Telegram Web Link
پس از ویراستی تازه ترجمه نهج البلاغه به همت ناشر محترم خادم الرضا به چاپ سوم رسید.

🌹@m_sehati🌹
در نظامِ عدلِ علوی خشنودیِ تودهء مردم مهمّ و مطلوب است نه اقلیتِ ویژه

حضرت علی در عهدنامه ای که به مالک اشتر نوشته است با صراحت رضایتِ اکثریتِ مردم را بهترین راه کار=«اَحَبُّ الاُمُور» خوانده و به اصطلاح امروز «مردم سالاری» را محورِ حق و عدل دیده است. ملاحظه بفرمایید:
« وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ(27)»(یعنی: بايد از راه كارها آن راه كاري را بيش از همه دوست داشته باشی كه در حقيقت ميانه‌روترين و در عدالت فراگيرترين و خشنودي مردمان را فراهم‌آورنده‌ترين باشد چراكه ناخشنودي تودهء مردم خشنودي خاصگانت را نيز از ميان مي‌برد و ناخشنوديِ خاصگان با وجود خشنودي اکثریتِ مردمان ناديده گرفته مي‌شود.) به عبارت دیگر بهترین راه کار برای یک نظامِ مفید و موفق سه سنجه دارد و با سه شاخصهء مهم شناخته می شود:
1 . در حق و حقیقت ميانه‌روترين باشد=«أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ»؛
2 . در عدالت و دادورزی بیشترین شمول را داشته باشد تا عمومِ مردم را – اعم از مخالف و موافق - شامل شود«أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ»؛
3 .خوشنودی و رضایتِ تودهء مردم را فراهم‌آورنده‌ترين باشد چراكه ناخشنودي تودهء مردم خشنودي خواص را نيز از ميان مي‌برد و ناخشنوديِ اقلیتِ ویژه با وجود خشنودي اکثریتِ مردم چیزی نیست که ارزشِ دید داشته باشد.
پر پیداست که شاخصهء اول و دوم هم با عبارتِ «أَوْسَطُهَا/ ميانه‌روترين »و«أَعَمُّهَا/عمومیترین»؛ مقدمه ای است تا به شاخصهء سوم(یعنی رضایتِ اکثریت و تودهء مردم) ختم شود. پس آن نظام و سیستمِ حکومتی پیشِ امیرالمؤمنین علیه السلام محبوبیت داشت و مطلوبِ اسلام بود که با ميانه‌روی در حق و حقیقت ؛ و عمومیت و شمولیتِ کامل در عدالت بتواند خاطرپسندِ اکثریتِ مردم باشد نه این که خواستِ اقلیتِ ویژه ای باشد مثل اعضای بیت یا مثلاً شورای نگهبان.
ای کاش حضرات این جملات در نامهء 53 از نهج البلاغه را به بوتهء فراموشی نمی سپردند تا بیش از این حقوقِ مردم را ضایع نمی کردند!
این سخنان در نهج البلاغه تا آنجا ادامه دارد که تودهء مردم را «ستونِ دین» و «شوکتِ اجتماعِ مسلمین» می داند که در فرسته بعد شرح می شود.

محمد صحتی سردرودی
12 خرداد 1400

🌹@m_sehati🌹
ستونِ خیمهء دین هم با همراهیِ اکثریّت می تواند به پا باشد نه با زورگویی اقلیت

این معنای مهم را مولا علی علیه السلام در ادامهء همان عباراتی که در فرستهء قبل از عهدنامهء مالک اشتر نقل شد می فرماید:
« وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمـُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ.(29)/یعنی: و اين تودهء مردم و عامّة ملّت‌اند كه ستون‌هاي به پا دارندة دين؛ و شوكت اجتماعِ مسلمين؛ و آمادة پيكار با دشمنان مي‌باشند، پس گوش‌ات به عامّة اُمّت و گرايشت هم به ايشان باید باشد.(29)
توضیح: حضرت علی علیه السلام پس از آن که خشنودیِ تودهء مردم را بیشتر از هر کاری دوستداشتنی می داند}«اَحَبُّ الاُمُور» و نیز کسبِ رضایتِ اکثریّت را و لو با خشمِ اقلیتِ ویژه همراه باشد لازم و مطلوب می داند ، در ادامه میگوید:
1 . ستونِ خیمهء دین با همراهیِ اکثریّت می تواند به پا باشد وگرنه با زورگویی اقلیت، ستونِ دینِ خدا هم می شکند و به خاک می غلتد.
2 . شوکت و عزّتِ مسلمین با همراهیِ عمومِ مردم «العامّة» ممکن و محقّق می شود وگرنه بدونِ همراهیِ تودهء مردم، مسلمانان در اجتماع و در مقایسه با جوامعِ دیگر، عزّت و شوکتی نخواهند داشت.
3 . رفع و دفعِ دشمنان هم با همراهیِ اکثریّت از تودهء مردم فراهم میشود که اگر به جای همدلیِ اکثریت، زورگوییِ اقلیّتِ ویژه حاکم شود هم شالودهء دینِ خدا می شکند هم شوکت و عزّتِ مسلمین به خفّت و ذلّت بدل می شود هم چپاول و غارتگریِ دشمنان از ذخایر و بیتُ المال را نمی توان هرگز رفع و دفع کرد.
4 . نتیجه ای که در نهایت به دست می آید همین است که با تأکید توصیه می کند:
پس باید گوش به فرمانِ اکثریّت بود و با تودهء مردم همدلی و همگرایی داشت نه با اقلیّتِ ویژه ای که زیاده خوارنده و بی مقدار.
نگا: نهج البلاغه، نامه 53 ، جملات 27 – 29 .
محمد صحتی سردرودی
12 خرداد 1400
🌹@m_sehati🌹
امامت بی¬عدالت تحفه‌ای نیست

غدیرِ خم اگر فصلِ علی بود
امیرِ مؤمنان عدلِ علی بود
امامت بی¬عدالت تحفه‌ای نیست
بلی عدلِ علی، اصلِ علی بود.

م. صحتی



🌺@m_sehati🌺
نسل علی

انصاف که عدل و آشتی ، اصل علیست
تعریف محمد و خدا ، عدل علیست
سید به کسی بگو که عادل باشد
هر کس که ستم نکرد از نسل علیست

م . صحتی سردرودی
8 / 7 / 79 / قم

@m_sehati
یک‌بار شده بپرسی...

دینت شده خشم و کار و بارت همه کین
وردت شده «مرگ بر» ، نمازت نفرین
یک‌بار شده بپرسی از وجدانت:
گر عدل نباشد به چه‌کار آید دین؟
م. صحتی

@m_sehati
شرکت در انتخابات ریاست‌جمهور- به‌خصوص در این اوضاع‌واحوال- همکاری با ستمگران نیست

سخن بالا علل و دلایل بسیاری دارد که به برخی اشارتی می‌رود:
1 . در این چهل‌وچند سال به تجربت دیده‌ایم که انتخاب هر رئیس‌جمهوری ولو در دایرۀ تنگ و تارِ حکومت به ضرر استبداد تمام شده است حتی گاهی تا شکاف بزرگ و پرنشدنی میان مستبدان پیش رفته است.
2 . اصولاً با این قانون اساسی متروک و منسوخ در عمل، و به علت تناقض و تعارضِ بعضی از اصول مهم آن با یکدیگر، هر رئیس‌جمهوری می‌تواند به این تعارض و تناقض، فرصت ظهور و بروز بدهد.
3 . حال اگر رئیس‌جمهوری بارأی بیشتر و چشمگیر به ریاست دولت برسد این تعارض و آن شکاف پیشتر و بیشتر می‌شود.
4 . حتی احتمال اینکه نامزدی پس از انتخابات، در آن تعارض‌ها طرف جمهور را خواهد گرفت ولو گاهی، انسان را ملزم می‌کند که در انتخابات شرکت کند و او را برگزیند. قضیه روشن است به‌ویژه وقتی هم که نه به‌احتمال بلکه به‌یقین می‌داند: هرگز انسان زنده‌ای – چه رسد رئیس‌جمهور- نمی‌تواند همه‌اش از طرفی خود و ملت را نادیده بگیرد و از طرفی همه‌اش تن به ذلت دهد و بلی قربان گور گردد.
5 . این‌همه درنتیجه از دو حال خارج نیست: یک – نظام را مجبور می‌کند تن به اصلاح ساختاری در این قانون اساسی دهد و قانون اساسی تازه‌ای را به رفراندوم بگذارد؛ دو – یا آن تعارض‌ها و شکاف‌هایی که با هر انتخابات بیشتر و بیشتر می‌شود استبداد را از درون به فروپاشی بکشاند.
اکنون وجدانمان قاضی کنیم و از خود بپرسیم:
در این اوضاع‌واحوال که اشارتی به آن رفت، آیا شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، همکاری با ستمگران است یا مبارزه با ستمگران؟
البته همین پرسش جدی و مهم را چنین نیز می‌شود پیش کشید:
حالا با توجه به علل و دلایلی که گفته شد؛ آیا قهر کردن از صندوق، فرصت سوزی و خودزنی و همکاری با ستم و استبداد نیست و نوعی جفا به این مرزوبوم محسوب نمی‌شود؟
آخر تا کی باید از اجتماع و جانِ جمعی و ماندگار گریخت و سرنوشت خود و وطن عزیزتر از جان را به دست عده‌ای اندک و ناچیز که حتی صلاح خویش نمی‌دانند سپرد؟
پس بیشتر و بیشترک بیندیشیم:
برای ایران،
ایران برای همگان،
برای انسان،
انسان خردورز و مهربان.


محمد صحتی‌سردرودی
سوم تیر ماه ۱۴۰۳





@m_sehati
برگهایی از مثنوی « تبسم هستی » در ستایشِ پیشوای دادگران علی علیه السلام

(با ویراستی تازه)

بخش نخست


یا علی ای تبسم هستی
ذکر خیرت ترنم مستی

تو گل آفتاب گردانی
محور مهر و مرد میدانی

سیرتت سبز و رسم، رحمانی
به خدا تو خدای را مانی

خاطرت تا به دل خطور کند
کار موسی و کوه طور کند

با تو آواز روح معنا داشت
با تو سرو کمال قد افراشت

با تو می شد جمال حق را دید
معنی عشق و عدل را فهمید

با تو عرفان به حد کافی بود
از تو دل را شراب ، صافی بود

تو نه در بند قدرتی بودی
نه به دنبال فرصتی بودی

ملک و ملت به پایت افتادند
به تو قدرت، حکومتی دادند

با تعجب تو را چنان دیدند
که به دنیای خویش خندیدند...

تو ز هستی سترگ تر بودی
از بزرگی بزرگ تر بودی

با تو دین کمال ، کامل شد
عدل بر خویش و خصم شامل شد

ای تو لیلا و عالمی مجنون
قاتلت هم ز عدل تو ممنون

از تو عمارها شکوفا شد
قله ی عدل و قسط برپا شد

از تو دل ها نوشته دفترها
شبنم چشم توست اخترها

از تو آموخت مالک اشتر:
خیبر خود شکستن است هنر

از تو آموخت میثم تمار :
« لیس فی الدار غیره دیار»

از تو آموخت حضرت مقداد
اصل دین را که نیست غیر از داد

از تو آموخت حضرت سلمان :
دادورزیست حاصل ایمان

حسنت صلح را ز تو آموخت
و حسینت که عشق را افروخت

تا تو بودی ابوذری هم بود
اعتراضش به زخم مرهم بود

بی تو زخمست بوذری هم نیست
کس به درد فقیر، محرم نیست

تا تو بودی حیات ، حکمت داشت
زندگی زنده بود و قیمت داشت

زندگی بی تو مرده می ماند
فصل فصلش فسرده می ماند

بی تو مردانگی معما شد
اسم دین رسم بی مسما شد

با تو دین ، دلبری دل آرا بود
ذکرها ربنا ؛ نگارا بود

با تو می شد نشست و صحبت کرد
راحت و بی ریا محبت کرد

با تو می شد رفیق شد راحت
چون تو در دین دقیق شد راحت

با تو مثل دو دوست می شد ، بود
سفره ی دل به پیش عدل گشود

تو نه حاکم نه راهبر بودی
که فراتر از این دو سر بودی

واژگان کمترند از وصفت
عشق ذات تو بود و مهر صفت

با تو می شد خدای را فهمید
عشق را دید و مثل گل خندید

تو نماد خدایگان بودی
مثل خورشید ، رایگان بودی

هر کسی بیش از آن چه قابل بود
از کمال تو شخص کامل بود

همه را می نواخت احسانت
حاتم هر لحظه بود مهمانت

قهرت هم مثل مهر رحمت بود
سخن ات حکم نه ، که حکمت بود

گر نه مختوم شد خصومت ها
با تو محکوم شد حکومت ها

تا نگویند بعد تو عمال
که عدالتگریست کار محال ،

عدل را در عمل نشان دادی
همگی گشت « حقّ آزادی »

سخن ات سبز و در شکفتن بود
با شنیدن ، نه این که گفتن بود

در صداقت نبود کس چون تو
در عدالت نبود کس چون تو

تا تو بودی صفای انسان بود
عاشقی سهل بود و آسان بود

با تو می شد به گفت و گو پرداخت
هر زمان طرح تازه ای انداخت

دین درستی و در صداقت بود
نام نامردمی ، حماقت بود

بی تو دین دنیوی ؛ سیاسی شد
عشق مرد ، عقل ها قیاسی شد

در غیاب تو ، عقل تنها ماند
فکر مفلوک و دین به دنیا ماند

در غیاب تو مکر شد مرسوم
راستی رفت و صدق شد محکوم


عقده ها را عقیده نامیدند
ناخلف را خلیفه نامیدند

تا تو بودی صداقتی هم بود
راستی را لیاقتی هم بود


ای دریغا که دین دگرگون شد
عشق آواره گشت و مجنون شد

راستی در کسی لیاقت نیست
هیچ کس چون تو با صداقت نیست

غربت ات نیست در خور تفسیر
هرچه آیینه می کند تقصیر....

یا علی ای تو عشق را اولی
اولین فصل مهر را مولی

با تولای توست توبت ما
این جهان نیست جای نوبت ما

این دلم این دل دویدن ها
عاشق و آرزو ندیدن ها

با تو پیوند پاک می خواهد
روح « روحی فداک » می خواهد

در غیاب تو مسکنم قم شد
قم که خود در قمارها گم شد

آرزوها که داشتم در سر
یک به یک برگ برگ شد پرپر

بار دردی کشیده ام که مپرس
رنج روحی چشیده ام که مپرس

دشت هایی دویده ام د مگو
باوری را بریده ام د مگو

دیگر این دل رها و آزاد است
با خیال خرابه ها شاد است

گرچه تنها و بی کس ام غم نیست
دل که دادم رسیده ام کم نیست

.......ادامه دارد.........

🌹@m_sehati🌹
مثنوی_تبسم_هستی_متن_کامل_ویراست_تازه_بهمن_1401.pdf
538.1 KB
متن کاملی از مثنوی تبسم هستی در ستایشِ مولی المتقین علی علیه السلام با ویراستی تازه/ بهمن 1401

@m_sehati
غدیریه_های_فارسی_از_قرن_چهارم_تا_چهاردهم.pdf
1 MB
ممدوحان اکثر شاعران، صاحبان قدرت، شامل نقبا یا وزرا یا پادشاهان و حاکمان بوده اند، و شاعران چون اشعارشان را برای آنها سروده اند فلذا از غدیر خم معنای رایجی را که متکلمان شیعه برداشت کرده اند را مراد کرده اند. مگر نوادری از شعرا مانند مولوی که به غدیر خم نگاه ژرف تری داشته است. ظاهر امر این است که نگاه و برداشت مولانا از غدیر خم به برداشت اهل سنّت نزدیک‌تر است. اما با نگاه دقیق تر متوجه می شویم برداشت او از غدیر برداشتی فراتر از هر مذهبی، یک برداشتِ عارفانه‌ و عمیق و گسترده‌تر از برداشت متکلّمین است، ضمن اینکه شامل برداشت متکلمین نیز می شود.
چون مولانا تنگ نظری نداشته و تفکراتش در مذهب خاصی نمی گنجیده و نگاه او فرامذهبی بوده است، برداشتی عمیق و ژرف از حدیث غدیر خم دارد. ضمن اینکه برداشت شیعه از غدیر خم را نیز داراست، که گویند: چون که صد آمد نود هم پیش ماست. بیشتر کسانی که با ادبیات فارسی سر و کار دارند این اشعار مولانا را از حفظ هستند:
زین سبب پیغمبرِ با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنکه آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند...
🌹@m_sehati🌹
از نهج‌البلاغه با نهج‌البلاغه/1

قَالَ‌عَلَيْهِ‌السَّلام: إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ.
[ درود بر او كه گفت:] از دست دادن فرصت، اندوهي نَفَس‌گير است.

حکمت 118 .

🌹@m_sehati🌹
دکتر محسن میلانی: تغییراتی که به آرامی شکل میگیرند مستدام ترند.

#برای_ایران

🌹@m_sehati🌹
از نهج البلاغه با نهج البلاغه / 2

وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَيْرُ النَّاصِحِ وَ غَشَّ الْمـُسْتَنْصَحُ. وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمـُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى. وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ وَ خَيْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَكَ، بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ غُصَّةً/
بسا بدخواهي كه پند پاكي دهد و آن‌كه خيرخواه خوانده مي‌شود خيانت ورزد. مبادا به آرزوها و رؤیاها دل‌بسته باشي كه آرزوها و رؤیاها سرمايه‌هاي سبك‌مغزان است. و خردورزي، به خاطر سپردنِ تجربه‌هاست و بهترين تجربت آن‌كه پندت دهد. پيش از آن‌كه غصّه خوري فرصت را درياب!

نامه 31 ، جمله های 133 – 136

🌹@m_sehati🌹
از نهج‌البلاغه با نهج‌البلاغه/ 3

وَ قَالَ‌عَلَيْهِ‌السَّلام: قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ.
[و درود بر او كه گفت:] وحشت با شكست؛ خجلت با خسارت به هم‌بسته‌اند و فرصت چون چرخشِ ابر مي‌چرخد پس فرصت‌هاي خوب را غنيمت شماريد.
حکمت 21 .


🌹@m_sehati🌹
خدایا ستمگران را به جان هم بینداز
«اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» دعایی نیست که به‌صرف خواندن در پستوی خانه مستجاب شود بلکه بایسته است همسو با محتوای آن زیست و به‌موقع هم باید به میدان آمد تا آن را به درجۀ اجابت و واقعیت رسانید. وگرنه در خانه سر سجاده نشستن و گفتن این‌که «خدایا خود ستمگران را به جان هم بینداز تا از درون بپاشند بلکه ما ملت هم یک نفس راحتی بکشیم» نه‌فقط حالا حالاها ره به‌جایی نمی‌برد بلکه می‌تواند حاکی از نوعی تن‌آسایی و تنبلی نیز باشد. فراموش نکنیم که قرآن مجید می‌گوید:
«إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ/ در حقیقت خدا حال‌وروز ملتی را دگرگون نمی‌کند تا زمانی که خود حال‌وروزشان را دگرگون کنند».ر.ک: سورۀ رعد، آیۀ 11 .

محمد صحتی‌سردرودی
دهم تیرماه 1403




🌹@m_sehati🌹
🔴 استاد محمدعلی موحد (عرفان‌پژوه، تاریخ‌پژوه و حقوقدان برجستهٔ ایرانی) و استاد محمد مجتهد شبستری (دین‌پژوه و روشنفکر برجسته) در پیام مشترکی از هم‌میهنان برای رأی به مسعود پزشکیان دعوت کردند.

متن پیام:

«ما از مسعود پزشکیان بوی صداقت می‌شنویم و در دور دوم هم به او رای می‌دهیم.
از هم‌میهنان عزیز به‌ویژه جوانان دل‌آگاه انتظار داریم که به حساسیت موقف در شرایط خطیر موجود توجه کنند و به رغم تلخ‌کامی‌ها و آزردگی‌ها که دارند پای از معرکه بیرون نکشند.
همشهریان غیور ما در آذربایجان این شعر شهریار را به یاد بیاورند که گفت:
هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد.

محمد مجتهد شبستری
محمدعلی موحد»

🔴 لطفا همرسانی کنید
#بازگشت_زندگی
#برای_ایران
#دکتر_مسعود_پزشکیان

🇮🇷ستاد رسمی دکتر مسعود پزشکیان
@irpezeshkian

🌹@m_sehati🌹
بخشی کوتاه از سخنرانی مارتین لوتر کینگ در تاریخ ۱۷ جون ۱۹۶۷ با عنوان
"Going to the ballot box"
ما باید از طریق دادگاه‌ها، قانون‌گذاری و رأی‌گیری اقدام کنیم. این همان چیزی است که در این چند جلسه اخیر درباره آن صحبت کرده‌ایم؛ ضرورت ثبت‌نام و ضرورت رأی دادن. این یکی از مهم‌ترین گام‌هایی است که سیاه‌پوستان می‌توانند در این زمان بردارند؛ رفتن به پای صندوق رأی.

اما می‌خواهم به شما هشداری بدهم. در این چند دقیقه سعی کردم با زبان مبارزه صحبت کنم. اما در میانه این مبارزه‌طلبی، همیشه به یاد داشته باشیم که هنگام کوشش برای اصلاح نیازی به نفرت‌ورزی نداریم. همیشه به یاد داشته باشیم که هنگام کوشش برای اصلاح این وضع نیازی به تلخ شدن نداریم. نه، دوستان من، اگر یک چیز باشد که می‌خواهم امشب به یاد داشته باشید، این است که کسی باید در این دنیا عقل داشته باشد. کسی باید به اندازه کافی عقل داشته باشد تا با عشق در برابر نفرت قرار گیرد. کسی باید به اندازه کافی عقل داشته باشد تا نیروی فیزیکی را با نیروی روحی مقابله کند. اگر این راه را امتحان کنیم، قادر خواهیم بود این شرایط را تغییر دهیم و در عین حال، دل و جان کسانی را که این شرایط را زنده نگه داشته‌اند نیز فتح کنیم.

اما من وسوسه را می‌شناسم. من وسوسه‌ای را می‌شناسم که به سراغ همه ما می‌آید. ما برای مدت طولانی زیر پا له شده‌ایم. من وسوسه‌ای را می‌شناسم که به سراغ همه ما می‌آید. ما با چشمان خود وحشی‌گری گروه‌های لینچ را دیده‌ایم. ما خشونت پلیس را در زندگی خود تجربه کرده‌ایم. ما هنوز آخرین نفرات استخدام‌شده و اولین نفرات اخراج‌شده هستیم. بسیاری از درها به روی ما بسته شده، و این وسوسه‌ای است که ممکن است ما را به تلخی برساند.

و من افرادی را که به ناامیدی رسیده‌اند درک می‌کنم. من می‌فهمم چرا برخی راه گم کردند و به این نتیجه رسیده‌اند که مشکل از درون حل نخواهد شد. بنابراین به جای ادغام نژادی، درباره جدایی نژادی صحبت می‌کنند. من پاسخ آن‌ها را می‌فهمم. آن را از نظر روانشناختی تحلیل کرده‌ام و درک می‌کنم. اما با وجود این که آن را می‌فهمم، باید با صبر و حوصله به آن‌ها بگویم که این راه درستی نیست.

باید به آن‌ها بگویم که برتری سیاه‌پوستان به اندازه برتری سفیدپوستان خطرناک است و خداوند به هیچ‌یک علاقه‌مند نیست. خداوند صرفاً به آزادی سیاه‌پوستان، قهوه‌ای‌پوستان و زردپوستان علاقه‌مند نیست، بلکه به آزادی کل نژاد بشر و ایجاد جامعه‌ای که در آن همه انسان‌ها به عنوان برادر زندگی کنند، علاقه‌مند است.
نه، نیازی به نفرت نداریم. نیازی به استفاده از خشونت نداریم. راه دیگری وجود دارد، راهی به قدمت بصیرت‌های عیسی ناصری و به مدرنی تکنیک‌های مهاتما گاندی. راه دیگری وجود دارد، راهی به قدمت گفتار عیسی که "دشمنان خود را دوست بدارید، به آن‌ها که شما را نفرین می‌کنند برکت دهید و برای آن‌ها که به شما آزار می‌رسانند دعا کنید"، و به مدرنی گفتار گاندی از طریق ثورو که "عدم همکاری با شر درست به اندازه همکاری با نیکی، یک تعهد اخلاقی است."

آری. راه دیگری وجود دارد، راهی به قدمت گفتار عیسی که "گونه دیگر را برگردانید.“ وقتی او این سخن را گفت، می‌دانست که برگرداندن گونه دیگر گاهی باعث رنج خواهد شد. می‌دانست که ممکن است خانه‌تان بمباران شود، چاقو بخورید یا زخمی شوید، اما او می‌گفت که «بهتر است با بدنی زخمی زندگی کنیم تا با روحی زخمی». راه دیگری وجود دارد. این چیزی است که باید ببینیم.

و آه، در این راه قدرتی هست، و اگر ما این راه را دنبال کنیم، در یک فرآیند بزرگ ساخت و ساز شرکت خواهیم کرد که آمریکا را به یک ملت جدید تبدیل خواهد کرد. ما قادر خواهیم بود تا ناهنجاری‌های گوش‌خراش ملت‌مان را به سمفونی زیبای برادری تبدیل کنیم. این چالش ما است. این راهی است با آن که باید با این معضل مقابله کنیم، و در نهایت ما مردم بزرگی خواهیم بود.

بگذارید به آینده ایمان داشته باشیم. می‌دانم که آینده گاهی تاریک است. می‌دانم که همه ما می‌پرسیم، «تا چه زمانی قرار است با این سیستم زندگی کنیم؟» می‌دانم که همه ما می‌پرسیم، «تعصب تا کی دید انسان ها را کور و فهم آنها را تیره خواهد ساخت و خِردِ روشن‌بین را از جایگاه خود خواهد راند؟»

«چه وقت عدالت زخم‌خورده که بر خیابان‌های شهرهای ما افتاده، از این غبار شرم برداشته می‌شود تا در میان انسان‌ها حکومت کند؟ چه زمانی ستاره درخشان امید در شب تاریک و تنهای ما خواهد درخشید و زنجیرهای مرگ و ترس را از جان‌های خسته خواهد برداشت؟» تا کی عدالت به صلیب کشیده می‌شود و حقیقت دفن می‌شود؟ تا کجا و تا چند؟
امشب تنها می‌توانم پاسخ دهم، «چندان به درازا نخواهد کشید.»

🌹@m_sehati🌹
2025/07/08 03:07:42
Back to Top
HTML Embed Code: