با توجه به محیطهای کاری بسیار رقابتمحور و سرسامآور این کار چالش پیچیدهای است.
او می گوید کسبوکار میگوید اگر همیشه جواب مثبت بدهید به این امید که به برتری حرفهای برسید احتمال زیاد دارد که وقت و انرژی و پول خود را هدر دهید و از آنچه بهراستی اهمیت دارد منحرف شوید.
به گفته بروس تولگان ۴ روش راهبردی برای "نه" گفتن در محل کار وجود دارد.
1⃣ پرسشهای مناسب مطرح کنید و یادداشت بردارید
وقتی از شما میخواهند کاری را انجام دهید اولین قدم این است که پرسشهای مناسب مطرح کنید و نشان دهید که از پاسخها یادداشت برمیدارید.
با این کار احترام خود را نه فقط به طرف مقابل همچنین به کاری که از شما درخواست شده است نشان میدهید.
هر چه پرسشهای بیشتری در مورد کاری که بر عهده شما میگذارند مطرح کنید و هر چه علاقه بیشتری نشان دهید راحتتر میتوانید نه بگویید.
2⃣ دلایل خوبی برای نه گفتن بیاورید
برای تعدیل پاسخ منفی باید دلیل آن را توضیح دهید. به طور معمول دلیل آن مشغول بودن به کارهای دیگر است. خوب است صریح و با ذکر جزئیات تعهدات دیگر خود را توضیح دهید.
"هنوز نه، نیاز به کمی اطلاعات بیشتر دارم". پیشنهاد دیگر این است که بگویید "من ا و ب و ج را بر عهده دارم" و به روشنی توضیح دهید که این وظایف دیگر چیست و همه جزئیاتی که لازم است را مطرح کنید تا جواب منفی شما بهانه به نظر نرسد.
اگر درخواست انجام کار از طرف رئیس یا فردی بالاتر از شما باشد میتوانید از آنها بخواهید به جای اینکه وظیفه تازهای برعهده شما بگذارند، اولویت وظایف شما را تغییر دهند.
با این کار به آنها این فرصت میدهید تا دریابند چطور شما به طور دقیق وقت خود را برای کار تنظیم میکنید و نشان میدهید که نه میخواهید از زیر کار در بروید و نه وقت خود را بیهوده هدر میدهید.
بعضی افراد در برابر درخواست انجام کار میگویند "این کار من نیست" اما این حرف جنبههای منفی زیادی دارد که باعث درگیری میشود. طرف مقابل با شنیدن آن اینطور برداشت میکند که میگویید "تو رئیس من نیستی" یا "تو نمیتوانی به من بگویی چه باید بکنم".
3⃣ راه را برای دیگری هموار کنید
برای هموار کردن راه دیگری میتوانید برای مثال بگویید من میتوانم برای همکاری در این موضوع این کار را انجام دهم یا بپرسید، "میخواهید کمک کنم کس دیگری را پیدا کنید؟"
اگر درخواست فوری نباشد میتوانید بگویید: "من دو هفته دیگر میتوانم به شما کمک کنم". اگر میبینید هیچ راهی وجود ندارد بتوانید کاری را که میخواهند انجام دهید میتوانید بگویید: "من نمیتوانم این کار را انجام دهم اما اگر بخواهید به این صورت میتوانم به شما کمک کنم".
4⃣ پیگیر باشید
سراغ آن آدم را بگیرید و بپرسید کار چطور پیش میرود؟ آیا مشکل رفع شد؟ آیا آدم مناسب پیدا کردید؟ "یادتان نرود اگر به ا، ب، ج احتیاج داشتید من در این زمینهها مهارت دارم".
دلیل پیگیری ماجرا این است که ارتباط خوبی ایجاد شود و اعتماد تقویت شود حتی وقتی پاسخ منفی میدهید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
يكي از بهترين چيزهايي كه در زندگي وجود دارد ملاقات با افراد جديد است. دوست، رئيس، همكار، همسايه يا آشنايان شما، همگي ابتدا برايتان غريبه بودند و وقتي كه براي اولين بار با آنها ملاقات كرديد اصلا نميدانستيد كه از رابطه با آنها لذت ميّبريد يا نه. با اين پنج پرسشي كه در اينجا مطرح ميكنيم، هنگام ملاقات با افراد ميتوانيد تصوير دقيقتر و بهتري از آنها به دست آوريد.
🔹بديهي است كه با سوالاتي مثل "شما تازه وارد هستيد؟" يا "چرا شغل قبلي خود را ترك كرديد؟" اطلاعات ضروري و خوبي به دست ميآوريد، ولي اينها كافي نيستند، چون با اين سوالات اطلاعاتي در مورد شخصيت آنها به دست نميآوريد.
🔹پنج سوالي كه در ادامه مطرح ميكنيم نه تنها اطلاعات مستقيم بيشتري در مورد فرد غريبه يا آشنا به شما ميدهند، بلكه در مورد شخصيت اين افراد نيز اطلاعات بسيار مفيدي در اختيار شما ميگذارند.
1⃣ شما خودتان را چطور توصيف ميكنيد؟
در واقع اين سوال نوعي ميانبر است تا فرد شخصيت خود را بروز دهد. با استفاده از نوع كلماتي كه هر كس براي توصيف خود استفاده ميكند ميتوان به شخصيت او پي برد.
2⃣ بزرگترين دستاورد شما چيست؟
با اين سوال اطلاعات مهمي در مورد گذشتهِي فرد و اطلاعاتي هم در مورد شخصيتش به دست ميآوريد. مثلا متوجه ميَشويد كه بيشترين منافع اين شخص در كجا قرار دارد.
3⃣ آيا به تازگي كتاب خوبي خواندهايد؟
پاسخهايي كه در اين سوال دريافت خواهيد كرد خيلي متفاوت خواهند بود. به تفاوت بين خوانندگان دقت كنيد. مثلا بعضي افراد ممكن است بگويند من كتاب نميخوانم. و برخي هم ممكن است مدتها قبل يك كتاب خوانده باشند يا به يك كتاب دانشگاهي مراجعه كرده باشند. برخي هم واقعا اهل مطالعه بوده و كتابهاي معروف را نام خواهند برد.
4⃣ شغل رويايي شما چيست؟
سوال هر چه مبهم تر باشد بهتر است. پاسخ به اين سوال هر چه كه باشد نشان ميدهد كه فرد موردنظر قبلا به اين موضوع فكر كرده يا اصلا به آن فكر نكرده است.
5⃣ قهرمان شخصي شما كيست؟
پاسخ به اين سوال، اطلاعات خاصتر و روشنگرتري به شما ميدهد. با اين سوال ميتوانيد ميزان هوش يا سن شخص را تشخيص دهيد و از همه مهمتر اينكه ميتوانيد بفهميد او به چه ارزشهايي احترام قائل است.
🔹به طور كلي شايد برخي از اين سوالات را نتوانيم از هر غريبهاي كه در خيابان ميبينيم بپرسيم، ولي وقتي با يك مخاطب جديد گرم گرفتيم و كمي آشنا شديم، به راحتي ميتوانيم اين سوالات را از او بپرسيم. واكنش افراد به اين سوالات، نحوهي پاسخ گفتن، و كيفيت پاسخ آنها، بيانگر شخصيت آنهاست. اين مقدار اطلاعات براي هر تعامل اجتماعي لازم است.
منبع: Entrepreneur
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✳️ بهترین راه برای کاهش استرس در محل کار:
🔸روز خود را به خوبی شروع کنید؛ اگر روز خود را با تغذیه مناسب، برنامهریزی مناسب و نگرش مثبت شروع کنید، میتوانید عواملی که به شما در محل کار استرس میدهند را پیدا کنید.
🔸الزامات مشخصی داشته باشید؛ اگر دقیقا نمیدانید چه چیزی از شما انتظار میرود یا شرایط شما با اخطارهای کوچکی تغییر کند، ممکن است اینطور فکر کنید که بسیار تحت فشار هستید.
🔸از درگیر شدن با افراد دوری کنید؛از آنجا که درگیری شما با یک فرد دیگر، به سلامت جسم و روح شما ضرر میزند، برای جلوگیری از این اتفاقها بسیار خوب است تا حد ممکن از درگیر شدن در محل کار جلوگیری کنید.
🔸سعی کنید منظم باشید؛ حتی اگر شما به طور طبیعی یک فرد نامنظم باشید، برنامه ریزی برای اینکه نظم داشته باشید، میتواند به شدت به کمک کردن استرس شما در محل کار کمک کند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
1- نادیده گرفتن شکایت و نظر مشتری:
به حرف مشتری های تان گوش دهید و از آنها درس بگیرید. تا زمانی که از رضایتمندی مشتری مطمئن نشدید به فکر توسعه ی کار نباشید.
2-منفعت-محوری
قطعا هدف هر کسب و کاری سودآوری است. اما قرار دادن سود به عنوان تنها اولویت، اشتباه بزرگیست. معمولا این صاحبان کار محصول بی کیفیت خود را در یک بسته بندی مجلل عرضه می کنند، اما با این وجود نیز نمی توانند موفق شوند.
3- انتظار برای شروع خوب
اکثر کارآفرینان مشتاق متاسفانه برای شروع کار منتظر بهترین فرصت و امکانات می مانند، اما با مطالعه ی زندگی کارآفرینان بزرگ می بینیم که نه تنها هیچ کدام از ابتدا همه ی منابع را نداشته اند، بلکه از کارهای ابتدایی مانند روزنامه فروشی شروع کردند.
4- نادیده گرفتن علم
گاهی کارآفرینان فکر می کنند که دانش لازم برای تمام مسیر کارشان را دارند، در حالی که با گذر زمان، روش های متفاوت و جدیدتری از تبلیغات گرفته تا فروش محصول و ... ابداع می شود که اگر یک کارآفرین آنها را در نظر نگیرد، از قافله ی دیگر کارآفرینان جا می ماند. برای رشد فروش و گسترش کار، باید مهارت های جدید یاد بگیرید و کتاب های نوشته شده توسط افراد موفقی را بخوانید که این مسیر را تجربه کرده اند. به روز باشید و در صورت نیاز دانش های جدید را فرا گیرید.
5-تک روی کردن
برای یک کارآفرین مهم است که از مخارج اضافی چشم پوشی کند و تا می تواند با کارمندان کم، کار خود را شروع کند. اما نباید این گونه باشد که خود به تنهایی کار کند، زیرا در این حالت نیز موفق نخواهد شد.
🎓
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مدیر عاملانی که همه گزینههای ممکن را پیش روی خود نگاه میدارند، معمولا هیچکدام را اجرا نخواهند کرد. بنگاههایی که همه قسمتهای بازار را هدف میگیرند، معمولا دستآخر به هیچکدام دست نمییابند. فروشندهای که همه معاملهها را تعقیب میکند، در انتها هیچ معاملهای را جوش نخواهد داد.
ما گرفتار یک اجبار وسواسی برای برداشتن هر تعداد هندوانه ممکن با یک دست هستیم و سوار هیچ کاری نیستیم؛ ولی گزینهها را پیش رویمان باز نگه می داریم. این موضوع به راحتی میتواند به قیمت موفقیتمان تمام شود. باید یاد بگیریم که درها را ببندیم.
یک استراتژی کسبوکار در درجه اول بیانیهای است برای چیزهایی که نباید مشغولشان شویم.
یک استراتژی مشابه برای زندگیتان قرار دهید:
چیزهایی را که نباید در زندگی دنبال کنید، روی کاغذ بیاورید. به عبارت دیگر به یک تصمیم حسابشده برای آزاد کردن برخی امکانات برسید و هر وقت گزینهای مطرح شد آن را با فهرست آنچه که نباید سراغشان بروید و درگیرشان شوید بسنجید.
این کار نه تنها شما را از به دردسر افتادن حفظ میکند، بلکه کلی از زمانتان را برای اندیشیدن آزاد خواهد کرد.
یک بار این فکر سخت را به سرانجام برسانید و بعد به جای آنکه هر بار که دری گشودهشد، بنشینید و ذهنتان را مشغول کنید، فقط به این لیست مراجعه کنید.
بسیاری از دروازهها ارزش وارد شدن را ندارند، حتی وقتی که دستگیرههای درشان بهراحتی بچرخد و باز شود.
🎓
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سایمون سینک، در کتاب مشهور خود با عنوان رهبران آخر غذا میخورند، به تبیین ویژگیهای شخصیتی و رفتاری رهبران بزرگ پرداخته است.
۱. رهبران بی محابا به پیشواز ناشناختهها و مخاطرات میروند.
۲. رهبران به خاطر حمایت از ما و رهنمون ساختنمان به آیندهای بهتر، از منافع شخصی خود میگذرند و هیچگاه اموال ما را فدای داشتههای خود نمیکنند.
۳. عملکرد رهبران، انگیزه رویاپردازی، یادگیری، رشد و ترقی را در ما افزایش میدهد.
۴. رهبران، شرکتها را به مکانی که همه مایل به کار در آن باشند، تبدیل میکنند، محیطی که ما حس کنیم در آن میتوانیم صادقانه ابراز وجود کنیم، به رسمیت شناخته شویم، به خاطر پیشرفتمان تشویق شویم و هنگام برگشتن از سرِ کار، سرشار از احساس امنیت، احساس موفقیت و احساس قدردانی باشیم.
۵. رهبران همانند والدین، خود را مسئول ارزشمندسازی زندگی ما میدانند.
۶. رهبران از سطحِ من، به سطحِ ما رسیدهاند.
۷. رهبران با بیان واقعیتها، اعتمادمان را جلب میکنند.
۸. رهبران، ما را از خود برتر میشمارند و به همین دلیل است که به جای جنگیدن با ما سرِ غذا، داوطلبانه کنار میایستند و میگذارند ما زودتر غذا بخوریم.
۹. رهبران برای روحِ قوانین، بیشتر از خودِ قوانین ارزش قائلند و میدانند حتی کجا باید مجوز نقضِ قانون را به ما بدهند.
۱۰. رهبران، پشت درهای بسته کار نمیکنند، آنها در راهروهای سازمان قدم میزنند و زمانی را صرف میکنند تا با ما در ارتباط باشند.
۱۱. رهبران جوری در کنار ما زیستهاند که کمک و خدمت به آنها، مایه افتخار و سربلندی برای ماست.
🎓
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📚 از کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف وبلی (ترجمه عادل فردوسی پور)
یک پیام از بلندگو پخش می شود: «مسافران توجه کنند، پرواز 1234 سه ساعت تاخیر دارد». من به دفتر هواپیمایی رفتم تا علتش را بپرسم. وقتی برگشتم چیزی بیشتر از قبل نمی دانستم. بسیار عصبانی بودم. آنها به چه حقی به ما بی توجهی می کنند؟ یک خط هوایی دیگر دست کم برای مسافران آن قدر ارزش قائل است که اعلام کنند: «پرواز 5678 به علت مشکلات عملیاتی سه ساعت تاخیر دارد».
بین این جمله و آن جمله هیچ تفاوتی وجود ندارد اما ...
ما انسان ها برای برقراری یک تعامل اثربخش با دیگران لازم است و باید رفتارهای خود را توجیه کنیم. وقتی رفتارهایمان را توجیه می کنیم- خیلی مهم نیست که بهانه ما خوب باشد یا نه- دیگران را با یک حس بردباری و سودمندی مواجه می کنیم.
الن لانجر روانشناس دانشگاه هاروارد در دهه 70 آزمایشی جالب انجام داد. وی در یک کتابخانه عمومی منتظر تشکیل یک صف طولانی در مقابل دستگاه کپی می ماند. سپس سراغ نفر اول صف می رفت و می پرسید: «ببخشید من 5 صفحه دارم امکان دارد از دستگاه کپی استفاده کنم؟» درخواست وی در 60 درصد موارد پذیرفته میشد. در روزهای بعد وی آزمایش خود را تکرار کرد اما به جای عبارت بالا این بار با ذکر دلیل درخواست خود را مطرح میکرد: «ببخشید. من 5 صفحه دارم. امکان دارد از دستگاه کپی استفاده کنم؟ برای اینکه عجله دارم.» این بار در 94 درصد موارد توانست از برگه های خود کپی بگیرد. نکته شگفت انگیز این است که وی آزمایش خود را مجددا تکرار نمود و این بار به جای عبارت بالا از عبارت زیر استفاده کرد: «ببخشید. من 5 صفحه دارم. امکان دارد قبل از شما از دستگاه کپی استفاده کنم. برای اینکه باید چند تا کپی بگیرم.» نتایج شگفت انگیز بود. هر چند بهانه ذکر شده بسیار الکی و پیش پا افتاده بود اما در 93 درصد موارد موفق شد جلوتر از بقیه کپی بگیرد.
📌 توصیه برای زندگی شخصی:
بنابراین هیچ وقت بدون«برای اینکه» از خانه خارج نشو. همین عبارت کوچک و ساده چرخ های روابط انسانی را به چرخش درمی آورد. و بقیه اعضای خانواده احساس خوبی خواهند داشت که در جریان چرایی رفتن شما هستند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍️ نیک مورگان
نویسنده کتاب نشانههای قدرت میگوید «به دست آوردن قدرت نفوذ بر دیگران در محل کار مدرن و امروزی بسیار دشوار است. وجود حجم بسیار بالای اطلاعات در دسترس همگان و سرعت زندگی دیجیتالی (منجر به کوتاهی فاصلهها) شده است. با این حال فشار موجود در محل کسبوکار برای گرفتن نتیجه، اهمیت داشتن توانایی نفوذ بر دیگران را دو چندان میکند
1️⃣ ایجاد ارتباطات: کلارک میگوید در یک سطح اساسی یکی از دلایلی که مردم برای شما کاری انجام میدهند یا ایده شما را پشتیبانی میکنند یا با بودجه مورد نظرتان موافقت میکنند این است که شما را دوست دارند. برای رسیدن به این نقطه شما نیاز دارید که یک ارتباط کاری خوب با همکارانتان برقرار کنید.
2️⃣ قبل از تلاش برای متقاعد کردن گوش دهید: بهترین راه برای اینکه همکاران از شما و موضوعات مورد نظرتان پشتیبانی کنند این است که آنها احساس کنند شما شنونده نظرات آنها هستید. پس از همکارانتان درخواست کنید که دیدگاهها و توصیهها خود را با شما در میان بگذارند.
3️⃣ مراقبت از زبان بدن: مورگان میگوید مردم بهطور مداوم در حال ارزیابی این هستند که آیا به شما اعتماد کنند یانه ؟ ما سخت تلاش میکنیم که تا جواب این سوال را پیدا کنیم که افراد دوست ما هستند یا مخالف ما ؟ زبان بدن شما در درستی شکل انتقال پیام مدنظر شما، نقش بسیار مهمی دارد. همان اندازه که درست ایستادن، عقب دادن شانهها و با مخاطب خود با سر بالا گفتوگو کردن نشانه اعتماد به نفس، فرماندهی و احاطه شما بر موضوع مورد گفتوگو است، برعکس با سر پایین وبا چشمهای دوخته شده به پاهای خود صحبت کردن در جلسات کاری پیام متضادی را به مخاطب انتقال میدهد.
4️⃣ توسعه تخصص: کلارک میگوید، راه دیگر برای افزایش نفوذ در محل کار این است که در صنعت یا سازمان خود بهعنوان یک متخصص شناخته شوید. این توانمندی یک شبه اتفاق نخواهد افتاد، اما شما میتوانید برای توسعه تخصص و مهارتهای حیاتی کسبوکار اقداماتی انجام دهید.
5️⃣ نقشه راه استراتژیک: هنگامیکه زمان قدرت نفوذتان برای ترویج ابتکار و ایده خاصی که بهوجود آوردهاید فرا میرسد باید یک فرد استراتژیست باشید. توجه داشته باشید که اینجا جنگ بازی موقعیت است، موقعیت چه کسی ممکن است بهوسیله برنامههای شما تهدید شود و چگونه میتوانید آنها را همسو و در راستای اهداف ویژهای که طراحی کردهاید به حرکت درآورید ؟
6️⃣ به مردم آنچه میخواهند ارائه دهید: شما میتوانید بهوسیله شرح صادقانه مساله بهعنوان یک مزیت برای افرادی که میخواهید در کنار شما باشند، نفوذ خود را روی یک مساله خاص افزایش دهید. نیازها، دیدگاهها و سلیقه هر ذینفع را در نظر بگیرید. مورگان میگوید کشف کنید، افراد نیاز به شنیدن چه چیزی دارند و چه چیزی توجه آنها را جلب میکند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در مقاله ای در هاروارد بیزنس ریویو گفته شده است که حتی در محیط های کاری پرفشار هم برای خود کارکنان و هم برای مدیران آنها بهتر است که افراد فقط هویت کاری نداشته باشند و کار را آنقدر بزرگ تعریف نکنیم که جای دیگر جنبه های زندگی را هم بگیرد.
بسیاری سازمان ها کارمند ایده ال را کسی می دانند که زندگی اش را وقت کارش کرده باشد، چیزی که در بعضی شغل ها شاید تا حدی اجتناب ناپذیر به نظر برسد.
با این حال باید دانست، کارمندان شما فقط کارمند نیستند، بلکه هویت های دیگری مانند قهرمان ورزشی، هنرمند، نقش پدر و مادری و مانند آن هم می توانند داشته باشند. کارکنان در تفکیک زندگی شخصی و کاریشان به روشهای مختلفی عمل می کنند، برخی همه چیزشان را در کار تعریف می کنند و کسانی هم چنین نمی کنند.
نتایج پژوهش ها نشان می دهد با آزاد گذاشتن کارکنان و پذیرش این هویت های مختلف، خود سازمان ها نیز بهره مند می شوند و می توانند از این منابع ارزشمند خود بهتر استفاده کنند.
در اینجا توصیه شده است نه تنها این تنوع را بپذیرید و کارمندان خود را فقط کارمند نبینید، بلکه گاهی حتی به صورت رسمی آنها را وادار کنید به جنبه های دیگر زندگی شان هم برسند(اگر می بینید کارمندتان زیاد درگیر کارش شده است، گاهی او را به مرخصی اجباری بفرستید، این بیشتر به نفع شماست)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ما در سازمان دو دسته مدیر داریم یا میتوانیم داشته باشیم؛ یک، مدیرانی که از درون سازمان رشد کرده اند، سلسله مراتب را طی کرده اند و مدیر شده اند و دو، مدیرانی که از بیرون دعوت میشوند و به استخدام سازمان در می آیند تا مستقیما مسئولیتهای مدیریتی را بر عهده بگیرند. مدیران بیرونی با خودشان ایده های جدید می آورند، نسبت به گذشته سازمان تعصب کور ندارند، چیزهایی را میبینند که درونی ها به دلیل عادت زدگی و روزمرگی، آنها را نمیبینند، میتوانند ساختارشکنی کنند، نسبت به اعضای سازمان پیشداوری ندارند و بالاخره، انگیزه زیادی دارند تا در همان هفته ها و ماه های اول، خودشان را اثبات کنند و در نقش منجی سازمان، مورد تحسین و تأیید قرار بگیرند.
🎯علیرغم همه این امتیازات، تحقیقات زیادی انجام شده که حاکی از آن است که مدیران درون سازمانی، اگر درست انتخاب شوند، موفق تر از بیرونی ها خواهند بود. وقتی مدیران را از درون سازمان انتخاب میکنیم آنها:
این نوع انتصاب با چند ریسک جدی هم مواجه است که باید مراقب آنها بود مانند:
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مدیر استعداد، یکی از نقشهایی است که دیو اولریش به منابع انسانی نسبت میدهد.
مدیر استعداد، استراتژیهای مختلفی را برای اطمینان از استعدادهای امروز و فردا بکار میبرد، یکی از این استراتژیها مدل 6B است:
👈ساختن(Build):
سازمان میتواند استعدادهای موجود خود را رشد دهد. از طریق جذب کارکنان کم تجربه و فراهم آوردن آموزش، تجربه کاری و پاداشهایی که فرد را به ماندن ترغیب کند.
👈خریدن(Buy):
آوردن استعدادهای جدید از بیرون سازمان.
👈کنار نهادن(Bounce):
مدیریت کنار نهادن افراد با عملکرد ضعیف. مثلا شرکت اکسون موبیل سالانه از طریق ارزیابی عملکرد افراد با توزیع اجباری، 5تا 10 درصد افراد ئایین فهرست را اخراج میکند.
👈قرض کردن(Borrow):
از استفاده از پیمانکاران یا مشاوران که مکمل منابع داخلی است تا قرض دادن منابع تخصصی از یک قسمت شرکت به قسمت دیگر و برون سپاری.
👈ترقی دادن(Bound):
اطمینان یافتن ازینکه افراد مناسب، برای قبول مسئولیتهای بیشتر شناسایی شده و در مناصبی قرار گرفتهاند که میتوانند خود را نشان دهند.
👈دلبسته کردن(Bind):
اطمینان یافتن از اینکه افراد با عملکرد بالا در شرکت باقی میمانند.
دیو اولریش پیشنهاد میدهد برای اینکه یک مدیر استعدادِ استراتژیک باشید، با مدیران صف کار کنید تا شایستگیهای فنی و فرهنگی مورد نیاز آینده رو دقیقتر تشخیص دهید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پیشرفت فرایندی پویاست که نیازمند تغییر و تحولات دائمی است؛ اما هر تغییر و تحولی همیشه باعث پیشرفت نمیشود و گاهی باعث مخاطرات، آسیبها و مشکلات جدی می شود. اطمینان از اینکه هر تحول چشمگیر منجر به پیشرفت شود یکی از مهمترین چالشهای آنها و سازمانهاست. دکتر گلدرت در سال 1986 با انتشار کتاب THE GOAL به این نکته اشاره کرد که هدف واقعی هر سازمان، فقط کسب درآمد و پول سازی در حال و آینده نیست، بلکه آمادگی برای پیشرفت دائمی جهت دستیابی به رشد پایدار است. فرایند بهبود دائمی نه تنها نیازمند تمرکز کافی جهت شناسائی آنچه باید تحول یابد و نیابد است بلکه خواستار یک سیستم پشتیبان.
زندگی مجموعه ا ی از مدیریت داشته ها و نداشته ها، منابع و موانع، منافع و مخارج، فرصتها و تهدیدها، آرامش و بحران و فراوانی و محدودیت هاست. مدیریت در محدودیت رویکردی است مبتنی بر شناخت، بهره برداری و غلبه بر عوامل، موانع و شرایطی که دسترسی به اهداف را دشوار و یا غیر ممکن میسازند.
مدیریت در محدودیت فلسفه و رویکردی است مبتنی بر محدود بودن منابع و ضرورت اداره کردن درست آنها برای رسیدن به اهداف گوناگون در زندگی و کسب و کار.
🔹 مدیریت در محدودیت شامل چهار رکن اساسی است که عبارتند از:
▫️مدیریت در محدودیت
▫️خلاقیت در محدودیت
▫️مزیت در محدودیت
▫️مطلوبیت در محدودیت
🔹 مدیریت در محدودیت
گامهای اساسی مدیریت محدودیت عبارتند از:
الف- شناسائی محدودیت:
اولین گام در مدیریت محدودیت، شناسائی به موقع و درست انواع محدودیتها و اولویتبندی آنها بر اساس ضرورت و اهمیت است. شاید بتوان گفت مهمترین گام در مدیریت محدودیت، شناسایی، تعیین و ی تعریف درست محدودیت هاست. اگر محدودیتها را به درستی بشناسیم و دسته بندی کنیم، اداره کردن آنها سریعتر و ساده تر خواهد شد. بطور کلی میتوان محدودیتها را به محدودیتهای درونی (فردی،گروهی و نهادی) و بیرونی (محیطی، جانبی و کلان) تقسیم کرد.
ب- بهره برداری از محدودیت
چگونگی بهره برداری از موانع و محدودیتها در جهت افزایش به راهوری یکی از مهارتهای مهم زندگی است. اگر بپذیریم که بهره وری چگونگی بهبود و افزایش تا ده ها با توجه به محدود بودن دادهها از طریق بازمهندسی فرایندها و بهپوی مستمر رفتارهاست، میتوان با خلاقیت، نوآوری، ابتکار و افزایش دانش وآگاهی و مهارتهای تازه، راهکارهای مناسبی برای بهرهبرداری از محدودیتها و افزایش بهره وری پیدا کرد.
ج -غلبه بر محدودیت
گاهی میتوان با درایت و مدیریت درست محدودیتها را کاهش داد و یا آنها را برطرف کرد. همیشه محدودیتها ماندگار نیستند. محدودیت هم قابل تغییر است اما بهبود، اصلاح و رفع محدودیتها نیازمند برنامه ریزی مناسب و اجرای درست آنهاست.
د: آمادگی برای مقابله با محدودیت های جدید
با کاهش و رفع محدودیتها، موانع، تنگناها و محرومیت ها مهار ،کنترل و غلبه بر آنها را بیابید و دنبال کنید. زندگی تکرار بسیاری از پدیده های مثبت و منفی و داشته ها و نداشته هاست. نه مغرور داشته هایتان شوید و نه مغلوب نداشته هایتان. انسان موفق کسی است که مدیریت محدودیت را جزئی از مدیریت عمر میداند و میپذیرد که با غلبه بر محدودیتهای گذشته، ممکن است با محدودیتهای جدیدی روبرو شود که خود نیازمند رویکرد و روشی متفاوت و مناسب هستند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👈 در دام افکار منفی گرفتار نمی شوند.
غرق شدن در آنچه روانشناسان از آن با عنوان ذهنیت عملکرد یاد می کنند اغلب به معنای گیر افتادن در دام چرخه معیوب احساس بی کفایتی و محدودیت است. زمانی که نواقص خود را بزرگنمایی کرده و اجازه دهید اعتماد به نفس تان را تحت الشعاع قرار دهد، فراموش میکنید که قابلیت پیشرفت بهبود دارید. و زمانی که این اتفاق افتاد دست از تلاش برای بهتر بودن خواهید برداشت.
اجازه ندهید عملکردتان ولو ضعیف؛ افکارتان را تحت سلطه دراورد. آنچه در نظر شما نقص جلوه میکند میتواند فرصتی برای توسعه باشد. این هم نیازمند تغییری ساده در ذهنیت ما است: هر وظیفه چالش زایی را بعنوان فرصتی برای بهبود یک مهارت در نظر بگیرید نه دروازه ای رو به شکست و ناکامی.
👈 همواره متواضع و البته قاطع هستند.
متواضع بودن و در عین حال قاطع بودن سخت است. وقتی شما قاطعیت دارید، به شما لقب مغرور خواهند داد. اما این شما هستید که می توانید با عملکردی درست به دیگران بفهمانید که انسانی متواضع هستید. اما درباره حرفه خود و شیوه مدیریت خود قاطعانه عمل می کنید. بهترین راه حل آن است که با نگرشی متواضعانه و ذهنیت یادگیرنده و باز با شغل جدید خود مواجه شوید. شما ارتقا یافتید چرا که از دیدگاه راس سازمان، پتانسیل لازم را داشته اید. اما این ابدا به معنای آن نیست که شما همه چیز را میدانید و زیردستانتان از این نعمت بی بهره اند. در واقع برترین رهبران میدانند که همیشه باهوش تر از آنها نیز در حلقه خانواده کاری شان وجود دارد.کنترل نفس موجب ایجاد احترام از سوی دیگر همکاران میشود و خصوصیات رهبری در فرد را تقویت میکند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در جهان VUCA که جهانی نوسانی، سرشار از عدم قطعیت، پیچیده، و مبهم و رازآلود است، رهبران باید راهی پیدا کنند تا بتوانند خود را با تغییرات سازگار کنند و از مزایا و فرصتهایی که با وقوع این تغییرات به وجود میآیند، استفاده کنند.
یکی از استراتژیهای مناسب برای این شرایط، بهکارگیری رویکرد رهبریِ انطباقی است.
گروه مشاوره بوستون (BCG) چهار بعد برای رهبری انطباقی برشمرده است که آن را از مدل های رهبری سنتی متمایز می کند:
1⃣ هدایت فضای جدید کسبوکار: رهبران انطباق گرا عدم اطمینان را می پذیرند، خود را با تغییرات وفق داده و رویکرد جدیدی اتخاذ می کنند.
2⃣ رهبری همدلانه: رهبران انطباق گرا در دیگران حس داشتن یک هدف مشترک را ایجاد میکنند و مدیریت خود را بیشتر بر پایهی اثرگذاری بنا میکنند تا دستور دادن و کنترل.
3⃣ یادگیری از طریق خود تصحیحگری: رهبران انطباق گرا خودشان و دیگران را نسبت به تجربه گری ترغیب می کنند، هرچند این تجربه ممکن است به شکست بیانجامد اما از این طریق یاد میگیرند.
4⃣ ایجاد راهکارهای برد-برد: رهبران انطباق گرا همزمان به موفقیت پایدار بنگاه خود و سایر ذینفعان در شبکه کسب و کار می اندیشند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مشورت کردن با دیگران، چه دربارهی زندگی و چه دربارهی کسبوکار میتواند به تصمیم گیری درست و کاهش احتمال خطا کمک کند، اما بهشرط اینکه از شخص شایستهای مشورت بگیرید. گاهی افراد با اینکه نیتی جز یاری و همراهی ندارند، صرفا چون از همهی جوانب قضیه مطلع نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند. در اینجا ۶ نشانه در اختیار شما قرار میدهیم که دریابید شخص مناسبی را برای مشورت کردن انتخاب نکردهاید.
۱. مشورتدهنده فاقد صلاحیت است:
اگر مشورتدهنده شخصی تصادفی است و حتی زمینهی کاریاش با شما یکسان نیست، باید اعتبار مشورت دریافتی و مشورتدهنده را دوباره ارزیابی کنید. بهویژه دربارهی مشورت کسانی که به مصلحت و منافع طرف مقابل نمیاندیشند، باید بسیار محتاط بود. کسانی که حواسشان به شما هست و به شما و موفقیتتان اهمیت میدهند، بهترین افراد برای مشورت هستند.
۲. مشورت دریافتی با موقعیت شما جور نیست:
افراد معمولا براساس تجربیات خودشان مشورت میدهند که آن هم شاید با موقعیتی که مشورتگیرنده درگیر آن است مطابقت نداشته باشد.
۳. مشورتدهنده بدون اینکه گوش کند فقط حرف میزند:
اگر مشورتدهنده زیاد از «باید» استفاده میکند مراقب باشید. مشورتدادن خوب نیازمند اطلاع از شرایط طرف مقابل است و زمانی مشورتدهنده میتواند بهدرستی از شرایطتان مطلع شود که وقت بگذارد و سؤالاتی از شما بپرسد.
۴. مشورت صرفا حول محور نتیجهی نهایی میچرخد و نه فرایند تصمیم گیری:
دربارهی مشورتهایی که فقط بر خود تصمیم متمرکزند و درخصوص مراحل تصمیم گیری کمکی نمیکنند محتاطتر رفتار کنید، چراکه فرایند ارزیابی بهاندازهی جواب نهایی حائز اهمیت است.
۵. مشورتدهنده جهتگیری احساسی دارد:
غلیان احساسی زیاد میتواند نشانهی جهتگیری مشورتدهنده باشد. شاید او برنامهای در سر دارد که با برنامهی شما نمیخواند.
۶. مشورت دریافتی با حس درونیتان مغایر است
اگر ندای درونتان با مشورت دریافتی مخالف است، شاید بد نباشد که به حس درونیتان اعتماد کنید.
چگونه به مشاورهی غلط پاسخ بدهیم؟
اگر متوجه شدید که درحال دریافت مشورت درستی نیستید، باز هم میتوانید ادامهی صحبتهای طرف مقابل را بشنوید. اشکالی ندارد به مشورتی که لزوما کمککننده نیست گوش کنید. شاید مشورت کردن با طرف مقابل بهکارتان نیاید، اما حداقل میتوانید از خلال صحبتهایش به چیزی دربارهی خود آن شخص پی ببرید که بعدها بهدردتان بخورد یا حتی میتوانید در فکرتان، برای طرف مقابل استدلال مخالف بیاورید .
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در اینجا پیشنهاداتی از ارائه دهندگان متخصص در سرتاسر جهان عرضه میکند تا به شما کمک کند تا ارائهتان را خوب یا عالی کنید. اینکه شما یک ارائه دهنده باتجربه باشید یا اینکه تازه کار باشید، بهرحال به ایدههایی برای ارتقای فعالیتتان نیاز خواهید داشت.
🔘 اشتیاق خود را نشان دهید و با مخاطب ارتباط برقرار کنید
وقتی که مضطرب هستید، آرام بودن کار مشکلی است. اما زمان نشان داده که مهترین چیز برقراری رابطه با مخاطب است و بهترین راه برای این کار آن است که اشتیاق خود را نسبت به موضوع نشان دهید. با مخاطب تان در مورد چیزی که مهم است و چرایی آن صادقانه صحبت کنید. هر چقدر صادق تر باشید بازخورد مثبت بیشتری دریافت خواهید کرد.
🔘 بر روی نیازهای مخاطبتان متمرکز شوید
باید ارائهتان را حول محور مخاطب بنا کنید.در زمان آماده شدن همیشه باید نیازهای مخاطب و خواسته هایش را درنظر بگیرید.در زمان ارائه باید بر روی واکنش مخاطب متمرکز بوده و به آن واکنش نشان دهید.لازم است که درک و پاسخ را برای او آسان سازید.
🔘 ساده بگیرید: بر روی پیام اصلی متمرکز شوید
وقتی در حال برنامه ریزی ارائه تان هستید، باید همیشه این سوال را در ذهن داشته باشید:
🔘پیام اصلی برای مخاطب من چیست؟
باید بتوانید این پیام را به درستی منتقل نمایید.بعضی متخصصان پیشنهاد میدهند که خلاصه ی ۳۰ ثانیهای در نظر بگیرید، خلاصهای که بتوان آنرا در پشت کارت تجاری نوشت یا بیشتر از ۱۵ کلمه نباشد.
🔘 لبخند بزنید و با مخاطبتان ارتباط چشمی برقرار کنید
اینکار به نظر آسان می آید اما ارائه دهندگان زیادی در آن موفق نبودهاند. اگر لبخند بزنید و ارتباط چشمی برقرار کنید، رابطه صمیمانهای را شکل دادهاید که به مخاطب کمک خواهد کرد با شما و موضوعتان مرتبط شود. همچنین به شما کمک می کند تا از استرس خود بکاهید زیرا شما با افراد به صورت تک به تک در حال صحبت هستید نه فقط یک جمعیت از مردم.
🔘 با قدرت شروع کنید
آغاز ارائه بسیار مهم است. لازم است که بتوانید توجه مخاطب را جلب کرده و آنرا حفظ کنید.
🔘 داستان سرایی کنید
انسان ها به گونه ای هستند که به داستان واکنش میدهند.داستانها به ما کمک می کنند تا توجه کنیم و همه چیز را بخاطر بیاوریم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ده تصمیم مدیریتی که به فرهنگ سازمانی آسیب می زند و موجب ترک سازمان توسط کارکنان می شود، عبارتند از:
1️⃣ تصمیم به رتبه بندی و امتیازدهی کارکنان خود، یکی در مقابل دیگری
2️⃣ تصمیم به اجرای بازخور 360 درجه که کارکنان را تشویق ( یا حتی وادار) به بازخورد ناشناس به یکدیگر می کند.
3️⃣ درخواست از کارکنانی که می خواهند در داخل سازمان جابجایی شغلی داشته باشند ، برای کسب اجازه از مدیر فعلی خود
4️⃣ درخواست از کارکنان برای ارائه دلیل مستند ( مانند اطلاعیه فوت هنگام فوت یکی از اعضای خانواده شان، جهت ارائه مرخصی)
5️⃣ تصمیم به محاسبه هر غیبت کوچک از کار، در برابر کارکنان
6️⃣تصمیم به ثبت و یادداشت تخلفات، بجای توانمندسازی و شناخت موفقیت های کارکنان
7️⃣ تصمیم به پر کردن پست سازمانی خالی با استخدام های خارج از سازمان، زمانیکه افراد مناسبی در حال حاضر در داخل سازمان وجود دارند.
8️⃣ تصمیم به اینکه مدیریت سرمایه انسانی بجای تیم حل مساله و فرهنگ ساز ، به یک تیم اجرای قانون تبدیل شود.
9️⃣ تصمیم به استخدام افراد با حقوق کمتر از نرخ بازار برای پست سازمانی مربوطه، به دلیل صرفه جویی در هزینه ها
🔟 تصمیم به اداره سازمان بوسیله مطالعه تئوریها، بجای گوش دادن به کارکنان شایسته ای که استخدام شده اند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یکی دیگر از سبکهای نوین رهبری، «رهبری خدمتگزار» است. در این سبک، رهبر بهجای تمرکز بر قدرت و کنترل، به خدمترسانی و حمایت از اعضای تیم اهمیت میدهد. رهبر خدمتگزار هدف اصلی خود را رشد و توسعه افراد میداند و به رفاه، نیازها و انگیزههای آنها توجه میکند. در این روش، رهبران با ایجاد فضایی حمایتی و همدلانه، حس تعلق و اعتماد را در تیم تقویت میکنند و از طریق توانمندسازی افراد، به آنها امکان میدهند که با انگیزه و خلاقیت بیشتری به اهداف سازمانی دست یابند.
رهبری خدمتگزار (Servant Leadership) یک رویکرد مدرن و انسانی در مدیریت است که به جای تأکید بر قدرت و کنترل، بر حمایت و رشد دیگران تمرکز دارد. برخلاف روشهای سنتی رهبری، در این سبک رهبر در مرکز تیم نیست، بلکه نقش تسهیلگر و پشتیبان را ایفا میکند. رهبر خدمتگزار با توجه به نیازها و رفاه افراد تیم، تلاش میکند تا فضایی همدلانه و مشارکتی ایجاد کند و اهداف سازمانی را با تمرکز بر رشد فردی و گروهی اعضا دنبال کند.
مؤلفههای اصلی این سبک شامل همدلی، گوش دادن مؤثر، آگاهی و ایجاد اعتماد است. رهبران خدمتگزار از طریق تقویت احساس ارزشمندی در افراد، به آنان کمک میکنند تا احساس تعهد و انگیزه بیشتری در کار خود پیدا کنند. بهعنوان مثال، رهبران خدمتگزار به کارکنان فرصت میدهند که ایدههای جدید خود را مطرح کنند، مشکلات و نگرانیهای خود را به راحتی بیان کنند و در تصمیمگیریهای تیمی نقش فعالی داشته باشند.
این سبک نه تنها باعث بهبود عملکرد و افزایش رضایت کارکنان میشود، بلکه در بلندمدت موجب توسعه و پیشرفت سازمان نیز خواهد شد، زیرا کارکنانی که از حمایت و اعتماد بیشتری برخوردارند، خود را به عنوان بخشی از موفقیت سازمان میبینند و برای دستیابی به اهداف سازمانی تلاش بیشتری خواهند کرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from راهنمای منابع انسانی
🔺وجه اشتراک همه این سوالات چیست؟ همه آنها از کارجو میخواهند برای کارفرما خوشرقصی کند و به شما ثابت کند لایق است که شانسی برای استخدام به او داده شود.
اینکه از کارجو بخواهی خودش را ثابت کند، اصلا حرفهای نیست و در دنیای حرفهای جایی ندارد. چه او را بخواهید، چه نخواهید، این پنج سوال باعث تقویت این دیدگاه ناسالم میشود: کارفرما بزرگ و قدرتمند است و کارجو، هیچی نیست.
🔺ربطی به ما ندارد که بزرگترین نقطه ضعف کارجو چیست. این فقط یک باور فرهنگی است که همه آدمها نقطه ضعف دارند.
اصلا نقطه ضعف چیست؟ چیزی است که میتوانید در خودتان بهبود دهید و بهتر آن را انجام دهید. قطعا میلیونها کار است که نمیتوانید خوب انجام دهید. مهم این است که بدانید چه کارهایی را خوب بلدید. بهعنوان یک مسوول مصاحبه، در شأن شما نیست که از یک غریبه سوالی بپرسید که کاملا شخصی است و وارد حریم او میشود. پاسخ این سوال هم کمکی به تصمیمگیری شما درباره استخدام او نمیکند.
🔺خیلی خندهدار است که بخواهید از کارجو درباره برنامه پنجسالهاش سوال کنید. مگر شما به او پیشنهاد استخدام پنجساله دادهاید؟ این سوال هم ریشه در یک سوگیری فرهنگی دارد که نهادینه شده: «آدمهایی که برای زندگیشان، برنامههای قطعی دارند، بالغتر و مسوولیتپذیرتر از کسانی هستند که برنامه ندارند.»
🔺این روزها و با توجه به نوسانات همه چیز، اصلا مسوولانه نیست که برای زندگی حرفهایتان، برنامه پنجساله بچینید. اگر یک کارجو چنین برنامهای داشته باشد، احتمالا منظورش سفر به دور دنیاست یا چیزی که کلا ربطی به کسبوکار ندارد. چرا یک مسوول مصاحبه فکر میکند باید از زندگی و برنامههای شخصی کارجو خبر داشته باشد؟
🔺بعضی از مصاحبهگرها از سوال «چرا باید شما را استخدام کنیم؟» دفاع میکنند و میگویند هدف مصاحبه همین است. اما آنها از یک حقیقت مهم غافلند. این وظیفه کارجو نیست که به شما بگوید چرا شخص مناسبی برای استخدام در شرکت شماست. اگر با کارجوها مصاحبه میکنید، پس شما از زیر و بم شغل خبر دارید (باید داشته باشید)، نه کارجو.
🔺وظیفه شما است که بهعنوان مصاحبهکننده از کارجو سوالات واقعی و کاربردی درباره کاری که قرار است در آن جایگاه انجام دهد بپرسید تا تناسب کارجو با آن شغل را ارزیابی کنید. سوال «چرا باید شما را استخدام کنیم؟» نه تنها زننده، بلکه نشاندهنده تنبلی مسوول مصاحبه است.
🔺این سوال که «رئیس سابق تو دربارهات چه خواهد گفت؟» بیفایده است و در عین حال، این پیام را انتقال میدهد که در ذهن شما، همه رئیسها در جایگاه بالاتری نسبت به بقیه هستند. این سوال، وحشتناک است چون فرض را بر این میگذارد که هر کارجویی باید بداند رئیسش درباره او چه فکر میکند و چه میگوید؛ درحالیکه این اصلا مهم نیست.
▪️چه اطلاعاتی درباره این شغل یا شرکت میتوانم به تو بدهم؟ پاسخ کارجو به این سوال، اطلاعات خوبی درباره اشراف کارجو، درک او از این کار، دانش کلیاش درباره دنیای کسبوکار، اولویتهایش و آمادگیاش برای مصاحبه به تو میدهد.
▪️این شغل چطور در راستای اهداف حرفهای توست؟ پاسخ کارجو به تو خواهد گفت که آیا او صرفا بهدنبال شغل است و در انتخابش زیاد وسواس به خرج نمیدهد؟ البته اگر دیدگاهش این باشد، به درد بعضی از کارها میخورد؛ اما برای بعضی دیگر، اصلا مناسب نیست. این سوال همچنین کمک میکند ببینی کارجو نسبت به مسیر حرفهای خود چقدر اشراف دارد.
▪️وقتی خودت را درحال انجام این کار تصور میکنی، بزرگترین چالشی که فکر میکنی در آغاز کار برایت پیش خواهد آمد، چیست؟ پاسخ به این سوال به تو خواهد گفت که کارجو چقدر درباره الزامات این جایگاه شغلی فکر کرده است و این الزامات و سابقهاش تا چه حد با هم همپوشانی دارند.
▪️براساس شناختی که نسبت به این شغلداری به ما بگو کدام یک از تجربیاتت (در کار و سایر جاها) در این جایگاه به دردت خواهد خورد؟ تو باید بهدنبال شواهدی باشی که نشان دهد او میتواند از پس این شغل برآید و بهترین راه برای فهمیدنش، پرسش این سوال است. اگر این جایگاه را قبول کنی، چطور از پس چالشهای شغل جدید و پروژههایی که دربارهاش صحبت کردیم، برخواهی آمد؟
@hrmguide
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM