دل و دین در دیوان خطائی
بین "واژه" و "مفهوم" باید تمایز قائل شد. واژه دلدار در اشعار شعرای کلاسیک از حافظ و سعدی و مولوی و خاقانی و عطار تا پوریای ولی و کمال اسماعیل و نظامی به کرّات به کار رفته است. به عنوان مثال، عطار درباره "دلدار" چنین میگوید:
دردا که ز یک همدم آثارنمیبینم
دل بازنمییابم دلدار نمی.بینم
یا نظامی که چنین میسراید:
همان بهتر که با آن ماه دلدار
نهفته دوستی ورزم پریوار
یا حافظ که به زیبایی درباره دلدار میگوید:
گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
ز جام وصل مینوشم ز باغ عیش گل چینم
یا در زبان خاقانی که چنین از دلدار میگوید:
بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت
صد بار فغان کردم و یک بار نپذرفت
یا پوریای ولی که در وصف دلدار اینچنین مینویسد:
چو پیدا شد ز پشت پرده دلدار
یقین دلاله شد معزول از کار
یا کمال اسماعیل معروف به "خلاق المعانی" که در باب دلدار اینچنین گفته است:
زلف تو که هم دلبر و هم دلدار است
هندو دزد است و پاسبانی داند
یا مولوی که اینگونه واژه دلدار را در اشعار خود به کار گرفته است:
قافیه اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من
همانگونه که مشاهده میکنید کلمه "دلدار" توسط شعرای بزرگ در زبان فارسی در ایران و شبه قاره هندوستان توسط بیدل دهلوی و علامه اقبال لاهوری مورد استفاده قرار گرفته است اما سوال اینجاست که کلمه دلدار در چارچوب مفهومی عرفاء و متصوفه و دروایش به چه معنایی به کار برده میشود؟ به عبارت دیگر، آیا کلمه دلدار دلالت معنایی در "سنت حکمت ذوقی" دارد و اگر پاسخ به این سوال ایجابی است آن دلالت یا دلالتها چیست؟ و سرآخر نکته مهم دیگر این است که آیا کلمه و مفهوم "دلدار" که در ادبیات عرفانی و حکمی در زبان ترکی مورد استفاده قرار گرفته است نسبتی با ادبیات و شعر فارسی دارد؟ به عبارت دیگر، وقتی شاه اسماعیل از کلمه "دلدار" در دیوان خطائی استفاده میکند این کلمه همان دلالتهای مفهومی را دارد که عرفاء و متصوفه در متون حکمی به زبان فارسی نوشته و صورتبندی نظری کردهاند؟ آیا نمیتوان از یک "مخزن مشترک حِکمی" سخن گفت که در تمدن اسلامی دارای شاکله نظری شده بود و به زبانهای عربی و فارسی و ترکی (و شاید هم زبانهای دیگر) دستگاه مفهومی عرفان و تصوف را مفصلبندی تئوریک کرده بود؟
سیدجواد میری
(بخش ششم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
بین "واژه" و "مفهوم" باید تمایز قائل شد. واژه دلدار در اشعار شعرای کلاسیک از حافظ و سعدی و مولوی و خاقانی و عطار تا پوریای ولی و کمال اسماعیل و نظامی به کرّات به کار رفته است. به عنوان مثال، عطار درباره "دلدار" چنین میگوید:
دردا که ز یک همدم آثارنمیبینم
دل بازنمییابم دلدار نمی.بینم
یا نظامی که چنین میسراید:
همان بهتر که با آن ماه دلدار
نهفته دوستی ورزم پریوار
یا حافظ که به زیبایی درباره دلدار میگوید:
گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
ز جام وصل مینوشم ز باغ عیش گل چینم
یا در زبان خاقانی که چنین از دلدار میگوید:
بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت
صد بار فغان کردم و یک بار نپذرفت
یا پوریای ولی که در وصف دلدار اینچنین مینویسد:
چو پیدا شد ز پشت پرده دلدار
یقین دلاله شد معزول از کار
یا کمال اسماعیل معروف به "خلاق المعانی" که در باب دلدار اینچنین گفته است:
زلف تو که هم دلبر و هم دلدار است
هندو دزد است و پاسبانی داند
یا مولوی که اینگونه واژه دلدار را در اشعار خود به کار گرفته است:
قافیه اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من
همانگونه که مشاهده میکنید کلمه "دلدار" توسط شعرای بزرگ در زبان فارسی در ایران و شبه قاره هندوستان توسط بیدل دهلوی و علامه اقبال لاهوری مورد استفاده قرار گرفته است اما سوال اینجاست که کلمه دلدار در چارچوب مفهومی عرفاء و متصوفه و دروایش به چه معنایی به کار برده میشود؟ به عبارت دیگر، آیا کلمه دلدار دلالت معنایی در "سنت حکمت ذوقی" دارد و اگر پاسخ به این سوال ایجابی است آن دلالت یا دلالتها چیست؟ و سرآخر نکته مهم دیگر این است که آیا کلمه و مفهوم "دلدار" که در ادبیات عرفانی و حکمی در زبان ترکی مورد استفاده قرار گرفته است نسبتی با ادبیات و شعر فارسی دارد؟ به عبارت دیگر، وقتی شاه اسماعیل از کلمه "دلدار" در دیوان خطائی استفاده میکند این کلمه همان دلالتهای مفهومی را دارد که عرفاء و متصوفه در متون حکمی به زبان فارسی نوشته و صورتبندی نظری کردهاند؟ آیا نمیتوان از یک "مخزن مشترک حِکمی" سخن گفت که در تمدن اسلامی دارای شاکله نظری شده بود و به زبانهای عربی و فارسی و ترکی (و شاید هم زبانهای دیگر) دستگاه مفهومی عرفان و تصوف را مفصلبندی تئوریک کرده بود؟
سیدجواد میری
(بخش ششم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍6
دل و دین در دیوان خطائی
اگر به قاموس مفاهیم تصوف و عرفان و حکمت بنگریم آنگاه متوجه خواهیم شد که مفاهیمی که در این گفتمانها مورد استعمال قرار میگیرند معانی متفاوتی از معانی واژگانی که در فرهنگهای لغات موجود است، دارند. اجازه دهید برخی از کلماتی که در غزل ۳۲۵ توسط خطائی مورد استفاده قرار گرفته است را دوباره مرور کنیم. به عنوان مثال، کلمه "دل" در بیت سوم این غزل به چه معناست؟ دل وقتی به عنوان اسم استفاده میشود میتواند دلالت بر دو معنا داشته باشد؛ در معنای نخست مترادف قلب است که جایگاه عواطف و احساسات در انسان است و در معنای دوم اشاره به یکی از اندام درونی بدن دارد که ماهیچهای بوده و با حرکتی یکنواخت و پیاپی، خون را در بدن به گردش درمیآورد. البته "دل" معانی دیگری را همچون "خاطر"، "شکم" و "دلیری" و "ضمیر" را هم شامل میشود. اما در ادبیات عرفاء و حکماء و متصوفه "دل" اشارت به "نفس ناطقه که محل تفصیل معانی است" دارد و نفس ناطقه به معنای آن ساحت از وجود است که دارای اندیشه، خرد و سخن است. به عبارت دقیقتر، نفس ناطقه منبع تفکر، اراده و عقلانیت آدمی است و به واسطه آن است که انسان میتواند به "معرفت" و "حقیقت" برسد. در زبان اهل نظر، نفس ناطقه همان "من" یا "انا" است. اصطلاح دیگر که خطائی در غزل ۳۲۵ از آن استفاده کرده است کلمه "دین" است. خطائی در بیت سوم درخواستش این این است که "دل" و "دین" هر دو از "ائو" (خانه) بیرون بروند ولی سوال اینجاست که "دین" در زبان خطائی به چه معناست؟ دین در اصطلاح عرفاء و حکماء و متصوفه اشاره به "راهی به سوی حقیفت" یا "روش شناخت" برای رسیدن به حقیقت هستی است. اما سوال اینجاست که چرا باید این ابزار شناخت را بیرون انداخت؟ به نظرم این سخن نامفهوم باقی خواهد ماند اگر ما به مفهوم "دلدار" التفات نکنیم. زیرا دل و دین در جارچوب نظری خطائی "ابزاری" هستند برای رسیدن به حقیقت و هنگامیکه سالک به این منزل رسید آنگاه مرکب خویش را باید تغییر دهد. به نظرم میآید "ابزار" شناخت فینفسه قداست ندارند بل آنچه بنیادی است حقیقت است که به دلیل تقدس ابزارها از نظرها و توجهها غایب شده است و جهان و آدمیان را دچار سردرگمیهای بنیادی کرده است. اما کلمه سوم که در غزل ۳۲۵ مورد استفاده قرار گرفته است واژه "دلدار" است که خطائی به دلیل آمدن (یا دلدارون گلمکی) دلدار از دل و دین خواسته است که صحن خانه (یا ائو) را ترک کنند. این کلمه در اصطلاح عرفاء و حکماء به معنای "معشوق" است. به عبارت دیگر، هنگامیکه خطائی سخن از "دلدار" به میان میآورد اشارت به معشوق دارد و معشوق از آن جهت که مایه امید حیات عاشق است، صاحبِ "دل" یا دارنده دل میگردد. به سخن دیگر، در عرفان "معشوق" غالباً به خداوند یا تجلیات خدا اشاره دارد و هنگامیکه "دلدار" به صحن وجود ورود میکند یعنی آدمی به مقام فناء نائل شده است و در اینجا دیگر "ابزارها" -که برای رسیدن به مقصد مورد استفاده قرار میگرفت- بلاموضوع میگردند. به همین دلیل است که خطائی در مصرع دوم در بیت سوم غزل ۳۲۵ به جان یا همان روح خودش میگوید که تو هم اجازه داری قالب را تهی کنی و بروی. چرا؟ زیرا در مقام فناء که با ورود دلدار (که معشوق سالک است) عاشق به مقام فناء و وصول به معشوق میرسد. به عبارت دیگر، ما در دیوان خطائی با پنج جریان سترگ حکمت و عرفان و تصوف و فتوت و فلسفه روبرو هستیم که هر کدام از این جریانها ابعادی جهانی دارند که بدون درک ظرائف نظری هر یک از آنها امکان تفسیر و تاویل ناممکن خواهد بود. ما میدانیم که شاه اسماعیل به عنوان مرشدی در طریقت صفوی با مصطلحات تصوف آشنایی عمیقی داشته است. اگر این مفروض درست باشد آنگاه میتوان گفت کخ در اصطلاح تصوف، "دلدار" اشارهای معرفتی به "حکمت ذوقی" یا "علم حضوری" دارد. به عبارت دیگر، دلدار اشارت به قدرت وجودی انسان برای فرا رفتن از عالم محسوسات و درک معقولات دارد. البته لازم به ذکر است که خطائی در قالب شعری نمیتوانسته مبانی فلسفی و نظری را صورتبندی استدلالی هم بکند اما اشارات بیشمار او دلالت بر این دارد که مفاهیم و مضامین دیوان خطائی بدون درک مبانی حکمت ذوقی ناممکن است.
سیدجواد میری
(بخش هفتم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
اگر به قاموس مفاهیم تصوف و عرفان و حکمت بنگریم آنگاه متوجه خواهیم شد که مفاهیمی که در این گفتمانها مورد استعمال قرار میگیرند معانی متفاوتی از معانی واژگانی که در فرهنگهای لغات موجود است، دارند. اجازه دهید برخی از کلماتی که در غزل ۳۲۵ توسط خطائی مورد استفاده قرار گرفته است را دوباره مرور کنیم. به عنوان مثال، کلمه "دل" در بیت سوم این غزل به چه معناست؟ دل وقتی به عنوان اسم استفاده میشود میتواند دلالت بر دو معنا داشته باشد؛ در معنای نخست مترادف قلب است که جایگاه عواطف و احساسات در انسان است و در معنای دوم اشاره به یکی از اندام درونی بدن دارد که ماهیچهای بوده و با حرکتی یکنواخت و پیاپی، خون را در بدن به گردش درمیآورد. البته "دل" معانی دیگری را همچون "خاطر"، "شکم" و "دلیری" و "ضمیر" را هم شامل میشود. اما در ادبیات عرفاء و حکماء و متصوفه "دل" اشارت به "نفس ناطقه که محل تفصیل معانی است" دارد و نفس ناطقه به معنای آن ساحت از وجود است که دارای اندیشه، خرد و سخن است. به عبارت دقیقتر، نفس ناطقه منبع تفکر، اراده و عقلانیت آدمی است و به واسطه آن است که انسان میتواند به "معرفت" و "حقیقت" برسد. در زبان اهل نظر، نفس ناطقه همان "من" یا "انا" است. اصطلاح دیگر که خطائی در غزل ۳۲۵ از آن استفاده کرده است کلمه "دین" است. خطائی در بیت سوم درخواستش این این است که "دل" و "دین" هر دو از "ائو" (خانه) بیرون بروند ولی سوال اینجاست که "دین" در زبان خطائی به چه معناست؟ دین در اصطلاح عرفاء و حکماء و متصوفه اشاره به "راهی به سوی حقیفت" یا "روش شناخت" برای رسیدن به حقیقت هستی است. اما سوال اینجاست که چرا باید این ابزار شناخت را بیرون انداخت؟ به نظرم این سخن نامفهوم باقی خواهد ماند اگر ما به مفهوم "دلدار" التفات نکنیم. زیرا دل و دین در جارچوب نظری خطائی "ابزاری" هستند برای رسیدن به حقیقت و هنگامیکه سالک به این منزل رسید آنگاه مرکب خویش را باید تغییر دهد. به نظرم میآید "ابزار" شناخت فینفسه قداست ندارند بل آنچه بنیادی است حقیقت است که به دلیل تقدس ابزارها از نظرها و توجهها غایب شده است و جهان و آدمیان را دچار سردرگمیهای بنیادی کرده است. اما کلمه سوم که در غزل ۳۲۵ مورد استفاده قرار گرفته است واژه "دلدار" است که خطائی به دلیل آمدن (یا دلدارون گلمکی) دلدار از دل و دین خواسته است که صحن خانه (یا ائو) را ترک کنند. این کلمه در اصطلاح عرفاء و حکماء به معنای "معشوق" است. به عبارت دیگر، هنگامیکه خطائی سخن از "دلدار" به میان میآورد اشارت به معشوق دارد و معشوق از آن جهت که مایه امید حیات عاشق است، صاحبِ "دل" یا دارنده دل میگردد. به سخن دیگر، در عرفان "معشوق" غالباً به خداوند یا تجلیات خدا اشاره دارد و هنگامیکه "دلدار" به صحن وجود ورود میکند یعنی آدمی به مقام فناء نائل شده است و در اینجا دیگر "ابزارها" -که برای رسیدن به مقصد مورد استفاده قرار میگرفت- بلاموضوع میگردند. به همین دلیل است که خطائی در مصرع دوم در بیت سوم غزل ۳۲۵ به جان یا همان روح خودش میگوید که تو هم اجازه داری قالب را تهی کنی و بروی. چرا؟ زیرا در مقام فناء که با ورود دلدار (که معشوق سالک است) عاشق به مقام فناء و وصول به معشوق میرسد. به عبارت دیگر، ما در دیوان خطائی با پنج جریان سترگ حکمت و عرفان و تصوف و فتوت و فلسفه روبرو هستیم که هر کدام از این جریانها ابعادی جهانی دارند که بدون درک ظرائف نظری هر یک از آنها امکان تفسیر و تاویل ناممکن خواهد بود. ما میدانیم که شاه اسماعیل به عنوان مرشدی در طریقت صفوی با مصطلحات تصوف آشنایی عمیقی داشته است. اگر این مفروض درست باشد آنگاه میتوان گفت کخ در اصطلاح تصوف، "دلدار" اشارهای معرفتی به "حکمت ذوقی" یا "علم حضوری" دارد. به عبارت دیگر، دلدار اشارت به قدرت وجودی انسان برای فرا رفتن از عالم محسوسات و درک معقولات دارد. البته لازم به ذکر است که خطائی در قالب شعری نمیتوانسته مبانی فلسفی و نظری را صورتبندی استدلالی هم بکند اما اشارات بیشمار او دلالت بر این دارد که مفاهیم و مضامین دیوان خطائی بدون درک مبانی حکمت ذوقی ناممکن است.
سیدجواد میری
(بخش هفتم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍6
به مناسبت صد سالگی مالکوم ایکس فردا ساعت ۹ الی ۱۲ سمیناری در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار خواهیم کرد. ورود برای عموم آزاد است.
@seyedjavadmiri
@seyedjavadmiri
👍12
در این "وضع ناترازی" یک اتفاق بزرگتری در حال وقوع است و آن این است که در کلان سیاستگذاری کشور برای مشکلات ساختاری، حاکمیت "راهحلهای روانشناختی" ارائه میدهد. اگر آب نیست، اگر برق نیست، اگر گاز نیست، اگر پول نیست .... نمیتوان از مردم خواست که کمتر مصرف کنند تا ناترازی حل شود. چارچوب مواجه با مسئله باید تغییر کند. ساختار یک واژه نیست بل یک واقعیت جامعوی است که اگر نادیدهاش گرفتی دیدههایت را کور میکند با حضورش و ظهورش.
سیدجواد میری
#ناترازی
#ساختار
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
#ناترازی
#ساختار
@seyedjavadmiri
👍12
هم اندیشی درباره مالکوم ایکس:
نگاهی به نظریات و آراء پسااستعماری «مالکوم ایکس»
سخنرانان:
مهدی خانعلی زاده
حامد ناصریان
برنا دانش
برزین جعفرتاش
شان کینگ
حسن حسینی
فؤاد ایزدی
ستاره صادقی محمدی
محمدمهدی صدرالدین
سارا لاریجانی
سیدجواد میری
زمان و مکان:
یکشنبه، 28 اردیبهشت ماه 1404
ساعت: ۹ تا ۱۳
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
سالن تمدن
پیوند ورود برخط(آنلاین) به نشست:
https://webinar.ihcs.ac.ir/rooms/nw2-lyw-mcb-gdf/join
نگاهی به نظریات و آراء پسااستعماری «مالکوم ایکس»
سخنرانان:
مهدی خانعلی زاده
حامد ناصریان
برنا دانش
برزین جعفرتاش
شان کینگ
حسن حسینی
فؤاد ایزدی
ستاره صادقی محمدی
محمدمهدی صدرالدین
سارا لاریجانی
سیدجواد میری
زمان و مکان:
یکشنبه، 28 اردیبهشت ماه 1404
ساعت: ۹ تا ۱۳
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
سالن تمدن
پیوند ورود برخط(آنلاین) به نشست:
https://webinar.ihcs.ac.ir/rooms/nw2-lyw-mcb-gdf/join
👍6
مفهوم "شهید" در نگاه خطائی
سیدجواد میری
(بخش اول)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
(بخش اول)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍7
Audio
حسن حسینی
حقوق سیاهپوستان: مقایسه مالکوم ایکس و دکتر کینگ
استاد دانشگاه تهران در دانشکده مطالعات جهان
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
حقوق سیاهپوستان: مقایسه مالکوم ایکس و دکتر کینگ
استاد دانشگاه تهران در دانشکده مطالعات جهان
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
👍4
Audio
ستاره صادقی
مالکوم ایکس و فرانتس فانون: خشونت انقلابی و مقاومت مسلحانه در جهان پسااستعماری
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
مالکوم ایکس و فرانتس فانون: خشونت انقلابی و مقاومت مسلحانه در جهان پسااستعماری
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
👍2
Audio
Shaun King
فعال سیاسی آمریکایی
عنوان سخنرانی ایشان
Malcolm X and The Unified Ummah
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
فعال سیاسی آمریکایی
عنوان سخنرانی ایشان
Malcolm X and The Unified Ummah
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
👍4
Audio
👍1
Audio
مهدی خانعلیزاده
تحلیل چرایی مطلوبیت جنگ اوکراین برای ایالات متحده آمریکا از منظر مطالعات پسااستعماری
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
تحلیل چرایی مطلوبیت جنگ اوکراین برای ایالات متحده آمریکا از منظر مطالعات پسااستعماری
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
👍4👎2
Audio
برزین جعفرتاش
پیام مالکوم ایکس برای عصر ما
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
پیام مالکوم ایکس برای عصر ما
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
👍5
Audio
حامد ناصریان
مالکوم ایکس در میان تحریف و حقیقت
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
مالکوم ایکس در میان تحریف و حقیقت
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
👍5
Audio
فواد ایزدی
مالکوم ایکس و سیاست خارجی آمریکا
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
مالکوم ایکس و سیاست خارجی آمریکا
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
👍5
Audio
سیدجواد میری
مالکوم ایکس در قامت یک نظریهپرداز
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
مالکوم ایکس در قامت یک نظریهپرداز
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سمینار صد سالگی مالکوم ایکس
@seyedjavadmiri
👍9
مفهوم "شهید" در نگاه خطائی
آیا شاه اسماعیل از مفهوم "شهید" در آثار خود استفاده کرده است؟ مفهوم شهید در قرآن و ادبیات دینی و تفاسیر قرآنی به صورت وسیعی مطرح و مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. اما شاید بتوان مدعی شد که برآیند تفاسیر موجود درباره مفهوم "شهید" معطوف به یک معنی باشد و آن هم عبارت است از "کسی که برای هدف مقدس و برای رضای خدا کشته شود". البته این معنا از شهید مترادف معانی لغوی و تفسیری آن در سنتهای فکری اسلامی نیست بل اشاره به "تلقی" عامی است که از این مفهوم در ذهن و فرهنگ مسلمانان غالب شده است. به عنوان مثال، شهید از منظر لغوی اشاره به کسی دارد که در گواهی دادن خود امین باشد و یا حتی گفتهاند که شهید به معنی کسی است که هیچ چیز از علم او پوشیده نیست و در این معنا از "اسماء الحسنی" میباشد. اما یک معنای دیگری از "شهید" در بستر معاصر هم وجود دارد که توسط علی شریعتی صورتبندی شده است و در چارچوب نظری او شهید "الگو و سرمشق" است.
«شهید» زنده، جاوید، حماسه ساز، عارف، آگاه، انتخابگر و روزىخوار نِعم الهى است. به عبارت دیگر، در تعریف شریعتی
"شهید"، قلب تاریخ است؛ همچنان که قلب به رگ هاى خشک اندام، خون، حیات و زندگى میدهد، جامعهاى که رو به مردن میرود و مسئولیت را از یاد برده است و از حرکت و زایش بازمانده است؛ شهید به همچون جامعهایی زندگی میبخشد. این خوانش از مفهوم "شهید" شاید ابر-روایت موجود درباره فهم و صورتبندی این مفهوم باشد که با تقدیس مرگ در راه هدف متعالی در جوامع مسلمان امروز گره خورده است. به عبارت دیگر، در فهم روزمره وقتی کسی در راه مبارزه کشته میشود یا در حین ماموریت جان خود را از دست میدهد در گزارشهای خبری نمیگویند او "مرد" بل میگویند "به درجه رفیع شهادت نائل شد". اما این تلقی از شهادت همواره در تاریخ غالب نبوده است. به نظر میآید تعاریف دیگری هم از این مفهوم وجود داشته است که معطوف به "بسط امانت" در زندگی جمعی بوده است. اما به دلیل سیطره گفتمانی اسلامیستی از شهید و شهادت معانی باطنی و اخلاقی و عرفانی و حکمی از شهادت امروزه کمتر به ذهن تبادر میکند.
سیدجواد میری
(بخش اول)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
آیا شاه اسماعیل از مفهوم "شهید" در آثار خود استفاده کرده است؟ مفهوم شهید در قرآن و ادبیات دینی و تفاسیر قرآنی به صورت وسیعی مطرح و مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. اما شاید بتوان مدعی شد که برآیند تفاسیر موجود درباره مفهوم "شهید" معطوف به یک معنی باشد و آن هم عبارت است از "کسی که برای هدف مقدس و برای رضای خدا کشته شود". البته این معنا از شهید مترادف معانی لغوی و تفسیری آن در سنتهای فکری اسلامی نیست بل اشاره به "تلقی" عامی است که از این مفهوم در ذهن و فرهنگ مسلمانان غالب شده است. به عنوان مثال، شهید از منظر لغوی اشاره به کسی دارد که در گواهی دادن خود امین باشد و یا حتی گفتهاند که شهید به معنی کسی است که هیچ چیز از علم او پوشیده نیست و در این معنا از "اسماء الحسنی" میباشد. اما یک معنای دیگری از "شهید" در بستر معاصر هم وجود دارد که توسط علی شریعتی صورتبندی شده است و در چارچوب نظری او شهید "الگو و سرمشق" است.
«شهید» زنده، جاوید، حماسه ساز، عارف، آگاه، انتخابگر و روزىخوار نِعم الهى است. به عبارت دیگر، در تعریف شریعتی
"شهید"، قلب تاریخ است؛ همچنان که قلب به رگ هاى خشک اندام، خون، حیات و زندگى میدهد، جامعهاى که رو به مردن میرود و مسئولیت را از یاد برده است و از حرکت و زایش بازمانده است؛ شهید به همچون جامعهایی زندگی میبخشد. این خوانش از مفهوم "شهید" شاید ابر-روایت موجود درباره فهم و صورتبندی این مفهوم باشد که با تقدیس مرگ در راه هدف متعالی در جوامع مسلمان امروز گره خورده است. به عبارت دیگر، در فهم روزمره وقتی کسی در راه مبارزه کشته میشود یا در حین ماموریت جان خود را از دست میدهد در گزارشهای خبری نمیگویند او "مرد" بل میگویند "به درجه رفیع شهادت نائل شد". اما این تلقی از شهادت همواره در تاریخ غالب نبوده است. به نظر میآید تعاریف دیگری هم از این مفهوم وجود داشته است که معطوف به "بسط امانت" در زندگی جمعی بوده است. اما به دلیل سیطره گفتمانی اسلامیستی از شهید و شهادت معانی باطنی و اخلاقی و عرفانی و حکمی از شهادت امروزه کمتر به ذهن تبادر میکند.
سیدجواد میری
(بخش اول)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍5
مفهوم "شهید" در نگاه خطائی
برساختهای رسانهای از مفهوم "شهید" چنان با ساز و کارهای قدرت درهمتنیدهاند که برای ذهن متعارف به سادگی ممکن نیست معانی دیگر "شهید" را ببیند یا بپذیرد. این سنخ از تصورات مخدوش فقط منحصر به فضاهای مسلمانان نیست بل در کشورهای دیگر غربی و شرقی هم که مسلمانان اکثریت نیستند رسوخ کرده است و مفهوم "شهید" معنای ستیز و جنگجویی و مقاتله به خود گرفته است. یادم میآید در سیبری روسیه زندگی میکردم و در دانشکده مردمشناسی و مطالعات منطقهای دانشگاه چیتا بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ تدریس میکردم. پیش از آن در چین در شهر هاربین که در استان هیلونجانگ و در مجاورت مرزهای سیبریایی روسیه بود به تدریس اشتغال داشتم. در اوائل سال ۲۰۰۷ بود که با همسرم در شهر چیتا ازدواج کردم و او که تازه مسلمان شده بود و حجاب بر سر کرده بود در خیابانی نزدیک به میدان شهر در اداره دولتی ثبت احوال با مرد جوانی وارد مشاجره لفظی شد. من هم در آنجا حاضر بودم و داشتم ماجرا را تماشا میکردم و میخواستم بدانم دلیل استنکاف آن مرد جوان برای عدم انجام کار ثبت چه است اما هر چه بیشتر به سخنانش گوش میکردم کمتر به استدلالهایش (یا بهتر بگویم عدم همکاریش) پی میبردم. سرانجام به همسرم گفتم بیا برویم چون این فرد معقول نیست. ناگهان مرد جوان به زبان روسی کلمهای گفت که مرا شگفتزده کرد. او به همسرم که هموطن خودش بود و روس بود و فقط حجابی بر سر داشت با عصبانیت گفت: برو به جهنم Shahidka "شهیدکا" (шахидка). آن مرد جوان وقتی این واژه را در سیبری به کار برد که شاید بیش از ده هزار کیلومتر با منطقه قفقاز شمالی (در چچن و اینگوشتیا و واقعه بسلان که در منطقه اوستیای شمالی قرار گرفته و در سال ۲۰۰۴ شاهد گروگانگیری در مدرسهای بود که در آن ۳۳۴ کشته شدند و حمله تروریستی منسوب به گروهی جهادی به نام ریاض الصالحین به رهبری شامیل باسایف بود) فاصله داشت مقصودش از شهیدکا "تروریست جهادی مونث" بود. به عبارت دیگر، استفاده از واژه شهید در بستر روسیه که بین بخشی از گروههای مسلمانان روسیه و حاکمیت پس از جنگهای چچن اختلافات شدیدی رخ داده بود دارای بار منفی بود و شاید هم امروز هست. اما نکته من از ذکر این خاطره این بود که مفهوم "شهید" در جهان دیجیتالی معاصر شدیداً از معانی دیگر خود یا تهی شده است یا برای مطرح کردن دیگر امکانهای معنایی عرصه بسیار تنگ است. حال تصور کنید در این فضای پیچیده و ستیزهگرانه که مفاهیم و ارزشها با ابعاد رسانهایی که پیدا کردهاند ما بخواهیم از متنی که در پانصد سال پیش نگاشته شده است سخن بگوییم و علیالخصوص بر روی مفهومی همچون "شهید" دست بگذاریم و بگوییم خطائی چه تلقی از این مفهوم داشته است؟ به نظرم صحنه بسیار مشوش است و اذهان عمیقاً گسسته و امکان امتزاج افقها شدیداً صعبالوصول است. البته من نمیگویم ما با ناممکنها روبرو هستیم ولی وضعی که در آن قرار داریم برای مطرح کردن نظرات شاه اسماعیل و مولفههای حِکمی و تعابیر غیر-معاصر او بسیار چالشبرانگیز (اگر نخواهیم بگوییم خصمانه) است. شاید شما بگویید چرا از لفظ خصمانه در پرانتز استفاده کردم؟ پاسخ من به این پرسش این است که در فضای مهآلود امروز سخن نامشهور گفتن به نوعی نانوشته جرم است و من خود شاهد بودم که وقتی کتاب "تُراث حِکمی شاه اسماعیل" را نوشتم آماج تهمتهای بیشماری قرار گرفتم و حتی ممنوعالانتشار تا اطلاع ثانوی شدم. من این مصائب را شخصی یا روانشناختی تفسیر نمیکنم بل بر این باورم که "ذهن عوامانه" حوصله مواجهه با پیچیدگیها را ندارد و مسائل فرهنگی و اجتماعی و مفهومی را فقط با "تقلیل" به "پروژههای دشمنان" میتواند برای ذهن خویش قابل فهم کند. اما فراسوی این تقلیلگرایی مسئلهای برای "ذهن عوامانه" وجود ندارد. اما "ذهن وجودی" -یعنی ذهنی که هستی را در تمامی ابعادش به مثابه موسیقی یا شعر و هنر درک میکند و تلاش دارد آن را زندگی کند- شیوه دیگری برای صورتبندی مسئلهها دارد و دائم با معاصران وجودی (نه فقط آنهایی که بر روی تقویم با آنها همعصر است) وارد دیالوگ میگردد و نتیجه این گفتگوها و نجواها "گشودگی به ابدیت" است. از این منظر وقتی ورود کنیم آنگاه سوال از شاه اسماعیل و تلقی او از مفهوم "شهید" صرفاً یک پروژه نیست بل امکان بازآفرینی پنجرهای جدید به تحولات وجود است که ما را از تنگناهایی که در آن گرفتار شدهایم ممکن است نجات دهد. نه اینکه شاه اسماعیل منجی است بل در ساحت وجود امکانهایی است که با اتصال به آنها شاید افق یا افقهایی پیش روی ما گشوده شود که راهی به سوی بازآفرینی باشد.
سیدجواد میری
(بخش دوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
برساختهای رسانهای از مفهوم "شهید" چنان با ساز و کارهای قدرت درهمتنیدهاند که برای ذهن متعارف به سادگی ممکن نیست معانی دیگر "شهید" را ببیند یا بپذیرد. این سنخ از تصورات مخدوش فقط منحصر به فضاهای مسلمانان نیست بل در کشورهای دیگر غربی و شرقی هم که مسلمانان اکثریت نیستند رسوخ کرده است و مفهوم "شهید" معنای ستیز و جنگجویی و مقاتله به خود گرفته است. یادم میآید در سیبری روسیه زندگی میکردم و در دانشکده مردمشناسی و مطالعات منطقهای دانشگاه چیتا بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ تدریس میکردم. پیش از آن در چین در شهر هاربین که در استان هیلونجانگ و در مجاورت مرزهای سیبریایی روسیه بود به تدریس اشتغال داشتم. در اوائل سال ۲۰۰۷ بود که با همسرم در شهر چیتا ازدواج کردم و او که تازه مسلمان شده بود و حجاب بر سر کرده بود در خیابانی نزدیک به میدان شهر در اداره دولتی ثبت احوال با مرد جوانی وارد مشاجره لفظی شد. من هم در آنجا حاضر بودم و داشتم ماجرا را تماشا میکردم و میخواستم بدانم دلیل استنکاف آن مرد جوان برای عدم انجام کار ثبت چه است اما هر چه بیشتر به سخنانش گوش میکردم کمتر به استدلالهایش (یا بهتر بگویم عدم همکاریش) پی میبردم. سرانجام به همسرم گفتم بیا برویم چون این فرد معقول نیست. ناگهان مرد جوان به زبان روسی کلمهای گفت که مرا شگفتزده کرد. او به همسرم که هموطن خودش بود و روس بود و فقط حجابی بر سر داشت با عصبانیت گفت: برو به جهنم Shahidka "شهیدکا" (шахидка). آن مرد جوان وقتی این واژه را در سیبری به کار برد که شاید بیش از ده هزار کیلومتر با منطقه قفقاز شمالی (در چچن و اینگوشتیا و واقعه بسلان که در منطقه اوستیای شمالی قرار گرفته و در سال ۲۰۰۴ شاهد گروگانگیری در مدرسهای بود که در آن ۳۳۴ کشته شدند و حمله تروریستی منسوب به گروهی جهادی به نام ریاض الصالحین به رهبری شامیل باسایف بود) فاصله داشت مقصودش از شهیدکا "تروریست جهادی مونث" بود. به عبارت دیگر، استفاده از واژه شهید در بستر روسیه که بین بخشی از گروههای مسلمانان روسیه و حاکمیت پس از جنگهای چچن اختلافات شدیدی رخ داده بود دارای بار منفی بود و شاید هم امروز هست. اما نکته من از ذکر این خاطره این بود که مفهوم "شهید" در جهان دیجیتالی معاصر شدیداً از معانی دیگر خود یا تهی شده است یا برای مطرح کردن دیگر امکانهای معنایی عرصه بسیار تنگ است. حال تصور کنید در این فضای پیچیده و ستیزهگرانه که مفاهیم و ارزشها با ابعاد رسانهایی که پیدا کردهاند ما بخواهیم از متنی که در پانصد سال پیش نگاشته شده است سخن بگوییم و علیالخصوص بر روی مفهومی همچون "شهید" دست بگذاریم و بگوییم خطائی چه تلقی از این مفهوم داشته است؟ به نظرم صحنه بسیار مشوش است و اذهان عمیقاً گسسته و امکان امتزاج افقها شدیداً صعبالوصول است. البته من نمیگویم ما با ناممکنها روبرو هستیم ولی وضعی که در آن قرار داریم برای مطرح کردن نظرات شاه اسماعیل و مولفههای حِکمی و تعابیر غیر-معاصر او بسیار چالشبرانگیز (اگر نخواهیم بگوییم خصمانه) است. شاید شما بگویید چرا از لفظ خصمانه در پرانتز استفاده کردم؟ پاسخ من به این پرسش این است که در فضای مهآلود امروز سخن نامشهور گفتن به نوعی نانوشته جرم است و من خود شاهد بودم که وقتی کتاب "تُراث حِکمی شاه اسماعیل" را نوشتم آماج تهمتهای بیشماری قرار گرفتم و حتی ممنوعالانتشار تا اطلاع ثانوی شدم. من این مصائب را شخصی یا روانشناختی تفسیر نمیکنم بل بر این باورم که "ذهن عوامانه" حوصله مواجهه با پیچیدگیها را ندارد و مسائل فرهنگی و اجتماعی و مفهومی را فقط با "تقلیل" به "پروژههای دشمنان" میتواند برای ذهن خویش قابل فهم کند. اما فراسوی این تقلیلگرایی مسئلهای برای "ذهن عوامانه" وجود ندارد. اما "ذهن وجودی" -یعنی ذهنی که هستی را در تمامی ابعادش به مثابه موسیقی یا شعر و هنر درک میکند و تلاش دارد آن را زندگی کند- شیوه دیگری برای صورتبندی مسئلهها دارد و دائم با معاصران وجودی (نه فقط آنهایی که بر روی تقویم با آنها همعصر است) وارد دیالوگ میگردد و نتیجه این گفتگوها و نجواها "گشودگی به ابدیت" است. از این منظر وقتی ورود کنیم آنگاه سوال از شاه اسماعیل و تلقی او از مفهوم "شهید" صرفاً یک پروژه نیست بل امکان بازآفرینی پنجرهای جدید به تحولات وجود است که ما را از تنگناهایی که در آن گرفتار شدهایم ممکن است نجات دهد. نه اینکه شاه اسماعیل منجی است بل در ساحت وجود امکانهایی است که با اتصال به آنها شاید افق یا افقهایی پیش روی ما گشوده شود که راهی به سوی بازآفرینی باشد.
سیدجواد میری
(بخش دوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍5
مفهوم "شهید" در نگاه خطائی
در دیوان خطائی مفهوم "شهید" توسط شاه اسماعیل صفوی به کار رفته است. به عنوان مثال، در غزل شماره ۳۲۵ در بیت آخر شاه اسماعیل صحنه قیامت را ترسیم میکند و میگوید "یئتمیش ایکی ملت" (پیروان هفتاد و دو مذهب و دین) به مقام معنوی شاه اسماعیل رشک خواهند برد و دلیلش این است که خطائی "شهید غمزه دلدار" است. اما برای فهم این بیت ما نیازمند واسازی مفهوم "شهید" در نگاه شاه اسماعیل هستیم. زیرا همانگونه که پیشتر اشاره کردیم نگاه شاه خطائی به شهید با صورتبندیهایی که امروزه از این مفهوم خلق و ابداع شده است متفاوت است و اگر ما این تمایز را ذیل "منطق هرمنوتیک" درک نکنیم تفاسیر و تاویلاتی که ارائه خواهیم داد نسبتی با منطق درونی متنِ دیوان نخواهد داشت. نکته حائز اهمیت در این بیت این است که خطائی مفهوم "شهید" را در نسبت با "غمزهی دلدار" مفصلبندی کرده است و این نشان میدهد که شاه اسماعیل درباره "سالک" -و نه غازی و صحنه قتال- و طریق او به سوی ساحت معنا سخن میگوید. زیرا "غمزه" اشاره به فیوضات و جذبههای قلبی است که "دلدار" (یعنی حق که معشوق حقیقی سالکان است) آن را ممکن کرده است. به عبارت دیگر، شهید در این بستر اشارت به سالکی دارد که مندکّ در پرتو تجلیات معشوق شده است. این سخن به چه معناست؟ این سخن بدین معناست که شهید در این بستر اشارت به سالکی دارد که در پرتو تجلیات حق خراب و ویران شده است و به مقام فنا دست یافته است و بقاء بالله شده است. هنگامیکه میگوییم سالک مندکّ شده است یعنی از منِ خویش تهی گشته است و انانیت او ویران شده است و در پرتو تجلیات حق "احیاء عند ربهم یرزقون" شده است. به عبارت دیگر، شهید در نگاه شاه خطائی اشاره به "مقام فناء فیالله" و "بقاء بالله" دارد. خطائی در دیوان اینگونه مفاهیم عرفانی فناء و بقاء را به تصویر کشیده است:
ای "خطائی"! سن شهید غمزهی دلدار سن
حشرده رشک آپارور یئتمیشایکی ملت سنه
البته ما میدانیم که خطائی در این راه تنها نیست بل کل ادبیات عرفانی (چه به فارسی و چه به ترکی و چه به عربی) مملو از این مضامین است. به عنوان مثال، رومی بر این باور است که "شهید" راه عشق چون میداند خونبهایش، دیدار معشوق (دلدار) است بنابراین از شهادت باکی ندارد:
ما بها و خونبها را یافتیم
جانبِ جانباختن بشتافتیم
(مثنوی، دفتر اول: بیت ۱۷۵۰)*
شهادت با نگاه عرفانی مانند عشق از زمین شروع میشود ولی در سیر استعلائی خود به سماء ختم میگردد و اگر چنین نباشد یا نگردد سالک نابود میشود ولی به "فناء" نمیرسد. به عبارت دیگر، با اتکاء به روایت شاه خطائی شهید شدن مترادف و محدود به ساحت سیاست نیست بل گشودگی به افقهای معنوی طینشده است که در عالَم درون رخ میدهد. تقلیل این رخداد درونی به سیاستهای منتج از موازنههای قدرت مفاهیم حکمی و عرفانی و رهاییبخش را از محتوا تهی میکند و ما را به یکی از "یئتمیشایکی ملت" (هفتاد و دو ملت) که در "وضع حسرتآور" مستقر هستند تبدیل خواهد کرد و این همان وضعی است که خطائی در دیوانش از افتادن در آن موقعیت انذار میدهد.
سیدجواد میری
(بخش سوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*مولوی، جلالالدین محمد. مثنوی معنوی، مقابل نسخه تصحیحی رینولد نیکلسون، تهران: تمیشه، ۱۳۸۴.
@seyedjavadmiri
در دیوان خطائی مفهوم "شهید" توسط شاه اسماعیل صفوی به کار رفته است. به عنوان مثال، در غزل شماره ۳۲۵ در بیت آخر شاه اسماعیل صحنه قیامت را ترسیم میکند و میگوید "یئتمیش ایکی ملت" (پیروان هفتاد و دو مذهب و دین) به مقام معنوی شاه اسماعیل رشک خواهند برد و دلیلش این است که خطائی "شهید غمزه دلدار" است. اما برای فهم این بیت ما نیازمند واسازی مفهوم "شهید" در نگاه شاه اسماعیل هستیم. زیرا همانگونه که پیشتر اشاره کردیم نگاه شاه خطائی به شهید با صورتبندیهایی که امروزه از این مفهوم خلق و ابداع شده است متفاوت است و اگر ما این تمایز را ذیل "منطق هرمنوتیک" درک نکنیم تفاسیر و تاویلاتی که ارائه خواهیم داد نسبتی با منطق درونی متنِ دیوان نخواهد داشت. نکته حائز اهمیت در این بیت این است که خطائی مفهوم "شهید" را در نسبت با "غمزهی دلدار" مفصلبندی کرده است و این نشان میدهد که شاه اسماعیل درباره "سالک" -و نه غازی و صحنه قتال- و طریق او به سوی ساحت معنا سخن میگوید. زیرا "غمزه" اشاره به فیوضات و جذبههای قلبی است که "دلدار" (یعنی حق که معشوق حقیقی سالکان است) آن را ممکن کرده است. به عبارت دیگر، شهید در این بستر اشارت به سالکی دارد که مندکّ در پرتو تجلیات معشوق شده است. این سخن به چه معناست؟ این سخن بدین معناست که شهید در این بستر اشارت به سالکی دارد که در پرتو تجلیات حق خراب و ویران شده است و به مقام فنا دست یافته است و بقاء بالله شده است. هنگامیکه میگوییم سالک مندکّ شده است یعنی از منِ خویش تهی گشته است و انانیت او ویران شده است و در پرتو تجلیات حق "احیاء عند ربهم یرزقون" شده است. به عبارت دیگر، شهید در نگاه شاه خطائی اشاره به "مقام فناء فیالله" و "بقاء بالله" دارد. خطائی در دیوان اینگونه مفاهیم عرفانی فناء و بقاء را به تصویر کشیده است:
ای "خطائی"! سن شهید غمزهی دلدار سن
حشرده رشک آپارور یئتمیشایکی ملت سنه
البته ما میدانیم که خطائی در این راه تنها نیست بل کل ادبیات عرفانی (چه به فارسی و چه به ترکی و چه به عربی) مملو از این مضامین است. به عنوان مثال، رومی بر این باور است که "شهید" راه عشق چون میداند خونبهایش، دیدار معشوق (دلدار) است بنابراین از شهادت باکی ندارد:
ما بها و خونبها را یافتیم
جانبِ جانباختن بشتافتیم
(مثنوی، دفتر اول: بیت ۱۷۵۰)*
شهادت با نگاه عرفانی مانند عشق از زمین شروع میشود ولی در سیر استعلائی خود به سماء ختم میگردد و اگر چنین نباشد یا نگردد سالک نابود میشود ولی به "فناء" نمیرسد. به عبارت دیگر، با اتکاء به روایت شاه خطائی شهید شدن مترادف و محدود به ساحت سیاست نیست بل گشودگی به افقهای معنوی طینشده است که در عالَم درون رخ میدهد. تقلیل این رخداد درونی به سیاستهای منتج از موازنههای قدرت مفاهیم حکمی و عرفانی و رهاییبخش را از محتوا تهی میکند و ما را به یکی از "یئتمیشایکی ملت" (هفتاد و دو ملت) که در "وضع حسرتآور" مستقر هستند تبدیل خواهد کرد و این همان وضعی است که خطائی در دیوانش از افتادن در آن موقعیت انذار میدهد.
سیدجواد میری
(بخش سوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*مولوی، جلالالدین محمد. مثنوی معنوی، مقابل نسخه تصحیحی رینولد نیکلسون، تهران: تمیشه، ۱۳۸۴.
@seyedjavadmiri
👍8
مفهوم "خرقه قدرت" در دیوان خطائی
سیدجواد میری
(بخش اول)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
(بخش اول)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍5