Telegram Web Link
به راهی که اکثر مردم می روند, بیشتر شک کن. اغلب مردم فقط تقلید می کنند.
از متمایز بودن نترس. انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است.

@metaphortherapy🌼
طالب آملی:
ديدارِ تو را نشئه‌ى خاصي‌ست كه در بزم
من باده ننوشيدم و بيش از همه مستم

@metaphortherapy🌼
همه رابطه‌ها به نوعی ناسازگارن، چون بین دو شخصیت، دو جنسیت، دو تربیت، و دو باور متفاوت شکل میگیرن. برای داشتن یه رابطه‌ی خوب باید دیدگاه دو چشمی داشت. یعنی زندگی رو علاوه بر دید خودت، با دید طرف مقابل هم ببینی …
@metaphortherapy🌼
عبرت:
می‌گویند نادرشاه، پس از تصرف دهلی در هند، دستور داد اندیشمندان و خردمندان هند در کاخ پادشاهی جمع شوند.

پس از تجمع دانشمندان، محمدشاه پادشاه هند گفت: پیش از این هیچ‌گاه این همه اندیشمند و خردمند در کشورم ندیده بودم!

نادرشاه جواب داد: اگر دیده بودی، من اینجا نبودم؛ نابودی تو حاصل هم‌نشینی با نادان‌هاست!

@metaphortherapy🌼
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شوپنهاور:
ما همچون مشتی نقاب به هم نگاه می‌کنیم و با یکدیگر معاشرت می‌کنیم؛ نمی‌دانیم که هستیم، بلکه شبیه نقاب‌هایی هستیم که حتی خودشان را هم نمی‌شناسند.
@metaphortherapy🌼
مولانا:
انگور عدم بُدی شرابت کردند
واپس مرو ای شراب انگور مشو

@metaphortherapy🌼
حزین لاهیجی:
کسی به سرمه‌ی تقلید خیره‌ چشم مباد
بصیرتی چو نباشد بصر چه خواهد کرد.

غنی کشمیری:
شَرفِ ذات به تقلید نگردد حاصل
‏گاو و خر را نکند خوردن گندم آدم

صائب تبریزی:
سفله از قرب بزرگان نکند کسب شرف
رشته پر قیمت از آمیزش گوهر نشود

بیدل دهلوی:
بیدل تو جنونی‌کن و زین‌ورطه به‌در زن
عالم همه زندانی تقلید و رسوم است

@metaphortherapy🌼
#تامل_کنیم
روزی بهلول در خیابان به دنبال چیزی میگشت.

رهگذران گفتند : بهلول ،بدنبال چه میگردی ؟
گفت : به دنبال کلیدخانه
گفتند : کلید را دقیقا کجا گم کرده ای ؟
گفت : در خانه ..!
گفتند : پس چرا در خیابان بدنبال آن میگردی ؟

گفت :
آخر درون خانه بسیار تاریک است و چیزی نمی بینم !!!!

گفتند : نادان یعنی نمیدانی آن کلید را هرگز در خیابان نخواهی یافت ؟

گفت : پس چرا همه شما کلید تمام مشکلاتتان را در خارج از خود جستجو میکنید و خود را نادان نمیدانید ؟
شاه کلید، درون ماست
منتهی درون ما تاریک است و بدنبال آن در خارج از خود میگردیم .

در واقع چنگ انداختن به دنیای بیرون نوعی اتلاف وقت و هدر دادن انرژی است

@metaphortherapy🌼
از گلستان سعدی:
جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید. کسی گفت:" فلان بازرگان نوش دارو دارد اگر بخواهی باشد که دریغ ندارد. گویند آن بازرگان به بخل معروف بود."

گر به جای نانش اندر سفره بودی آفتاب
تا قیامت روز روشن کس ندیدی در جهان

جوانمرد گفت:" اگر نوش دارو خواهم دهد یا ندهد و اگر دهد منفعت کند یا نکند، باری خواستن از او زهر کشنده است."

هرچه از دونان به منت خواستی
در تن افزودی و از جان کاستی

و حکیمان گفته اند:" آب حیات اگر فروشند فی المثل با آب روی دانا نخرد که مردن به علت به از ماندن به ذلت."

اگر حنظل خوری از دست خوشخوی
به از شیرینی از دست ترشروی
@metaphortherapy🌼
غیر از بانک‌های معمولی، نوع دیگری بانک هم وجود دارد به نام بانک عاطفی، که باید هر وقت که می‌توانیم و موجودی داریم، در آن سپرده گذاری کنیم. یعنی هر زمان که انرژی و روحیه مثبت داریم، به افرادی که با آنها در ارتباط هستيم محبت کنیم، و توجه نشان دهیم. این از اصول مهم موفقیت در افرادی است که ارتباطات قوی دارند. همچنان که سپرده‌های مادی در بحران به کارمان می‌آید، سپرده‌هاى عاطفی نيز گاهی در زندگی نجات بخشمان خواهند بود
@metaphortherapy🌼
هوشنگ گلشیری:
آدم گاهی دلش می‌خواهد بنشیند و با یکی در مورد کتابی که خوانده‌است حرف بزند، درست انگار دارد دوره‌اش می‌کند. اما کو تا یکی این‌طور و آن‌همه اخت پیدا بشود؟
خواهید گفت پیدا می‌شوند. بله، می‌دانم. من هم داشتم، یکی دو تا. آنقدر با هم اخت بودیم که اگر یکی نمی‌آمد، سر وقت به پاتوق‌مان نمی‌رسید دلشوره می‌گرفتیم. بعدش، خب، معلوم است، یکی زن می‌گیرد، یکی سفر می‌رود، یکی می‌رود مذهبی می‌شود، یکی هم غیب‌ش می‌زند، خودکشی می‌کند، دست آخر وقتی خوب زیر و بالای کار را ببینی، متوجه می‌شوی که آدم‌ها بیشترشان، نمی‌توانند تا آخر خط تاب بیاورند.
@metaphortherapy🌼
گاهی آسیب، از اتفاقی که افتاده (تروما) نیست، بلکه از اتفاقی‌ست که باید در زمان خودش می‌افتاد، اما نیفتاده.

@metaphortherapy🌼
ممکن
از ناممکن میپرسد:
خانه ات کجاست؟
پاسخ می آید:
در رویای یک ناتوان
@metaphortherapy🌼
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این که چه داشته باشی، یا چه کسی باشی،
یا کجا باشی، یا مشغول چه کاری باشی تو را خوشبخت یا بدبخت نمی‌کند...

فکر تو، تو را خوشبخت یا بدبخت می‌کند....
@metaphortherapy🌼
آدمیزاد هیچگاه به اندازه ی زمانی که به کسی دلبسته می شود آسیب پذیر نیست

(فروید)

عشق و دلبسته شدن به دیگری موجب زنده شدن تمام جراحات ناخودآگاه آدمی می شود، به محض اینکه به کسی عواطف شدیدی از جنس دوست داشتن پیدا می کنیم زخم های طرد شدگی، رها شدگی، دوست نداشته شدن،نادیده گرفته شدن در ما زنده می شود و آدم ها  را به میزانی که زخم های دلبستگی بیشتری در کودکی  داشته باشند را پریشان حالتر و آشفته تر می کند.
که البته هر کس با این پریشان حالی به طریق خودش مواجه می شود یکی با کنترل کردن و پرخاشگری ، دیگری با فرار کردن به پشت دیوار بی تفاوتی و سردی، دیگری با چسبیدن و وابستگی شدید، فردی با خیانت کردن از ترس رها شدگی و طرد شدن و برخی دیگر با افسردگی و درماندگی.
تجربه ی شما از عشق و دلبستگی چگونه است؟

تعریف عشق از منظر لکان ؛
«عشق یعنی دادنِ چیزی که نداری» «به کسی که آن را نمی خواهد!»

@metaphortherapy🌼
درمان یعنی ساختن دوباره معنا،
یعنی بازنویسی روایت زندگی‌ات در حضور انسانی دیگر،
تا بتوانی به گذشته‌ات نگاه کنی، بی‌آن‌که در آن گیر کنی.

@metaphortherapy🌼
خشم: به مثابه نشانه و سودمندی
«خشم، آن بخشی از وجود توست که بیش از همه تو را دوست دارد.»

خشم زمانی ظاهر می‌شود که مورد بی‌احترامی، نادیده‌گرفته‌شدن یا بدرفتاری قرار می‌گیری.
این یک نشانه است—که تو را فرا می‌خواند تا از چیزی که به تو آسیب می‌زند فاصله بگیری.
چه رابطه‌ یا نسخه‌ای قدیمی از خودت، خشم به تو می‌گوید که زمان رفتن فرا رسیده. اگر یاد بگیری به آن گوش بدهی، به آن اعتماد کنی و آن را به متحد خود تبدیل کنی، دیگر نیازی ندارد با فریاد خود را نشان دهد.

در روان‌شناسی آدلری، خشم نشانه‌ای از احساس ناتوانی در رسیدن به هدف، یا نادیده شدن در روابط است. مساله ای وجود دارد که فرد باور دارد قادر به حل آن نیست.
فرد خشمگین در واقع تلاش می‌کند کنترل را باز پس بگیرد و احساس ارزشمندی خود را احیا کند.

استعاره:
«خشم مانند آتشی است که در شومینه روشن شده — اگر مهار و هدایت شود، گرما می‌دهد، انرژی می‌آورد و حتی از ما محافظت می‌کند. اما اگر از شومینه بیرون بزند و بی‌مهار شود، می‌تواند تمام خانه را به آتش بکشد.»
درمجله استعاره به ما بپیوندید👇
@metaphortherapy🌼
مولانا:
چه نزدیک است جانِ تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم

@metaphortherapy🌼
از “یاکوب بومه” عارف و نویسنده‌ی آلمانی در قرن هفدهم، پرسیدند: نزدیک‌ترین راه به خدا چیست؟
گفت: برای من که پینه‌دوزم، نزدیک‌ترین راه، این است که پینه دوزِ خوبی باشم، شما را نمی‌دانم.

@metaphortherapy🌼
2025/07/13 16:27:57
Back to Top
HTML Embed Code: