گفتارهای رامش بالسکار.pdf
2.1 MB
کتاب گفتارهای رامش بالسکار
دوستان عزیز لطفاً پیش از مطالعه کتاب نکاتی که در این پست آمده است را بخوانید.
بعد از مطالعه کتاب – که پیشنهاد میشود بیش از یکبار آن را بخوانید – احتمالاً سؤالاتی برای شما پیش خواهد آمد. مطلب زیر به بخشی از سؤالات شما پاسخ خواهد داد.
اولین و بزرگترین خطای ادراکی
در صورت اشتیاق چنانچه مایل بودید لطفاً تجربه خودتان از مطالعه این کتاب را با ما بهصورت صوتی با آی دی زیر به اشتراک بگذارید.
@InquirySpace
لینک حمایت از کانال
دوستان عزیز لطفاً پیش از مطالعه کتاب نکاتی که در این پست آمده است را بخوانید.
بعد از مطالعه کتاب – که پیشنهاد میشود بیش از یکبار آن را بخوانید – احتمالاً سؤالاتی برای شما پیش خواهد آمد. مطلب زیر به بخشی از سؤالات شما پاسخ خواهد داد.
اولین و بزرگترین خطای ادراکی
در صورت اشتیاق چنانچه مایل بودید لطفاً تجربه خودتان از مطالعه این کتاب را با ما بهصورت صوتی با آی دی زیر به اشتراک بگذارید.
@InquirySpace
لینک حمایت از کانال
در ستایش شری #آتماناندا کریشنا منون
نوشته: #روپرت_اسپایرا
(اصل مقاله را در اینجا بخوانید)
شری آتماناندا کریشنا منون هدیهای کمیاب و نادر به ما ارائه داد: فلسفهای برای درک خودِ حقیقیمان که ذهن، قلب و احساس را باهم هماهنگ میسازد. قبل از اینکه با تعلیمات کریشنا منون آشنا شوم عمدتاً در مسیر عبودیت سیر میکردم (رابطه عابد و معبود). در بیست سال قبل از آن، غرق در ودانتای کلاسیک ادوایتا از طریق آموزههای شانتاناندا ساراسواتی بودم. این مسیر را دوست داشتم، اما این وسط چیزی کم بود. قلبم عمیقاً در عشق به خداوند غوطهور بود، اما ذهنم سؤالاتی درباره ماهیت واقعیت داشت. این سؤالات باقی مانده و در چارچوب ودانتای کلاسیک حل نمیشد. درنتیجه، شکافی بین قلب و ذهنم حس میکردم. هرچند سنت ودانتا قلبم را سیراب میکرد، اما عشقم به حقیقت برآورده نشده باقی مانده بود، با سؤالاتی که آرام اما مصرانه در جستجوی پاسخ بودند.
احساس عدم حل مسئله میکردم. سه قلمرو تجربهام - تفکر، احساس و ادراک - هنوز یکپارچه نشده بودند. درنتیجه اینطور به نظر میرسید که گویا ذهن، بدن و دنیا در مقابل یکدیگر ایستادهاند. ودانتای کلاسیک بُعد احساسی تجربهام را عمیقاً تغذیه کرده بود. بااینحال، قوای تفکر و ادراکم هنوز ادغام نشده بودند. من ذهن را دوست داشتم و میخواستم از آن استفاده کنم. جهان را دوست داشتم و میخواستم آن را در آغوش بگیرم. نادیده گرفتن این قلمروها غیرقابلتحمل به نظر میرسید. مشتاق بودم این سه بُعد تجربهام را به هماهنگی برسانم.
در اواخر دهه ۹۰، درک من زمانی دچار تحولی عمیق شد که فرانسیس لوسیل مرا با آموزههای کریشنا منون آشنا کرد. آموزههای او به من اجازه داد هم بیندیشم و هم جهان را بپذیرم. منون، با ارائهی استدلالهای عمیق، مسیری روشن پیش رویم گذاشت. از طریق تعالیم او، میان ذهن، قلب و جهانم وحدتی بینظیر را تجربه کردم.
در سنتهای معنوی، دو مسیر شناختهشده وجود دارد: راه خرد (جنانه یوگا) و راه عشق یا عبودیت (بهاکتی یوگا). پیش از مواجهه با تعالیم کریشنا منون، این دو مسیر را در تضاد میدیدم. تعالیم سنتی معمولاً تفکر و ادراک را بهعنوان عواملی در نظر میگیرند که حقیقت را به نامها و شکلهای مختلف تقسیم میکنند، و ازاینرو، مانعی بر سر راه معنویت محسوب میشوند. اما منون ذهن و جهان را نه بهعنوان موانع، بلکه بهعنوان راههایی دقیق و درست برای کشف حقیقت میدانست.
از طریق آموزههای او، فلسفهای را کشف کردم که سه عنصر تجربهام - تفکر، احساس و ادراک - را متحد میکرد. سرانجام، میتوانستم دو عنصر "گمشده" - تفکر و ادراک - را در عشقم به حقیقت ادغام کنم.
کریشنا منون نهتنها من را به تفکر تشویق کرد، بلکه به من آموخت که چگونه تفکر کنم. او نشان داد که اندیشه نهتنها مانعی نیست، بلکه ابزاری قدرتمند در خدمت حقیقت است. از طریق تعالیم او، دریافتم که راه خرد و راه عشق در اصل مسیری واحد هستند.
* کریشنا منون این دو کتاب را پیشنیاز درک آموزههایشان میدانستند: این دو کتاب با وجود حجم کم، محتوایی عظیم و عمیق دارند.
Atma Darshan
Atma Nirvriti
این کتابها بهصورت روزانه در کانال ترجمه خواهد شد و درنهایت بهصورت پیدیاف ارائه میشود. تمام مطالب این کتاب اشاراتی عمیق هستند که نیاز است تا روی آنها تعمق و تأمل شود. مطالب بهصورت یک پیوستار باهم مرتبطند.
نوشته: #روپرت_اسپایرا
(اصل مقاله را در اینجا بخوانید)
شری آتماناندا کریشنا منون هدیهای کمیاب و نادر به ما ارائه داد: فلسفهای برای درک خودِ حقیقیمان که ذهن، قلب و احساس را باهم هماهنگ میسازد. قبل از اینکه با تعلیمات کریشنا منون آشنا شوم عمدتاً در مسیر عبودیت سیر میکردم (رابطه عابد و معبود). در بیست سال قبل از آن، غرق در ودانتای کلاسیک ادوایتا از طریق آموزههای شانتاناندا ساراسواتی بودم. این مسیر را دوست داشتم، اما این وسط چیزی کم بود. قلبم عمیقاً در عشق به خداوند غوطهور بود، اما ذهنم سؤالاتی درباره ماهیت واقعیت داشت. این سؤالات باقی مانده و در چارچوب ودانتای کلاسیک حل نمیشد. درنتیجه، شکافی بین قلب و ذهنم حس میکردم. هرچند سنت ودانتا قلبم را سیراب میکرد، اما عشقم به حقیقت برآورده نشده باقی مانده بود، با سؤالاتی که آرام اما مصرانه در جستجوی پاسخ بودند.
احساس عدم حل مسئله میکردم. سه قلمرو تجربهام - تفکر، احساس و ادراک - هنوز یکپارچه نشده بودند. درنتیجه اینطور به نظر میرسید که گویا ذهن، بدن و دنیا در مقابل یکدیگر ایستادهاند. ودانتای کلاسیک بُعد احساسی تجربهام را عمیقاً تغذیه کرده بود. بااینحال، قوای تفکر و ادراکم هنوز ادغام نشده بودند. من ذهن را دوست داشتم و میخواستم از آن استفاده کنم. جهان را دوست داشتم و میخواستم آن را در آغوش بگیرم. نادیده گرفتن این قلمروها غیرقابلتحمل به نظر میرسید. مشتاق بودم این سه بُعد تجربهام را به هماهنگی برسانم.
در اواخر دهه ۹۰، درک من زمانی دچار تحولی عمیق شد که فرانسیس لوسیل مرا با آموزههای کریشنا منون آشنا کرد. آموزههای او به من اجازه داد هم بیندیشم و هم جهان را بپذیرم. منون، با ارائهی استدلالهای عمیق، مسیری روشن پیش رویم گذاشت. از طریق تعالیم او، میان ذهن، قلب و جهانم وحدتی بینظیر را تجربه کردم.
در سنتهای معنوی، دو مسیر شناختهشده وجود دارد: راه خرد (جنانه یوگا) و راه عشق یا عبودیت (بهاکتی یوگا). پیش از مواجهه با تعالیم کریشنا منون، این دو مسیر را در تضاد میدیدم. تعالیم سنتی معمولاً تفکر و ادراک را بهعنوان عواملی در نظر میگیرند که حقیقت را به نامها و شکلهای مختلف تقسیم میکنند، و ازاینرو، مانعی بر سر راه معنویت محسوب میشوند. اما منون ذهن و جهان را نه بهعنوان موانع، بلکه بهعنوان راههایی دقیق و درست برای کشف حقیقت میدانست.
از طریق آموزههای او، فلسفهای را کشف کردم که سه عنصر تجربهام - تفکر، احساس و ادراک - را متحد میکرد. سرانجام، میتوانستم دو عنصر "گمشده" - تفکر و ادراک - را در عشقم به حقیقت ادغام کنم.
کریشنا منون نهتنها من را به تفکر تشویق کرد، بلکه به من آموخت که چگونه تفکر کنم. او نشان داد که اندیشه نهتنها مانعی نیست، بلکه ابزاری قدرتمند در خدمت حقیقت است. از طریق تعالیم او، دریافتم که راه خرد و راه عشق در اصل مسیری واحد هستند.
* کریشنا منون این دو کتاب را پیشنیاز درک آموزههایشان میدانستند: این دو کتاب با وجود حجم کم، محتوایی عظیم و عمیق دارند.
Atma Darshan
Atma Nirvriti
این کتابها بهصورت روزانه در کانال ترجمه خواهد شد و درنهایت بهصورت پیدیاف ارائه میشود. تمام مطالب این کتاب اشاراتی عمیق هستند که نیاز است تا روی آنها تعمق و تأمل شود. مطالب بهصورت یک پیوستار باهم مرتبطند.
Rupert Spira
Unifying the Mind, the Heart and the World: Lessons From Shri Atmananda Krishna Menon | Blog | Rupert Spira
ترجمه کتاب Atma Darshan (ادراک خویش) – تمام جملات برای مراقبه و تعمق طراحیشدهاند.
#Atmadarshan
بخش اول: نادوگانگی
۱.۱ جانهای فردی، همچون امواج دریا، پدیدار میشوند، اوج میگیرند و فرومیافتند، با یکدیگر میستیزند و سرانجام میمیرند.
۱.۲ امواج، پس از آنکه خسته و فرسوده بر صخرههای ساحل میکوبند، واپس مینشینند و در پی آرامش و مأوایی برای قرار خویشاند. همچنان که جانهای فردی سرگشته، هر یک به شیوهای مختلف، حقیقت متعال را میجویند.
۱.۳ زایش، زندگی و مرگ امواج در خود دریاست، چنانکه زایش، زندگی و مرگ افراد نیز در خداوند است.
۱.۴ موج، هیچچیزی جز آب نیست؛ همچنان که دریا نیز چیزی جز آب نیست. و به همینسان، جانهای فردی و خداوند نیز چیزی جز هستی ناب، آگاهی بیکران و سرور جاودان نیستند.
۱.۵ آنگاه که امواج درمییابند که همگی بر دریایی واحد تکیه دارند، کشمکشها به پایان میرسد.
۱.۶ اما این، همهی راه نیست و کلام آخر شمرده نمیشود؛ همچنان کار باقی است، تا پردهی جدایی از میان برخیزد.
۱.۷ چون حقیقتِ آب شناخته شود، موج و دریا محو میشوند؛ آنچه دو پنداشته میشد، حالا بهعنوان یک درک میشود.
۱.۸ اگر مسیر مستقیم در پیش گرفته شود؛ میتوان بیواسطه از موج به آب رسید، اما اگر مسیر دریا در پیش گرفته شود، زمان به درازا خواهد کشید.
#آتماناندا کریشنا منون
#Atmadarshan
بخش اول: نادوگانگی
۱.۱ جانهای فردی، همچون امواج دریا، پدیدار میشوند، اوج میگیرند و فرومیافتند، با یکدیگر میستیزند و سرانجام میمیرند.
۱.۲ امواج، پس از آنکه خسته و فرسوده بر صخرههای ساحل میکوبند، واپس مینشینند و در پی آرامش و مأوایی برای قرار خویشاند. همچنان که جانهای فردی سرگشته، هر یک به شیوهای مختلف، حقیقت متعال را میجویند.
۱.۳ زایش، زندگی و مرگ امواج در خود دریاست، چنانکه زایش، زندگی و مرگ افراد نیز در خداوند است.
۱.۴ موج، هیچچیزی جز آب نیست؛ همچنان که دریا نیز چیزی جز آب نیست. و به همینسان، جانهای فردی و خداوند نیز چیزی جز هستی ناب، آگاهی بیکران و سرور جاودان نیستند.
۱.۵ آنگاه که امواج درمییابند که همگی بر دریایی واحد تکیه دارند، کشمکشها به پایان میرسد.
۱.۶ اما این، همهی راه نیست و کلام آخر شمرده نمیشود؛ همچنان کار باقی است، تا پردهی جدایی از میان برخیزد.
۱.۷ چون حقیقتِ آب شناخته شود، موج و دریا محو میشوند؛ آنچه دو پنداشته میشد، حالا بهعنوان یک درک میشود.
۱.۸ اگر مسیر مستقیم در پیش گرفته شود؛ میتوان بیواسطه از موج به آب رسید، اما اگر مسیر دریا در پیش گرفته شود، زمان به درازا خواهد کشید.
#آتماناندا کریشنا منون
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گایاتری؛ ذکری برای روشناییِ جان و خِرَد
ذکر گایاتری یکی از مقدسترین و تأثیرگذارترین و قدیمیترین مانتراهای جهان است که در ریگودا، کهنترین متن ودایی در حدود ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ سال پیش آمده است. این مانترا نیایشی است برای روشنی ذهن و هدایت معنوی. درخواستی است عمیق برای دریافت نور خرد و معرفت و آگاهی.
از این ذکر با عنوان مادر وداها نیز یاد میشود.
گایاتری طلبی است تا خداوند قوای ذهنی ما را در مسیر درست آن قرار داده و نور معرفت به ما عنایت بفرماید.
ترجمه این ذکر:
ای نور گسترده در سه عالم (بیداری، خواب و خواب عمیق بدون رؤیا)، ای روشنایی بیکران، ای نورالانوار
ما اندیشه و جان خود را به سوی نورِ تو میگسترانیم و بر آن مراقبه و تأمل میکنیم
خِرَدت را در وجودمان بتابان، باشد تا با نور معرفت، راه حقیقت را دریابیم.
(یا نورالانوار)
oṃ bhūr bhuvaḥ svaḥ
tat savitur vareṇyaṃ
bhargo devasya dhīmahi
dhiyo yo naḥ pracodayāt
Ṛgveda 03.062.10
ریگ ودا – کتاب سوم –سرود ۶۲ - آیه ۱۰
ذکر گایاتری یکی از مقدسترین و تأثیرگذارترین و قدیمیترین مانتراهای جهان است که در ریگودا، کهنترین متن ودایی در حدود ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ سال پیش آمده است. این مانترا نیایشی است برای روشنی ذهن و هدایت معنوی. درخواستی است عمیق برای دریافت نور خرد و معرفت و آگاهی.
از این ذکر با عنوان مادر وداها نیز یاد میشود.
گایاتری طلبی است تا خداوند قوای ذهنی ما را در مسیر درست آن قرار داده و نور معرفت به ما عنایت بفرماید.
ترجمه این ذکر:
ای نور گسترده در سه عالم (بیداری، خواب و خواب عمیق بدون رؤیا)، ای روشنایی بیکران، ای نورالانوار
ما اندیشه و جان خود را به سوی نورِ تو میگسترانیم و بر آن مراقبه و تأمل میکنیم
خِرَدت را در وجودمان بتابان، باشد تا با نور معرفت، راه حقیقت را دریابیم.
(یا نورالانوار)
oṃ bhūr bhuvaḥ svaḥ
tat savitur vareṇyaṃ
bhargo devasya dhīmahi
dhiyo yo naḥ pracodayāt
Ṛgveda 03.062.10
ریگ ودا – کتاب سوم –سرود ۶۲ - آیه ۱۰
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبتهای دکتر نیما قربانی درباره اراده آزاد - این مطالب میتواند برای کسانی که کتاب رامش بالسکار را مطالعه کردند جالب باشد.
دوست عزیزی از همراهان این کانال محبت فرمودند و کتاب گفتارهای رامش بالسکار را بهصورت صوتی تهیه نموده و به همه ما هدیه دادند. سپاس از مهر و حضور ایشان.🌸🙏
آیا فردی که در مسیر خودشناسی است و یا فردی که به حقیقت خودش زنده شده نیز دارای عاملیت نیست و اراده آزاد ندارد؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟
دقت کنید که پیششرط داشتن عاملیت فردی وجود من-شخص مستقلی است که انجام دهنده امور است. یعنی فردی که خودش فاعل باشد. حالا برای پاسخ به سؤالتان لطفاً به مثال زیر کاملاً توجه کنید.
فرض کنیم که شما میخوابید و خواب میبینید.
شما در عالم خواب بهعنوان یک کاراکتر درون آن عالم پدیدار میشوید. این کاراکتر میتواند هر شخصیتی داشته باشد. میتواند شخصیتی باشد که با ذهن-جسم همهویتشده و غرق در عینیات بیرونی است از طرفی هم ممکن است فردی باشد که در مسیر خودشناسی است یا فردی است که متوجه ماهیت حقیقی خودش شده.
حالا سؤالی که پیش میآید این است که در تمام این احتمالات، فاعل حقیقی کیست؟
آیا غیر از این است که در تمام این موارد تنها فاعل حقیقی ذهن فردی است که در بسترش به خواب رفته و خواب میبیند؟
همانطور که در بخش عدم عاملیت از کتاب گفتارهای رامش آمده:
آرامش ذهن نمیتواند اتفاق بیفتد مگر این پذیرش کامل وجود داشته باشد که:
"من فاعل نیستم، دیگری هم فاعل نیست. تنها خداست که فاعل است."
دقت کنید که پیششرط داشتن عاملیت فردی وجود من-شخص مستقلی است که انجام دهنده امور است. یعنی فردی که خودش فاعل باشد. حالا برای پاسخ به سؤالتان لطفاً به مثال زیر کاملاً توجه کنید.
فرض کنیم که شما میخوابید و خواب میبینید.
شما در عالم خواب بهعنوان یک کاراکتر درون آن عالم پدیدار میشوید. این کاراکتر میتواند هر شخصیتی داشته باشد. میتواند شخصیتی باشد که با ذهن-جسم همهویتشده و غرق در عینیات بیرونی است از طرفی هم ممکن است فردی باشد که در مسیر خودشناسی است یا فردی است که متوجه ماهیت حقیقی خودش شده.
حالا سؤالی که پیش میآید این است که در تمام این احتمالات، فاعل حقیقی کیست؟
آیا غیر از این است که در تمام این موارد تنها فاعل حقیقی ذهن فردی است که در بسترش به خواب رفته و خواب میبیند؟
همانطور که در بخش عدم عاملیت از کتاب گفتارهای رامش آمده:
آرامش ذهن نمیتواند اتفاق بیفتد مگر این پذیرش کامل وجود داشته باشد که:
"من فاعل نیستم، دیگری هم فاعل نیست. تنها خداست که فاعل است."