویت و همبستگی ملی تببین کنید نه این که کلی گویی بفرمایید و صرفا از تقوا و وحدت سخن بگویید ، ما این جا در مورد اصل پانزده قانون اساسی و موضوع مهم زبان ملی و زبان های محلی دور هم جمع شده ایم نه کلی گویی درباره تقوا و .... و تقوای من نوعی به چه درد شما می خورد ؟! انتظار این بود که حضرتعالی به دسیسه های بیگانگان برای تلاش به تبدیل اقوام ایرانی به اقلیت های ملی اشاره می کردید و این مسائل مهم و توطئه هایی که علیه کشور وجود دارد را تشریح می کردید، بعد از این نقد ، به مساله مبانی حقوقی آموزش زبان مادری پرداختم که متعاقبا به این موضوع به تفصیل خواهم پرداخت.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
اگر رضاشاه نبود
بخش اول
این روزها رایج شده که می گویند اگر رضاشاه نبود، ایران ویرانه و خرابه بود و.... نخست باید بپرسیم حالا که رضاشاه بوده، ایران در کجای کارست ؟ چرا این قدر خود را دست کم می گیرید ؟ یعنی ایران ، کشوری که پیش از رضاشاه نخستین دموکراسی آسیا و نخستین کشوری در آسیا گردید که دارای قوانین اساسی و مجلس ملی شد ، ايرانی که دهها سال قبل رضاشاه مراکز آموزش عالی داشت و یکی از پنج کشور مستقل آسیا بود ، ايرانی که شکوه و مدنیت عصر صفوی اش چشم سیاحان اروپایی چون شاردن را خیره می کرد باید این قدر بدبخت و دست کم تلقی گردد که اگر رضاشاه نبود وضعيتی ناگوار تر از این وضعیت اسفبار امروز هم داشت ، یعنی ما با این همه پول نفت و این تاریخ و مدنیت درخشان که به آن می بالیم و سرمایه های خدادادی طبیعی سرشار و نیز با شرایط بدی هم که داریم و حسرت به دل ؛ امارات و ترکیه و مالزی و اندونزی و کره جنوبی و حتی خیلی پایین تر از آن ها هم شده ایم این قدر باید خود را حقیر بدانیم که اگر رضاشاه نبود از این هم بدبخت تر و مصیبت زده تر بودیم؟!!؟ آیا احتمال نمی دهیم اگر رضاشاه و پسرش نبودند و در سیاست های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و نیز نوع حکمرانی و سرکوب توسعه سیاسی این چنین خامدستانه عمل نمی کردند، انقلابی هم نمی شد و امروز وضعیت خیلی هم متفاوت بود؟
دوستداران رضاشاه شاید در پاسخ بگویند پس اگر این طور است چرا در عصر قاجار، دستاوردهای دوره پهلوی حاصل نشد ؟ در پاسخ باید بگوییم نخست این که در دوره قاجار دستاوردهایی بزرگتر داشتیم، از خرافات به دوران عقل محوری پا گذاشتیم، مشروطه و مجلس و قانونگذاری و مطبوعات ، رفع جزیه و... مراکز آموزش عالی و نظام آموزشی مدرن و برانداختن اکثر ملوک الطوایف و پایه گذاری ارتش و نیروهای امنیتی ، همگی دستاوردهای دوره پیش از رضاشاه هستند ، دوم این که در عصر قاجار موانعی وجود داشت که آن موانع بر سر راه رضاشاه نبود، مهمترین مانع توسعه ایران در عصر قاجار عهدنامه ترکمان چای و نفوذ روسیه تزاری بود ، اگر انقلاب روسیه نمی شد نه رضاشاهی میآمد و نه ایران امکان تنفس پیدا می کرد ، آن چه گلوی ایران عصر قاجار را فشار می داد و مانع شد بزرگانی چون ؛ عباس میرزا ، قائم مقام، امیر کبیر و سپهسالار موفق شوند ، قدرت روسیه تزاری و عهدنامه ترکمان چای بود آن چه که این دو را نابود گرد و از سر راه ایران برداشت ، انقلاب روسیه بود و نه رضاشاه، اگر رضاشاهی هم نبود ایران بعد انقلاب روسیه بی ترس از شر مداخله جویی روسیه می توانست کارهای بزرگی انجام دهدد.
مانع دیگر برای اقتدار دولت در عصر قاجار روحانیت بودد ، دولت در عصر قاجار تقریبا به هر کار نو و اصلاحی دست می زد با مقاومت روحانیت روبرو می شد مثل تلاش های نافرجام ناصرالدین شاه برای تاسیس ثبت اسناد و یا بانک و ....... اما با مشروطیت و تصویب قوانین اساسی ، جایگاه و قدرت روحانیت بسیار ضعیف شد و با شکست استبداد صغیر و سرکوب شیخ فضل الله نوری و اعدام وی و متعاقبا با تعطیلی عملی اصل دوم متمم قانون اساسی ، روحانیت به شدت ضعیف و غیر سیاسی شده بود ، کما این که قوانین در مجلس شورای ملی تصویب شد و روحانیت یا بنای مخالفت و یا توان آن را نداشت ، بنابراین حذف موقعیت سیاسی و قدرت روحانیت در پیش از رضاشاه تکمیل شده بود در غائله جمهوری رضاخانی نیز بنا به تحریف واقعیتی مبتنی بر تفاهم نانوشته تاریخ نگاری پهلوی و جمهوری اسلامی، نقش مخالفت روحانیت پررنگ شده است ، غائله جمهوری خواهی رضاخان در دوم فروردین ۱۳۰۳ با جنبش مردم تهران و در راستای مقابله با دیکتاتوری رضاخان و دفاع از مشروطیت شکست خورد و نقش مذهب صرفا و صرفا ناشی از مخالفت مرحوم مدرس و سیلی خوردن ایشان بود ، اما مخالفت علمای قم با جمهوری هیچ اثری در این ماجرا که نداشت هیچی بیشتر به داد رضاخان رسید، مخالفت علمای قم با جمهوری در ۱۲ فروردین یعنی ۱۰ روز بعد از شکست قطعی جمهوری و با توصیه به قدر وجود نعمت رضاخان بود ، رضاخان بعد دوم فروردین ، شکست خورد و در آستانه استیضاح و برکناری بود و علمای قم به داد او رسیدند اما در تفاهمی نانوشته ، شکست جمهوری خواهی رضاخان ناشی از مخالفت روحانیت دانسته شده ، چون پهلوی می خواهد خود و اصلاحاتش را قربانی روحانیت معرفی نماید و تاریخ نگاری رسمی جمهوری اسلامی نیز می خواهد روحانیت را همیشه مهمترین و تاثیرگذار ترین نیروی سیاسی معرفی نماید ، خلاصه از مطلب دور نشویم ، روحانیت پیش از رضاشاه بسیار ضعیف شده بود و رضاشاه نه تنها روحانیت را ضعیف نکرد بلکه در عصر وی حوزه علمیه قم ایجاد شد و در نتیجه اقدامات ضد دینی رضاشاه و تندروی های وی و نیز براثر فشارهای اقتصادی و اجتماعی او علیه بازار ، روند سیاسی شدن دین تسریع شد .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش اول
این روزها رایج شده که می گویند اگر رضاشاه نبود، ایران ویرانه و خرابه بود و.... نخست باید بپرسیم حالا که رضاشاه بوده، ایران در کجای کارست ؟ چرا این قدر خود را دست کم می گیرید ؟ یعنی ایران ، کشوری که پیش از رضاشاه نخستین دموکراسی آسیا و نخستین کشوری در آسیا گردید که دارای قوانین اساسی و مجلس ملی شد ، ايرانی که دهها سال قبل رضاشاه مراکز آموزش عالی داشت و یکی از پنج کشور مستقل آسیا بود ، ايرانی که شکوه و مدنیت عصر صفوی اش چشم سیاحان اروپایی چون شاردن را خیره می کرد باید این قدر بدبخت و دست کم تلقی گردد که اگر رضاشاه نبود وضعيتی ناگوار تر از این وضعیت اسفبار امروز هم داشت ، یعنی ما با این همه پول نفت و این تاریخ و مدنیت درخشان که به آن می بالیم و سرمایه های خدادادی طبیعی سرشار و نیز با شرایط بدی هم که داریم و حسرت به دل ؛ امارات و ترکیه و مالزی و اندونزی و کره جنوبی و حتی خیلی پایین تر از آن ها هم شده ایم این قدر باید خود را حقیر بدانیم که اگر رضاشاه نبود از این هم بدبخت تر و مصیبت زده تر بودیم؟!!؟ آیا احتمال نمی دهیم اگر رضاشاه و پسرش نبودند و در سیاست های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و نیز نوع حکمرانی و سرکوب توسعه سیاسی این چنین خامدستانه عمل نمی کردند، انقلابی هم نمی شد و امروز وضعیت خیلی هم متفاوت بود؟
دوستداران رضاشاه شاید در پاسخ بگویند پس اگر این طور است چرا در عصر قاجار، دستاوردهای دوره پهلوی حاصل نشد ؟ در پاسخ باید بگوییم نخست این که در دوره قاجار دستاوردهایی بزرگتر داشتیم، از خرافات به دوران عقل محوری پا گذاشتیم، مشروطه و مجلس و قانونگذاری و مطبوعات ، رفع جزیه و... مراکز آموزش عالی و نظام آموزشی مدرن و برانداختن اکثر ملوک الطوایف و پایه گذاری ارتش و نیروهای امنیتی ، همگی دستاوردهای دوره پیش از رضاشاه هستند ، دوم این که در عصر قاجار موانعی وجود داشت که آن موانع بر سر راه رضاشاه نبود، مهمترین مانع توسعه ایران در عصر قاجار عهدنامه ترکمان چای و نفوذ روسیه تزاری بود ، اگر انقلاب روسیه نمی شد نه رضاشاهی میآمد و نه ایران امکان تنفس پیدا می کرد ، آن چه گلوی ایران عصر قاجار را فشار می داد و مانع شد بزرگانی چون ؛ عباس میرزا ، قائم مقام، امیر کبیر و سپهسالار موفق شوند ، قدرت روسیه تزاری و عهدنامه ترکمان چای بود آن چه که این دو را نابود گرد و از سر راه ایران برداشت ، انقلاب روسیه بود و نه رضاشاه، اگر رضاشاهی هم نبود ایران بعد انقلاب روسیه بی ترس از شر مداخله جویی روسیه می توانست کارهای بزرگی انجام دهدد.
مانع دیگر برای اقتدار دولت در عصر قاجار روحانیت بودد ، دولت در عصر قاجار تقریبا به هر کار نو و اصلاحی دست می زد با مقاومت روحانیت روبرو می شد مثل تلاش های نافرجام ناصرالدین شاه برای تاسیس ثبت اسناد و یا بانک و ....... اما با مشروطیت و تصویب قوانین اساسی ، جایگاه و قدرت روحانیت بسیار ضعیف شد و با شکست استبداد صغیر و سرکوب شیخ فضل الله نوری و اعدام وی و متعاقبا با تعطیلی عملی اصل دوم متمم قانون اساسی ، روحانیت به شدت ضعیف و غیر سیاسی شده بود ، کما این که قوانین در مجلس شورای ملی تصویب شد و روحانیت یا بنای مخالفت و یا توان آن را نداشت ، بنابراین حذف موقعیت سیاسی و قدرت روحانیت در پیش از رضاشاه تکمیل شده بود در غائله جمهوری رضاخانی نیز بنا به تحریف واقعیتی مبتنی بر تفاهم نانوشته تاریخ نگاری پهلوی و جمهوری اسلامی، نقش مخالفت روحانیت پررنگ شده است ، غائله جمهوری خواهی رضاخان در دوم فروردین ۱۳۰۳ با جنبش مردم تهران و در راستای مقابله با دیکتاتوری رضاخان و دفاع از مشروطیت شکست خورد و نقش مذهب صرفا و صرفا ناشی از مخالفت مرحوم مدرس و سیلی خوردن ایشان بود ، اما مخالفت علمای قم با جمهوری هیچ اثری در این ماجرا که نداشت هیچی بیشتر به داد رضاخان رسید، مخالفت علمای قم با جمهوری در ۱۲ فروردین یعنی ۱۰ روز بعد از شکست قطعی جمهوری و با توصیه به قدر وجود نعمت رضاخان بود ، رضاخان بعد دوم فروردین ، شکست خورد و در آستانه استیضاح و برکناری بود و علمای قم به داد او رسیدند اما در تفاهمی نانوشته ، شکست جمهوری خواهی رضاخان ناشی از مخالفت روحانیت دانسته شده ، چون پهلوی می خواهد خود و اصلاحاتش را قربانی روحانیت معرفی نماید و تاریخ نگاری رسمی جمهوری اسلامی نیز می خواهد روحانیت را همیشه مهمترین و تاثیرگذار ترین نیروی سیاسی معرفی نماید ، خلاصه از مطلب دور نشویم ، روحانیت پیش از رضاشاه بسیار ضعیف شده بود و رضاشاه نه تنها روحانیت را ضعیف نکرد بلکه در عصر وی حوزه علمیه قم ایجاد شد و در نتیجه اقدامات ضد دینی رضاشاه و تندروی های وی و نیز براثر فشارهای اقتصادی و اجتماعی او علیه بازار ، روند سیاسی شدن دین تسریع شد .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ