جدائی تاریک است و گس
سهم خود را از آن میپذیرم
تو چرا گریه میکنی؟
دستم را در دست خود بگیر
و بگو که در یادم خواهی بود
قول بده سری به خوابهایم بزنی
من و تو چون دو کوه
دور از هم جدا از هم
نه توانِ حرکتی نه امیدِ دیداری
آرزویم اما این است که عشق خود را
با ستارههای نیمهشبان به سویم بفرستی.
#آنا_آخماتووا
سهم خود را از آن میپذیرم
تو چرا گریه میکنی؟
دستم را در دست خود بگیر
و بگو که در یادم خواهی بود
قول بده سری به خوابهایم بزنی
من و تو چون دو کوه
دور از هم جدا از هم
نه توانِ حرکتی نه امیدِ دیداری
آرزویم اما این است که عشق خود را
با ستارههای نیمهشبان به سویم بفرستی.
#آنا_آخماتووا
واژههای تو سرودهای من بود:
کوشیدم دیگر بار بخوانمشان
اما زمستان،
لبهای سرخ تو را پوشانده بود.
#محمود_درویش
کوشیدم دیگر بار بخوانمشان
اما زمستان،
لبهای سرخ تو را پوشانده بود.
#محمود_درویش
هربار
پس از فراقی طولانی
میبوسمت
احساس میکنم نامهی عجول عاشقانهای
نهادهام در صندوقپست سرخرنگی!
#نزار_قبانی
پس از فراقی طولانی
میبوسمت
احساس میکنم نامهی عجول عاشقانهای
نهادهام در صندوقپست سرخرنگی!
#نزار_قبانی
سزاوار دریا نیستی
دختر بیروتی!
و سزاوار بيروت هم
از آنگاه که تو را شناختهام
به راهبهای ترسان از گناه میمانی
که نزدیک دریا میشوی
و آب را میخواهی
بی آن که دامن تر کنی
و دریا را،
بی غرقه شدن
بیهوده است!
میخواهم قانعات کنم
که عینک دودیات
و جورابهای ضخیمات
و ساعت مچیات را
در بیاوری
و همچون ماهی زیبایی
در این آب، غوطهور شوی!
#نزار_قبانی
دختر بیروتی!
و سزاوار بيروت هم
از آنگاه که تو را شناختهام
به راهبهای ترسان از گناه میمانی
که نزدیک دریا میشوی
و آب را میخواهی
بی آن که دامن تر کنی
و دریا را،
بی غرقه شدن
بیهوده است!
میخواهم قانعات کنم
که عینک دودیات
و جورابهای ضخیمات
و ساعت مچیات را
در بیاوری
و همچون ماهی زیبایی
در این آب، غوطهور شوی!
#نزار_قبانی
چه تَنِ غمگینی
تَنی که در آهنگِ دوستداشتنت
نه زیسته باشد
نه مُرده باشد
نه رقصیده باشد...
نُتهایِ خستگیاَند
روز و شبی که با انگشتهایِ تو کوک نمیشوند
دوستت دارم
و به صدایِ رفتۀ تو گوش میدهم
دوستت دارم
و همه چیزِ این دنیا را
آهنگی غمگین به هم ربط داده است
#ستاره_جوادزاده
تَنی که در آهنگِ دوستداشتنت
نه زیسته باشد
نه مُرده باشد
نه رقصیده باشد...
نُتهایِ خستگیاَند
روز و شبی که با انگشتهایِ تو کوک نمیشوند
دوستت دارم
و به صدایِ رفتۀ تو گوش میدهم
دوستت دارم
و همه چیزِ این دنیا را
آهنگی غمگین به هم ربط داده است
#ستاره_جوادزاده
چشمانات دو مادیانِ در خون تپیده
دهانات، مینیمالِ مدرن!
گلوگاهات، منظومهیِ سکوت
و دستِ چپات که
برای غارتگران خطونشان میکشید.
پیش از تو گمان میکردم
شعر یعنی عروسیِ حروف
بعد از تو
فهمیدم شعر یعنی
غسلِ کلمه با خون
مردهشورِ قطعهی شعرا!
قطعن میداند چه میگویم.
بگو چگونه احضارت کنم
که آب از آب و
خون از خون و
شعر از شعر تکان نخورد.
#سیاوش_اکبری
دهانات، مینیمالِ مدرن!
گلوگاهات، منظومهیِ سکوت
و دستِ چپات که
برای غارتگران خطونشان میکشید.
پیش از تو گمان میکردم
شعر یعنی عروسیِ حروف
بعد از تو
فهمیدم شعر یعنی
غسلِ کلمه با خون
مردهشورِ قطعهی شعرا!
قطعن میداند چه میگویم.
بگو چگونه احضارت کنم
که آب از آب و
خون از خون و
شعر از شعر تکان نخورد.
#سیاوش_اکبری
در سرم مزرعهای از گلها
بر لبانم هزار هزار بوسه
در تنم باغی از درختان پرتقال
و اگر مرا در آغوش بگیری
بهار خواهم شد...
#وداد_نبی
بر لبانم هزار هزار بوسه
در تنم باغی از درختان پرتقال
و اگر مرا در آغوش بگیری
بهار خواهم شد...
#وداد_نبی