Telegram Web Link
بسم الله الرحمن الرحیم

ترکیب‌بند مدح‌ومرثیه قمر بنی‌هاشم
حضرت اباالفضل‌العباس علیه‌السلام

علقمه


همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چراکه حضرت مشکل‌گشا اباالفضل است

دو دست داده به راه خدا و پس چه‌عجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است

به جمله‌جمله‌ی «یا کاشِف‌َالکُروب» قسم
که استجابت صدها دعا اباالفضل است

نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین
کسی که شد همه‌چیزش فدا اباالفضل است

شدم اسیر تو و مادرم به‌من آموخت
دوای درد گرفتارها اباالفضل است

چه ترس دارد از آتش؟ چه ترس از دوزخ؟
اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است

خود امام زمان گفته است می‌آید
به‌مجلسی که درآن ذکر یااباالفضل است


بگیر ذکر اباالفضل با امام‌زمان
که‌هست حضرت‌صاحب‌عزا امام‌زمان



فقط نه گردش چرخ جهان به دستش بود
که اختیار زمین و زمان به دستش بود

فقط نه این که علمدار خیمه‌گاه حسین
عمود خیمه‌ی هفت‌آسمان به دستش بود

کریم بود شبیه برادر و پدرش
که چشم خواهش هرناتوان به دستش بود

به تیر اخم اباالفضل در کمین افتاد
سپاه دشمن اگرچه کمان به دستش بود

به قصد جنگ نیامد، ولی اگر می‌خواست
به ضربه‌ای سر هر پهلوان به دستش بود

دل تمام حرم بود قرصِ بودن ماه
هرآن‌زمان علم کاروان به دستش بود

تمام آبرویش مشک آب شد، وقتی
نگاه العطش کودکان به دستش بود


از آستانه‌ی هرچشم، اشک را برداشت
خبر رسید اباالفضل مشک را برداشت



شبیه باز شکاری که رو به علقمه رفت
هزار چشم به همراه او به علقمه رفت

سلاح غیرت خود را به تن حمایل کرد
به اشک‌چشم و به بغض‌گلو به علقمه رفت

دخیل بست به مشکش نگاه اهل حرم
هزار حسرت و صد آرزو به علقمه رفت

«وَ إن یَکاد» نشسته‌ست بر لب همه، چون
میان چشم‌ونظرها عمو به علقمه رفت

آهای دشمن اگر ذره‌ای شرف داری!
به‌هوش‌باش که با آبرو به علقمه رفت

چه حکمتی‌ست که هرکس به‌جنگ می‌آمد
برای کشتن او با وضو به علقمه رفت؟

ندای «اَدرِک اَخا» هم حکایتی دارد
اگرکه عاقبت این گفتگو به علقمه رفت


گریز آخر هر روضه‌خوان همین شد؛ آه...
عمود خیمه‌ی ما نقش بر زمین شد؛ آه...



گذشته است در اين داغ آب از سر آب
که آب هم شده شرمنده در برابر آب

دوباره روی دل آب ماند داغ لبش
چرا که تشنه‌ی لب‌های اوست حنجر آب

هنوز مزّه‌ی آن جرعه مانده در دهنش
که ريخته‌ست به‌دست خودش به‌ساغر آب

همین که قطره‌ی اشکش به‌روی آب افتاد
نشست زخم عمیقی به روی پيکر آب

گرفته بود سرش را به روی زانویش
کنار علقمه با اضطراب مادر آب

چه پيش آمده در علقمه مگر؟ که شده است
«خجل‌کننده‌ی عباس» نام ديگر آب

به مشک تیر زدند و فرات با خود گفت:
اگر خجل شده عباس، خاک بر سر آب


فرات و مشک و علم نیز روضه‌خوان شده‌اند
شریک داغ غم صاحب‌الزّمان شده‌اند...



به هر نوشته‌ی دیگر مقدم است هنوز
کسی‌که هرچه بگوییم از او کم است هنوز

علاج هجر به‌جز صبح بودن او نیست
که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز

خودش «وحید و فرید و طرید» خوانده شده
ولی پناه و امید دوعالم است هنوز

به انتقام شهیدان دین می‌آید او
که روی گنبد اسلام ‌پرچم است هنوز

در این حسینیه‌ها لحظه‌لحظه با یادش
بساط عاشقی ما فراهم است هنوز

برای شستن درد فراق کافی نیست
که روی گونه‌ی ما اشک نم‌نم است هنوز؟

خدا کند که دم انتقام سر برسد
که صبح‌وشام برایش محرم است هنوز.


دعا کنیم شب هجر را سحر برسد
زمان غیبت مولای ما به سر برسد


#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#حضرت_عباس_علیه‌السلام
🆔: @nohe_torki
✍️ زبدة الاشعار ✍️
حسینه یرلر آغلادی
حسینه گویلر آغلادی
باشین کسنده قاتلین
النده خنجر آغلادی
.
.
دئمه قرا یل اسمه دی
غروبه گون تسلمه دی
حسین نمازی کسمه دی
عباده اکبر آغلادی
.
.
قوشون منظّم اولدولار
او قتلگاهه دولدولار
داش آتدیلار یورولدیلار
گول اولدی پرپر آغلادی
.
.
ملک لره خبر چاتوب
گلون حسین قانا باتوب
قوشون سنیب علم یاتوب
او حاله لشگر آغلادی
.
.
گزِیدی باجی قارداشین
نه قارداش، عشق یولداشین
گورنده نیزه ده باشین
حیالی خواهر آغلادی
.
.
چخاندا شمر او سینه یه
او خورد اولان خزینه یه
خبر گیدوب مدینه یه
بقیع ده مادر آغلادی
.
.
ئولوردی زینب آز قالا
قدم قدم گیدوب دالا
رقیّه هارداسان بالا
باخوب او خواهر آغلادی
.
.
📣 سیفی اردبیلی
.
#قتلگاه #عاشورا_گونی
#حسینیه #حسینیه_شهادت #روضه #ترکی #زبدةالاشعار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تاسوعا و عاشورا از منظری دیگر
سازنده: ربابه مردانی
#تاسوعا _ عاشورا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زیارت عاشورا _ ۳۰ ثانیه_ جملات قصار
سازنده: بیتا سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شب _عاشورا
سازنده: بیتا سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چله_ عاشورا
سازنده: بیتا سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ُنیب_ عاشورا
سازنده: بیتا سمیعی
#شب_سیزدهم_محرم
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
متن روضه 1



🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین

هر کجای مجلس نشستی...
با توجه امروز میخواهیم از همین جا...
به آقامون سلام بدیم....


🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین
🔸که در حضور تو مهدی کند سلام حسین


امروز امام زمانم سلام میده...
اما... به بدن های بی سر...
روی خاک...

سلام ما به اون بدن های که بی غسل و کفن...
سه روز روی زمین کربلا بود...


🔸سلام بر تو و آن قطره هاى خون سرت
🔸كه ريخت روى زمين در مسير شام حسين


🔸سلام بر تو و بر مهدی ات که روز ظهور
🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین


ان شاء الله امام زمان میاد...
انتقام خون به نا حق ریخته ی حسین رو میگیره...

🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین

یا بن الحسن...


🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت

سه روز بدن عزیز زهرا...
بی غسل و بی کفن...
روی زمین گرم کربلا...


🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت
🔸يوسف ترين شهيد خدا پيرُهن نداشت

🔸از بسكه پيكرش شده پامال اسبها
🔸يك جاي بي جراحت و سالم، بدن نداشت

چه کردند با بدن پاک عزیز زهرا...
مثل یه همچین روزی...
وقتی بنی اسد اومدند کربلا...

نگاه کردن دیدند این نانجیبها بدن های خودشون رو دفن کردند...

اما بدن عزیز زهرا حسین...
روی زمین کربلا...

میخواستند بدن ها رو دفن کنند...
اما بدنها رو نمیشناختند...
آخه سر در بدن ندارند...
متحیر ایستادند...

یک دفعه دیدند یه آقایی سوار بر اسب وارد شد...

🔸بنی اسد بیاید
🔸کفن با خود بیارید

🔸مگر خبر ندارید
🔸حسین کفن ندارد

بنی اسد من این بدن ها رو خوب میشناسم...

این بدن بی سر...
بدن بابای غریبم حسینه...

این بدن قطعه قطعه برادرم علی اکبره...
این بدن قاسمه...

اون بدنی که کنار شط فرات...
دستهاش رو جدا کردند...
بدن عمو جانم عباسه...

بنی اسد...
برید یه قطعه بوریا بیارید...

🔸مگر به کربلا کفن، بغیر بوریا نبود
🔸مگر حسین فاطمه، عزیز مصطفی نبود

امام سجاد دستهای مبارک رو زیر بدن مطهر امام حسین قرار دادند و فرمودند:

بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله

بدن ابی عبدالله رو غریبانه داخل قبر گذاشتند...

سخت ترین لحظه برای فرزند لحظه ای هست که میخواد داخل قبر با پدر وداع کنه...

بنی اسد دارن نگاه میکنند...
دیدند امام سجاد رفت داخل قبر...
میخواد با پدر وداع کنه...

ای واااااای ای واااااااای...

دیدن امام سجاد این لب ها رو گذاشته روی رگ های بریده ی حسین...

هی صدا میزنه وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...

وقتی از قبر بیرون اومدند...
با دستان مبارک نوشتند...


هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً


🔸كاش در لحظه ی دفن پدرم میمردم
🔸آن كه بوسيد چو عمه، رگ حلقوم، منم


الا لعنت الله علی القوم الظالمین



صوت این روضه در کانال تلگرام آموزش کامل روضه موجود است.
#شعر_در_وصف_شهدای_کربلا
#متن_شعر_در_مورد_روز_دفن_شهدای_کربلا
دل بدین گونه که اندر غم و رنج و محن است
کفن آور که دم رفتن جان از بدن است
آب کوثر به گمانم که فرو ننشاند
این شراری که در آتشکده جان من است
با که گویم؟ که لب تشنه حسین را کشتند
بدنی کو؟ که بگویم ز چه بی‌پیرهن است
استخوانی اگر از سینه او باقی بود
آن هم از ضرب سم اسب، شکن در شکن است
کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون
تا نگویند شه کرب‌وبلا بی‌کفن است
تیره از دود دلم نُه فلک آید هر دم
یاد آرم که به مطبخ، سر شاه زمن است
مگر از یاد رود داغ غمش «جودی» را
ورنه گلزار جنانش همه بیت الحزن است
#شعر_درباره_دفن_شهدای_کربلا
کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است
وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است
کیست این مظهر جان‌بازی و ایثار و وفا؟
که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است
او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول
روشنی‌بخش جهان، نور رخ «ذو‌المنن» است
گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد
یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است
چه غم ار حسرت دیدار وطن داشت به دل؟
وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است
او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل
آب غسلش همه از خون گلو و بدن است
«کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون
تا نگویند کسان، جسم حسین بی‌کفن است»
«استخوانی اگر از سینه او باقی ماند
آن هم از ضرب سم اسب، شکن در شکن است»
دفن کردی چو پدر را پسر بیمارش
آن‌که یعقوب‌صفت، شهره «بیت ‌الحزن» است،
با سر‌انگشتِ مبارک بنوشتی بر خاک
این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است
این مکان قبله عشاق جهان خواهد شد
«خوشدل»! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است
#شعر_جانسوز_دفن_شهدای_کربلا
بني اسد اين تن پاک حسين است
زمين کرب و بلا خاک حسين است
کفن ندارد سبط پيمبر
هنگام ياري است الله اکبر
بني اسد اشک غم زديده باريد
يک بوريا به جاي کفن بياريد
اجر شما با زهراي اطهر
هنگام ياري است، الله اکبر
دو قرص آفتابند در خون شناور
اين دو پسر عمويند قاسم و اکبر
اين دو برادر عونند و جعفر
هنگام ياري است، الله اکبر
قرص مه فاطمه به خون نشسته
در زير تيغ و تير و نيزه شکسته
زخم از ستاره دارد فزون تر
هنگام ياري است، الله اکبر
بني اسد حق پيغمبر ادا شد
سر حسين مظلوم از تن جدا شد
در پيش چشم ساقي کوثر
هنگام ياري است، الله اکبر
بني اسد صداي فاطمه آيد
به ديدن شهيد علقمه آيد
گريد بر عباس به جاي مادر
هنگام ياري است، الله اکبر
#شعر_جانسوز_دفن_شهدای_کربلا
بياييد اينجا بني اسد از ابر ديده ي خود اشک خون باريد
براي يک نازنين بدن غرقه خون کفن از بوريا آريد
کنيد از اشک بصر همه غسل زيارت و حرمت نگهداريد
بر اين پيکرهاي پاک و مطهر نماز شهادت بجا آريد
تن 72 تن اينجاست ،
بدنهاي بي کفن اينجاست
يا رسول ا…(2)
بيائيد از ره بني اسد اينجا محل طواف شهيدان است
به دست اهريمنان ستمگر ورق ورق آيات قرآن است
در اينجا از آل فاطمه يک باغ لاله و گل ارغواني شد
در اينجا گلزار جان نبي از سموم مصيبت خزاني شد
براي يک دسته باغ گل ،
به دلها بنشسته داغ گل
يا رسول ا…(2)
سليمان کربلا سر نورانيش شده اينجا جدا از تن
جدا انگشت از بدن بود و خاتم آمده بر دست اهريمن
بدنها اينجا فتاده و سرهايشان به روي نيزه تابان است
پر از سرو و لاله و گل و ريحان نشسته به خون اين بيابان است
به گوش آيد ناله ي زهرا ،
کجا باشد لاله ي زهرا
يا رسول ا…(2)
#شعر_نوحه_دفن_شهدای_کربلا
اي آل اسد، اين تن عريانِ حسين است
بر روي زمين، جسم جوانانِ حسين است
اين مصحف دين است،
بر روي زمين است
خون: غسل بدن، خاک بيابان: کفن اوست
والله بدن، پاره تر از پيرهن اوست
اين مصحف دين است،
بر روي زمين است
جسمي که نبي بوسه زده در همه احوال
افسوس که از سم ستوران شده پامال
اين مصحف دين است،
بر روي زمين است
جانان محمد ، به رويِ خاکِ زمين است
قرآن محمد ، به رويِ خاکِ زمين است
اين مصحف دين است،
بر روي زمين است
در علقمه افتاده تن حضرت عباس
شد خاک بيابان کفن حضرت عباس
اين مصحف دين است،
بر روي زمين است
اين تن که پر از زخم سر نيزه و تير است
فرياد که تنها کفنش قطعه حصير است
اين مصحف دين است،
بر روي زمين است
در قلب حسين بن علي تير نشسته
اعضاي ولايت ز سم اسب شکسته
اين مصحف دين است،
بر روي زمين است
#متن_روضه_دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا_ویژۀ شب جمعه

زمانِ دفن شهیدان و سیدالشهداست
سه روز پیکرشان روی خاک کرب و بلاست
بنی اسد متحیر شدند و در ماندند
میان اینهمه جسم بدون سر ماندند
سواری از طرف عرش بر زمین آمد
برایِ دفن پدر، زین العابدین آمد
امام گفت: که من وارث شهیدانم
نشانی همه را خوب خوب میدانم
روی تن شهدای سپاه افتادند
بنی اسد پی آقا به راه افتادند
به روی خاک تنی همچنان پیمبر بود
تن نواده ی زهرا علی اکبر بود
امام گفت که این تن، امام زاده ماست
علی عزیزترین عضو خانواده ی ماست
یکی از این شهدا رَدّی آشنا دارد
میان هر دو کف دست خود حنا دارد
تن یتیم حسن روی خاک افتاده است
امام گفت که این قاسم است و داماد است
رسیده است به مقتل کنارِ عبدالله
و گریه کرد کنار مزارِ عبدالله
نشسته است کنارِ یتیم های حسن
امام سینه زنی میکند بجای حسن
امام آمد و بالای قتلگاه رسید
زمانِ دفن تن چاک چاکِ شاه رسید
“بنی اسد! پدرم در میان گودال است
تنش به زیر سُم اسب رفته پامال است
هنوز داخل گودال نیزه و تیر است
چقدر روی تنش جای زخم شمشیر است
*نزدیک به هزار و نهصد و پنجاه زخم بر بدنِ ابی عبدالله زده بودن، ببین چه کردن با بدنِ اربابِ ما، زخم روی زخم میزدن..*
بنی اسد! پدرم تشنه کام جان میداد
چه سخت در وسط ازدحام جان میداد
حسین را ته گودال گیر آوردند
برای دفن تن او حصیر آوردند
امام جسم پدر را درون قبر گذاشت
سر مزار دو رکعت نماز صبر گذاشت
*به هر سختی بود بدن بابا رو رویِ حصیر جمع کرد، اما دیدن آقا مستاصل شده، هی این پا و اون پا میکنه، سئوال کردن آقا چی شده برا چی مُعطل کردید؟ امام زین العابدین فرمودن: توی دینِ ما رسمِ صورتِ مَیّت رو، رو به قبله میذارن، من چیکار کنم با این بدن که سر نداره؟…
چرا؟ آخه خولی سر رو جلو جلو بُرده جایزه اش رو بگیره… دیدن آقا زین العابدین رگهای بریده رو، رو به قبله گذاشت…*
امام رفت بیارد شهیدِ آخر را
امام رفت بیارد علی اصغر را
گذاشت جسمِ علی رابه روی جسم پدر
نوشت اسمِ علی را به روی اسم پدر
خلاصه داشت کنار شهیدها میمرد
تَنِ تمامی اصحاب را به خاک سپرد
هنوز پیکر فرزند فاطمه مانده
تن برادر زینب در علقمه مانده
کنار جسم عمو، مشک آب افتاده
به روی خاک، امید رباب افتاده
ترک ترک شده الماس را تکان ندهید
بنی اسد تنِ عباس را تکان ندهید
در علقمه به عمویم هجوم آوردند
نگاه کن چه به روز عموم آوردند
*اربعین وقتی قافله برگشت کربلا، زین العابدین میگه: دیدم رباب داره از پشتِ نخلها میاد از طرف علقمه، اومد جلو گفت: آقا! ممنونتم، ما نبودیم اون روزی که شما ابدان رو دفن کردید، پسرِ من رو خوب جایی دفن کردید… گفتم: خانوم جان! اشتباه متوجه شدی ، من پسر شمارو علقمه دفن نکردم… دیدم با یه تعجبی داره به من نگاه میکنه، گفت: آقاجان! من همه مزارهارو دیدم، فقط یه مزار کوچیک بود، گفتم: حتما این قبرِ پسرِ منه… گفتم: خانوم جان! من علی اصغررو روی سینه ی بابام دفن کردم، اما اون قبر کوچکی که دیدی اون قبرِ عموم عباس بود…*
مزارت عشق را بی تاب كرده
فلك را بنده ی سرداب كرده
گواهی می دهد این قبر كوچك
كه مَردی را خجالت آب كرده
*حالا زین العابدین میخواد رویِ بدنها خاک بریزه، اما مگه دلش میاد، میخواد بدنِ بابارو زیر خاک کنه، آروم آروم اشک میریزه، بنی اسد هم کمک میکنن، بدن رو که خاک کرد، دیدن داره رویِ قبر مینویسه با انگشتِ اشاره: “هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشانا” بابام رو تشنه کشتن… بلند بگو:حسین…
#زمینه
#شب_دوم_محرم
بانوای کربلائی
#سیدرضانریمانی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
روضه شد بر پا لباس مشکی تن نوکرها

همه سینه زنا مهمون زهرا

نم نم داره دوباره چشای آسمونی میباره

همه دلا پریشونه عشق یاره

پرچم ها نشونی عزای حسینه

مسجد ها پر از کتیبه های حسینه

عاشق ها با اینکه توی روضه نشستن

دلهاشون مقیم کربلای حسین

با شور حسین هر کی عاشقه میشه لایق مهمونی بشه

عاشق اونه که مثه شهدا تو راه خدا قربونی بشه

محرم اومد عزا خونه شد دلا

اعوذ بالله من الکرب و البلا

****

با وقار از راه میرسه قافله ثار الله

تو دل صحرا اومده خورشید با ماه

شد سر منزل آخر داره اذون میگه علی اکبر

رسیده فاطمه زهرا با حیدر

پیغمبر با اهل آسمون و زمینه

بسم الله صدا صدای روح الامینه

تو این راه دل تموم قافله گرمه

تا پرچم تو دست ماه ام بنینه

اما یه نفر نگرونه و پریشونه و دلشوره داره

خواهر داره باز برای داداش بارون چشاش نم نم میباره

صدای زینب میاد از تو محملا

اعوذ بالله من الکرب و البلا

****

خسته و بی تاب برا حرم نگرونه ارباب

همه ماجرا رو دید انگار تو خواب

میگه دختر زهرا بوی جدایی میاد از اینجا

میبینم انگاری تو رو آقا تنها

میبینم از این حرم جدا شدنت رو

میبینم میپوشی کهنه پیروهنت رو

یک روز از همین روزا من از رو بلندی

میبینم میون خاک و خون بدنت رو

ای وای میبینم ای عزیز من تو رو میزنن پیش خواهرت

سخته برا من ببینم ازت میمونه فقط جسم بی سرت

میرم اسارت به همراه قاتلا

اعوذ بالله من الکرب و البلا

🏴🏴🏴🏴🏴🏴
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈

|⇦•کوچه به کوچه گشته ام...
#روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس حاج حیدرخمسه•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●

کوچه به کوچه گشته ام میخانه ای نیست
این روزها یک عاقلِ دیوانه ای نیست

انگار خاکِ مُرده پاشیدند بر اين شهر

*مي بيني حال و روزِ مارو، ما هر جايي باشه روضه رو برپا مي كنيم، حتي اگه شده تويِ بيابون هم ميريم، رو ما چي فكر كردن، ما ولِ كنِ روضه ها نيستيم، ما با زن و بچه هامون اومديم اينجا روضه، اما اينم بگم اينجا خيلي ها مواظبِ اونا هستن، يه وقت خدا نكرده، يه نامحرمي از كنارشون رد نشه...*

انگار خاکِ مُرده پاشیدند بر اين شهر
این سرزمین بی روضه جز ویرانه ای نیست

*از اولِ روزِ ماه محرم61 (هجري قمری) تا حالا، اينقدر بساط روضه ها غريب نبوده، تكيه ها كو؟ پرچم ها كو؟"وقتي ابي عبدالله، غلامش جُون رو صدا زد: كيسه ي پولي بهش داد، گفت اين حسابتِ برو...تا حالا اين غلام نگاه به نگاهِ آقا نكرده بود، يهو سر آوُرد بالا، گفت: برم؟ تو خوشي هاتون بودم، حالا برم؟..."حسين جان!ما هم نمك نشناس نيستيم، از درِ خونه ات جايي نميريم...*

باید مصیبت های زینب را بیان کرد
حالا که دیگر بین ما بیگانه ای نیست

روزی به زلفت شانه می زد، دستِ زینب
جز پنجه هایِ شمر حالا شانه ای نیست

از بس سرت افتاده از بالای نیزه
دیگر برايِ صورتِ تو چانه ای نیست

عباس چشمان خودش را بسته یعنی
جایِ حرم در بزمِ بی شرمانه ای نیست …

*بَزم ميدوني يعني چي؟ بزمِ بي حياها، شراب داره، قمار داره، خريد و فروشِ......ناله بزن:حسين.
امشب شبِ ورديِ كربلاست، زينب هنوز كربلا نرسيده بود هي به عباس مي گفت: عباس به حسين بگو بياد، حسين مي اومد اما بغض گلويِ زينب رو گرفته بود، نميذاشت حرف بزنه، دوباره به علي اكبر مي گفت: برو بگو بابات بياد، حسين مي اومد، چي شده خواهر، از صبح ده بار صدام زدي؟ يهو بغضش تركيد، داداش بيا برگرديم، من دلم برا قبرِ مادرم تنگ شده، دلم شور ميزنه....*

با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا
فکرِ آشفتگیِ قافله دارد اینجا

کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین
از جدائیِ تو قلبم گله دارد اینجا

این بیابان چقدر خارِ مُغیلان دارد
خبر از پایِ پُر از آبله دارد اینجا

این سرازیریِ گودال دل نگرانم كرده
همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا

بادهایش دَمِ مغرب چه غبار آلوداست
سخن از کف زدن و هلهله دارد اینجا

تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش
عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا

حیفِ ترکیبِ رُخَت نیست که تغییر کند؟
سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا

پایِ گیسویِ تو، موهام همه گشته سپید
گیسوان من وتو قائله دارد اینجا

از نظر بازی این قوم دلم می لرزد
غارتِ چادر و معجر صله دارد اینجا

غَبغَبِ ناز علی را زنظر پنهان كن
وای بر حال رباب، حرمله دارد اینجا

#شاعر قاسم نعمتی

*پرده ي كجاوه رو رباب كنار زد، ديد كه دارن ميرن و ميان، علي اكبر رو صدا زد: گفت: چه خبر شده؟ گفت: بابام گفته اينجا مي مونيم، گفت: چرا داريد همه بارها رو روي زمين ميذاريد؟ گفت: بابام گفته اينجا خيلي مي مونيم، دست و پاش لرزه افتاد، علي اصغر رو بغل گرفت، اول زني كه از محمل پياده شد رباب بود، اومدن كنار مركب زينب، گفت: خانوم قرارِ بمونيم؟ گفت: آره رباب. گفت: زينب جان! اينجا آب هم هست؟ گفت: آره رباب، ما بچه ي اين سرزمين هستيم، اون دجله است، اون فراتِ، يه لبخندي رباب زد، خير ببيني، خيالم راحت شد، اما ده روزي گذشت، ديدن چادر به كمر بسته، از اين خيمه به اون خيمه، نفس بُريده، چي شده رباب؟ كسي آب داره؟ لبايِ علي اصغرم خشكيده، چشاش وا نميشه، حسين...
@babolharam_net
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه
|⇦•کوچه به کوچه گشته ام...
#روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس حاج حیدرخمسه•ೋ
|⇦•بیابان با وجود تو...
#قسمت_اول / #روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس سیدمجیدبنی فاطمه •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●

"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ"

" اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"

بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست

کنار تو کسی دلواپسِ خارِ مُغیلان نیست
بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست

اگر دربِدرِ کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمیِ صد خارِ مغیلانم کنی عشق است

پریشانم کنی عشق است ، حیرانم کنی عشق است
اگر دنبالِ معشوق است دل ، دنبالِ سامان نیست

بپرسی جای جایِ کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به مویِ ماجرا را شرح خواهم داد

مسیرِ کوفه تا شامِ بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست

برادر جان تو ثارالله و ثاراللهِ دیگر من
حسینِ قبلِ خنجر تو ، حسینِ بعدِ خنجر من

تجلی می کنم در تو ، تجلی می کنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است ، پایان نیست

بِنه پا بر زمین، این خاک ها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات می ریزند

نباید هم به مهمان داریت این قوم برخیزند
چرا که خلق می دانند، صاحب خانه مهمان نیست

*همه کارِ خودتی، درد دستِ خودت،دوا دستِ خودت...حسین! نکنه مُحرم بگذره من شبا برات کم گریه کنم،همه زن و مرد،بچه ها هم اومدن برات گریه کنن، یکی میگه: دخترم آب میخوای بهت بدم؟ اگه گرسنه ای نون همراهم هست بهت بدم؟میگه:بچه ام گرسنه نشه...اما قربون بچه هات برم،حسین!.هی میگن:بابا مگه قرار نبود بریم کوفه مهمانی؟...*

میانِ کاروانِ تو، ندیدم غیر زیبایی
جوانانِ رشید و نونهالانِ تماشایی

به همره بارِ گل آورده ام، آن هم چه گل هایی
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست

نقاب افکن مرا با مَظهرِ حق رو به رو گَردان
طنابی گردنِ زینب ببند و کو به کو گَردان

همانگونه که مَردی از شهادت نیست روگَردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گَردان نیست

محال است از میانِ خیمه آهِ سرد برخیزد
ز کوهِ صبرِ من حتی نشان درد برخیزد

اگر زن شیرزن باشد به جنگِ مَرد برخیزد
بجنگم با سنان ؟ هرگز!!سنان که جُزوِ مَردان نیست

به زیر سایبانِ قد و بالای تو می خوابیم
من و این کاروان از چشمه ی فیضِ تو سیرابیم

نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم
فراتِ بی لیاقت لایقِ لب های طفلان نیست

*پیغمبر رو دیدن،بچه هارو دست رو سرشون می کشید،اما یه بچه ای رو بغل گرفت،می بوسید،گفتن:یارسول الله! محبت شما به این بچه با بچه های دیگه فرق میکنه،فرمود: آخه این حسین رو خیلی دوست داره...
یارسول الله! ما هم امشب اومدیم یه حرف بگیم:یارسول الله! شاهد باش ما عاشقِ حسینیم، مادرامون میگن: یا حسین! شاهد باش،ما با محبتت بچه هامون رو بزرگ کردیم...*

چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد
چه خوشبخت است آن کس که رویِ نعشش عبات افتد

یکی با لب ، یکی با دل ، یکی با سر به پات افتد
دلِ سلطانِ عالم را به دست آوردن آسان نیست

*اهلِ اشاره!...*

به طفلانِ تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجرِ پاره به سر کردن نمی آید

برادر جان! به ما اصلاً سفر کردن نمی آید
کسی در خیمه هایِ ما به جز شش ماهه خندان نیست

صدا زد: آی مردم! این شهیدِ ما مسلمان است
بزرگ خاندانم را نمی بینید عریان است ؟!

جوابِ قاریِ قرآنِ زینب بوسه باران است
جوابِ قاریِ قرآنِ زینب سنگباران نیست

#شاعر علی اکبر لطیفیان
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈

|⇦•بار بگشایید...
#قسمت_دوم_روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس سیدمجیدبنی فاطمه •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●

*تا رسیدن به کربلا،اینطور نوشته شده درلهوفِ سید بن طاووس: هفت تا مَرکَب عوض کرد ابی عبدالله، هر چه می کرد، اسب حرکت نمی کرد، عاقبت از پیرمردی سئوال کردن:این سرزمین کجاست؟عرض کرد:یا اباعبدالله! نینوا بهش میگن.فرمود:بگید:آیا نامِ دیگه ای هم داره؟عرض کرد:بله آقاجان! اینجا رو کربلا هم میگویند، تا گفت:کربلا،ابی عبدالله زد زیرِ گریه،فرمود:" إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون"*

بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست

*همچین که خیمه ها رو به پا کردن،یادت باشه اول خیمه ی زینب رو برپا کردن، اول خیمه ی زن ها رو برپا کردن،اما یه سئوال دارم از شما، یه عُمر با شما گریه کردم،من از شما سئوال می کنم تو با گریه ات برام روضه بخون، می دونی زینب چطور از محمل ها پایین اومد؟ می دونی رقیه چطور از محمل پایین اومد؟ می دونی رباب چطور پایین اومد؟ الان من بهت میگم:با تشریفات، جوانهای هاشمی دورِ محملِ زینب،عباس با ادب زانو زد،یه دستِ عمه رو قاسم گرفته،یه دستِ عمه رو علی اکبر گرفته،عمه وقتی پایین می اومد یه نگاه به سر و صورتِ جوانها می کرد،می گفت: خدا حفظتون کنه،فقط یه نفرِ وقتی مقابلِ زینب میرسه سرش پایینِ،زینب میگه:عباسم! یه بار به من بگو خواهر...
من که امشب روضه هنوز نخوندم،میگم:زینب رو با احترام از محمل پایین آوردن، اما بعضی ها چرا دارن اشک می ریزن؟ آخه اون روزی که زینب از محمل پایین اومد اباالفضل بود، علی اکبر بود، اون روز که زینب پایین اومد،قاسم بود،حسین بود،اما شبِ یازدهم...شبِ یازدهم زینب بچه هارو سوارِ بر محمل کرد،اما خوب نگاه کرد دید کسی نیست کمکش کنه، دورش رو نامحرم گرفته،حسین!...
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1


🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم


شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...

مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن

ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟

عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...

آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...

بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...

یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...

حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...

آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...

تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...


اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مى‏برم از اندوه‏ و بلا)


اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...


انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا

از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...


وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا

(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست


🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب


مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...

اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...

اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...


🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ‏
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ


نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...

اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...

دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...


🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست

آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...


🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست

🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند

آماده باش زینبم...

🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند

زینبم... طاقت داری بگم یا نه...


🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم


یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...

چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...

ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...

اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...


اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...


🔻گریز

یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...

هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...

میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...

تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...

خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...

صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...

من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...


خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...

بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...

چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...


دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...

(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)


از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...

یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...

یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...

من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...


🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم

🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم

(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)


فایل صوتی👇
2025/07/06 02:53:30
Back to Top
HTML Embed Code: