#معرفی_کتاب
#جهان_بینی_توحیدی
🔸بخشی از کتاب:
🔺همه آن خصائص و خصلتها که لازمه یک جهانبینی خوب است، در جهانبینی توحیدی جمع است. تنها جهانبینی توحیدی است که میتواند همه آن خصائص را داشته باشد.
🔺جهانبینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است. جهانبینی توحیدی یعنی جهان «یک قطبی» و «تکمحوری» است. جهانبینی توحیدی یعنی جهان ماهیت «از اویی» (إِنَّا لِلَّهِ) و «به سوی اویی» (إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ [1]) دارد؛ موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک «سو» و به طرف یک مرکز، تکامل مییابند؛ آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست؛ جهان با یک سلسله نظامات قطعی که «سنن الهیه» نامیده میشود اداره میشود؛ انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد، مسئول تکمیل و تربیت خود و اصلاح جامعه خویش است؛ جهان مدرسه انسان است و خداوند به هر انسانی بر طبق نیت و کوشش صحیح و درستش پاداش میدهد.
🔺جهانبینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت میشود. در هر ذره از ذرات جهان دلایلی بر وجود خدای حکیم علیم هست و هر برگ درختی دفتری در معرفت پروردگار است.
🔺جهانبینی توحیدی به حیات و زندگی معنی و روح و هدف میدهد، زیرا انسان را در مسیری از کمال قرار میدهد که در هیچ حد معینی متوقف نمیشود و همیشه رو به پیش است.
🔺جهانبینی توحیدی کشش و جاذبه دارد، به انسان نشاط و دلگرمی میبخشد، هدفهایی متعالی و مقدس عرضه میدارد و افرادی فداکار میسازد.
🔺جهانبینی توحیدی تنها جهانبینیای است که در آن تعهد و مسئولیت افراد در
برابر یکدیگر مفهوم و معنی پیدا میکند، همچنان که تنها جهانبینیای است که آدمی را از سقوط در درّه هولناک پوچیگرایی و هیچیستایی نجات میدهد.
📚 استاد مطهری، جهان بینی توحیدی، ص17
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
#جهان_بینی_توحیدی
🔸بخشی از کتاب:
🔺همه آن خصائص و خصلتها که لازمه یک جهانبینی خوب است، در جهانبینی توحیدی جمع است. تنها جهانبینی توحیدی است که میتواند همه آن خصائص را داشته باشد.
🔺جهانبینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است. جهانبینی توحیدی یعنی جهان «یک قطبی» و «تکمحوری» است. جهانبینی توحیدی یعنی جهان ماهیت «از اویی» (إِنَّا لِلَّهِ) و «به سوی اویی» (إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ [1]) دارد؛ موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک «سو» و به طرف یک مرکز، تکامل مییابند؛ آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست؛ جهان با یک سلسله نظامات قطعی که «سنن الهیه» نامیده میشود اداره میشود؛ انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد، مسئول تکمیل و تربیت خود و اصلاح جامعه خویش است؛ جهان مدرسه انسان است و خداوند به هر انسانی بر طبق نیت و کوشش صحیح و درستش پاداش میدهد.
🔺جهانبینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت میشود. در هر ذره از ذرات جهان دلایلی بر وجود خدای حکیم علیم هست و هر برگ درختی دفتری در معرفت پروردگار است.
🔺جهانبینی توحیدی به حیات و زندگی معنی و روح و هدف میدهد، زیرا انسان را در مسیری از کمال قرار میدهد که در هیچ حد معینی متوقف نمیشود و همیشه رو به پیش است.
🔺جهانبینی توحیدی کشش و جاذبه دارد، به انسان نشاط و دلگرمی میبخشد، هدفهایی متعالی و مقدس عرضه میدارد و افرادی فداکار میسازد.
🔺جهانبینی توحیدی تنها جهانبینیای است که در آن تعهد و مسئولیت افراد در
برابر یکدیگر مفهوم و معنی پیدا میکند، همچنان که تنها جهانبینیای است که آدمی را از سقوط در درّه هولناک پوچیگرایی و هیچیستایی نجات میدهد.
📚 استاد مطهری، جهان بینی توحیدی، ص17
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
Telegram
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
📍 کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی کرمانشاه 📚
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
❤1👌1
Forwarded from تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه (abbas ali mansory)
🍃 کمک به دین
نگاه درستتر به دین این است که تو بیشتر محتاج به کمک دین هستی تا دین محتاج به کمک تو
اما اگر به هر دلیل دغدغه کمک به دین در تو زیاد است و دلنگران دین هستی و قصد کمک به دین را داری، بهترین کمک این است که مراقب خودت باشی.
با مراقبت از خودت بهترین کمک ممکن به دین را انجام خواهی داد زیرا دین چیزی بیرون از تو نیست تا از آن مراقبت کنی. دین در درون توست.
بهترین نمود دین در رفتار، کردار و احوالات توست نه در مناسک بیرونی دین
پس هرچقدر تلاش کنی که نیکتر، روشن تر و زلالتر شوی، بیشترین کمک را به دین کردهای
https://www.tg-me.com/spirituality_philosophy
نگاه درستتر به دین این است که تو بیشتر محتاج به کمک دین هستی تا دین محتاج به کمک تو
اما اگر به هر دلیل دغدغه کمک به دین در تو زیاد است و دلنگران دین هستی و قصد کمک به دین را داری، بهترین کمک این است که مراقب خودت باشی.
با مراقبت از خودت بهترین کمک ممکن به دین را انجام خواهی داد زیرا دین چیزی بیرون از تو نیست تا از آن مراقبت کنی. دین در درون توست.
بهترین نمود دین در رفتار، کردار و احوالات توست نه در مناسک بیرونی دین
پس هرچقدر تلاش کنی که نیکتر، روشن تر و زلالتر شوی، بیشترین کمک را به دین کردهای
https://www.tg-me.com/spirituality_philosophy
Telegram
تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه
عباسعلی منصوری
عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی
[email protected]
عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی
[email protected]
❤3👌1
🔷فلسفه از شگفتی و حیرت آغاز میشود.
🔹جایی در رسالهی فایدون، سقراط میگوید که فلسفیدن یعنی تمرین برای مرگ. چرا او چنین حرفی میزند؟ برای این که مُردن یعنی جدا شدن روح از بدن، و وقتی شما فلسفه کار میکنید، تا جایی که میتوانید روحتان را از بدنتان جدا نگه میدارید چون در فکرِ اینجا و الان که بدنتان هست، نیستید. وقتی میپرسید: «عدالت چیست؟»، منظورتان این است که عدالت در هرجا و هر زمان و در نفسِ خودش چیست؛ غرضتان این نیست که «امروز یا دیروز چه کسی به من ظلم کرد؟»، وقتی میپرسید «زیبایی چیست؟»، منظورتان این نیست که «زیباترین شخص در این اتاق کیست؟» بنابراین، اگر در فکرِ اینجا و الان نباشید، به معنای موردنظر افلاطون الان اینجا نیستید. همانجایی هستید که روحتان هست، البته نه از این جهت که در جای خاص دیگر و بهتری هستید، بلکه از این نظر که به آن معنا هیچ کجا نیستید. در کلیات مُستغرقید.
#مایلز_برنییت Myles burnyeat
(استاد فلسفهی قدیم در دانشگاه کیمبریج)
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
🔹جایی در رسالهی فایدون، سقراط میگوید که فلسفیدن یعنی تمرین برای مرگ. چرا او چنین حرفی میزند؟ برای این که مُردن یعنی جدا شدن روح از بدن، و وقتی شما فلسفه کار میکنید، تا جایی که میتوانید روحتان را از بدنتان جدا نگه میدارید چون در فکرِ اینجا و الان که بدنتان هست، نیستید. وقتی میپرسید: «عدالت چیست؟»، منظورتان این است که عدالت در هرجا و هر زمان و در نفسِ خودش چیست؛ غرضتان این نیست که «امروز یا دیروز چه کسی به من ظلم کرد؟»، وقتی میپرسید «زیبایی چیست؟»، منظورتان این نیست که «زیباترین شخص در این اتاق کیست؟» بنابراین، اگر در فکرِ اینجا و الان نباشید، به معنای موردنظر افلاطون الان اینجا نیستید. همانجایی هستید که روحتان هست، البته نه از این جهت که در جای خاص دیگر و بهتری هستید، بلکه از این نظر که به آن معنا هیچ کجا نیستید. در کلیات مُستغرقید.
#مایلز_برنییت Myles burnyeat
(استاد فلسفهی قدیم در دانشگاه کیمبریج)
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
Telegram
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
📍 کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی کرمانشاه 📚
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
👌3👏1
🔴 نسبیبودن خیر و شر در رویدادهای زندگی
✍️مصطفی ملکیان
🔹 گفته شده است که در روستایی، کسی یک اسب داشت و این اسب روزی گریخت. مردم روستا آمدند و به صاحب این اسب دلداری میدادند که تو فقط یک اسب داشتی و بسیاری از کارهایت متوقف بر وجود این اسب بود، و اکنون که اسب گریخته، آسیب زیادی دیدهای. آن فرد در پاسخ گفت: مگر واقعاً رفتن اسب اتفاق بدی است که آمدهاید به من دلداری بدهید؟
🔹فردای آن روز، این اسب به همراه یک گله اسب وحشی بازگشت. مردم همه نزد او آمدند تا تبریک بگویند و اظهار شادمانی کنند و بگویند چه خوب شد که یک اسب رفت و خودش بازگشت و یک گله اسب وحشی هم با خود آورد. او در پاسخ گفت: مگر بازگشت یک اسب به همراه یک گله اسب وحشی اتفاق خوبی است که شما اینگونه شاد باش میگویید؟
🔹روز بعد، پسر این مرد در حال تربیت آن اسبهای وحشی بود تا آنها را رام کند. در این میان، از اسب به پایین پرتاب شد و پایش شکست. مردم باز آمدند تا تسلیت بگویند و به او دلداری بدهند که پای فرزندت شکسته است. او گفت: مگر شکستن پای فرزند انسان چیز بدی است؟
🔹روز بعد، سربازان امپراتور آمدند و گفتند جنگی در گرفته است. آنها به روستا آمدند تا جوانان را برای جنگ ببرند. دیدند که این پسر پایش شکسته است و او را از جنگ معاف کردند. باز مردم آمدند و گفتند چه خوب شد که پایتان شکست و از مرگ و جنگ نجات پیدا کردید و این واقعه خوبی برای شما بود. او در پاسخ گفت: مگر نرفتن فرزند انسان به جنگ، واقعاً اتفاق خوبی است؟
🔹شما از این داستان چه میفهمید؟ از این میفهمید که هیچ رویدادی در زندگی شما رخ نداده است که بتوانید ادعا کنید این رویداد قطعاً تا پایان عمرتان به نفع شما خواهد بود. از طرف دیگر نیز هیچ رویدادی در زندگی شما اتفاق نخواهد افتاد که بتوانید با اطمینان بگویید این رویداد حتماً تا آخر عمر به ضرر شماست.
🔹هیچ متدولوژیای تاکنون توسط عقل بشر کشف نشده که با استفاده از آن بتوان گفت فلان رویداد در زندگی من باعث بیچارگی من شد و مرا نابود کرد. از سوی دیگر نیز هیچ متدولوژیای کشف نشده که بتوان با آن انگشت گذاشت روی یک رویداد و گفت این رویداد آمد تا مرا حتماً خوشبخت کند و تا پایان به نفع من باشد.
🔹بنابراین، هر رویدادی، هر چقدر شادی لحظهای در شما ایجاد کند، میتوانید آن شادی لحظهای که بهصورت رفلکسی و غیرارادی ایجاد شده را تجربه کنید، اما فقط در همان حد. گمان نکنید که این شادی نشانهای از سعادتمندی تضمینشده است.
🔹از سوی دیگر، اگر رویدادی اتفاق افتاد که بهصورت رفلکسی، غریزی و غیرارادی، اندوهی در شما ایجاد کرد، آن اندوه نیز مشکلی ندارد، چون غیرارادی است. اما فقط در همان لحظه. اصلاً گمان نکنید که این رویداد آمده تا بدبختی زندگیتان را امضا کند و زندگیتان تا پایان بد خواهد بود.
🔹ما هیچ کشفی در این زمینه نمیتوانیم بکنیم که آیا این واقعه تا پایان با ما چه خواهد کرد. هرچقدر ظاهرش مهیب و هولناک باشد، ممکن است مقدمه یک اتفاق مثبت باشد. و از سوی دیگر، هیچ واقعهای هرچقدر هم دلپذیر و شادیآور باشد، نمیتوان گفت که آمده است تا ما را قطعاً سعادتمند کند.
🔹و این یعنی رویدادها بههیچوجه معلوم نیست که با شما چه خواهند کرد. اگر چنین است، پس هیچ رویدادی را نباید آگاهانه و ارادی موجب شادی یا اندوه خود بدانید. چون زمانی که آگاهانه شاد یا غمگین میشوید، بهنوعی گویی مطمئن هستید که این رویداد تا پایان به نفع یا ضرر شما خواهد بود.
🔹چه زندگی را فقط در دنیا ببینید و چه به زندگی اخروی نیز معتقد باشید، در هر دو صورت نمیتوانید بگویید این واقعه آمده تا وضعیت من را بهتر کند.
«انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی »
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
✍️مصطفی ملکیان
🔹 گفته شده است که در روستایی، کسی یک اسب داشت و این اسب روزی گریخت. مردم روستا آمدند و به صاحب این اسب دلداری میدادند که تو فقط یک اسب داشتی و بسیاری از کارهایت متوقف بر وجود این اسب بود، و اکنون که اسب گریخته، آسیب زیادی دیدهای. آن فرد در پاسخ گفت: مگر واقعاً رفتن اسب اتفاق بدی است که آمدهاید به من دلداری بدهید؟
🔹فردای آن روز، این اسب به همراه یک گله اسب وحشی بازگشت. مردم همه نزد او آمدند تا تبریک بگویند و اظهار شادمانی کنند و بگویند چه خوب شد که یک اسب رفت و خودش بازگشت و یک گله اسب وحشی هم با خود آورد. او در پاسخ گفت: مگر بازگشت یک اسب به همراه یک گله اسب وحشی اتفاق خوبی است که شما اینگونه شاد باش میگویید؟
🔹روز بعد، پسر این مرد در حال تربیت آن اسبهای وحشی بود تا آنها را رام کند. در این میان، از اسب به پایین پرتاب شد و پایش شکست. مردم باز آمدند تا تسلیت بگویند و به او دلداری بدهند که پای فرزندت شکسته است. او گفت: مگر شکستن پای فرزند انسان چیز بدی است؟
🔹روز بعد، سربازان امپراتور آمدند و گفتند جنگی در گرفته است. آنها به روستا آمدند تا جوانان را برای جنگ ببرند. دیدند که این پسر پایش شکسته است و او را از جنگ معاف کردند. باز مردم آمدند و گفتند چه خوب شد که پایتان شکست و از مرگ و جنگ نجات پیدا کردید و این واقعه خوبی برای شما بود. او در پاسخ گفت: مگر نرفتن فرزند انسان به جنگ، واقعاً اتفاق خوبی است؟
🔹شما از این داستان چه میفهمید؟ از این میفهمید که هیچ رویدادی در زندگی شما رخ نداده است که بتوانید ادعا کنید این رویداد قطعاً تا پایان عمرتان به نفع شما خواهد بود. از طرف دیگر نیز هیچ رویدادی در زندگی شما اتفاق نخواهد افتاد که بتوانید با اطمینان بگویید این رویداد حتماً تا آخر عمر به ضرر شماست.
🔹هیچ متدولوژیای تاکنون توسط عقل بشر کشف نشده که با استفاده از آن بتوان گفت فلان رویداد در زندگی من باعث بیچارگی من شد و مرا نابود کرد. از سوی دیگر نیز هیچ متدولوژیای کشف نشده که بتوان با آن انگشت گذاشت روی یک رویداد و گفت این رویداد آمد تا مرا حتماً خوشبخت کند و تا پایان به نفع من باشد.
🔹بنابراین، هر رویدادی، هر چقدر شادی لحظهای در شما ایجاد کند، میتوانید آن شادی لحظهای که بهصورت رفلکسی و غیرارادی ایجاد شده را تجربه کنید، اما فقط در همان حد. گمان نکنید که این شادی نشانهای از سعادتمندی تضمینشده است.
🔹از سوی دیگر، اگر رویدادی اتفاق افتاد که بهصورت رفلکسی، غریزی و غیرارادی، اندوهی در شما ایجاد کرد، آن اندوه نیز مشکلی ندارد، چون غیرارادی است. اما فقط در همان لحظه. اصلاً گمان نکنید که این رویداد آمده تا بدبختی زندگیتان را امضا کند و زندگیتان تا پایان بد خواهد بود.
🔹ما هیچ کشفی در این زمینه نمیتوانیم بکنیم که آیا این واقعه تا پایان با ما چه خواهد کرد. هرچقدر ظاهرش مهیب و هولناک باشد، ممکن است مقدمه یک اتفاق مثبت باشد. و از سوی دیگر، هیچ واقعهای هرچقدر هم دلپذیر و شادیآور باشد، نمیتوان گفت که آمده است تا ما را قطعاً سعادتمند کند.
🔹و این یعنی رویدادها بههیچوجه معلوم نیست که با شما چه خواهند کرد. اگر چنین است، پس هیچ رویدادی را نباید آگاهانه و ارادی موجب شادی یا اندوه خود بدانید. چون زمانی که آگاهانه شاد یا غمگین میشوید، بهنوعی گویی مطمئن هستید که این رویداد تا پایان به نفع یا ضرر شما خواهد بود.
🔹چه زندگی را فقط در دنیا ببینید و چه به زندگی اخروی نیز معتقد باشید، در هر دو صورت نمیتوانید بگویید این واقعه آمده تا وضعیت من را بهتر کند.
«انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی »
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
Telegram
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
📍 کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی کرمانشاه 📚
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
❤2👌1
جناب آقای دکتر محمد راستی ویس
مدیر محترم برنامهریزی، نظارت و پشتیبانی معاونت فرهنگی و اجتماعی
با نهایت تأسف و تأثر، ضایعه درگذشت مادر گرامیتان را از طرف انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی تسلیت عرض میکنیم.
در این اندوه جانکاه، خود را همدرد و شریک غم شما میدانیم. از خداوند مهربان برای روح آن بانوی بزرگوار رحمت و مغفرت بیپایان و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت داریم🖤
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
مدیر محترم برنامهریزی، نظارت و پشتیبانی معاونت فرهنگی و اجتماعی
با نهایت تأسف و تأثر، ضایعه درگذشت مادر گرامیتان را از طرف انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی تسلیت عرض میکنیم.
در این اندوه جانکاه، خود را همدرد و شریک غم شما میدانیم. از خداوند مهربان برای روح آن بانوی بزرگوار رحمت و مغفرت بیپایان و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت داریم🖤
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
💔1
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
Photo
چرا «فلسفه و حکمت ملی »مفاهیم پارادو کیسیکال ؟
فلسفه، بر خلاف ادبیات و فرهنگ، دغدغهاش زیبایی یا هویت نیست، بلکه جستوجوی حقیقت است. حقیقت، ذاتاً مفهومی جهانی و بیمرز و فراملی است. این که یک ایده فلسفی در یونان باستان شکل گرفته یا در ایران به بالندگی رسیده، تنها به خاستگاه آن اشاره دارد، نه به ملیت آن. اندیشههای افلاطون یا ابن سینا، اگرچه در بستر فرهنگی خاصی متولد شدهاند، اما به هیچ قوم و ملت یا سرزمینی تعلق ندارند. آنها برای هر انسانی که به دنبال فهم جهان و جایگاه خود در آن است، قابل تأمل و ارزشمندند.
از این رو عبارت «فلسفه ملی» یا «حکمت ملی»، تناقض درونی دارد. فلسفه، بنا به تعریف خود، تلاش برای درک حقایق بنیادین هستی است و این حقایق از ملیت یا جغرافیا فراتر میروند. حقیقت ریاضی و تجربی نیز همین طور است. یک قضیه ریاضی، چه در چین اثبات شود چه در آلمان، برای تمام جهان یکسان است. ما ریاضی ملی نداریم. همینطور است فلسفه. اگر یک ایده فلسفی درست باشد، برای همه درست است و اگر نادرست باشد، برای همه نادرست. محدود کردن فلسفه به یک ملیت، از آن یک ایدئولوژی یا اسطوره میسازد، نه مسیری برای رسیدن به حقیقت، مگر "فلسفه" را در معنایی غیر فنی به آداب و رسوم و مانند آن به کار بریم.
در زمان حکومت پهلوی میکوشیدند فلسفه سهروردی را فلسفه ملی ایرانی اعلام کنند، چون سهروردی از حکمای ایران باستان به نیکی یاد کرده و از تعالیم آنها سخن گفته؛ در حالی که سهروردی مسلمان حقیقت جویی است که حقیقت را هر جا که بیابد میستاید، چه در ایران باستان، چه در یونان و چه در جهان اسلام.
اخیراً یکی از اساتید محترم، ابن سینا را به عنوان کسی که با گرایش به حکمت اشراقی در فکر احیا و بازسازی فلسفه ملی ایرانی بوده معرفی کرده است، چیزی که با شخصیت ابن سینا ناسازگاری مطلق دارد. ابن سینا استاد منطق و تفکر عقلی و قهرمان برهان و استدلال است. سخن برهانی را از هر جا میپذیرد و سخن بدون برهان را از هیچ کسی نمیپذیرد. ابن سینا تشنه حقیقت است. اولاً اینکه ابن سینا در پی حکمت اشراقی بوده محل بحث است. بسیاری از ابن سینا پژوهان مانند گواشن و گوتاس معتقدند نظام معرفتی ابن سنیا عقلگرایی مشایی است و حکمت مشرقی او همان فلسفه مشایی در میان فیلسوفان شرقی است، نه از سنخ حکمت اشراقی افلاطون و سهروردی. ثانیاً او اگر به دنبال اشراق و عرفان هم برود در جستجوی حقیقت است، نه ملیت. البته که سهروردی و ابن سینا ایرانی اند و به ایران و فرهنگش عشق می رزند و هر دو از احیاگران زبان فارسی اند، چنانکه ما هم ایرانی هستیم و به این کشور و ملت و فرهنگ دلبسته ایم، اما فلسفه آنها و هیچ فلسفه معتبری نمیتواند ملی باشد. این خطا واکنشی است به خطای بزرگتر کسانی که فلسفه حکیمان مسلمان را «فلسفه عربی» مینامند. خطای اینان از آن جهت بزرگتر است که نه تنها فلسفه محدود به یک قوم و زبان نیست، بلکه اغلب این فیلسوفان اساساً عرب نیستند؛ یعنی علاوه بر یک خطای منطقی، آنها را عرب پنداشتن دروغ و آدم ربایی هم هست.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
فلسفه، بر خلاف ادبیات و فرهنگ، دغدغهاش زیبایی یا هویت نیست، بلکه جستوجوی حقیقت است. حقیقت، ذاتاً مفهومی جهانی و بیمرز و فراملی است. این که یک ایده فلسفی در یونان باستان شکل گرفته یا در ایران به بالندگی رسیده، تنها به خاستگاه آن اشاره دارد، نه به ملیت آن. اندیشههای افلاطون یا ابن سینا، اگرچه در بستر فرهنگی خاصی متولد شدهاند، اما به هیچ قوم و ملت یا سرزمینی تعلق ندارند. آنها برای هر انسانی که به دنبال فهم جهان و جایگاه خود در آن است، قابل تأمل و ارزشمندند.
از این رو عبارت «فلسفه ملی» یا «حکمت ملی»، تناقض درونی دارد. فلسفه، بنا به تعریف خود، تلاش برای درک حقایق بنیادین هستی است و این حقایق از ملیت یا جغرافیا فراتر میروند. حقیقت ریاضی و تجربی نیز همین طور است. یک قضیه ریاضی، چه در چین اثبات شود چه در آلمان، برای تمام جهان یکسان است. ما ریاضی ملی نداریم. همینطور است فلسفه. اگر یک ایده فلسفی درست باشد، برای همه درست است و اگر نادرست باشد، برای همه نادرست. محدود کردن فلسفه به یک ملیت، از آن یک ایدئولوژی یا اسطوره میسازد، نه مسیری برای رسیدن به حقیقت، مگر "فلسفه" را در معنایی غیر فنی به آداب و رسوم و مانند آن به کار بریم.
در زمان حکومت پهلوی میکوشیدند فلسفه سهروردی را فلسفه ملی ایرانی اعلام کنند، چون سهروردی از حکمای ایران باستان به نیکی یاد کرده و از تعالیم آنها سخن گفته؛ در حالی که سهروردی مسلمان حقیقت جویی است که حقیقت را هر جا که بیابد میستاید، چه در ایران باستان، چه در یونان و چه در جهان اسلام.
اخیراً یکی از اساتید محترم، ابن سینا را به عنوان کسی که با گرایش به حکمت اشراقی در فکر احیا و بازسازی فلسفه ملی ایرانی بوده معرفی کرده است، چیزی که با شخصیت ابن سینا ناسازگاری مطلق دارد. ابن سینا استاد منطق و تفکر عقلی و قهرمان برهان و استدلال است. سخن برهانی را از هر جا میپذیرد و سخن بدون برهان را از هیچ کسی نمیپذیرد. ابن سینا تشنه حقیقت است. اولاً اینکه ابن سینا در پی حکمت اشراقی بوده محل بحث است. بسیاری از ابن سینا پژوهان مانند گواشن و گوتاس معتقدند نظام معرفتی ابن سنیا عقلگرایی مشایی است و حکمت مشرقی او همان فلسفه مشایی در میان فیلسوفان شرقی است، نه از سنخ حکمت اشراقی افلاطون و سهروردی. ثانیاً او اگر به دنبال اشراق و عرفان هم برود در جستجوی حقیقت است، نه ملیت. البته که سهروردی و ابن سینا ایرانی اند و به ایران و فرهنگش عشق می رزند و هر دو از احیاگران زبان فارسی اند، چنانکه ما هم ایرانی هستیم و به این کشور و ملت و فرهنگ دلبسته ایم، اما فلسفه آنها و هیچ فلسفه معتبری نمیتواند ملی باشد. این خطا واکنشی است به خطای بزرگتر کسانی که فلسفه حکیمان مسلمان را «فلسفه عربی» مینامند. خطای اینان از آن جهت بزرگتر است که نه تنها فلسفه محدود به یک قوم و زبان نیست، بلکه اغلب این فیلسوفان اساساً عرب نیستند؛ یعنی علاوه بر یک خطای منطقی، آنها را عرب پنداشتن دروغ و آدم ربایی هم هست.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
❤2👏1👌1
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
چرا «فلسفه و حکمت ملی »مفاهیم پارادو کیسیکال ؟ فلسفه، بر خلاف ادبیات و فرهنگ، دغدغهاش زیبایی یا هویت نیست، بلکه جستوجوی حقیقت است. حقیقت، ذاتاً مفهومی جهانی و بیمرز و فراملی است. این که یک ایده فلسفی در یونان باستان شکل گرفته یا در ایران به بالندگی رسیده،…
دین :حقیقتی برای بشریت
همین منطق در مورد دین نیز صادق است. دین، ادعای ارائهی یک حقیقت غایی دربارهی هستی و حیات دارد. این حقیقت، اگر معتبر باشد، جهانی است و محدود به مرزهای سیاسی یا نژادی نمیشود. عبارت دین ملی، درست مانند فلسفهی ملی، مفهومی متناقض است. خدا خدای همه هستی است ما خدای ملی نداریم. ممکن است هر کشوری برای خود «مرغ ملی» (national beird) به عنوان نماد انتخاب کند، اما خدای ملی بی معناست. خدای ملی همان بت پرستی عرب جاهلی است که هر قبیلهای خدا یا خدایان خاص خود را داشت.
پذیرش دین، نه بر اساس ملیت یا محل تولد، بلکه بر اساس معیارهای حق و باطل باید باشد. اگر دینی بر حق است، باید آن را پذیرفت، فارغ از این که خاستگاه آن در سرزمین ما باشد یا در آن سوی جهان. به همین ترتیب، اگر دینی باطل است، باید از آن روی گرداند، حتی اگر در خاک ما شکل گرفته باشد و نیاکان ما از آن پیروی کرده اند.
اسلام، مسیحیت یا آئین هندو، هر کدام خاستگاه جغرافیایی مشخصی دارند، اما پیروان آنها در سراسر جهان پراکندهاند و خود را با ملیت خاصی تعریف نمیکنند. این ادیان، رسالت خود را هدایت بشریت میدانند، نه صرفاً یک ملت خاص. تفکراتی مانند «ما ایرانیها باید دین ایرانی داشته باشیم» منطق نادرستی است، زیرا دین به ملیت وابسته نیست، بلکه به ادعای خود برمدار حقیقت است. ما باید به دنبال دین حق باشیم، نه دین ملی. اسلام در منطقهای عربی ظهور کرد اما مختص به اعراب نیست، بلکه دینی جهانی است و مخاطبش مردمان (الناس) است، با صرف نظر از ملیت و نژاد و زبان. اعراب جاهلی دعوت پیامبر را نمیپذیرفتند و اصرار میکردند که ما از دین پدران و اجداد خود پیروی میکنیم. قرآن کریم در پاسخ میفرماید حتی اگر پدرانتان در گمراهی بودند باز از آنها پیروی میکنید؟ برخی در قرن بیست و یکم همان منطق اعراب جاهلی را احیا کرده، میگویند ما باید پیرو دین نیاکان ایرانی خود باشیم. این منطق جاهلیت است که مخالف حق جویی و حقیقت طلبی است. شباهت منطق این عرب ستیزان با منطق عرب جاهلی عجیب است!
دین ملی دین من درآوردی و جعلی است. دین خدا همان اسلام است که تسلیم بودن در برابر خداوند است. «ان الدین عندالله الاسلام». اسلام کاربرد عام و خاص دارد. معنای عام اسلام تسلیم بودن در برابر خداوند است. ادیان الهی پیش از اسلام به معنای عام اسلام بودند و ابراهیم و موسی و عیسی مسلم بودند. اسلام در کاربرد خاص نام دین خاتم است. در نهایت، هم فلسفه و هم دین، فراتر از مرزهای جغرافیایی و هویتهای ملی قرار دارند. آنها در پی کشف و ارائه حقیقتی جهانی هستند که به تمام انسانها تعلق دارد. به همین دلیل، صحبت از فلسفه ملی یا دین ملی به معنای محدود کردن حقیقت است، امری که ذات این دو را نقض میکند. ملی گرایی و ناسیونالیسم هر حکمی داشته باشد نباید به اینجا منتهی شود.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
همین منطق در مورد دین نیز صادق است. دین، ادعای ارائهی یک حقیقت غایی دربارهی هستی و حیات دارد. این حقیقت، اگر معتبر باشد، جهانی است و محدود به مرزهای سیاسی یا نژادی نمیشود. عبارت دین ملی، درست مانند فلسفهی ملی، مفهومی متناقض است. خدا خدای همه هستی است ما خدای ملی نداریم. ممکن است هر کشوری برای خود «مرغ ملی» (national beird) به عنوان نماد انتخاب کند، اما خدای ملی بی معناست. خدای ملی همان بت پرستی عرب جاهلی است که هر قبیلهای خدا یا خدایان خاص خود را داشت.
پذیرش دین، نه بر اساس ملیت یا محل تولد، بلکه بر اساس معیارهای حق و باطل باید باشد. اگر دینی بر حق است، باید آن را پذیرفت، فارغ از این که خاستگاه آن در سرزمین ما باشد یا در آن سوی جهان. به همین ترتیب، اگر دینی باطل است، باید از آن روی گرداند، حتی اگر در خاک ما شکل گرفته باشد و نیاکان ما از آن پیروی کرده اند.
اسلام، مسیحیت یا آئین هندو، هر کدام خاستگاه جغرافیایی مشخصی دارند، اما پیروان آنها در سراسر جهان پراکندهاند و خود را با ملیت خاصی تعریف نمیکنند. این ادیان، رسالت خود را هدایت بشریت میدانند، نه صرفاً یک ملت خاص. تفکراتی مانند «ما ایرانیها باید دین ایرانی داشته باشیم» منطق نادرستی است، زیرا دین به ملیت وابسته نیست، بلکه به ادعای خود برمدار حقیقت است. ما باید به دنبال دین حق باشیم، نه دین ملی. اسلام در منطقهای عربی ظهور کرد اما مختص به اعراب نیست، بلکه دینی جهانی است و مخاطبش مردمان (الناس) است، با صرف نظر از ملیت و نژاد و زبان. اعراب جاهلی دعوت پیامبر را نمیپذیرفتند و اصرار میکردند که ما از دین پدران و اجداد خود پیروی میکنیم. قرآن کریم در پاسخ میفرماید حتی اگر پدرانتان در گمراهی بودند باز از آنها پیروی میکنید؟ برخی در قرن بیست و یکم همان منطق اعراب جاهلی را احیا کرده، میگویند ما باید پیرو دین نیاکان ایرانی خود باشیم. این منطق جاهلیت است که مخالف حق جویی و حقیقت طلبی است. شباهت منطق این عرب ستیزان با منطق عرب جاهلی عجیب است!
دین ملی دین من درآوردی و جعلی است. دین خدا همان اسلام است که تسلیم بودن در برابر خداوند است. «ان الدین عندالله الاسلام». اسلام کاربرد عام و خاص دارد. معنای عام اسلام تسلیم بودن در برابر خداوند است. ادیان الهی پیش از اسلام به معنای عام اسلام بودند و ابراهیم و موسی و عیسی مسلم بودند. اسلام در کاربرد خاص نام دین خاتم است. در نهایت، هم فلسفه و هم دین، فراتر از مرزهای جغرافیایی و هویتهای ملی قرار دارند. آنها در پی کشف و ارائه حقیقتی جهانی هستند که به تمام انسانها تعلق دارد. به همین دلیل، صحبت از فلسفه ملی یا دین ملی به معنای محدود کردن حقیقت است، امری که ذات این دو را نقض میکند. ملی گرایی و ناسیونالیسم هر حکمی داشته باشد نباید به اینجا منتهی شود.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
Telegram
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
📍 کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی کرمانشاه 📚
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
❤2👏2👌1
#معرفی_کتاب
💢 چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟
❕نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیون
✍ نویسنده : مری ایبرشتات (آلمانی)
مترجم:محمد معماریان
⬆️چکیده ای از کتاب را در تصویر مطالعه بفرمایید.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
💢 چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟
❕نظریه ای جدید درباره سکولاریزاسیون
✍ نویسنده : مری ایبرشتات (آلمانی)
مترجم:محمد معماریان
⬆️چکیده ای از کتاب را در تصویر مطالعه بفرمایید.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👏3❤1🤗1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"حقیقت همیشه ساده است" — آیا این خود یک دروغ مرکب نیست؟
👤 نیچه
📖 غروب بتها | نکتهپردازیها و خدنگاندازیها
⁉️ توضیح دربارهٔ این گزینگویه
نیچه در اینجا با استفاده از قابلیت زبان آلمانی دست به یک بازی زبانی زده که امکان بازآفرینی آن در فارسی وجود ندارد. بنابراین، مجبور به توضیح آن هستم.
✅ در آلمانی، Einfach به معنای ساده (بسیط) و یکرویه بودن است و zweifach به معنای دورویه و چیزی متشکل از اجزاء (مرکب) است.
✅ نیچه با کنار هم قرار دادن این دو واژهی متناقض، نقدی شاعرانه بر ایدهی مطلقبسیطانگاری حقیقت ارائه کرده و آن را دروغی میداند که در پس همان یک جمله که حقیقت را همواره بسیط میداند، دو دروغ نهفته است؛ اذعان به این "حقیقت مطلق" اولین دروغ است و بسیط فرض کردن آن، دروغ دوم.
✅ از دیدگاه نیچه، حقیقت مطلق نیست، بلکه وابسته به تفسیر است و بالطبع بسیط هم نمیتواند باشد.
✅ دو اصطلاح بسیط و مرکب اصطلاحاتی فلسفیاند. اولی به معنای "بدون اجزاء" و دومی به معنای "دارای اجزاء" است.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👤 نیچه
📖 غروب بتها | نکتهپردازیها و خدنگاندازیها
⁉️ توضیح دربارهٔ این گزینگویه
نیچه در اینجا با استفاده از قابلیت زبان آلمانی دست به یک بازی زبانی زده که امکان بازآفرینی آن در فارسی وجود ندارد. بنابراین، مجبور به توضیح آن هستم.
✅ در آلمانی، Einfach به معنای ساده (بسیط) و یکرویه بودن است و zweifach به معنای دورویه و چیزی متشکل از اجزاء (مرکب) است.
✅ نیچه با کنار هم قرار دادن این دو واژهی متناقض، نقدی شاعرانه بر ایدهی مطلقبسیطانگاری حقیقت ارائه کرده و آن را دروغی میداند که در پس همان یک جمله که حقیقت را همواره بسیط میداند، دو دروغ نهفته است؛ اذعان به این "حقیقت مطلق" اولین دروغ است و بسیط فرض کردن آن، دروغ دوم.
✅ از دیدگاه نیچه، حقیقت مطلق نیست، بلکه وابسته به تفسیر است و بالطبع بسیط هم نمیتواند باشد.
✅ دو اصطلاح بسیط و مرکب اصطلاحاتی فلسفیاند. اولی به معنای "بدون اجزاء" و دومی به معنای "دارای اجزاء" است.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
❤2👌1💯1
💢 فلسفه برای کودکان (مجموعه ۱۳ جلدی)
💢 برگرفته از سلسله درسهای مبانی اندیشه اسلامی
#فلسفه_برای_کودکان
#تازه_های_نشر
#معرفی_کتاب
در مراسم دومین رویداد و نمایشگاه ملی اصحاب اندیشه در سالن همایشهای آستان قدس رضوی مراسم رونمایی از مجموعه کتب ۱۳جلدی فلسفه برای کودک به قلم سیدمحمدمحسن میرمرشدی برگزار شد.
عناوین این مجموعه عبارت اند از:
۱. میهمانی خرگوش (اهمیت شناخت)
۲. دارویی برای پدر (اهمیت معیار در معرفت)
۳. ماجرای کرم کوچولو (خطاناپذیری علم حضوری)
۴. شربت خوشمزه (اهمیت مشخص بودن معیار)
۵. نقاشی خرس کوچولو (ارزش علم حضوری در حالات درونی)
۶. موش کور و قاشق (ارزش معرفت)
۷. پرسش کفشدوزک (خطا در معرفت حسی)
۸. دایره چهار گوش (ارزش قضایای بدیهی)
۹. صدای عجیب (ارجاع علوم نظری به بدیهی)
۱۰. شیرینی گمشده (ارزش تجربه نسبت به علوم عقلی)
۱۱. پرنده کم حافظه (نقل و ارزش معرفتی آن)
۱۲. شکارچی و برکه آب (ارزش کارشناسی و مرجعیت)
۱۳. نمک شیرین (تعارض معرفت ها و راه های ترجیح)
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
💢 برگرفته از سلسله درسهای مبانی اندیشه اسلامی
#فلسفه_برای_کودکان
#تازه_های_نشر
#معرفی_کتاب
در مراسم دومین رویداد و نمایشگاه ملی اصحاب اندیشه در سالن همایشهای آستان قدس رضوی مراسم رونمایی از مجموعه کتب ۱۳جلدی فلسفه برای کودک به قلم سیدمحمدمحسن میرمرشدی برگزار شد.
عناوین این مجموعه عبارت اند از:
۱. میهمانی خرگوش (اهمیت شناخت)
۲. دارویی برای پدر (اهمیت معیار در معرفت)
۳. ماجرای کرم کوچولو (خطاناپذیری علم حضوری)
۴. شربت خوشمزه (اهمیت مشخص بودن معیار)
۵. نقاشی خرس کوچولو (ارزش علم حضوری در حالات درونی)
۶. موش کور و قاشق (ارزش معرفت)
۷. پرسش کفشدوزک (خطا در معرفت حسی)
۸. دایره چهار گوش (ارزش قضایای بدیهی)
۹. صدای عجیب (ارجاع علوم نظری به بدیهی)
۱۰. شیرینی گمشده (ارزش تجربه نسبت به علوم عقلی)
۱۱. پرنده کم حافظه (نقل و ارزش معرفتی آن)
۱۲. شکارچی و برکه آب (ارزش کارشناسی و مرجعیت)
۱۳. نمک شیرین (تعارض معرفت ها و راه های ترجیح)
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👏3❤1👌1
🔴کارت ورود به جلسه جدید با گزارش ۴۲۸ از سایت گلستان قابل دریافت است.
🆔️https://www.tg-me.com/razi_philosophy
🆔️https://www.tg-me.com/razi_philosophy
Telegram
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
📍 کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی کرمانشاه 📚
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
❤1🙏1
استاد #دینانی:
زمانی که پرفسور هانری #کربن فیلسوف بزرگ فرانسوی در قرن بیستم از سوربن فرانسه آمده بودند تهران با علامه #طباطبایی گفتگو کنند، من به قم میرفتم و همراه علامه طباطبایی میآمدم تهران و در گفتگوهای علامه طباطبایی و هانری کربن شرکت میکردم. یک روز گفتگوی علامه طباطبایی و هانری کربن از شب تا سحرگاهان طول کشید و هانری کربن برای استراحت رفتند در ایوان خانه، وقتی من رفتم کنارشان، از ایشان پرسیدم که نظرتان درباره علامه طباطبایی چیست؟
هانری کربن با وجود اینکه بزرگترین شخصیتهای علمی فلسفی اروپا از قبیل مارتین #هایدگر، ژان پل #سارتر، اتین ژیلسون و لویی ماسینیون را دیده بودند، به من گفتند که تا بحال مردی به این عظمت ندیده ام.
این دقیقا جمله دکتر دینانی بود که می گفت: هانری کربن از عظمت و مقام فلسفی عرفانی علامه طباطبایی دستانش می لرزید و می گفت علامه طباطبایی یک کارخانه آدم سازی است.
_ استاد دینانی (به نقل از دکتر رضا جمالی نژاد، دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، گروه فلسفه، مهرماه ۱۳۹۵)
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
زمانی که پرفسور هانری #کربن فیلسوف بزرگ فرانسوی در قرن بیستم از سوربن فرانسه آمده بودند تهران با علامه #طباطبایی گفتگو کنند، من به قم میرفتم و همراه علامه طباطبایی میآمدم تهران و در گفتگوهای علامه طباطبایی و هانری کربن شرکت میکردم. یک روز گفتگوی علامه طباطبایی و هانری کربن از شب تا سحرگاهان طول کشید و هانری کربن برای استراحت رفتند در ایوان خانه، وقتی من رفتم کنارشان، از ایشان پرسیدم که نظرتان درباره علامه طباطبایی چیست؟
هانری کربن با وجود اینکه بزرگترین شخصیتهای علمی فلسفی اروپا از قبیل مارتین #هایدگر، ژان پل #سارتر، اتین ژیلسون و لویی ماسینیون را دیده بودند، به من گفتند که تا بحال مردی به این عظمت ندیده ام.
این دقیقا جمله دکتر دینانی بود که می گفت: هانری کربن از عظمت و مقام فلسفی عرفانی علامه طباطبایی دستانش می لرزید و می گفت علامه طباطبایی یک کارخانه آدم سازی است.
_ استاد دینانی (به نقل از دکتر رضا جمالی نژاد، دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، گروه فلسفه، مهرماه ۱۳۹۵)
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
❤1👍1👏1
🔰 مخالفت مجوس با قدرت مطلقه خداوند
🔸 به گفته علامه حلی، مجوسیان با عمومیت قدرت خداوند مخالفت ورزیدهاند؛ زیرا آنان شرور را از قلمرو قدرت الهی خارج میکنند و آنها را به شیطان نسبت میدهند. دلیل ایشان بر این ادعا آن است که آفرینش شر هیچ سنخیتی با خداوند که خیر محض است ندارد؛ زیرا فاعل شر جز موجودی شریر و بدذات نمیتواند باشد.
🔻علامه در پاسخ به این ادعا دو نکته بیان میکند:
1️⃣ در کاربرد متعارف، «خیر» به کسی گفته میشود که کار نیک انجام میدهد و «شریر» به کسی که کار بد از او سر میزند. بر این اساس، چه مانعی وجود دارد که هر دو را به فاعلی واحد نسبت دهیم؟
2️⃣ خیر و شر اموری نسبیاند؛ همان چیزی که برای موجودی خیر است، ممکن است برای موجودی دیگر شر به شمار آید. به تعبیر شاعر:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
▫️بر این اساس، چنین نیست که خیرات و شرور عالم دو دسته متمایز از یکدیگر باشند تا برای هر کدام از آنها فاعلی جداگانه بجوییم.
📚 کلام اسلامی؛ شرحی بر کشف المراد
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
🔸 به گفته علامه حلی، مجوسیان با عمومیت قدرت خداوند مخالفت ورزیدهاند؛ زیرا آنان شرور را از قلمرو قدرت الهی خارج میکنند و آنها را به شیطان نسبت میدهند. دلیل ایشان بر این ادعا آن است که آفرینش شر هیچ سنخیتی با خداوند که خیر محض است ندارد؛ زیرا فاعل شر جز موجودی شریر و بدذات نمیتواند باشد.
🔻علامه در پاسخ به این ادعا دو نکته بیان میکند:
1️⃣ در کاربرد متعارف، «خیر» به کسی گفته میشود که کار نیک انجام میدهد و «شریر» به کسی که کار بد از او سر میزند. بر این اساس، چه مانعی وجود دارد که هر دو را به فاعلی واحد نسبت دهیم؟
2️⃣ خیر و شر اموری نسبیاند؛ همان چیزی که برای موجودی خیر است، ممکن است برای موجودی دیگر شر به شمار آید. به تعبیر شاعر:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
▫️بر این اساس، چنین نیست که خیرات و شرور عالم دو دسته متمایز از یکدیگر باشند تا برای هر کدام از آنها فاعلی جداگانه بجوییم.
📚 کلام اسلامی؛ شرحی بر کشف المراد
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👌2❤1👏1
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی فرا رسیدن اربعین حسینی را به تمامی عاشقان و دلدادگان مکتب سرخ حسینی تسلیت عرض مینماید.
اربعین، یادآور پیامِ جاودانهی عزت، آزادگی و مقاومت در برابر ظلم است. فلسفهی قیام امام حسین (ع) نه تنها یک رویداد تاریخی، بلکه درسهایی عمیق در بابِ انسانیت، عدالت و مبارزه با جهل و ستم را به بشریت آموخت. امروز نیز این ندای حقطلبی در گوش جانمان طنینانداز است: *«هَلْ مِنْ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی؟»*
ما به عنوان جامعهی علمی و فلسفی، با تأمل در این حماسهی بزرگ، بر خود واجب میدانیم که ارزشهای والای عاشورا را در مسیر دانش و حقیقتجویی زنده نگه داریم.
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
اربعین، یادآور پیامِ جاودانهی عزت، آزادگی و مقاومت در برابر ظلم است. فلسفهی قیام امام حسین (ع) نه تنها یک رویداد تاریخی، بلکه درسهایی عمیق در بابِ انسانیت، عدالت و مبارزه با جهل و ستم را به بشریت آموخت. امروز نیز این ندای حقطلبی در گوش جانمان طنینانداز است: *«هَلْ مِنْ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی؟»*
ما به عنوان جامعهی علمی و فلسفی، با تأمل در این حماسهی بزرگ، بر خود واجب میدانیم که ارزشهای والای عاشورا را در مسیر دانش و حقیقتجویی زنده نگه داریم.
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👏2💔2😢1
🔴 مصطفی ملکیان:
🔹آنچه از زندگی یک شخص می تواند برای دیگران سودمند باشد و به بازگفتنش می ارزد، سوانح و حوادث زندگی و کنشها و واکنشهایی که در طول عمر داشته و حتی مراتب و مدارج و مراتب علمی که طی کرده است نیست، بلکه بازمانده ها و رسوباتی است که بر اثر گذر این امور در ژرفای ذهن و ضمیر شخص نشست کرده و جزو وجدانیات و تجارب وجودی وی شده است.
📚 کتاب مشتاقی و مهجوری، ص۹
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
🔹آنچه از زندگی یک شخص می تواند برای دیگران سودمند باشد و به بازگفتنش می ارزد، سوانح و حوادث زندگی و کنشها و واکنشهایی که در طول عمر داشته و حتی مراتب و مدارج و مراتب علمی که طی کرده است نیست، بلکه بازمانده ها و رسوباتی است که بر اثر گذر این امور در ژرفای ذهن و ضمیر شخص نشست کرده و جزو وجدانیات و تجارب وجودی وی شده است.
📚 کتاب مشتاقی و مهجوری، ص۹
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
🆔https://www.tg-me.com/razi_philosophy
❤1👏1👌1