This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کودکی و پایداری محیطزیستی ایران
🎦روایت عبدالحسین وهابزاده و محمد درویش
✅استعدادهای کودک انسانی در آزادی و تجربه مستقل شکل میگیرد.
✳ علاقه و عشق مقدم بر آگاهی است.
🔆مدارس اکنون ما نیازهای انقلاب صنعتی را پاسخ میدادند و باید منسوخ شوند.
⭕️برگرفته از:
https://www.tg-me.com/iranepaydar_official
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🎦روایت عبدالحسین وهابزاده و محمد درویش
✅استعدادهای کودک انسانی در آزادی و تجربه مستقل شکل میگیرد.
✳ علاقه و عشق مقدم بر آگاهی است.
🔆مدارس اکنون ما نیازهای انقلاب صنعتی را پاسخ میدادند و باید منسوخ شوند.
⭕️برگرفته از:
https://www.tg-me.com/iranepaydar_official
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3
🔷️نیاز تفکر خلاقانه به تفکر نقادانه
◀️ آینشتاین نیز در مدرسه چنان عملکردِ ضعیفی داشت که وقتی پدرش از مدیر مدرسه پرسید که آلبرت باید چه کاری پیشه کند، وی پاسخ داد: «چندان فرقی نمیکند؛ او در هیچ کاری موفق نخواهد شد.» سختگیریهایی که در مدرسه دید موجب شد عمیقاً به صاحبان قدرت و مرجعیت بدگمان شود. این احساس، بدون تغییر، تا پایانِ عمر با آینشتاین ماند.
هیچ نشانهای از نبوغ در آینشتاین دیده نمیشد و در سنین بزرگسالی نیز قبول نداشت که دارای ذهنی استثنایی است: «من هیچ زادمایۀ خاصی ندارم. فقط بینهایت کنجکاوم.» او نخست در آزمون ورودی دانشگاهِ صنعتی زوریخ رد شد. گرچه سرانجام در آزمون ورودی موفق شد، دانشگاه آنقدر به ذهنش فشار آورد که وقتی درسش تمام شد، تا یک سال دوست نداشت دربارۀ مسائل علمی فکر کند. نمرۀ آزمونِ نهایی او بهقدری پایین بود که بعدها حتی برای شغل دستیاری (که پایینترین شغل برای یک کارشناس ارشد بود) پذیرفته نشد. بنابراین، هنرِ او در امتحان دادن نبود، بلکه در اندیشیدنِ سنجشگرانه و خلّاقانه بود.
آینشتاین این توانایی بنیادیِ سنجشگرانهاندیشی را داشت کهباد مسئلهها را خالی کند: «یکی از بزرگترین استعدادهای فکری او، هم در مسائل کوچک و هم در مسائل بزرگ، جدا کردنِ حواشیِ بیربطِ مسئله از اصلِ مسئله بود.»
وقتی کارِ این سه متفکر، نیوتن و داروین و آینشتاین، را بررسی میکنیم چیزی که مییابیم سه ذهن نابغۀ مرموز نیست، بلکه سه متفکر است که اندیشۀسنجشگرانه و خلّاقانه را ترکیب کردهاند و شورمندانه، اما نه اسرارآمیز، در پی حقیقتاند.
📚 برگرفته از کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»
🖋 نویسندگان: ریچارد پل و لیندا الدر
🔹️ بازنویسی: مهدی خسروانی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◀️ آینشتاین نیز در مدرسه چنان عملکردِ ضعیفی داشت که وقتی پدرش از مدیر مدرسه پرسید که آلبرت باید چه کاری پیشه کند، وی پاسخ داد: «چندان فرقی نمیکند؛ او در هیچ کاری موفق نخواهد شد.» سختگیریهایی که در مدرسه دید موجب شد عمیقاً به صاحبان قدرت و مرجعیت بدگمان شود. این احساس، بدون تغییر، تا پایانِ عمر با آینشتاین ماند.
هیچ نشانهای از نبوغ در آینشتاین دیده نمیشد و در سنین بزرگسالی نیز قبول نداشت که دارای ذهنی استثنایی است: «من هیچ زادمایۀ خاصی ندارم. فقط بینهایت کنجکاوم.» او نخست در آزمون ورودی دانشگاهِ صنعتی زوریخ رد شد. گرچه سرانجام در آزمون ورودی موفق شد، دانشگاه آنقدر به ذهنش فشار آورد که وقتی درسش تمام شد، تا یک سال دوست نداشت دربارۀ مسائل علمی فکر کند. نمرۀ آزمونِ نهایی او بهقدری پایین بود که بعدها حتی برای شغل دستیاری (که پایینترین شغل برای یک کارشناس ارشد بود) پذیرفته نشد. بنابراین، هنرِ او در امتحان دادن نبود، بلکه در اندیشیدنِ سنجشگرانه و خلّاقانه بود.
آینشتاین این توانایی بنیادیِ سنجشگرانهاندیشی را داشت کهباد مسئلهها را خالی کند: «یکی از بزرگترین استعدادهای فکری او، هم در مسائل کوچک و هم در مسائل بزرگ، جدا کردنِ حواشیِ بیربطِ مسئله از اصلِ مسئله بود.»
وقتی کارِ این سه متفکر، نیوتن و داروین و آینشتاین، را بررسی میکنیم چیزی که مییابیم سه ذهن نابغۀ مرموز نیست، بلکه سه متفکر است که اندیشۀسنجشگرانه و خلّاقانه را ترکیب کردهاند و شورمندانه، اما نه اسرارآمیز، در پی حقیقتاند.
📚 برگرفته از کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»
🖋 نویسندگان: ریچارد پل و لیندا الدر
🔹️ بازنویسی: مهدی خسروانی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این صحنه از فیلم «خانه دوست کجاست» مرحوم عباس کیارستمی بسیار تامل برانگیز است: روایتی مینیمال از بازتولید استبداد برای تثبیت اطاعت محض و حذف«پرسشگری»از طریق شرطی کردن دیگران به بیعدالتی. این همه اما تحت عنوان یک نام آشنا «تربیت برای جامعه سالم».
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰🔰 یادمان باشد: تربیت، شرطی کردن نیست
◾️پیشنهاد میکنم کلیپ بالا را دستکم یکبار ببینید. شرح اضافه لازم نیست.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◾️پیشنهاد میکنم کلیپ بالا را دستکم یکبار ببینید. شرح اضافه لازم نیست.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
🔹 «همهی دانشآموزان باهوشند!»
🔸 از ﻧﻈﺮ «ﮔﺎردﻧر»، ﻫﻮشهای ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮانند ﻧﻘﺶ زﯾﺎدی در ﯾﺎدﮔﯿﺮی و آﻣﻮزش داﻧﺶآﻣﻮزان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. آﮔﺎﻫﯽ از ﺗﺌﻮری ﻫﻮشﻫﺎی ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ، ﻣﻌﻠﻤﺎن را ﺑﺮﻣﯽاﻧﮕﯿﺰد ﺗﺎ روشهای ﻣﺘﻔﺎوﺗﯽ ﺑﺮای ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ داﻧﺶآﻣﻮزان ﮐﻼسشان ﺑﯿﺎﺑﻨﺪ.
🔸 ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﮔﺎردﻧﺮ، اﺳﺎس ﺗﺌﻮری ﻫﻮشهای ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ، ﻣﺤﺘﺮمﺷﻤﺮدن ﺗﻔﺎوتﻫﺎی اﻓﺮاد، ﺗﻨﻮع ﻓﺮاوان روشﻫﺎی ﯾﺎدﮔﯿﺮی، ﺷﯿﻮهﻫﺎی ارزﯾﺎﺑﯽ در اﯾﻦ روشﻫﺎ و اﺛﺮات ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪﺟﺎﻣﺎﻧﺪه از اﯾﻦ تفاوتها است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔸 از ﻧﻈﺮ «ﮔﺎردﻧر»، ﻫﻮشهای ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮانند ﻧﻘﺶ زﯾﺎدی در ﯾﺎدﮔﯿﺮی و آﻣﻮزش داﻧﺶآﻣﻮزان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. آﮔﺎﻫﯽ از ﺗﺌﻮری ﻫﻮشﻫﺎی ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ، ﻣﻌﻠﻤﺎن را ﺑﺮﻣﯽاﻧﮕﯿﺰد ﺗﺎ روشهای ﻣﺘﻔﺎوﺗﯽ ﺑﺮای ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ داﻧﺶآﻣﻮزان ﮐﻼسشان ﺑﯿﺎﺑﻨﺪ.
🔸 ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﮔﺎردﻧﺮ، اﺳﺎس ﺗﺌﻮری ﻫﻮشهای ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ، ﻣﺤﺘﺮمﺷﻤﺮدن ﺗﻔﺎوتﻫﺎی اﻓﺮاد، ﺗﻨﻮع ﻓﺮاوان روشﻫﺎی ﯾﺎدﮔﯿﺮی، ﺷﯿﻮهﻫﺎی ارزﯾﺎﺑﯽ در اﯾﻦ روشﻫﺎ و اﺛﺮات ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪﺟﺎﻣﺎﻧﺪه از اﯾﻦ تفاوتها است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
📍طبقاتی شدن مدارس، ریشه بیعدالتی آموزشی است
🖋مرتضی نظری، نویسنده و فعال حوزه آموزش و پرورش:
یکی از ریشههای اصلی بروز بیعدالتی و طبقاتی شدن مدارس کشور، طرز فکر نادرست درباره سنجش هوش و استعداد است.
با تکیه به تعریف نارسا از تیزهوشی، مأموريت و هدف اصلی و ذاتی مدرسه را به بیراهه کشاندیم. مدارس کشور را به صحنه بیرحمانه جنگ برای زودتر رسیدن به جای با هم رسیدن تبدیل کردیم
امروز در میان نظامهای آموزشی موفق حتی یک کشور را نمیتوانید پیدا کنید که ۲۳ نوع مدرسه از جمله مدارس ویژه برای گروهی تحت عنوان تیزهوشان داشته باشند، چون متوجه مضرات این سبک مدرسهداری شدهاند.
مشروح گفتگو در لینک زیر👇
khabarfoori.com/fa/tiny/news-3032893
🌏 برگرفته از کانال تربیت و توسعه:
@IranHumanDevelopment2
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋مرتضی نظری، نویسنده و فعال حوزه آموزش و پرورش:
یکی از ریشههای اصلی بروز بیعدالتی و طبقاتی شدن مدارس کشور، طرز فکر نادرست درباره سنجش هوش و استعداد است.
با تکیه به تعریف نارسا از تیزهوشی، مأموريت و هدف اصلی و ذاتی مدرسه را به بیراهه کشاندیم. مدارس کشور را به صحنه بیرحمانه جنگ برای زودتر رسیدن به جای با هم رسیدن تبدیل کردیم
امروز در میان نظامهای آموزشی موفق حتی یک کشور را نمیتوانید پیدا کنید که ۲۳ نوع مدرسه از جمله مدارس ویژه برای گروهی تحت عنوان تیزهوشان داشته باشند، چون متوجه مضرات این سبک مدرسهداری شدهاند.
مشروح گفتگو در لینک زیر👇
khabarfoori.com/fa/tiny/news-3032893
🌏 برگرفته از کانال تربیت و توسعه:
@IranHumanDevelopment2
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
🔴 دانشگاههای بی مسئولیت
❇️سایت دانشگاه ملبورن را نگاه کنید! می گوید من یک engaging university هستم که نسبت به حل مسائل ایالت که اصلیترین آن آب است، تعهد دارم.
میگوید در ده سال گذشته چقدر روی آب ایالت کار کردهام و دستاوردهای آن چه بوده است.
✅ در کدام سایت دانشگاههای ایران یک بیانیه محلی داریم که گفته باشد نسبت به این استان و شهرستان و این مردم متعهد هستم و این کارها را برای بهبود این وضعیت انجام دادهام؟
در کدامیک از مدلهای ما برای تخصیص گرنت و حمایت مالی، کار کردن برای مردم محلی یک شاخص بوده است؟ مثلا اگر یک استاد در جمع مردم محلی سخنرانی کرد تا آنها را نسبت به یک پدیده ناخوشایند آگاه کند، یا اگر کسی در دانشگاه مازندارن برای احیای تالابها و یا نجات پرندگان مهاجر کار کرد، آیا در نظام آموزشی و پژوهشی ما امتیاز دارد؟ یا اینکه میگوییم بهتر بود که به جای این کارها دو تا مقاله مینوشت؟ دانشگاهی که تعداد اعضای هیات علمی آن از هزار تا میرسد به دو هزارتا، و تعداد دانشجویانش از شش هزار تا میشود ده هزار تا، ولی فقر و آسیب در محیط محلی آن افزایش پیدا میکند این دانشگاه بیمسئولیت است.
✅ اگر یک استاد در یک سمن (NGO) برای بهبود کسب و کارهای محلی کار کرد امتیاز دارد؟ یا اینکه میگوییم انگشتت را بگذار روی این دستگاه تا مشخص شود که صبح چه وقت آمدهاید و غروب چه وقت رفتهاید؟
✅ اگر از فردا صبح همه اساتید دانشگاههای ما برای شش ماه سر کار نروند، اجتماع محلی احساس نمیکند چیزی کم شده است؛ در حالی که اگر نانواها یک روز این کار را بکنند همه متوجه میشوند. چراکه پرداختن به ماموریتهای محلی در نظام دانشگاهی ما تعریف نشده است. آیا دانشگاه محل گفتگو و مراجعه رسانهها، فعالان مدنی، احزاب سیاسی، شرکتهای خصوصی، اتاق بازرگانی و ... است؟ یا اینکه بدون نیاز به دانشگاه کارشان را پیش میبرند و حداکثر از بین اساتید یکی دو نفر را یارگیری میکنند؟ شأن حضور دانشگاه در محل به صرف افراد است یا به خاطر شأن حقوقی و سازمانی آن ؟
✅ در جایی که دانشکده کشاورزی داریم و در همانجا بیشترین مصرف کود و سم را هم داریم، و ابتلا به سرطان گوارش حاصل از آن هم زیاد است، این دانشکده کاندیدای بیمسئولیتی است. در جایی ریزگرد داریم و در سی سال گذشته، در پایاننامهها، مقالهها، طرحهای پژوهشی، و رشتههای دانشگاه محلی آن، اثری از ریزگرد نیست. این دانشگاه فکر کرده است که فقط باید مقاله تولید کند تا نرخ رشد مقالات بینالمللی ما در ژورنالهای ISI افزایش پیدا کند. باید به مسئولیت اجتماعی چنین دانشگاهی شک کرد.
✅ مدل ارزیابی دانشگاههای ما میتواند تغییر کند. نپرسیم چند مقاله به چند زبان نوشتهاید، بپرسیم چقدر موثر بودهاید؟ اجتماع محلی فقط درد مسائل را درک میکند، این دانشگاه است که باید مسأله را شناسایی کند و راهکار ارائه دهد. هدف نهایی دانشگاه، در کنار تعهدات جهانی و ملی، ارتقا کیفیت زندگی شهروندان است.
✏️ دکتر فاضلی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❇️سایت دانشگاه ملبورن را نگاه کنید! می گوید من یک engaging university هستم که نسبت به حل مسائل ایالت که اصلیترین آن آب است، تعهد دارم.
میگوید در ده سال گذشته چقدر روی آب ایالت کار کردهام و دستاوردهای آن چه بوده است.
✅ در کدام سایت دانشگاههای ایران یک بیانیه محلی داریم که گفته باشد نسبت به این استان و شهرستان و این مردم متعهد هستم و این کارها را برای بهبود این وضعیت انجام دادهام؟
در کدامیک از مدلهای ما برای تخصیص گرنت و حمایت مالی، کار کردن برای مردم محلی یک شاخص بوده است؟ مثلا اگر یک استاد در جمع مردم محلی سخنرانی کرد تا آنها را نسبت به یک پدیده ناخوشایند آگاه کند، یا اگر کسی در دانشگاه مازندارن برای احیای تالابها و یا نجات پرندگان مهاجر کار کرد، آیا در نظام آموزشی و پژوهشی ما امتیاز دارد؟ یا اینکه میگوییم بهتر بود که به جای این کارها دو تا مقاله مینوشت؟ دانشگاهی که تعداد اعضای هیات علمی آن از هزار تا میرسد به دو هزارتا، و تعداد دانشجویانش از شش هزار تا میشود ده هزار تا، ولی فقر و آسیب در محیط محلی آن افزایش پیدا میکند این دانشگاه بیمسئولیت است.
✅ اگر یک استاد در یک سمن (NGO) برای بهبود کسب و کارهای محلی کار کرد امتیاز دارد؟ یا اینکه میگوییم انگشتت را بگذار روی این دستگاه تا مشخص شود که صبح چه وقت آمدهاید و غروب چه وقت رفتهاید؟
✅ اگر از فردا صبح همه اساتید دانشگاههای ما برای شش ماه سر کار نروند، اجتماع محلی احساس نمیکند چیزی کم شده است؛ در حالی که اگر نانواها یک روز این کار را بکنند همه متوجه میشوند. چراکه پرداختن به ماموریتهای محلی در نظام دانشگاهی ما تعریف نشده است. آیا دانشگاه محل گفتگو و مراجعه رسانهها، فعالان مدنی، احزاب سیاسی، شرکتهای خصوصی، اتاق بازرگانی و ... است؟ یا اینکه بدون نیاز به دانشگاه کارشان را پیش میبرند و حداکثر از بین اساتید یکی دو نفر را یارگیری میکنند؟ شأن حضور دانشگاه در محل به صرف افراد است یا به خاطر شأن حقوقی و سازمانی آن ؟
✅ در جایی که دانشکده کشاورزی داریم و در همانجا بیشترین مصرف کود و سم را هم داریم، و ابتلا به سرطان گوارش حاصل از آن هم زیاد است، این دانشکده کاندیدای بیمسئولیتی است. در جایی ریزگرد داریم و در سی سال گذشته، در پایاننامهها، مقالهها، طرحهای پژوهشی، و رشتههای دانشگاه محلی آن، اثری از ریزگرد نیست. این دانشگاه فکر کرده است که فقط باید مقاله تولید کند تا نرخ رشد مقالات بینالمللی ما در ژورنالهای ISI افزایش پیدا کند. باید به مسئولیت اجتماعی چنین دانشگاهی شک کرد.
✅ مدل ارزیابی دانشگاههای ما میتواند تغییر کند. نپرسیم چند مقاله به چند زبان نوشتهاید، بپرسیم چقدر موثر بودهاید؟ اجتماع محلی فقط درد مسائل را درک میکند، این دانشگاه است که باید مسأله را شناسایی کند و راهکار ارائه دهد. هدف نهایی دانشگاه، در کنار تعهدات جهانی و ملی، ارتقا کیفیت زندگی شهروندان است.
✏️ دکتر فاضلی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍9
✅ برخی از مهمترین چالش های دانشگاه را می توان به شرح زیر بیان کرد:
💢 رشد کمی و فاقد نظاممندی و انداموارگی آموزش عالی
💢 تعریف توسعه علمی با رشد کمی تعداد اساتید، دانشجویان و مقالات
💢 ضعف فرایندهای جامعه پذیری علمی از گسترش بینش، دانش و منش فرهنگی علم
💢 عدم تلقی از علم، دانشگاه، آموزش به عنوان فعالیت و کنش جمعی
💢 تقلیل دانشگاه به نهاد دیوانی و متاثر از بخشنامه ها
💢 آماتوریزم اساتید و دانشجویان به جای حضور حرفهای در دانشگاهها
💢 ضعف اجتماعات و انجمنهای علمی و عدم درک از دانشگاه به عنوان یک فضای جمعی و تعاملی
💢 زوال مفهوم دانشگاه جامع و حرکت به سوی تاسیس مدرسه های عالی طب و مهندسی و علوم انسانی و کاربرد نابجای واژۀ دانشگاه برای آنان با پیامدهای تولید فرهنگهای تخصصی بسته؛ عدم ارتباط گروههای گوناگون علمی؛ فقدان ارتباط بین هوش های چندگانه؛ تمایزها یا تقابلهای مخرب در سطح نهادی و سازمانی
💢 تلقی از علم به مثابۀ اطلاعات شفاف و مدون و مبتنی بر آموزش های الگوریتمی
💢 از بین رفتن تعاملات بین استاد و دانشجو و زوال مفهوم شاگرد پروری و به جای آن تاکید بر نظام امتحانات صوری و سطحی
💢 آنومی دانشگاه در شکل بروز تمایلات غیر حرفهای، فقدان انضباط اخلاقی و گسترش امیال سیری ناپذیر افراد برای تصاحب امتیازات دانشگاهی در این شرایط می توان از «شکست دانشگاه» یا ناتوانی آن از برآورده ساختن الزامات کیفی فعالیت های آموزشی، پژوهشی، مشاوره و خدمات اجتماعی خود سخن گفت. این قصور نه تنها کیفیت مشاغل کنونی بلکه کیفیت زندگی شهروندان و بالاتر از آن الگوها و کیفیت رهبری آینده جامعه را نیز تحت تاثیر قرار می دهد..
🖋 دکتر قانعی راد
💢 برگرفته از:
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
💢 رشد کمی و فاقد نظاممندی و انداموارگی آموزش عالی
💢 تعریف توسعه علمی با رشد کمی تعداد اساتید، دانشجویان و مقالات
💢 ضعف فرایندهای جامعه پذیری علمی از گسترش بینش، دانش و منش فرهنگی علم
💢 عدم تلقی از علم، دانشگاه، آموزش به عنوان فعالیت و کنش جمعی
💢 تقلیل دانشگاه به نهاد دیوانی و متاثر از بخشنامه ها
💢 آماتوریزم اساتید و دانشجویان به جای حضور حرفهای در دانشگاهها
💢 ضعف اجتماعات و انجمنهای علمی و عدم درک از دانشگاه به عنوان یک فضای جمعی و تعاملی
💢 زوال مفهوم دانشگاه جامع و حرکت به سوی تاسیس مدرسه های عالی طب و مهندسی و علوم انسانی و کاربرد نابجای واژۀ دانشگاه برای آنان با پیامدهای تولید فرهنگهای تخصصی بسته؛ عدم ارتباط گروههای گوناگون علمی؛ فقدان ارتباط بین هوش های چندگانه؛ تمایزها یا تقابلهای مخرب در سطح نهادی و سازمانی
💢 تلقی از علم به مثابۀ اطلاعات شفاف و مدون و مبتنی بر آموزش های الگوریتمی
💢 از بین رفتن تعاملات بین استاد و دانشجو و زوال مفهوم شاگرد پروری و به جای آن تاکید بر نظام امتحانات صوری و سطحی
💢 آنومی دانشگاه در شکل بروز تمایلات غیر حرفهای، فقدان انضباط اخلاقی و گسترش امیال سیری ناپذیر افراد برای تصاحب امتیازات دانشگاهی در این شرایط می توان از «شکست دانشگاه» یا ناتوانی آن از برآورده ساختن الزامات کیفی فعالیت های آموزشی، پژوهشی، مشاوره و خدمات اجتماعی خود سخن گفت. این قصور نه تنها کیفیت مشاغل کنونی بلکه کیفیت زندگی شهروندان و بالاتر از آن الگوها و کیفیت رهبری آینده جامعه را نیز تحت تاثیر قرار می دهد..
🖋 دکتر قانعی راد
💢 برگرفته از:
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
📛 دانشگاه یا پاتوق مد و گذران اوقات فراغت؟!
✳️ دانشگاه دیگر دانش گاه نیست، شده است مزون لباس، شده است پاتوق دوستانه، شده است دورهمی، شده است کلاسهای تابستانه که جوانان بعد از مدرسه برای پر کردن اوقات فراغت میروند!
✳️ اگر دانشجو هستید و این یک خط و چند جمله بهتان برخورده، نگاهی به دور و برتان بیندازید، به خودتان، به هم کلاسیهایتان، به آنها که استاد خطابشان میکنید. واقعاً عمده را چه میبینید؟ دانش جو یا کاسبان دانش؟ آنجا که درش واحد پاس میکنیم چیست؟ دانشگاه یا بنگاه معاملاتی دانش؟
✳️ با خود فکر کنید، دانشگاه واقعاً امروز به چه کار توسعه و پیشرفت ایران میآید؟ پایاننامههای دانشگاهها جز برای میرزا بنویسهای خیابان انقلاب برای چه کسی منفعت دارد؟ مقالاتی که با زور پرداخت ۲۰۰، ۳۰۰ هزار تومان در کنفرانسهای زپرتی بیسر و ته تأیید میشوند و در مجلات نامعتبر جهان چاپ میشوند تا ما ۱.۵ نمره دفاع پایان نامه را بگیریم، چه مشکلی از کشور را درمان میکنند؟
✳️ واقعاً امروز دانشگاه چه میکند جز اینکه هر شش یا هفت ماهی یکبار چندین هزار لیسانسه، فوق لیسانسه و دکترای کم سواد را با مدرکی که فوقش نشان دهندهی حفظ کردن شب امتحانی ۱۵ کتاب و جزوه است، به بازاری تحویل میدهد که در آن مدرکها به درد سر کوزه و آدمها به درد کارهای اداری ماشینی یا مسافرکشی میخورند؟
✳️ این مصائب همه ریشه در آنجا دارد که ماشین توسعه دانش و دانشگاه آنچنان با شتاب در مسیر غلط تاخت که دانش را به قول چپ اندیشان بدل به «کالا» ساخت. کالایی که دیگر امروز جویندگانش آن را دیگر از سر کشف حقیقت یا بهرهمندی از مواهب طبیعی نمیطلبند که در پیاش تا چین بروند، بلکه صرفاً میخواهندش برای نشنیدن جواب نه در مجلس خواستگاری و بستن دهان اقوام در مهمانیهای خانوادگی.
✳️ استادمان دیگر نه از سر دلسوزی برای فردای ایران و تلاش برای حل مشکلات در پی تربیت دانشجو و تدارک پایان نامه هستند بلکه برای بدست آوردن مطاع دانشیاری و استادیاری و افزایش حقوق، پایان نامه بیشتر میپذیرند، مقالههای آبکی دانشجویان را به نام خودشان چاپ میکنند و با به هم چسباندن پاراگرافهای درب و داغانِ ترجمه شدهی ۵ کتاب بینام و نشان خارجی، کتاب مینویسند و رزومه پر میکنند.
✅ برای اصلاح دانشگاه کمی هم ما و نگاهمان باید اصلاح شود. باید فهم کنیم که دانشگاه نه برای تربیت نیروی کار آینده و آماده کردن ما برای نشست پشت میزها، بلکه به قول پیشامدرنها برای فهم و کشف واقعیت و یا به قول مدرنها برای کشف راهی برای بهرهمندی بیشتر از طبیعت است.
✍️ محمد صادق عبداللهی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✳️ دانشگاه دیگر دانش گاه نیست، شده است مزون لباس، شده است پاتوق دوستانه، شده است دورهمی، شده است کلاسهای تابستانه که جوانان بعد از مدرسه برای پر کردن اوقات فراغت میروند!
✳️ اگر دانشجو هستید و این یک خط و چند جمله بهتان برخورده، نگاهی به دور و برتان بیندازید، به خودتان، به هم کلاسیهایتان، به آنها که استاد خطابشان میکنید. واقعاً عمده را چه میبینید؟ دانش جو یا کاسبان دانش؟ آنجا که درش واحد پاس میکنیم چیست؟ دانشگاه یا بنگاه معاملاتی دانش؟
✳️ با خود فکر کنید، دانشگاه واقعاً امروز به چه کار توسعه و پیشرفت ایران میآید؟ پایاننامههای دانشگاهها جز برای میرزا بنویسهای خیابان انقلاب برای چه کسی منفعت دارد؟ مقالاتی که با زور پرداخت ۲۰۰، ۳۰۰ هزار تومان در کنفرانسهای زپرتی بیسر و ته تأیید میشوند و در مجلات نامعتبر جهان چاپ میشوند تا ما ۱.۵ نمره دفاع پایان نامه را بگیریم، چه مشکلی از کشور را درمان میکنند؟
✳️ واقعاً امروز دانشگاه چه میکند جز اینکه هر شش یا هفت ماهی یکبار چندین هزار لیسانسه، فوق لیسانسه و دکترای کم سواد را با مدرکی که فوقش نشان دهندهی حفظ کردن شب امتحانی ۱۵ کتاب و جزوه است، به بازاری تحویل میدهد که در آن مدرکها به درد سر کوزه و آدمها به درد کارهای اداری ماشینی یا مسافرکشی میخورند؟
✳️ این مصائب همه ریشه در آنجا دارد که ماشین توسعه دانش و دانشگاه آنچنان با شتاب در مسیر غلط تاخت که دانش را به قول چپ اندیشان بدل به «کالا» ساخت. کالایی که دیگر امروز جویندگانش آن را دیگر از سر کشف حقیقت یا بهرهمندی از مواهب طبیعی نمیطلبند که در پیاش تا چین بروند، بلکه صرفاً میخواهندش برای نشنیدن جواب نه در مجلس خواستگاری و بستن دهان اقوام در مهمانیهای خانوادگی.
✳️ استادمان دیگر نه از سر دلسوزی برای فردای ایران و تلاش برای حل مشکلات در پی تربیت دانشجو و تدارک پایان نامه هستند بلکه برای بدست آوردن مطاع دانشیاری و استادیاری و افزایش حقوق، پایان نامه بیشتر میپذیرند، مقالههای آبکی دانشجویان را به نام خودشان چاپ میکنند و با به هم چسباندن پاراگرافهای درب و داغانِ ترجمه شدهی ۵ کتاب بینام و نشان خارجی، کتاب مینویسند و رزومه پر میکنند.
✅ برای اصلاح دانشگاه کمی هم ما و نگاهمان باید اصلاح شود. باید فهم کنیم که دانشگاه نه برای تربیت نیروی کار آینده و آماده کردن ما برای نشست پشت میزها، بلکه به قول پیشامدرنها برای فهم و کشف واقعیت و یا به قول مدرنها برای کشف راهی برای بهرهمندی بیشتر از طبیعت است.
✍️ محمد صادق عبداللهی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2👎1
🔴بچه ها می خواهند همکاری کنند، اما ما آنها را وادار به رقابت می کنیم. این همه رقابت که در مدرسه و خارج از مدرسه به بچهها تحمیل میشود چه آسیبهایی در پی دارد؟
🔶️بخش اول
🖋 پیتر گری
🔷️چند سال پیش، وقتی کتاب جالبی از هیلاری فریدمن با عنوان «بازی برای پیروزی: تربیت کودکان در فرهنگ رقابتی » را مطالعه و مرور میکردم، حس شادی همراه با اندوه داشتم. این کتاب روشها و یافتههای مطالعه گستردهای را که فریدمن در ابتدا به عنوان پایان نامه دکترا در جامعه شناسی در دانشگاه پرینستون انجام داده بود، توصیف میکند.
فریدمن به این سوال علاقه مند بود که چرا بسیاری از والدینِ صاحب امکانات، مقدار زیادی پول و زمان روی فعالیتهای رقابتی خارج از مدرسه برای فرزندان خود سرمایهگذاری میکنند. برای پاسخ به این سوال، او والدینی را شناسایی کرد که چنین سرمایهگذاریهایی را برای کودکان دبستانی خود که درگیر در مسابقات شطرنج، رقص یا فوتبال بودنند، انجام میدادند. او در مجموع با والدین 95 کودک مصاحبه کرد و در برخی از موارد با فرزندان نیز مصاحبه کرد.
این والدین مبالغ هنگفتی را برای هزینههای مشارکت، مربیگری و سفر خرج میکردند و زمان زیادی را صرف حمل و نقل فرزندانشان به تمرینها و رویدادها میکردند، فرزندانشان را تشویق میکردند تا در این فعالیت سخت کار کنند و گاهی خود والدین درباره بعضی از این فعالیتها قدری مطالعه میکردند تا به فرزندانشان کمک کنند بلکه عملکرد بهتری داشته باشند. . چرا والدین برای کودکان خود این کارها را میکردند؟
مختصر اینکه، فریدمن پی برد والدین معتقدند درگیر شدن در رقابتهای شدید، آمادگی خوبی برای بزرگسالی است. والدین پشت سر هم میگویند که ما در جامعهای به شدت رقابتی زندگی میکنیم و موفقیتْ مستلزم داشتن نگرش رقابتی و مهارتهایی است که در رقابت با دیگران به شما کمک میکند. شما باید بخواهید برنده شوید و برای این کار لازم است روی برنده شدن تمرکز کنید و برای برنده شدن سخت تلاش کنید بنابراین لازم است از دیگر عرصههای زندگی خود بگذرید تا برنده شوید.
برای بسیاری از والدین، حوزه فعالیتی که فرزندانشان در آن رقابت میکردند، اهمیت چندانی نداشت. آنها انتظار نداشتند فرزندانشان شطرنج باز، رقصنده یا فوتبالیست حرفهای شوند. نکته مهم برای آنها این بود که بچهها میل به برنده شدن و نوعی نظم و انضباط را در خود ایجاد کنند که ممکن است برای برنده شدن در هر حوزهای لازم شود. آنها معتقد بودند که این امر به فرزندانشان در فعالیتهای آینده مانند ورود به کالجی عالی رتبه، یافتن شغلی با درآمد بالا و کسب ترفیع کمک میکند. فریدمن اصطلاح سرمایهگذاری بر رقابتجویی کودک را برای اشاره به بازدهی که والدین از سرمایهگذاری خود پیشبینی میکردند ابداع کرد.
برگرفته از:
@cnstudy|مطالعات کودک و طبیعت
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️بخش اول
🖋 پیتر گری
🔷️چند سال پیش، وقتی کتاب جالبی از هیلاری فریدمن با عنوان «بازی برای پیروزی: تربیت کودکان در فرهنگ رقابتی » را مطالعه و مرور میکردم، حس شادی همراه با اندوه داشتم. این کتاب روشها و یافتههای مطالعه گستردهای را که فریدمن در ابتدا به عنوان پایان نامه دکترا در جامعه شناسی در دانشگاه پرینستون انجام داده بود، توصیف میکند.
فریدمن به این سوال علاقه مند بود که چرا بسیاری از والدینِ صاحب امکانات، مقدار زیادی پول و زمان روی فعالیتهای رقابتی خارج از مدرسه برای فرزندان خود سرمایهگذاری میکنند. برای پاسخ به این سوال، او والدینی را شناسایی کرد که چنین سرمایهگذاریهایی را برای کودکان دبستانی خود که درگیر در مسابقات شطرنج، رقص یا فوتبال بودنند، انجام میدادند. او در مجموع با والدین 95 کودک مصاحبه کرد و در برخی از موارد با فرزندان نیز مصاحبه کرد.
این والدین مبالغ هنگفتی را برای هزینههای مشارکت، مربیگری و سفر خرج میکردند و زمان زیادی را صرف حمل و نقل فرزندانشان به تمرینها و رویدادها میکردند، فرزندانشان را تشویق میکردند تا در این فعالیت سخت کار کنند و گاهی خود والدین درباره بعضی از این فعالیتها قدری مطالعه میکردند تا به فرزندانشان کمک کنند بلکه عملکرد بهتری داشته باشند. . چرا والدین برای کودکان خود این کارها را میکردند؟
مختصر اینکه، فریدمن پی برد والدین معتقدند درگیر شدن در رقابتهای شدید، آمادگی خوبی برای بزرگسالی است. والدین پشت سر هم میگویند که ما در جامعهای به شدت رقابتی زندگی میکنیم و موفقیتْ مستلزم داشتن نگرش رقابتی و مهارتهایی است که در رقابت با دیگران به شما کمک میکند. شما باید بخواهید برنده شوید و برای این کار لازم است روی برنده شدن تمرکز کنید و برای برنده شدن سخت تلاش کنید بنابراین لازم است از دیگر عرصههای زندگی خود بگذرید تا برنده شوید.
برای بسیاری از والدین، حوزه فعالیتی که فرزندانشان در آن رقابت میکردند، اهمیت چندانی نداشت. آنها انتظار نداشتند فرزندانشان شطرنج باز، رقصنده یا فوتبالیست حرفهای شوند. نکته مهم برای آنها این بود که بچهها میل به برنده شدن و نوعی نظم و انضباط را در خود ایجاد کنند که ممکن است برای برنده شدن در هر حوزهای لازم شود. آنها معتقد بودند که این امر به فرزندانشان در فعالیتهای آینده مانند ورود به کالجی عالی رتبه، یافتن شغلی با درآمد بالا و کسب ترفیع کمک میکند. فریدمن اصطلاح سرمایهگذاری بر رقابتجویی کودک را برای اشاره به بازدهی که والدین از سرمایهگذاری خود پیشبینی میکردند ابداع کرد.
برگرفته از:
@cnstudy|مطالعات کودک و طبیعت
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
🔶️بخش دوم
برای تقویت انگیزه برنده شدن، بسیاری از والدین به فرزندان خود جوایز مادی پاداش میدادند که بسیار فراتر از جوایز ارزانقیمت و روبانهای ارائه شده توسط برگزارکنندگان رویدادها بود. به عنوان مثال، افزایش رتبه کودک در شطرنج به میزان معینی ممکن بود به سفر دیزنیلند یا افزایش پول توجیبی منجر شود. برخی نیز برای تمرین به فرزندان خود رشوه میدادند. چه عمداً، چه سهوا، والدین نه تنها میل به پیروزی را تقویت میکردند، بلکه غیرمستقیم به کودکان یاد میدادند که پاداشهای مادی ارزشمندتر از علایق ذاتی آنها هستند.
فریدمن در مصاحبههای خود با بچهها متوجه شد که آنها در مقایسه با والدینشان، علاقه کمتری به برنده شدن دارند، هر چند که آنها از پاداشها خوششان میآمد. بسیاری از بچهها میگویند چیزی که بیشتر از همه درخصوص مسابقات دوست دارند، فرصت دوستی با بچههایی است که در غیر این صورت نمیتوانستند آنها را ملاقات کنند. حتی برخی گفتهاند اگر دوستی را شکست دهند احساس بدی پیدا میکنند، زیرا این به معنای باخت آن دوست است و به ندرت بچهها در باره خود فعالیت صحبت میکردند. در مقابل، به گفته فریدمن، هیچ یک از والدین توانمندسازی فرزندان خود برای دوستیابی را دلیلی برای سرمایهگذاری خود ذکر نکردند.
∆ماهیت مشارکتجویانه بازیِ کودکان
من صدها ساعت را صرف تماشای بازی بچهها کردهام - بهعنوان نجات غریق اردوگاه و ناظر بر تفریحات کودکان وقتی نوجوان بودم، بهعنوان والد در بزرگسالی، و در دهههای اخیر بهعنوان محققی که در حال مطالعه بازی و رشد کودک بوده است. آنچه من مشاهده کردهام این است: کودکانی که به طور طبیعی، بدون نظارت یا مداخله بزرگسالان بازی میکنند، به ندرت وارد بازی رقابتی میشوند. حتی زمانی که آنها در حال انجام یک بازی ظاهراً رقابتی هستند، معمولاً بیشتر به دوستیابی، تفریح و اطمینان از اینکه همبازیهایشان سرگرم میشوند علاقهمند هستند تا اینکه بخواهند در بازی برنده شوند. اغلب، آنها حتی امتیازهایی را که حین بازی کسب میکنند نیز حفظ نمیکنند.
علاوه بر مشاهدات من، مردمشناسان نیز گزارش کردهاند که در فرهنگهایی که بزرگسالان رقابت را به کودکان تحمیل نمیکنند، بهویژه در فرهنگ گروههای شکارچی-گردآورنده، بچهها به ندرت به شیوههای رقابتی با هم بازی میکنند .
بازی واقعی - یعنی بازیای که توسط خود بچه ها شروع و کارگردانی می شود - نیاز به همکاری دارد و میتواند با رقابت خراب شود. رقابت، لذت را از بین میبرد، حداقل برای کسی که دائماً میبازد، زیرا وقتی بازی برایش سرگرم کننده نباشد، او بازی را رها میکند. اساسیترین آزادی در بازی، آزادی ترک بازی است، و این نیرویی است که افراد مشارکت کننده در بازی را به سوی تعامل و همکاری سوق میدهد. اگر میخواهید به بازی ادامه دهید، باید همبازیهای خود را راضی نگه دارید. ضربه زدن به آنها به هر شکل(پنهان یا آشکار)، به خصوص اگر این کار را مکرر انجام دهید، آنها را ناراضی میکند. بچهها این را خوب میدانند و اگر فراموش کنند، وقتی همبازیهایشان بازی را ترککنند، و آنها را تنها بگذارند آنها یادشان میآید که باید همبازیشان هم راضی بماند...
قسمت های بعدی نوشتار:
@cnstudy|مطالعات کودک و طبیعت
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
برای تقویت انگیزه برنده شدن، بسیاری از والدین به فرزندان خود جوایز مادی پاداش میدادند که بسیار فراتر از جوایز ارزانقیمت و روبانهای ارائه شده توسط برگزارکنندگان رویدادها بود. به عنوان مثال، افزایش رتبه کودک در شطرنج به میزان معینی ممکن بود به سفر دیزنیلند یا افزایش پول توجیبی منجر شود. برخی نیز برای تمرین به فرزندان خود رشوه میدادند. چه عمداً، چه سهوا، والدین نه تنها میل به پیروزی را تقویت میکردند، بلکه غیرمستقیم به کودکان یاد میدادند که پاداشهای مادی ارزشمندتر از علایق ذاتی آنها هستند.
فریدمن در مصاحبههای خود با بچهها متوجه شد که آنها در مقایسه با والدینشان، علاقه کمتری به برنده شدن دارند، هر چند که آنها از پاداشها خوششان میآمد. بسیاری از بچهها میگویند چیزی که بیشتر از همه درخصوص مسابقات دوست دارند، فرصت دوستی با بچههایی است که در غیر این صورت نمیتوانستند آنها را ملاقات کنند. حتی برخی گفتهاند اگر دوستی را شکست دهند احساس بدی پیدا میکنند، زیرا این به معنای باخت آن دوست است و به ندرت بچهها در باره خود فعالیت صحبت میکردند. در مقابل، به گفته فریدمن، هیچ یک از والدین توانمندسازی فرزندان خود برای دوستیابی را دلیلی برای سرمایهگذاری خود ذکر نکردند.
∆ماهیت مشارکتجویانه بازیِ کودکان
من صدها ساعت را صرف تماشای بازی بچهها کردهام - بهعنوان نجات غریق اردوگاه و ناظر بر تفریحات کودکان وقتی نوجوان بودم، بهعنوان والد در بزرگسالی، و در دهههای اخیر بهعنوان محققی که در حال مطالعه بازی و رشد کودک بوده است. آنچه من مشاهده کردهام این است: کودکانی که به طور طبیعی، بدون نظارت یا مداخله بزرگسالان بازی میکنند، به ندرت وارد بازی رقابتی میشوند. حتی زمانی که آنها در حال انجام یک بازی ظاهراً رقابتی هستند، معمولاً بیشتر به دوستیابی، تفریح و اطمینان از اینکه همبازیهایشان سرگرم میشوند علاقهمند هستند تا اینکه بخواهند در بازی برنده شوند. اغلب، آنها حتی امتیازهایی را که حین بازی کسب میکنند نیز حفظ نمیکنند.
علاوه بر مشاهدات من، مردمشناسان نیز گزارش کردهاند که در فرهنگهایی که بزرگسالان رقابت را به کودکان تحمیل نمیکنند، بهویژه در فرهنگ گروههای شکارچی-گردآورنده، بچهها به ندرت به شیوههای رقابتی با هم بازی میکنند .
بازی واقعی - یعنی بازیای که توسط خود بچه ها شروع و کارگردانی می شود - نیاز به همکاری دارد و میتواند با رقابت خراب شود. رقابت، لذت را از بین میبرد، حداقل برای کسی که دائماً میبازد، زیرا وقتی بازی برایش سرگرم کننده نباشد، او بازی را رها میکند. اساسیترین آزادی در بازی، آزادی ترک بازی است، و این نیرویی است که افراد مشارکت کننده در بازی را به سوی تعامل و همکاری سوق میدهد. اگر میخواهید به بازی ادامه دهید، باید همبازیهای خود را راضی نگه دارید. ضربه زدن به آنها به هر شکل(پنهان یا آشکار)، به خصوص اگر این کار را مکرر انجام دهید، آنها را ناراضی میکند. بچهها این را خوب میدانند و اگر فراموش کنند، وقتی همبازیهایشان بازی را ترککنند، و آنها را تنها بگذارند آنها یادشان میآید که باید همبازیشان هم راضی بماند...
قسمت های بعدی نوشتار:
@cnstudy|مطالعات کودک و طبیعت
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
🔴 والدین فرزند خود را شبیه به خود بار میآورند و نام تربیت را بر آن میگذارند!
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍6
Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
🔴 شعری درباره نقد آموزش و علم رسمی (با تلخیص)
🔷️شیخ بهایی 《 نان و حلوا 》
🔻فی التأسف و الندامة علی صرف العمر فیما لاینفع فی القیامة و تأویل قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «سؤر المؤمن شفاء»
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
گر کسی گوید که: از عمرت همین
هفت روزی مانده، وان گردد یقین
تو در این یک هفته، مشغول کدام
علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
ای مدرس! درس عشقی هم بگوی
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
چند زین فقه و کلام بیاصول
مغز را خالی کنی، ای بوالفضول
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
سینهٔ خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی ها پاک کن
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
🔷️شیخ بهایی 《 نان و حلوا 》
🔻فی التأسف و الندامة علی صرف العمر فیما لاینفع فی القیامة و تأویل قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «سؤر المؤمن شفاء»
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
گر کسی گوید که: از عمرت همین
هفت روزی مانده، وان گردد یقین
تو در این یک هفته، مشغول کدام
علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
ای مدرس! درس عشقی هم بگوی
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
چند زین فقه و کلام بیاصول
مغز را خالی کنی، ای بوالفضول
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
سینهٔ خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی ها پاک کن
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
💠ترک تحصیل پسران ، رکورد زد! / زنگ خطر آموزش در ایران
🔹طبق بررسیها به طور کلی در میان سه دوره تحصیلی، در سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۲ بیشترین نرخ ترک تحصیل مجموعا در دوره متوسطه اول رخ داده است. در این میان همچنین بیشترین رقم ثبت شده متعلق به نرخ ترک تحصیل پسران در دوره متوسطه اول به میزان ۶.۵۴ درصد است.
مطالعه گزارش در:
https://www.asriran.com/003p64
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔹طبق بررسیها به طور کلی در میان سه دوره تحصیلی، در سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۲ بیشترین نرخ ترک تحصیل مجموعا در دوره متوسطه اول رخ داده است. در این میان همچنین بیشترین رقم ثبت شده متعلق به نرخ ترک تحصیل پسران در دوره متوسطه اول به میزان ۶.۵۴ درصد است.
مطالعه گزارش در:
https://www.asriran.com/003p64
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️باسوادی دیگر به معنی توانائی خواندن و نوشتن و یا تسلط بر دو زبان و توان استفاده از کامپیوتر نیست.
▫️با تعریف جدیدی که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد( یونسکو) ارائه داده است، "باسوادی توان تغیر است"
▫️باسواد کسی است که میتواند با استفاده از خواندهها و آموختههایش تغییری در جهت بهتر شدن زندگی خود ایجاد نماید…
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
▫️با تعریف جدیدی که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد( یونسکو) ارائه داده است، "باسوادی توان تغیر است"
▫️باسواد کسی است که میتواند با استفاده از خواندهها و آموختههایش تغییری در جهت بهتر شدن زندگی خود ایجاد نماید…
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
-1017438463_-1010340580.pdf
430.3 KB
🔹بخشی از سفرنامه رضاخان
🔴 پروگرام مدارس ایران از روز اول بر روی پایه های غلط گذارده شده، و از روز اول نظریات غیرصائبی آن را تدوین کرده، و در ایام اخیر اگر توجهی بدان کرده اند، یک توجهات ناموزونی بوده...پروگرام مدارس یعنی پروگرام مملکت.
🔹... دماغ یک بچه خردسالی را به یک سلسله فرضیات ناموزون انباشتن، حقیقت زندگانی را از نظر او مکتوم داشتن، مضحک تر از پروگرام مذکور، پروگرامی است که برای مدارس اناث کرده اند. هیچ معلوم نیست وزارت معارف برای تشکیل یک عائله و خانواده که واحد مقیاس جامعه مملکت است، چه منظوری را درنظر گرفته که این پروگرام نارسا و غلط را برای مدارس اناث اجباری کرده است؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔴 پروگرام مدارس ایران از روز اول بر روی پایه های غلط گذارده شده، و از روز اول نظریات غیرصائبی آن را تدوین کرده، و در ایام اخیر اگر توجهی بدان کرده اند، یک توجهات ناموزونی بوده...پروگرام مدارس یعنی پروگرام مملکت.
🔹... دماغ یک بچه خردسالی را به یک سلسله فرضیات ناموزون انباشتن، حقیقت زندگانی را از نظر او مکتوم داشتن، مضحک تر از پروگرام مذکور، پروگرامی است که برای مدارس اناث کرده اند. هیچ معلوم نیست وزارت معارف برای تشکیل یک عائله و خانواده که واحد مقیاس جامعه مملکت است، چه منظوری را درنظر گرفته که این پروگرام نارسا و غلط را برای مدارس اناث اجباری کرده است؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖊 افول آموزش و پرورش به مثابه افول دانش و پژوهش
✅این روزها خبر کمبود معلم در بسیاری از مدارس کشور فراوان به گوش می رسد و حتی گفته می شود که آموزش و پرورش به ناچار دست به فراخوان معلمان بازنشسته زده است!! دریغ و درد که آموزش و پرورش به چنین روزهای حضیضی افتاده است که حتی از تأمین معلم برای مدارس نیز ناتوان گشته است. البته کم و بیش معلوم بود که وقتی رویه های کاملا غیر عقلانی و غیر علمی در نظام آموزش و پرورش کشور در پیش گرفته شد چنین روزهای مصیبت باری را نیز باید می دیدیم. هنگامی که آموزش و پژوهش در اولویت سیاستگذاران و برنامه ریزان نباشد بروز چنین وضع تأسف باری هرگز دور از انتظار نیست!!
✳️بارها گفته ام که اگر می خواهیم روی توسعه و پیشرفت و رفاه به معنای واقعی کلمه را ببینیم تنها راه در این زمینه داشتن نظام آموزشی قوی و استوار از هر جهت است، امری که تاکنون هرگز محقق نشده است. منظور از نظام آموزشی فقط آموزش و پرورش نبوده بلکه آموزش عالی را نیز در بر می گیرد . وضعیت دانشگاه ها نیز چندان بهتر از مدارس نیست چرا که تقریبا هیچ انگیزه و توانی در دانشگاه ها نه برای استادان و نه برای دانشجویان نمانده است که بخواهند کنش گری های آموزشی و پژوهشی کارساز و کارآمدی انجام دهند.
❇️مسأله فقط بر سرِ کمبود معلم در مدارس نیست بلکه بدتر از آن فقدان انگیزه و توان دانشی و پژوهشی معلمان از یک سو و فقدان انگیزه از سوی دانش آموزان نیز مزید بر علت شده است به گونه ای که این روزها کسر قابل توجهی از دانش آموزان مترصد فرصتی برای فرار از مدرسه هستند!!! بماند که کتاب های درسی موجود نیز هر سال بی محتواتر از سال های گذشته شده و هیچ حرفی برای دانش آموزان به عنوان نسل جدید با انبوهی از خواسته ها و نیازهای کاملا روزآمد نداشته و بدتر این که در تقابل با زیست جهان آنان نیز قرار دارد.
✅چنین وضعیتی را با تأسف فراوان و با هزاران دریغ و درد باید افول آموزش و پرورش و در نتیجه افول آموزش و پژوهش تلقی نمود که نتایج بسیار زیانبار آن سال ها بعد کاملا خودش را نشان خواهد داد. ساختار فرسوده و عقب ماندۀ آموزش و پرورش به هیچ روی توان راهبری و مدیریت این بحران به وجود آمده را نداشته و وضعیت در آینده به مراتب اسف بارتر و دردآورتر نیز خواهد شد. تنها راه کار پیشنهادی این است که ساختار آموزش و پرورش بتواند دست به تحولی اساسی زده و از اندیشمندان و نخبگان با صلاحیت در این زمینه یاری واقعی بجوید. امری که البته به هیچ وجه نشانه های روشنی برای آن وجود ندارد!!!
✍محمدباقر تاج الدین
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✅این روزها خبر کمبود معلم در بسیاری از مدارس کشور فراوان به گوش می رسد و حتی گفته می شود که آموزش و پرورش به ناچار دست به فراخوان معلمان بازنشسته زده است!! دریغ و درد که آموزش و پرورش به چنین روزهای حضیضی افتاده است که حتی از تأمین معلم برای مدارس نیز ناتوان گشته است. البته کم و بیش معلوم بود که وقتی رویه های کاملا غیر عقلانی و غیر علمی در نظام آموزش و پرورش کشور در پیش گرفته شد چنین روزهای مصیبت باری را نیز باید می دیدیم. هنگامی که آموزش و پژوهش در اولویت سیاستگذاران و برنامه ریزان نباشد بروز چنین وضع تأسف باری هرگز دور از انتظار نیست!!
✳️بارها گفته ام که اگر می خواهیم روی توسعه و پیشرفت و رفاه به معنای واقعی کلمه را ببینیم تنها راه در این زمینه داشتن نظام آموزشی قوی و استوار از هر جهت است، امری که تاکنون هرگز محقق نشده است. منظور از نظام آموزشی فقط آموزش و پرورش نبوده بلکه آموزش عالی را نیز در بر می گیرد . وضعیت دانشگاه ها نیز چندان بهتر از مدارس نیست چرا که تقریبا هیچ انگیزه و توانی در دانشگاه ها نه برای استادان و نه برای دانشجویان نمانده است که بخواهند کنش گری های آموزشی و پژوهشی کارساز و کارآمدی انجام دهند.
❇️مسأله فقط بر سرِ کمبود معلم در مدارس نیست بلکه بدتر از آن فقدان انگیزه و توان دانشی و پژوهشی معلمان از یک سو و فقدان انگیزه از سوی دانش آموزان نیز مزید بر علت شده است به گونه ای که این روزها کسر قابل توجهی از دانش آموزان مترصد فرصتی برای فرار از مدرسه هستند!!! بماند که کتاب های درسی موجود نیز هر سال بی محتواتر از سال های گذشته شده و هیچ حرفی برای دانش آموزان به عنوان نسل جدید با انبوهی از خواسته ها و نیازهای کاملا روزآمد نداشته و بدتر این که در تقابل با زیست جهان آنان نیز قرار دارد.
✅چنین وضعیتی را با تأسف فراوان و با هزاران دریغ و درد باید افول آموزش و پرورش و در نتیجه افول آموزش و پژوهش تلقی نمود که نتایج بسیار زیانبار آن سال ها بعد کاملا خودش را نشان خواهد داد. ساختار فرسوده و عقب ماندۀ آموزش و پرورش به هیچ روی توان راهبری و مدیریت این بحران به وجود آمده را نداشته و وضعیت در آینده به مراتب اسف بارتر و دردآورتر نیز خواهد شد. تنها راه کار پیشنهادی این است که ساختار آموزش و پرورش بتواند دست به تحولی اساسی زده و از اندیشمندان و نخبگان با صلاحیت در این زمینه یاری واقعی بجوید. امری که البته به هیچ وجه نشانه های روشنی برای آن وجود ندارد!!!
✍محمدباقر تاج الدین
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🌐چرا در مدارس ایران از آموزش مهارت های زندگی خبری نیست ؟
آن چه از نظرات جامعه شناسان و روان شناسان مرتبط با مقوله تعلیم و تربیت بر می آید حاکی از آن است که در کشورهای توسعه یافته و پیشتاز در مقوله آموزش و پرورش از جمله فنلاند و ژاپن، اولویت نظام آموزش رسمی عبارت از آموختن مهارت های زندگی از قبیل اعتماد به نفس، تعامل سازنده با دوستان، تمایل به مشارکت در فعالیت های گروهی، مستقل بودن، قدرت مخالفت یا " نه " گفتن، قدرت حل مساله، تفکر منطقی، هنر گفت و گو، کنترل خشم، عزت نفس می باشد.
به عبارت دیگر نظام آموزشی در کشورهای مذکور می کوشد تا با بهره گیری مناسب از سن پایین نوآموزان، گام های بلندی را در جهت پرورش شخصیت، جامعه پذیری و تربیت شهروندانی مشارکت جو، قانون محور و اخلاق مدار بردارد. اما در ایران اوضاع دیگرگونه است. دوران طلایی آموزش ابتدایی بیشتر صرف آموختن محفوظاتی می شود که از قابلیت عملیاتی شدن در زندگی آینده دانش آموزان برخوردار نیست.
فقدان زیر ساخت های مناسب جهت آموزش مهارت های زندگی، کلاس ها را به فضایی تکراری و کسل کننده با مطالب تکراری تبدیل کرده و حاکمیت گفتمان کنترل سخت افزاری، هر گونه تفاوت معنادار میان دانش آموزان با قالب استاندارد در ساختار بسیار متمرکز آموزش و پرورش را، به نوعی همسانی و همشکلی ملال آور میان نوآموزان مبدل می کند. همچنین این تمرکز گرایی جایی برای مشارکت واقعی و معنادار دانش آموزان و جامعه در چگونگی مدیریت مدارس باقی نگذاشته است.
از معلمان و دانش آموزان گرفته تا والدین و صاحب نظران، هیچ یک سهمی در تغییر این نظم متصلب آموزشی ندارند؛ از کلاس هایی که از دانش آموزان خسته و بی انگیزه انباشته می شوند، تا معلمانی که فقط قرار است بخشی از نیروی انتظامی باشند و تا والدینی که فقط به اندازه پرداخت شهریه و کمک مادی به مدرسه می توانند در این نظام آموزشی مشارکت داشته باشند، نمای کلی آموزش و پرورش ایران امروز را ترسیم می کند. مدارسی که می توان در آن سه تیپ از دانش آموزان را مشاهده کرد :
۱. دانش آموزان درسخوان (نه لزوما خلاق) که با ذوب شدن در دیگری بزرگی به نام کنکور، می آموزند که بزرگترین مهارت زندگی، عبارت از حضور در کلاس های کنکور و آموختن مهارت های پیچیده تست زنی می باشد. کاهش تفریحات، کنار گذاشتن معاشرت با دوستان، محبوس کردن خود در اتاق، غیرسیاسی شدن فزاینده و بی تفاوتی نسبت به فرآیندهای اجتماعی در زمره سایر عادت های زندگی این گروه می باشد.
۲. دانش آموزان ارزشی (نه لزوما مستقل) که با ذوب شدن در دیگری بزرگی به نام نظم ایدئولوژیک، می آموزند که ارزش های تیپ بهنجار یک دانش آموز مثبت را در خود نهادینه کنند. حضور در مجامع مذهبی، محدود کردن دایره خودی ها (تماس با غیرخودی ها می تواند موجب تشویش ذهن شود)، میل به هدایت و ارشاد، عادت به مونولوگ به جای دیالوگ، از جمله عادت های روزمره توسط این دسته می باشد.
۳. دانش آموزان متفاوت (تعدادشان رو به افزایش است) که نه می توانند در کنکور حل شوند و نه قادرند سرباز خوبی برای نظم ایدئولوژیک باشند. دانش آموزانی که به راحتی اقتدار دبیران را در کلاس به چالش می کشند. کسانی که می کوشند تا مدل مو، لباس و رفتار متفاوتی را با تیپ بهنجار از خود نشان دهند. علاقه مفرطی به زیر پا گذاشتن استانداردهای موجود مدارس از خود نشان داده و عطش بسیاری به داشتن تجربه های جدید در هر زمینه ای دارند.
نکته پایانی: آموزش و پرورش ما به مهارت های زندگی نمی پردازد چون برای ما ایرانیان، زندگی یک متغیر مستقل محسوب نمی شود. نظام آموزشی ما به آموزش مهارت های زندگی بی توجه است چون زندگی امروز ما، گروگان محرومیت های دیروز و آرزوهای فرداست. همان زندگی که درحقیقت هدف نیست، بلکه وسیله ای است در خدمت اهدافی که مشخص نیست تا چه حد واقع بینانه انتخاب شده اند. در جامعه ای که همچنان منقاد بودن برتر از منتقد بودن می نشیند و تبعیت گوی سبقت از استقلال می رباید، تفکر منطقی و هنر گفت و گو فقط می تواند زینت بخش کتاب های درسی و پیروی از مد زمانه تلقی شود.
✍مهران صولتی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
آن چه از نظرات جامعه شناسان و روان شناسان مرتبط با مقوله تعلیم و تربیت بر می آید حاکی از آن است که در کشورهای توسعه یافته و پیشتاز در مقوله آموزش و پرورش از جمله فنلاند و ژاپن، اولویت نظام آموزش رسمی عبارت از آموختن مهارت های زندگی از قبیل اعتماد به نفس، تعامل سازنده با دوستان، تمایل به مشارکت در فعالیت های گروهی، مستقل بودن، قدرت مخالفت یا " نه " گفتن، قدرت حل مساله، تفکر منطقی، هنر گفت و گو، کنترل خشم، عزت نفس می باشد.
به عبارت دیگر نظام آموزشی در کشورهای مذکور می کوشد تا با بهره گیری مناسب از سن پایین نوآموزان، گام های بلندی را در جهت پرورش شخصیت، جامعه پذیری و تربیت شهروندانی مشارکت جو، قانون محور و اخلاق مدار بردارد. اما در ایران اوضاع دیگرگونه است. دوران طلایی آموزش ابتدایی بیشتر صرف آموختن محفوظاتی می شود که از قابلیت عملیاتی شدن در زندگی آینده دانش آموزان برخوردار نیست.
فقدان زیر ساخت های مناسب جهت آموزش مهارت های زندگی، کلاس ها را به فضایی تکراری و کسل کننده با مطالب تکراری تبدیل کرده و حاکمیت گفتمان کنترل سخت افزاری، هر گونه تفاوت معنادار میان دانش آموزان با قالب استاندارد در ساختار بسیار متمرکز آموزش و پرورش را، به نوعی همسانی و همشکلی ملال آور میان نوآموزان مبدل می کند. همچنین این تمرکز گرایی جایی برای مشارکت واقعی و معنادار دانش آموزان و جامعه در چگونگی مدیریت مدارس باقی نگذاشته است.
از معلمان و دانش آموزان گرفته تا والدین و صاحب نظران، هیچ یک سهمی در تغییر این نظم متصلب آموزشی ندارند؛ از کلاس هایی که از دانش آموزان خسته و بی انگیزه انباشته می شوند، تا معلمانی که فقط قرار است بخشی از نیروی انتظامی باشند و تا والدینی که فقط به اندازه پرداخت شهریه و کمک مادی به مدرسه می توانند در این نظام آموزشی مشارکت داشته باشند، نمای کلی آموزش و پرورش ایران امروز را ترسیم می کند. مدارسی که می توان در آن سه تیپ از دانش آموزان را مشاهده کرد :
۱. دانش آموزان درسخوان (نه لزوما خلاق) که با ذوب شدن در دیگری بزرگی به نام کنکور، می آموزند که بزرگترین مهارت زندگی، عبارت از حضور در کلاس های کنکور و آموختن مهارت های پیچیده تست زنی می باشد. کاهش تفریحات، کنار گذاشتن معاشرت با دوستان، محبوس کردن خود در اتاق، غیرسیاسی شدن فزاینده و بی تفاوتی نسبت به فرآیندهای اجتماعی در زمره سایر عادت های زندگی این گروه می باشد.
۲. دانش آموزان ارزشی (نه لزوما مستقل) که با ذوب شدن در دیگری بزرگی به نام نظم ایدئولوژیک، می آموزند که ارزش های تیپ بهنجار یک دانش آموز مثبت را در خود نهادینه کنند. حضور در مجامع مذهبی، محدود کردن دایره خودی ها (تماس با غیرخودی ها می تواند موجب تشویش ذهن شود)، میل به هدایت و ارشاد، عادت به مونولوگ به جای دیالوگ، از جمله عادت های روزمره توسط این دسته می باشد.
۳. دانش آموزان متفاوت (تعدادشان رو به افزایش است) که نه می توانند در کنکور حل شوند و نه قادرند سرباز خوبی برای نظم ایدئولوژیک باشند. دانش آموزانی که به راحتی اقتدار دبیران را در کلاس به چالش می کشند. کسانی که می کوشند تا مدل مو، لباس و رفتار متفاوتی را با تیپ بهنجار از خود نشان دهند. علاقه مفرطی به زیر پا گذاشتن استانداردهای موجود مدارس از خود نشان داده و عطش بسیاری به داشتن تجربه های جدید در هر زمینه ای دارند.
نکته پایانی: آموزش و پرورش ما به مهارت های زندگی نمی پردازد چون برای ما ایرانیان، زندگی یک متغیر مستقل محسوب نمی شود. نظام آموزشی ما به آموزش مهارت های زندگی بی توجه است چون زندگی امروز ما، گروگان محرومیت های دیروز و آرزوهای فرداست. همان زندگی که درحقیقت هدف نیست، بلکه وسیله ای است در خدمت اهدافی که مشخص نیست تا چه حد واقع بینانه انتخاب شده اند. در جامعه ای که همچنان منقاد بودن برتر از منتقد بودن می نشیند و تبعیت گوی سبقت از استقلال می رباید، تفکر منطقی و هنر گفت و گو فقط می تواند زینت بخش کتاب های درسی و پیروی از مد زمانه تلقی شود.
✍مهران صولتی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷️رویایت را بساز
◾️ انیمیشن رویا درباره کودکی است که سودای فضانورد شدن را دارد و تمام عناصر اتاقش نشان دهندهی قدرتمند بودن این رویاست. اما او غمگین است چرا که پی رویایی را گرفتن هزینه دارد، دیگران مسخره میکنند، ناامید میکنند و ما را به این باور میرسانند که نمیتوانیم پس دست برداریم و مثل بقیه شویم.
✨ او ناامید نشد و ادامه داد و... .
📌 شاید تماشای این انیمیشن در مرحله هدایت تحصیلی یا برخی موضوع های دیگر برای دانش آموزان خالی از فایده نباشد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◾️ انیمیشن رویا درباره کودکی است که سودای فضانورد شدن را دارد و تمام عناصر اتاقش نشان دهندهی قدرتمند بودن این رویاست. اما او غمگین است چرا که پی رویایی را گرفتن هزینه دارد، دیگران مسخره میکنند، ناامید میکنند و ما را به این باور میرسانند که نمیتوانیم پس دست برداریم و مثل بقیه شویم.
✨ او ناامید نشد و ادامه داد و... .
📌 شاید تماشای این انیمیشن در مرحله هدایت تحصیلی یا برخی موضوع های دیگر برای دانش آموزان خالی از فایده نباشد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✍️ محمد نجاتی
🔆مهارتهای زندگی
یونیسف در سال ۱۹۹۳ مدلی برای پیشگیری از آسیبهای روانی اجتماعی به جهانیان معرفی کرد که مهارتهای زندگی نامیده میشود و عبارتاند از مجموعه تواناییهایی که موجب رفتارهای مثبت و سازگار گردیده و فرد را برای برخورد مؤثر با خواستها و چالشهای زندگی روزمره قادر میسازد و همچنین توانایی اجتماعی و روحی فرد را افزایش میدهد. هر قدر مهارتهای زندگی فرد بالاتر باشد، او بهتر میتواند سلامت روان و رفتار خود را حفظ کند و به شیوهای کارآمد با مشکلات پیشرو، رو به رو شود و آنها را حل کند.
آموزش مهارتهای زندگی به کودک کمک میکند تا شیوههای بهتر و سالمتر زیستن را بیاموزد و شامل ده مهارت خودآگاهی، همدلی، ارتباط مؤثر، ارتباطات بین فردی، مقابله با هیجانات منفی و کنترل هیجان، تصمیمگیری و حل مسأله، تفکر انتقادی و تفکر خلاق است. این مهارتهای به نوعی دو به دو با یکدیگر در ارتباط هستند مانند خودآگاهی و همدلی، ارتباط مؤثر با ارتباطات بین فردی، مقابله با هیجانات منفی و کنترل هیجان، تصمیمگیری و حل مسأله، تفکر خلاق و تفکر انتقادی.
مهارت خودآگاهی؛ با کسب این مهارت فرد میتواند خود را بشناسد و یا نقاط قوت و ضعف خود آشنا شود، از خود ت تصویری واقعبینانه داشته باشد و از نیازهایش آگاه شود و همچنین میتواند با حقوق فردی، اجتماعی و مسؤولیتهای فردی و اجتماعیاش آشنا شود. ارزش های زندگی مانند توسعه همه جانبه خود، پذیرش خود را دربرمی گیرد.
مهارت همدلی به این معنی است که فرد بتواند در شرایط متفاوت، دیگران و احساسهایشان را درک کند. بتواند با نیازها و احساسهای خود و دیگران توجه نشان دهد و در نتیجه، روابط اجتماعی بهتری با دیگران داشته باشد.
مهارت روابط بین فردی اعتماد واقعبینانه و همکاری با دیگران را مشخص میکند و به فرد کمک میکند تا روابط دوستانه ای با دیگران ایجاد کند و به دوستیهای ناسالم خاتمه دهد. این مهارت زندگی، شامل تعدادی از ارزش های زندگی مانند دوستی، صداقت و راستی را دربر می گیرد.
مهارت ارتباط مؤثر؛ با کسب این مهارت، فرد می آموزد نیازها و احساسهای خودش را با دیگران در میان بگذارد و با توجه به در نظر گرفتن نیازهای دیگران، نیازهای خودش نیز برآورده شود و در نتیجه ارتباطی رضایتبخش شکل گیرد. این شاخص، یکی از مهمترین شاخص های ماست که بخش مهمی از ارزش های زندگی چون احترام به نظر دیگران، انعطاف، تحمل پذیری، دیگرپذیری، فروتنی و شکیبایی را در خود دارد.
مهارت مقابله با هیجانهای منفی؛ انسان امروزی با فشارهای روزمرهای رو به رو است و اگر این فشارها بیش از حد به طول بینجامد بر زندگی افراد تأثیر منفی میگذارد و زمینهساز بروز مشکلات جدی میشود. آموختن این مهارت به کودک کمک میکند هیجانهای مثبت و منفی خود و دیگران را بشناسند و یاد بگیرد واکنشی نشان دهد که این عوامل مشکلی برای او ایجاد نکند.
مهارت مدیریت هیجان؛ هر انسانی در زندگی با هیجانهای گوناگونی از جمله غم، خشم، ترس، خوشحالی، لذت، حسادت و موارد دیگر مواجه است و این هیجانها بر زندگی او تأثیر میگذارد. این توانایی همان مدیریت هیجان است. برای کسب این مهارت فرد باید بتواند علاوه بر شناخت احساسها و هیجانهای خودش، احساسهای دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانها را کنترل و مدیریت کند.
مهارت حل مسأله؛ همهی انسانها هر روز یا مسایل ساده و پیچیدهای رو به رو میشوند. با کسب این مهارت فرد بهتر میتواند این مشکلات را حل کند.
مهارت تصمیمگیری؛ هر انسانی لحظه به لحظه در حال تصمیمگیری است. این مهارت به فرد میآموزد تا از بین راه حلهای موجود بهترین را انتخاب کند و مسؤولیت پیآمد آن را نیز به عهده گیرد.
مهارت تفکر خلاق قدرت کشف، نوآوری و خلق راه کارهای جدید است و به فرد کمک میکند تا بتواند در موارد گوناگون راهی جدید و مؤثر بیابد.
مهارت تفکر انتقادی موجب میشود تا فرد موضوع مورد نظر را به خوبی مورد بررسی قرار دهد و پس از آن، در مورد رد یا پذیرش آن تصمیمگیری کند و فریب دیگران را نخورد و به سرانجام امور فکر کند.
پی نوشت: آموزش مهارت های زندگی در نظام آموزشی ما، چندین سال است که مطرح شده است اما تا به امروز جدی گرفته نشده است، شاید به این دلیل که بسیاری از معلمان، خود نیازمند چنین آموزشی هستند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔆مهارتهای زندگی
یونیسف در سال ۱۹۹۳ مدلی برای پیشگیری از آسیبهای روانی اجتماعی به جهانیان معرفی کرد که مهارتهای زندگی نامیده میشود و عبارتاند از مجموعه تواناییهایی که موجب رفتارهای مثبت و سازگار گردیده و فرد را برای برخورد مؤثر با خواستها و چالشهای زندگی روزمره قادر میسازد و همچنین توانایی اجتماعی و روحی فرد را افزایش میدهد. هر قدر مهارتهای زندگی فرد بالاتر باشد، او بهتر میتواند سلامت روان و رفتار خود را حفظ کند و به شیوهای کارآمد با مشکلات پیشرو، رو به رو شود و آنها را حل کند.
آموزش مهارتهای زندگی به کودک کمک میکند تا شیوههای بهتر و سالمتر زیستن را بیاموزد و شامل ده مهارت خودآگاهی، همدلی، ارتباط مؤثر، ارتباطات بین فردی، مقابله با هیجانات منفی و کنترل هیجان، تصمیمگیری و حل مسأله، تفکر انتقادی و تفکر خلاق است. این مهارتهای به نوعی دو به دو با یکدیگر در ارتباط هستند مانند خودآگاهی و همدلی، ارتباط مؤثر با ارتباطات بین فردی، مقابله با هیجانات منفی و کنترل هیجان، تصمیمگیری و حل مسأله، تفکر خلاق و تفکر انتقادی.
مهارت خودآگاهی؛ با کسب این مهارت فرد میتواند خود را بشناسد و یا نقاط قوت و ضعف خود آشنا شود، از خود ت تصویری واقعبینانه داشته باشد و از نیازهایش آگاه شود و همچنین میتواند با حقوق فردی، اجتماعی و مسؤولیتهای فردی و اجتماعیاش آشنا شود. ارزش های زندگی مانند توسعه همه جانبه خود، پذیرش خود را دربرمی گیرد.
مهارت همدلی به این معنی است که فرد بتواند در شرایط متفاوت، دیگران و احساسهایشان را درک کند. بتواند با نیازها و احساسهای خود و دیگران توجه نشان دهد و در نتیجه، روابط اجتماعی بهتری با دیگران داشته باشد.
مهارت روابط بین فردی اعتماد واقعبینانه و همکاری با دیگران را مشخص میکند و به فرد کمک میکند تا روابط دوستانه ای با دیگران ایجاد کند و به دوستیهای ناسالم خاتمه دهد. این مهارت زندگی، شامل تعدادی از ارزش های زندگی مانند دوستی، صداقت و راستی را دربر می گیرد.
مهارت ارتباط مؤثر؛ با کسب این مهارت، فرد می آموزد نیازها و احساسهای خودش را با دیگران در میان بگذارد و با توجه به در نظر گرفتن نیازهای دیگران، نیازهای خودش نیز برآورده شود و در نتیجه ارتباطی رضایتبخش شکل گیرد. این شاخص، یکی از مهمترین شاخص های ماست که بخش مهمی از ارزش های زندگی چون احترام به نظر دیگران، انعطاف، تحمل پذیری، دیگرپذیری، فروتنی و شکیبایی را در خود دارد.
مهارت مقابله با هیجانهای منفی؛ انسان امروزی با فشارهای روزمرهای رو به رو است و اگر این فشارها بیش از حد به طول بینجامد بر زندگی افراد تأثیر منفی میگذارد و زمینهساز بروز مشکلات جدی میشود. آموختن این مهارت به کودک کمک میکند هیجانهای مثبت و منفی خود و دیگران را بشناسند و یاد بگیرد واکنشی نشان دهد که این عوامل مشکلی برای او ایجاد نکند.
مهارت مدیریت هیجان؛ هر انسانی در زندگی با هیجانهای گوناگونی از جمله غم، خشم، ترس، خوشحالی، لذت، حسادت و موارد دیگر مواجه است و این هیجانها بر زندگی او تأثیر میگذارد. این توانایی همان مدیریت هیجان است. برای کسب این مهارت فرد باید بتواند علاوه بر شناخت احساسها و هیجانهای خودش، احساسهای دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانها را کنترل و مدیریت کند.
مهارت حل مسأله؛ همهی انسانها هر روز یا مسایل ساده و پیچیدهای رو به رو میشوند. با کسب این مهارت فرد بهتر میتواند این مشکلات را حل کند.
مهارت تصمیمگیری؛ هر انسانی لحظه به لحظه در حال تصمیمگیری است. این مهارت به فرد میآموزد تا از بین راه حلهای موجود بهترین را انتخاب کند و مسؤولیت پیآمد آن را نیز به عهده گیرد.
مهارت تفکر خلاق قدرت کشف، نوآوری و خلق راه کارهای جدید است و به فرد کمک میکند تا بتواند در موارد گوناگون راهی جدید و مؤثر بیابد.
مهارت تفکر انتقادی موجب میشود تا فرد موضوع مورد نظر را به خوبی مورد بررسی قرار دهد و پس از آن، در مورد رد یا پذیرش آن تصمیمگیری کند و فریب دیگران را نخورد و به سرانجام امور فکر کند.
پی نوشت: آموزش مهارت های زندگی در نظام آموزشی ما، چندین سال است که مطرح شده است اما تا به امروز جدی گرفته نشده است، شاید به این دلیل که بسیاری از معلمان، خود نیازمند چنین آموزشی هستند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍6