پرتره حاج میرزا آقاسی، محمد باقر سمیرمی، هنرهای معاصر
پرتره ناصرالدین شاه، کمالالملک، هنرهای معاصر
خودنگارهی کمالالملک، هنرهای معاصر
تصویر و ابزار چند درویش، موزه مقدم
پرتره ناصرالدین شاه، کمالالملک، هنرهای معاصر
خودنگارهی کمالالملک، هنرهای معاصر
تصویر و ابزار چند درویش، موزه مقدم
❤9
تٲملی تاریخی بر آینده سوریه(بخش اول)
✍اسماعیل شمس
🔺این روزها بازار تحلیل درباره آینده سوریه داغ است و در آن همه نوع نظری را میتوان دید و شنید. در این ترافیک تحلیل سیاسی و مذهبی شاید جای یک نگاه تاریخی خالی باشد. برخلاف تصور عمومی تاریخ تنها علم گذشته نیست، بلکه کار اصلی و اساسی تاریخ، بررسی روندها و فرایندی است که جامعه را در یک مکان و زمان خاص به لحظه کنونی رسانده است. در چارچوب این تعریف شاید مورخان بیشتر از بقیه صلاحیت این را داشته باشند که درباره تحولات روز سخن بگویند و آنها را از منظر تاریخی بررسی نمایند.
🔺نمیخواهم به دوردستهای تاریخ شام برگردم و سوریه امروزی را از منظر تٲسیس خلافت اموی توسط خاندان ابوسفیان در این سرزمین و آنچه که میان آنان و علویان رخ داد و تا امروز میان میراثداران هر دو سو ادامه دارد، بررسی کنم، بلکه مبنای بحثم را تنها قرارداد سایکس پیکو در ۱۰٨ سال پیش قرار میدهم. اگر نیم نگاهی به نقشه جهان در یکصد سال پیش بیندازید و بر خاورمیانه زوم کنید، جز نام سه کشور عثمانی، ایران(پرشیا) و مصر نام هیچ کشور دیگری در آن نمیبینید؛چون اساساً کشور دیگری در این منطقه که به شکل رسمی عضوی از نظام بین الملل آن روز باشد، وجود خارجی ندارد. شاید تعجب کنید، اما در هیچ سند رسمی بینالمللی و هیچ نقشه جهانی نام کشورهای بزرگ امروز منطقه مانند ترکیه، عربستان، عراق، سوریه تا اسرائیل، قطر، اردن و امارات هم پیدا نمیشود، چه رسد به دولتهای کوچک ساحل خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال.
اجازه بفرمایید ماجرای قبل و بعد تٱسیس این دولتها را که بیشتر شبیه داستانی تخیلی است، با هم مرور کنیم.
🔺آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ و پیوستن کشور عثمانی به آلمان در رویارویی با انگلیس، فرانسه و روسیه یک نقطه عطف تاریخی است که نه تنها نقشه جهان را تغییر داد، بلکه مسبب وقایعی شد که تاکنون در خاورمیانه جریان دارند. فرانسه و انگلیس با رضایت روسیه در بهار ۱۹۱۶/١٢٩٥ موافقتنامه سایکسپیکو را امضا کردند که بر اساس آن قلمرو خلافت عثمانی میان آنان تقسیم شد. با شکست آلمان و عثمانی در جنگ، نقشه سایکس و پیکو مبنای ساختن خاورمیانه جدید شد. عثمانی به عنوان همسایه غرب باید تجزیه و به دولتهای کوچکی تقسیم میشدکه دیگر هرگز نتوانند منافع چشم آبیها را تهدید کنند، بنابراین بخش اعظم عثمانی مستعمره انگلیس؛ و سرزمین شام و لبنان هم تحت الحمایه فرانسه شدند. پس از آن فرایند دولتسازی و ملتسازی جعلی و ساختگی بر اساس منافع استعمارگران غربی و بدون رضایت و حتی آگاهی مردم منطقه آغاز شد. انگلیس دولتهایی به نام عراق و اردن تشکیل داد و چون میخواست حجاز را به آل سعود بسپارد، دو فرزند شریف حسین، امیر حجاز را به نامهای عبدالله و فیصل پادشاه آن دو کشور کرد. در فلسطین هم که قرار بود دولت اسرائیل را شکل دهند با کمبود ملت روبرو شدند، بنابراین یهودیان را از دهها کشور دور و نزدیک با زبانها و فرهنگهای متفاوت به فلسطین بردند تا آنجا هم دولت ملت اختراعی اسرائیل را تٲسیس کنند. در سالهای بعد فرایند تبدیل قبیله به ملت در مستعمرات انگلیس ادامه یافت و آل ثانی و آل نحیان و آل سعود و دیگر قبایل منطقه هریک در چند صد کیلومتر سرزمین قبیله خود صاحب دولتملت شدند. نکته مهم دولتسازیها این بود که برخلاف غرب اجازه ندادند در هیچ یک از این کشورها نظام دموکراتیک تٲسیس شود و بدون استثنا حکومت همه، پادشاهی یا نظام استبدادی شد و در نهادهای بینالمللی ساخت خودشان هم به رسمیت شناخته شدند. در این میان تنها دو کشور ایران و عثمانی بودند که در آغاز سده بیستم به حکومت مشروطه یا قانونی تبدیل شده بودند که آن دو هم به کارگردانی استعمارگران غربی ساقط شدند.خلافت عثمانی در سال ۱۹۲۴ لغو و جمهوری ترکیه- بخوانید دیکتاتوری آتاتورک- در هسته اصلی جغرافیای آن جایش را گرفت. در ایران هم نظام سلطنت مشروطه قاجار که پادشاهش احمدشاه تن به امضای قرارداد ۱۹۱۹ که نوعی استعمار قانونی ایران توسط انگلیس بود، نداده بود با یک کودتای انگلیسی منقرض و رضاخان در ۱۹۲۵ جای او را گرفت. بنابراین در خاورمیانه نوین دیگر هیچ نظام مشروطه و دموکراتیکی باقی نماند و تمام حاکمانش پادشاهان قلدر و مستبدی شدند که با حمایت استعمارگران غربی سرنوشت مردم را به دست گرفتند.
🔺در طول صد سال اخیر حرکتهای مردمی در قالب سه اندیشه ملی و دموکراتیک، سوسیالیستی و چپ؛ و اسلام سیاسی در برابر این دولتهای ضد مردمی و ساخته استعمارگران شکل گرفتهاند که در جاهایی سرکوب و جاهایی دیگر پیروز شدهاند،اما یک چیز ثابت مانده است: استعمارگران غرب، نظم سایکسپیکویی را به مثابه کتاب مقدس پنداشته و با همه وجود پاسدار آن بودهاند و در هرجایی و هر زمانی که یک حرکت ملی یا دولتی علیه آن برخاسته است، به شدت در مقابل آن ایستادهاند.
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
✍اسماعیل شمس
🔺این روزها بازار تحلیل درباره آینده سوریه داغ است و در آن همه نوع نظری را میتوان دید و شنید. در این ترافیک تحلیل سیاسی و مذهبی شاید جای یک نگاه تاریخی خالی باشد. برخلاف تصور عمومی تاریخ تنها علم گذشته نیست، بلکه کار اصلی و اساسی تاریخ، بررسی روندها و فرایندی است که جامعه را در یک مکان و زمان خاص به لحظه کنونی رسانده است. در چارچوب این تعریف شاید مورخان بیشتر از بقیه صلاحیت این را داشته باشند که درباره تحولات روز سخن بگویند و آنها را از منظر تاریخی بررسی نمایند.
🔺نمیخواهم به دوردستهای تاریخ شام برگردم و سوریه امروزی را از منظر تٲسیس خلافت اموی توسط خاندان ابوسفیان در این سرزمین و آنچه که میان آنان و علویان رخ داد و تا امروز میان میراثداران هر دو سو ادامه دارد، بررسی کنم، بلکه مبنای بحثم را تنها قرارداد سایکس پیکو در ۱۰٨ سال پیش قرار میدهم. اگر نیم نگاهی به نقشه جهان در یکصد سال پیش بیندازید و بر خاورمیانه زوم کنید، جز نام سه کشور عثمانی، ایران(پرشیا) و مصر نام هیچ کشور دیگری در آن نمیبینید؛چون اساساً کشور دیگری در این منطقه که به شکل رسمی عضوی از نظام بین الملل آن روز باشد، وجود خارجی ندارد. شاید تعجب کنید، اما در هیچ سند رسمی بینالمللی و هیچ نقشه جهانی نام کشورهای بزرگ امروز منطقه مانند ترکیه، عربستان، عراق، سوریه تا اسرائیل، قطر، اردن و امارات هم پیدا نمیشود، چه رسد به دولتهای کوچک ساحل خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال.
اجازه بفرمایید ماجرای قبل و بعد تٱسیس این دولتها را که بیشتر شبیه داستانی تخیلی است، با هم مرور کنیم.
🔺آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ و پیوستن کشور عثمانی به آلمان در رویارویی با انگلیس، فرانسه و روسیه یک نقطه عطف تاریخی است که نه تنها نقشه جهان را تغییر داد، بلکه مسبب وقایعی شد که تاکنون در خاورمیانه جریان دارند. فرانسه و انگلیس با رضایت روسیه در بهار ۱۹۱۶/١٢٩٥ موافقتنامه سایکسپیکو را امضا کردند که بر اساس آن قلمرو خلافت عثمانی میان آنان تقسیم شد. با شکست آلمان و عثمانی در جنگ، نقشه سایکس و پیکو مبنای ساختن خاورمیانه جدید شد. عثمانی به عنوان همسایه غرب باید تجزیه و به دولتهای کوچکی تقسیم میشدکه دیگر هرگز نتوانند منافع چشم آبیها را تهدید کنند، بنابراین بخش اعظم عثمانی مستعمره انگلیس؛ و سرزمین شام و لبنان هم تحت الحمایه فرانسه شدند. پس از آن فرایند دولتسازی و ملتسازی جعلی و ساختگی بر اساس منافع استعمارگران غربی و بدون رضایت و حتی آگاهی مردم منطقه آغاز شد. انگلیس دولتهایی به نام عراق و اردن تشکیل داد و چون میخواست حجاز را به آل سعود بسپارد، دو فرزند شریف حسین، امیر حجاز را به نامهای عبدالله و فیصل پادشاه آن دو کشور کرد. در فلسطین هم که قرار بود دولت اسرائیل را شکل دهند با کمبود ملت روبرو شدند، بنابراین یهودیان را از دهها کشور دور و نزدیک با زبانها و فرهنگهای متفاوت به فلسطین بردند تا آنجا هم دولت ملت اختراعی اسرائیل را تٲسیس کنند. در سالهای بعد فرایند تبدیل قبیله به ملت در مستعمرات انگلیس ادامه یافت و آل ثانی و آل نحیان و آل سعود و دیگر قبایل منطقه هریک در چند صد کیلومتر سرزمین قبیله خود صاحب دولتملت شدند. نکته مهم دولتسازیها این بود که برخلاف غرب اجازه ندادند در هیچ یک از این کشورها نظام دموکراتیک تٲسیس شود و بدون استثنا حکومت همه، پادشاهی یا نظام استبدادی شد و در نهادهای بینالمللی ساخت خودشان هم به رسمیت شناخته شدند. در این میان تنها دو کشور ایران و عثمانی بودند که در آغاز سده بیستم به حکومت مشروطه یا قانونی تبدیل شده بودند که آن دو هم به کارگردانی استعمارگران غربی ساقط شدند.خلافت عثمانی در سال ۱۹۲۴ لغو و جمهوری ترکیه- بخوانید دیکتاتوری آتاتورک- در هسته اصلی جغرافیای آن جایش را گرفت. در ایران هم نظام سلطنت مشروطه قاجار که پادشاهش احمدشاه تن به امضای قرارداد ۱۹۱۹ که نوعی استعمار قانونی ایران توسط انگلیس بود، نداده بود با یک کودتای انگلیسی منقرض و رضاخان در ۱۹۲۵ جای او را گرفت. بنابراین در خاورمیانه نوین دیگر هیچ نظام مشروطه و دموکراتیکی باقی نماند و تمام حاکمانش پادشاهان قلدر و مستبدی شدند که با حمایت استعمارگران غربی سرنوشت مردم را به دست گرفتند.
🔺در طول صد سال اخیر حرکتهای مردمی در قالب سه اندیشه ملی و دموکراتیک، سوسیالیستی و چپ؛ و اسلام سیاسی در برابر این دولتهای ضد مردمی و ساخته استعمارگران شکل گرفتهاند که در جاهایی سرکوب و جاهایی دیگر پیروز شدهاند،اما یک چیز ثابت مانده است: استعمارگران غرب، نظم سایکسپیکویی را به مثابه کتاب مقدس پنداشته و با همه وجود پاسدار آن بودهاند و در هرجایی و هر زمانی که یک حرکت ملی یا دولتی علیه آن برخاسته است، به شدت در مقابل آن ایستادهاند.
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
Telegram
از چهار گوشهٔ ایران
از چهار گوشهٔ ایران کانالی است برای شناساندن گوشههایی از تاریخ ناخوانده و نانوشته ایران. این کانال میخواهد با ثبت و ضبط روایت مردم و جاینامهای چهارگوشهٔ ایران صفحه تازهای به دفتر تاریخ این سرزمین اضافه کند.
👏9
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاسپورت مهر ۱۳۰٨ دوره رضاشاه را دارد و متعلق به دانشجوی نوزده ساله ای به نام مسعود علی شناسی فرزند مهدی علیشاه است. گوینده شاهنشاهی ایران را به امپراتوری پارس ترجمه کرده است.
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
😍4
🔵چرا واقعیتها را نمیپذیریم؟ سی علت
دکتر محمود سریعالقلم
۱. چون دایرۀ مشورت ما محدود است، خیلی اشتباه میکنیم؛
۲. چون با وجود IQ بالا به شدت از EQ پایین رنج میبریم؛
۳. چون ناخودآگاه بسیاری از ما، یک عمر دست نخورده باقی میماند؛
۴. چون اکثریتِ مطلق پدران و مادران، تربیت را صرفاً تحسین فرزندان خود میدانند؛
۵. چون افراد به موجب مشکلات معاش، به ندرت فرصتِ کشف خود را پیدا میکنند؛
۶. چون اگر واقعیت را بپذیریم، نگران از دست دادن جایگاه خود هستیم؛
۷. چون احساساتمان بر محاسباتمان مسلط هستند؛
۸. چون نوشتههای سعدی، فردوسی و دیگر مشاهیر ایرانی را بسیار کم خواندهایم؛
۹. چون اشتباه را نه تجربه بلکه ضعف ابدی تلقی میکنیم؛
۱۰. چون یک ضعف بسیار بنیادی داریم: میخواهیم همه ما را تایید کنند؛
۱۱. چون نه درخانواده، نه در مدرسه و نه در جامعه، آداب نقد را به ما نمیآموزند؛
۱۲. چون با تاریخ خود بیگانهایم؛
۱۳. چون به ما آموزش ندادهاند که انسان، مجموعهای از ضعفها و قوتها است؛
۱۴. چون وقتی فردی اشتباه میکند، او را اصلاح نمیکنیم بلکه عمدتاً تخریب میکنیم؛
۱۵. چون بسیار کم کتاب میخوانیم، دامنۀ واژگان ما در فهم پدیدهها و تعامل با یکدیگر بسیار محدود است؛
۱۶. چون بیش از اینکه تمایل داشته باشیم افکار و رفتار یکدیگر را بازبینی کنیم، میخواهیم دورهم باشیم؛
۱۷. چون تمرین نکردهایم که ۵۰ صفحه در مورد خود بنویسیم؛
۱۸. چون عموماً علیرغم تواضع در ظاهر، اکثر رفتارهای ما با خودمحوری و خود حق بینی آمیخته هستند؛
۱۹. چون به شدت برتری طلبیم، نمیتوانیم ضعفهای خود را بپذیریم؛
۲۰. چون تصور میکنیم پرسشگری و مشورت، ما را ضعیف نشان میدهد؛
۲۱. چون ماهیت خطاپذیری انسان را با ماهیت ثابت فرشتگان اشتباه گرفتهایم؛
۲۲. چون اهداف ما با امکاناتمان توازن ندارند؛
۲۳. چون واژۀ Fact در منظومۀ ادبی و فکری ما وجود ندارد؛
۲۴. چون تقریباً در هیچ عرصهای باهم رقابت نمیکنیم؛
۲۵. چون زبانِ انگلیسی نمیدانیم تا در دایرۀ جهانی، خود را محک بزنیم؛
۲۶. چون چند میلیون نفر آسیایی، آفریقایی، اروپایی یا از کشورهای عربی در کشور ما زندگی نمیکنند؛
۲۷. چون فرصتِ مقایسه نداریم؛
۲۸. چون تاریخ چین، هند، روسیه، آمریکا و اروپا را نخواندهایم؛
۲۹. چون تصمیمسازان جامعه، کمتر ذهن ریاضی دارند و بیشتر انتزاعی هستند؛
۳۰. چون غرق در خود و منافع خود هستیم، همکاری، یادگیری و مشارکت با دیگران تقریباً تعطیل است.
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
دکتر محمود سریعالقلم
۱. چون دایرۀ مشورت ما محدود است، خیلی اشتباه میکنیم؛
۲. چون با وجود IQ بالا به شدت از EQ پایین رنج میبریم؛
۳. چون ناخودآگاه بسیاری از ما، یک عمر دست نخورده باقی میماند؛
۴. چون اکثریتِ مطلق پدران و مادران، تربیت را صرفاً تحسین فرزندان خود میدانند؛
۵. چون افراد به موجب مشکلات معاش، به ندرت فرصتِ کشف خود را پیدا میکنند؛
۶. چون اگر واقعیت را بپذیریم، نگران از دست دادن جایگاه خود هستیم؛
۷. چون احساساتمان بر محاسباتمان مسلط هستند؛
۸. چون نوشتههای سعدی، فردوسی و دیگر مشاهیر ایرانی را بسیار کم خواندهایم؛
۹. چون اشتباه را نه تجربه بلکه ضعف ابدی تلقی میکنیم؛
۱۰. چون یک ضعف بسیار بنیادی داریم: میخواهیم همه ما را تایید کنند؛
۱۱. چون نه درخانواده، نه در مدرسه و نه در جامعه، آداب نقد را به ما نمیآموزند؛
۱۲. چون با تاریخ خود بیگانهایم؛
۱۳. چون به ما آموزش ندادهاند که انسان، مجموعهای از ضعفها و قوتها است؛
۱۴. چون وقتی فردی اشتباه میکند، او را اصلاح نمیکنیم بلکه عمدتاً تخریب میکنیم؛
۱۵. چون بسیار کم کتاب میخوانیم، دامنۀ واژگان ما در فهم پدیدهها و تعامل با یکدیگر بسیار محدود است؛
۱۶. چون بیش از اینکه تمایل داشته باشیم افکار و رفتار یکدیگر را بازبینی کنیم، میخواهیم دورهم باشیم؛
۱۷. چون تمرین نکردهایم که ۵۰ صفحه در مورد خود بنویسیم؛
۱۸. چون عموماً علیرغم تواضع در ظاهر، اکثر رفتارهای ما با خودمحوری و خود حق بینی آمیخته هستند؛
۱۹. چون به شدت برتری طلبیم، نمیتوانیم ضعفهای خود را بپذیریم؛
۲۰. چون تصور میکنیم پرسشگری و مشورت، ما را ضعیف نشان میدهد؛
۲۱. چون ماهیت خطاپذیری انسان را با ماهیت ثابت فرشتگان اشتباه گرفتهایم؛
۲۲. چون اهداف ما با امکاناتمان توازن ندارند؛
۲۳. چون واژۀ Fact در منظومۀ ادبی و فکری ما وجود ندارد؛
۲۴. چون تقریباً در هیچ عرصهای باهم رقابت نمیکنیم؛
۲۵. چون زبانِ انگلیسی نمیدانیم تا در دایرۀ جهانی، خود را محک بزنیم؛
۲۶. چون چند میلیون نفر آسیایی، آفریقایی، اروپایی یا از کشورهای عربی در کشور ما زندگی نمیکنند؛
۲۷. چون فرصتِ مقایسه نداریم؛
۲۸. چون تاریخ چین، هند، روسیه، آمریکا و اروپا را نخواندهایم؛
۲۹. چون تصمیمسازان جامعه، کمتر ذهن ریاضی دارند و بیشتر انتزاعی هستند؛
۳۰. چون غرق در خود و منافع خود هستیم، همکاری، یادگیری و مشارکت با دیگران تقریباً تعطیل است.
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
Telegram
از چهار گوشهٔ ایران
از چهار گوشهٔ ایران کانالی است برای شناساندن گوشههایی از تاریخ ناخوانده و نانوشته ایران. این کانال میخواهد با ثبت و ضبط روایت مردم و جاینامهای چهارگوشهٔ ایران صفحه تازهای به دفتر تاریخ این سرزمین اضافه کند.
👎7
شلی مکالروی ، که یک تاریخ نگار است ، در این ویدئو به نکاتی درباره "تاریخ نگاری محلی" اشاره میکند که در پژوهشهای مرتبط با "تاریخ محلی" مفید هستند .
لینک ویدئو به زبان انگلیسی
شلی میگوید :
سوالی که به عنوان یک تاریخنگار زیاد از من میپرسند این است:
"چطور میتوانم بیشتر در مورد محله و جامعه محلی خودم بیاموزم؟"
شاید حتی دوست داشته باشم یک تور پیادهروی از محله خودم را راهاندازی کنم.
خب، همراه ما باشید!
چون ما قصد داریم چهار روش جالب، رایگان و در دسترس را به شما نشان دهیم تا بتوانید تحقیق خود را شروع کنید.
اولین قدم این است که یک کتاب تاریخ محلی پیدا کنید.
و در اینجا در کتابخانه عمومی "کلگری"[بزرگترین شهر استان آلبرتا در کشور کانادا] ده ها کتاب تاریخ محلی وجود دارد.
اگر شما مثل من تاریخنگار معروف نیستید یا خیلی حس ششم خاصی ندارید، ممکن است از خودتان بپرسید کدام کتاب برای جامعه محلی شما مناسب است.
نگران نباشید، ما یک لینک در کپشن قرار میدهیم تا بتوانید تاریخ جامعه خود را پیدا کنید، یا با عنوان کتاب یا بر اساس ترتیب الفبایی جامعه خود آنرا بیابید
https://cdm16114.contentdm.oclc.org/digital
"این یکی از ، کتاب من است که درمورد
تاریخ چسترمر [از شهرهای ایالت آلبرتا]است" (اشاره در ویدئو)
دومین قدم، جستجو برای نقشهها و عکسها است که میتواند تحقیق شما را تکمیل کند.
هم کتابخانه عمومی کلگری و هم دانشگاه کلگری مجموعههای دیجیتال فوقالعادهای دارند
و ما لینک آنها را در کپشن قرار میدهیم
https://digitalcollections.ucalgary.ca
اگر مثل من دوست دارید چیزی را بهطور حضوری ببینید، میتوانید به "Calgary Story" در طبقه چهارم کتابخانه مرکزی کلگری مراجعه کنید.
من یک نقشه مورد علاقه را از آنجا برداشتهام، این نقشه کالگری در سال 1905 است!
و اگرچه امروز همه چیز کمی متفاوت به نظر میرسد، اما من میتوانم برخی از پلهای آشنا را ببینم که در این نقشه وجود دارند .
و حتی مکانی که امروز کتابخانه مرکزی کلگری در آن قرار دارد!
اما یک ایده دیگر، بازدید از یک موزه محلی است.
من از موزه "Nose Creek Valley" در ایردری[شهری در ایالت آلبرتا] و "Blackfoot Crossing" [یک پارک تاریخی]این تابستان بازدید کردم و مجذوب آن شدم.
(اشاره به موزه های محلی )
در نهایت میتوانم برای راهنمایی بهتر شما بگویم ، با یک تاریخنگار محلی مثل من تماس بگیرید.
راه ارتباطی با شلی در موزه Pioneer Acres (محل کار گوینده)
https://pioneeracres.ab.ca
ما خوشحال میشویم که کمک کنیم
و اگر نتوانیم، احتمالاً کسی را میشناسیم که بتواند کمک کند.
و همین!
امیدوارم این اطلاعات مفید بوده باشد، امیدوارم این راهها به شما کمک کند تا پروژه تحقیقاتی خود را [درباره شهر و روستا و محله خود] شروع کنید
و به زودی دوباره میبینمتان.
ترجمه توسط : زهرا حسین خانی ورودی ۱۴۰۲ رشته تاریخ
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
لینک ویدئو به زبان انگلیسی
شلی میگوید :
سوالی که به عنوان یک تاریخنگار زیاد از من میپرسند این است:
"چطور میتوانم بیشتر در مورد محله و جامعه محلی خودم بیاموزم؟"
شاید حتی دوست داشته باشم یک تور پیادهروی از محله خودم را راهاندازی کنم.
خب، همراه ما باشید!
چون ما قصد داریم چهار روش جالب، رایگان و در دسترس را به شما نشان دهیم تا بتوانید تحقیق خود را شروع کنید.
اولین قدم این است که یک کتاب تاریخ محلی پیدا کنید.
و در اینجا در کتابخانه عمومی "کلگری"[بزرگترین شهر استان آلبرتا در کشور کانادا] ده ها کتاب تاریخ محلی وجود دارد.
اگر شما مثل من تاریخنگار معروف نیستید یا خیلی حس ششم خاصی ندارید، ممکن است از خودتان بپرسید کدام کتاب برای جامعه محلی شما مناسب است.
نگران نباشید، ما یک لینک در کپشن قرار میدهیم تا بتوانید تاریخ جامعه خود را پیدا کنید، یا با عنوان کتاب یا بر اساس ترتیب الفبایی جامعه خود آنرا بیابید
https://cdm16114.contentdm.oclc.org/digital
"این یکی از ، کتاب من است که درمورد
تاریخ چسترمر [از شهرهای ایالت آلبرتا]است" (اشاره در ویدئو)
دومین قدم، جستجو برای نقشهها و عکسها است که میتواند تحقیق شما را تکمیل کند.
هم کتابخانه عمومی کلگری و هم دانشگاه کلگری مجموعههای دیجیتال فوقالعادهای دارند
و ما لینک آنها را در کپشن قرار میدهیم
https://digitalcollections.ucalgary.ca
اگر مثل من دوست دارید چیزی را بهطور حضوری ببینید، میتوانید به "Calgary Story" در طبقه چهارم کتابخانه مرکزی کلگری مراجعه کنید.
من یک نقشه مورد علاقه را از آنجا برداشتهام، این نقشه کالگری در سال 1905 است!
و اگرچه امروز همه چیز کمی متفاوت به نظر میرسد، اما من میتوانم برخی از پلهای آشنا را ببینم که در این نقشه وجود دارند .
و حتی مکانی که امروز کتابخانه مرکزی کلگری در آن قرار دارد!
اما یک ایده دیگر، بازدید از یک موزه محلی است.
من از موزه "Nose Creek Valley" در ایردری[شهری در ایالت آلبرتا] و "Blackfoot Crossing" [یک پارک تاریخی]این تابستان بازدید کردم و مجذوب آن شدم.
(اشاره به موزه های محلی )
در نهایت میتوانم برای راهنمایی بهتر شما بگویم ، با یک تاریخنگار محلی مثل من تماس بگیرید.
راه ارتباطی با شلی در موزه Pioneer Acres (محل کار گوینده)
https://pioneeracres.ab.ca
ما خوشحال میشویم که کمک کنیم
و اگر نتوانیم، احتمالاً کسی را میشناسیم که بتواند کمک کند.
و همین!
امیدوارم این اطلاعات مفید بوده باشد، امیدوارم این راهها به شما کمک کند تا پروژه تحقیقاتی خود را [درباره شهر و روستا و محله خود] شروع کنید
و به زودی دوباره میبینمتان.
ترجمه توسط : زهرا حسین خانی ورودی ۱۴۰۲ رشته تاریخ
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
pioneeracres.ab.ca
Pioneer Acres - Where History Comes Alive
Pioneer Acres is a working agricultural museum focusing on equipment and artifacts used in Western Canada in the early 1900's.
❤7
Forwarded from اتچ بات
تمام تاریخ، بومی(محلی)است؛اما نباید دراین مرحله متوقف شود.
نویسنده: ادوارد آیِرز_استاد تاریخ دانشگاه ریچموند
ترجمه: زینب قدوسیان، دانشجوی کارشناسی تاریخ دانشگاه علامه
بخش کوتاهی از جستار
من به خانه اجدادیمان در کارولینای شمالی علاقهمند بودم، جایی که مادربزرگم بیشتر از دو سال از عمرش را در خانهای که در دهه 1860 ساخته شده بود، زندگی کرد. پدربزرگ و مادربزرگم تا زمانی که 16 ساله بودم تلفن نداشتند، خانهشان را با یک اجاق ذغال گرم میکردند و به سختی یک کانال تلویزیونی میدیدند.وقتی با آنها برای هفتهها میماندم، میتوانستم ببینم که تاریخ در جایی از زندگی خانوادهام رخ داده است. در یک نسل، پدر و مادرم از زندگی در یک مزرعه کوهستانی به کار در یک کارخانه مدرن منتقل شدند، از ذبح خوکهای خودشان به خرید از سوپرمارکت، از حرکت بر روی یک جاده خاکی به بزرگراه بین ایالتی. اما هیجکدام از این تحولات در کتابهای درسی تاریخ ما منعکس نشده بود.من تصمیم گرفتم تاریخ مردمی را بنویسم که در عبارت نامناسب تاریخنگاری اجتماعی اولیه به آنها "بیکلام" گفته میشد. من با تاریکترین مردم ممکن شروع کردم: سیاهپوستان و سفیدپوستان جنوبی که در زندانها، گروههای اجباری، دار زدنها، تیراندازیها و اعدامهای دهه 1800 گرفتار شده بودند. من تاریخهای محلی سه شهرستان جورجیا — یکی شهری، یکی از نوار سیاه و یکی کوهستانی — را با هم ترکیب کردم تا دامنه وسیعتری از تجربهها را ثبت کنم. اکنون میبینم که من در تلاش بودم همان کاری را که اکنون هنوز در تلاش انجامش هستم: اتصال تاریخ در مقیاسهای مختلف....پس از اتمام آن پروژه در حدود سال 1991، احساس کردم که به تاریخ محلی واقعی نیاز دارم. چرا؟ زیرا در دهه پیشین آموخته بودم که تاریخ بهطور واقعی در مکانها اتفاق میافتد. انجام کار تاریخ اجتماعی این حقیقت پایهای را برایم روشن کرده بود که تمام تاریخ برای کسی در جایی رخ میدهد. اگر یک مورخ بخواهد سرشماریها، سوابق مالیاتی، نقشههای زمین، انجیلهای خانوادگی، لیستهای دارایی و مانند اینها را بههم پیوند دهد تا الگوها و روندهای پنهان را بیابد — که استراتژیهای معمول مورخان اجتماعی هستند — این کار لزوماً باید محدود به مکانهای خاص باشد.[ متن کامل در فایل پیوست]
این جستار ترجمه مقاله زیر است که برای درس تاریخ محلی استاد اسماعیل شمس انجام شده است
All History Is Local. But it can't stop there. | by Ed Ayers | New American History
اصل جستار در لینک زیر
https://B2n.ir/a30197
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
نویسنده: ادوارد آیِرز_استاد تاریخ دانشگاه ریچموند
ترجمه: زینب قدوسیان، دانشجوی کارشناسی تاریخ دانشگاه علامه
بخش کوتاهی از جستار
من به خانه اجدادیمان در کارولینای شمالی علاقهمند بودم، جایی که مادربزرگم بیشتر از دو سال از عمرش را در خانهای که در دهه 1860 ساخته شده بود، زندگی کرد. پدربزرگ و مادربزرگم تا زمانی که 16 ساله بودم تلفن نداشتند، خانهشان را با یک اجاق ذغال گرم میکردند و به سختی یک کانال تلویزیونی میدیدند.وقتی با آنها برای هفتهها میماندم، میتوانستم ببینم که تاریخ در جایی از زندگی خانوادهام رخ داده است. در یک نسل، پدر و مادرم از زندگی در یک مزرعه کوهستانی به کار در یک کارخانه مدرن منتقل شدند، از ذبح خوکهای خودشان به خرید از سوپرمارکت، از حرکت بر روی یک جاده خاکی به بزرگراه بین ایالتی. اما هیجکدام از این تحولات در کتابهای درسی تاریخ ما منعکس نشده بود.من تصمیم گرفتم تاریخ مردمی را بنویسم که در عبارت نامناسب تاریخنگاری اجتماعی اولیه به آنها "بیکلام" گفته میشد. من با تاریکترین مردم ممکن شروع کردم: سیاهپوستان و سفیدپوستان جنوبی که در زندانها، گروههای اجباری، دار زدنها، تیراندازیها و اعدامهای دهه 1800 گرفتار شده بودند. من تاریخهای محلی سه شهرستان جورجیا — یکی شهری، یکی از نوار سیاه و یکی کوهستانی — را با هم ترکیب کردم تا دامنه وسیعتری از تجربهها را ثبت کنم. اکنون میبینم که من در تلاش بودم همان کاری را که اکنون هنوز در تلاش انجامش هستم: اتصال تاریخ در مقیاسهای مختلف....پس از اتمام آن پروژه در حدود سال 1991، احساس کردم که به تاریخ محلی واقعی نیاز دارم. چرا؟ زیرا در دهه پیشین آموخته بودم که تاریخ بهطور واقعی در مکانها اتفاق میافتد. انجام کار تاریخ اجتماعی این حقیقت پایهای را برایم روشن کرده بود که تمام تاریخ برای کسی در جایی رخ میدهد. اگر یک مورخ بخواهد سرشماریها، سوابق مالیاتی، نقشههای زمین، انجیلهای خانوادگی، لیستهای دارایی و مانند اینها را بههم پیوند دهد تا الگوها و روندهای پنهان را بیابد — که استراتژیهای معمول مورخان اجتماعی هستند — این کار لزوماً باید محدود به مکانهای خاص باشد.[ متن کامل در فایل پیوست]
این جستار ترجمه مقاله زیر است که برای درس تاریخ محلی استاد اسماعیل شمس انجام شده است
All History Is Local. But it can't stop there. | by Ed Ayers | New American History
اصل جستار در لینک زیر
https://B2n.ir/a30197
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
Telegram
attach 📎
❤2
🗂 اسناد تاریخ معاصر ایران روی خروجی سایت دانشگاه ییل قرار گرفت.
دانشگاه ییل در اولین گام پروژه آرشیو اینترنتی تاریخ ایران (YIHA) این مجموعه اسناد را در شکلی استاندارد و قاعدهمند فهرستنویسی و بعد از دیجیتالسازی، متن کامل این اسناد را نیز بازخوانی و بر روی سایت دانشگاه خود قرار داده است.
«مجموعه قاسم غنی» در نسخههای خطی و آرشیو کتابخانه یادبود استرلینگ در دانشگاه ییل، شامل بیش از هزار سند از مکاتبات رسمی حاکمان و دولتمردان ایران از ابتدای دوره قاجار تا پهلوی است. مجموعه مهمی از اسناد بزرگانی چون عباسمیرزا، حاجی میرزا آقاسی، فتحعلیشاه، محمدشاه، ناصرالدینشاه، امیرکبیر، میرزا حسینخان مشیرالدوله، میرزا علیاصغرخان امینالسلطان، محمد مصدق و... است.
دانشگاه ییل در اولین گام پروژه آرشیو اینترنتی تاریخ ایران (YIHA) این مجموعه اسناد را در شکلی استاندارد و قاعدهمند فهرستنویسی و بعد از دیجیتالسازی، متن کامل این اسناد را نیز بازخوانی و بر روی سایت دانشگاه خود قرار داده است.
در این پایگاه شما امکان جستوجوی اسناد را از طریق کلیدواژههایی قابل جستوجو برای هر سند شامل نامها، اماکن، سالها و موضوعات دارید. همچنین فهرست الفبایی اشخاص، اماکن، و موضوعها نیز در این وبسایت در دسترس است.
بعد از جستوجو شما با فهرستی روبهرو خواهید شد که با کلیک بر روی هر کدام از نتایج به سند و متن بازخوانیشده آن دسترسی پیدا کرده و حتی امکان دانلود آن را نیز دارید. این پروژه زیر نظر دکتر عباس امانت و خانم ساغر صادقیان در حال انجام است.
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
دانشگاه ییل در اولین گام پروژه آرشیو اینترنتی تاریخ ایران (YIHA) این مجموعه اسناد را در شکلی استاندارد و قاعدهمند فهرستنویسی و بعد از دیجیتالسازی، متن کامل این اسناد را نیز بازخوانی و بر روی سایت دانشگاه خود قرار داده است.
«مجموعه قاسم غنی» در نسخههای خطی و آرشیو کتابخانه یادبود استرلینگ در دانشگاه ییل، شامل بیش از هزار سند از مکاتبات رسمی حاکمان و دولتمردان ایران از ابتدای دوره قاجار تا پهلوی است. مجموعه مهمی از اسناد بزرگانی چون عباسمیرزا، حاجی میرزا آقاسی، فتحعلیشاه، محمدشاه، ناصرالدینشاه، امیرکبیر، میرزا حسینخان مشیرالدوله، میرزا علیاصغرخان امینالسلطان، محمد مصدق و... است.
دانشگاه ییل در اولین گام پروژه آرشیو اینترنتی تاریخ ایران (YIHA) این مجموعه اسناد را در شکلی استاندارد و قاعدهمند فهرستنویسی و بعد از دیجیتالسازی، متن کامل این اسناد را نیز بازخوانی و بر روی سایت دانشگاه خود قرار داده است.
در این پایگاه شما امکان جستوجوی اسناد را از طریق کلیدواژههایی قابل جستوجو برای هر سند شامل نامها، اماکن، سالها و موضوعات دارید. همچنین فهرست الفبایی اشخاص، اماکن، و موضوعها نیز در این وبسایت در دسترس است.
بعد از جستوجو شما با فهرستی روبهرو خواهید شد که با کلیک بر روی هر کدام از نتایج به سند و متن بازخوانیشده آن دسترسی پیدا کرده و حتی امکان دانلود آن را نیز دارید. این پروژه زیر نظر دکتر عباس امانت و خانم ساغر صادقیان در حال انجام است.
https://www.tg-me.com/chahargosheiran
Telegram
از چهار گوشهٔ ایران
از چهار گوشهٔ ایران کانالی است برای شناساندن گوشههایی از تاریخ ناخوانده و نانوشته ایران. این کانال میخواهد با ثبت و ضبط روایت مردم و جاینامهای چهارگوشهٔ ایران صفحه تازهای به دفتر تاریخ این سرزمین اضافه کند.
❤5
دسترسی به بیش از یکمیلیون و سیصدهزار جلد کتاب، نشریه، سند و غیره در کتابخانهٔ دِبا برای عموم مهیا شد.
🔹پس از گشایش قرائتخانهٔ عمومی کتابخانهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در مهرماه پارسال، اینک با راهاندازی سامانهٔ آنلاین عضویت کتابخانه، کلیه استادان، دانشجویان و فارغالتحصیلان تمامی رشتهها در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا و معادل آن میتوانند با ثبتنام در سامانهٔ مذکور به نشانی lib-membership.cgie.org.ir کارت عضویت سالیانه دریافت کرده و به تمامی منابع کاغذی و الکترونیکی کتابخانه دسترسی نامحدود داشته باشند.
@cgie_org_ir
🔹پس از گشایش قرائتخانهٔ عمومی کتابخانهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در مهرماه پارسال، اینک با راهاندازی سامانهٔ آنلاین عضویت کتابخانه، کلیه استادان، دانشجویان و فارغالتحصیلان تمامی رشتهها در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا و معادل آن میتوانند با ثبتنام در سامانهٔ مذکور به نشانی lib-membership.cgie.org.ir کارت عضویت سالیانه دریافت کرده و به تمامی منابع کاغذی و الکترونیکی کتابخانه دسترسی نامحدود داشته باشند.
@cgie_org_ir
❤8
*نامهٔ خواندنی دکتر محمدجعفر محجوب به ناشر دیوان ایرجمیرزا*
بنده معمولاً از عنوان دکتری خود استفاده نمیکنم. دلیلش که روشن است: اگر چیزی بار بنده نباشد، به ضرب عنوان دکتری نمیتوانم خود را وارد و اهل اطلاع جا بزنم. مردم پوزخندی خواهند زد و خواهند گفت: از این دکترهای کوپنی فراوان است! و اگر چیزی بارم باشد (که متأسفانه نیست و خودم این نکته را بهتر از هرکس میدانم)، به رخ کشیدن دیپلم دکتری لزومی ندارد. استادانی که پای دیپلم مرا امضا کردهاند و من همیشه با مباهات از این که شاگرد ایشان بودهام یاد میکنم (امثال بدیعالزمان فروزانفر، جلال همایی، احمد بهمنیار، فاضل تونی، ملکالشعرای بهار)، هیچکدام دیپلم دکتری که سهل است، تصدیق ششم ابتدایی هم نداشتهاند. دانشمند بزرگ و مسلّمی مثل مرحوم محمدعلی فروغی (که در تمام کتابهای درسی در رشتههای مختلف دبیرستانی هفتاد هشتاد سال پیش از این کتاب تألیف کرده است)، یک دیپلم خشکوخالی مدرسهٔ دارالفنون را داشت و میرزاغلامحسینخان رهنما، که شاید پنجاه سال هندسه و جبر و کتابهای او در دبیرستانها تدریس میشد و خودش رییس دانشکدهٔ فنی بود، گویا آن دیپلم را هم نداشت و ریاضیات را پیش خودش خوانده بود!
بنابراین گذاشتن «تیتر» کسی را بالا نمیبرد و نگذاشتن آن نیز کسی را پایین نمیآورد. یادم رفت عرض کنم که علامهٔ دهخدا، رییس دانشکدهٔ حقوق و مؤلف لغتنامه و امثال و حکم، دیپلمهٔ مدرسهٔ سیاسی (معادل دبیرستان) بود.
دیگر اینکه وقتی دیدم اسم نحس مرا از اسم خودِ مرحوم ایرج میرزا درشتتر نوشتهاید، به راستی خجالت کشیدم. آخر بنده هر قدر بزرگ باشم از خود «صاحب علّه» که بزرگتر نیستم! این نان را آن مرحوم توی دامن بنده گذاشته و اسم و آبرو برای من فراهم کرده است. بیکرداری است که مصحح اسمش را بزرگتر از صاحب دیوان بگذارد و از همه بدتر اینکه، هیچکس این حرفها را به حساب ناشر نخواهد نوشت و آن را به حساب «مگالومانیا» یا «جنون خودبزرگپنداری» و یا بنا به ترجمهٔ مرحوم صادق هدایت به مرض «گندهگوزی» بنده حمل خواهد کرد. میبخشید که این لفظ بیتربیتی را به کار بردم... .
بنده معمولاً از عنوان دکتری خود استفاده نمیکنم. دلیلش که روشن است: اگر چیزی بار بنده نباشد، به ضرب عنوان دکتری نمیتوانم خود را وارد و اهل اطلاع جا بزنم. مردم پوزخندی خواهند زد و خواهند گفت: از این دکترهای کوپنی فراوان است! و اگر چیزی بارم باشد (که متأسفانه نیست و خودم این نکته را بهتر از هرکس میدانم)، به رخ کشیدن دیپلم دکتری لزومی ندارد. استادانی که پای دیپلم مرا امضا کردهاند و من همیشه با مباهات از این که شاگرد ایشان بودهام یاد میکنم (امثال بدیعالزمان فروزانفر، جلال همایی، احمد بهمنیار، فاضل تونی، ملکالشعرای بهار)، هیچکدام دیپلم دکتری که سهل است، تصدیق ششم ابتدایی هم نداشتهاند. دانشمند بزرگ و مسلّمی مثل مرحوم محمدعلی فروغی (که در تمام کتابهای درسی در رشتههای مختلف دبیرستانی هفتاد هشتاد سال پیش از این کتاب تألیف کرده است)، یک دیپلم خشکوخالی مدرسهٔ دارالفنون را داشت و میرزاغلامحسینخان رهنما، که شاید پنجاه سال هندسه و جبر و کتابهای او در دبیرستانها تدریس میشد و خودش رییس دانشکدهٔ فنی بود، گویا آن دیپلم را هم نداشت و ریاضیات را پیش خودش خوانده بود!
بنابراین گذاشتن «تیتر» کسی را بالا نمیبرد و نگذاشتن آن نیز کسی را پایین نمیآورد. یادم رفت عرض کنم که علامهٔ دهخدا، رییس دانشکدهٔ حقوق و مؤلف لغتنامه و امثال و حکم، دیپلمهٔ مدرسهٔ سیاسی (معادل دبیرستان) بود.
دیگر اینکه وقتی دیدم اسم نحس مرا از اسم خودِ مرحوم ایرج میرزا درشتتر نوشتهاید، به راستی خجالت کشیدم. آخر بنده هر قدر بزرگ باشم از خود «صاحب علّه» که بزرگتر نیستم! این نان را آن مرحوم توی دامن بنده گذاشته و اسم و آبرو برای من فراهم کرده است. بیکرداری است که مصحح اسمش را بزرگتر از صاحب دیوان بگذارد و از همه بدتر اینکه، هیچکس این حرفها را به حساب ناشر نخواهد نوشت و آن را به حساب «مگالومانیا» یا «جنون خودبزرگپنداری» و یا بنا به ترجمهٔ مرحوم صادق هدایت به مرض «گندهگوزی» بنده حمل خواهد کرد. میبخشید که این لفظ بیتربیتی را به کار بردم... .
❤6
از چهار گوشهٔ ایران
کتابنامه.pdf
کتابنامه.pdf
1.3 MB
نوروزتان پیشاپیش فرخنده باد. با آرزوی سالی سرشار از نیکی و خرد.🔥
❤7
در منزلِ خجستهٔ اسفند
–همسایهٔ سراچهٔ فروردین_
با شاخههای تُرد، بلوغ جوانهها
باران به چشمروشنیِ صبح آمدهست.
زشت است اگر که من
–یار قدیم و همدمِ همساغرِ سحر–
در کوچههای خامش و خلوت نجویمش
یا
با جامِ شعرِ خویش
خوشآمد نگویمش.
-محمدرضاشفیعیکدکنی
نوروز بهانه خوبی بود تا قطعه ای همراه با نوای اصیل سنتور را میهمانتان کنم
نوروزتان پیروز ✨
زهرا حسینخانی
–همسایهٔ سراچهٔ فروردین_
با شاخههای تُرد، بلوغ جوانهها
باران به چشمروشنیِ صبح آمدهست.
زشت است اگر که من
–یار قدیم و همدمِ همساغرِ سحر–
در کوچههای خامش و خلوت نجویمش
یا
با جامِ شعرِ خویش
خوشآمد نگویمش.
-محمدرضاشفیعیکدکنی
نوروز بهانه خوبی بود تا قطعه ای همراه با نوای اصیل سنتور را میهمانتان کنم
نوروزتان پیروز ✨
زهرا حسینخانی
🎉9
*سفر مجازی شیراز 😍😍😍*
شاهکاری که از دیدن هر کدام اینها فوق العاده لذت خواهید برد...
درود بر دوستانی که زحمت کشیدند و این پیام زیبای دیدنی را درست کردند.
🔴 دروازه قرآن
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/quran-gate/
🔴 حمام وکیل
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/vakil-bath/
🔴 شاهچراغ
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/shahe-cheragh/
🔴 باغ دلگشا
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/delgosha-garden/
🔴 باغ جهان نما
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/jahan-nama-garden/
🔴 موزه تاریخ طبیعی
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/natural-history-museum/
🔴 مسجد نصیرالملک
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/nasiralmolk-mosque/
🔴 مدرسه خان
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/khan-school/
🔴 موزه پارس
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/pars-museum/
🔴 ارگ کریمخان زند
https://www.panoman.ir/vt//shiraz/arg-e-karimkhan
🔴 هفت تنان
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/haft-tanan/
🔴 تخت جمشید ( پارسه )
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/persepolis/index.html
🔴 حافظیه
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/hafezieh/
🔴 آرامگاه سعدی
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/sadieh/
🔴 باغ ارم
https://www.panoman.ir/eram/index.html
شاهکاری که از دیدن هر کدام اینها فوق العاده لذت خواهید برد...
درود بر دوستانی که زحمت کشیدند و این پیام زیبای دیدنی را درست کردند.
🔴 دروازه قرآن
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/quran-gate/
🔴 حمام وکیل
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/vakil-bath/
🔴 شاهچراغ
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/shahe-cheragh/
🔴 باغ دلگشا
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/delgosha-garden/
🔴 باغ جهان نما
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/jahan-nama-garden/
🔴 موزه تاریخ طبیعی
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/natural-history-museum/
🔴 مسجد نصیرالملک
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/nasiralmolk-mosque/
🔴 مدرسه خان
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/khan-school/
🔴 موزه پارس
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/pars-museum/
🔴 ارگ کریمخان زند
https://www.panoman.ir/vt//shiraz/arg-e-karimkhan
🔴 هفت تنان
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/haft-tanan/
🔴 تخت جمشید ( پارسه )
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/persepolis/index.html
🔴 حافظیه
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/hafezieh/
🔴 آرامگاه سعدی
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/sadieh/
🔴 باغ ارم
https://www.panoman.ir/eram/index.html
www.panoman.ir
تور مجازی دروازه قرآن شیراز | Virtual tour of Quran gate
تور بازدید مجازی 360 درجه دروازه قرآن شیراز با پشتیبانی از VR| Virtual reality tour of Quran gate, Shiraz, Iran
❤6
🔎 چگونه دیکتاتوری و روشنفکری همآغوش میشوند؟/وقتی متفکر در دامی میافتد که از آن دامن برچیده بود...
🔸در این نوشتار کوتاه قصد دارم جهتگیری و سبک انتقادی برخی روشنفکران را مورد بررسی قرار داده و نشان دهم چگونه در همان دامی میافتند که میخواهند دامن از آن برچینند....
بسیاری از روشنفکران برخلاف شعارهایشان نتوانستهاند نگاهی منصفانه داشته و بر مدار مدارا باشند. یکدست دیدن همچون یکدست کردن میتواند برخلاف اصول آزادی و عقلانیت باشد.
همه را به یک چوب راندن، نفی تفاوت و نگاه غالبی است که با زور یا خشونت کلامی در یک قالب در حصر و تنگنا قرارمیدهد.
این اقدام، نوعی آسیمیلاسیون و سیاست یکپارچهساز مکانیکی است؛ نگاهی که یادآور سیاستهای هماهنگساز و یکدستساز «فاشیسم» و «استالینیسم» است، اگرچه لباس «خردگرایی» و «دفاع از آزادی» بر تن کرده و علیه ظلم و بردگی شوریده باشد.
این نگاه در عین حال متضمن اخلاق بردگی و به زنجیر کشیدن حقیقت و نفی واقعیت است.
این نگاه، نگاهی اربابانه بوده و همان اخلاق خدایگان - بندهای را که بسیاری از حکومتهای تاریخ بدان دچار بودهاند، بازتولید میکند. نگاه تشکیلاتی و جناحی و انسانهای تشکیلاتی از دیدن بخش بزرگ واقعیت محروم میمانند.افراد را قالبسازی و طبقهبندی کردن و آنها را به زور و با بیانصافی در یک طبقه فروکردن، با فراروی و نگاه انتقادی و آزاد سازگار نیست.
🔸لازم نیست مخالفان خود را محترم بدانیم. کافی است از حذف و ادغام آنها بپرهیزیم.
لازم نیست با آنها توافق داشته باشیم یا به توافق برسیم. نمیتوان اهداف بشری را با هم هماهنگ کرد. کسانی که در پی اهداف واحد برای آحاد افرادند، مبتلا به همین نگاه یکدستکننده و یکپارچهسازند.
حتّی ضروری نیست با مخالفان خود تفاهم و همزیستی داشته باشیم. کافی است بگذاریم آنها نیز راه خود را بروند.
قرار نیست انسانها همچون رمهها یا قطعات تولیدهشده مکانیکی مشابه هم باشند.
بر همین طریق نباید افراد را شبیه هم کرد. این شبیهسازی عملی غیرانسانی و برخلاف تفاوت، تنوّع و خلّاقیت در حیات فردی و جمعی است.
🔹به تعبیر «آیزایا برلین» در تفسیر اندیشهی «جاناستوارت میل» "تفاهم نسبت به کسی ضرورتاً بدان معنی نیست که از او درگذریم. ممکن است با شور و حرارت و حتی نفرت، به جدال و رد و الزام برخیزیم، ولی حق نداریم در مقام نابودساختن او برآییم؛ زیرا چنین روشی، بد و خوب را به یکسان از میان میبرد و به معنی انتحار فکری و اخلاقی دستهجمعی است. زیان بیاعتنایی و بیاعتقادی به هرحال کمتر از زیانی است که از عدممدارا و ریشهگرایی مبتنی بر زور و فشار حاصل میشود."
🔸آسیمیله کردن و ادغام خوب و بد و عدم تمایز نهادن میان افراد حتّی در یک صنف، نگاهی غیردموکراتیک و غیرانسانی است.
حتّی دموکراسیهای اکثریتی به سبب آن که ممکن است فردیت و تفاوت را به نفع برابری و عدالت از میان ببرند، محل نگرانی هستند.
🔹معنای حیاتی «تساهل» بیتفاوتی به تفاوتها نیست، بلکه حذف نکردن آنهاست. حال شایسته نیست ما طبیعت و سرشتی واحد برای اصناف قائل شویم.
بیتردید روشنفکران نیز به جامعهای مسطّح و همرنگ، روزمره و بدون آرمان علاقهای ندارند. سخن من با ایشان این است که مواظبِ درِ پشتی باشیم و نگذاریم دیکتاتوری حتّی علیه ظلم و جهل در نوشتار و گفتار و رفتار ما نفوذ کند. باید از همرنگ کردن و یکدست کردن و قالببندی کردن افراد بپرهیزیم. حتّی تفاهم داشتن هم کافی نیست. باید از کلیشههای قومی یا صنفی بپرهیزیم و کسی را با قومیت او و طبقهی او مورد قضاوت نهایی و تمامقد قرار ندهیم.
🔸تأکید میکنم ما میتوانیم از یک تفکّر نفرت داشته باشیم و علیه آن سخن بگوییم؛ اما بیمدارا، عقلانیت و گفت و شنود شکل نخواهد گرفت؛ مدارا به این معنا که نخواهیم طرف مقابل را حذف کنیم. چه حذف ادغامی (تعبیر جورجو آگامبن) و چه ادغام حذفی، خلاف انسانیت، اصالت و کرامت آنهاست. دیگر اینکه یکدستسازی یا نوعی ادغام حذفی است یا نوعی حذف ادغامی و نفی تفاوت و هم خلاف انصاف است، هم خلاف مدارا. حذف، به نحوی ادغام است و ادغام نیز به نحوی حذف محسوب میشود.
🔹پینوشت: به تعبیر من، حذف ادغامی مانند راندن دیوانگان پس از قرون وسطی به دیوانهخانههاست و ادغام حذفی مانند تحقیر و دستکاری کردن مهاجران در غرب است.
محسن سلگی
https://www.cgie.org.ir/popup/fa/system/contentprint/212620
🔸در این نوشتار کوتاه قصد دارم جهتگیری و سبک انتقادی برخی روشنفکران را مورد بررسی قرار داده و نشان دهم چگونه در همان دامی میافتند که میخواهند دامن از آن برچینند....
بسیاری از روشنفکران برخلاف شعارهایشان نتوانستهاند نگاهی منصفانه داشته و بر مدار مدارا باشند. یکدست دیدن همچون یکدست کردن میتواند برخلاف اصول آزادی و عقلانیت باشد.
همه را به یک چوب راندن، نفی تفاوت و نگاه غالبی است که با زور یا خشونت کلامی در یک قالب در حصر و تنگنا قرارمیدهد.
این اقدام، نوعی آسیمیلاسیون و سیاست یکپارچهساز مکانیکی است؛ نگاهی که یادآور سیاستهای هماهنگساز و یکدستساز «فاشیسم» و «استالینیسم» است، اگرچه لباس «خردگرایی» و «دفاع از آزادی» بر تن کرده و علیه ظلم و بردگی شوریده باشد.
این نگاه در عین حال متضمن اخلاق بردگی و به زنجیر کشیدن حقیقت و نفی واقعیت است.
این نگاه، نگاهی اربابانه بوده و همان اخلاق خدایگان - بندهای را که بسیاری از حکومتهای تاریخ بدان دچار بودهاند، بازتولید میکند. نگاه تشکیلاتی و جناحی و انسانهای تشکیلاتی از دیدن بخش بزرگ واقعیت محروم میمانند.افراد را قالبسازی و طبقهبندی کردن و آنها را به زور و با بیانصافی در یک طبقه فروکردن، با فراروی و نگاه انتقادی و آزاد سازگار نیست.
🔸لازم نیست مخالفان خود را محترم بدانیم. کافی است از حذف و ادغام آنها بپرهیزیم.
لازم نیست با آنها توافق داشته باشیم یا به توافق برسیم. نمیتوان اهداف بشری را با هم هماهنگ کرد. کسانی که در پی اهداف واحد برای آحاد افرادند، مبتلا به همین نگاه یکدستکننده و یکپارچهسازند.
حتّی ضروری نیست با مخالفان خود تفاهم و همزیستی داشته باشیم. کافی است بگذاریم آنها نیز راه خود را بروند.
قرار نیست انسانها همچون رمهها یا قطعات تولیدهشده مکانیکی مشابه هم باشند.
بر همین طریق نباید افراد را شبیه هم کرد. این شبیهسازی عملی غیرانسانی و برخلاف تفاوت، تنوّع و خلّاقیت در حیات فردی و جمعی است.
🔹به تعبیر «آیزایا برلین» در تفسیر اندیشهی «جاناستوارت میل» "تفاهم نسبت به کسی ضرورتاً بدان معنی نیست که از او درگذریم. ممکن است با شور و حرارت و حتی نفرت، به جدال و رد و الزام برخیزیم، ولی حق نداریم در مقام نابودساختن او برآییم؛ زیرا چنین روشی، بد و خوب را به یکسان از میان میبرد و به معنی انتحار فکری و اخلاقی دستهجمعی است. زیان بیاعتنایی و بیاعتقادی به هرحال کمتر از زیانی است که از عدممدارا و ریشهگرایی مبتنی بر زور و فشار حاصل میشود."
🔸آسیمیله کردن و ادغام خوب و بد و عدم تمایز نهادن میان افراد حتّی در یک صنف، نگاهی غیردموکراتیک و غیرانسانی است.
حتّی دموکراسیهای اکثریتی به سبب آن که ممکن است فردیت و تفاوت را به نفع برابری و عدالت از میان ببرند، محل نگرانی هستند.
🔹معنای حیاتی «تساهل» بیتفاوتی به تفاوتها نیست، بلکه حذف نکردن آنهاست. حال شایسته نیست ما طبیعت و سرشتی واحد برای اصناف قائل شویم.
بیتردید روشنفکران نیز به جامعهای مسطّح و همرنگ، روزمره و بدون آرمان علاقهای ندارند. سخن من با ایشان این است که مواظبِ درِ پشتی باشیم و نگذاریم دیکتاتوری حتّی علیه ظلم و جهل در نوشتار و گفتار و رفتار ما نفوذ کند. باید از همرنگ کردن و یکدست کردن و قالببندی کردن افراد بپرهیزیم. حتّی تفاهم داشتن هم کافی نیست. باید از کلیشههای قومی یا صنفی بپرهیزیم و کسی را با قومیت او و طبقهی او مورد قضاوت نهایی و تمامقد قرار ندهیم.
🔸تأکید میکنم ما میتوانیم از یک تفکّر نفرت داشته باشیم و علیه آن سخن بگوییم؛ اما بیمدارا، عقلانیت و گفت و شنود شکل نخواهد گرفت؛ مدارا به این معنا که نخواهیم طرف مقابل را حذف کنیم. چه حذف ادغامی (تعبیر جورجو آگامبن) و چه ادغام حذفی، خلاف انسانیت، اصالت و کرامت آنهاست. دیگر اینکه یکدستسازی یا نوعی ادغام حذفی است یا نوعی حذف ادغامی و نفی تفاوت و هم خلاف انصاف است، هم خلاف مدارا. حذف، به نحوی ادغام است و ادغام نیز به نحوی حذف محسوب میشود.
🔹پینوشت: به تعبیر من، حذف ادغامی مانند راندن دیوانگان پس از قرون وسطی به دیوانهخانههاست و ادغام حذفی مانند تحقیر و دستکاری کردن مهاجران در غرب است.
محسن سلگی
https://www.cgie.org.ir/popup/fa/system/contentprint/212620
❤4
دیوانسالار محافظهکار
بخشی از مصاحبه دکتر اسماعیل شمس، استادیار گروه تاریخ دانشگاه علامه طباطبائی با خبرگزاری ایبنا درباره زمانه و زندگی حسین علاء
به باور من تحولات سیاسی ایران در فاصله ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۶ش یعنی پایان نخست وزیری حسین علاء مهمترین مقطع سیاسی دوران پادشاهی محمدرضاشاه است. خیلیها ممکن است این دوره را به مسٱله نفت، نهضت ملی و یا کودتای ۲٨ مرداد محدود کنند، اما این چندسال، دوران زورآزمایی سیاسی در سطح ملی، منطقهای و جهانی است و راه و مسیر خیلی از کشورها دستکم در سی سال بعد را مشخص کرد. این دوره، زمان اوج جنگ سرد و نظام دوقطبی بود. همه کشورها میبایست تکلیف خود را با این نظام مشخص کنند و ذات دوقطبی بودن نظام بینالملل در بلند مدت اجازه حرکت در بین خطوط مرزی این جهان را نمیداد. تحولات و نظام حزبی و فعالیت سیاسی در داخل ایران هم تا حدود زیادی بازتاب همین وضعیت جهانی و متٲثر از آن بود. انگلیس به حاشیه رفته و هرچند بخشی از محور غرب بود، اما دیگر نمیتوانست مستقل از امریکا برای ایران تصمیمگیری کند، بنابراین نظامیان سیاستمداری مثل رزمآرا که همرزم رضاخان بودند، دیگر نمیتوانستند با کودتا یا شبه کودتایی نظیر آنچه در سال ۱۲۹۹ با حمایت انگلیس رخ داد، موفق شوند و یا مانند رضاخان اگر مجلس رٲی به نخست وزیر شدن آنان داد، دوام بیاورند، به همین سبب رزم آرا خیلی زود حذف شد. سیدضیاءالدین طباطبایی، عنصر مورد حمایت انگلیس و فضلالله زاهدی هم نتوانستند خاطره کودتای ۱۲۹۹ و دوره رضاشاه را بار دیگر تکرار کنند.قوام هم که خط فکری ثابتی نداشت و بیشتر به نمایشهای سیاسی و بازی در میانه خطوط در سطح داخلی و بین المللی باور داشت، دوام نیاورد و خیلی زود و پس از ۳۰ تیر از بازی سیاست حذف شد. مصدق هم که با سیاست موازنه منفی(همان موازنه عدمی آیتالله مدرس) و عدم تعهد به شرق و غرب و دفاع از یک سیاست ملی به قدرت رسید، دوام نیاورد.
نظام دوقطبی حاکم بر آن روز مجال تحقق یک سیاست ملی غیرمتعهد را نمیداد. بنابراین محمدرضاشاه و بوروکراسی بازمانده از مشروطیت به همراه ارتش انتخابش را کرد و با به پیوستن به امریکا و دوری از شرق همزمان دولت ملی و مستقل مصدق، حزب توده و پس از آن فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی را حذف کرد و بر اوضاع مسلط شد.
به نظر میرسد محمدرضاشاه عین پدرش رضاشاه پس از حذف همه مخالفان و رقیبان سیاسیاش اعم از چپ، ملی، مذهبی و نظامیان جاه طلب سراغ کسانی رفت که او را در همه این سرکوبها حمایت کرده و قدرتش را تحکیم نموده بودند. اگر رضاشاه فروغی و تیم همراه او را حذف کرد و فردی کمفروغ و برکشیده خود به نام محمود جم را جایگزین او نمود، محمدرضاشاه هم علاء را که از شهریور ۱۳۲۰ متحد اصلی و همیشه همراهش بود از نخست وزیری برکنار کرد و منوچهر اقبال کم تجربه را که جزو نیروهای سیاسی پس از شهریور۱۳۲۰ بود به جایش نشاند. نقش بعدی علاء یعنی وزیر دربار حاشیهای و مشورتی بود و چنانکه میبینیم محمدرضاشاه با حذف نیروهای همفکر و حامی قدیمی، به دلایل استبداد فردی و اینکه او خودش باید بلندقدتر از همه باشد، بر شاخه نشست و بن برید و گام در مسیر بحران نهاد. در دهه چهل هر سه جریان سرکوب شده چپ، ملی و مذهبی در دهه ۳۰ با انرژی و تجدید قوای کامل در برابر او صف کشیدند و سرانجام سلطنتش را برانداختند.
شاید این حرف من برای برخی سنگین باشد، اما به جد معتقدم آنچه که امروز نماد توسعه اقتصادی در دوره پهلوی پدر و پسر مطرح میشود، میوه مشروطه است و این، سیاستمداران و رجال دوران مشروطیت و پرورش یافته در این سنت فکری بودند که موتور محرکه آن شدند. رضاشاه درست زمانی سقوط نمود که به این رجال پشت کرد و خود را عقل کل دانست و محمدرضاشاه نیز همین اشتباه را تکرار کرد. زمانی که رجال مشروطه جای خود را به رجال پرورده عصر پهلوی دادند فرایند استبدادی شدن و انحطاط دولت آغاز شد و کنار رفتن علاء و آغاز حکومت منوچهر نقطه آغازش بود.
چند نکته دیگر درباره حسین علاء قابل طرح هستند:
۱. در مقام رئیس نخستین کاروان اعزامی دانشجویان ایرانی به فرانسه در دوران رضاشاه نقش مهمی در حمایت از رشد علمی جامعه داشت. نقل است که نود درصد دانشجویان این کاروان بعدها به دشمنان اصلی سلطنت پهلوی تبدیل شدند که از جمله آنها میتوان به سنجابی و بازرگان اشاره کرد.
۲. در مقام نماینده ایران در سازمان ملل در سال ۱۳۲۵ش به همراه تقی زاده نقش مهمی در کسب حمایت امریکا به تهدید شوروی در صورت عدم خروج نیروهایش از ایران داشت. این کار او در سایه قوامالسلطنه قرار گرفته است. من بر اساس اسنادی که دیدهام باور دارم درباره میزان نقش واقعی قوامالسلطنه در این ماجرا اغراق شده است.
متن کامل مصاحبه در لینک زیر
https://B2n.ir/pf7204
https://www.tg-me.com/chahargosheira
بخشی از مصاحبه دکتر اسماعیل شمس، استادیار گروه تاریخ دانشگاه علامه طباطبائی با خبرگزاری ایبنا درباره زمانه و زندگی حسین علاء
به باور من تحولات سیاسی ایران در فاصله ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۶ش یعنی پایان نخست وزیری حسین علاء مهمترین مقطع سیاسی دوران پادشاهی محمدرضاشاه است. خیلیها ممکن است این دوره را به مسٱله نفت، نهضت ملی و یا کودتای ۲٨ مرداد محدود کنند، اما این چندسال، دوران زورآزمایی سیاسی در سطح ملی، منطقهای و جهانی است و راه و مسیر خیلی از کشورها دستکم در سی سال بعد را مشخص کرد. این دوره، زمان اوج جنگ سرد و نظام دوقطبی بود. همه کشورها میبایست تکلیف خود را با این نظام مشخص کنند و ذات دوقطبی بودن نظام بینالملل در بلند مدت اجازه حرکت در بین خطوط مرزی این جهان را نمیداد. تحولات و نظام حزبی و فعالیت سیاسی در داخل ایران هم تا حدود زیادی بازتاب همین وضعیت جهانی و متٲثر از آن بود. انگلیس به حاشیه رفته و هرچند بخشی از محور غرب بود، اما دیگر نمیتوانست مستقل از امریکا برای ایران تصمیمگیری کند، بنابراین نظامیان سیاستمداری مثل رزمآرا که همرزم رضاخان بودند، دیگر نمیتوانستند با کودتا یا شبه کودتایی نظیر آنچه در سال ۱۲۹۹ با حمایت انگلیس رخ داد، موفق شوند و یا مانند رضاخان اگر مجلس رٲی به نخست وزیر شدن آنان داد، دوام بیاورند، به همین سبب رزم آرا خیلی زود حذف شد. سیدضیاءالدین طباطبایی، عنصر مورد حمایت انگلیس و فضلالله زاهدی هم نتوانستند خاطره کودتای ۱۲۹۹ و دوره رضاشاه را بار دیگر تکرار کنند.قوام هم که خط فکری ثابتی نداشت و بیشتر به نمایشهای سیاسی و بازی در میانه خطوط در سطح داخلی و بین المللی باور داشت، دوام نیاورد و خیلی زود و پس از ۳۰ تیر از بازی سیاست حذف شد. مصدق هم که با سیاست موازنه منفی(همان موازنه عدمی آیتالله مدرس) و عدم تعهد به شرق و غرب و دفاع از یک سیاست ملی به قدرت رسید، دوام نیاورد.
نظام دوقطبی حاکم بر آن روز مجال تحقق یک سیاست ملی غیرمتعهد را نمیداد. بنابراین محمدرضاشاه و بوروکراسی بازمانده از مشروطیت به همراه ارتش انتخابش را کرد و با به پیوستن به امریکا و دوری از شرق همزمان دولت ملی و مستقل مصدق، حزب توده و پس از آن فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی را حذف کرد و بر اوضاع مسلط شد.
به نظر میرسد محمدرضاشاه عین پدرش رضاشاه پس از حذف همه مخالفان و رقیبان سیاسیاش اعم از چپ، ملی، مذهبی و نظامیان جاه طلب سراغ کسانی رفت که او را در همه این سرکوبها حمایت کرده و قدرتش را تحکیم نموده بودند. اگر رضاشاه فروغی و تیم همراه او را حذف کرد و فردی کمفروغ و برکشیده خود به نام محمود جم را جایگزین او نمود، محمدرضاشاه هم علاء را که از شهریور ۱۳۲۰ متحد اصلی و همیشه همراهش بود از نخست وزیری برکنار کرد و منوچهر اقبال کم تجربه را که جزو نیروهای سیاسی پس از شهریور۱۳۲۰ بود به جایش نشاند. نقش بعدی علاء یعنی وزیر دربار حاشیهای و مشورتی بود و چنانکه میبینیم محمدرضاشاه با حذف نیروهای همفکر و حامی قدیمی، به دلایل استبداد فردی و اینکه او خودش باید بلندقدتر از همه باشد، بر شاخه نشست و بن برید و گام در مسیر بحران نهاد. در دهه چهل هر سه جریان سرکوب شده چپ، ملی و مذهبی در دهه ۳۰ با انرژی و تجدید قوای کامل در برابر او صف کشیدند و سرانجام سلطنتش را برانداختند.
شاید این حرف من برای برخی سنگین باشد، اما به جد معتقدم آنچه که امروز نماد توسعه اقتصادی در دوره پهلوی پدر و پسر مطرح میشود، میوه مشروطه است و این، سیاستمداران و رجال دوران مشروطیت و پرورش یافته در این سنت فکری بودند که موتور محرکه آن شدند. رضاشاه درست زمانی سقوط نمود که به این رجال پشت کرد و خود را عقل کل دانست و محمدرضاشاه نیز همین اشتباه را تکرار کرد. زمانی که رجال مشروطه جای خود را به رجال پرورده عصر پهلوی دادند فرایند استبدادی شدن و انحطاط دولت آغاز شد و کنار رفتن علاء و آغاز حکومت منوچهر نقطه آغازش بود.
چند نکته دیگر درباره حسین علاء قابل طرح هستند:
۱. در مقام رئیس نخستین کاروان اعزامی دانشجویان ایرانی به فرانسه در دوران رضاشاه نقش مهمی در حمایت از رشد علمی جامعه داشت. نقل است که نود درصد دانشجویان این کاروان بعدها به دشمنان اصلی سلطنت پهلوی تبدیل شدند که از جمله آنها میتوان به سنجابی و بازرگان اشاره کرد.
۲. در مقام نماینده ایران در سازمان ملل در سال ۱۳۲۵ش به همراه تقی زاده نقش مهمی در کسب حمایت امریکا به تهدید شوروی در صورت عدم خروج نیروهایش از ایران داشت. این کار او در سایه قوامالسلطنه قرار گرفته است. من بر اساس اسنادی که دیدهام باور دارم درباره میزان نقش واقعی قوامالسلطنه در این ماجرا اغراق شده است.
متن کامل مصاحبه در لینک زیر
https://B2n.ir/pf7204
https://www.tg-me.com/chahargosheira
ایبنا
دیوانسالار محافظهکار
نقش مهم حسین علاء در مقام نمایندۀ ایران در سازمان ملل بههمراه سیدحسن تقیزاده و مخالفت با دخالت شوروی در آذربایجان و راضی کردن انگلیس و امریکا به حمایت جدی از ایران و تهدید شوروی در صورت عدم تخلیۀ آذربایجان و کردستان یکی از مقاطع مهم زندگی سیاسی اوست که…
👍8
