.

به زور و فشار وصلم به این دنیا.
به نظرم ۲۳ سال عمر کافی ای بود.

نیاز به عمر بیشتر ندارم.

امان از آدم ها

حیوونای کثیفی هستیم.

آخ که چقدر بدم میاد از نسل بشر

پر از حیله و سیاهی

میبینی دیدم به دنیا چطور شده؟

منی که جهانو سبز میدیدم

منم یه روز آدم شادی بودم با همه ضربه هایی که خورده بودم

عشق آلوده به نفرت این شکلیه دوستان.

.

هرچی بزرگ تر شدم دردامم بزرگ تر شدن

هرچی بزرگتر شدم، احساس تنهاییم بزرگتر شد

اگه یه روزی انقدری ترسو نبودم که این لطفو در حق خودم بکنم و از این دنیا خودمو خلاص کنم، بدونید که من این روزا همه ی تلاشمو داشتم میکردم که وصل شم به دنیا.

میگن کسی که بخواد خودشو بکشه، هی نمیگه. یهو میره خودشو میکشه.

نمیدونم این چقدر حقیقت داره

ولی من آدم ترسویی ام.

گفتی انگار میخندن. اسم خودم و خودت رو روشون گذاشتی. گفتم گریم میاد، گفتی گریه کن ولی اگه از روی غم گریه کنی، خشک میشنا.
دست خودم نبود. غم خیلی قوی تر از شادی بود. از روی غم گریه کردم. غم همه زندگیمو گرفت. حالا فهمیدم چرا فاطمه و افروز خشک شدن... :)