🇵🇸•كآفِه رَحيـــٓــمی•🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
از بین همهٔ عکسهایِ خندان و درحالِ مصاحبه و ارائهٔ گزارشِکاری که تو غرفه بود؛ اینو برداشتم به یادگار. که بنویسم؛
«عکسِ کمتر دیدهشده از سیدابراهیم رئیسی. او که همنشینیاش با کَپَرنشینان را هم مسخره کردند. گفتند چقدر پوپولیستی! از سفرِخارجی آمدی و بلافاصله رفتی لایِ گِل و خاکِ همراهِ جمعیتی سیلزده که دورت را گرفتهاند که چه؟ رئیسجمهور باید کلاس داشته باشد! در سفرهایِ مردمیات؛ پشتِ دیوار بسته، فقط با مدیران جلسه نگذاشتی که چه؟ حقماموریت دلاریِ دولتیها را حذف کردی که چه؟ برادرانت را حتی اعضای دولت نمیشناختند که چه؟ روزهایت را با شنیدنِ صدایِ کارگرهایی گذراندی که از فرطِ ناامیدیِ تعطیلی کارخانههایشان میخواستند خودکشی کنند، که چه؟ کارگری درِ گوشت گفت “آقای رئیسی من میترسم!” میترسید باز هم کارخانهٔ احیاشدهش تعطیل شود؛ گفتی “تا من زندهام نترسید” که چه؟ به دیدار ایتام رفتی و گفتی یا پُشتیها را بردارید، یا برای بچهها هم بگذارید؛ که چه؟ نگفتی خودت هم با دردِ یتیمـی بزرگ شدی که چه؟ عکسِ کمتر دیده شده از …
میگویند بخشی از بدنِ آنهاییکه در راهِخدمت سوختند؛ هنوز در محلِ سقوط مانده.»
«عکسِ کمتر دیدهشده از سیدابراهیم رئیسی. او که همنشینیاش با کَپَرنشینان را هم مسخره کردند. گفتند چقدر پوپولیستی! از سفرِخارجی آمدی و بلافاصله رفتی لایِ گِل و خاکِ همراهِ جمعیتی سیلزده که دورت را گرفتهاند که چه؟ رئیسجمهور باید کلاس داشته باشد! در سفرهایِ مردمیات؛ پشتِ دیوار بسته، فقط با مدیران جلسه نگذاشتی که چه؟ حقماموریت دلاریِ دولتیها را حذف کردی که چه؟ برادرانت را حتی اعضای دولت نمیشناختند که چه؟ روزهایت را با شنیدنِ صدایِ کارگرهایی گذراندی که از فرطِ ناامیدیِ تعطیلی کارخانههایشان میخواستند خودکشی کنند، که چه؟ کارگری درِ گوشت گفت “آقای رئیسی من میترسم!” میترسید باز هم کارخانهٔ احیاشدهش تعطیل شود؛ گفتی “تا من زندهام نترسید” که چه؟ به دیدار ایتام رفتی و گفتی یا پُشتیها را بردارید، یا برای بچهها هم بگذارید؛ که چه؟ نگفتی خودت هم با دردِ یتیمـی بزرگ شدی که چه؟ عکسِ کمتر دیده شده از …
میگویند بخشی از بدنِ آنهاییکه در راهِخدمت سوختند؛ هنوز در محلِ سقوط مانده.»
تروریستی که جدیداً دولتی بیانتخابات در سوریه تشکیل داده و آنکاردکرده در پوششِ یک دیپلمات به دیدارِ مقاماتِ غربی میره و از اونور؛ مشغولِ دریدنِ گلو و شکم و سرهایِ مردم غیرنظامی و تماشایِ بمباران سوریه توسطِ اسرائیله؛ با بابایِ تروریستش که سالها پیش «ژنرالِ محبوبایرانی که دشمنِ تروریستهایِ تکفیری بود» رو در زمان و مکانی غیرجنگی ترور کرد و بعدتر هم از هیچ حمایتی از جنگ و نسلکشی و ترورها دریغ نکرد؛ دیدار کرد. البته بعد از اینکه بابای تروریستش مقادیرِ زیادی پول از تماشاگرِ این صحنه -بنسلمان- دوشید؛ قبلاً هم گفته بود «عربستان باید پول بده! پولِ زیاد!» همونطور که سال ۱۹۸۷ گفته بود: «عربستان و دیگر کشورها همگی ماشین پولسازن!» اونیکه با تروریستِ سَربُرِ سابقهدارِ کتشلواری دست میده؛ پشتِ میکروفن گفت «ایران باید حمایتش رو از گروههای تروریستی برداره!»
گزارشِ صحیحتر اینه.
چون احتمالاً تا الان خودتحقیرها و غربزدهها با دیدنِ این صحـنه دچارِ تشنج شدن که: «آه. خوشبحالِ خاشقچی… عه، ببخشید! خوشبحالِ جولانیِ در مَعیتِ عمو دونالد! کاش ماهم اوصافِ بالا رو میداشتیم؛ ولی دستمون ترامپی میشد!»
گزارشِ صحیحتر اینه.
چون احتمالاً تا الان خودتحقیرها و غربزدهها با دیدنِ این صحـنه دچارِ تشنج شدن که: «آه. خوشبحالِ خاشقچی… عه، ببخشید! خوشبحالِ جولانیِ در مَعیتِ عمو دونالد! کاش ماهم اوصافِ بالا رو میداشتیم؛ ولی دستمون ترامپی میشد!»
وقتی میخـونه «حالا که میروی، همراهِ جادهها، برگرد و پس بده، تنهاییِ مرا…» تصویرِ ماشینهای حامل تابوتهایِ پرچم در آغوشگرفتهای از جلویِ چشمم رد میشه که با هربار رفتن؛ تکهای از قلبِ من هم رفت، هربار که تمامِ وجـودم بغض شد و لرزید و بارید و از عمقِ جان گفتم: اللَّهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهُم إِلَّا خَیْرا …
از دیماه ۹۸
تا اردیبهشتماه ۴۰۳..
از دیماه ۹۸
تا اردیبهشتماه ۴۰۳..
🇵🇸•كآفِه رَحيـــٓــمی•🇮🇷
حالا دیگه بجـز دیماه، از رسیدنِ اردیبهشت هم قلبم میسوزه و تیر میکشه و خونِ دل؛ اشک میشه و میشینه تو چشمهام و اضافیِ این سوزِ دل، میریزه رو گونههام. قلبم میسوزه، انگار که یه تیکه زغالِگُداخته انداختن گوشهٔ سمتِ چپِ قفسهٔ سینهم و میسوزونه و ذوب میکنه…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این پست فوتبالی نیست؛ چـون من اصلاً فوتبالـی نیستم. اما تو هر اتفاق میگردم دنبالِ یه نشونه از «وطن». و تو جشنِقهرمانیِ تراکتور؛ این نشونه رو دیدم. کنارِ عکس شهدایِ خدمت و شهید باکری و پرچمِ زیبایایران. و وقتی همه یهصدا جلوی فرزندِ شهید آلهاشم میگفتن «سیدِ آلِهاشم…»
و بنظرم جوابِ خیلی از توهّماتِ جماعتِبیریشه هم داده شد. جوابِ گوشبهفرمانهایِ نخالههای خارجی؛ که زیرِ سایهٔ غفلتِ مسئولین و نابلـدان؛ برایِ تعبیر خوابهای وارونهشون روی اقوامِ متنوعِ «ایرانی» -خاصه آذریزبانها- حساب باز کرده بودن. اما خب فکرِ یه جاشو نکردن؛ اینکه اینجا ایرانه!
و بنظرم جوابِ خیلی از توهّماتِ جماعتِبیریشه هم داده شد. جوابِ گوشبهفرمانهایِ نخالههای خارجی؛ که زیرِ سایهٔ غفلتِ مسئولین و نابلـدان؛ برایِ تعبیر خوابهای وارونهشون روی اقوامِ متنوعِ «ایرانی» -خاصه آذریزبانها- حساب باز کرده بودن. اما خب فکرِ یه جاشو نکردن؛ اینکه اینجا ایرانه!
🇵🇸•كآفِه رَحيـــٓــمی•🇮🇷
تروریستی که جدیداً دولتی بیانتخابات در سوریه تشکیل داده و آنکاردکرده در پوششِ یک دیپلمات به دیدارِ مقاماتِ غربی میره و از اونور؛ مشغولِ دریدنِ گلو و شکم و سرهایِ مردم غیرنظامی و تماشایِ بمباران سوریه توسطِ اسرائیله؛ با بابایِ تروریستش که سالها پیش «ژنرالِ…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«اینها رو گفتم برایِ اینکه اینها ثبت بشه..»
در تاریخ ثبت کنید.
این بخشی از خصوصیاتِ رئیسجمهورِ مغتنم و موردِتمجیدیست که در راهِ خدمت به مردم پر کشید؛ رئیسجمهوری که خستگی نمیشناخت و پشتِ میزنِشین نبود که منّتِ سیل و زلزله و سرما و گرمایِ هوا را بر سرِ مردم بگذارد. مردمِ مناطقی که استاندار هم ندیده بودند میگویند «او از جنسِ خود ما بود!» کارگرانِ هزارانکارخانهٔ تعطیل و نیمهتعطیل که او احیایشان کرد؛ هنوز هم از او میگویند، هنوز برایش دلتنگی میکنند… رئیسجمهوری که وفاق و سعهٔصدر را عملیاتی کرد؛ دیگران حرفش را زدند، او عمل کرد. در برابرِ زخمِزبانِ بیمعرفتها سکوت کرد تا «وحدت» بهم نخورد؛ در برابرِ تمسخر، تهمت و دروغهایی که خودی و غیرِخودی به او نسبت دادند -حتی برای اینکه بحرانِ مرگبارِ کرونا را ساماندهی کرد یا خاموشیها را تعطیل!- که هنوز هم…
برایِ «بدیهیترین» ویژگیهایِ اخلاقی و مدیریتیِ یک مسئولِ ترازِ جمهوریاسلامـی؛ ما را متهـم میکنند به اسطورهسازی! حق دارند، شاید این خصوصیات در منظـومه فکریِ اشرافیِ آنها؛ همین اندازه دستنیافتنیست!
او به اندازهٔ سالها «خدمت» را معنا کرد…
در تاریخ ثبت کنید.
این بخشی از خصوصیاتِ رئیسجمهورِ مغتنم و موردِتمجیدیست که در راهِ خدمت به مردم پر کشید؛ رئیسجمهوری که خستگی نمیشناخت و پشتِ میزنِشین نبود که منّتِ سیل و زلزله و سرما و گرمایِ هوا را بر سرِ مردم بگذارد. مردمِ مناطقی که استاندار هم ندیده بودند میگویند «او از جنسِ خود ما بود!» کارگرانِ هزارانکارخانهٔ تعطیل و نیمهتعطیل که او احیایشان کرد؛ هنوز هم از او میگویند، هنوز برایش دلتنگی میکنند… رئیسجمهوری که وفاق و سعهٔصدر را عملیاتی کرد؛ دیگران حرفش را زدند، او عمل کرد. در برابرِ زخمِزبانِ بیمعرفتها سکوت کرد تا «وحدت» بهم نخورد؛ در برابرِ تمسخر، تهمت و دروغهایی که خودی و غیرِخودی به او نسبت دادند -حتی برای اینکه بحرانِ مرگبارِ کرونا را ساماندهی کرد یا خاموشیها را تعطیل!- که هنوز هم…
برایِ «بدیهیترین» ویژگیهایِ اخلاقی و مدیریتیِ یک مسئولِ ترازِ جمهوریاسلامـی؛ ما را متهـم میکنند به اسطورهسازی! حق دارند، شاید این خصوصیات در منظـومه فکریِ اشرافیِ آنها؛ همین اندازه دستنیافتنیست!
او به اندازهٔ سالها «خدمت» را معنا کرد…