💢چرا نظر مخالف در محیط کار مفید است؟
🔸داشتن اختلافنظر بخش اجتنابناپذیر، طبیعی و سالم ایجاد رابطه با دیگران است. هیچ محیط کاری که بدون تعارض و اختلافنظر باشد وجود ندارد. شاید رویای کار کردن در یک مدینهفاضله صلحآمیز را داشته باشید اما این محیط برای سازمان مناسب نیست، همچنین برای خود شما و کارتان هم مناسب نیست. در واقع نظرات مخالف اگر خوب مدیریت شوند، نتایج مثبت بسیاری خواهند داشت. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم:
▪️نتایج کاری بهتر
وقتی شما و همکارانتان همدیگر را به چالش میکشید و همواره میپرسید آیا راهحل بهتری هم وجود دارد؟ این اختلافهای مبتکرانه میتواند به راهحلهای جدید منجر شود.
▪️موقعیتهای یادگیری و رشد
همانقدر که به چالش کشیده شدن ایدههایتان در شما احساس ناراحتی بهوجود میآورد، به همان میزان برای شما موقعیت یادگیری فراهم است. با گوش دادن و دریافت بازخورد میتوانید تجربه کسب کنید، با مسائل جدید روبهرو شوید و به عنوان یک مدیر تکامل یابید.
▪️بهبود روابط
وقتی در فضای تضاد با هم کار میکنید، با افراد و اطرافیان خود احساس نزدیکی بیشتری میکنید و درک بهتری از آنچه برای آنها است بهدست میآورید و متوجه میشوید چه موضوعاتی برای آنها مهم است و ترجیح میدهند چگونه کار کنند.
▪️رضایت شغلی بالاتر
وقتی از مخالفت کردن سازنده درباره موضوعات در محیط کار ترس نداشته باشید، احتمالا برای رفتن به محل کار خوشحالتر هستید. از آنچه انجام میدهید راضیتر خواهید بود و از رابطه با همکاران لذت خواهید برد.
▪️یک محیط کاری فراگیرتر
اگر مایل هستید تنوع و فراگیر بودن در سازمانتان وجود داشته باشد، باید برای مخالفت کردن آماده باشید. هرچند گروههای همگن از لحاظ کارآیی مطمئنتر هستند، گروههای متنوع اغلب در انجام وظایف موفقتر عمل میکنند.
🔸اگر شما شخصی هستید که از تضاد دوری میکند، احتمالا با خواندن این مقاله ناامید شدهاید اما خوشبختانه این امکان وجود دارد که با بهکارگیری تکنیکهایی در ارتباط با تضاد راحتتر باشید. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم.
▪️احساس نیاز به دوست داشته شدن را کنار بگذارید
بیشتر افراد دوست دارند که مورد علاقه دیگران باشند. این یک امر طبیعی است. به جای آنکه سعی کنید محبوبیت خود را افزایش دهید، بر احترام تمرکز کنید (هم دادن و هم گرفتن آن). اگر خودتان راحت باشید و به این نتیجه برسید که احترام مهمتر از دوست داشته شدن است، در این صورت برای تیم خود الگویی خواهید شد که مخالفت کردن اشکالی ندارد و فضای بازتری برای بیان ایدههای آنها مطرح میشود.
▪️بر تصویر بزرگ تمرکز کنید
در مخالفت کردن اگر با آن به عنوان یک مساله شخصی روبهرو شوید، کار مشکلی است، اما تضادها در محیط کار اغلب با تفاوتها روی اهداف و فرآیندها آغاز میشوند. به نیازهای کسبوکار فکر کنید.
▪️مخالفت کردن را با نامهربانی همسان فرض نکنید
اغلب افراد پذیرای شنیدن نظرات مخالف و متفاوت هستند اگر شما این نظرات را با فکر و با احترام ارائه کنید.
▪️یک الگو پیدا و از آنها تقلید کنید
خوشبختانه همیشه حداقل یک شخص در زندگی شما هست (مثلا یک همکار، فامیل یا دوست) که در رک بودن و صداقت در بیان اندیشهها و نظراتش بدون حاشیهسازی سرآمد باشد. به آن شخص دقت کنید. ببینید چه میکند و بعد از او تقلید کنید.
🔸از هر تاکتیکی که استفاده میکنید، ابتدا آن را در مقیاس کوچک امتحان کنید. در گفتوگوهایی که ریسک کمی دارند صریح و رک باشید و ببینید چگونه پیش میرود. خوشبختانه خواهید دید که بهتر از آنچه انتظار داشتید، پیش خواهد رفت و اگر این گونه نشد، میتوانید از آن موقعیت یاد بگیرید و دوباره امتحان کنید. گاهی اوقات مخالفت کردن همان کاری است که طرف مقابل انتظار دارد شما انجام دهید. البته تا زمانی که این کار را با احترام و یکدلی انجام دهید.
✍منبع: hbr
@organizationalbehavior
🔸داشتن اختلافنظر بخش اجتنابناپذیر، طبیعی و سالم ایجاد رابطه با دیگران است. هیچ محیط کاری که بدون تعارض و اختلافنظر باشد وجود ندارد. شاید رویای کار کردن در یک مدینهفاضله صلحآمیز را داشته باشید اما این محیط برای سازمان مناسب نیست، همچنین برای خود شما و کارتان هم مناسب نیست. در واقع نظرات مخالف اگر خوب مدیریت شوند، نتایج مثبت بسیاری خواهند داشت. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم:
▪️نتایج کاری بهتر
وقتی شما و همکارانتان همدیگر را به چالش میکشید و همواره میپرسید آیا راهحل بهتری هم وجود دارد؟ این اختلافهای مبتکرانه میتواند به راهحلهای جدید منجر شود.
▪️موقعیتهای یادگیری و رشد
همانقدر که به چالش کشیده شدن ایدههایتان در شما احساس ناراحتی بهوجود میآورد، به همان میزان برای شما موقعیت یادگیری فراهم است. با گوش دادن و دریافت بازخورد میتوانید تجربه کسب کنید، با مسائل جدید روبهرو شوید و به عنوان یک مدیر تکامل یابید.
▪️بهبود روابط
وقتی در فضای تضاد با هم کار میکنید، با افراد و اطرافیان خود احساس نزدیکی بیشتری میکنید و درک بهتری از آنچه برای آنها است بهدست میآورید و متوجه میشوید چه موضوعاتی برای آنها مهم است و ترجیح میدهند چگونه کار کنند.
▪️رضایت شغلی بالاتر
وقتی از مخالفت کردن سازنده درباره موضوعات در محیط کار ترس نداشته باشید، احتمالا برای رفتن به محل کار خوشحالتر هستید. از آنچه انجام میدهید راضیتر خواهید بود و از رابطه با همکاران لذت خواهید برد.
▪️یک محیط کاری فراگیرتر
اگر مایل هستید تنوع و فراگیر بودن در سازمانتان وجود داشته باشد، باید برای مخالفت کردن آماده باشید. هرچند گروههای همگن از لحاظ کارآیی مطمئنتر هستند، گروههای متنوع اغلب در انجام وظایف موفقتر عمل میکنند.
🔸اگر شما شخصی هستید که از تضاد دوری میکند، احتمالا با خواندن این مقاله ناامید شدهاید اما خوشبختانه این امکان وجود دارد که با بهکارگیری تکنیکهایی در ارتباط با تضاد راحتتر باشید. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم.
▪️احساس نیاز به دوست داشته شدن را کنار بگذارید
بیشتر افراد دوست دارند که مورد علاقه دیگران باشند. این یک امر طبیعی است. به جای آنکه سعی کنید محبوبیت خود را افزایش دهید، بر احترام تمرکز کنید (هم دادن و هم گرفتن آن). اگر خودتان راحت باشید و به این نتیجه برسید که احترام مهمتر از دوست داشته شدن است، در این صورت برای تیم خود الگویی خواهید شد که مخالفت کردن اشکالی ندارد و فضای بازتری برای بیان ایدههای آنها مطرح میشود.
▪️بر تصویر بزرگ تمرکز کنید
در مخالفت کردن اگر با آن به عنوان یک مساله شخصی روبهرو شوید، کار مشکلی است، اما تضادها در محیط کار اغلب با تفاوتها روی اهداف و فرآیندها آغاز میشوند. به نیازهای کسبوکار فکر کنید.
▪️مخالفت کردن را با نامهربانی همسان فرض نکنید
اغلب افراد پذیرای شنیدن نظرات مخالف و متفاوت هستند اگر شما این نظرات را با فکر و با احترام ارائه کنید.
▪️یک الگو پیدا و از آنها تقلید کنید
خوشبختانه همیشه حداقل یک شخص در زندگی شما هست (مثلا یک همکار، فامیل یا دوست) که در رک بودن و صداقت در بیان اندیشهها و نظراتش بدون حاشیهسازی سرآمد باشد. به آن شخص دقت کنید. ببینید چه میکند و بعد از او تقلید کنید.
🔸از هر تاکتیکی که استفاده میکنید، ابتدا آن را در مقیاس کوچک امتحان کنید. در گفتوگوهایی که ریسک کمی دارند صریح و رک باشید و ببینید چگونه پیش میرود. خوشبختانه خواهید دید که بهتر از آنچه انتظار داشتید، پیش خواهد رفت و اگر این گونه نشد، میتوانید از آن موقعیت یاد بگیرید و دوباره امتحان کنید. گاهی اوقات مخالفت کردن همان کاری است که طرف مقابل انتظار دارد شما انجام دهید. البته تا زمانی که این کار را با احترام و یکدلی انجام دهید.
✍منبع: hbr
@organizationalbehavior
Forwarded from ترفند بازاریابی
💢خماری بعد از تعطیلات
🖊️دکتر علی محمد مصدق راد
■خماری بعد از تعطیلات (After Vacation Hangover) یک پدیده روانشناختی است که به احساس دشواری در بازگشت به روال روزمره و فعالیتهای کاری بعد از تعطیلات اشاره دارد. این وضعیت شامل خستگی، کاهش انگیزه، اضطراب و افسردگی است. تغییر ناگهانی از محیط استراحت به فضای کار و عدم تطابق با ریتم جدید زندگی، از علل اصلی بروز این احساس است.
□اثرات خماری بعد از تعطیلات
۱. کاهش تمرکز و توانایی برای انجام وظایف و کاهش عملکرد کاری
۲. احساس خستگی جسمی و ذهنی مفرط
۳. کاهش انگیزه و اشتیاق برای انجام وظایف روزمره
۴. احساس اضطراب و استرس ناشی از انباشت کارهای عقب افتاده
۵. احساس افسردگی خفیف
۶. اختلال در خواب و مشکلات به خواب رفتن و خواب آلودگی در طول روز
۷. تمایل کمتر به برقراری ارتباط با همکاران
۸. فراموشی و سردرگمی و مشکل در یادآوری وظایف و کارهای جاری
۹. کاهش خلاقیت و دشواری در تولید ایدههای جدید و نوآورانه برای انجام کارها
۱۰. تغییرات ناگهانی در خلق و خو
●علل خماری بعد از تعطیلات
۱. تغییر ناگهانی در شیوه زندگی از محیطی آزاد و بدون فشار به محیطی پر فشار و کاری
۲. آشفتگی عاطفی و از دست دادن آرامش و راحتی ناشی از تعطیلات
۳. تغییر در ساعت خواب و بیداری در طول تعطیلات
۴. کاهش ناگهانی سطح دوپامین و افت ناگهانی در فعالیتهای لذتبخش و سرگرمکننده
۵. اضطراب و فشار روانی ناشی از مواجهه با حجم بالای کار انباشته
۶. یادآوری اضطرابها و دشواریهای شغلی
۷. محیط کار خستهکننده
○راهکارهای رفع خماری بعد از تعطیلات
۱. یک روز قبل از بازگشت به محل کار، به آرامی به برنامه کاری خود برگردید.
۲. نوشتن لیست اولویتهای کاری برای جلوگیری از سردرگمی
۳. آغاز روز با یک کار مورد علاقه مانند نوشیدن قهوه یا گوش دادن به موسیقی
۴. شروع کار با وظایف آسانتر در روزهای اولیه بعد تعطیلات
۵. ایجاد تغییراتی کوچک در دکوراسیون محل کار برای تازه کردن جو محیط کار
۶. کاهش فشار کاری در روزهای اول بعد از تعطیلات
۷. تعیین اهداف برای سال جاری و تدوین برنامه برای دستیابی به آنها
۸. برنامهریزی برای فعالیتهای کوچک تفریحی در هفتههای بعد تعطیلات
۹. شروع یک عادت جدید مانند مدیتیشن یا استراحتهای کوتاه
۱۰. صحبت کردن با همکاران درباره تجربیات تعطیلات برای بهبود روحیه
@tarfandbazaryabi
🖊️دکتر علی محمد مصدق راد
■خماری بعد از تعطیلات (After Vacation Hangover) یک پدیده روانشناختی است که به احساس دشواری در بازگشت به روال روزمره و فعالیتهای کاری بعد از تعطیلات اشاره دارد. این وضعیت شامل خستگی، کاهش انگیزه، اضطراب و افسردگی است. تغییر ناگهانی از محیط استراحت به فضای کار و عدم تطابق با ریتم جدید زندگی، از علل اصلی بروز این احساس است.
□اثرات خماری بعد از تعطیلات
۱. کاهش تمرکز و توانایی برای انجام وظایف و کاهش عملکرد کاری
۲. احساس خستگی جسمی و ذهنی مفرط
۳. کاهش انگیزه و اشتیاق برای انجام وظایف روزمره
۴. احساس اضطراب و استرس ناشی از انباشت کارهای عقب افتاده
۵. احساس افسردگی خفیف
۶. اختلال در خواب و مشکلات به خواب رفتن و خواب آلودگی در طول روز
۷. تمایل کمتر به برقراری ارتباط با همکاران
۸. فراموشی و سردرگمی و مشکل در یادآوری وظایف و کارهای جاری
۹. کاهش خلاقیت و دشواری در تولید ایدههای جدید و نوآورانه برای انجام کارها
۱۰. تغییرات ناگهانی در خلق و خو
●علل خماری بعد از تعطیلات
۱. تغییر ناگهانی در شیوه زندگی از محیطی آزاد و بدون فشار به محیطی پر فشار و کاری
۲. آشفتگی عاطفی و از دست دادن آرامش و راحتی ناشی از تعطیلات
۳. تغییر در ساعت خواب و بیداری در طول تعطیلات
۴. کاهش ناگهانی سطح دوپامین و افت ناگهانی در فعالیتهای لذتبخش و سرگرمکننده
۵. اضطراب و فشار روانی ناشی از مواجهه با حجم بالای کار انباشته
۶. یادآوری اضطرابها و دشواریهای شغلی
۷. محیط کار خستهکننده
○راهکارهای رفع خماری بعد از تعطیلات
۱. یک روز قبل از بازگشت به محل کار، به آرامی به برنامه کاری خود برگردید.
۲. نوشتن لیست اولویتهای کاری برای جلوگیری از سردرگمی
۳. آغاز روز با یک کار مورد علاقه مانند نوشیدن قهوه یا گوش دادن به موسیقی
۴. شروع کار با وظایف آسانتر در روزهای اولیه بعد تعطیلات
۵. ایجاد تغییراتی کوچک در دکوراسیون محل کار برای تازه کردن جو محیط کار
۶. کاهش فشار کاری در روزهای اول بعد از تعطیلات
۷. تعیین اهداف برای سال جاری و تدوین برنامه برای دستیابی به آنها
۸. برنامهریزی برای فعالیتهای کوچک تفریحی در هفتههای بعد تعطیلات
۹. شروع یک عادت جدید مانند مدیتیشن یا استراحتهای کوتاه
۱۰. صحبت کردن با همکاران درباره تجربیات تعطیلات برای بهبود روحیه
@tarfandbazaryabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢سوار بر پشت آینده
✍️ ایوب موحدزاده
این کلیپ، مثال مشهور راسل ایکاف را درباره «مدیریت گذشتهنگر» در ذهن تداعی میکنه. وضعیتی شبیه «نشستن در آخرين واگن قطار».
متوجه حرکت قطار هستی اما مقصد نامعلومه. رفتن به سوی آیندهای مبهم با نگاهی دوخته شده به گذشته.
یللی و بیپروا رفتن بر ریل و راهِ بیراهنمای دیگری. با چشمهای نیمهباز و دهانی بیپرسش.
پا و سر در هوا. مات به نقطهای نامعلوم. قماری در ورطهی ناپیدا. هاج و واج و کورمال کورمال سوار بر پشت آینده.
@organizationalbehavior
✍️ ایوب موحدزاده
این کلیپ، مثال مشهور راسل ایکاف را درباره «مدیریت گذشتهنگر» در ذهن تداعی میکنه. وضعیتی شبیه «نشستن در آخرين واگن قطار».
متوجه حرکت قطار هستی اما مقصد نامعلومه. رفتن به سوی آیندهای مبهم با نگاهی دوخته شده به گذشته.
یللی و بیپروا رفتن بر ریل و راهِ بیراهنمای دیگری. با چشمهای نیمهباز و دهانی بیپرسش.
پا و سر در هوا. مات به نقطهای نامعلوم. قماری در ورطهی ناپیدا. هاج و واج و کورمال کورمال سوار بر پشت آینده.
@organizationalbehavior
Forwarded from مهارت های زندگی
💢جورج مک لورین ، اولین سیاهپوست پذیرفته شده در دانشگاه اوکلاهما در سال 1948 ، مجبور شد در گوشه ای دور از هم کلاسهای سفیدپوست بنشیند. اما نام او به عنوان یکی از سه دانشجوی برتر دانشگاه در فهرست افتخارات باقی ماند. در اینجا بخشی از سخنان وی آمده است:
′ ′ برخی از همکاران به من بعنوان یک حیوان نگاه می کردند ، هیچکس به من کلمه ای یاد نداد ، به نظر می رسید که استادان در کنار من هستند اما سوالات من را نمی پذیرفتند اما من آنقدر خود را متعهد کردم و قوی شدم که بعداً آنها به من رجوع میکردند تا جواب سوالات خود را از من دریافت کنند. تنها سلاحی که می تواند جهان را متحول کند ... "آموزش" است
@life_skills2022
′ ′ برخی از همکاران به من بعنوان یک حیوان نگاه می کردند ، هیچکس به من کلمه ای یاد نداد ، به نظر می رسید که استادان در کنار من هستند اما سوالات من را نمی پذیرفتند اما من آنقدر خود را متعهد کردم و قوی شدم که بعداً آنها به من رجوع میکردند تا جواب سوالات خود را از من دریافت کنند. تنها سلاحی که می تواند جهان را متحول کند ... "آموزش" است
@life_skills2022
💢من به این باور رسیدهام که کارکنان از تشخیص شایستگیهای خود خشنود میشوند. هیچکس کامل نیست و هر کس نقاط قوت و ضعفی دارد، اما برای انجام کاری مناسب است.
🔺به نظر من شکست بسیاری از روسای با استعداد، ناشی از این بوده است که آنان زیردستان خود را به عنوان بدهی و نه سرمایه تلقی میکردند.
🔺شاید این قبیل روسا صرفا به حدی باهوش هستند که فقط خطاها را تشخیص میدهند. به نظر من یک مدیر باید حداقل ۷۰ درصد توجه خود را معطوف خصوصیات مثبت کارکنان خود نماید.
👤 کونوسوکی ماتسوشیتا
@organizationalbehavior
🔺به نظر من شکست بسیاری از روسای با استعداد، ناشی از این بوده است که آنان زیردستان خود را به عنوان بدهی و نه سرمایه تلقی میکردند.
🔺شاید این قبیل روسا صرفا به حدی باهوش هستند که فقط خطاها را تشخیص میدهند. به نظر من یک مدیر باید حداقل ۷۰ درصد توجه خود را معطوف خصوصیات مثبت کارکنان خود نماید.
👤 کونوسوکی ماتسوشیتا
@organizationalbehavior
Forwarded from موفقیت و توسعه فردی
💢در سوئد انجمنی هست به نام «دستِکم روزی یک آشغال از روی زمین بردار».
دبیر افتخاری انجمن، پادشاه سوئد است. روزی در تلویزیون با یکی از مسئولان انجمن گفتوگو داشت. خبرنگار پرسید: شما فکر میکنید اگر روزی یک آشغال از روی زمین بردارید، سوئد تبدیل به بهشت میشود؟
پادشاه گفت: نه. ما، انسانهای متوهمی نیستیم.
اما به این اعتقاد راسخ داریم که اگر کسی روزی یک آشغال از روی زمین بردارد خودش هرگز آشغال روی زمین نمیاندازد.
ما آموزش میدهیم آن هم نه در تئوری که با عمل.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@success_pd
دبیر افتخاری انجمن، پادشاه سوئد است. روزی در تلویزیون با یکی از مسئولان انجمن گفتوگو داشت. خبرنگار پرسید: شما فکر میکنید اگر روزی یک آشغال از روی زمین بردارید، سوئد تبدیل به بهشت میشود؟
پادشاه گفت: نه. ما، انسانهای متوهمی نیستیم.
اما به این اعتقاد راسخ داریم که اگر کسی روزی یک آشغال از روی زمین بردارد خودش هرگز آشغال روی زمین نمیاندازد.
ما آموزش میدهیم آن هم نه در تئوری که با عمل.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@success_pd
💢از مواجهه با غورباقه های زشت شانه خالی نکنید!
✍مجتبی لشکربلوکی
بگذارید با یک مثال تاریخی جذاب شروع کنیم: استارباکس را احتمالا می شناسید. استارباکس کافیشاپهای زنجیرهای بین المللی است که با بیش از ۳۰ هزار شعبه در کشورهای مختلف، بزرگترین کافیشاپ زنجیرهای در جهان است. سال ۲۰۰۸، استارباکس به دردسر افتاد و کاهش فروش و درآمد و سودآوری داشت اوضاع داشت بحرانی می شد! هاوارد شولتز که در سال ۲۰۰۰ از سمت مدیرعاملی کنارهگیری کرده بود، دوباره برگشت و چند تصمیم سخت، آزاردهنده و شفاف گرفت و آن را عملیاتی کرد. باهم مرور کنیم:
۱) مشتریان احساس میکردند که استارباکس تبدیل به یک فستفود شده. شولتز ۷۱۰۰ شعبه را در یک روز تعطیل کرد تا همه کارکنان روش صحیح دم کردن اسپرسو را دوباره یاد بگیرند! این تصمیم در راستای تمرکز بر تجربه مشتری و بازگشت به احساس یک کافه واقعی بود. حذف یا کمرنگ کردن دستگاههای اتوماتیک اسپرسو که تعامل باریستا و مشتری را کاهش داده بود و افزایش فضای نشستن و اضافه کردن موسیقی زنده در برخی شعبهها تصمیم دیگر بود که فقط در عرض یک سال باعث افزایش ۱۲٪ رضایت مشتریان شد.
۲) گسترش سریع شعبهها باعث افت تجربه مشتری شده بود. تصمیم سخت بعدی کاهش تعداد فروشگاهها و بستن ۶۰۰ شعبه زیانده بود. افتتاح ۸۷۰ فروشگاه را هم لغو کرد. نتیجه تمرکز بر بهبود شعبههای سودآور بود.
۳) ساختار هزینهها مطلوب نبود. اخراج ۶۷۰۰ مدیر و کارمند در دستور کار قرار گرفت.
۴) رقبایی مثل مکدونالد در حال ارائه قهوه ارزانتر و برنامههای وفاداری جذاب بودند. پس استارباکس نیز روی بازاریابی دیجیتال و برنامه های وفادارسازی مشتریان سرمایهگذاری ۳۰ میلیون دلاری کرد. نتیجه افزایش عضویت در برنامه پاداش استارباکس به میزان ۲۵٪ در طول یک سال بود.
۵) توسعه فروش قهوههای بستهبندیشده و ورود به فروشگاههای زنجیرهای نیز یک تصمیم شفاف و سخت بود. از خدمت به تولید! ورود به یک بازار جدید! استارباکس فروش قهوههای Via (قهوه فوری) و بستهبندیشده را در سوپرمارکتها آغاز کرد. سال بعد استارباکس از طریق این محصولات ۱ میلیارد دلار درآمد کسب کرد.
۶) کوتاه آمدن از مزه های سنتی و اصیل استارباکس نیز تصمیم سخت دیگر بود. قهوههای استارباکس برای برخی مشتریان بیش از حد تلخ بود. شولتز دستور داد قهوهای جدید با طعم ملایمتر نیز عرضه شود. این محصول یکی از پرفروشترین قهوههای استارباکس شد.
۷) تغییر مدل مدیریتی و بازگرداندن تمرکز به ارزشهای اصلی برند نیز کار ساده ای نبود. برخی مدیران قبلی بیشتر بر رشد مالی سریع تمرکز داشتند تا کیفیت برند. اخراج چند مدیر ارشد که رویکرد رشد بیرویه را دنبال میکردند به همه یک پیام واضح ارسال کرد.
۸) توسعه شبکه فروشگاهی در چین و هند به جای آمریکا: در ۲۰۰۸، استارباکس کمتر از ۳۰۰ شعبه در چین داشت. شولتز اعلام کرد چین به بزرگترین بازار استارباکس پس از آمریکا تبدیل خواهد شد. تا ۲۰۱۰، تعداد شعب در چین به بیش از ۸۰۰ رسید. ۲۰۱۹، استارباکس بیش از ۴۳۰۰ شعبه در چین داشت. کار به جایی رسید که بیش از ۶۰٪ درآمد استارباکس از بازارهای خارج از آمریکا از آسیاست.
این شد که افزایش ارزش بازار سهام استارباکس در طول پنج سال از ۶ به ۵۰ میلیارد دلار رسید!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
فکرش را بکنید هاوارد شولتز می آمد مدیران و کارمندان را جمع می کرد و سخنرانی می کرد و مشتی حرف های کلی می گفت، امیدهای واهی می داد و سپس همه را به تلاش بیشتر، همکاری و همدلی دعوت می کرد؛ اگر تصمیمات گذشته را درست می دانست و فقط می گفت که باید بیشتر تلاش و ایستادگی کرد آیا به جایی می رسید؟ در عوض چه کرد؟ پرسیدن سوالات دشوار و پاسخ یابی برای آن سوالات. استراتژی بازی با کلمات زیبا نیست. واژه های گرد، دو پهلو و کلی به درد سخنرانی های سیاسی و خرید محبوبیت می خورند و منشا تغییر نخواهند بود.
استراتژی کار دلچسبی نیست. باید غورباقه های زشت (انتخاب های دشوار) را یافت و قورت شان داد. چگونه؟ باید سوالات دشوار از خود پرسید (مثلا: آیا لازم است که جلوی افتتاح شعب را بگیرم یا به همین روند ادامه دهم؟) و به آن سوالات باید پاسخ های شجاعانه و مبتنی بر محاسبه، تحلیل، اجماع، ریسک پذیری معقول و گذشتن از گذشته ها داد پاسخ هایی گاه چارچوب شکنانه و بدون سابقه! (مثلا: تعطیلی شعب در آمریکا و افتتاح شعب در آسیا). کسانی که از قورباغه خوششان نمی آید به درد حوزه استراتژی نمی خورند!
@organizationalbehavior
✍مجتبی لشکربلوکی
بگذارید با یک مثال تاریخی جذاب شروع کنیم: استارباکس را احتمالا می شناسید. استارباکس کافیشاپهای زنجیرهای بین المللی است که با بیش از ۳۰ هزار شعبه در کشورهای مختلف، بزرگترین کافیشاپ زنجیرهای در جهان است. سال ۲۰۰۸، استارباکس به دردسر افتاد و کاهش فروش و درآمد و سودآوری داشت اوضاع داشت بحرانی می شد! هاوارد شولتز که در سال ۲۰۰۰ از سمت مدیرعاملی کنارهگیری کرده بود، دوباره برگشت و چند تصمیم سخت، آزاردهنده و شفاف گرفت و آن را عملیاتی کرد. باهم مرور کنیم:
۱) مشتریان احساس میکردند که استارباکس تبدیل به یک فستفود شده. شولتز ۷۱۰۰ شعبه را در یک روز تعطیل کرد تا همه کارکنان روش صحیح دم کردن اسپرسو را دوباره یاد بگیرند! این تصمیم در راستای تمرکز بر تجربه مشتری و بازگشت به احساس یک کافه واقعی بود. حذف یا کمرنگ کردن دستگاههای اتوماتیک اسپرسو که تعامل باریستا و مشتری را کاهش داده بود و افزایش فضای نشستن و اضافه کردن موسیقی زنده در برخی شعبهها تصمیم دیگر بود که فقط در عرض یک سال باعث افزایش ۱۲٪ رضایت مشتریان شد.
۲) گسترش سریع شعبهها باعث افت تجربه مشتری شده بود. تصمیم سخت بعدی کاهش تعداد فروشگاهها و بستن ۶۰۰ شعبه زیانده بود. افتتاح ۸۷۰ فروشگاه را هم لغو کرد. نتیجه تمرکز بر بهبود شعبههای سودآور بود.
۳) ساختار هزینهها مطلوب نبود. اخراج ۶۷۰۰ مدیر و کارمند در دستور کار قرار گرفت.
۴) رقبایی مثل مکدونالد در حال ارائه قهوه ارزانتر و برنامههای وفاداری جذاب بودند. پس استارباکس نیز روی بازاریابی دیجیتال و برنامه های وفادارسازی مشتریان سرمایهگذاری ۳۰ میلیون دلاری کرد. نتیجه افزایش عضویت در برنامه پاداش استارباکس به میزان ۲۵٪ در طول یک سال بود.
۵) توسعه فروش قهوههای بستهبندیشده و ورود به فروشگاههای زنجیرهای نیز یک تصمیم شفاف و سخت بود. از خدمت به تولید! ورود به یک بازار جدید! استارباکس فروش قهوههای Via (قهوه فوری) و بستهبندیشده را در سوپرمارکتها آغاز کرد. سال بعد استارباکس از طریق این محصولات ۱ میلیارد دلار درآمد کسب کرد.
۶) کوتاه آمدن از مزه های سنتی و اصیل استارباکس نیز تصمیم سخت دیگر بود. قهوههای استارباکس برای برخی مشتریان بیش از حد تلخ بود. شولتز دستور داد قهوهای جدید با طعم ملایمتر نیز عرضه شود. این محصول یکی از پرفروشترین قهوههای استارباکس شد.
۷) تغییر مدل مدیریتی و بازگرداندن تمرکز به ارزشهای اصلی برند نیز کار ساده ای نبود. برخی مدیران قبلی بیشتر بر رشد مالی سریع تمرکز داشتند تا کیفیت برند. اخراج چند مدیر ارشد که رویکرد رشد بیرویه را دنبال میکردند به همه یک پیام واضح ارسال کرد.
۸) توسعه شبکه فروشگاهی در چین و هند به جای آمریکا: در ۲۰۰۸، استارباکس کمتر از ۳۰۰ شعبه در چین داشت. شولتز اعلام کرد چین به بزرگترین بازار استارباکس پس از آمریکا تبدیل خواهد شد. تا ۲۰۱۰، تعداد شعب در چین به بیش از ۸۰۰ رسید. ۲۰۱۹، استارباکس بیش از ۴۳۰۰ شعبه در چین داشت. کار به جایی رسید که بیش از ۶۰٪ درآمد استارباکس از بازارهای خارج از آمریکا از آسیاست.
این شد که افزایش ارزش بازار سهام استارباکس در طول پنج سال از ۶ به ۵۰ میلیارد دلار رسید!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
فکرش را بکنید هاوارد شولتز می آمد مدیران و کارمندان را جمع می کرد و سخنرانی می کرد و مشتی حرف های کلی می گفت، امیدهای واهی می داد و سپس همه را به تلاش بیشتر، همکاری و همدلی دعوت می کرد؛ اگر تصمیمات گذشته را درست می دانست و فقط می گفت که باید بیشتر تلاش و ایستادگی کرد آیا به جایی می رسید؟ در عوض چه کرد؟ پرسیدن سوالات دشوار و پاسخ یابی برای آن سوالات. استراتژی بازی با کلمات زیبا نیست. واژه های گرد، دو پهلو و کلی به درد سخنرانی های سیاسی و خرید محبوبیت می خورند و منشا تغییر نخواهند بود.
استراتژی کار دلچسبی نیست. باید غورباقه های زشت (انتخاب های دشوار) را یافت و قورت شان داد. چگونه؟ باید سوالات دشوار از خود پرسید (مثلا: آیا لازم است که جلوی افتتاح شعب را بگیرم یا به همین روند ادامه دهم؟) و به آن سوالات باید پاسخ های شجاعانه و مبتنی بر محاسبه، تحلیل، اجماع، ریسک پذیری معقول و گذشتن از گذشته ها داد پاسخ هایی گاه چارچوب شکنانه و بدون سابقه! (مثلا: تعطیلی شعب در آمریکا و افتتاح شعب در آسیا). کسانی که از قورباغه خوششان نمی آید به درد حوزه استراتژی نمی خورند!
@organizationalbehavior
Forwarded from تعالی منابع انسانی
💢در استخدام نگرش مهم است یا مهارت؟
هِرب کِلِهر (Herb Kelleher) یکی از مؤسسان شرکت هواپیمایی Southwest ، نقل قول جالبی درباره معیار استخدام کارکنان جدید دارد؛ او میگوید:
«اگر نگرش مثبت نداری، استخدامت نمیکنیم، حتی اگر از مهارتهای زیادی برخوردار باشی! چرا که میتوانیم سطح مهارت را با آموزش ارتقاء دهیم، اما نمیتوانیم نگرش تو را عوض کنیم».
مشخص است تشخیص آنکه متقاضیان استخدام برای انجام شغل خاصی از مهارتهای فنی لازم برخوردار هستند یا خیر، کار نسبتاً سادهای است.
میتوان به سادگی با برگزاری آزمونی، سطح مهارتهای فنی افراد را اندازه گرفت و آنها را با هم مقایسه کرد، اما تشخیص آنکه فرد دارای چه ویژگیهای شخصیتی و چه نگرشهایی است، کار دشواری است.
و شاید یکی از دلایلی که عمده استخدام ها با شکست مواجه می شود سختی امکان کشف نگرش افراد متقاضی است
تنها 11% این شکست به عدم وجود مهارت در کارکنان تازه استخدام شده بر میگردد. و این در حالی است که حدود 89% از شکستها به دلایل نگرشی (مانند هوش عاطفی، انگیزش و رفتارهای سازمانی ناشی از نگرش) بر میگردد.
لذا اگر دنبال نگرشهای مثبت هستید، باید ارزشهای محوری شرکت خود را استخراج کنید و نوع نگاه و نگرش متقاضیان استخدامی را نسبت به این ارزشهای اساسی مورد پرسش قرار دهید.
✍کانال مدیریت منابع انسانی
@hrm_academy
هِرب کِلِهر (Herb Kelleher) یکی از مؤسسان شرکت هواپیمایی Southwest ، نقل قول جالبی درباره معیار استخدام کارکنان جدید دارد؛ او میگوید:
«اگر نگرش مثبت نداری، استخدامت نمیکنیم، حتی اگر از مهارتهای زیادی برخوردار باشی! چرا که میتوانیم سطح مهارت را با آموزش ارتقاء دهیم، اما نمیتوانیم نگرش تو را عوض کنیم».
مشخص است تشخیص آنکه متقاضیان استخدام برای انجام شغل خاصی از مهارتهای فنی لازم برخوردار هستند یا خیر، کار نسبتاً سادهای است.
میتوان به سادگی با برگزاری آزمونی، سطح مهارتهای فنی افراد را اندازه گرفت و آنها را با هم مقایسه کرد، اما تشخیص آنکه فرد دارای چه ویژگیهای شخصیتی و چه نگرشهایی است، کار دشواری است.
و شاید یکی از دلایلی که عمده استخدام ها با شکست مواجه می شود سختی امکان کشف نگرش افراد متقاضی است
تنها 11% این شکست به عدم وجود مهارت در کارکنان تازه استخدام شده بر میگردد. و این در حالی است که حدود 89% از شکستها به دلایل نگرشی (مانند هوش عاطفی، انگیزش و رفتارهای سازمانی ناشی از نگرش) بر میگردد.
لذا اگر دنبال نگرشهای مثبت هستید، باید ارزشهای محوری شرکت خود را استخراج کنید و نوع نگاه و نگرش متقاضیان استخدامی را نسبت به این ارزشهای اساسی مورد پرسش قرار دهید.
✍کانال مدیریت منابع انسانی
@hrm_academy
💢اعتیاد به رنج
■چند وقت پیش یک سفر کاری داشتم. من همیشه عادت دارم زود وارد ایستگاه قطار میشم تا بتوانم سریعتر وارد قطار بشم و برم تخت های بالا جا بگیرم. برعکس اون روز دیرتر وارد ایستگاه شدم و وقتی رفتم داخل کوپه، دو تا خانم جوان تخت های بالا جا گرفته بودن.
□قسمت پایین یه خانم با پسر حدوداً ۹ ساله و یک خانم میانسال نشسته بودن. منم بناچار همون پایین نشستم و از همون ابتدا مشغول کتاب خواندن شدم.
●بعد از گذشت یکی دو ساعت
متوجه شدم خانمی که پسر بچه همراهش بود داره گریه میکنه و خانم میان سال روبروش باهاش صحبت میکنه. ناخودآگاه به سخنان این دو بانو گوش کردم.
○گویا مادر شوهر و خواهر شوهر این بانو در کوپه بغلی بودند و او فرزندش را به کوپه بغل فرستاده و به او گفته بود برو ببین در مورد من چی میگن. پسر بچه برگشته بود و هر چه را که شنیده بود از سبر تا پیاز برای مادرش تعریف کرده بود.... ظاهرا حرفهای خوشایندی نزده بودند!
■خانم میانسال که زنی با کمالات بود به این مادر گفت: تا زمانی که *اعتیاد به رنج کشیدنت* را ترک نکنی، اوضاع همین است. برایم جالب بود. مگر ما انسانها معتاد به رنج کشیدن هم میشویم؟!
□من آموختن را دوست دارم. به نظرم جامعه بزرگترین دانشگاهی است که هر انسانی بدون پرداخت شهریه میتواند در کلاسهای آن شرکت کند و انتخاب کند چه بخواند. اون روز من هم در کوپه در یک کارگاه عملی شرکت کرده بودم ...
مادری معتاد به رنج و استادی که آماده بود تا راهنمایی کند. من هم سر تا پا شوقِ آموختن.
●استاد(خانم میانسال) رو به خانم گریان کرد و گفت: از کی معتاد شدی؟!
▪︎خانم گریان گفت: من اصلاً معتاد نیستم! به خدا من هیچی مصرف نمیکنم.
▪︎استاد گفت: چرا! تو رنج کشیدن عادت روزانه ات شده. مگر تو امروز مسافر نیستی؟
▪︎گریان خانم گفت: چرا، داریم میریم سفر.
▪︎استاد گفت: تو امروز بخاطر دغدغه ات برای سفر، رنج مصرف نکرده بودی. اما تا در کوپه نشستی، فرزندت را فرستادی تا از کوپه کناری برایت مواد تهیه کند و او هم سخنان زهرآگین را برایت آورد و تو هم مصرف کردی و اکنون هم مشغول رنج کشیدن و گریه کردن هستی!
○دیدگاه این استاد برایم بسیار جالب بود. خانم گریان هم که گویی مثل من با دیدگاه جدیدی روبرو شده بود گریه اش متوقف شد و گفت: ولی اونا خیلی بد هستن، چرا باید پشت سرم حرف بزنند؟!
■استاد گفت: شغل مواد فروش، فروش مواده. تو چرا مواد آنها را میخری؟ تا زمانی که تو بهایی نپردازی هیچکس به زور به تو هیچ موادی نمیدهد و ادامه داد: در این دنیا همه فروشنده هستند؛ تو مشخص کن خریدار چه چیزی هستی: خریدار آرامشی، خریدار شادی هستی یا خریدار رنج و اندوه!
□من هرگز به دنیا اینگونه نگاه نکرده بودم. برایم زیباترین تعبیری بود که تاکنون شنیده بودم. استاد ادامه داد: اگر در طول روز از خودت بپرسی که امروز میخوام چه چیزی را بخرم که برای زندگی ام مفید باشد
بابت اجناس بنجل پولی نمیپردازی!
●بحث آنروز دیدگاه جدیدی را در من بوجود آورد. واقعا امروز شما خریدار چه چیزی هستید: تنبلی و بطالت، رنج و اندوه، شادی آرامش
و یا یک هدف و رضایت!؟ یادتان باشد ما انسانها دارای حق انتخاب هستیم، پس بر ماست که از آن به درستی بهره بگیریم.
@organizationalbehavior
■چند وقت پیش یک سفر کاری داشتم. من همیشه عادت دارم زود وارد ایستگاه قطار میشم تا بتوانم سریعتر وارد قطار بشم و برم تخت های بالا جا بگیرم. برعکس اون روز دیرتر وارد ایستگاه شدم و وقتی رفتم داخل کوپه، دو تا خانم جوان تخت های بالا جا گرفته بودن.
□قسمت پایین یه خانم با پسر حدوداً ۹ ساله و یک خانم میانسال نشسته بودن. منم بناچار همون پایین نشستم و از همون ابتدا مشغول کتاب خواندن شدم.
●بعد از گذشت یکی دو ساعت
متوجه شدم خانمی که پسر بچه همراهش بود داره گریه میکنه و خانم میان سال روبروش باهاش صحبت میکنه. ناخودآگاه به سخنان این دو بانو گوش کردم.
○گویا مادر شوهر و خواهر شوهر این بانو در کوپه بغلی بودند و او فرزندش را به کوپه بغل فرستاده و به او گفته بود برو ببین در مورد من چی میگن. پسر بچه برگشته بود و هر چه را که شنیده بود از سبر تا پیاز برای مادرش تعریف کرده بود.... ظاهرا حرفهای خوشایندی نزده بودند!
■خانم میانسال که زنی با کمالات بود به این مادر گفت: تا زمانی که *اعتیاد به رنج کشیدنت* را ترک نکنی، اوضاع همین است. برایم جالب بود. مگر ما انسانها معتاد به رنج کشیدن هم میشویم؟!
□من آموختن را دوست دارم. به نظرم جامعه بزرگترین دانشگاهی است که هر انسانی بدون پرداخت شهریه میتواند در کلاسهای آن شرکت کند و انتخاب کند چه بخواند. اون روز من هم در کوپه در یک کارگاه عملی شرکت کرده بودم ...
مادری معتاد به رنج و استادی که آماده بود تا راهنمایی کند. من هم سر تا پا شوقِ آموختن.
●استاد(خانم میانسال) رو به خانم گریان کرد و گفت: از کی معتاد شدی؟!
▪︎خانم گریان گفت: من اصلاً معتاد نیستم! به خدا من هیچی مصرف نمیکنم.
▪︎استاد گفت: چرا! تو رنج کشیدن عادت روزانه ات شده. مگر تو امروز مسافر نیستی؟
▪︎گریان خانم گفت: چرا، داریم میریم سفر.
▪︎استاد گفت: تو امروز بخاطر دغدغه ات برای سفر، رنج مصرف نکرده بودی. اما تا در کوپه نشستی، فرزندت را فرستادی تا از کوپه کناری برایت مواد تهیه کند و او هم سخنان زهرآگین را برایت آورد و تو هم مصرف کردی و اکنون هم مشغول رنج کشیدن و گریه کردن هستی!
○دیدگاه این استاد برایم بسیار جالب بود. خانم گریان هم که گویی مثل من با دیدگاه جدیدی روبرو شده بود گریه اش متوقف شد و گفت: ولی اونا خیلی بد هستن، چرا باید پشت سرم حرف بزنند؟!
■استاد گفت: شغل مواد فروش، فروش مواده. تو چرا مواد آنها را میخری؟ تا زمانی که تو بهایی نپردازی هیچکس به زور به تو هیچ موادی نمیدهد و ادامه داد: در این دنیا همه فروشنده هستند؛ تو مشخص کن خریدار چه چیزی هستی: خریدار آرامشی، خریدار شادی هستی یا خریدار رنج و اندوه!
□من هرگز به دنیا اینگونه نگاه نکرده بودم. برایم زیباترین تعبیری بود که تاکنون شنیده بودم. استاد ادامه داد: اگر در طول روز از خودت بپرسی که امروز میخوام چه چیزی را بخرم که برای زندگی ام مفید باشد
بابت اجناس بنجل پولی نمیپردازی!
●بحث آنروز دیدگاه جدیدی را در من بوجود آورد. واقعا امروز شما خریدار چه چیزی هستید: تنبلی و بطالت، رنج و اندوه، شادی آرامش
و یا یک هدف و رضایت!؟ یادتان باشد ما انسانها دارای حق انتخاب هستیم، پس بر ماست که از آن به درستی بهره بگیریم.
@organizationalbehavior
💢چند سال پیش دختری به نام جِسی کارسون که هشت سال بیشتر نداشت، بیشترین میزان شیرینی را فروخت و برنده مسابقه گرل اسکات شد
🔹وقتی از او درباره رمز موفقیتش در این مسابقات پرسیدند، گفت: درب خانهها را میزدم و میگفتم آیا ممکن است ۳۰ هزار دلار به من کمک کنید؟
🔹وقتی در پاسخ «نه» میشنیدم، که کاملا هم طبیعی بود، میگفتم: پس ممکن است لااقل یک بسته شیرینی گرل اسکات از من بخرید تا در این مسابقه برنده شوم و جایزه آن را بگیرم؟
🔹یک بسته شیرینی گرل اسکات در مقابل ۳۰ هزار دلار هیچ به نظر میآمد و خریداران با کمترین مقاومتی آن را میخریدند.
✍مجله مشاور مدیریت
@organizationalbehavior
🔹وقتی از او درباره رمز موفقیتش در این مسابقات پرسیدند، گفت: درب خانهها را میزدم و میگفتم آیا ممکن است ۳۰ هزار دلار به من کمک کنید؟
🔹وقتی در پاسخ «نه» میشنیدم، که کاملا هم طبیعی بود، میگفتم: پس ممکن است لااقل یک بسته شیرینی گرل اسکات از من بخرید تا در این مسابقه برنده شوم و جایزه آن را بگیرم؟
🔹یک بسته شیرینی گرل اسکات در مقابل ۳۰ هزار دلار هیچ به نظر میآمد و خریداران با کمترین مقاومتی آن را میخریدند.
✍مجله مشاور مدیریت
@organizationalbehavior
Forwarded from تعالی منابع انسانی
💢شغل مدنظرتان را بیش از حد بزرگ نکنید
کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل استخدام بهترینها» مینویسد:
خیلی وقتها با داوطلبان زیادی مصاحبه کردهاید، ولی هنوز کسی را برای شغل مدنظرتان پیدا نکردهاید. در نتیجه، خسته و درمانده شدهاید. برای همین، آرزو میکنید ای کاش یک فرد مناسب برای استخدام پیدا میکردید
در این شرایط، به رزومهای برخورد میکنید که بسیار خوب به نظر میرسد چون تجربیات و تحصیلات او مناسب است. برای همین، پیش خودتان فکر میکنید: عالیه، این همان کسی است که دنبالش هستیم و باید او را جذب کنیم
اما به ناگهان یادتان میآید آخرین داوطلب خوبی که دنبال جذب او بودید، به خاطر شرایط کاری و حقوق و مزایای شرکتتان، پیشنهادتان را نپذیرفت
در این فکر هستید که ناگهان به ذهنتان میرسد برای راضی کردن فرد مدنظرتان، میتوانید کمی اغراق کنید و شغل پیشنهادی را بهتر و بزرگتر از آن چه که هست، نشان بدهید و مثلا در مورد جذابیت شغل، کسب تجربه بیشتر بعد از پذیرفتن آن شغل، امکان رشد و ترقی و غیره اغراق کنید
در حقیقت، پیش خودتان فکر میکنید اگر بتوانید این داوطلب مستعد و خوب را جذب کنید، چه اشکالی دارد کمی دروغ بگویید؟
اما اگر بتوانید فرد مورد نظرتان را با دروغگویی و اغراق جذب کنید، وقتی او را استخدام کردید و متوجه شد که آن چه در مصاحبه به او گفتهاید، با واقعیتها مطابقت ندارد، بسیار دلسرد و ناراحت میشود و به احتمال زیاد یا استعفا میدهد یا بهرهوریاش را به شدت پایین میآورد
به همین دلیل، بعد از مدتی از یک کارمند خوب و مستعد که آرزوی جذب آن را داشتید، به یک کارمند بهانهجو و ناراضی تبدیل میشود و روحیه همکاران دیگرش را هم خراب میکند
پس تحت هیچ شرایطی، درباره وضعیت شرکتتان دروغ نگویید و اغراق نکنید. چون با این کار، شاید یک مشکلتان را حل کنید، ولی در آینده با چند مشکل بزرگتر مواجه میشوید.
✍کانال راهنمای منابع انسانی
@hrm_academy
کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل استخدام بهترینها» مینویسد:
خیلی وقتها با داوطلبان زیادی مصاحبه کردهاید، ولی هنوز کسی را برای شغل مدنظرتان پیدا نکردهاید. در نتیجه، خسته و درمانده شدهاید. برای همین، آرزو میکنید ای کاش یک فرد مناسب برای استخدام پیدا میکردید
در این شرایط، به رزومهای برخورد میکنید که بسیار خوب به نظر میرسد چون تجربیات و تحصیلات او مناسب است. برای همین، پیش خودتان فکر میکنید: عالیه، این همان کسی است که دنبالش هستیم و باید او را جذب کنیم
اما به ناگهان یادتان میآید آخرین داوطلب خوبی که دنبال جذب او بودید، به خاطر شرایط کاری و حقوق و مزایای شرکتتان، پیشنهادتان را نپذیرفت
در این فکر هستید که ناگهان به ذهنتان میرسد برای راضی کردن فرد مدنظرتان، میتوانید کمی اغراق کنید و شغل پیشنهادی را بهتر و بزرگتر از آن چه که هست، نشان بدهید و مثلا در مورد جذابیت شغل، کسب تجربه بیشتر بعد از پذیرفتن آن شغل، امکان رشد و ترقی و غیره اغراق کنید
در حقیقت، پیش خودتان فکر میکنید اگر بتوانید این داوطلب مستعد و خوب را جذب کنید، چه اشکالی دارد کمی دروغ بگویید؟
اما اگر بتوانید فرد مورد نظرتان را با دروغگویی و اغراق جذب کنید، وقتی او را استخدام کردید و متوجه شد که آن چه در مصاحبه به او گفتهاید، با واقعیتها مطابقت ندارد، بسیار دلسرد و ناراحت میشود و به احتمال زیاد یا استعفا میدهد یا بهرهوریاش را به شدت پایین میآورد
به همین دلیل، بعد از مدتی از یک کارمند خوب و مستعد که آرزوی جذب آن را داشتید، به یک کارمند بهانهجو و ناراضی تبدیل میشود و روحیه همکاران دیگرش را هم خراب میکند
پس تحت هیچ شرایطی، درباره وضعیت شرکتتان دروغ نگویید و اغراق نکنید. چون با این کار، شاید یک مشکلتان را حل کنید، ولی در آینده با چند مشکل بزرگتر مواجه میشوید.
✍کانال راهنمای منابع انسانی
@hrm_academy
💢صداقت در مدیریت
داشتن صداقت و درستکاری یکی از مهمترین ویژگیهای رهبران و مدیران بزرگ در کسبوکارشان است
🔺صداقت در کسبوکار و رابطه آن با موفقیت
✅ بعنوان مثال، آقای جان هانتسمن میلیاردری است که شرکت مواد شیمیایی خود را از هیچ شروع کرده و به تشکیلات دوازده میلیارد دلای توسعه داد. کتابش با عنوان "برندهها تقلب نمیکنند"، مملو از داستانهایی از تجربیاتش است که در آنها صبورانه حاضر به تخطی از اصولش نمیشد. وی میگوید صداقت، دلیل موفقیتهایش بوده و هست.
✅ در بازی کسبوکار و زندگی هیچ راه اخلاقی میانبری وجود ندارد، اساساً سه نوع مردم وجود دارند، ناموفق، موقتاً موفق، و کسانی که موفق شده و ماندهاند. تفاوت اینها در شخصیتشان است.
🔺 مدیران و رهبران موفق هرگز با تقلب صداقتشان را زیر پا نمیگذارند
✅نمونههای بیشماری از افرادی که موقتاً با تقلب به پیروزی رسیدند وجود دارد. کمپانی انرژی انرون بمدت چند سال یکی از مبتکرترین و جسورانهترین شرکتهای امریکا بود. مدیر ارشد کمپانی با تعداد کثیری از مهمترین شخصیتهای کشور از جمله رئیسجمهور آشنا بود. سوای اینکه موفقیت انرون بر پایه دروغ بنا شده بود، مطالعات نشان داد افراد "برنده"ای که در راس شرکت بودند در کارشان صداقت نداشتند.
🔺صداقت یعنی کارِ درست را انجام بدهیم، چون انجام دادن این کار درست است.
✅ مدیران با صداقت شاید معروفترین و درخشانترین مدیر نباشند، و خودشان به آن اهمیتی نمیدهند. صداقت یعنی کارِ درست را انجام بدهیم، چون انجام دادن این کار درست است. و این چیزیست که موفقیت میآورد.
🔺 اهمیت صداقت در قول دادن و وفای به عهد
✅ مدیران موفق سر قولشان هستند. آنها با دقت و حتی با بیمیلی قولی میدهند، ولی هروقت قول دادند آنرا پیگیری و به انجام میرسانند. و همیشه حقیقت را میگویند. به این کار "رکگویی" میگویند. اگر از رکگویی هراس دارید، پس جرأت ندارید که یک مدیر اجرایی باشید. در این حالت شما اطرافتان را با اشخاص "بلهقربان گو" پر میکنید یعنی کسانی که بجای حقیقت، چیزهایی که شما میخواهید بشنوید را میگویند.
🔺 مدیران باصداقت از حقیقت هراسی ندارند
✅ مدیران باصداقت از رودرو شدن با حقیقت ابایی ندارند. این اصل به نام اصل حقیقتبینی مشهور است، یا "دیدن جهان آنطور که واقعاً هست، نه آنطور که آرزو دارید باشد." این موضوع از مهمترین اصول مدیریت است زیرا نشاندهنده حقگویی و صداقت است. بسیاری از شرکتها و سازمانها بخاطر پیروی نکردن از اصل حقیقتبینی شکست میخورند.
✅صداقت یعنی گفتن حقیقت هر چند آن حقیقت تلخ و زشت باشد. صادق بودن بهتر از فریب دادن دیگران است، چون با این کار خودتان را هم فریب میدهید.
✅ مدیران باید اعتماد بنفس داشته باشند، در عین حال باید توجه داشته باشند که ممکن است خودشان هم اشتباه کنند. بسیاری از مدیران و رهبران به شکست میرسند چون از زیر سوال بردن مفروضات و نتیجهگیریهای خودشان ممانعت میکنند. در ریشه هر شکست، مفروضات گمراهکننده نهفته است.
✅ در این دنیای پیوسته در حال تغییر، این امکان وجود دارد که در کارتان کمی یا کاملاً اشتباه کنید. البته شاید هم در اشتباه نباشید ولی در نظر گرفتن این احتمال از شما یک مدیر مدبر میسازد چون ذهنتان را به ایدهها و افکار جدید باز میکند.
❗️نتیجهگیری
هیچ استثنایی برای صداقت وجود ندارد. صداقت در ذات انسانهاست و مربوط به زمان و مکان نمیشود. اگر در موقعیتهای ساده برای نتایج کمارزش صداقت خود را زیر پا بگذارید، آنگاه زیر پا گذاشتن صداقت برای شما امری عادی میشود.
مدیران باصداقت همیشه مجبورند جانب انصاف را بگیرند خصوصاً وقتی که با افراد بیانصاف طرف هستند. در حقیقت، نشانه درستکاری یک مدیر این است که در مقابل برخورد غیرمنصفانه دیگران، تا چه حد میتواند جانب عدالت را بگیرد
اگر "راستی" بکارید، اعتماد برداشت خواهید کرد.
✍آکادمی مدیریت
@organizationalbehavior
داشتن صداقت و درستکاری یکی از مهمترین ویژگیهای رهبران و مدیران بزرگ در کسبوکارشان است
🔺صداقت در کسبوکار و رابطه آن با موفقیت
✅ بعنوان مثال، آقای جان هانتسمن میلیاردری است که شرکت مواد شیمیایی خود را از هیچ شروع کرده و به تشکیلات دوازده میلیارد دلای توسعه داد. کتابش با عنوان "برندهها تقلب نمیکنند"، مملو از داستانهایی از تجربیاتش است که در آنها صبورانه حاضر به تخطی از اصولش نمیشد. وی میگوید صداقت، دلیل موفقیتهایش بوده و هست.
✅ در بازی کسبوکار و زندگی هیچ راه اخلاقی میانبری وجود ندارد، اساساً سه نوع مردم وجود دارند، ناموفق، موقتاً موفق، و کسانی که موفق شده و ماندهاند. تفاوت اینها در شخصیتشان است.
🔺 مدیران و رهبران موفق هرگز با تقلب صداقتشان را زیر پا نمیگذارند
✅نمونههای بیشماری از افرادی که موقتاً با تقلب به پیروزی رسیدند وجود دارد. کمپانی انرژی انرون بمدت چند سال یکی از مبتکرترین و جسورانهترین شرکتهای امریکا بود. مدیر ارشد کمپانی با تعداد کثیری از مهمترین شخصیتهای کشور از جمله رئیسجمهور آشنا بود. سوای اینکه موفقیت انرون بر پایه دروغ بنا شده بود، مطالعات نشان داد افراد "برنده"ای که در راس شرکت بودند در کارشان صداقت نداشتند.
🔺صداقت یعنی کارِ درست را انجام بدهیم، چون انجام دادن این کار درست است.
✅ مدیران با صداقت شاید معروفترین و درخشانترین مدیر نباشند، و خودشان به آن اهمیتی نمیدهند. صداقت یعنی کارِ درست را انجام بدهیم، چون انجام دادن این کار درست است. و این چیزیست که موفقیت میآورد.
🔺 اهمیت صداقت در قول دادن و وفای به عهد
✅ مدیران موفق سر قولشان هستند. آنها با دقت و حتی با بیمیلی قولی میدهند، ولی هروقت قول دادند آنرا پیگیری و به انجام میرسانند. و همیشه حقیقت را میگویند. به این کار "رکگویی" میگویند. اگر از رکگویی هراس دارید، پس جرأت ندارید که یک مدیر اجرایی باشید. در این حالت شما اطرافتان را با اشخاص "بلهقربان گو" پر میکنید یعنی کسانی که بجای حقیقت، چیزهایی که شما میخواهید بشنوید را میگویند.
🔺 مدیران باصداقت از حقیقت هراسی ندارند
✅ مدیران باصداقت از رودرو شدن با حقیقت ابایی ندارند. این اصل به نام اصل حقیقتبینی مشهور است، یا "دیدن جهان آنطور که واقعاً هست، نه آنطور که آرزو دارید باشد." این موضوع از مهمترین اصول مدیریت است زیرا نشاندهنده حقگویی و صداقت است. بسیاری از شرکتها و سازمانها بخاطر پیروی نکردن از اصل حقیقتبینی شکست میخورند.
✅صداقت یعنی گفتن حقیقت هر چند آن حقیقت تلخ و زشت باشد. صادق بودن بهتر از فریب دادن دیگران است، چون با این کار خودتان را هم فریب میدهید.
✅ مدیران باید اعتماد بنفس داشته باشند، در عین حال باید توجه داشته باشند که ممکن است خودشان هم اشتباه کنند. بسیاری از مدیران و رهبران به شکست میرسند چون از زیر سوال بردن مفروضات و نتیجهگیریهای خودشان ممانعت میکنند. در ریشه هر شکست، مفروضات گمراهکننده نهفته است.
✅ در این دنیای پیوسته در حال تغییر، این امکان وجود دارد که در کارتان کمی یا کاملاً اشتباه کنید. البته شاید هم در اشتباه نباشید ولی در نظر گرفتن این احتمال از شما یک مدیر مدبر میسازد چون ذهنتان را به ایدهها و افکار جدید باز میکند.
❗️نتیجهگیری
هیچ استثنایی برای صداقت وجود ندارد. صداقت در ذات انسانهاست و مربوط به زمان و مکان نمیشود. اگر در موقعیتهای ساده برای نتایج کمارزش صداقت خود را زیر پا بگذارید، آنگاه زیر پا گذاشتن صداقت برای شما امری عادی میشود.
مدیران باصداقت همیشه مجبورند جانب انصاف را بگیرند خصوصاً وقتی که با افراد بیانصاف طرف هستند. در حقیقت، نشانه درستکاری یک مدیر این است که در مقابل برخورد غیرمنصفانه دیگران، تا چه حد میتواند جانب عدالت را بگیرد
اگر "راستی" بکارید، اعتماد برداشت خواهید کرد.
✍آکادمی مدیریت
@organizationalbehavior
Forwarded from برنامه ریزی و مدیریت زمان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢موفقیت جادو نیست، بلکه یک واکنش زنجیرهای است.
شروع کنید به ساختن عادتهای خوب.
این کار شما را در ذهنیت درست قرار میدهد.
نظم و انضباط منجر به تمرکز میشود.
جاهطلبی، شجاعت و صبر لازم است.
همه چیز با یک هل دادن شروع میشود.
@planing_tm
شروع کنید به ساختن عادتهای خوب.
این کار شما را در ذهنیت درست قرار میدهد.
نظم و انضباط منجر به تمرکز میشود.
جاهطلبی، شجاعت و صبر لازم است.
همه چیز با یک هل دادن شروع میشود.
@planing_tm
در دانشگاه تهران در حال انجام مطالعهای تخصصی درباره تحول دیجیتال و توسعه پایدار هستیم.
نظرات ارزشمند شما به عنوان متخصص، مدیر و فعال این حوزه، نقش کلیدی در توسعه دانش کاربردی مدیریت و کارآفرینی و تدوین راهکارهای عملی برای کسبوکارهای ایرانی خواهد داشت.
🔹 زمان تقریبی تکمیل پرسشنامه: حدود 5 دقیقه.
🔹 اطلاعات شما کاملاً محرمانه خواهد ماند.
🔹 نتایج این پژوهش در صورت تمایل برای شما ارسال خواهد شد.
لینک پرسشنامه:
https://survey.porsline.ir/s/gRk1lohf
نظرات ارزشمند شما به عنوان متخصص، مدیر و فعال این حوزه، نقش کلیدی در توسعه دانش کاربردی مدیریت و کارآفرینی و تدوین راهکارهای عملی برای کسبوکارهای ایرانی خواهد داشت.
🔹 زمان تقریبی تکمیل پرسشنامه: حدود 5 دقیقه.
🔹 اطلاعات شما کاملاً محرمانه خواهد ماند.
🔹 نتایج این پژوهش در صورت تمایل برای شما ارسال خواهد شد.
لینک پرسشنامه:
https://survey.porsline.ir/s/gRk1lohf
Forwarded from موفقیت و توسعه فردی
💢چگونه عادت های جدید و خوب در خود ایجاد کنیم؟
جیمز کلییر در کتاب «عادات اتمی» چندین روش خاص برای ایجاد و حفظ عادات خوب ارائه می دهد که عبارتند از:
۱. آن را آشکار کنید: عادت های خود را بسیار قابل مشاهده و در دسترس قرار دهید تا احتمال اینکه به آنها پایبند باشید افزایش یابد. مثلا عادت سیب خوردن: ظرف حاوی سیب را در وسط حال خانه بگذارید نه در کشوی یخچال.
۲. آن را جذاب کنید: عادت های خود را با گره زدن به فعالیت های لذت بخش یا ایجاد یک سیستم پاداش، جذاب کنید. مثلا بعد از خواندن کتاب شکلات خوشمزه بخورید.
۳. آن را آسان کنید: عادت های خود را تا حد امکان ساده و بی دردسر کنید تا مقاومت را کاهش داده و ثبات را افزایش دهید. مثلا اگر میخواهید کتاب خواندن عادت شود، برای خود روزی ۱۰۰ صفحه قرار ندهید بلکه روزی ۵ صفحه که راحت است را هدف قرار دهید.
۴. آن را رضایت بخش کنید: با پیگیری پیشرفت خود و جشن گرفتن بردهای کوچک، احساس موفقیت و غرور ایجاد کنید. کاری کنید که یک عادت برای شما مثل یک تفریح لذت بخش باشد.
۵. به فرهنگی بپیوندید که در آن رفتار مطلوب شما طبیعی است: اطراف خود را با افرادی احاطه کنید که عادت مد نظر شما برای آنها طبیعی است. مثلا در یک دورهمی کتابخوانی شرکت کنید تا کتابخوان شوید.
۶. سیستمی پیرامون عادات خود ایجاد کنید: محیط و روال خود را طوری طراحی کنید که پیروی از عادات خود را آسان تر کنید. مهم هدف نیست مهم یک سیستم است که روزانه فقط شما را به انجام یک کار وادار کند.
۷. برای عادات خود دلیلی در سطح هویت داشته باشید: عادت های خود را به ارزش ها، باورها و اهداف بلندمدت خود متصل کنید تا انگیزه خود را افزایش دهید. به عنوان مثال هویت یک شخص برای ترک سیگار باید این باشد: من سیگاری نیستم؛ نه اینکه من تصمیم گرفتم امروز سیگار نکشم. یا هویت یک شخص باید این باشد که من ورزشکار هستم نه اینکه امروز تصمیم گرفتم ورزش کنم.
۸. از عادت ها برای پیشرفت به سمت اهداف خود استفاده کنید: اهداف مشخص و قابل اندازه گیری تعیین کنید و از عادات خود برای پیشرفت به سمت آنها استفاده کنید.
۹. عادات خود را طراحی کنید: نشانه، میل، پاسخ و چرخه پاداش عادات خود را در نظر بگیرید و برای بهینه سازی آنها تغییراتی ایجاد کنید. مطمئن باشید بدون طراحی از قبل عادات شکل نمیگیرند.
۱۰. از شکست درس بگیرید: وقتی لغزش می کنید تسلیم نشوید. در عوض، از شکست ها به عنوان فرصت هایی برای یادگیری و بهبود استفاده کنید.
با پیروی از این روش ها، کلییر استدلال می کند که ایجاد و حفظ عادات پایدار و مثبت که منجر به تغییر معنی دار می شود، امکان پذیر است.
✍جیمز کلیر- عادت های اتمی
@success_pd
جیمز کلییر در کتاب «عادات اتمی» چندین روش خاص برای ایجاد و حفظ عادات خوب ارائه می دهد که عبارتند از:
۱. آن را آشکار کنید: عادت های خود را بسیار قابل مشاهده و در دسترس قرار دهید تا احتمال اینکه به آنها پایبند باشید افزایش یابد. مثلا عادت سیب خوردن: ظرف حاوی سیب را در وسط حال خانه بگذارید نه در کشوی یخچال.
۲. آن را جذاب کنید: عادت های خود را با گره زدن به فعالیت های لذت بخش یا ایجاد یک سیستم پاداش، جذاب کنید. مثلا بعد از خواندن کتاب شکلات خوشمزه بخورید.
۳. آن را آسان کنید: عادت های خود را تا حد امکان ساده و بی دردسر کنید تا مقاومت را کاهش داده و ثبات را افزایش دهید. مثلا اگر میخواهید کتاب خواندن عادت شود، برای خود روزی ۱۰۰ صفحه قرار ندهید بلکه روزی ۵ صفحه که راحت است را هدف قرار دهید.
۴. آن را رضایت بخش کنید: با پیگیری پیشرفت خود و جشن گرفتن بردهای کوچک، احساس موفقیت و غرور ایجاد کنید. کاری کنید که یک عادت برای شما مثل یک تفریح لذت بخش باشد.
۵. به فرهنگی بپیوندید که در آن رفتار مطلوب شما طبیعی است: اطراف خود را با افرادی احاطه کنید که عادت مد نظر شما برای آنها طبیعی است. مثلا در یک دورهمی کتابخوانی شرکت کنید تا کتابخوان شوید.
۶. سیستمی پیرامون عادات خود ایجاد کنید: محیط و روال خود را طوری طراحی کنید که پیروی از عادات خود را آسان تر کنید. مهم هدف نیست مهم یک سیستم است که روزانه فقط شما را به انجام یک کار وادار کند.
۷. برای عادات خود دلیلی در سطح هویت داشته باشید: عادت های خود را به ارزش ها، باورها و اهداف بلندمدت خود متصل کنید تا انگیزه خود را افزایش دهید. به عنوان مثال هویت یک شخص برای ترک سیگار باید این باشد: من سیگاری نیستم؛ نه اینکه من تصمیم گرفتم امروز سیگار نکشم. یا هویت یک شخص باید این باشد که من ورزشکار هستم نه اینکه امروز تصمیم گرفتم ورزش کنم.
۸. از عادت ها برای پیشرفت به سمت اهداف خود استفاده کنید: اهداف مشخص و قابل اندازه گیری تعیین کنید و از عادات خود برای پیشرفت به سمت آنها استفاده کنید.
۹. عادات خود را طراحی کنید: نشانه، میل، پاسخ و چرخه پاداش عادات خود را در نظر بگیرید و برای بهینه سازی آنها تغییراتی ایجاد کنید. مطمئن باشید بدون طراحی از قبل عادات شکل نمیگیرند.
۱۰. از شکست درس بگیرید: وقتی لغزش می کنید تسلیم نشوید. در عوض، از شکست ها به عنوان فرصت هایی برای یادگیری و بهبود استفاده کنید.
با پیروی از این روش ها، کلییر استدلال می کند که ایجاد و حفظ عادات پایدار و مثبت که منجر به تغییر معنی دار می شود، امکان پذیر است.
✍جیمز کلیر- عادت های اتمی
@success_pd
Forwarded from برنامه ریزی و مدیریت زمان
💢چرا از آدمهای کند متنفریم؟ زود باش لعنتی!
■چراغ سبز شده اما ماشین جلویی هنوز راه نیفتاده است. ده نفر توی صف ایستادهاند اما صندوقدار مثل یک لاکپشت کند است. پنج دقیقه گذشته، اما هنوز فیلمی که میخواهید ببینید دانلود نشده است. این انتظارها مغز ما را منفجر میکند، حتی اگر چند ثانیه بیشتر طول نکشد. توی دلمان فحش میدهیم و عبوس و عصبانی میشویم. به این تمایل ما به پرخاشگری، وقتی بیهوده معطل میشویم، «سندروم خشم پیادهرو» میگویند. پدیدۀ روانشناختیای که در جامعۀ شتابان امروز هر روز بیشتر احساسش میکنیم.
□چرا وقتی احساس میکنیم کاری دارد بیش از حد طول میکشد، پرخاشگر میشویم و رفتاری خصمانه نشان میدهیم؟ مارک ویتمن، روانشناس آلمانی، میگوید این رفتار ریشه در اعماق تاریخ دارد.
●روزگاری، صبر و بیصبری هدفی تکاملی داشتند. این دو ویژگی نوعی تعادل «یین و یانگ» برقرار میکردند، ساعتی درونی و دقیق که به ما میگفت چه وقت برای کاری بیش از حد منتظر ماندهایم و دیگر وقت آن است که حرکت کنیم. وقتی این ساعت به صدا درمیآمد، یعنی زمان دستکشیدن از جستوجوی آذوقه در قطعهزمینی بایر یا رهاکردنِ شکاری ناموفق فرا رسیده است. بیصبری در گذشته باعث میشد جان خودمان را به خاطر معطلیِ بیش از اندازه روی فعالیتی بیپاداش از دست ندهیم.
○اما امروزه، سرعت بالای جامعه ساعت درونی ما را از تنظیم انداخته است. این ساعت انتظاراتی ایجاد میکند که نمیشود به آنها با سرعت کافی پاداشی درخور داد، یا اصلاً پاداشی داد.
■هارتموت رزا، جامعهشناس آلمانی، در کتاب خود، شتاب اجتماعی: نظریهای جدید دربارۀ مدرنیته میگوید: سرعت حرکت بشر از دوران پیشامدرن تاکنون صد برابر افزایش یافته است. سرعت ارتباطات، فقط در قرن بیستم، ده میلیون برابر شده است و سرعت انتقال دادهها ده میلیارد برابر. ریچارد وایزمن، روانشناس بریتانیایی نیز در تحقیقی گسترده، به این نتیجه رسید که بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ سرعت راهرفتن آدمها در سراسر دنیا تا ۱۰ درصد افزایش یافته است.
□اما شتاب فزایندۀ جامعه طاقتمان را طاق میکند. وقتی همیشه در عجلهایم و احساس میکنیم کارهایمان عقب مانده، تصمیمات اشتباه میگیریم و زودتر فریب میخوریم. بهعنوان نمونه، کافی است به علاقۀ امروزین ما به فستفود و غذاهای نیمهآماده توجه کنید. معطلمان نمیکنند، اما بهترین انتخاب نیستند.
●آیا میتوانیم خشم ناشی از کندی را پس بزنیم و صبر و شکیبایی را دوباره به دست بیاوریم؟ این کار شدنی است. اما باید راهی پیدا کنیم تا دوباره ساعت درونیمان را تنظیم کنیم. یکی از راهها تقویت اراده است. تمرینهایی مثل به تعویق انداختنِ ارادی پاداشها. تحقیقات متعددی نشان دادهاند مدیتیشن، ذهنآگاهی و تمرکز بر لحظۀ حال هم چنین پیامدی دارد. دِستینو، روانشناس آمریکایی، راهحل جالب دیگری هم پیدا کرد: «نوشتن». اگر هر روز زمانی را صرف نوشتن کنید، احتمالاً در پیادهرو کمتر خشمگین شوید.
📌آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «زود باش لعنتی! چرا از آدمهای کُند متنفریم؟» که در مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. در صورت تمایل می توانید ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/tu9893
@planing_tm
■چراغ سبز شده اما ماشین جلویی هنوز راه نیفتاده است. ده نفر توی صف ایستادهاند اما صندوقدار مثل یک لاکپشت کند است. پنج دقیقه گذشته، اما هنوز فیلمی که میخواهید ببینید دانلود نشده است. این انتظارها مغز ما را منفجر میکند، حتی اگر چند ثانیه بیشتر طول نکشد. توی دلمان فحش میدهیم و عبوس و عصبانی میشویم. به این تمایل ما به پرخاشگری، وقتی بیهوده معطل میشویم، «سندروم خشم پیادهرو» میگویند. پدیدۀ روانشناختیای که در جامعۀ شتابان امروز هر روز بیشتر احساسش میکنیم.
□چرا وقتی احساس میکنیم کاری دارد بیش از حد طول میکشد، پرخاشگر میشویم و رفتاری خصمانه نشان میدهیم؟ مارک ویتمن، روانشناس آلمانی، میگوید این رفتار ریشه در اعماق تاریخ دارد.
●روزگاری، صبر و بیصبری هدفی تکاملی داشتند. این دو ویژگی نوعی تعادل «یین و یانگ» برقرار میکردند، ساعتی درونی و دقیق که به ما میگفت چه وقت برای کاری بیش از حد منتظر ماندهایم و دیگر وقت آن است که حرکت کنیم. وقتی این ساعت به صدا درمیآمد، یعنی زمان دستکشیدن از جستوجوی آذوقه در قطعهزمینی بایر یا رهاکردنِ شکاری ناموفق فرا رسیده است. بیصبری در گذشته باعث میشد جان خودمان را به خاطر معطلیِ بیش از اندازه روی فعالیتی بیپاداش از دست ندهیم.
○اما امروزه، سرعت بالای جامعه ساعت درونی ما را از تنظیم انداخته است. این ساعت انتظاراتی ایجاد میکند که نمیشود به آنها با سرعت کافی پاداشی درخور داد، یا اصلاً پاداشی داد.
■هارتموت رزا، جامعهشناس آلمانی، در کتاب خود، شتاب اجتماعی: نظریهای جدید دربارۀ مدرنیته میگوید: سرعت حرکت بشر از دوران پیشامدرن تاکنون صد برابر افزایش یافته است. سرعت ارتباطات، فقط در قرن بیستم، ده میلیون برابر شده است و سرعت انتقال دادهها ده میلیارد برابر. ریچارد وایزمن، روانشناس بریتانیایی نیز در تحقیقی گسترده، به این نتیجه رسید که بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ سرعت راهرفتن آدمها در سراسر دنیا تا ۱۰ درصد افزایش یافته است.
□اما شتاب فزایندۀ جامعه طاقتمان را طاق میکند. وقتی همیشه در عجلهایم و احساس میکنیم کارهایمان عقب مانده، تصمیمات اشتباه میگیریم و زودتر فریب میخوریم. بهعنوان نمونه، کافی است به علاقۀ امروزین ما به فستفود و غذاهای نیمهآماده توجه کنید. معطلمان نمیکنند، اما بهترین انتخاب نیستند.
●آیا میتوانیم خشم ناشی از کندی را پس بزنیم و صبر و شکیبایی را دوباره به دست بیاوریم؟ این کار شدنی است. اما باید راهی پیدا کنیم تا دوباره ساعت درونیمان را تنظیم کنیم. یکی از راهها تقویت اراده است. تمرینهایی مثل به تعویق انداختنِ ارادی پاداشها. تحقیقات متعددی نشان دادهاند مدیتیشن، ذهنآگاهی و تمرکز بر لحظۀ حال هم چنین پیامدی دارد. دِستینو، روانشناس آمریکایی، راهحل جالب دیگری هم پیدا کرد: «نوشتن». اگر هر روز زمانی را صرف نوشتن کنید، احتمالاً در پیادهرو کمتر خشمگین شوید.
📌آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «زود باش لعنتی! چرا از آدمهای کُند متنفریم؟» که در مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. در صورت تمایل می توانید ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/tu9893
@planing_tm