Telegram Web Link

🔶️ ‌تصاویری از مدرسه‌ی سادبری ولی؛ از وب‌سایت مدرسه

📚 بخشی از کتابِ نمایی روشن‌تر بینشی جدید در مدل مدرسه‌ی سادبری ولی

🖋نوشته‌ی دنیل گرینبرگ ترجمه‌ی شقایق آراسته




🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
1👍1

◀️ ‌ما همیشه این حس را داشته‌ایم که «مدرسه‌ی سادبری ولی» بهترین محیط برای بالفعل کردن تمام و کمال توانایی‌های بالقوه و منحصربه‌فرد کودک است. سؤال این‌جاست که چطور می‌شود این اندیشه‌ی دلنشین را در راه‌‌اندازی مدرسه لحاظ کرد؟ وقتی به ایده‌ی محقق کردن سرنوشت خاص هر کودک فکر می‌کنید، متوجه ارتباط مستقیم آن با بحث داغ سرشت یا تربیت می‌شوید. حداقل در این برهه از تاریخ بشر حقیقتاً هیچ‌کس جوابی برای این سؤال ندارد که کدام‌یک از این دو عامل تعیین‌کننده‌تر یا مهم‌تر است یا هرکدام چقدر تأثیر دارد. بنابراین با فرض تأثیرگذاری هردو، سؤال‌مان تبدیل شد به این‌که محیط این مدرسه چطور به کودک در تعیین سرنوشتش کمک می‌کند، فارغ از این‌که سرشت عامل تعیین‌کننده‌ی سرنوشت شمرده شود یا تربیت؟
در مورد سرشت بحث بر سر این است که ترکیب ژنتیکی است که بیشترِ استعدادها و قابلیت‌های کودک را تعیین می‌کند، چیزی که از بدو تولد در کودک وجود دارد. کودک با ویژگی‌های ذاتی مشخصی پا به دنیا می‌گذارد که با بزرگ شدنش بروز پیدا می‌کنند ــ همچون رنگ مو یا توان جسمی. اگر این ایده صادق باشد، تنها راه ارتقای توانایی کودک در تعیین سرنوشتش این است که بگذاریم سرشت راه خودش را برود. یعنی اگر بخشی از سرنوشت آدمی ذاتی باشد، بهترین راه برای اطمینان از تحققش این است که سایرین مزاحمتی ایجاد نکنند و بگذارند سرشت کار خودش را بکند.
این ایده خاستگاه اعتقادِ مدرسه به «هنر هیچ کاری نکردن» است. هیچ کاری نکردن به این معنا نیست که از سر راه کودک کنار بکشیم و بگذاریم سرشت کاری کند. بلکه ما ــ کارمندان یا والدین یا سایر اعضای انجمن مدرسه ــ باید شدیداً مراقب باشیم که در روندِ طبیعیِ شکوفایی استعداد‌های کودک مداخله نکنیم. در سادبری ولی این موضوع برای‌مان خیلی مهم است. تجربیات مکررمان هم بر آن صحه گذاشته‌اند. متوجه شده‌ایم هر دخالت مدرسه تا حدی نیروهای درونی و تمایلات کودکِ در حال رشد را تخریب می‌کند.
وقتی از نقش والدین حرف زدیم، به اهمیت این موضوع پرداختیم که والد قبل از هر مداخله‌ای سود و زیان آن را بسنجد. در محیط مدرسه‌ی ما، که خیلی با محیط خانه متفاوت است، بهانه‌های مداخله کمترند. در سادبری ولی نباید به این هدف‌مان که بگذاریم گرایش‌های طبیعی کودک بروز پیدا کنند، خدشه‌ای وارد شود. باید در مقابلِ مانع‌تراشی یا هدایت جریان رشد کودک تا جایی که می‌توانیم خویشتنداری کنیم.

از کتابِ نمایی روشن‌تر
بینشی جدید در مدل مدرسه‌ی سادبری ولی
نوشته‌ی دنیل گرینبرگ
ترجمه‌ی شقایق آراسته




🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
🔳 10 شخصیتی که با وجود ترک تحصیل، به موفقیت و ثروت دست یافتند.

◀️ خیلی‌ها می گویند مسیر موفقیت و پیشرفت از درس و دانشگاه می گذرد؛ اما جالب است بدانید خیلی از شخصیت‌های برجسته بعد از ترک تحصیل، به موفقیت و ثروت رسیده‌اند.
در اینجا با افرادی آشنا می شوید که علیرغم ترک تحصیل، موفق و ثروتمند شده‌اند. کسانی که با تلاش، انگیزه ، استعداد ذاتی و بدون تحصیلات آکادمی به موفقیت‌های زیادی رسیده‌اند.

🔸توماس ادیسون
ادیسون به خاطر بیماری‌اش دیرتر وارد مدرسه می شود، اما او به قدری در مدرسه عملکرد ضعیفی داشت که یکی از معلم‌ها او را "خرفت" می خواند. ادیسون ترک تحصیل کرد، اما مادر او که خود معلم بود، وظیفه‌ آموزش پسرش را به عهده گرفت. بدین ترتیب، توماس ادیسون به کمک مادر خود به‌عنوان معروف‌ترین مخترعان جهان معرفی شد و در مسیر رشد و شکوفایی قرار گرفت.

🔸بنجامین فرانکلین
بنجامین در حوزه‌های مختلف چون سیاست، دیپلماسی، نویسندگی، اختراع و ... فعالیت داشته است. او نگارش اعلامیه‌ استقلال آمریکا را هم انجام داده است؛ اما لازم است بدانید بنجامین حتی تحصیلات دبیرستانی هم ندارد. او در سن 10 سالگی، مدرسه را به خاطر کار در چایخانه برای پدرش و برادرش ترک کرد.

🔸بیل گیتس
بیل گیتس به‌عنوان بنیانگذار مایکروسافت و ثروتمندترین مرد جهان شناخته می شود. او در سال‌های ابتدایی ورود به دانشگاه، هاروارد را ترک کرد تا تمام وقت خود را روی برنامه نویسی نرم افزارها بگذارد که در نهایت منجر به تأسیس مایکروسافت و موفقیت‌های چشمگیرش شد.

🔸استیو جابز
استیو جابز نمادی از اپل است و از معروف‌ترین چهره‌های حوزه فناوری به حساب می‌آید. او بعد از یک سال و نیم تحصیل در دانشگاه رید در شهر پورتلند ایالت اورگن آمریکا از تحصیل انصراف داد و بعدها تنها در کلاس‌های خوشنویسی این دانشگاه شرکت کرد.

🔸آلبرت اینشتین
آلبرت اینشتین به جایگاهی رسید که به هیچ وجه در مدرسه به آن دست نیافته بود؛ بطوری که مجله‌ تایم، او را "مرد قرن" می خواند. آلبرت اینشتین در 15 سالگی مدرسه را ترک کرد. سال بعد، تصمیم گرفت به ادامه تحصیل بپردازد و به همین خاطر مجبور شد در آزمون موسسه‌ فناوری فدرال سوئیس شرکت کند که در نهایت به توفیقی هم نرسید.

🔸والت دیزنی
او در 16 سالگی ترک تحصیل کرد و به ارتش پیوست، اما به خاطر اینکه سنش برای حضور در ارتش کم بود، با شناسنامه‌ جعلی به صلیب سرخ ملحق شد. والت دیزنی به فرانسه رفت و مسئولیت رانندگی آمبولانسی که پر از تصاویر کارتونی بود را بر عهده گرفت. کارتون‌هایی که به شخصیت‌های داستانی انیمیشن‌هایش تبدیل شدند. او بعد از این که میلیونر و صاحب شرکت والت دیزنی شد، جوایز زیادی چون مدال آزادی ریاست جمهوری را دریافت کرد.

🔸ریچارد برانسون
ریچارد برانسون، ثروتمندی خودساخته است. او توانست شرکت‌های زنجیره‌ای ویرجین را راه اندازی کند و تجربیات ارزشمندی در تجارت به دست آورد. ریچارد برانسون به دلیل ابتلا به اختلال نارساخوانی، دانش آموز موفقی نبود و در 16 سالگی ترک تحصیل کرد.

🔸کلنل ساندرز
کلنل هارلند ساندرز تحصیلات دانشگاهی نداشت؛ اما توانست به عنوان موفق‌ترین فرد در حوزه کسب و کار مواد غذایی و تهیه‌ مرغ سوخاری معرفی شود. زمانی که 6 ساله بود، پدرش را از دست داد و به خاطر این که مادرش بیرون از خانه کار می کرد مجبور شد برای خانواده آشپزی کند. او مقطع ابتدایی را ترک کرد و در مشاغلی چون فروشندگی بیمه، آتش نشانی و قایقرانی سرگرم شد.
تجربه‌های ارزشمند او در حوزه‌ آشپزی و کسب و کار به او کمک کرد که بتواند موفق‌ترین شرکت‌های صنایع غذایی یعنی کی اف سی را راه اندازی کند.

🔸چارلز دیکنز
چارلز دیکنز، نویسنده‌ آثار مشهوری چون داستان دوشهر، الیور توئیست، سرود کریسمس و ... است. وقتی پدرش به خاطر قرض به زندان افتاد مدرسه را ترک کرد. دیکنز در 12 سالگی مدرسه را رها کرد و در کارگاه چکمه سازی مشغول فعالیت شد. او بعدها به کار در دادگاه پرداخت و تجربیاتی به عنوان تندنویس دادگاه و گزارشگر جریان دادرسی کسب کرد.

🔸رِی کراک
ری کراک یکی از چهره‌های سرشناس در حوزه‌ کسب و کار است. او به‌تنهایی مک دونالد را تأسیس نکرد، اما او را می‌توان دلیل اصلی پیشرفت و شکوفایی فروشگاه‌های زنجیره‌ای غذا دانست. مجله‌ تایم، راک را تأثیرگذارترین فرد حوزه‌ صنعت در قرن بیستم معرفی می کند. او در 15 سالگی مدرسه را ترک کرد تا در جنگ جهانی اول شرکت کند و با جعل کردن سن خود، در صلیب سرخ به‌عنوان راننده مشغول بکار شود.





🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
💥تنها نهادی که در ایران تغییر نمی‌کند کدام است؟!

◀️ بانک، سینما، اطلاع رسانی، غذا، سیاست و غالب مؤلفه های دیگر همه تغییر کرده‌اند اما انگار یک نهاد یا یک ساختار هر اتفاقی که می افتد تغییر نمی‌کند!
با اتومبیل در شهر تردد می کنی. 50 سال قبل اما چقدر تردد با اتومبیل شخصی در شهر وجود داشت؟
کانال تلگرامی خود را چک می کنی. 50 سال قبل وسیله اطلاع رسانی چه بود؟
از طریق اینترنت پول جا به جا می کنی. 50 سال قبل انتقال پول جز با مراجعه به بانک ممکن نبود.
با فشار دادن چند دکمه می توانی به کانال های مختلف تلویزیونی در جاهای مختلف دنیا سرک بکشی. 50 سال قبل اگر هم تلویزیون داشتی محدود به دوسه کانال بود با تصاویر سیاه و سفید یا تلفن، همه جا همراه توست.
همه چیز در این 50 سال تغییر کرده الا یک نهاد!
سالن سینما هم سینمای 50 سال قبل نیست و می توان در طبقات فوقانی پردیس های تجاری در سالن های مدرن فیلم تماشا کرد.
کتاب خواندن هم تغییر کرده و مثل 50 سال قبل نیست. هم روی گوشی می توان کتاب خواند هم کتاب گویا برایت کتاب می خواند. البته در دیاری که دانستن فضیلت نباشد کتاب خوانی چندان هم رایج نیست.
اینها تنها مثال هایی است که نشان می دهد به هر سو و هر جا که می نگری می بینی همه تغییر کرده اند الا یک ساختار!
50 سال قبل خانواده ها چند فرزند داشتند و حالا شمار خانوارهای بی فرزند رو به فزونی است چه رسد به یک یا دو فرزند.
دقت می کنید؟ همه تغییر کرده اند الا یک جا!

اما اینجا کجاست که پس از 50 سال تغییر نکرده؟ مدرسه و ساختار آموزش و پرورش است.
50 سال پیش با نمره می ترساندند و حالا هم می ترسانند. 50 سال قبل مهارت ویژه ای آموزش داده نمی شد و تکیه بر محفوظاتی بود که به سرعت رخت بر می بست و حالا هم هست.
50 سال قبل کلاس یعنی یک اتاق با تعدادی نیمکت و در فضایی که تنفس گاه دشوار می شد و معلمی که خسته وارد کلاس می شد و یک راست می رفت سراغ کتاب و درس و چشم به چشم یکایک بچه ها نمی دوخت تا ببیند اگر امروز حسن خواب آلود است چرا و آن سوتر اگر نازنین مثل هر روز سر حال نیست چه اتفاقی افتاده است. آنچه انگار فراموش شده «حال» و فرآیند رشد است. وزیر هم درباره کنکور حرف می زند و انگار دغدغه همه « فردا» و کنکور دانشگاه هاست که قاعدتا نباید ربطی به آموزش و پرورش داشته باشد. کنکور یک مسابقه است. کل سیستم آموزشی را که نمی شود بر پایه مسابقه ورود به دانشگاه ها تنظیم کرد.
بچه ها را مدام مقایسه کردن و کار گروهی را یاد ندادن 50 سال پیش بود و حالا هم هست.
بچه، نمره نمی آورد و معلم برای تحقیر یا جلب توجه والدین نمره یک رقمی را درشت تر می نویسد و از کودک می خواهد بیشتر تلاش کند! یک چیز اما عوض شده و آن نوع نگاه والدین است. پدر به جای شماتت فرزند کنار نمره می نویسد: البته بهتر است شما هم شیوه آموزش خود را تغییر دهید.
شماری از معلمان البته چنین می کنند اما ساختار کهنه است. آنها هم گرفتار ساختار کهنه اند و بیش از همه آنها رنج می برند.
شاید بگویید به جای گچ روی تخته سیاه با ماژیک روی تخته سفید می نویسند یا برخی به تغییر محتوای کتاب های درسی اشاره کنند.
انگار در آموزش و پرورش «در» به روی همان پاشنه می چرخد که از 50 سال پیش می چرخیده است.
بچه ها همچنان حفظ می کنند. همچنان مهارت های زندگی را نمی آموزند. همچنان انقلاب هوش در مدارس به جریان نبفتاده و به جز استفاده های ابتدایی و ابزاری اتفاقی نیفتاده و 90 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق و مزایا و پاداش ها می شود و با این حساب تفاوتی ندارد که کی وزیر است. چون 10 درصد بودجه را بیشتر در اختیار ندارد.
این که پدر و مادرها همان حرف هایی را در مدرسه بشنوند که خودشان موقع تحصیل می شنیدند و حتی شکل ظاهری هم تغییر نکرده تنها به درد تجدید خاطره و احساس نوستالژیک می خورد.
🤔56 سال قبل و در سوم دی ماه 1340 محمد درخشش وزیر وقت آموزش و پرورش که در آن زمان به آن وزارت فرهنگ می گفتند در پیامی تصریح کرد: مصمم هستیم تحولی در برنامه های تحصیلی به وجود آوریم. 50 سال است که همه از تصمیم به تحول و تغییر خبر می دهند و یگانه اتفاقی که رخ نمی دهد همین تغییر است.
  💡یک بار دیگر به این موضوع فکر کنیم که چرا همه جا تغییر کرده ولی این نهاد تغییر نمی کند؟ نه این که دیگران که می گوییم تغییر کرده اند الزاما رو به جلو بوده اما به هر رو تغییر می بینی. یا نه این که دراینجا هیچ کس نخواهد، اما انگار نمی شود که نمی شود!



🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آیا مدرسه اساسا بنیانی نادرست است؟

📌 این مطلب و مطلب بعدی به هم مربوط است. لطفا با هم ببینید.


✔️ فیلم بالا که ضرورت آموزش ساختاریافته به دانش آموزان را زیر سوال می برد و مدعی است آنها می توانید خودشان خودشان را آموزش دهند و آنچه نیاز دارند بجویند و بیابند.



🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
خشت کج | نقد نظام آموزشی
🎥 آیا مدرسه اساسا بنیانی نادرست است؟ 📌 این مطلب و مطلب بعدی به هم مربوط است. لطفا با هم ببینید. ✔️ فیلم بالا که ضرورت آموزش ساختاریافته به دانش آموزان را زیر سوال می برد و مدعی است آنها می توانید خودشان خودشان را آموزش دهند و آنچه نیاز دارند بجویند و بیابند.…
🖋 دلایل تنفر کودکان از مدرسه

📌 این مطلب و مطلب پیشین به نوعی به هم مربوط هستند.

🔹 دکتر علی حسینی خواه نوشت:
آیا تا به حال از خود پرسیدیم که چرا کودکان ما به مدرسه علاقه ندارند؟ اگر هم پرسیده باشیم، آیا پاسخ آن را از خود کودک یا نوجوان جویا شدیم؟
من به یک نتیجه تلخ اما حقیقی رسیدم؛ فلسفه وجودی مدرسه با ذات کودک و نوجوان همخوانی ندارد. مدرسه از هر نوعش که باشد حتی مدارس بدون دیوار و آزاد و مشارکتی، باز تا حدودی بر مبنای سیاست و ساختار و قواعد بزرگسالانه و با توجه به نیازهای دولت ها و جوامع و صنایع شکل می گیرد. یعنی مدرسه از ریشه در تقابل با نیازها و علایق و ماهیت رشد کودک و نوجوان  قرار دارد. به یاد دارم که چندین دفعه در خیابان های سوئد و فنلاند شاهد جشن فارغ التحصیلی دیپلم بودم؛ از این نوجوانان پرسیدم چرا اینقدر خوشحالید، مدارس شما که جزو بهترین ها در دنیاست و هر جور امکاناتی را دارد؟ پاسخ این بود: ما دیگه از شر مدرسه و مدرسه رفتن خلاص شدیم. نکته همینجاست که ذهن خلاق و کنجکاو و ریسک پذیر و پر شور کودک و نوجوان در هیچ ساختار و سیستم و مدرسه ای نمی گنجد.

یک راه حل داریم؛ اگر می خواهیم جایی به اسم مدرسه کودک و‌ نوجوان بسازیم و این تنفر و بی علاقگی را ریشه کن کنیم، باید از همان آغاز راه،  تصمیمات راجع به انتخاب اهداف و فعالیت ها و موضوعات آموزشی مدرسه، استخدام و انتخاب مدیر و معاونین و معلمان، و زمانبندی مدرسه را به خودشان (کودکان و نوجوانان) بسپاریم. چرا ما بزرگسالان می انگاریم که بهتر و باهوش تر از کودکان هستیم؟؟ آیا واقعیت جز این است تحقیقات جهانی به ما می گوید که کودکان در مقایسه با بزرگسالان، حداقل ده برابر خلاق ترند، یا به دلیل رشد سرسام اور فناوری و انفجار اطلاعات،  اختلاف نسلی شدید اتفاق افتاده و ما دیگر قادر به درک و فهم دنیای فوق پیشرفته کودکان و نوجوانان امروزی نیستیم و باید از آنها کمک بخواهیم.

ویلیام گلسر پدر نظریه انتخاب و مدرسه کیفی، معتقد است اکثر بچه ها از مدرسه تنفر دارند و دلیل آن ساختار مدرسه است. او به تحقیقات زیادی اشاره کرده که بیش از ۹۰  درصد دانش آموزان آمریکایی به نحوی از مدرسه تنفر دارند. این تنفر در ابتدا به طلاق عاطفی و سرانجام به طلاق واقعی از مدرسه (ترک تحصیل) می انجامد. دانش آموز بی علاقه، ممکن است در ابتدا نتواند مدرسه را ترک کند، اما دیگر برای کمترین یادگیری نیز تلاش نخواهد کرد. در واقع، همانطور که والدین قدیمی فرزندانشان را به ازدواج با کسی که هیچ علاقه ای بهش نداشتند  مجبور می کردند، ما هم فرزندانمان را به ماندن در مدرسه مجبور کردیم.

🌱 نقد کوتاه
🔹 دکتر محمود مهرمحمدی در نقدی کوتاه بر دیدگاه بالا نوشت:
ایده ایجابی دکتر حسینی‌خواه که حتی مشارکت را برنمی‌تابد و یک‌سر به سراغ واگذاری می‌رود، «رمانتیسم تربیتی» را به یاد می‌آورد. فی‌المثل، حتی جان دیویی که مدرسه را یک جامعه در مقیاس مینیاتوری معرفی می‌کرد و کارکرد اصلی آن را زمینه‌سازی برای استقرار نظم اجتماعی دمکراتیک می‌دانست، با این تجویز موافق نیست. دیویی، به‌عنوان یک نظریه‌پرداز تحولی در حوزه تعلیم‌وتربیت، گرچه کودک و نوجوانان را "مغفول" نظام‌های آموزشی می‌داند، اما به تعبیر خودش برای مقابله با  "کنترل از بیرون " که شاخصه‌ی نظام‌های آموزشی سنتی و صنعت‌‌زده است، هرگز پای  "کنترل از درون" یا همان واگذاری مورد تاکید دکتر حسینی‌خواه را پیش نمی‌کشد و از مشارکت یا " گونه‌ی سوم کنترل " پشتیبانی می‌کند. گونه سوم یعنی امر مدرسه و هرچیز مرتبط با آن را یک پروژه مشترک دیدن که در آن تجربه‌های آنی (سوال‌ها، دغدغه‌ها و علایق کودک و نوجوان) ماده خام هستند. این مواد برای تبدیل شدن به تجربه‌ی یادگیری ارزشمند و خلق ارزش تربیتی نیازمند پردازش‌ها و هدایت‌های بزرگسالان است.
مهرمحمدی
۲۱ مرداد ۱۴۰۲

⁉️ شما چه فکر می‌کنید؟


🔷️برگرفته از کانال معلم یادگیرنده مادام‌العمر:
@TeacherasLLL



🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
️ ‍ فیلم سینمایی خاطره انگیز: " قضیه شکل اول، شکل دوم"
📽کارگردان: عباس کیارستمی
🔲 سال ساخت: ۱۳۵۸
🔷️موضوع فیلم: کیارستمی در این فیلم وضعیتی فرضی را در نظر می‌گیرد: چند دانش‌آموز مورد «تنبیه جمعی» قرار گرفته‌اند و حالا بین دو گزینۀ «مقاومت» و «افشای فرد خاطی» باید انتخاب کنند. کیارستمی به سراغ نخبگان سیاسی، ادبی، هنری، حقوقی، دینی، آموزشی، رسانه‌ای و مدیریتیِ کشور(نظیر استاد غلامحسین شکوهی، صادق خلخالی، عزت الله انتظامی، کمال خرازی، ...) می‌رود و با شرح دادن این وضعیتِ فرضی نظر آن‌ها را جویا می‌شود.


🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
قضیه شکل اول شکل دوم‌
عباس کیارستمی ۱۳۵۸

قضیه شکل اول، شکل دوم فیلمی ایرانی و اولین فیلم به کارگردانی عباس کیارستمی پس از انقلاب و محصول سال ۱۳۵۸ است. این فیلم از جمله فیلم‌های اوست که بافت در حال تغییر سریع و ناپایدار فرهنگی و سیاسی دهه ۱۹۷۰ و اوایل ۱۹۸۰ فیلم‌های او را نشان می‌دهد.
به سبب آنکه در این فیلم به پوشش دادن نظرات گرایش‌های مختلف نسبت به موضوع (به ویژه با نشان دادن رهبران گروه‌های سیاسی چپ یا مرکزگرایی که به زودی غیرقانونی شناخته شدند) می‌پرداخت به زودی از سوی حکومت پس از انقلاب ممنوع اعلام شد.
این فیلم مستندی دربارهٔ یک معلم است که گروهی از دانش‌آموزان را از کلاس اخراج می‌کند به این دلیل که هیچ‌یک از آن‌ها به زدن روی میز اقرار نمی‌کند و آن‌ها هم شخص خاطی را لو نمی‌دهند. کیارستمی این فیلم را به کارشناسان آموزشی محمدرضا پهلوی نشان داد و از نظرات آن‌ها فیلمبرداری کرد. وقتی فیلمبرداری تقریباً تمام شد، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، امام خمینی از تبعید به تهران برگشت و ۱۰ روز بعد جمهوری اسلامی اعلام کرد. کیارستمی شروع به ساخت مجدد فیلم کرد، توضیحات آن را حذف کرد و ساختارش را تغییر داد. او تصمیم گرفت فیلم را به یک مسئله دشوار دراماتیک تبدیل کند: شکل اول شامل دانش‌آموزانی بود که زیر بار نام بردن شخص خاطی نمی‌رفتند؛ در شکل دوم یکی از دانش‌آموزان، مقصر را معرفی می‌کند و اجازه می‌یابد به کلاس برگردد. از همه ناظران جدید، از جمله وزیر جدید آموزش و پرورش، در حال نظر دادن دربارهٔ دو شکل فیلمبرداری شد. تفاوت دیدگاه‌های آن‌ها و تأثیر آن‌ها از فرهنگ سیاسی آن روزها در سخنان هر یک پیداست. خیلی از آن‌ها فیلم را تمثیلی از پلیس مخفی شاه در نظر گرفتند.
فیلم بلافاصله برنده جایزه جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان تهران شد؛ گرچه به زودی پس از آن، دولت فیلم را به خاطر آنکه پیام حدس زده شدهٔ آن خرابکارانه پنداشته می‌شود و بعضی از نظرات اعضای گروه‌های سیاسی که غیرقانونی اعلام شده بودند (کمونیست، جبهه دموکراتیک ملی ایران) در آن ابراز شده، ممنوع کرد. این فیلم فقط در بازنگری کیارستمی در سال ۲۰۰۳ در تورین به نمایش درآمد. این فیلم پس از سی سال در شهریور ماه ۱۳۸۸ در اینترنت، اکران عمومی شد.




🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
🔴 آرتروز فکری، ماحصل دور باطل در نظام آموزشی
🖋 مبینا غربا استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه تعلیم‌وتربیت

◀️ آرتروز فکری، نوعی ناهنجاری است که اگر در انسان بروز یابد، موجب ازدست‌دادن قدرت خلاقیت فرد می‌شود، فرد توانایی انجام کارهای نوآورانه را از دست می‌دهد، در مواجهه با مسائل مختلف نمی‌تواند راه‌حل برای مسئله بیابد و در نهایت قادر به تشخیص انتخاب بهترین راه نیست. این نقصان در سطح جامعه ما به‌واسطه عملکرد ناصحیح نظام آموزشی در حال گسترش است و پدیده درماندگی آموخته‌شده در مدارس ما سالیان درازی است که شیوع پیدا کرده و در حقیقت برون‌داد نظام آموزشی در کشور ما به ‌جای انسان‌های خلاق، انسان‌های پذیرنده و منفعلی هستند و آنان هم که خلاقیتی داشته باشند، به سخره گرفته می‌شوند. در ادامه به اختصار علل بروز آرتروز فکری در نظام آموزشی گفته می‌شود.
فقدان صدا: صدا، کلمه آشنایی است اما در نظام آموزشی ما بیگانه است. مهندسان آموزشی ما آن را نمی‌شناسند یا بهتر است بگوییم نمی‌خواهند بشناسند. صدا برای گفتن ایده‌های دانش‌آموزان به سکوتی مرموز تبدیل شده است. سکوتی برای دانش‌آموزان متوسط و ضعیف. صدا تنها برای آن دسته از دانش‌آموزان تعریف می‌شود که در مدارس ویژه، با والدینی ویژه و در شهر‌هایی ویژه با کلاس‌هایی ویژه تحت آموزش هستند.
فقدان ایده دسترسی: در بین دانش‌آموزان ایرانی سالیان متمادی‌ است که دسترسی به تجربیات عقلی، تحلیل تجربیات و بیان آنها توسط دانش‌آموزان و بالفعل‌شدن آن توسط مسئولان مرده است. این همان چیزی است که جامعه‌شناسان، برنامه‌ریزان و مشاوران دیرزمانی است که برایش قلم ساییده‌اند اما سایش قلم آنان افکار متخصصان را با ذره‌ای تحول مواجه نكرده است.
فقدان تفکر انتقادی: مادام گفته می‌شود که آموزش در مدارس باید قدرت تفکر انتقادی را در فراگیران ایجاد كند یا رشد دهد. اما حقیقت امر چیز دیگری را نشان می‌دهد. دانش‌آموزان در فعالیت‌های منفعلانه حضور دارند و مادام پذیرنده هستند. در حقیقت تجربیاتی را هم که کسب می‌کنند، صورت منفعلانه فهمیدن است و نه کوشش‌کردن. این‌گونه فهمیدن‌های به‌ناچار که دانش‌آموزان را به ورطه انقیاد، اطاعت و سکوت می‌کشاند تا فعالیت و خلاقیت، آرتروز فکری را تشدید می‌کند. مسئله اینجاست که رویکرد ما در نظام آموزشی بسیار خردبین و وظیفه‌گراست و به همین خاطر است که نمی‌توانیم در جهت رو به جلو گام برداریم چراکه از تحجر فکری بیرون نمی‌آییم.
نظام آموزشی کانتینری: صاحب‌نظران نباید دانش‌آموزان را بازیچه بازی‌های خود قرار دهند؛ این‌گونه که هر فردی که در رأس قرار می‌گیرد، افراد همسو و همراه با خط فکری خود را جذب می‌کند و سایر متخصصان با ایده و افکارشان عزلت‌گزینی را پیشه خود می‌کنند و این حد و حصر فکری در نظام آموزشی ما سبب بروز نوعی از آموزش شده است به نام آموزش کانتینری یا محدود. به همین خاطر موجودات آزمایشگاه نظام کانتینری مادام نگران هستند که صبح شود، چه کسی در رأس قرار خواهد گرفت و سرنوشت ما را چه کسی یا چه کسانی قرار است رقم بزنند. کلیه عوامل ذکرشده موجب نابرابری فرصت‌های یادگیری در دانش‌آموزان ایرانی هم شده که در مقایسه با دانش‌آموزان کشورهای با HDI بالا، فاصله بسیار زیادی است. در حقیقت این‌گونه نظام آموزشی، ابزار دولت شده و آلتوسر این مسئله را درماندگی می‌خواند.
پارادوکس آموزشی و اجتماعی: از مقطع ابتدایی به دانش‌آموزان می‌گوییم آینده‌سازان جامعه. اما دانش‌آموز با حقیقت دیگری مواجه می‌شود؛ حقیقتی که شنیده‌ها و تلقین‌ها را از دیده‌ها جدا می‌كند. دانش‌آموزی که در اطراف و اکناف خود می‌بیند آینده کشورش به دست عده‌ای خاص است خود را سرزنش می‌کند که در تغییر اجتماعی، کنش اجتماعی و بازسازی اجتماعی هیچ نقشی ندارد و فقط بوده است تا در کنار بقیه ما شود؛ مایی که از رنگ و لعاب ژن‌های برتر جداست.
تعلیم و تربیت کارکردی: نظام آموزشی ما رویکردی کارکردی دارد و دانش‌آموزان را مهیا می‌کند که سازش و تطبیق با تمامی هیئت جامعه داشته باشند اما تعلیم‌وتربیت اثرگذار نیست چون فراگیران ما به‌ گونه‌ای مؤثر تربیت نمی‌شوند.
اما درمان این نوع از آرتروز چیست؟
آنچه در تبیین و تقویت ذهن خلاق فراگیران و پیشگیری از آرتروز فکری حائز اهمیت است، تلاش در جهت ساختن چند زاویه اصلی در آموزش است که به اختصار اشاره می‌شود.
- رهایی از سنت فکری که رکود و آمایه ذهنی ایجاد می‌کند.
- جهت‌گیری مثبت نسبت به خلاقیت فکری و عملی فراگیران.
- مقابله با افکار خام و غیرقابل‌انعطاف.
- توجه به انجام رسالت‌های انسانی، معنوی، اخلاقی و آموزشی و پرورشي نهاد آموزش‌وپرورش.




🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
❇️ پایان عصر سنت در آکادمی ها!

💥دانشگاه های چالش محور چگونه کار می کنند؟

هنگامی که کریستین ارتیز #دانشگاه آرمانی خود را تصور می‌‌کند او مکانی بدون سخنرانی، کلاس درس، رشته یا گروه درسی را می‌بیند. دانشجویان در فضای بزرگ و باز بر روی مشکلات سخت عملی کار می‌کنند. اگر به مطالعه سخت نیاز باشد آنها به اینترنت مراجعه می‌کنند نه استاد. این تصور با الگوی سنتی تحصیلات عالی فاصله زیادی دارد اما به‌زودی یک واقعیت خواهد شد: او که شش سال رئیس واحد کارشناسی در دانشگاه ام‌ای‌‌تی بوده است از ماه جولای کار خود را رها می‌کند تا دانشگاهی جدید را بنیان گذارد. این دانشگاه ظرف پنج سال افتتاح خواهد شد. نمونه‌ای از تحول یادگیری در برخی دانشجویان است. جف مالگان از اندیشکده بریتانیایی نستا (Nesta) آن را «ظهور دانشگاه چالش‌محور» می‌نامد.

در 15 سال گذشته ده‌ها نمونه از این موسسات از شیلی تا چین افتتاح شدند و تعداد بیشتری نیز در برنامه قرار دارند. هرچند حوزه آنها متفاوت است اما یک رویکرد یکسان دارند. آنها مخالف روش سنتی آموزش به بزرگسالان هستند: سخنرانی، کتاب درسی، کار سخت در کتابخانه، امتحانات و استادان دانشگاه. در عوض، دانشجویان به صورت تیمی روی پروژه‌ها کار می‌کنند و تلاش دارند معماهایی بدون پاسخ را حل کنند. شرکت‌ها اغلب حامیان مالی این پروژه‌ها هستند و استادان را فراهم می‌سازند. رشته‌هایی تحصیلی ترکیبی از #هنر، #علوم_انسانی و #علوم_تجربی هستند.

شعار دانشگاه زپلین که سال 2003 در آلمان تاسیس شد این بود: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همین‌طور.»
طرفداران نظریه «یادگیری عمیق‌تر» که در بخش آموزش در آمریکا محبوبیت زیادی پیدا کرده است عقیده دارند که روش‌های آموزشی امروزی درک و فهم را سرکوب می‌کنند. تونی واگنر نویسنده کتاب «نوآوران خلاق» می‌گوید مدارس و دانشگاه‌ها نمی‌توانند کنجکاوی دانشجویان را برانگیزند. او به مطالعه انجام‌شده توسط ریچارد آروم از دانشگاه نیویورک و جاسپیا روکسا از دانشگاه ویرجینیا اشاره می‌کند که نتیجه گرفت به رغم چهار سال تحصیل، 36 درصد از فارغ‌التحصیلان آمریکایی در سال 2011 نتوانستند نمرات خود را در آزمون «یادگیری دانشگاهی» بهبود بخشند. این آزمون یک امتحان از یادگیری انتقادی است.

این آزمون‌ها تعریف محدودی از #تفکر_انتقادی و #خلاقیت دارند. با وجود این برخی یادگیرندگان جوان مشتاقند به‌طور متفاوتی آموزش ببینند. با افزایش شهریه‌ها و هزینه‌ دوره‌های کارشناسی ‌ارشد با دانشجویان بیشتر شبیه مشتری رفتار می‌شود. حدود 96 درصد از 27 هزار دانشجویی که سال گذشته در نظرسنجی بنگاه پژوهشی زاگبی شرکت کرده بودند اظهار داشتند که علاقه‌مندند دانشگاه‌ها مشوق محیط کارآفرینی باشند.

دانشکده الگوی جدید فناوری و مهندسی (NMITE) در سال 2017 در انگلستان افتتاح می‌شود. همانند اُلین که مشاور این دانشگاه بوده است، NMITE استادان خود را بر اساس مهارت استخدام می‌کند نه تعداد آثار چاپ‌شده آنها. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند اما نیازی ندارند که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید #هنر و #علوم_اجتماعی را مطالعه کنند. کلاس‌ها کوچک (20 تا 30 نفر) هستند و دانشجویان در روز 5/3 ساعت با معلمان دیدار دارند.

نمونه دیگر برنامه «کارخانه طراحی» در دانشگاه آلتو در هلسینکی است که دانشجویان مهندسی، هنر و تجارت را برای طراحی، ساخت و بازاریابی یک محصول گرد هم می‌آورد. کالوی اکمن بنیانگذار این برنامه می‌گوید تلاش می‌کند تا #نظریه و #عمل را به یکدیگر نزدیک‌تر سازد. الگوی او به 9 کشور از جمله آمریکا، استرالیا و کره جنوبی نفوذ کرده است.

این موسسات جدید از نظر #فناوری زیرک و پیشرفته هستند. بسیاری از آ نها از روش «یادگیری فشرده» استفاده می‌کنند که در آن #مفاهیم اصلی را از طریق دوره‌های آنلاین می‌‌‌‌آموزند و هنگام ورود به دانشگاه برای شروع عملی آماده هستند. استادان دانشگاه انگیزه زیادی برای تدریس به روش‌های جدید ندارند.

وب‌سایت‌هایی که دانشجویان را رتبه‌بندی می‌کنند اغلب آبروی استادان را می‌برند. اما #دولت‌ها می‌توانند بهتر کار کنند. به عنوان مثال بریتانیا در حال معرفی برنامه‌ای برای تشویق و پاداش‌دهی به #آموزش مناسب است. این کار آقای اکمن را خوشحال می‌کند. به گفته او «تعداد افراد خودساخته‌ای مانند لئوناردو داوینچی بسیار اندک است. این ما هستیم که وظیفه داریم دانشجویان را برای آینده آماده کنیم».

📖 برگرفته از هفته نامه تجارت فردا



🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥خاطره پروفسور سیاوش شهشهانی رییس سابق دانشکده ریاضیات دانشگاه شریف از مریم میرزاخانی:

🔸وقتی مریم در استنفورد استاد شد، اگر به ایران برمی‌گشت نمی‌توانست استاد شود و به عنوان نخبه شناخته شود، چون مقاله نداشت!




🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
پیتر گری[روانشناس تکاملی و استاد بازنشسته کالج بوستون] نویسنده کتاب یادگیری آزاد:

«کودکان همانطور که هنگام تولد از محرک‌های غریزی برای اینکه چه بخورند و چه بنوشند تا زنده بمانند برخوردار هستند، دارای محرک‌های غریزی برای شناخت محیط اطراف‌شان هستند تا آنچه را برای عضو کارآمد شدن در فرهنگ‌شان و در نتیجه بقا، لازم دارند یاد بگیرند. این محرک‌ها بطور کلی عبارتند از کنجکاوی، بازیگوشی و اجتماعی بودن.
-کنجکاوی: محرک جستجو کردن و فهمیدن است.
-بازیگوشی: محرک تجربه و ابداع است.
-اجتماعی بودن: محرک طبیعی برای به اشتراک گذاشتن ایده‌ها و اطلاعات است.
چگونه می‌توان شرایط محیطی را به گونه‌ای مهیا کرد تا این غرایز به شکل بهینه‌‍‌ای عمل کنند؟
با افزایش روز افزون اهمیت آموزش رسمی، ما بیشتر شاهد کاهش پیوسته‌ی آزادی کودکان برای بازی[بخش اصلی روش طبیعی کودکان برای یادگیری] بوده‌ایم. ما با نادیده گرفتن قدرت و اهمیت بازی آزاد برای خودآموزی کودکان، در حقیقت، در روشهای طبیعی یادگیری کودکان مداخله کرده‌ایم.»

{منبع:یادگیری آزاد؛ ترجمه مهدی غلامی؛ نشر نو:۱۴۰۱}

مطالعات کودک و طبیعت @cnstudy



🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔 @kheshtekaj
2025/07/12 15:44:38
Back to Top
HTML Embed Code: