Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
⭕️⭕️فراموشکدهی_ایران
بر هر اهل تفکری واجب است دو کتاب #تاریخ_بیهقی و #کلیه_و_دمنه را با دقتی فراوان بخواند تا بسیاری از رمز و رازهای #بازی_قدرت را در این سرزمین دریابد.
این روزها در گوشه و کنار خاورمیانه بسیاری از وقایع همانهاست که بیهقی از هزار سال پیش به تصویر کشیده. در جملات زیر پادشاه مستبد متوهم غرق در سرمستیهاست ، خردمندان و مجربان را محبوس و محصور و مقتول و مهجور و... کرده و مشتی نورسیده ی « بله قربانگوی بیماردل» را گرد خودفراهم آورده و چند تن معدودی هم که کمی اهل تاملاند آنقدر هراسانند از خشم دستگاه جاسوسی و قضایی که مجبور به سکوتاند.
ترکان سلجوقی نواحی شمال و غرب خراسان را تسخیر کردهاند اما کسی جرأت ندارد سخن راست به سلطان کژ بگوید؛
استادم( بونصر ) گفت: این حال از آن درگذشته است که تلافی بپذیرد و سخنی که ناخوش خواهد آمد ناگفته به، و خداوند را امروز سخن ما پیران ناخوش میآید و این همه جوانان کار نادیده میخواهند. و بدین سبب صورت پیران زشت میکنند و جز خاموشی روی نیست وزیر(خواجه احمد) گفت: همچنین است و اگر ازین حدیث چیزی پرسد خاموش میباشیم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بر هر اهل تفکری واجب است دو کتاب #تاریخ_بیهقی و #کلیه_و_دمنه را با دقتی فراوان بخواند تا بسیاری از رمز و رازهای #بازی_قدرت را در این سرزمین دریابد.
این روزها در گوشه و کنار خاورمیانه بسیاری از وقایع همانهاست که بیهقی از هزار سال پیش به تصویر کشیده. در جملات زیر پادشاه مستبد متوهم غرق در سرمستیهاست ، خردمندان و مجربان را محبوس و محصور و مقتول و مهجور و... کرده و مشتی نورسیده ی « بله قربانگوی بیماردل» را گرد خودفراهم آورده و چند تن معدودی هم که کمی اهل تاملاند آنقدر هراسانند از خشم دستگاه جاسوسی و قضایی که مجبور به سکوتاند.
ترکان سلجوقی نواحی شمال و غرب خراسان را تسخیر کردهاند اما کسی جرأت ندارد سخن راست به سلطان کژ بگوید؛
استادم( بونصر ) گفت: این حال از آن درگذشته است که تلافی بپذیرد و سخنی که ناخوش خواهد آمد ناگفته به، و خداوند را امروز سخن ما پیران ناخوش میآید و این همه جوانان کار نادیده میخواهند. و بدین سبب صورت پیران زشت میکنند و جز خاموشی روی نیست وزیر(خواجه احمد) گفت: همچنین است و اگر ازین حدیث چیزی پرسد خاموش میباشیم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️دردستان
... شکست خوردهایم، سر شکستهتر از تمامی مغلوبان جهان، در نبردی که در آن به مبارزه برنخاستیم چرا که آن نبرد، هرگز نبرد ما نبود..
#محسن_یارمحمدی
پ.ن: عباس معروفی گفتهبود:
تنها شکستی بیهوده است که فاقد مبارزه باشد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... شکست خوردهایم، سر شکستهتر از تمامی مغلوبان جهان، در نبردی که در آن به مبارزه برنخاستیم چرا که آن نبرد، هرگز نبرد ما نبود..
#محسن_یارمحمدی
پ.ن: عباس معروفی گفتهبود:
تنها شکستی بیهوده است که فاقد مبارزه باشد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#یکشنبه_های_کتاب
#قلبم_راباقلبت_میزان_میکنم
#پرویز_شاپور
#کاریکلماتور
کلاهم را در عمرم یکبار #قاضی کردم #رشوه_گیر از آب در آمد...
#الف_بامداد به طنز نوشته های کوتاه اما اغلب جانکاه ِ شاپور #کاریکلماتور نام داد کاریکاتوری که به کلمات پدید می آیند
و گویا مبدع این کار همچنان سرآمد این کار باقی مانده است.
#پرویز_شاپور با همه ی بی حرفی و کم رنگی اش در سپهر ادبیات و بویژه طنز ایران چهره ای است پررنگ تر از بسیاری که در پاریس و لندن و ال.ای و... نشسته اند و در #صدسال_تنهاییشان همچنان آروغ های روشنفکرمآبانه میزنند..
راز این حضور ماندگار، که نه مریدان ِداخلی حلواحلواش میکنند و نه #غارتگر_پیر در#اژدهای بی بی سی اش مستند پررنگ ولعاب میسازد در چیست؟!
به این رازها فکر کنیم تا بعد...
به هرحال مجموعه کاریکلماتورهای شاپور را #مروارید بارها به چاپ سپرده، مجابی و عمران صلاحی و.. بر آن یادداشت نوشته اند و شش سالی پس از مرگ غریبانه ی نویسنده اش(۱۳۷۸) به بازار آمد.
چند جمله از #شاپور را بخوانید تا عمق شگفت آور طنز تلخ و شاعرانگی شیرینش را دریابید و کتاب را بخرید...
گرچه دیگر #کامی ِ#فروغ و#پرویز هم نیست که حق التالیفهای نداده را بگیرند ارشاد هم که کلی کتاب ِ پوسانده دارد در بخش سانسورش..
چرا که #کامیار نیز دوماه قبل در حبس و تنهایی خویش درگذشت..
شاید روزی کتاب دیگری از #شاپور با نام کسی دیگر چاپ شود..دنیا را چه دیدی؟!
#دنیا قفس بزرگی است.
#در ِ قفس، پرنده ی محبوس را هوایی میکند.
#تا دسته چک توی جیبم نباشد به کسی چک نمی زنم.
#در زمان انقلاب فرانسه ریشم را با گیوتین اصلاح میکردم.
#ماهی از عرض رودخانه به دریا نمیرسد.
#در زمستان کفن پشمی میپوشم.
#سایه ام حوصله ندارد مرا دنبال کند.
#برای گربه تحقیرآمیز است با مرگ موش خودکشی کند.
#سلام کردن آسان تر از سلام نکردن است.
#زبانم فیلتر دارد.
#من به پاندول ساعت بیشتر از مجسمه ی آزادی معتقدم چون حرکت دارد.
#ابر در خودش بارید....
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#قلبم_راباقلبت_میزان_میکنم
#پرویز_شاپور
#کاریکلماتور
کلاهم را در عمرم یکبار #قاضی کردم #رشوه_گیر از آب در آمد...
#الف_بامداد به طنز نوشته های کوتاه اما اغلب جانکاه ِ شاپور #کاریکلماتور نام داد کاریکاتوری که به کلمات پدید می آیند
و گویا مبدع این کار همچنان سرآمد این کار باقی مانده است.
#پرویز_شاپور با همه ی بی حرفی و کم رنگی اش در سپهر ادبیات و بویژه طنز ایران چهره ای است پررنگ تر از بسیاری که در پاریس و لندن و ال.ای و... نشسته اند و در #صدسال_تنهاییشان همچنان آروغ های روشنفکرمآبانه میزنند..
راز این حضور ماندگار، که نه مریدان ِداخلی حلواحلواش میکنند و نه #غارتگر_پیر در#اژدهای بی بی سی اش مستند پررنگ ولعاب میسازد در چیست؟!
به این رازها فکر کنیم تا بعد...
به هرحال مجموعه کاریکلماتورهای شاپور را #مروارید بارها به چاپ سپرده، مجابی و عمران صلاحی و.. بر آن یادداشت نوشته اند و شش سالی پس از مرگ غریبانه ی نویسنده اش(۱۳۷۸) به بازار آمد.
چند جمله از #شاپور را بخوانید تا عمق شگفت آور طنز تلخ و شاعرانگی شیرینش را دریابید و کتاب را بخرید...
گرچه دیگر #کامی ِ#فروغ و#پرویز هم نیست که حق التالیفهای نداده را بگیرند ارشاد هم که کلی کتاب ِ پوسانده دارد در بخش سانسورش..
چرا که #کامیار نیز دوماه قبل در حبس و تنهایی خویش درگذشت..
شاید روزی کتاب دیگری از #شاپور با نام کسی دیگر چاپ شود..دنیا را چه دیدی؟!
#دنیا قفس بزرگی است.
#در ِ قفس، پرنده ی محبوس را هوایی میکند.
#تا دسته چک توی جیبم نباشد به کسی چک نمی زنم.
#در زمان انقلاب فرانسه ریشم را با گیوتین اصلاح میکردم.
#ماهی از عرض رودخانه به دریا نمیرسد.
#در زمستان کفن پشمی میپوشم.
#سایه ام حوصله ندارد مرا دنبال کند.
#برای گربه تحقیرآمیز است با مرگ موش خودکشی کند.
#سلام کردن آسان تر از سلام نکردن است.
#زبانم فیلتر دارد.
#من به پاندول ساعت بیشتر از مجسمه ی آزادی معتقدم چون حرکت دارد.
#ابر در خودش بارید....
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Telegram
attach 📎
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#کتابستان
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی مدت هاست مجموعه ای از کتاب های مختصر و مفید را چاپ می کند که موضوع شان شرح زندگی و بیان خدمات علمی و فرهنگی بزرگ مردان و بزرگ زنان صد سال اخیر ایران است.
این کتاب های کوچک اما پر محتوا را به همه ی عزیزان بویژه جوانان و نوجوانان پیشنهاد می کنم تا بدانند که علیرغم همه ی مصائب و ویرانی های روزگار چه مردان و زنانی در این سرزمین بالیده و ایستاده اند تا آتش دانش و فرهنگ را روشن نگه دارند.
روزگاری در برنامه های وزین رادیویی #ماندگاران و #خالقان_اندیشه_وهنر، این مجموعه یکی از منابع مفید من در پژوهش و نوشتن زندگی بزرگان ایران زمین بود.
این مجموعه ی چند ده جلدی به نوعی آشنایی با تاریخ معاصر ایران نیز خواهد بود.
از خواندن این مجموعه ی گران سنگ غافل نشوید..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی مدت هاست مجموعه ای از کتاب های مختصر و مفید را چاپ می کند که موضوع شان شرح زندگی و بیان خدمات علمی و فرهنگی بزرگ مردان و بزرگ زنان صد سال اخیر ایران است.
این کتاب های کوچک اما پر محتوا را به همه ی عزیزان بویژه جوانان و نوجوانان پیشنهاد می کنم تا بدانند که علیرغم همه ی مصائب و ویرانی های روزگار چه مردان و زنانی در این سرزمین بالیده و ایستاده اند تا آتش دانش و فرهنگ را روشن نگه دارند.
روزگاری در برنامه های وزین رادیویی #ماندگاران و #خالقان_اندیشه_وهنر، این مجموعه یکی از منابع مفید من در پژوهش و نوشتن زندگی بزرگان ایران زمین بود.
این مجموعه ی چند ده جلدی به نوعی آشنایی با تاریخ معاصر ایران نیز خواهد بود.
از خواندن این مجموعه ی گران سنگ غافل نشوید..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️از نگاه دیگران (با احتیاط باید خواند)
خودکشی در اندیشهی یوکیو میشیما
در سنت فلسفی غرب، خودکشی اغلب با مفاهیم انحطاط، گریز، یا بیماری روانی تبیین شده است؛ خواه در اخلاق کانتی که آن را انکار انسانیت در خویش میدانست، خواه در نگاه اگزیستانسیالیستهایی چون کامو که خودکشی را تنها مسئلهی فلسفی جدی تلقی میکردند. اما در ژاپن، خودکشی ــ یا جیساتسو ــ از پیشینهای کاملاً متفاوت برخوردار است: نه صرفاً یک عمل مرگآفرین، بلکه رویدادی آئینی، اخلاقی، و گاه زیباییشناختی است. خودکشی، بهویژه در سنت سامورایی، نه شکست، بلکه بازیابی شرافت، و نه گریز از مسئولیت، بلکه نهایت وفاداری به آن بوده است.
یوکیو میشیما، نویسنده و متفکر ژاپنی قرن بیستم، در تقاطع این دو جهان ایستاده است: مدرنیتهی غربی و سنت ژاپنی. و خودکشی او، که نه تنها واقعی بلکه آگاهانه بازسازیشدهی یک آئین فراموششده بود، گواه بر اندیشهای پیچیده، متناقض و ژرف است؛ اندیشهای که مرگ را نه پایان، بلکه شکل متعالی زندگی میداند.
برای میشیما، بدن و زبان ــ و در معنایی وسیعتر، بدن و ایده ــ دوگانگیای بودند که باید به وحدت میرسیدند. در آثار متأخرش، خاصه در دریای بارور و مقالاتش دربارهی زیبایی و مرگ، این وسواس قابل مشاهده است: او جهان مدرن را آکنده از گفتار بیبدن، زبان تهیشده از خون، و ایدههای گسسته از تجربه میدانست. خودکشی، برای میشیما، راهی بود برای بازیابی تمامیت وجود: آن لحظه که اندیشه، بدن، زیبایی، خشونت، اخلاق و مرگ در یک نقطه متمرکز میشوند.
او در عمل سپوکو خود، تمام تضادهای مدرنیته را به نقطهی انفجار رساند. در روزی که خود را در ستاد نیروهای دفاعی ژاپن کشت، نه صرفاً اعتراض سیاسی انجام داد و نه فقط یک نمایش زیباییشناختی ترتیب داد، بلکه آیینی برپا کرد که در آن، «مرگ» خودِ ایدهی بازگشت به امکان زیستن اصیل شد. بدن او، بریدهشده و خونی، پاسخی بود به بدن بورژوایی مدرن: بدنی بیدرد، بیتعهد، و بیمعنا.
در نامهها و گفتوگوهایش، میشیما بارها به این نکته اشاره میکند که «زندگی باید در نهایت زیباییاش به پایان برسد». یا در جای دیگر میگوید« ما در زمانهای زندگی میکنیم که در آن هیچ مرگ قهرمانانهای نیست.» این نگاه، گرچه از حیث روانشناختی ممکن است هولناک یا حتی خطرناک خوانده شود، اما در سنت ژاپنی ــ که در آن مرگ زیبا میتواند غایت زندگی باشد ــ معنایی ریشهدار دارد. سپوکو، بهویژه در سنت بوشیدو، لحظهایست که در آن فرد بهطور کامل مسئولیت هستی خویش را بر عهده میگیرد؛ نوعی خود-قربانیسازی برای حفظ انسجام اخلاقی خویش.
از اینرو، خودکشی میشیما را نمیتوان در چارچوبهای رایج روانشناختی یا فلسفهی اخلاق غربی فهمید. این یک پروژهی متافیزیکی بود. او نه از رنج زیستی، بلکه از فقدان معنا رنج میبرد. و معنا، نزد او، نه در تداوم زیستن، بلکه در نحوهی مردن تجسم مییافت. مرگ، برای میشیما، تنها جایی بود که ایده و بدن میتوانستند یکی شوند؛ لحظهای که جهان، هرچند در سکوت، اما برای لحظهای کوتاه، اصیل میشود.
اما باید از نوعی رمانتیزهکردن این مرگ پرهیز کرد. میشیما در زمانهای مرد که ژاپن در حال فراموشی گذشتهاش بود؛ زمانهای که سنت بوشیدو به کاریکاتوری در ادبیات پاپ و هالیوود بدل شده بود. خودکشی او نه بازگشت به سنت، بلکه بازسازیِ آگاهانهی سنت در جهانی بود که دیگر ظرفیت آن را نداشت. از همینروست که میتوان خودکشی او را همزمان یک شکست دانست: تلاشی برای اعمال اراده در جهانی که اراده دیگر جایگاه متافیزیکی ندارد.
در نهایت، خودکشی از منظر میشیما، نه صرفاً پایان زندگی، بلکه نقطهی نهایی فلسفهی زیستن است. فلسفهای که بدن، اخلاق، زیبایی و سیاست را نه در بقای زیستی، بلکه در لحظهی مرگ به هم گره میزند. و در جهانی که مرگ را به صرف پدیدهای پزشکی تقلیل داده، مرگی چون مرگِ میشیما، بهطرزی هولناک، ما را به چیزی یادآور میشود: اینکه شاید تمام مسئله، نه زندگی یا مرگ، بلکه «نحوهی معنا دادن به بودن» است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خودکشی در اندیشهی یوکیو میشیما
در سنت فلسفی غرب، خودکشی اغلب با مفاهیم انحطاط، گریز، یا بیماری روانی تبیین شده است؛ خواه در اخلاق کانتی که آن را انکار انسانیت در خویش میدانست، خواه در نگاه اگزیستانسیالیستهایی چون کامو که خودکشی را تنها مسئلهی فلسفی جدی تلقی میکردند. اما در ژاپن، خودکشی ــ یا جیساتسو ــ از پیشینهای کاملاً متفاوت برخوردار است: نه صرفاً یک عمل مرگآفرین، بلکه رویدادی آئینی، اخلاقی، و گاه زیباییشناختی است. خودکشی، بهویژه در سنت سامورایی، نه شکست، بلکه بازیابی شرافت، و نه گریز از مسئولیت، بلکه نهایت وفاداری به آن بوده است.
یوکیو میشیما، نویسنده و متفکر ژاپنی قرن بیستم، در تقاطع این دو جهان ایستاده است: مدرنیتهی غربی و سنت ژاپنی. و خودکشی او، که نه تنها واقعی بلکه آگاهانه بازسازیشدهی یک آئین فراموششده بود، گواه بر اندیشهای پیچیده، متناقض و ژرف است؛ اندیشهای که مرگ را نه پایان، بلکه شکل متعالی زندگی میداند.
برای میشیما، بدن و زبان ــ و در معنایی وسیعتر، بدن و ایده ــ دوگانگیای بودند که باید به وحدت میرسیدند. در آثار متأخرش، خاصه در دریای بارور و مقالاتش دربارهی زیبایی و مرگ، این وسواس قابل مشاهده است: او جهان مدرن را آکنده از گفتار بیبدن، زبان تهیشده از خون، و ایدههای گسسته از تجربه میدانست. خودکشی، برای میشیما، راهی بود برای بازیابی تمامیت وجود: آن لحظه که اندیشه، بدن، زیبایی، خشونت، اخلاق و مرگ در یک نقطه متمرکز میشوند.
او در عمل سپوکو خود، تمام تضادهای مدرنیته را به نقطهی انفجار رساند. در روزی که خود را در ستاد نیروهای دفاعی ژاپن کشت، نه صرفاً اعتراض سیاسی انجام داد و نه فقط یک نمایش زیباییشناختی ترتیب داد، بلکه آیینی برپا کرد که در آن، «مرگ» خودِ ایدهی بازگشت به امکان زیستن اصیل شد. بدن او، بریدهشده و خونی، پاسخی بود به بدن بورژوایی مدرن: بدنی بیدرد، بیتعهد، و بیمعنا.
در نامهها و گفتوگوهایش، میشیما بارها به این نکته اشاره میکند که «زندگی باید در نهایت زیباییاش به پایان برسد». یا در جای دیگر میگوید« ما در زمانهای زندگی میکنیم که در آن هیچ مرگ قهرمانانهای نیست.» این نگاه، گرچه از حیث روانشناختی ممکن است هولناک یا حتی خطرناک خوانده شود، اما در سنت ژاپنی ــ که در آن مرگ زیبا میتواند غایت زندگی باشد ــ معنایی ریشهدار دارد. سپوکو، بهویژه در سنت بوشیدو، لحظهایست که در آن فرد بهطور کامل مسئولیت هستی خویش را بر عهده میگیرد؛ نوعی خود-قربانیسازی برای حفظ انسجام اخلاقی خویش.
از اینرو، خودکشی میشیما را نمیتوان در چارچوبهای رایج روانشناختی یا فلسفهی اخلاق غربی فهمید. این یک پروژهی متافیزیکی بود. او نه از رنج زیستی، بلکه از فقدان معنا رنج میبرد. و معنا، نزد او، نه در تداوم زیستن، بلکه در نحوهی مردن تجسم مییافت. مرگ، برای میشیما، تنها جایی بود که ایده و بدن میتوانستند یکی شوند؛ لحظهای که جهان، هرچند در سکوت، اما برای لحظهای کوتاه، اصیل میشود.
اما باید از نوعی رمانتیزهکردن این مرگ پرهیز کرد. میشیما در زمانهای مرد که ژاپن در حال فراموشی گذشتهاش بود؛ زمانهای که سنت بوشیدو به کاریکاتوری در ادبیات پاپ و هالیوود بدل شده بود. خودکشی او نه بازگشت به سنت، بلکه بازسازیِ آگاهانهی سنت در جهانی بود که دیگر ظرفیت آن را نداشت. از همینروست که میتوان خودکشی او را همزمان یک شکست دانست: تلاشی برای اعمال اراده در جهانی که اراده دیگر جایگاه متافیزیکی ندارد.
در نهایت، خودکشی از منظر میشیما، نه صرفاً پایان زندگی، بلکه نقطهی نهایی فلسفهی زیستن است. فلسفهای که بدن، اخلاق، زیبایی و سیاست را نه در بقای زیستی، بلکه در لحظهی مرگ به هم گره میزند. و در جهانی که مرگ را به صرف پدیدهای پزشکی تقلیل داده، مرگی چون مرگِ میشیما، بهطرزی هولناک، ما را به چیزی یادآور میشود: اینکه شاید تمام مسئله، نه زندگی یا مرگ، بلکه «نحوهی معنا دادن به بودن» است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
⭕️⭕️ پریشان سرودهها
عاشقانه
مرا
از چنگال خستهگیهای خدایی که هزار سال
یا
خستهگیها را از دست منی که محال پشت محال...
دستی باید تار و پودش باران
تاک شود و بپیچد به پیکر داغدیدهی من
و بکَنَد از تمامی این تن
هرآنچه غیر از سرانگشتانی شوخ و شیطان
جز با تنی از برفهای همیشه
کدام زن
میتواند بنشیند بر دشت کویر من؟
تا بدون حرف
به یادم بیاورد
روزگاری دریایی بود
مادر باران
پدر برف ...
#محسن_یارمحمدی
اردیبهشت ۱۴۰۴
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عاشقانه
مرا
از چنگال خستهگیهای خدایی که هزار سال
یا
خستهگیها را از دست منی که محال پشت محال...
دستی باید تار و پودش باران
تاک شود و بپیچد به پیکر داغدیدهی من
و بکَنَد از تمامی این تن
هرآنچه غیر از سرانگشتانی شوخ و شیطان
جز با تنی از برفهای همیشه
کدام زن
میتواند بنشیند بر دشت کویر من؟
تا بدون حرف
به یادم بیاورد
روزگاری دریایی بود
مادر باران
پدر برف ...
#محسن_یارمحمدی
اردیبهشت ۱۴۰۴
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
05-Bogzar Ta Besoozam
Marziyeh - [ Listen2Music.ir ]
#نوای_همیشه
#از_من_بگذر
بانو #مرضیه نیز یکی دیگر از هزاران هزار جان سوخته ی این چند دهه ی سخت و ویرانگر است. دهه هایی که ساخته ی بیگانگان است به یاری تک تک ما..
آهنگساز نازنین #همایون_خرم است و کلام از #تورج_نگهبان ...
نوازندگان کامیاب بادا ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#از_من_بگذر
بانو #مرضیه نیز یکی دیگر از هزاران هزار جان سوخته ی این چند دهه ی سخت و ویرانگر است. دهه هایی که ساخته ی بیگانگان است به یاری تک تک ما..
آهنگساز نازنین #همایون_خرم است و کلام از #تورج_نگهبان ...
نوازندگان کامیاب بادا ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️از نگاه دیگران
💥۷۷ امین سالگرد تاسیس اسرائیل و گزارش محققان نسل کشی و هولوکاست
✍️ امروز دقیقا ۷۷ سال از اعلام موجودیت رژیم اسراییل در شامگاه ۱۴ می ۱۹۴۸ می گذرد، ۷۷ سال خونین، جنگ، ترور و سرکوب. تراژدی امروز غزه فقط برگی از این دوران است. در سفر جنجالی ترامپ به کشورهای خلیج فارس نیز نه برای میزبان و نه میهمان، تراژدی بشری امروز در غزه جایگاهی نداشت و بسیار حاشیه ای بود.
به اینمناسبت گزارش تازه و بسیار مهم زیر را باز نشر می کنم👇
https://www.tg-me.com/emadbaghi
🟢تحقیق فوقالعاده قدرتمند در روزنامه هلندی NRC:
هفت تن از برجستهترین محققان نسلکشی جهان — از جمله کارشناسان مشهور هولوکاست — اقدامات اسرائیل در غزه را نسلکشی توصیف میکنند.
و به گفته آنها، تقریباً تمام همکارانشان با این نظر موافق هستند.
اینها فعال سیاسی نیستند. آنها شامل محققان هولوکاست و رؤسای مراکز تحقیقاتی مهم نسلکشی هستند. دانشمندانی از اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، استرالیا و هلند.
و آنها دچار اختلاف نظر نیستند. بدون استثنا، آنها اقدامات اسرائیل را "نسلکشی" توصیف میکنند.
راز سگال (محقق اسرائیلی): "آیا میتوانم از کسی نام ببرم که به کارش احترام میگذارم و این را نسلکشی نمیداند؟ خیر."
اوگور اومیت اونگور (دانشگاه آمستردام و NIOD): "من چنین افرادی را نمیشناسم."
شواهد غیرقابل انکار است: بیش از ۵۳,۰۰۰ فلسطینی کشته، حداقل ۱۵,۰۰۰ کودک جان باخته، مسدود کردن غذا، آب، دارو، بمباران بیوقفه بیمارستانها و اردوگاههای چادری، و فراخوانهای مکرر وزرای اسرائیلی برای گرسنگی و نابودی غزه.
این محققان تأکید میکنند: نسلکشی یک فرآیند است، یک کلید دوحالته نیست. و قرار نیست با هولوکاست مطابقت داشته باشد.
بلکه درباره سیاستهای عمدی — مانند گرسنگی اجباری، آوارگی، و کشتار جمعی — است که هدف آن نابودی یک گروه، به طور کامل یا جزئی است.
*برای ملانی اوبراین، رئیس انجمن بینالمللی محققان نسلکشی، عامل تعیینکننده خودداری عمدی از ارائه غذا، آب، سرپناه و بهداشت بود.
برای راز سگال "اظهارات آشکارا نسلکشی" رهبران اسرائیلی بود.
این الگو به سادگی بسیار آشناست. کشتارهای جمعی. گفتمان غیرانسانیکننده. بیتوجهی آشکار به جان غیرنظامیان.
و خودداری از پیروی از دستورات دیوان بینالمللی دادگستری برای اجازه ارسال کمک و توقف تحریک.
حتی صداهای محتاط هم تغییر کردهاند. شموئل لدرمن، محقق اسرائیلی، با برچسب نسلکشی مخالف بود — تا اینکه دید حکم دیوان بینالمللی دادگستری نادیده گرفته شد، گذرگاه رفح مسدود شد، و برآوردهای معتبر از بیش از ۱۰۰,۰۰۰ کشته.
اکنون او میگوید: این نسلکشی است.
کارشناسان هولوکاست در ابتدا برای نامیدن این اقدامات به عنوان نسلکشی محتاطتر بودهاند، اما شکاف با دیگر محققان نسلکشی در حال کاهش است.
"آسان نیست،" میگوید اوگور اومیت اونگور، "به ویژه وقتی به تداوم بودجه خود فکر میکنید."
اتهام یهودستیزی تأثیر سرد کنندهای بر آزادی بیان درباره رفتار اسرائیل داشته است.
هاروارد دو مدیر مرکز خاورمیانه خود را اخراج کرد. انتصاب راز سگال به عنوان رئیس مرکز مطالعات هولوکاست و نسلکشی در دانشگاه مینهسوتا لغو شد.
یک محقق برجسته آلمانی در این زمینه، که با شرط ناشناس ماندن صحبت میکند، این موضوع را در آلمان "سمی" توصیف میکند.
او میگوید صرفاً مطرح کردن احتمال نسلکشی، باعث میشود فوراً به شما برچسب یهودستیز زده شود.
او اضافه میکند که اگر کشور دیگری مسئول این اقدامات بود، آلمانیها بدون تردید هشدار میدادند و آن را خشونت نسلکشی مینامیدند. همانطور که پس از قتلعام روسها در شهر اوکراینی بوچا چنین کردند.
طبق کنوانسیون نسلکشی، کشورها موظف به اقدام هستند — نه زمانی که نسلکشی ثابت شود، بلکه زمانی که خطر نسلکشی وجود داشته باشد.
این آستانه مدتهاست که رد شده است.
نسلکشی فقط یک جنایت جنگی دیگر نیست. این "جنایت جنایتها" است — تلاش عمدی برای نابودی یک ملت.
این چیزی است که به گفته کارشناسان برتر نسلکشی جهان، در غزه در حال وقوع است.
🔸راتگر برگمن: من سپاسگزارم که روزنامههایی مانند @nrc قطبنمای خبرنگاری و اخلاقی خود را دنبال میکنند. کاش نشریات جدی بیشتری شجاعت انجام همین کار را داشتند.
🔻لینک به متن کامل مقاله :
https://t.co/7DZOFghUMJ
🔻لینک به پست در کانال تلگرام بین دوگانگی ها:
https://www.tg-me.com/BetweenDichotomies/1833
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💥۷۷ امین سالگرد تاسیس اسرائیل و گزارش محققان نسل کشی و هولوکاست
✍️ امروز دقیقا ۷۷ سال از اعلام موجودیت رژیم اسراییل در شامگاه ۱۴ می ۱۹۴۸ می گذرد، ۷۷ سال خونین، جنگ، ترور و سرکوب. تراژدی امروز غزه فقط برگی از این دوران است. در سفر جنجالی ترامپ به کشورهای خلیج فارس نیز نه برای میزبان و نه میهمان، تراژدی بشری امروز در غزه جایگاهی نداشت و بسیار حاشیه ای بود.
به اینمناسبت گزارش تازه و بسیار مهم زیر را باز نشر می کنم👇
https://www.tg-me.com/emadbaghi
🟢تحقیق فوقالعاده قدرتمند در روزنامه هلندی NRC:
هفت تن از برجستهترین محققان نسلکشی جهان — از جمله کارشناسان مشهور هولوکاست — اقدامات اسرائیل در غزه را نسلکشی توصیف میکنند.
و به گفته آنها، تقریباً تمام همکارانشان با این نظر موافق هستند.
اینها فعال سیاسی نیستند. آنها شامل محققان هولوکاست و رؤسای مراکز تحقیقاتی مهم نسلکشی هستند. دانشمندانی از اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، استرالیا و هلند.
و آنها دچار اختلاف نظر نیستند. بدون استثنا، آنها اقدامات اسرائیل را "نسلکشی" توصیف میکنند.
راز سگال (محقق اسرائیلی): "آیا میتوانم از کسی نام ببرم که به کارش احترام میگذارم و این را نسلکشی نمیداند؟ خیر."
اوگور اومیت اونگور (دانشگاه آمستردام و NIOD): "من چنین افرادی را نمیشناسم."
شواهد غیرقابل انکار است: بیش از ۵۳,۰۰۰ فلسطینی کشته، حداقل ۱۵,۰۰۰ کودک جان باخته، مسدود کردن غذا، آب، دارو، بمباران بیوقفه بیمارستانها و اردوگاههای چادری، و فراخوانهای مکرر وزرای اسرائیلی برای گرسنگی و نابودی غزه.
این محققان تأکید میکنند: نسلکشی یک فرآیند است، یک کلید دوحالته نیست. و قرار نیست با هولوکاست مطابقت داشته باشد.
بلکه درباره سیاستهای عمدی — مانند گرسنگی اجباری، آوارگی، و کشتار جمعی — است که هدف آن نابودی یک گروه، به طور کامل یا جزئی است.
*برای ملانی اوبراین، رئیس انجمن بینالمللی محققان نسلکشی، عامل تعیینکننده خودداری عمدی از ارائه غذا، آب، سرپناه و بهداشت بود.
برای راز سگال "اظهارات آشکارا نسلکشی" رهبران اسرائیلی بود.
این الگو به سادگی بسیار آشناست. کشتارهای جمعی. گفتمان غیرانسانیکننده. بیتوجهی آشکار به جان غیرنظامیان.
و خودداری از پیروی از دستورات دیوان بینالمللی دادگستری برای اجازه ارسال کمک و توقف تحریک.
حتی صداهای محتاط هم تغییر کردهاند. شموئل لدرمن، محقق اسرائیلی، با برچسب نسلکشی مخالف بود — تا اینکه دید حکم دیوان بینالمللی دادگستری نادیده گرفته شد، گذرگاه رفح مسدود شد، و برآوردهای معتبر از بیش از ۱۰۰,۰۰۰ کشته.
اکنون او میگوید: این نسلکشی است.
کارشناسان هولوکاست در ابتدا برای نامیدن این اقدامات به عنوان نسلکشی محتاطتر بودهاند، اما شکاف با دیگر محققان نسلکشی در حال کاهش است.
"آسان نیست،" میگوید اوگور اومیت اونگور، "به ویژه وقتی به تداوم بودجه خود فکر میکنید."
اتهام یهودستیزی تأثیر سرد کنندهای بر آزادی بیان درباره رفتار اسرائیل داشته است.
هاروارد دو مدیر مرکز خاورمیانه خود را اخراج کرد. انتصاب راز سگال به عنوان رئیس مرکز مطالعات هولوکاست و نسلکشی در دانشگاه مینهسوتا لغو شد.
یک محقق برجسته آلمانی در این زمینه، که با شرط ناشناس ماندن صحبت میکند، این موضوع را در آلمان "سمی" توصیف میکند.
او میگوید صرفاً مطرح کردن احتمال نسلکشی، باعث میشود فوراً به شما برچسب یهودستیز زده شود.
او اضافه میکند که اگر کشور دیگری مسئول این اقدامات بود، آلمانیها بدون تردید هشدار میدادند و آن را خشونت نسلکشی مینامیدند. همانطور که پس از قتلعام روسها در شهر اوکراینی بوچا چنین کردند.
طبق کنوانسیون نسلکشی، کشورها موظف به اقدام هستند — نه زمانی که نسلکشی ثابت شود، بلکه زمانی که خطر نسلکشی وجود داشته باشد.
این آستانه مدتهاست که رد شده است.
نسلکشی فقط یک جنایت جنگی دیگر نیست. این "جنایت جنایتها" است — تلاش عمدی برای نابودی یک ملت.
این چیزی است که به گفته کارشناسان برتر نسلکشی جهان، در غزه در حال وقوع است.
🔸راتگر برگمن: من سپاسگزارم که روزنامههایی مانند @nrc قطبنمای خبرنگاری و اخلاقی خود را دنبال میکنند. کاش نشریات جدی بیشتری شجاعت انجام همین کار را داشتند.
🔻لینک به متن کامل مقاله :
https://t.co/7DZOFghUMJ
🔻لینک به پست در کانال تلگرام بین دوگانگی ها:
https://www.tg-me.com/BetweenDichotomies/1833
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
NRC
Zeven gerenommeerde wetenschappers vrijwel eensgezind: Israël pleegt in Gaza genocide
Genocidestudies: NRC sprak zeven gerenommeerde genocide-onderzoekers over Gaza. Zij zijn lang niet zo verdeeld als de publieke opinie: zonder uitzondering kwalificeren ze de Israëlische acties als ‘genocidaal’. En volgens hen zijn nagenoeg al hun collega’s…
#کوتابلندآه
...میوزد طوفان
درختهای پیر شکستند
نرم میرقصد شاخهی تُرد جوان...
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
...میوزد طوفان
درختهای پیر شکستند
نرم میرقصد شاخهی تُرد جوان...
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from محسن یارمحمدی
خیام.aac
2.4 MB
⭕️⭕️خیام_جان
خیام نیز همچون اغلب بزرگان این سرزمین ناشناخته مانده است. نه تنها نزد عموم مردم که حتا نزد کسانی که دههها عمر بر سر کسب دانش و دانایی نهادهاند. شاید بزرگی و آشکارهگی هر چیزی خود ، بزرگترین عامل پنهان ماندن آن چیز باشد.
کسی چه میداند؟
چند رباعی با همین گوشی همراه ضبط کردم برای ۲۸ اردیبهشت که سالروز یاد خیام بزرگ است. با نوای سلانه ی استاد حسین علیزاده که عمرش دراز باد...
@niyazestannarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خیام نیز همچون اغلب بزرگان این سرزمین ناشناخته مانده است. نه تنها نزد عموم مردم که حتا نزد کسانی که دههها عمر بر سر کسب دانش و دانایی نهادهاند. شاید بزرگی و آشکارهگی هر چیزی خود ، بزرگترین عامل پنهان ماندن آن چیز باشد.
کسی چه میداند؟
چند رباعی با همین گوشی همراه ضبط کردم برای ۲۸ اردیبهشت که سالروز یاد خیام بزرگ است. با نوای سلانه ی استاد حسین علیزاده که عمرش دراز باد...
@niyazestannarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from محسن یارمحمدی
⭕️⭕️یادداشتی بر یادداشتی
دربارهٔ «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست»
از «اوراق پریشان ۷» نوشتهٔ محمدرضا ضیاء:
[…]نکتهٔ نگفته ارتباط «الف قامت دوست» و «سینهٔ عاشق» است. چرا باید بر این «لوح» آن حرف (الف) باشد؟ پاسخ در لغتنامهٔ دهخدا و شواهد مربوط (ذیل مدخل الف) است.
آنگونه که از این شواهد برمیآید، عاشقان بر سینه خطی مثل الف میکشیدهاند و این بیت اشاره به آن «رسم» است؛
الف بر سینه بریدن یا کشیدن؛ در ولایت رسمی است که عاشقان و قلندران و ماتمیان الف بر سینه میکشند و گاهی به نیل داغ میکشند. (بهار عجم)، (آنندراج):
تو که بر سینه الف میکشی از جلوهٔ سرو
آه از آن روز که آن قامت دلجو بینی
(صائب تبریزی، از آنندراج)
خلوت فانوس جای شمع عالمسوز نیست
این الف بر سینهٔ پروانه میباید کشید
(صائب تبریزی، از آنندراج)
الف کشند ملائک ز فوت اکبرشاه
(مصرع از آنندراج)
داغداران تو بر سینه بریدند الف
(ظهوری، از آنندراج).
گویا اینجا نیز در شعر حافظ باید «لوح دل» را همان «لوح سینه» فرض کرد و آن را اشارتی به رسم مزبور دانست.
🔴🔴یادداشت تکمله از محسن یارمحمدی 👇
جالب بود و قابل تامل و باید برای اثباتش کلی نکته سنجید.
۱- همیشه میگفتم اگر جای حافظ بودم میگفتم «الف قامت یار» نه الف قامت دوست..
در دومی، الف در قامت وجود دارد. تمام حروف چسبیده به خط زمینهاند و این دوست است که با قامت «الف» سان ایستاده و این ایستادن در خود #قامت(از قیام) مستتر است
تشبیه قامت دوست به الف( قامت دوست همچون الف است) که راست و استوار است و نیز این الف آغاز است و آغاز یادگیری و دانایی و..
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
اما وقتی میگوییم الف قامت یار جدای از الف قامت ، الف کلمهی یار هم شبکه* معنایی ، آوایی و حتا نوشتاری را گسترده تر و محکم تر میکند
۲- ابیاتی که نمونه آورده شده بیشتر از قرن دهم به بعد است و در زبان شاعران سبک اصفهانی و لابد بعدن هندی. نکته این است که این الف داغ که در متون پس از قرن دهم و دورهی قاجار نیز هست قبل از آن بوده است؟ در زبان خراسانیان ( سنایی و عطار و مولانا) شیرازیان (حافظ و سعدی و خواجو ) ندیدهام
آیا این یک امر متاخر نیست؟
۳- لوح همان دفتر مشق بچههاست. که روی آن تمرین دانش اندوزی میکنند. این دانش اندوزی از منظر معرفت اندیشان ما نوعی کشف است. بدین معنا که معرفت، بازیابی است. بازیابی آنچه قبلن بوده. این لوح پیش از یادگیری در جهان ِ هست، الف آغازی رویش حک بوده. حتا حدیثی به یاد دارم ( مبهم و نا مطمئن و معلوم است برساختهی ذهن ایرانیان ) که «اول ما خلق الله الف.»
به یاد داشته باشیم «لوح محفوظ» قرآن از نظر عارفان ایرانزمین همین دل است که جز خدا هیچ چیز دیگر ترش نقش نمیبندد و هیچ چیز هم نمیتواند آن را زایل کند
از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدم
از لوح سینه نقشت هرگز نگشت زایل
مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینهی حافظ
که زخم تیغ دلدار است و دیگرگون نخواهدشد
علی ای حال حکایت جالب خواهد داشت این پژوهش.
عجالتن باشد تا بعد.
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestsnbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دربارهٔ «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست»
از «اوراق پریشان ۷» نوشتهٔ محمدرضا ضیاء:
[…]نکتهٔ نگفته ارتباط «الف قامت دوست» و «سینهٔ عاشق» است. چرا باید بر این «لوح» آن حرف (الف) باشد؟ پاسخ در لغتنامهٔ دهخدا و شواهد مربوط (ذیل مدخل الف) است.
آنگونه که از این شواهد برمیآید، عاشقان بر سینه خطی مثل الف میکشیدهاند و این بیت اشاره به آن «رسم» است؛
الف بر سینه بریدن یا کشیدن؛ در ولایت رسمی است که عاشقان و قلندران و ماتمیان الف بر سینه میکشند و گاهی به نیل داغ میکشند. (بهار عجم)، (آنندراج):
تو که بر سینه الف میکشی از جلوهٔ سرو
آه از آن روز که آن قامت دلجو بینی
(صائب تبریزی، از آنندراج)
خلوت فانوس جای شمع عالمسوز نیست
این الف بر سینهٔ پروانه میباید کشید
(صائب تبریزی، از آنندراج)
الف کشند ملائک ز فوت اکبرشاه
(مصرع از آنندراج)
داغداران تو بر سینه بریدند الف
(ظهوری، از آنندراج).
گویا اینجا نیز در شعر حافظ باید «لوح دل» را همان «لوح سینه» فرض کرد و آن را اشارتی به رسم مزبور دانست.
🔴🔴یادداشت تکمله از محسن یارمحمدی 👇
جالب بود و قابل تامل و باید برای اثباتش کلی نکته سنجید.
۱- همیشه میگفتم اگر جای حافظ بودم میگفتم «الف قامت یار» نه الف قامت دوست..
در دومی، الف در قامت وجود دارد. تمام حروف چسبیده به خط زمینهاند و این دوست است که با قامت «الف» سان ایستاده و این ایستادن در خود #قامت(از قیام) مستتر است
تشبیه قامت دوست به الف( قامت دوست همچون الف است) که راست و استوار است و نیز این الف آغاز است و آغاز یادگیری و دانایی و..
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
اما وقتی میگوییم الف قامت یار جدای از الف قامت ، الف کلمهی یار هم شبکه* معنایی ، آوایی و حتا نوشتاری را گسترده تر و محکم تر میکند
۲- ابیاتی که نمونه آورده شده بیشتر از قرن دهم به بعد است و در زبان شاعران سبک اصفهانی و لابد بعدن هندی. نکته این است که این الف داغ که در متون پس از قرن دهم و دورهی قاجار نیز هست قبل از آن بوده است؟ در زبان خراسانیان ( سنایی و عطار و مولانا) شیرازیان (حافظ و سعدی و خواجو ) ندیدهام
آیا این یک امر متاخر نیست؟
۳- لوح همان دفتر مشق بچههاست. که روی آن تمرین دانش اندوزی میکنند. این دانش اندوزی از منظر معرفت اندیشان ما نوعی کشف است. بدین معنا که معرفت، بازیابی است. بازیابی آنچه قبلن بوده. این لوح پیش از یادگیری در جهان ِ هست، الف آغازی رویش حک بوده. حتا حدیثی به یاد دارم ( مبهم و نا مطمئن و معلوم است برساختهی ذهن ایرانیان ) که «اول ما خلق الله الف.»
به یاد داشته باشیم «لوح محفوظ» قرآن از نظر عارفان ایرانزمین همین دل است که جز خدا هیچ چیز دیگر ترش نقش نمیبندد و هیچ چیز هم نمیتواند آن را زایل کند
از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدم
از لوح سینه نقشت هرگز نگشت زایل
مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینهی حافظ
که زخم تیغ دلدار است و دیگرگون نخواهدشد
علی ای حال حکایت جالب خواهد داشت این پژوهش.
عجالتن باشد تا بعد.
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestsnbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
⭕️⭕️نزار _قبانی
حبک یا عمیقة العینین
تطرف
تصوف
عبادة
حبک مثل الموت والولادة
صعب بأن یعاد مرتین..
-------برگردان: محسن یارمحمدی
ای دیدهگان تو ژرفا
عشقت اغراق
عشقت تصوف
عشقت پرستش
عشقت بهسان مرگ
به رنگ تولد
محال است دوبار اتفاق بیفتد
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️نزار _قبانی
حبک یا عمیقة العینین
تطرف
تصوف
عبادة
حبک مثل الموت والولادة
صعب بأن یعاد مرتین..
-------برگردان: محسن یارمحمدی
ای دیدهگان تو ژرفا
عشقت اغراق
عشقت تصوف
عشقت پرستش
عشقت بهسان مرگ
به رنگ تولد
محال است دوبار اتفاق بیفتد
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#کوتابلندآه
گاه می گویم: رها کن هرچه هست
بگذر از نیک و بد و بالا و پست
می روم آهنگ رفتن سر کنم
می تراود عطر چشمت مست مست
#محسن_بارانی ۲آذر ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
گاه می گویم: رها کن هرچه هست
بگذر از نیک و بد و بالا و پست
می روم آهنگ رفتن سر کنم
می تراود عطر چشمت مست مست
#محسن_بارانی ۲آذر ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️نوغزلهای_قدیمی
#محسن_بارانی
کوتاه ترین فاصله ی ِ لایتناهی
من هستم و دستان تو وچشم بهراهی
شب رنگ دوچشمان تورا وام گرفته
تا موی تو رقصیده به دامان سیاهی
من ماندم و آشفتگی روز قیامت
آن شب که مرا برد به پابوس نگاهی
پرونده ی پاکیزهی ما مایهی شرم است
باید مددی جست هم از شوق گناهی
تاحسرت من هست و تنت،فاصله بهتر
تا بلکه نسوزد لبت از آتش ِ آهی
طوفان نگاه تو درخشید و پس از آن
درچشم تو سرگشته ترم از پر ِ کاهی
تا رستم مهر تو نجاتم دهد ای عشق
یوسف که نه اما شده ام بیژن چاهی
من تاب تجلی مدام تو ندارم
برجان و تنم جلوه بکن گاه به گاهی
تا جاری آغوش تو باید بشتابیم
باشد که نگندیم به مرداب تباهی
ای چشمه تر از ابر درآغوش بهاران
باران تر از آنی که مرا تشنه بخواهی
آغاز فروردین ۱۳۹۷
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محسن_بارانی
کوتاه ترین فاصله ی ِ لایتناهی
من هستم و دستان تو وچشم بهراهی
شب رنگ دوچشمان تورا وام گرفته
تا موی تو رقصیده به دامان سیاهی
من ماندم و آشفتگی روز قیامت
آن شب که مرا برد به پابوس نگاهی
پرونده ی پاکیزهی ما مایهی شرم است
باید مددی جست هم از شوق گناهی
تاحسرت من هست و تنت،فاصله بهتر
تا بلکه نسوزد لبت از آتش ِ آهی
طوفان نگاه تو درخشید و پس از آن
درچشم تو سرگشته ترم از پر ِ کاهی
تا رستم مهر تو نجاتم دهد ای عشق
یوسف که نه اما شده ام بیژن چاهی
من تاب تجلی مدام تو ندارم
برجان و تنم جلوه بکن گاه به گاهی
تا جاری آغوش تو باید بشتابیم
باشد که نگندیم به مرداب تباهی
ای چشمه تر از ابر درآغوش بهاران
باران تر از آنی که مرا تشنه بخواهی
آغاز فروردین ۱۳۹۷
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه
ایستگاه را
به اشتباه
پیاده شدیم ما
و تا قطار بعدی
باید عمری به انتظار
این پا
آن پا....
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ایستگاه را
به اشتباه
پیاده شدیم ما
و تا قطار بعدی
باید عمری به انتظار
این پا
آن پا....
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#شعرهایی که باید حفظ کرد
#فروغ شعر معاصر
پاسخ
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هرچند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید اوکه به لطف وصفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
طوفان طعنه خنده ی ما را زلب نشست
کوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
آن آتشی که در دل ما شعله می کشید
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم ازشرار عشق
نام گناهکاره ی رسوا نداده بود
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
درگوش هم حکایت عشق مدام ما
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
@niyazestanbarani
#فروغ شعر معاصر
پاسخ
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هرچند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید اوکه به لطف وصفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
طوفان طعنه خنده ی ما را زلب نشست
کوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
آن آتشی که در دل ما شعله می کشید
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم ازشرار عشق
نام گناهکاره ی رسوا نداده بود
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
درگوش هم حکایت عشق مدام ما
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
@niyazestanbarani
Telegram
Forwarded from اتچ بات
#کتاب_بخوانیم
#زیر_آسمانهای_جهان
#داریوش_شایگان (به تعبیر برخی بزرگترین فیلسوف ایرانی ِ ایران امروز) دوم فروردین پس از اغمایی تقریبا دوماهه در بخش مراقبتهای ویژه ی بیمارستان #فیروزگر جسمش را از #زیر_آسمانهای_جهان به در برد و نقاب خاکی را بر چهره کشید که بسیارش دوست میداشت، خاکی که یکی از اسباب اصلی تنوع آسمانهای جهان است.
رنگین_کمان #ایران ترکیبی است از رنگهای متنوع قومی، تیره ای، جغرافیایی، مذهبی، زبانی و...که در آسمان #ایران فرهنگی همچنان میدرخشد و شاید همین زیستنگاه بود که شایگان را مسافر ِ آسمانهای جهان کرد و به این نتیجه رساند که؛ اگر ایران اینهمه رنگارنگ توانسته طی قرون و اعصار به شیرازه ی زبان اهورایی فارسی مأمن زندگی مصالحت آمیز اینهمه تنوع باشد، چرا آسمانهای جهان نتواند در ذیل آسمان بشریت، آرام زندگی کنند؟!
#شایگان در نگاه من خلف همه ی متفکران ایرانی است. کسانی که تفکر برایشان چیزی ازجنس سلوک است و تجلی و نه سلوک را انتهایی است و نه کثرات تجلی واحده را نهایتی...
پرداختن به زندگی و گونه ی سلوک شایگان مجالی وسیع میخواهد اما اگر شما با همین چند سطر خارخار ِ جستجو را در خویش احساس میکنید، درایام باقیمانده ی تعطیلات حتما کتاب #زیر_آسمانهای_جهان را بخوانید که در واقع شرح ِ بخشی از سلوک این جان جستجوگر است در گفتگو با رامین جهانبگلو. کاری که #فرزان_روز آن را منتشر کرده است.و ۲۹۵ صفحه ویک مقدمه دارد.
پدرم نوعی پرستش شبه مذهبی به این زبان داشت...این مرد ِ آذربایجانی نسبت به رسالت زبان فارسی در ایجاد تمرکز، که پایه ی وحدت کشور بود، سخت هشیار بود. زیرا که ایران -چه بخواهیم و نخواهیم- همواره امپراتوری ای متشکل از قوم ها و زبانهای مختلف بوده است که بواسطه ی فرهنگ فاخر زبان فارسی به یکدیگر پیوند خورده است.
متن کتاب ص ۲
@niyazestanbarani
#زیر_آسمانهای_جهان
#داریوش_شایگان (به تعبیر برخی بزرگترین فیلسوف ایرانی ِ ایران امروز) دوم فروردین پس از اغمایی تقریبا دوماهه در بخش مراقبتهای ویژه ی بیمارستان #فیروزگر جسمش را از #زیر_آسمانهای_جهان به در برد و نقاب خاکی را بر چهره کشید که بسیارش دوست میداشت، خاکی که یکی از اسباب اصلی تنوع آسمانهای جهان است.
رنگین_کمان #ایران ترکیبی است از رنگهای متنوع قومی، تیره ای، جغرافیایی، مذهبی، زبانی و...که در آسمان #ایران فرهنگی همچنان میدرخشد و شاید همین زیستنگاه بود که شایگان را مسافر ِ آسمانهای جهان کرد و به این نتیجه رساند که؛ اگر ایران اینهمه رنگارنگ توانسته طی قرون و اعصار به شیرازه ی زبان اهورایی فارسی مأمن زندگی مصالحت آمیز اینهمه تنوع باشد، چرا آسمانهای جهان نتواند در ذیل آسمان بشریت، آرام زندگی کنند؟!
#شایگان در نگاه من خلف همه ی متفکران ایرانی است. کسانی که تفکر برایشان چیزی ازجنس سلوک است و تجلی و نه سلوک را انتهایی است و نه کثرات تجلی واحده را نهایتی...
پرداختن به زندگی و گونه ی سلوک شایگان مجالی وسیع میخواهد اما اگر شما با همین چند سطر خارخار ِ جستجو را در خویش احساس میکنید، درایام باقیمانده ی تعطیلات حتما کتاب #زیر_آسمانهای_جهان را بخوانید که در واقع شرح ِ بخشی از سلوک این جان جستجوگر است در گفتگو با رامین جهانبگلو. کاری که #فرزان_روز آن را منتشر کرده است.و ۲۹۵ صفحه ویک مقدمه دارد.
پدرم نوعی پرستش شبه مذهبی به این زبان داشت...این مرد ِ آذربایجانی نسبت به رسالت زبان فارسی در ایجاد تمرکز، که پایه ی وحدت کشور بود، سخت هشیار بود. زیرا که ایران -چه بخواهیم و نخواهیم- همواره امپراتوری ای متشکل از قوم ها و زبانهای مختلف بوده است که بواسطه ی فرهنگ فاخر زبان فارسی به یکدیگر پیوند خورده است.
متن کتاب ص ۲
@niyazestanbarani
Telegram
attach 📎
Forwarded from نیازستان
#کتابستان
۱- من چندان مدرن یا پسا مدرن یا ... نمیفهمم اگر منظور از اینها اندیشه یا نوع تفکر و نگاه باشد که خب یاد دارم یکبار یکی از همراهان غارنشین درآن صبح که داشتیم می زدیم بیرون از غار چیزهای مدرنی گفت و دیگری در پاسخش حرفهایی پسا مدرن زد
اما اگر منظور از اینها تغییر شکلها باشد در تبلوری عام ، خب موضوع فرق دارد
۲- به نظرم بزرگترین میوه ی مطالعه #فروتنی است اگر دیدید کسی صدها کتاب خوانده اما فروتنی نمیداند،او هرگز کتابی مطالعه نکرده
۳- میگویند لارنس استرن در ۱۷۵۹ پیش از #مدرنیته کتابی نوشته در عوالم #پسا_مدرن راستش اینکه کتابتان دگرگونی شگفت تمهیدات و شگرد باشد و چشم بندی های غریب و چند صفحه خالی و سیاه و خط خطی و نقاشی عجیب و.. آنهم در حدود دویست و شصت هفتاد سال پیش ، نباید چندان برای یک قرآن خوان یا شاهنامه دان یا مولانا و حافظ خوان عجیب باشد اما هست.
لارنس استرن هنگام مطالعه ی کتابش با خنده به من گفت : زیاد به خودت نگیر راستش من کتابی خوانده ام که زندگی و عقاید تریسترام شندی در برابرش چندان عجیب نیست.
او نیز گویا این راز را دریافته بود که توانسته بوده چنین اثری بیافریند
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
۱- من چندان مدرن یا پسا مدرن یا ... نمیفهمم اگر منظور از اینها اندیشه یا نوع تفکر و نگاه باشد که خب یاد دارم یکبار یکی از همراهان غارنشین درآن صبح که داشتیم می زدیم بیرون از غار چیزهای مدرنی گفت و دیگری در پاسخش حرفهایی پسا مدرن زد
اما اگر منظور از اینها تغییر شکلها باشد در تبلوری عام ، خب موضوع فرق دارد
۲- به نظرم بزرگترین میوه ی مطالعه #فروتنی است اگر دیدید کسی صدها کتاب خوانده اما فروتنی نمیداند،او هرگز کتابی مطالعه نکرده
۳- میگویند لارنس استرن در ۱۷۵۹ پیش از #مدرنیته کتابی نوشته در عوالم #پسا_مدرن راستش اینکه کتابتان دگرگونی شگفت تمهیدات و شگرد باشد و چشم بندی های غریب و چند صفحه خالی و سیاه و خط خطی و نقاشی عجیب و.. آنهم در حدود دویست و شصت هفتاد سال پیش ، نباید چندان برای یک قرآن خوان یا شاهنامه دان یا مولانا و حافظ خوان عجیب باشد اما هست.
لارنس استرن هنگام مطالعه ی کتابش با خنده به من گفت : زیاد به خودت نگیر راستش من کتابی خوانده ام که زندگی و عقاید تریسترام شندی در برابرش چندان عجیب نیست.
او نیز گویا این راز را دریافته بود که توانسته بوده چنین اثری بیافریند
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️ازنگاه دیگران
(مشخص است که با برخی مطالب مطروحه در این بخش همراه نیستیم یا نظری دیگر داریم و...)
🔺رفوزه شدن " ایران"
میانگین پایین نمرات دانش آموزان در امتحانات نهایی خرداد 1403 موجی از بهت و نگرانی با خود آورد. آنچه این تاثر را دوچندان کرد "معدل نهایی کل ایران" بود: 9/96
این نمرەی پایین که با ارفاق 10 می شود،کیفرخواستی علیه نظام آموزشی کشورمان است.
چرا به اینجا رسیدیم؟
عوامل بسیاری در این امر دخیلند. اما تمرکز این یادداشت کوتاه روی علل ساختاری است.
150 سال قبل آموزش و پرورش همگانی در کنار احداث خط آهن در کانون مطالبات منورالفکران و اصلاح طلبان عهد قاجار قرار داشت.
احداث مدارس ابتدایی عملا تا زمان انقلاب مشروطه عقب افتاد و تازه در دوران پهلوی اول به طور جدی اجرا شد.
آموزش و پرورش نوین بر مبنای دو اصل بنیادین پا گرفت: هیچ کودکی از تحصیل نماند و رقابت بر مبنای استعداد و شایستگی باشد.
این یک دستور کار جهانی بود که راهی ساده جلو اهالی کشور قرار داد:
با ترکیبی از استعداد و پشتکار می توانید پیشرفت کنید و به موفقیت برسید!
دستور کاری جادویی که به موازات سیاست های اقتصادی و تحولات اجتماعی مربوطەی دیگر در قرن بیستم در تمام جهان، به شمول ایران انقلابی اجتماعی پدید آورد.
تکوین طبقەی متوسط و گذار از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر خون و اشرافیت و منزلت های اجتماعی کهنه به سوی نظمی عادلانه و فراگیرتر از گذشته.
صدها میلیون نفر در ایران و جهان از رهگذر این نردبان به سرآمدان طبقەی متوسطی تبدیل شدند که موتور محرکه و راهبر سایر تحولات در این زمینه گردید.
کار از کجا خراب شد؟
یحتمل از دهەی هفتاد شمسی کە زمزمەی مدارس خصوصی و غیرانتفاعی به میان آمد.
صد البته باز پای یک دستور کار جهانی در میان بود. زمان موصوف لحظەی تاریخی انفتاح نئولیبرالیسم جهانی و اعلام کاهش تصدی گری دولت و ایمان مطلق به عقل خودبنیاد بازار بود.
با هزیمت فکری و سیاسی سوسیالیسم واقعا موجود، اردوگاه پیروز جنگ سرد، دیگر احتیاجی به سپر بلاهایی چون دولت رفاه و مداخلات ضروری دولت در اقتصاد نمی دید.
این نگاه که دیری نپایید نادرستی آن به اثبات رسید، مانند هر پدیدار غربی دیگر به صورت کج و کوله و تحریف شده بدست ما رسید و سیاست تعدیل اقتصادی نام گرفت.
البته تاسیس مدارس خصوصی پیشینەای دراز در تخیل فرهنگی نگاه مذهبی حاکم داشت و پذیرش آن را آسان تر کرد.
در رژیم گذشته مدارس خصوصی چون رفاه، علوی و نیکان و ...بخشی از تقلای طبقەی متوسط سنتی برای در امان ماندن از چالش هنجاری و فرهنگی آموزش و پرورش عمدتا سکولار و آمیخته با هنجارهای غربی بود.
پیشینەی پیشگفته که هنوز در ذهن و عمل کارگزاران فرهنگی و آموزشی حی و حاضر بود، زمینەای مناسب برای همراهی با جنبش خصوصی سازی جهانی فراهم آورد.
به زودی کار به جایی رسید که انگارەی رستگاری و پرهیزکاری نخست به طاق نسیان نهاده شد و منطقی ساده و سرراست جای آن را گرفت:
مدرسه بنگاهی اقتصادی است و باید بر اساس منطق سود و زیان و هزینه و فایده تاسیس و مدیریت شود.
این درست لحظەای بود که منطق بازار حاکم و نطفەی نابرابری بسته شد.
به موازات کاستن از تخصیص اعتبار و بودجه به بخش دولتی، رقابتی بی پایان میان مدارس خصوصی راه افتاد و عملا به طبقاتی شدن نظام آموزش و پرورش انجامید.
کار به جایی رسید که محیط آموزش، تفریح و حتی فضاهای ورزشی و فرهنگی دانش آموزان دارا و ندار تفکیک و از اساس در دو محیط اجتماعی مجزا جای گرفتند.
داستان دراز فساد و رانت و تنعم برخی از مدیران و صاحب منصبان آموزش و پرورش در این میان مسالەی جداگانه است و در این مقال نمی گنجد.
اما آنچه مهم است، سویه های نابرابری ساز و تشدید شوندەی مساله است.
غیر از نابراری عمودی که در ایران امروز اظهر من الشمس است و به آسانی با ضریب جینی ردیابی می شود، نابرابری افقی که اغلب نادیده گرفته می شود، وجهی به مراتب بدتر و مخرب تر دارد.
نابرابری افقی وضعیتی است که در غیاب حاکمیت قانون و تسلط رابطه بر ضابطه، فرودستان به قربانی مضاعف ساختارهای نابرابری ساز تبدیل می شوند.
فقدان دسترسی برابر به فرصت های اقتصادی و شغلی، تسهیلات بانکی، معافیت و فرارهای مالیاتی و رانت ها و ارتباطاتی که عمدتا در دسترس توانگران مالی و سیاسی است، بخشی از نابرابری افقی شمرده می شود.
آموزش و پرورش طبقاتی سهمی بزرگ در تکوین و تشدید این نوع نابرابری دارد.
به طور ساده در نظام کنونی مانند گذشته آسان نیست که فرزندان دهک های پایین با استعداد و سخت کوشی بتوانند دست به تحرک اجتماعی و اقتصادی بزنند.
(مشخص است که با برخی مطالب مطروحه در این بخش همراه نیستیم یا نظری دیگر داریم و...)
🔺رفوزه شدن " ایران"
میانگین پایین نمرات دانش آموزان در امتحانات نهایی خرداد 1403 موجی از بهت و نگرانی با خود آورد. آنچه این تاثر را دوچندان کرد "معدل نهایی کل ایران" بود: 9/96
این نمرەی پایین که با ارفاق 10 می شود،کیفرخواستی علیه نظام آموزشی کشورمان است.
چرا به اینجا رسیدیم؟
عوامل بسیاری در این امر دخیلند. اما تمرکز این یادداشت کوتاه روی علل ساختاری است.
150 سال قبل آموزش و پرورش همگانی در کنار احداث خط آهن در کانون مطالبات منورالفکران و اصلاح طلبان عهد قاجار قرار داشت.
احداث مدارس ابتدایی عملا تا زمان انقلاب مشروطه عقب افتاد و تازه در دوران پهلوی اول به طور جدی اجرا شد.
آموزش و پرورش نوین بر مبنای دو اصل بنیادین پا گرفت: هیچ کودکی از تحصیل نماند و رقابت بر مبنای استعداد و شایستگی باشد.
این یک دستور کار جهانی بود که راهی ساده جلو اهالی کشور قرار داد:
با ترکیبی از استعداد و پشتکار می توانید پیشرفت کنید و به موفقیت برسید!
دستور کاری جادویی که به موازات سیاست های اقتصادی و تحولات اجتماعی مربوطەی دیگر در قرن بیستم در تمام جهان، به شمول ایران انقلابی اجتماعی پدید آورد.
تکوین طبقەی متوسط و گذار از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر خون و اشرافیت و منزلت های اجتماعی کهنه به سوی نظمی عادلانه و فراگیرتر از گذشته.
صدها میلیون نفر در ایران و جهان از رهگذر این نردبان به سرآمدان طبقەی متوسطی تبدیل شدند که موتور محرکه و راهبر سایر تحولات در این زمینه گردید.
کار از کجا خراب شد؟
یحتمل از دهەی هفتاد شمسی کە زمزمەی مدارس خصوصی و غیرانتفاعی به میان آمد.
صد البته باز پای یک دستور کار جهانی در میان بود. زمان موصوف لحظەی تاریخی انفتاح نئولیبرالیسم جهانی و اعلام کاهش تصدی گری دولت و ایمان مطلق به عقل خودبنیاد بازار بود.
با هزیمت فکری و سیاسی سوسیالیسم واقعا موجود، اردوگاه پیروز جنگ سرد، دیگر احتیاجی به سپر بلاهایی چون دولت رفاه و مداخلات ضروری دولت در اقتصاد نمی دید.
این نگاه که دیری نپایید نادرستی آن به اثبات رسید، مانند هر پدیدار غربی دیگر به صورت کج و کوله و تحریف شده بدست ما رسید و سیاست تعدیل اقتصادی نام گرفت.
البته تاسیس مدارس خصوصی پیشینەای دراز در تخیل فرهنگی نگاه مذهبی حاکم داشت و پذیرش آن را آسان تر کرد.
در رژیم گذشته مدارس خصوصی چون رفاه، علوی و نیکان و ...بخشی از تقلای طبقەی متوسط سنتی برای در امان ماندن از چالش هنجاری و فرهنگی آموزش و پرورش عمدتا سکولار و آمیخته با هنجارهای غربی بود.
پیشینەی پیشگفته که هنوز در ذهن و عمل کارگزاران فرهنگی و آموزشی حی و حاضر بود، زمینەای مناسب برای همراهی با جنبش خصوصی سازی جهانی فراهم آورد.
به زودی کار به جایی رسید که انگارەی رستگاری و پرهیزکاری نخست به طاق نسیان نهاده شد و منطقی ساده و سرراست جای آن را گرفت:
مدرسه بنگاهی اقتصادی است و باید بر اساس منطق سود و زیان و هزینه و فایده تاسیس و مدیریت شود.
این درست لحظەای بود که منطق بازار حاکم و نطفەی نابرابری بسته شد.
به موازات کاستن از تخصیص اعتبار و بودجه به بخش دولتی، رقابتی بی پایان میان مدارس خصوصی راه افتاد و عملا به طبقاتی شدن نظام آموزش و پرورش انجامید.
کار به جایی رسید که محیط آموزش، تفریح و حتی فضاهای ورزشی و فرهنگی دانش آموزان دارا و ندار تفکیک و از اساس در دو محیط اجتماعی مجزا جای گرفتند.
داستان دراز فساد و رانت و تنعم برخی از مدیران و صاحب منصبان آموزش و پرورش در این میان مسالەی جداگانه است و در این مقال نمی گنجد.
اما آنچه مهم است، سویه های نابرابری ساز و تشدید شوندەی مساله است.
غیر از نابراری عمودی که در ایران امروز اظهر من الشمس است و به آسانی با ضریب جینی ردیابی می شود، نابرابری افقی که اغلب نادیده گرفته می شود، وجهی به مراتب بدتر و مخرب تر دارد.
نابرابری افقی وضعیتی است که در غیاب حاکمیت قانون و تسلط رابطه بر ضابطه، فرودستان به قربانی مضاعف ساختارهای نابرابری ساز تبدیل می شوند.
فقدان دسترسی برابر به فرصت های اقتصادی و شغلی، تسهیلات بانکی، معافیت و فرارهای مالیاتی و رانت ها و ارتباطاتی که عمدتا در دسترس توانگران مالی و سیاسی است، بخشی از نابرابری افقی شمرده می شود.
آموزش و پرورش طبقاتی سهمی بزرگ در تکوین و تشدید این نوع نابرابری دارد.
به طور ساده در نظام کنونی مانند گذشته آسان نیست که فرزندان دهک های پایین با استعداد و سخت کوشی بتوانند دست به تحرک اجتماعی و اقتصادی بزنند.
تمام رشته های دانشگاهی لوکس و پرطرفدار قابل خرید و فروش هستند. انواع و اقسام سهمیه ها و راه های میانبر برای دور زدن قانون تلاش و شایستگی وجود دارد و با تحصیل در یک دانشگاه نامعتبر خارجی می توان محدودیت کنکور را دور زد.
باید به سوگ میلیون ها استعدادی نشست که در این وانفسا هدر می روند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
باید به سوگ میلیون ها استعدادی نشست که در این وانفسا هدر می روند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹