Telegram Web Link
در وهله نخست، حرمت نَفْس مبین اندازه «خود» به نظر میرسد؛ اینکه چه عناصر مختلفی این اندازه را تعیین میکنند به بحث ما نامربوط است. هر آنچه یک فرد دارد یا به دست می آورد، تتمه احساس بدوی قدرت مطلق که تجربیاتش بر آن صحه گذارده اند، به افزایش حرمت نَفْسِ او کمک میکند. در تمایزگذاری بین غرایز جنسی و غرایز «خود»، باید توجه داشته باشیم که حرمت نَفْس به ویژه و به میزان زیادی نیازمند نیروی شهوی خودشیفته است. دو حقیقت موید این دیدگاه است: [نخست] اینکه ابتلا به هذیان زدگی حرمت نَفْس را افزایش میدهد، حال آنکه در روانرنجوريِ انتقال حرمت نَفْس کاهش می یابد؛ [دوم] اینکه در روابط عاشقانه، مورد مهر و محبت قرار نداشتن احساس حرمت نَفْس را کم میکند، حال آنکه محبوب بودن آن را تشدید میکند. چنان که پیشتر اشاره کردیم، هدف از مصداق گزینیِ مبتنی بر خودشیفتگی و نیز آنچه این مصداق گزینی را مایه رضایت خاطر میکند دوست داشته شدن است. همچنین به سهولت میتوان دید که نیروگذاریِ روانیِ شهوی در مصداق امیال موجب افزایش حرمت نَفْس نمی گردد. پیامد احساس نیاز به معشوق، کاهش حرمت نَفْس است: خصلت عاشق، حقیر بودن است. به عبارتی، شخص عاشق بخشی از خودشیفتگی خود را فدای [عشق] کرده است و صرفاً با این احساس که خود نیز محبوبِ معشوق است قادر به جبران آن میشود. از تمام این جوانب، حرمت نَفْس به عنصر خودشیفتگی در عشق مرتبط به نظر می رسد.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_یکم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
پی بردن به ناتوانی جنسی ــ به عدم تواناییِ عشق ورزیدن ــ به سبب ناراحتی روحی یا جسمی، به میزان بسیار زیادی از حرمت نَفْس می کاهد. به اعتقاد من، در این زمینه باید یکی از سرچشمه های احساس حقارت را بررسی کنیم، احساسی که به بیمارانِ مبتلا به روانرنجوری های انتقال دست می دهد و آنها بدون هیچگونه رو دربایستی آن را با روانکاوشان در میان میگذارند. اما عمده ترین سرچشمه این احساسات، بیبنیگیِ «خود» بر اثر رويگردانیِ فرد از نیروگذاری های بسیار بزرگ روانیِ شهوی در مصداق امیال است؛ یا به بیان دیگر می توان گفت سرچشمه اصلی این احساسات لطمه ای است که گرایش های جنسی ای که دیگر مهار نمی شوند به «خود» وارد کرده اند. آدلر به درستی معتقد است که وقتی شخص برخوردار از حیات ذهنیِ فعال متوجه ناتوانی یکی از اعضاي بدنش میشود، آن ناتوانی انگیزه ای است برای اینکه وی با کنشِ بیشتر آن را به نحو مفرطی جبران کند. لیکن به کلی مبالغه آمیز خواهد بود چنانچه به پیروی از الگوی آدلر بخواهیم هر دستاورد موفقیت آمیزی را ناشی از این عامل (یعنی ناتوانی اولیه یک عضو بدن) بدانیم.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_دوم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
نمیتوان مدعی شد که همه هنرمندان دچار ضعف بینایی هستند؛ نیز نمیتوان گفت که همه خطیبان در بدو امر از لکنت زبان رنج میبرده اند. وانگهی، افراد بسیار زیادی را میتوان مثال زد که به سبب برخورداری از اعضای تواناترِ جسمی به موفقیت های چشمگیر نائل شده اند. ناتوانی و رشد ناقص اعضای بدن نقش مهمی در سبب شناسی روانرنجوری ها ایفا نمیکند، بلکه اهمیت آن تقریباً در حد نقش ادراک های در حال حاضر فعال در شکل گیری روءیاست. این ناتوانی ها حکم بهانه ای براي ایجاد روانرنجوری را دارند، درست همانگونه که هر عامل مناسب دیگری هم میتواند موجب روانرنجوری شود. هنگامی که خانم روانرنجوری میگوید به دلیل زشتیِ چهره اش و بدترکیبیِ اندامش و برخوردار نبودن از ملاحت هیچکس عاشقش نمیشود و لذا ناگزیر بیمار شده است، چه بسا ترغیب شویم حرف هایش را بپذیریم؛ اما از بیمارِ روانرنجور بعدی به نکته مهمتری پی میبریم، زیرا این بیمار [جدید] به رغم اینکه بیش از زنان عادی جذاب به نظر میرسد و ظاهراً بیشتر مورد توجه مردان قرار میگیرد، باز هم روانرنجور باقیمانده و همچنان از امیال جنسی بیزار است.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_سوم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تفاوت #ترس و #اضطراب
#کلیپ
کانال روانشناسی زیگموند فروید 👇🏻
@sigmund1freud1
اکثر زنان مبتلا به هیستری، در زمره زنان جذاب و حتی زیبا هستند، حال آنکه از سوی دیگر کثرت زشتی و نقص عضو و نا تندرستی در طبقات پائین جامعه میزان ابتلا به بیماری روانرنجوری را در میان آنان افزایش نمی دهد. رابطه حرمت نَفْس با شهوت طلبی ــ یا به عبارت دیگر، رابطه حرمت نَفْس با نیروگذاریِ روانیِ شهوی در مصداق امیال ــ را به طور خلاصه اینگونه میتوان بیان کرد. باید تمایز قائل شویم بین نیروگذاری روانیِ شهوانی ای که «خود پذیر» است و  نیروگذاریِ روانیِ شهوانی ای که ــ برعکس ــ دچار سرکوب شده است. در حالت اول (یعنی حالتی که استفاده به عمل آمده از نیروی شهوی «خود پذیر» است)، عشق همچون سایر فعالیت های «خود» ارزیابی میشود. عشق ورزیدن فی نفسه، تا آنجا که مستلزم خاطرخواهی و حرمان است،حرمت نَفْس را می کاهد؛ حال آنکه دوست داشته شدن ــ یعنی متقابل بودن عشق ــ و بهره مندی از مصداق عشق، حرمت نَفْس را بار دیگر افزایش میدهد.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_چهارم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
سرکوب نیروی شهوی باعث میشود که فرد نیروگذاریِ روانیِ شهوانی را به صورت ضعف شدید «خود» احساس کند و عشق قادر به ارضای او نباشد. در این وضعیت، تقویت دوباره «خود» منوط است به بازگرداندن نیروی شهوی از مصداقها [یی که به آنها معطوف گردیده]. بازگشت نیروی شهویِ متمرکز بر مصداق امیال به «خود» و تبدیل آن نیرو به خودشیفتگی، مبین اعاده نوعی عشق شادکام است؛ از سوي دیگر، این نیز صحت دارد که عشق شادکام اساساً به حالتی اطلاق می شود که نیروی شهویِ متمرکز بر مصداق امیال و نیروی شهویِ متمرکز بر «خود» را نتوان از یکدیگر تمایز داد. اهمیت و گستردگی موضوع، دلیل موجهی میتواند باشد برای اینکه چند نکته دیگر را ــ بدون ارتباط چندان تنگاتنگ با یکدیگر ــ اضافه کنم. رشد «خود» منوط به خروج از خودشیفتگی اولیه است و منجر به تلاشی مجدانه برای اعاده آن وضعیت میشود. این خروج نتیجه جابه جایی نیروی شهوی به یک خود آرمانیِ تحمیل شده از بیرون است و تحقق این آرمان به احساس رضایت می انجامد.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_پنجم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
در عین حال، «خود» در مصداق های امیال نیروگذاریِ روانیِ شهوی کرده است. هر قدر این نیروگذاری بیشتر شود بنیه «خود» ضعیف تر میگردد، درست همانگونه که تقویت خود آرمانی به ضعف «خود» می انجامد. همچنین، ارضا شدن از مصداق امیال ــ یا به طریق اولی، تحقق بخشیدن به آرمان ــ «خود» را توانمند می سازد. بخشی از حرمت نَفْس ماهیتی اولیه دارد، یعنی باقیمانده خودشیفتگیِ کودکانه است و بخش دیگری از آن نتیجه قدرت مطلقی که تجربه (تحقق خود آرمانی) بر آن صحه میگذارد. حال آنکه بخش سومی از حرمت نَفْس را ارضا از نیروی شهوی متمرکز بر مصداق امیال به وجود می آورد. خود آرمانی شروط دشواری را برای ارضای نیروی شهوی از مصداق های امیال تعیین کرده است، زیرا برخی از آن مصداق ها را ناسازگار با خویش میداند و از طریق سانسور مانع پذیرفتنشان میگردد.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_ششم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
در مواردی که چنین آرمانی به وجود نیامده باشد، گرایش جنسیِ مورد نظر به صورتی تغییرنیافته در شخصیت و به شکل انحراف جنسی بروز پیدا میکند. آنچه انسانها سعادت خویش می پندارند و براي نیل به آن سخت میکوشند عبارت است از اینکه بار دیگر آرمان خویشتن شوند (هم در مورد گرایش های جنسی و هم در مورد سایر گرایش ها)، چنانکه در کودکی چنین بودند. عاشق بودن یعنی فیضان نیروی شهوی متمرکز بر «خود» به مصداق امیال. عشق قادر است سرکوب ها را از میان بردارد و انحرافات جنسی را اعاده کند. عشق مصداق امیال جنسی را به آرمانی جنسی ارتقا میدهد. از آنجا که در عشقِ مصداق امیالی (یا عشق تکیه گاه جویانه) دل باختن فرد نتیجه تحقق شرایط کودکانه عشق ورزیدن است، میتوانیم بگوییم هر عاملی [یا مصداقی] که واجد آن شرط باشد آرمانی میگردد. ممکن است آرمان جنسی وارد رابطه کمکیِ جالبی با خود آرمانی شود. چنانچه ارضای خودشیفته با موانع جدی مواجه شود، این آرمان میتواند به منظور ارضا از طریق جانشین سازی مورد استفاده قرار گیرد.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
در آن صورت، شخص بر طبق الگوی مصداق گزینیِ خودشیفته عشق خواهد ورزید، به آنچه خودش سابقاً بود و اکنون دیگر نیست ــ و در غیر این صورت به عامل برخورد از فضائلی که او خود هرگز نداشته است ــ تعلق خاطر خواهد یافت (مقایسه کنید با الگوي «پ» [از شکل های عاشق شدن در بخش قبلی مقاله حاضر]). قاعده همراستا با قاعده ذکر شده در بخش قبلی از این قرار است: هر آنچه واجد آن فضائلی باشد که «خود» براي آرمانی شدن نیاز دارد، دوست داشته خواهد شد. این تدبیر به ویژه براي بیماران روانرنجور اهمیت دارد، زیرا آنان ــ به سبب نیروگذاری مفرط روانی در مصداق امیال ــ خود ضعیفی دارند و نمیتوانند خود آرمانی شان را محقق کنند. لذا این بیماران میکوشند تا از مصرف اسراف کارانه نیروی شهوی برای مصداق های امیال دست بردارند و خودشیفتگی شان را اعاده کنند. به این منظور، آنان آرمانی جنسی مطابق با الگوی خودشیفتگی و دربردارنده فضائلی که برایشان دست نیافتنی است برمی گزینند.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_هشتم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
این همان درمان از راه عشق است که بیماران یاد شده به درمان از راه روانکاوی ترجیح میدهند. در واقع، آنان به هیچ سازوکار دیگری برای درمان نمیتوانند ایمان داشته باشند؛ [به همین سبب،] معمولاً با چنین توقعاتی به درمان روانکاوانه روی می آورند و میخواهند که روانکاو آن توقعات را محقق کند. ناتوانی این بیماران از عشق ورزیدن ــ که از سرکوب های مفرطشان ناشی میشود ــ طبیعتاً مانع برنامه درمان است. وقتی که بیمار بر اثر درمان تا حدی از سرکوب رهایی می یابد، غالباً نتیجه ناخواسته ای حاصل میشود: وي از ادامه درمان صرفنظر میکند تا مصداقی برای عشق بیابد و بدین ترتیب به این امید میبندد که زندگی مشترك با معشوقش فرایند درمان او را ادامه دهد. اگر این تصمیم خطرات ناشی از اتکای فلج کننده بیمار به یاورش را به همراه نمی آورد، امکان داشت بتوانیم به این نتیجه رضایت بدهیم.
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_پنجاه_و_نهم
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
🧠تفاوت کارکردهای مغز سحرخیزان و شب زنده داران

به گزارش بی‌بی‌سی پژوهشگران مغزهای گروهی از افراد شب‌زنده‌دار را که در ساعت ۲:۳۰ بامداد می‌خوابیدند و در ساعت ۱۰:۱۵ صبح بیدار می‌شدند و نیز مغزهای گروهی از افراد سحرخیز را اسکن کردند.
این آزمایش‌ها که در فاصله ۸ صبح تا ۸ شب انجام شد، نشان داد که شب‌زنده‌دارها دارای ارتباطات عصبی کمتری در نواحی از مغز هستند که در حفظ هشیاری دخیل هستند.

شب‌زنده‌دارهای همچنین فراخنای توجه کمتر، واکنش‌های کندتر و خواب‌آلودگی بیشتر داشتند.😴

به گفته این پژوهشگران، این یافته‌ها نشان می‌دهد که «محدودیت‌های» یک روز معمول کاری به ضرر شب‌زنده‌دارها عمل می‌کند.

دانشمندان در این پژوهش ۳۸ نفر را که شب‌زنده‌دار یا سحرخیز (زمان خواب پیش از ۲۳:۳۰ و زمان بیداری ۶:۳۰) را انتخاب کردند و کارکرد مغزهایشان را با استفاده از اسکن ام‌آرآی بررسی کردند.
سحرخیزان در آزمایش‌های ابتدای صبح کمترین میزان خواب‌آلودگی و سریع‌ترین زمان واکنش را داشتند. همچنین سحرخیزان در این هنگام نسبت به شب‌زنده‌داران کارکرد بسیار بهتری داشتند.
برعکس، شب‌زنده‌داران در ساعت ۸ شب کمترین میزان خواب‌آلودگی و سریع‌ترین زمان واکنش را داشتند، اما کارکردشان در این زمان تفاوت چندانی با سحرخیزان نداشت.
اسکن‌های مغزی نشان داد که میزان ارتباطات عصبی در مناطقی از مغز با کارکرد بهتر و خواب‌آلودگی کمتر مربوط هستند، در سحرخیزان بسیار بالاتر است، بنابراین به گفته این پژوهشگران به نظر می‌رسد ارتباطات عصبی در سراسر روز کاری در افراد شب‌زنده‌دار مختل باشد.

👤دکتر آلیس فیسر- چایلدز از مرکز سلامت مغز انسان در دانشگاه بیرمنگام و سرپرست این پژوهش می‌گوید این یافته‌ها ممکن است تا حدی ناشی از آن باشد که افراد شب‌زنده‌دار معمولاً در سراسر زندگی‌شان در تطبیق یا ساعات کاری و تحصیلی دچار مشکل می‌شوند.
به گفته او افراد شب‌زنده‌دار در طول دوران تحصیل مجبورند زودتر از زمان طبیعی‌شان از خواب بلند شوند و بعد در دوران کاری هم باز مجبور صبح زود بلند شوند، بنابراین به‌طور مداوم در حال مبارزه با ترجیحات و ریتم‌های طبیعی بدنشان هستند.
****
کانال روانشناسی زیگموند فروید 👇🏻
@sigmund1freud1
خود آرمانی ابزار مهمی برای فهم روانشناسیِ گروهی در اختیارمان قرار میدهد. این آرمان علاوه بر جنبه فردی اش واجد جنبه ای اجتماعی نیز هست. به عبارت دیگر، خود آرمانی همچنین آرمان مشترك یک خانواده، طبقه اجتماعی یا یک ملت است. [این حوزه از روان]، نه فقط نیروی شهویِ خودشیفته فرد، بلکه همچنین بخش بزرگی از نیروی شهوی همجنسگرای او را ــ که بدین ترتیب به «خود» بازگردانده میشود ــ مقید می سازد. نیاز به ارضا که از عدم تحقق این آرمان ناشی میشود، نیروی شهویِ همجنسگرا را آزاد میکند و این نیرو به حس گناه (اضطراب اجتماعی) تبدیل میگردد. این حس گنهکاری در بدو امر عبارت بود از هراس از تنبیه شدن به دست والدین، یا ــ به تعبیر درستتر ــ هراس از اینکه
عشق آنان را از دست بدهیم. بعدها اشخاص بیشماری جایگزین والدین میشوند. بدینسان این را که چگونه واردشدن لطمه به خود، یا سرخوردگی از ارضا در حوزه خود آرمانی غالباً باعث پارانویا می شود بهتر میتوان دریافت، کما اینکه تلاقی شکل گیری آرمان والایش در خود آرمانی و پیچیدگی والایش ها و تبدیل احتمالی آرمانها در اختلالات هذیان زدگی را نیز همینطور.
این مقاله ترجمه ای است از :
Freud, Sigmund. "On Narcissism: An Introduction. " 1914. On
Metapsychology. Ed. Agnela Richards. The Penguin Freud Library. Vol.
11. London: Penguin, 1991 .
#پیش_درامدی_بر_خودشیفتگی
#زیگموند_فروید
#حسین_پاینده
#قسمت_شصتم
#قسمت_آخر
@sigmund1freud1
Instagram.com/sigmund1freud1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وبولدینگ از پیروان اصلی گلاسر معتقده که منشا اصلی ناخشنودی انسان ها، روابط آسیب دیده یا از دست رفته است. یکی از مهم ترین دلایلی که باعث این اتفاق میشه سعی در کنترلگری افراد است، اینکه به جای توجه به نیازهای انسان ها( بقا، قدرت، عشق، آزادی و تفریح) سعی بر کنترل بیرونی آن ها داریم.

🤔شما چقدر موافق هستید؟ زمانی که نیازهاتون برآورده میشه چقدر احساس خشنودی دارید؟

#مطهره_وکیلی
#مشاور_کودک_و_نوجوان
@sigmund1freud1
Instagram.com/motahare.vakili
2025/07/03 14:59:23
Back to Top
HTML Embed Code: