Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
هر سحر ، در هر نماز
نه حکومت کرد ، نه زور و زر و ، نه تاج داشت
با خدا و خلق همدم ، جان به حق ، محتاج داشت
خُلق و خویش پاکی و خاکی ، دلش دریای مهر
هر سحر، در هر نمازش صد جهان معراج داشت
محمد صحتی سردرودی
29 / 10 / 88 / قم
🍃@m_sehati✅
نه حکومت کرد ، نه زور و زر و ، نه تاج داشت
با خدا و خلق همدم ، جان به حق ، محتاج داشت
خُلق و خویش پاکی و خاکی ، دلش دریای مهر
هر سحر، در هر نمازش صد جهان معراج داشت
محمد صحتی سردرودی
29 / 10 / 88 / قم
🍃@m_sehati✅
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
به سوره سوره قرآن
بزرگ فلسفهي صلح مجتبي اين است
كه صلح سبز بِه از مرگ سرخ و خونين است
نه جنگ كن و نه در جنگ جوي عزت را
كه كينه كفر بُوَد هر چه جنگ ننگين است
به آيه آيهي قرآن كه آشتي جويي ،
مقام و مرتبت اش از جهاد پيشين است
كريم آل علي را شناختن فرض است
حسن شناس شدن سخت سبز و شيرين است
براي درك كريمان كريم بايد بود
كه شرط شيعه و معناي سيدي اين است
زِ « إعدلوا هو اقرب » چقدر ما دوريم !
به عشق و عفو قسم ،عدل : روح آيين است
به سوره سوره ي قرآن كه سبز در سبزيست،
دعاست جوهر دين ، كفر: لعن ونفرين است
تو را به جان حسن مجتباي آل علي ،
مخواه مرگ كسي را اگر چه بي دين است
به خير خواهي اگر خصم را به مهر آري
تو را امام، حسن باشد و صفا دين است
جواب بود به آن نوحه اي كه خوشدل گفت
وگرنه صلح همان روح دين ياسين است
محمد صحتي سردرودي
@m_sehati✅
بزرگ فلسفهي صلح مجتبي اين است
كه صلح سبز بِه از مرگ سرخ و خونين است
نه جنگ كن و نه در جنگ جوي عزت را
كه كينه كفر بُوَد هر چه جنگ ننگين است
به آيه آيهي قرآن كه آشتي جويي ،
مقام و مرتبت اش از جهاد پيشين است
كريم آل علي را شناختن فرض است
حسن شناس شدن سخت سبز و شيرين است
براي درك كريمان كريم بايد بود
كه شرط شيعه و معناي سيدي اين است
زِ « إعدلوا هو اقرب » چقدر ما دوريم !
به عشق و عفو قسم ،عدل : روح آيين است
به سوره سوره ي قرآن كه سبز در سبزيست،
دعاست جوهر دين ، كفر: لعن ونفرين است
تو را به جان حسن مجتباي آل علي ،
مخواه مرگ كسي را اگر چه بي دين است
به خير خواهي اگر خصم را به مهر آري
تو را امام، حسن باشد و صفا دين است
جواب بود به آن نوحه اي كه خوشدل گفت
وگرنه صلح همان روح دين ياسين است
محمد صحتي سردرودي
@m_sehati✅
امام حسن مجتبی حکومتِ خویش را به رفراندوم گذاشت
بهاینترتیب که پس از شهادتِ پدرش مردم را جمع کرد و گفت:
«به خدا سوگند خواری و کاستی ما را از جنگ با شامیان بازنداشت بلکه ما برای رسیدن به صلح و سلامتی با بردباری با آنها میجنگیدیم تا اینکه صلح و سلام با عداوت؛ و بردباری با بیتابی فرسوده شد. شما هم درحالیکه دینتان پیشِ روی دنیایتان بود با ما بهسوی خصم میشتافتید حالیا که اینک دنیایتان پیش روی دینتان قرارگرفته است. پس ما برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز چنانید که بر ما گشتهاید؛ گروهی از شما بر کشتگان در جنگ صِفّین گریانید و گروهی خونِ کشتگان در جنگ نهروان را خواهانید؛ آنانکه گریانند ما را فروگذارند و آنها که خونخواهاند در پی شورشاند.
از طرفی معاویه ما را به کاری فراخوانده است که شوکت و انصافی در آن نیست. حال اگر شما زندگی را میخواهید پیشنهادش را بپذیریم و این خار در دیده را تحمّل کنیم و اگر جنگ و مرگ را میخواهید آن را درراه خدا به جان بخریم و داوری را به خدا واگذاریم»
مردم در پاسخ همگی باهم فریاد زدند: بازماندگان را دریاب که ما زندگی میخواهیم>«فنادی القوم بأجمعهم: بل البقیة والحیاة»(ر.ک: حسن بن أبی الحسن الدیلمی، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ط الثانیه، 1414ق، ص292–293).
راستی که چشم از ریاست پوشیدن بسیار هنر و پارسایی میخواهد که بهقولمعروف: «آخر ما یخرج من رئوس الصدّیقین حبّ الریاسه». آنانکه ادّعا میکنند شیعۀ آن پیشروِ پارسا و دادگرند کاش بویی از پارسایی آن امامِ رئوف و کریم و مردمدار به مشامشان خورده بود تا حالوروز این مردم گرفتار در فقری را که دیر است به کفر کشیده است درک میکردند و برای چند روز ریاستِ پوشالی اینهمه مردم را خوار و زبون؛ شرمندۀ اهلوعیال نمیساختند.
محمد صحتي سردرودي
🏴@m_sehati🏴
بهاینترتیب که پس از شهادتِ پدرش مردم را جمع کرد و گفت:
«به خدا سوگند خواری و کاستی ما را از جنگ با شامیان بازنداشت بلکه ما برای رسیدن به صلح و سلامتی با بردباری با آنها میجنگیدیم تا اینکه صلح و سلام با عداوت؛ و بردباری با بیتابی فرسوده شد. شما هم درحالیکه دینتان پیشِ روی دنیایتان بود با ما بهسوی خصم میشتافتید حالیا که اینک دنیایتان پیش روی دینتان قرارگرفته است. پس ما برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز چنانید که بر ما گشتهاید؛ گروهی از شما بر کشتگان در جنگ صِفّین گریانید و گروهی خونِ کشتگان در جنگ نهروان را خواهانید؛ آنانکه گریانند ما را فروگذارند و آنها که خونخواهاند در پی شورشاند.
از طرفی معاویه ما را به کاری فراخوانده است که شوکت و انصافی در آن نیست. حال اگر شما زندگی را میخواهید پیشنهادش را بپذیریم و این خار در دیده را تحمّل کنیم و اگر جنگ و مرگ را میخواهید آن را درراه خدا به جان بخریم و داوری را به خدا واگذاریم»
مردم در پاسخ همگی باهم فریاد زدند: بازماندگان را دریاب که ما زندگی میخواهیم>«فنادی القوم بأجمعهم: بل البقیة والحیاة»(ر.ک: حسن بن أبی الحسن الدیلمی، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ط الثانیه، 1414ق، ص292–293).
راستی که چشم از ریاست پوشیدن بسیار هنر و پارسایی میخواهد که بهقولمعروف: «آخر ما یخرج من رئوس الصدّیقین حبّ الریاسه». آنانکه ادّعا میکنند شیعۀ آن پیشروِ پارسا و دادگرند کاش بویی از پارسایی آن امامِ رئوف و کریم و مردمدار به مشامشان خورده بود تا حالوروز این مردم گرفتار در فقری را که دیر است به کفر کشیده است درک میکردند و برای چند روز ریاستِ پوشالی اینهمه مردم را خوار و زبون؛ شرمندۀ اهلوعیال نمیساختند.
محمد صحتي سردرودي
🏴@m_sehati🏴
Audio
حضرت حسن مجتبی حکومتش را به رفراندوم گذاشت و با چشم پوشی از آن درس بزرگی به انسانها داد. ای کاش گوش شنوایی باشد و بشنود.
آری امام حسن مجتبی حکومتِ خود را به رفراندم گذاشت و گفت : حکومتش مستلزم جنگ و جهاد است که ممکن است به دارازا کشد و فرسایشی باشد.
وقتی دید مردم از جنگ خسته شده اند از حکومت و ریاست چشم پوشید. حتی سرزنش برخی از یاران را به جان خرید تا خلاف خواسته مردم کاری نکند و موجبِ جنگ و کشتار نگردد....
و این کم هنری نبود. می توان گفت: بزرگترین ایثار و از خودگذشتگی در تاریخ اسلام بود
و
چنین کنند بزرگان چو کار باید کرد.
آیا گوش شنوایی هست؟!
محمد صحتی سردرودی.
24 / 7 / 99 / تبریز
🏴@m_sehati🏴
آری امام حسن مجتبی حکومتِ خود را به رفراندم گذاشت و گفت : حکومتش مستلزم جنگ و جهاد است که ممکن است به دارازا کشد و فرسایشی باشد.
وقتی دید مردم از جنگ خسته شده اند از حکومت و ریاست چشم پوشید. حتی سرزنش برخی از یاران را به جان خرید تا خلاف خواسته مردم کاری نکند و موجبِ جنگ و کشتار نگردد....
و این کم هنری نبود. می توان گفت: بزرگترین ایثار و از خودگذشتگی در تاریخ اسلام بود
و
چنین کنند بزرگان چو کار باید کرد.
آیا گوش شنوایی هست؟!
محمد صحتی سردرودی.
24 / 7 / 99 / تبریز
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
آدامليق آيهسي
( به زبان ترکی )
رضا روايتي توحيديدور، عدالتدور
سؤزي، سياستي هر حاليده صداقتدور
گونون گؤزونده سؤزي سورمهدور صفا يارادار
ائشيت ايشيق سؤزوني، حقّيدن حكايتدور
قيزل سوئيله يازيلسا بو سوز گينه آزدي
ديلين دليليدي، دين دركينه هدايتدور
سؤز آللّهين سؤزدي، نور نسلينين ارثي
پيامبره كيمي بير متّصل روايتدور:
آدامليق آيهسي دور «لا اله الاّ الله»
نجات نغمهسي، حرّيّته دلالتدور
ديريليقين دوامي، دؤروسي بو بير سوزدي
تاري تانيشليقي بسدور بيزه كفايتدور
اصول ديني دوشونماق گرگ دليليله
دينين اساسي آيقلقدادي، درايتدور
«بِشَرْطِها وَ شُرُوطي» ائشيتموسن امّا
امامتين اساسي عدليدور، عدالتدور
امام اؤلماسا معصوم، مطاع اؤلابيلمز
رضا روايتي بو اصليدن كنايتدور
اؤن ايكّي رهبر معصوم، شيعهيه بسدي
أزل عليدي، امام زمان نهايتدور
مراد امام زماندان بقيةاللهدي
ياد اؤلسا حضرت صاحب، سؤزوم صراحتدور
آناسي نرگس آدينلي، آتاسي اسمي حسن
اؤنون امامتيدور، آخرين امامتدور
بقيةالله و قائم، وليِّ امرِ زمان
اؤنون ولايتيدور، دورودان ولايتدور
محمد صحتی سردرودی
29/11/78 ـ قم
🍃@m_sehati✅
( به زبان ترکی )
رضا روايتي توحيديدور، عدالتدور
سؤزي، سياستي هر حاليده صداقتدور
گونون گؤزونده سؤزي سورمهدور صفا يارادار
ائشيت ايشيق سؤزوني، حقّيدن حكايتدور
قيزل سوئيله يازيلسا بو سوز گينه آزدي
ديلين دليليدي، دين دركينه هدايتدور
سؤز آللّهين سؤزدي، نور نسلينين ارثي
پيامبره كيمي بير متّصل روايتدور:
آدامليق آيهسي دور «لا اله الاّ الله»
نجات نغمهسي، حرّيّته دلالتدور
ديريليقين دوامي، دؤروسي بو بير سوزدي
تاري تانيشليقي بسدور بيزه كفايتدور
اصول ديني دوشونماق گرگ دليليله
دينين اساسي آيقلقدادي، درايتدور
«بِشَرْطِها وَ شُرُوطي» ائشيتموسن امّا
امامتين اساسي عدليدور، عدالتدور
امام اؤلماسا معصوم، مطاع اؤلابيلمز
رضا روايتي بو اصليدن كنايتدور
اؤن ايكّي رهبر معصوم، شيعهيه بسدي
أزل عليدي، امام زمان نهايتدور
مراد امام زماندان بقيةاللهدي
ياد اؤلسا حضرت صاحب، سؤزوم صراحتدور
آناسي نرگس آدينلي، آتاسي اسمي حسن
اؤنون امامتيدور، آخرين امامتدور
بقيةالله و قائم، وليِّ امرِ زمان
اؤنون ولايتيدور، دورودان ولايتدور
محمد صحتی سردرودی
29/11/78 ـ قم
🍃@m_sehati✅
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
قطعه شعری از مهدی اخوان ثالث درباره امام علی بن موسی الرضا:
ای علی موسی الرضا،
ای پاک مرد یثربی، در طوس خوابیده
من تو را بیدار می دانم.
زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فَرِ شور و زندگی سرشار می دانم.
گر چه پندارند دیری هست، همچون قطره ها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری، پاک و رحمت بار می دانم.
ای، چو بختم خفته در آن تنگنای زادگاهم ، طوس
در کنار دون تبهکاری، که شیر پیر پاک آیین، پدرتان، روح رحمان را به زندان کشت.
من تو را بیدارتر از روح و راه صبح، با آن طرّه زرتار می دانم .
من تو را بی هیچ تردیدی ، که دل ها را کند تاریک
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است
در هر کهکشانی، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار می دانم .
با هزاری و دوصد، بل بیشتر، عمرت
ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده،
مهربان خورشید تابنده،
این غمین همشهری پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتی، دردی که بی شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید ، در نمانی ، راه و درمانی
جاودان جان جهان، خورشید عالمتاب
این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک،
یا علی موسی الرضا ، دریاب
چون پدرت، این خسته دل زندانی دردی روان کش را
یا علی موسی الرضا دریاب، درمان بخش
یا علی موسی الرضا دریاب...
تهران / مهر ماه 1361
🍃@m_sehati✅
ای علی موسی الرضا،
ای پاک مرد یثربی، در طوس خوابیده
من تو را بیدار می دانم.
زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فَرِ شور و زندگی سرشار می دانم.
گر چه پندارند دیری هست، همچون قطره ها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری، پاک و رحمت بار می دانم.
ای، چو بختم خفته در آن تنگنای زادگاهم ، طوس
در کنار دون تبهکاری، که شیر پیر پاک آیین، پدرتان، روح رحمان را به زندان کشت.
من تو را بیدارتر از روح و راه صبح، با آن طرّه زرتار می دانم .
من تو را بی هیچ تردیدی ، که دل ها را کند تاریک
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است
در هر کهکشانی، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار می دانم .
با هزاری و دوصد، بل بیشتر، عمرت
ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده،
مهربان خورشید تابنده،
این غمین همشهری پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتی، دردی که بی شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید ، در نمانی ، راه و درمانی
جاودان جان جهان، خورشید عالمتاب
این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک،
یا علی موسی الرضا ، دریاب
چون پدرت، این خسته دل زندانی دردی روان کش را
یا علی موسی الرضا دریاب، درمان بخش
یا علی موسی الرضا دریاب...
تهران / مهر ماه 1361
🍃@m_sehati✅
سوگواری تا کجا ؟ آیا ماتم ما را تمامی نیست؟!
این که دل انسان با نام و یاد انسانهای کاملی چون آخرین پیام آور خدا و آل مظلومش ( یعنی آل عدالت و عقلانیت ) پیوند ناگسستنی و همیشگی داشته باشد در حُسن و رجحانش تردیدی نیست اما خوب می دانیم که این پیوند مبارک و مفید منحصر به سوگواری و سیاهپوشی نیست بلکه راههای بسیار مفیدتری نیز دارد که مهمتر از همه درک و دریافت افکار و اندیشه های آن آل عدالت است که می تواند به فرهنگ و اخلاق ما معنا و مفهموم لازم را ببخشد و در نهایت ما را به ساحل نجات نزدیکتر کند.
وقتی به زندگانی امام علی علیه السلام نگاه می کنیم می بینیم که ایشان با فاصله ی بسیار اندکی پس از حضرت فاطمه زهرا ( علیها سلام ) ازدواج می کند و یا سُکینه بنت الحسین با این که عاشورا را با آن همه فجایع جانگذار و فراموش ناشدنی خود به چشم دیده بود باز با خوش اخلاقی و شوخ طبعی نیم قرن زندگانی شاعرانه و شادی را پیش می گیرد و بهتر از همه اندیشه های پدر مظلومش را پاس می دارد تا فرزدق ها و کُمیت اسدی ها را با فراست تمام تربیت و هدایت می کند که در جای خود ثبت شده است حال پرسش این است که چرا کاسه های داغتر از آش و کاتولیکتر از پاپها همه اش سوگواری می کنند و سیاه می پوشند ؟
دو ماه بس نبود هفته هایی را پشت سر هم می سازند و به محرم و صفر پیوند می زنند و فردا و پس فردا هم به بهانه ی ایام فاطمیه می خواهند دست کم دودهه را باز به سوگواری و سیاهپوشی ادامه دهند تا آنجا که دیده شده برخی از زنان صحبت از اربعین فاطمه زهرا (س) هم میکنند و یا بعضی از هیئتیها سراسر سال را فقط ماتم می گیرند و رخت سیاه از تن نمی کنند و هنگامی که مورد اعتراض زن و بچه هایشان قرار می گیرند نسجیده چنین سخن می رانند : « آری ما تا ظهور امام زمان عزادریم و سیاهپوشیم »!! بدتر از همه این که انتظار دارند دیگران هم در این افراط و زیاده روی همسان آنان باشند!!!
غافل از این که این افراطهای جاهلانه در نهایت نتیجه به عکس می دهد زیرا که انسانها به نشاط و شادی هم نیاز دارند و می خواهند کارهای خیری هم از قبیل ازدواج و عروسی و جشن داشته باشند اینک اگر عقلا و مراجع معظم ساکت بنشینند و تطور و تحولات عرف را به دست افراطیها بسپارند در آینده چه پاسخی دارند برای دین گریزیِ جوانان بدهند ؟ آیا باید نشست و تماشا کرد تا این گریزها به ستیزجویی ها بیانجامد؟
آیا ندیده ایم و نشنیده ایم یا دست کم در تاریخ نخوانده ایم که :
« کل شیء جاوز حده انعکس ضده / هر چیزی هنگامی که از اندازه گذشت به ضدش تبدیل میشود » ؟
مگر نگفته اند :
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد / بلا ندیده دعا را شروع باید کرد ؟
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
این که دل انسان با نام و یاد انسانهای کاملی چون آخرین پیام آور خدا و آل مظلومش ( یعنی آل عدالت و عقلانیت ) پیوند ناگسستنی و همیشگی داشته باشد در حُسن و رجحانش تردیدی نیست اما خوب می دانیم که این پیوند مبارک و مفید منحصر به سوگواری و سیاهپوشی نیست بلکه راههای بسیار مفیدتری نیز دارد که مهمتر از همه درک و دریافت افکار و اندیشه های آن آل عدالت است که می تواند به فرهنگ و اخلاق ما معنا و مفهموم لازم را ببخشد و در نهایت ما را به ساحل نجات نزدیکتر کند.
وقتی به زندگانی امام علی علیه السلام نگاه می کنیم می بینیم که ایشان با فاصله ی بسیار اندکی پس از حضرت فاطمه زهرا ( علیها سلام ) ازدواج می کند و یا سُکینه بنت الحسین با این که عاشورا را با آن همه فجایع جانگذار و فراموش ناشدنی خود به چشم دیده بود باز با خوش اخلاقی و شوخ طبعی نیم قرن زندگانی شاعرانه و شادی را پیش می گیرد و بهتر از همه اندیشه های پدر مظلومش را پاس می دارد تا فرزدق ها و کُمیت اسدی ها را با فراست تمام تربیت و هدایت می کند که در جای خود ثبت شده است حال پرسش این است که چرا کاسه های داغتر از آش و کاتولیکتر از پاپها همه اش سوگواری می کنند و سیاه می پوشند ؟
دو ماه بس نبود هفته هایی را پشت سر هم می سازند و به محرم و صفر پیوند می زنند و فردا و پس فردا هم به بهانه ی ایام فاطمیه می خواهند دست کم دودهه را باز به سوگواری و سیاهپوشی ادامه دهند تا آنجا که دیده شده برخی از زنان صحبت از اربعین فاطمه زهرا (س) هم میکنند و یا بعضی از هیئتیها سراسر سال را فقط ماتم می گیرند و رخت سیاه از تن نمی کنند و هنگامی که مورد اعتراض زن و بچه هایشان قرار می گیرند نسجیده چنین سخن می رانند : « آری ما تا ظهور امام زمان عزادریم و سیاهپوشیم »!! بدتر از همه این که انتظار دارند دیگران هم در این افراط و زیاده روی همسان آنان باشند!!!
غافل از این که این افراطهای جاهلانه در نهایت نتیجه به عکس می دهد زیرا که انسانها به نشاط و شادی هم نیاز دارند و می خواهند کارهای خیری هم از قبیل ازدواج و عروسی و جشن داشته باشند اینک اگر عقلا و مراجع معظم ساکت بنشینند و تطور و تحولات عرف را به دست افراطیها بسپارند در آینده چه پاسخی دارند برای دین گریزیِ جوانان بدهند ؟ آیا باید نشست و تماشا کرد تا این گریزها به ستیزجویی ها بیانجامد؟
آیا ندیده ایم و نشنیده ایم یا دست کم در تاریخ نخوانده ایم که :
« کل شیء جاوز حده انعکس ضده / هر چیزی هنگامی که از اندازه گذشت به ضدش تبدیل میشود » ؟
مگر نگفته اند :
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد / بلا ندیده دعا را شروع باید کرد ؟
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
آیا پوزشم میپذیرید؟
(به مردمی که دیروز: محتاجِ تاج؛ امروز: اسیرِ دستارند)
یا محمّد
ای روحِ همیشه رحمت
ای سبزِ سرمد
به نامت کارها کردند و می¬کنند
که شرمم آید
زادروزت
به کسی«تبریک» گویم.
***
مگر آن فوقالعاده اخلاقت،
به انسان؛ هر چه انسان،
اشتیاقت؛
رأفتت؛
مهرت،
چه قدر صادق بود و راسخ
که هر کس به فراخورِ خویش
بیشازپیش و نیک¬اندیش
در سایۀ همیشهسبز آن آسود
هرچند که دستِ سیاست
با به هم تنیدن ریا و ریاست
نفاق و اختناق
آن را به هر سیاهی و تباهی آلود؟
***
مگر آیینِ بیپیرایهات،
وَ راه و رسم بیریایت،
چه قدر با ذات انسان،
(انسانِ مهربان)،
و با فطرتِ بشر،
(بشرِ بیشر و فر)،
همدلی داشت
که بااینهمه سوءبرداشت
باز مثلِ مهر در پگاهان
چو کودکِ معصوم
بهوقت بازی با کودکانگی
می¬رقصد و می¬خندد
می¬خندد و می¬درخشد؟!
***
تا دلِ امیدواران
مانند باران در بهاران
خاک را از هرچه چرک، پاک
آیینه را زلال و زیبا سازد
بلکه پرستو پویاتر از پیش و دو صدچندان
باز در هر سحرگهان
تا فراسوی آسمان و جهان
عاشقانه پرواز آغازد.
***
و اشک از رخِ کودکانِ محروم
زنان مظلوم
مردان محبوس و در حصر
با خاکساری و رازداری بزداید
***
و هر قطره را
به دُرّی درخشان
در دریایی از بردباری و پایداری
بدل سازد و بیاراید
باشد که بیداری
با پارسایی و سازگاری
حضرت آزادی را
به پیشواز آید.
***
باری بزرگورا !
پیام آورا !
با آه و آزَرم
با خجلت و شرم
هرچه ره به رهایی میپویم
هرچند جمله میجویم
هر چه واژه میشویم
تا تولّدت را تبریک گویم
سخنی نمییابم
گویی از خجالت آبم
آخر چگونه میتوانم
به مردمانی که به نان شب، محتاج
همهجا هاج و واجاند
دیروز اسیر تاج
امروز دیریست دلشکسته
به ماتم نشسته
حالشان زار
دردشان بس دشوار
در بندِ دستارند
خجسته باد گویم؟!
آخر چگونه؟
با چه رویی؟
شرمندهام.
نمیتوانم.
معذورم.
آیا پوزشم میپذیرید؟
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
(به مردمی که دیروز: محتاجِ تاج؛ امروز: اسیرِ دستارند)
یا محمّد
ای روحِ همیشه رحمت
ای سبزِ سرمد
به نامت کارها کردند و می¬کنند
که شرمم آید
زادروزت
به کسی«تبریک» گویم.
***
مگر آن فوقالعاده اخلاقت،
به انسان؛ هر چه انسان،
اشتیاقت؛
رأفتت؛
مهرت،
چه قدر صادق بود و راسخ
که هر کس به فراخورِ خویش
بیشازپیش و نیک¬اندیش
در سایۀ همیشهسبز آن آسود
هرچند که دستِ سیاست
با به هم تنیدن ریا و ریاست
نفاق و اختناق
آن را به هر سیاهی و تباهی آلود؟
***
مگر آیینِ بیپیرایهات،
وَ راه و رسم بیریایت،
چه قدر با ذات انسان،
(انسانِ مهربان)،
و با فطرتِ بشر،
(بشرِ بیشر و فر)،
همدلی داشت
که بااینهمه سوءبرداشت
باز مثلِ مهر در پگاهان
چو کودکِ معصوم
بهوقت بازی با کودکانگی
می¬رقصد و می¬خندد
می¬خندد و می¬درخشد؟!
***
تا دلِ امیدواران
مانند باران در بهاران
خاک را از هرچه چرک، پاک
آیینه را زلال و زیبا سازد
بلکه پرستو پویاتر از پیش و دو صدچندان
باز در هر سحرگهان
تا فراسوی آسمان و جهان
عاشقانه پرواز آغازد.
***
و اشک از رخِ کودکانِ محروم
زنان مظلوم
مردان محبوس و در حصر
با خاکساری و رازداری بزداید
***
و هر قطره را
به دُرّی درخشان
در دریایی از بردباری و پایداری
بدل سازد و بیاراید
باشد که بیداری
با پارسایی و سازگاری
حضرت آزادی را
به پیشواز آید.
***
باری بزرگورا !
پیام آورا !
با آه و آزَرم
با خجلت و شرم
هرچه ره به رهایی میپویم
هرچند جمله میجویم
هر چه واژه میشویم
تا تولّدت را تبریک گویم
سخنی نمییابم
گویی از خجالت آبم
آخر چگونه میتوانم
به مردمانی که به نان شب، محتاج
همهجا هاج و واجاند
دیروز اسیر تاج
امروز دیریست دلشکسته
به ماتم نشسته
حالشان زار
دردشان بس دشوار
در بندِ دستارند
خجسته باد گویم؟!
آخر چگونه؟
با چه رویی؟
شرمندهام.
نمیتوانم.
معذورم.
آیا پوزشم میپذیرید؟
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
۲۱ سپتامبر ، روز جهانی صلح بر همه انسانهای آگاه و صلحجو و آشتی خواه خجسته باد!
آشتی آیتِ خداوندیست
صلح زیباترین سزامندیست.
🌺@m_sehati🌺
آشتی آیتِ خداوندیست
صلح زیباترین سزامندیست.
🌺@m_sehati🌺
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
پس از اعمال ابلاغیۀ وزارت ارشاد، بالاخره کتاب اصالت صلح در اسلام با عنوان فرعیِ محمد پیامآور صلح یا ستیز؟ منتشر شد. امیدوارم روزی نسخه کامل آن فرصت نشر بیابد.
بااینهمه باز در این کار، حرف تازه و سخن از سرِ تحقیق و تعجب، بسیار است و پرشمار.
تا قیامت میتوان از عشق گفت
تو مگو مضمون نابی نیست، هست.
🌺@m_sehati🌺
بااینهمه باز در این کار، حرف تازه و سخن از سرِ تحقیق و تعجب، بسیار است و پرشمار.
تا قیامت میتوان از عشق گفت
تو مگو مضمون نابی نیست، هست.
🌺@m_sehati🌺
🌸عاشقِ آشتیام 🌸
🌿
مثلِ هر انسانی
از دلت میدانی
با خودت میخوانی:
کافر و منکرِ هر کینه و کفری شدنم،
🌿
نرم و گرمم چون گل
و زلالم چون آب
از ازل انسانم
همهاش احساسم
نه چو چوب و نه که سنگ و چُدنم،
🌿
دلِ من تا شیداست
با محبّت پیداست:
مستم و پس هستم
پیشتر، بیشترک
در مسیرِ شدنم،
🌿
مِهی از معشوقم
دوست، آری که هموست
من نه خود
خود نه منم.
🌿
آشتی آیینم
دوستیها دینم
همه را خوبتر از خود زیبا
ذیحق و زیبنده
نه کسی را بنده
نه شر و شرمنده
وَ نه کس بیسروپا میبینم.
🌿
هر سحر بیدار است
هرکسی حقدار است
همدلی همدردی
همرهی آسان است
دردمندی نه که درد
درد را درمان است.
🌿
هرکسی قطعنظر از دینش
عُلقه یا آیینش
بیگمان مثل همه
انسان است
چه محال است گمان برده شود؟:
دوستی دشوار است.
🌿
هستی و هوشیاری
مستی و میخواری
راز و ناز و زاری
خواری و خودبازی
اینهمه با شادی
با رادی
آزادی
دوستی
دلداری
یادگار از یاریست
که جلالش بشکوه
وَ رها چونان روح
وَ جمالش جاریست
تا به بالم بر یار
تا بگویم هر بار
تو چنان کاشتیام
تو چنین داشتیام:
عاشقِ آشتیام.
🌿
🌺@m_sehati🌺
🌿
مثلِ هر انسانی
از دلت میدانی
با خودت میخوانی:
کافر و منکرِ هر کینه و کفری شدنم،
🌿
نرم و گرمم چون گل
و زلالم چون آب
از ازل انسانم
همهاش احساسم
نه چو چوب و نه که سنگ و چُدنم،
🌿
دلِ من تا شیداست
با محبّت پیداست:
مستم و پس هستم
پیشتر، بیشترک
در مسیرِ شدنم،
🌿
مِهی از معشوقم
دوست، آری که هموست
من نه خود
خود نه منم.
🌿
آشتی آیینم
دوستیها دینم
همه را خوبتر از خود زیبا
ذیحق و زیبنده
نه کسی را بنده
نه شر و شرمنده
وَ نه کس بیسروپا میبینم.
🌿
هر سحر بیدار است
هرکسی حقدار است
همدلی همدردی
همرهی آسان است
دردمندی نه که درد
درد را درمان است.
🌿
هرکسی قطعنظر از دینش
عُلقه یا آیینش
بیگمان مثل همه
انسان است
چه محال است گمان برده شود؟:
دوستی دشوار است.
🌿
هستی و هوشیاری
مستی و میخواری
راز و ناز و زاری
خواری و خودبازی
اینهمه با شادی
با رادی
آزادی
دوستی
دلداری
یادگار از یاریست
که جلالش بشکوه
وَ رها چونان روح
وَ جمالش جاریست
تا به بالم بر یار
تا بگویم هر بار
تو چنان کاشتیام
تو چنین داشتیام:
عاشقِ آشتیام.
🌿
🌺@m_sehati🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترجمه سخنان زندهیاد استاد آیتالله سید مهدی مرعشی:
دست مرا نبوسید. من هم مثل شما هستم. برای چه هجوم میآورید دست ملأها را میبوسید؟! آخه چه معنا دارد؟ ملأها هم مثل این جماعت هستند. همانطوری که دعای تو مستجاب نمیشود، دعای ملأها هم مستجاب نمیشود.
همه مثل همدیگر هستیم. از باب مثل من هم بیام دعا کنم مستجاب نمیشود. چه قدر ما اینجا دعا کردهایم مستجاب نشده است. هر مریضی را دعا کردهایم از دنیا رفته است! خودتان که میبینید.
بعضی وقتها که به من میگویند دعا کن، پاسخ میدهم: داداش! برو خودت دعا کن. من بیام اینجا دعا کنم، فردا یکهو خبر میرسد که بیمار مرد!
ما هم مثل شما هستیم. از همین نانها میخوریم. ما امام زمان که نیستیم . کسی امام زمان را ندیده. هر کس هم بگوید دیده است سخن بهدروغ گفته است. این حرفها چرتوپرت است تا شمارا دست اندازند.
🌺@m_sehati🌺
دست مرا نبوسید. من هم مثل شما هستم. برای چه هجوم میآورید دست ملأها را میبوسید؟! آخه چه معنا دارد؟ ملأها هم مثل این جماعت هستند. همانطوری که دعای تو مستجاب نمیشود، دعای ملأها هم مستجاب نمیشود.
همه مثل همدیگر هستیم. از باب مثل من هم بیام دعا کنم مستجاب نمیشود. چه قدر ما اینجا دعا کردهایم مستجاب نشده است. هر مریضی را دعا کردهایم از دنیا رفته است! خودتان که میبینید.
بعضی وقتها که به من میگویند دعا کن، پاسخ میدهم: داداش! برو خودت دعا کن. من بیام اینجا دعا کنم، فردا یکهو خبر میرسد که بیمار مرد!
ما هم مثل شما هستیم. از همین نانها میخوریم. ما امام زمان که نیستیم . کسی امام زمان را ندیده. هر کس هم بگوید دیده است سخن بهدروغ گفته است. این حرفها چرتوپرت است تا شمارا دست اندازند.
🌺@m_sehati🌺
وصیت أمیرالمؤمنین مولا علی علیهالسلام به صلح و آشتی
🌿به مناسبت بیست و ششم ربیعالاول سالروز صلح امام حسن علیهالسلام🌿
✅امام على علیهالسلام پسازآنکه به تیغ ابن ملجم ترور و بهشدت زخمی شد در سفارش به فرزند بزرگوارش حضرت حسن علیهالسلام بنا به روایتی فرمود:
✍️و اعلَمْ أنّ معاويةَ سَيُخالِفُكَ كما خالَفَنِي، فإن وادَعتَهُ و صالَحتَهُ كُنتَ مُقتَدِيا بِجَدِّكَ صلیالله عليه وآله في مُوادَعَتِهِ بَنِي ضَمرَةَ و بَنِي أشجَعَ و فی مصالحة أهلِ مکة یوم الحدیبیة و کانت لک فِیَّ أسوة فی الصبر خمس و عشرین سنة.
✍️بدان كه معاويه همانطور كه با من مخالفت كرد با تو نيز مخالفت خواهد كرد، پس اگر با او از در صلح و آشتى درآيى به جدّت رسول خدا صلیالله علیه وآله اقتدا کردهای كه با دو تبارِ بنى ضمره و بنى اشجع صلح كرد و نیز به جدّت (ص) تأسّی جستهای که با اهل مکه در روز حُدیبیه صلح کرد و تو را سزاوار است که در بردباری به من تأسّی جویی که بیستوپنج سال صبر کردم.
🏴@m_sehati🏴
📗نهج السعادة فی مستدرک نهجالبلاغه ج 2 ص 671 ، باب الخطب، خ 397 .
استاد محمودی در همین نهج السعاده ج 2 ، پاورقیِ ص 671 می نویسد: دو سطر از منفردات این روایت است که برای آن شاهد و مصدری غیر از کتاب الدر النظیم نیافتم و این دو سطر همه اش کاملا غیر از محل شاهد ما است. یعنی بقیۀ روایت از جمله محل شاهد ما، شواهد و مصدرهای دیگری هم دارد.
🌿به مناسبت بیست و ششم ربیعالاول سالروز صلح امام حسن علیهالسلام🌿
✅امام على علیهالسلام پسازآنکه به تیغ ابن ملجم ترور و بهشدت زخمی شد در سفارش به فرزند بزرگوارش حضرت حسن علیهالسلام بنا به روایتی فرمود:
✍️و اعلَمْ أنّ معاويةَ سَيُخالِفُكَ كما خالَفَنِي، فإن وادَعتَهُ و صالَحتَهُ كُنتَ مُقتَدِيا بِجَدِّكَ صلیالله عليه وآله في مُوادَعَتِهِ بَنِي ضَمرَةَ و بَنِي أشجَعَ و فی مصالحة أهلِ مکة یوم الحدیبیة و کانت لک فِیَّ أسوة فی الصبر خمس و عشرین سنة.
✍️بدان كه معاويه همانطور كه با من مخالفت كرد با تو نيز مخالفت خواهد كرد، پس اگر با او از در صلح و آشتى درآيى به جدّت رسول خدا صلیالله علیه وآله اقتدا کردهای كه با دو تبارِ بنى ضمره و بنى اشجع صلح كرد و نیز به جدّت (ص) تأسّی جستهای که با اهل مکه در روز حُدیبیه صلح کرد و تو را سزاوار است که در بردباری به من تأسّی جویی که بیستوپنج سال صبر کردم.
🏴@m_sehati🏴
📗نهج السعادة فی مستدرک نهجالبلاغه ج 2 ص 671 ، باب الخطب، خ 397 .
استاد محمودی در همین نهج السعاده ج 2 ، پاورقیِ ص 671 می نویسد: دو سطر از منفردات این روایت است که برای آن شاهد و مصدری غیر از کتاب الدر النظیم نیافتم و این دو سطر همه اش کاملا غیر از محل شاهد ما است. یعنی بقیۀ روایت از جمله محل شاهد ما، شواهد و مصدرهای دیگری هم دارد.
آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؟
بیش از سه دهه می شود که پرسشهایی پیوسته گریبانم را گرفته و رهایم نمی کنند و هر چه زمان پیش می رود بیشتر آزارم می دهند، اینک برخی را به اجمال پیش می کشم بلکه به کمک اساتید و دوستان دانشور پاسخی بیابم:
1 . آیا جان و جوهرِ امامت در مکتب جعفری،هدایت – یعنی یاریرسانیِ فکری برای انتخابِ درستِ راه و رسمِ زندگی – نبوده است؟
2 . حال اگر پاسخ پرسشِ فوق آریست پس تأویل و تبدیل امامت به حکومت، آن هم به صورتِ انحصاری و افراطی به تبخیرِ امامت و ولایتِ علی و آل علی علیهم السلام در تنورِ خلافت منجر نمی شود؟
3 . وقتی مصادیقِ «اولوالامر» از پیشوایانِ اثنی عشر فراتر می رود و شاملِ هر مبسوطُ الیدی با عناوین مختلف می شود آیا خوف آن نیست که امامتِ علی علیه السلام اینک در عمل به مسلخِ خلافت خلفای راشدین و غیر راشدین برده شود؟
4 . آیا ما از اصالت و خلوصِ مذهبِ جعفری در اصلِ امامت که عبارت بود از «داناتر و دادورزتر و پارساترین بودنِ پیشوای معنوی و تربیتی» دور نشده ایم تا به محورِ مذهبِ زیدیه که اصل در آن، نه اعدلیت و اعلمیت و اتقی الناس بودن که «قائم بالسیف بودنِ امام» می باشد، نچرخیده و نغلتیده ایم؟
حدود 25 سال پیش یکی از دوستان که مطالعاتِ ممتد و مفیدی در ادیان و مذاهب دارد در تأیید گمان فوق نقل می کرد که اوائل دهه شصت، دانشوری از دانشوران زیدیه به او گفته بود:«کانّنا تجعفرنا و انتم تزیّدتم/ مثل این که ما زیدیها جعفری و شما جعفریها زیدی شده اید»و ایشان هم به شوخی گفته بود به زودی شما را هم به راهِ سابقتان برمی گردانیم!
5 . آیا ما تقیه را که دستورالعملِ اجتماعی مؤکّد در مذهبِ جعفری و اثنی عشری بود نخست تحریف و سپس ترک نکرده ایم؟ تحریف برای این که ترس و تنبلی و بی مسئولیتیِ خویش را موجه جلو دهیم و ترک برای این که اهل هدایت و در خور گفتگوی سالم و مستمر نیستیم و «تواصی به صبر» را که توصیه ی خداست فراموش کرده ایم؟ و چنین نیست که عواطف و آرمانگراییِ ما بیش از پیش به عقل و واقعنگریِ ما مدام دارد می چربد؟
اینک گویی از تشیع صفویه تا امروز زبانِ حالمان چنان است که صائب تبریزی گفت:
مردِ مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه،مردِ تحمّل ندیده ام.
خلاصه را جسارت نباشد بیست سال پیش در بیتی چنین گفته ام تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
کربلا اصل نبود از سرِ ناچاری بود
آن قیامی که اصولیست قیام حسن است(بنگرید:عاشورا عشقینده،ص119 – 120 )
صد البته این پرسشها و سخنها همه در مقام گمانه زنی و صرف احتمال است که ممکن است ما به خطا رفته باشیم.
« خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار».
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
بیش از سه دهه می شود که پرسشهایی پیوسته گریبانم را گرفته و رهایم نمی کنند و هر چه زمان پیش می رود بیشتر آزارم می دهند، اینک برخی را به اجمال پیش می کشم بلکه به کمک اساتید و دوستان دانشور پاسخی بیابم:
1 . آیا جان و جوهرِ امامت در مکتب جعفری،هدایت – یعنی یاریرسانیِ فکری برای انتخابِ درستِ راه و رسمِ زندگی – نبوده است؟
2 . حال اگر پاسخ پرسشِ فوق آریست پس تأویل و تبدیل امامت به حکومت، آن هم به صورتِ انحصاری و افراطی به تبخیرِ امامت و ولایتِ علی و آل علی علیهم السلام در تنورِ خلافت منجر نمی شود؟
3 . وقتی مصادیقِ «اولوالامر» از پیشوایانِ اثنی عشر فراتر می رود و شاملِ هر مبسوطُ الیدی با عناوین مختلف می شود آیا خوف آن نیست که امامتِ علی علیه السلام اینک در عمل به مسلخِ خلافت خلفای راشدین و غیر راشدین برده شود؟
4 . آیا ما از اصالت و خلوصِ مذهبِ جعفری در اصلِ امامت که عبارت بود از «داناتر و دادورزتر و پارساترین بودنِ پیشوای معنوی و تربیتی» دور نشده ایم تا به محورِ مذهبِ زیدیه که اصل در آن، نه اعدلیت و اعلمیت و اتقی الناس بودن که «قائم بالسیف بودنِ امام» می باشد، نچرخیده و نغلتیده ایم؟
حدود 25 سال پیش یکی از دوستان که مطالعاتِ ممتد و مفیدی در ادیان و مذاهب دارد در تأیید گمان فوق نقل می کرد که اوائل دهه شصت، دانشوری از دانشوران زیدیه به او گفته بود:«کانّنا تجعفرنا و انتم تزیّدتم/ مثل این که ما زیدیها جعفری و شما جعفریها زیدی شده اید»و ایشان هم به شوخی گفته بود به زودی شما را هم به راهِ سابقتان برمی گردانیم!
5 . آیا ما تقیه را که دستورالعملِ اجتماعی مؤکّد در مذهبِ جعفری و اثنی عشری بود نخست تحریف و سپس ترک نکرده ایم؟ تحریف برای این که ترس و تنبلی و بی مسئولیتیِ خویش را موجه جلو دهیم و ترک برای این که اهل هدایت و در خور گفتگوی سالم و مستمر نیستیم و «تواصی به صبر» را که توصیه ی خداست فراموش کرده ایم؟ و چنین نیست که عواطف و آرمانگراییِ ما بیش از پیش به عقل و واقعنگریِ ما مدام دارد می چربد؟
اینک گویی از تشیع صفویه تا امروز زبانِ حالمان چنان است که صائب تبریزی گفت:
مردِ مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه،مردِ تحمّل ندیده ام.
خلاصه را جسارت نباشد بیست سال پیش در بیتی چنین گفته ام تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
کربلا اصل نبود از سرِ ناچاری بود
آن قیامی که اصولیست قیام حسن است(بنگرید:عاشورا عشقینده،ص119 – 120 )
صد البته این پرسشها و سخنها همه در مقام گمانه زنی و صرف احتمال است که ممکن است ما به خطا رفته باشیم.
« خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار».
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
تاریخ زندگانی حضرت معصومه (ع)
امام رضا علیهالسلام سال 200 از مدینه به مرو رفت. یک سال گذشت خبری که مورداطمینان باشد به مدینه نرسید. برای همین خواهرش فاطمه معصومه علیها السلام از مدینه بهسوی خراسان و مرو به راه افتاد تا بلکه خبری از برادر بیابد. سال 201 بود که به ساوه رسید. آنجا مریض شد. گفت مرا به قم ببرید. پس از 17 روز در قم وفات یافت و در قبرستان بابلان مدفون شد که امروز آستانۀ حضرت همانجا قرار دارد. پس از موسی بن خزرج که نخستین سایهبان را بر مزار او ساخته بود. در سال 256 حضرت زینب دختر یا نوۀ امام جواد علیهالسلام بارگاهی روی مزارش برافراشت.
حضرت معصومه هنگام وفات، کمتر از 23 سال نمیتوانست داشته باشد زیرا که پدرش حضرت موسای کاظم علیهالسلام برای آخرین بار در سال 179 زندانی شد و هرگز آزاد نشد تا در زندان به شهادت رسید و حضرت معصومه سال 201 وفات یافت. برای حضرت معصومه دستکم چهار امتیاز میتوان شمرد:
1 . بسیار پارسا و دارای فضائل معنوی بود؛
2 . بانویی دانشور و با علم بود که برخی از روایات او اینک چه در منابع اهل سنت چه شیعه یافت میشود؛
3 . مانند خواهران دیگرش ازدواجنکرده بود. حال آیا به علت فقر و سختگیریهای حکومت وقت و استبداد دینی بود یا برای فعالیتهای اجتماعی و علمی و دینی و یا به خاطر هر دو و علل دیگر؟ جای بحث و بررسی است؛
4 دارای عزم و ارادۀ قوی و بهاصطلاح امروز فعال اجتماعی بود که توانست از مدینه و بصره و بغداد و ... در آن روزگاران بگذرد تا به ساوه و قم برسد.
محمد صحتی سردرودی
۲۲ مهر ماه ۱۴۰۳
🏴@m_sehati🏴
امام رضا علیهالسلام سال 200 از مدینه به مرو رفت. یک سال گذشت خبری که مورداطمینان باشد به مدینه نرسید. برای همین خواهرش فاطمه معصومه علیها السلام از مدینه بهسوی خراسان و مرو به راه افتاد تا بلکه خبری از برادر بیابد. سال 201 بود که به ساوه رسید. آنجا مریض شد. گفت مرا به قم ببرید. پس از 17 روز در قم وفات یافت و در قبرستان بابلان مدفون شد که امروز آستانۀ حضرت همانجا قرار دارد. پس از موسی بن خزرج که نخستین سایهبان را بر مزار او ساخته بود. در سال 256 حضرت زینب دختر یا نوۀ امام جواد علیهالسلام بارگاهی روی مزارش برافراشت.
حضرت معصومه هنگام وفات، کمتر از 23 سال نمیتوانست داشته باشد زیرا که پدرش حضرت موسای کاظم علیهالسلام برای آخرین بار در سال 179 زندانی شد و هرگز آزاد نشد تا در زندان به شهادت رسید و حضرت معصومه سال 201 وفات یافت. برای حضرت معصومه دستکم چهار امتیاز میتوان شمرد:
1 . بسیار پارسا و دارای فضائل معنوی بود؛
2 . بانویی دانشور و با علم بود که برخی از روایات او اینک چه در منابع اهل سنت چه شیعه یافت میشود؛
3 . مانند خواهران دیگرش ازدواجنکرده بود. حال آیا به علت فقر و سختگیریهای حکومت وقت و استبداد دینی بود یا برای فعالیتهای اجتماعی و علمی و دینی و یا به خاطر هر دو و علل دیگر؟ جای بحث و بررسی است؛
4 دارای عزم و ارادۀ قوی و بهاصطلاح امروز فعال اجتماعی بود که توانست از مدینه و بصره و بغداد و ... در آن روزگاران بگذرد تا به ساوه و قم برسد.
محمد صحتی سردرودی
۲۲ مهر ماه ۱۴۰۳
🏴@m_sehati🏴
پاسخ به پرسشهایی در خصوص حضرت معصومه سلامالله علیها
پرسش 1 . در بررسی تاریخی زندگی حضرت معصومه سلامالله علیها ، بهعنوان دختری جوان، چه چالشهایی را در دوره خود تجربه کردند؟
پاسخ 1 . حال بگذریم از اینکه حضرت معصومه زیاد هم جوان نبوده است در پاسخ گفته میشود ایشان دستکم سه چالش را نخواسته تجربه کردند:
یک . مهمترین چالشی که ایشان پیش رو داشت استبداد دینی بود که هر یک از هارون و پسرش مأمون را میتوان امام المزوّرین خواند زیرا که در حیلهگری و سیّاس بودن کمتر از معاویه و عمروعاص نبودند.
دو . دیگر مبارزه با تزویر بود زیرا وقتی سیطره استبداد دینی همهجا گسترده شود ویروس نفاق و ریا و تزویر همهجا در میان همه مردم، حتی در معابد و مساجد و طواف کعبه هم رسوخ میکند.
سه . چالش با گروههای تندرو و خشن، مثل زیدیه و کیسانیه و غیرهما نیز در اینجا درخور توجه است که آنها هرگز تقیه را قبول نداشتند و موجب خطرات فراوان بر جان و ایمان مردم بهخصوص شیعیان میشدند.
تذکر: البته اینهمه را با توجه به سیره و روش امامان حضرت موسی کاظم و علی بن موسیالرضا علیهماالسلام میتوان گفت وگرنه تاریخ در خصوص شخص حضرت معصومه در اینجا ساکت است.
پرسش 2 . نقش حضرت معصومه سلامالله علیها در ترویج علم چه بود و چه درسی برای امروز دارد؟
پاسخ 2 . برای حضرت معصومه لااقل دو امتیاز شمردهاند: یکی دانش ایشان و دیگری تقوای او.
و ما درسی که میتوانیم بگیریم نخست اینکه بدانیم: وقتی دانش و پارسایی باهم جمع شود موجب موفقیتِ چشمگیر و باعث جاودانگی در تاریخ است و نیکنامی را در پی دارد؛ دیگر اینکه تحصیل و ترویج علم، لزوم و ضرورتش شامل همه - اعم از زن و مرد و دختر و پسر- میشود.
پرسش 3 . چگونه میتوان از آموزههای زندگی حضرت معصومه سلامالله علیها برای ترویج فرهنگ خودباوری و هویت در میان نسل جوان امروز بهرهبرداری کرد؟
پاسخ 3 . وقتی به تاریخ نگاه میکنیم میبینیم که حضرت معصومه افزون بر پرآوازه بودن در علم و تقوا، صاحب اراده و عزم بودند که توانستند از مدینه بهسوی خراسان آن روز عزم سفر ببندند تا در مبارزه با استبداد دینی و در ستیز با مظاهر تزویر و ریا و نفاق، به یاری برادرشان حضرت رضا بشتابند. پس فعال اجتماعی بودن نیز در انحصار مردان یا پسران نیست.
محمد صحتی سردرودی
23 مهرماه 1403
🏴@m_sehati🏴
پرسش 1 . در بررسی تاریخی زندگی حضرت معصومه سلامالله علیها ، بهعنوان دختری جوان، چه چالشهایی را در دوره خود تجربه کردند؟
پاسخ 1 . حال بگذریم از اینکه حضرت معصومه زیاد هم جوان نبوده است در پاسخ گفته میشود ایشان دستکم سه چالش را نخواسته تجربه کردند:
یک . مهمترین چالشی که ایشان پیش رو داشت استبداد دینی بود که هر یک از هارون و پسرش مأمون را میتوان امام المزوّرین خواند زیرا که در حیلهگری و سیّاس بودن کمتر از معاویه و عمروعاص نبودند.
دو . دیگر مبارزه با تزویر بود زیرا وقتی سیطره استبداد دینی همهجا گسترده شود ویروس نفاق و ریا و تزویر همهجا در میان همه مردم، حتی در معابد و مساجد و طواف کعبه هم رسوخ میکند.
سه . چالش با گروههای تندرو و خشن، مثل زیدیه و کیسانیه و غیرهما نیز در اینجا درخور توجه است که آنها هرگز تقیه را قبول نداشتند و موجب خطرات فراوان بر جان و ایمان مردم بهخصوص شیعیان میشدند.
تذکر: البته اینهمه را با توجه به سیره و روش امامان حضرت موسی کاظم و علی بن موسیالرضا علیهماالسلام میتوان گفت وگرنه تاریخ در خصوص شخص حضرت معصومه در اینجا ساکت است.
پرسش 2 . نقش حضرت معصومه سلامالله علیها در ترویج علم چه بود و چه درسی برای امروز دارد؟
پاسخ 2 . برای حضرت معصومه لااقل دو امتیاز شمردهاند: یکی دانش ایشان و دیگری تقوای او.
و ما درسی که میتوانیم بگیریم نخست اینکه بدانیم: وقتی دانش و پارسایی باهم جمع شود موجب موفقیتِ چشمگیر و باعث جاودانگی در تاریخ است و نیکنامی را در پی دارد؛ دیگر اینکه تحصیل و ترویج علم، لزوم و ضرورتش شامل همه - اعم از زن و مرد و دختر و پسر- میشود.
پرسش 3 . چگونه میتوان از آموزههای زندگی حضرت معصومه سلامالله علیها برای ترویج فرهنگ خودباوری و هویت در میان نسل جوان امروز بهرهبرداری کرد؟
پاسخ 3 . وقتی به تاریخ نگاه میکنیم میبینیم که حضرت معصومه افزون بر پرآوازه بودن در علم و تقوا، صاحب اراده و عزم بودند که توانستند از مدینه بهسوی خراسان آن روز عزم سفر ببندند تا در مبارزه با استبداد دینی و در ستیز با مظاهر تزویر و ریا و نفاق، به یاری برادرشان حضرت رضا بشتابند. پس فعال اجتماعی بودن نیز در انحصار مردان یا پسران نیست.
محمد صحتی سردرودی
23 مهرماه 1403
🏴@m_sehati🏴