🟢 اندیشه تابان
ده بخش
از
اندیشه تابان
گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر
دلیل، همراستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
مراقب یا باشید!
من یا دشمن؟!
یک بام و دو هوا
راست تلخ یا دروغ شیرین
قضیه جزئی نتیجهبخش نیست!
و اینک
☀️ یکشنبهای دیگر است،
روز خورشید است، مِهرروز.
و یازدهمین گفتار در شناخت راستی و درستی
و رسوا کردن ناراستی و فریب...
■ تباهی از نیستی بدتر است
■ نبود بهتر از تباهی است
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
ده بخش
از
اندیشه تابان
گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر
دلیل، همراستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
مراقب یا باشید!
من یا دشمن؟!
یک بام و دو هوا
راست تلخ یا دروغ شیرین
قضیه جزئی نتیجهبخش نیست!
و اینک
☀️ یکشنبهای دیگر است،
روز خورشید است، مِهرروز.
و یازدهمین گفتار در شناخت راستی و درستی
و رسوا کردن ناراستی و فریب...
■ تباهی از نیستی بدتر است
■ نبود بهتر از تباهی است
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
❤17👍7
🟢 اندیشه تابان
یازدهمین گفتار
■ تباهی از نیستی بدتر است...
■ نبود بهتر از تباهی است
شما گرسنه هستید، و یک ظرف خوراک فاسد... گرسنه میمانید یا خوراک فاسدشده را میخورید؟!
در وقت فراغت، سرگرمی نداشته باشید یا آنکه به کاری زیانبار سرگرم باشید؟
زندگیِ بیخانمان به خطر نزدیکتر است یا زیستن در خانهای در آستانه ویرانی؟!
کارخانه، اداره یا سازمان زیانده، تعطیل شود، بهتر نیست؟
زندگی یتیم ناگوارتر است یا کودک بدسرپرست؟!
نیستی، معادل صفر است؛ هیچ! هیچ که نباشد، نیاز برآورده نمیشود، و باید تاب بیاورید؛ گرسنگی، تشنگی، تنهایی، بیکاری، نداشتن پدر و مادر... . وقتی نیست، یعنی نداریم، دستمان تهی است.
و آنچه که فاسد است، معادل عدد منفی است! و هر چه درجه فساد بالاتر و دامنه آن فراگیرتر باشد، آن عدد منفیتر میشود!
گرسنگی را شاید تاب آورد، چه بسا چند روز... ولی خوراک فاسد، درد و بیماری را به جان انسان میاندازد!
این قاعده منطقی را میتوان یکی از اصول اخلاقی تصمیمگیری دانست:
Absent better than corrupt.
یتیم با خاطره دور پدر یا مادری از دست داده، زندگی میکند؛ ولی پدر یا مادرِ ناشایست، زندگی کودک
را سیاه میکنند!
هر چیزی، نباشد، بهتر از آن است که دروغینش و فاسدشدهاش دامنگیرمان بشود!
به همین جهت است که:
نفاق و دورویی بدتر و فاجعهبارتر از کفر و بیایمانی است.
نفاق، ادعای دروغ ایمان است، و به راستی کفر گفتن، بهتر تا به دروغ سخن مومنانه!
به همین جهت:
نداشتن کارخانه اتومبيل سازی بسی بهتر از داشتن ایران خودرو و سایپا!
بر همین اساس:
نداشتن رادیو و تلویزیون ملی اولویت دارد تا همواره بالاتر رفتن کرکره صداوسیما!
فرض کنید ما اصفهانیها در مجلس شورای کشور هیچ نمایندهای نداشتیم، کمتر شرمنده میشدیم، نه؟!
در میانه انتخاب بین صفر و عدد منفی، خردمندِ آگاه، صفر را برمیگزیند
و حقیقتی سنگینبارتر اینکه...
هر چیزی که مهمتر، ارزشمندتر و محبوبتر باشد؛
فاسد آن فاجعهبارتر و پلیدتر است؛
آری هر چه که عدد مثبت بزرگتر و بیشتر باشد، منفی آن تهیتر و زیانبارتر است:
The corruption of the best is the worst
مردمسالاری پایه دادگری و بهروزی است. ولی انتخابات بیمعنا و جمهوری دروغین بسیار فریبکارانه و زیانبخش خواهد بود.
پس یک سلطنت مطلقه یا امارت تهی از هر گونه دموکراسی و انتخابات، کمتر آسیب میزد تا جمهوریِ حزب بعث در عراق و سوریه!
دین، آیین اخلاقمداری است، به جهت رسیدن به رستگاری، و رستگاری آرامش برای همگان است، آن گونه که بر هیچ کس، نه اندوهی باشد و نه ترسی.
دین، بدین پیراستگی و زیبایی؛ اگر تباه شود، پلشتترین خواهد شد!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
یازدهمین گفتار
■ تباهی از نیستی بدتر است...
■ نبود بهتر از تباهی است
شما گرسنه هستید، و یک ظرف خوراک فاسد... گرسنه میمانید یا خوراک فاسدشده را میخورید؟!
در وقت فراغت، سرگرمی نداشته باشید یا آنکه به کاری زیانبار سرگرم باشید؟
زندگیِ بیخانمان به خطر نزدیکتر است یا زیستن در خانهای در آستانه ویرانی؟!
کارخانه، اداره یا سازمان زیانده، تعطیل شود، بهتر نیست؟
زندگی یتیم ناگوارتر است یا کودک بدسرپرست؟!
نیستی، معادل صفر است؛ هیچ! هیچ که نباشد، نیاز برآورده نمیشود، و باید تاب بیاورید؛ گرسنگی، تشنگی، تنهایی، بیکاری، نداشتن پدر و مادر... . وقتی نیست، یعنی نداریم، دستمان تهی است.
و آنچه که فاسد است، معادل عدد منفی است! و هر چه درجه فساد بالاتر و دامنه آن فراگیرتر باشد، آن عدد منفیتر میشود!
گرسنگی را شاید تاب آورد، چه بسا چند روز... ولی خوراک فاسد، درد و بیماری را به جان انسان میاندازد!
این قاعده منطقی را میتوان یکی از اصول اخلاقی تصمیمگیری دانست:
Absent better than corrupt.
یتیم با خاطره دور پدر یا مادری از دست داده، زندگی میکند؛ ولی پدر یا مادرِ ناشایست، زندگی کودک
را سیاه میکنند!
هر چیزی، نباشد، بهتر از آن است که دروغینش و فاسدشدهاش دامنگیرمان بشود!
به همین جهت است که:
نفاق و دورویی بدتر و فاجعهبارتر از کفر و بیایمانی است.
نفاق، ادعای دروغ ایمان است، و به راستی کفر گفتن، بهتر تا به دروغ سخن مومنانه!
به همین جهت:
نداشتن کارخانه اتومبيل سازی بسی بهتر از داشتن ایران خودرو و سایپا!
بر همین اساس:
نداشتن رادیو و تلویزیون ملی اولویت دارد تا همواره بالاتر رفتن کرکره صداوسیما!
فرض کنید ما اصفهانیها در مجلس شورای کشور هیچ نمایندهای نداشتیم، کمتر شرمنده میشدیم، نه؟!
در میانه انتخاب بین صفر و عدد منفی، خردمندِ آگاه، صفر را برمیگزیند
و حقیقتی سنگینبارتر اینکه...
هر چیزی که مهمتر، ارزشمندتر و محبوبتر باشد؛
فاسد آن فاجعهبارتر و پلیدتر است؛
آری هر چه که عدد مثبت بزرگتر و بیشتر باشد، منفی آن تهیتر و زیانبارتر است:
The corruption of the best is the worst
مردمسالاری پایه دادگری و بهروزی است. ولی انتخابات بیمعنا و جمهوری دروغین بسیار فریبکارانه و زیانبخش خواهد بود.
پس یک سلطنت مطلقه یا امارت تهی از هر گونه دموکراسی و انتخابات، کمتر آسیب میزد تا جمهوریِ حزب بعث در عراق و سوریه!
دین، آیین اخلاقمداری است، به جهت رسیدن به رستگاری، و رستگاری آرامش برای همگان است، آن گونه که بر هیچ کس، نه اندوهی باشد و نه ترسی.
دین، بدین پیراستگی و زیبایی؛ اگر تباه شود، پلشتترین خواهد شد!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏133❤32👍25👌11👎2
چهل روز،
و چهل عبرت
چهل روز پیش،
عاشورا،
پر حرف و حدیثترین روز تاریخ،
برای ما شیعیان.
از شمار خارج است؛
سرودهها، نوشتهها، تحلیلهای رنگارنگ و گاه ناسازگار که از ششماه سفرِ مدینه-مکه-کربلا میگوید، و مرد میدان بلا، و مردان و نامردمان آن دوران.
عاشورا و مراسم وابسته بدان شده است بزرگترین مناسک، از جهت دوره زمانی، از نظر شمار کسانی که بدان میپردازند، به گردش مالی آن، و به نتایجش در عرصه فرهنگ، در میدان سیاست، و در گستره تاریخ....
امام حسین و عاشورایش در سه گانه
حکایت،
تحلیل،
و تطبیق
آن چنان چهرههای گوناگون گرفته است که
"هر کسی از ظن خود شد یار من"
یکی از این هزاران سخن آن است که
آیا حسین جان خود و یارانش را به خطر انداخت و آگاهانه، به نبردی نابرابر وارد شد که جز "شهادت" در پی نداشت؟!
و اگر چنین باشد؛
پس آیا دیگرانی نیز روا، بلکه شایسته است، که "شهادتطلبی" کنند تا خون بر شمشیر پیروز شود...
۲۲ ماه پیش، رزمجویان حماس به اسراییل هجوم بردند، برخی کشته شدند و برخی اسير. گروهی هم در ایران شادی کردند و شیرینی خوردند، و گروه دیگر ابتدا درگوشی، بعد زمزمهوار، و همینک به صدای رسا میگویند: آیا این حرکت حماس، سزاوار بود؟
آیا برای مردمِ ستمدیده فلسطین، و دیگر مردم بیدفاع و غیرنظامی، سودمند بود؟
آیا رواست که نبردی را آغاز کنیم که بیگمان در آن "شهید" میشویم و دیگرانی "شهید" میشوند، تا دهها هزار نفر!
و این پرسش تنها به حماس و هفت اکتبر و فلسطین منحصر نمیماند؛ هنوز هستند و میگویند و مینویسند و فیلم میسازند کسانی که روی مین رفتن و با پیکر جوانان معبر باز کردن و عملیات پُر"شهید" را افتخار میپندارند!
آیا این چنین است؟! آیا "شهادت" را باید طلبید؟! برای خود؟! برای دیگران؟! برای یک ملت؟!
و آیا طرح این پرسشها جُرم است؟!
آیا تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران است؟!
آیا توهین به مقدسات است؟!
و آیا اجازه هست که از سخن و کردار امام حسین، دلیل و شاهد آوریم
برای زندگی،
برای تلاش در جهت صلح،
برای مذاکره و گفتگو،
برای حفظ جان خود و ديگران،
برای بودن و زیستن و ساختن و آرامش و خانه و زراعت و تجارت و آبادانی...
استاد دکتر جعفر نکونام،
از کم شمار اساتید رشته علوم قرآن وحدیث است که میگوید و مینویسد،
از جمله این گفتار که
آیا شهادت، هدف امام حسین بود؟!
یا سرنوشتی که دستگاه ستمکار یزید برای او رقم زد؟!
و آیا اقدام به جنگی نامتوازن، با عقل و شرع، سازگار است؟
و آیا "شهادت" هدفی است که باید به سوی آن رفت؟ و آن را طلبید؟ برای خود؟ و دیگران؟!
و شگفت است که همینک یکی نادانسته و درسناخوانده،در کاشان، به فریاد بلند، امام علی را خدای یکتا میگوید،
و استاد تمام دانشگاه در قم محاکمه میشود که چرا چنین نوشتهای و چنان گفتهای!
استاد نکونام یادداشتهایی دارد با عنوان
عبرتهای محاکمه
او از جلسات بازپرسی خود نیز مینویسد که چه شنیده و چه گفته است،
و این کرداری ستودنی است تا تقابل اندیشهها و پندارها آشکار شود...
البته آنچه که باید در نشستهای نقد و نظر و مناظره روی میداد،
نه در جلسات محاکمه و اتهام و بازپرسی!
بنگرید
چهلمین عبرت
از عبرتهای محاکمه را
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
و چهل عبرت
چهل روز پیش،
عاشورا،
پر حرف و حدیثترین روز تاریخ،
برای ما شیعیان.
از شمار خارج است؛
سرودهها، نوشتهها، تحلیلهای رنگارنگ و گاه ناسازگار که از ششماه سفرِ مدینه-مکه-کربلا میگوید، و مرد میدان بلا، و مردان و نامردمان آن دوران.
عاشورا و مراسم وابسته بدان شده است بزرگترین مناسک، از جهت دوره زمانی، از نظر شمار کسانی که بدان میپردازند، به گردش مالی آن، و به نتایجش در عرصه فرهنگ، در میدان سیاست، و در گستره تاریخ....
امام حسین و عاشورایش در سه گانه
حکایت،
تحلیل،
و تطبیق
آن چنان چهرههای گوناگون گرفته است که
"هر کسی از ظن خود شد یار من"
یکی از این هزاران سخن آن است که
آیا حسین جان خود و یارانش را به خطر انداخت و آگاهانه، به نبردی نابرابر وارد شد که جز "شهادت" در پی نداشت؟!
و اگر چنین باشد؛
پس آیا دیگرانی نیز روا، بلکه شایسته است، که "شهادتطلبی" کنند تا خون بر شمشیر پیروز شود...
۲۲ ماه پیش، رزمجویان حماس به اسراییل هجوم بردند، برخی کشته شدند و برخی اسير. گروهی هم در ایران شادی کردند و شیرینی خوردند، و گروه دیگر ابتدا درگوشی، بعد زمزمهوار، و همینک به صدای رسا میگویند: آیا این حرکت حماس، سزاوار بود؟
آیا برای مردمِ ستمدیده فلسطین، و دیگر مردم بیدفاع و غیرنظامی، سودمند بود؟
آیا رواست که نبردی را آغاز کنیم که بیگمان در آن "شهید" میشویم و دیگرانی "شهید" میشوند، تا دهها هزار نفر!
و این پرسش تنها به حماس و هفت اکتبر و فلسطین منحصر نمیماند؛ هنوز هستند و میگویند و مینویسند و فیلم میسازند کسانی که روی مین رفتن و با پیکر جوانان معبر باز کردن و عملیات پُر"شهید" را افتخار میپندارند!
آیا این چنین است؟! آیا "شهادت" را باید طلبید؟! برای خود؟! برای دیگران؟! برای یک ملت؟!
و آیا طرح این پرسشها جُرم است؟!
آیا تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران است؟!
آیا توهین به مقدسات است؟!
و آیا اجازه هست که از سخن و کردار امام حسین، دلیل و شاهد آوریم
برای زندگی،
برای تلاش در جهت صلح،
برای مذاکره و گفتگو،
برای حفظ جان خود و ديگران،
برای بودن و زیستن و ساختن و آرامش و خانه و زراعت و تجارت و آبادانی...
استاد دکتر جعفر نکونام،
از کم شمار اساتید رشته علوم قرآن وحدیث است که میگوید و مینویسد،
از جمله این گفتار که
آیا شهادت، هدف امام حسین بود؟!
یا سرنوشتی که دستگاه ستمکار یزید برای او رقم زد؟!
و آیا اقدام به جنگی نامتوازن، با عقل و شرع، سازگار است؟
و آیا "شهادت" هدفی است که باید به سوی آن رفت؟ و آن را طلبید؟ برای خود؟ و دیگران؟!
و شگفت است که همینک یکی نادانسته و درسناخوانده،در کاشان، به فریاد بلند، امام علی را خدای یکتا میگوید،
و استاد تمام دانشگاه در قم محاکمه میشود که چرا چنین نوشتهای و چنان گفتهای!
استاد نکونام یادداشتهایی دارد با عنوان
عبرتهای محاکمه
او از جلسات بازپرسی خود نیز مینویسد که چه شنیده و چه گفته است،
و این کرداری ستودنی است تا تقابل اندیشهها و پندارها آشکار شود...
البته آنچه که باید در نشستهای نقد و نظر و مناظره روی میداد،
نه در جلسات محاکمه و اتهام و بازپرسی!
بنگرید
چهلمین عبرت
از عبرتهای محاکمه را
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍65❤27👏4🔥3
🟠 عبرتهای محاکمه – قسمت 40
🔸خروج امام حسین برای حفظ جان، نه برای شهادت
✍️ جعفر نکونام
🗓 20 مرداد 1404
🔶 ۱. ادعای خروج امام حسین برای شهادت
🔸چنان که پیشتر گفتم، همکار فنی-مهندسی در جلسۀ هیئت بدوی ادعا کرده بود که امام حسین(ع) به یک جنگ نامتوازن تا سر حد شهادت ورود پیدا کرده بود و این ادعای را که خلاف واقع است، دلیل شرعی برای جواز ورود ایران به جنگ علیه جبهۀ متحد اسرائیل و آمریکا و غرب به شمار میآورد.
🔸من در این یادداشت میخواهم بگویم که این استشهاد همکار گرامی نادرست است.
🔶۲. نقد ادعا بر اساس شواهد تاریخی
🔸برخی از مهمترین شواهدی که نشان میدهد، خروج امام حسین از مدینه برای حفظ جان و نه جنگ با یزید تا سر حد شهادت بود، در پی میآید:
▫️الف. خروج از مدینه با هدف حفظ جان: امام حسین در پاسخ به محمد بن حنفیه که علت ترک مدینه را پرسید، فرمود:
🔸محمد بن حنفیه افزود که امام حسین در حالی از مدینه به سمت مکه خارج شد که این آیه را میخواند:
▫️ب. ترک مکه برای حفظ جان و جلوگیری از هتک حرمت حرم: نقل است که امام حسین در ایام حج خبر یافت که نیروهای یزید قصد ترور او را در حرم دارند. لذا برای آنکه جان خویش را حفظ کند و حرمت کعبه هم شکسته نشود، حج را ناتمام گذاشت و از مکه خارج شد. (الانتصار، 8/ 343)
🔸امام به برادرش محمد بن حنفیه نیز فرمود:
▫️د. آهنگ انصراف از رفتن به کوفه با مشاهده امنیت جانی نداشتن در آنجا: امام حسین(ع) در برخورد با سپاه حر فرمود:
🔶۳. اهمیت حفظ جان مسلمانان در سیره امام حسین(ع)
🔸شواهد تاریخی چندی نیز وجود دارد که نشان می دهد، حفظ جان شیعیان برای امام حسین بسیار اهمیت داشته است؛ از جمله این که در شب عاشورا، هنگامی که قصد دشمن بر قتل امام محرز شد، به یارانش فرمود:
🔶۴. نتیجه
🔸این شواهد نشان میدهد که خروج امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کوفه، نه با نیت شهادت، بلکه با هدف حفظ جان خود و یافتن پناهگاه امن بوده است.
🔸نیز برای او حفظ جان شیعیان اهمیت داشت؛ لذا در شب عاشورا بیعت خود را از اصحابش برداشت و آنان را به فرار در تاریکی شب برای حفظ جان امر فرمود.
🔸بر این اساس، تبدیل این حرکت به الگویی برای ورود به جنگهای نامتوازن، با واقعیات تاریخی و سیرۀ امام حسین(ع) تعارض دارد.
🔸یادداشتهای مربوط به عبرتهای محاکمه
https://www.tg-me.com/dineaqlani
🔸خروج امام حسین برای حفظ جان، نه برای شهادت
✍️ جعفر نکونام
🗓 20 مرداد 1404
🔶 ۱. ادعای خروج امام حسین برای شهادت
🔸چنان که پیشتر گفتم، همکار فنی-مهندسی در جلسۀ هیئت بدوی ادعا کرده بود که امام حسین(ع) به یک جنگ نامتوازن تا سر حد شهادت ورود پیدا کرده بود و این ادعای را که خلاف واقع است، دلیل شرعی برای جواز ورود ایران به جنگ علیه جبهۀ متحد اسرائیل و آمریکا و غرب به شمار میآورد.
🔸من در این یادداشت میخواهم بگویم که این استشهاد همکار گرامی نادرست است.
🔶۲. نقد ادعا بر اساس شواهد تاریخی
🔸برخی از مهمترین شواهدی که نشان میدهد، خروج امام حسین از مدینه برای حفظ جان و نه جنگ با یزید تا سر حد شهادت بود، در پی میآید:
▫️الف. خروج از مدینه با هدف حفظ جان: امام حسین در پاسخ به محمد بن حنفیه که علت ترک مدینه را پرسید، فرمود:
«إنّي أريدُ مكّة، فإنْ أُمنتُ بها أقمتُ، وإلاّ لَحَقتُ بالشِّعابِ والرِّمالِ»🔸این سخن امام حسین به وضوح نشان میدهد که او با این قصد از مدینه به سمت مکه خارج شد که در آنجا به جهت شهر امن بود، امنیت داشته باشد و جانش را حفظ کند و حتی افزوده است که اگر در شهر مکه امنیت نداشته باشد و نتواند جانش را حفظ کند، میخواهد به درهها و بیابانها پناه ببرد.
یعنی: «قصد رفتن به مکه دارم، اگر در آنجا امنیت داشتم، میمانم وگرنه به درهها و شنزارها(بیابانها) میروم تا ببینم چه پیش میآید.»
🔸محمد بن حنفیه افزود که امام حسین در حالی از مدینه به سمت مکه خارج شد که این آیه را میخواند:
«فخرج منها خائفا يترقّب قال: ربّ نجني من القوم الظالمين» (القصص، 21)🔸او با قرائت این آیه چنین القاء کرد که مثل حضرت موسی که از بیم کشته شدن و حفظ جانش از مصر به سمت مدین خارج شد و از خدا می خواست که او را از قوم ظالم نجات بدهد، او نیز از مدینه به سمت مکه خارج شد تا جانش را از کشته شدن به دست عمال یزید حفظ کند.
(نک: ینابیع المودة، 33/ 55)
▫️ب. ترک مکه برای حفظ جان و جلوگیری از هتک حرمت حرم: نقل است که امام حسین در ایام حج خبر یافت که نیروهای یزید قصد ترور او را در حرم دارند. لذا برای آنکه جان خویش را حفظ کند و حرمت کعبه هم شکسته نشود، حج را ناتمام گذاشت و از مکه خارج شد. (الانتصار، 8/ 343)
🔸امام به برادرش محمد بن حنفیه نیز فرمود:
ای برادر میترسم که یزید بن معاویه مرا در حرم غافلگیر کند و من کسی باشم که احترام حرم با کشتن او از بین می رود.(سیدبن طاووس، الملهوف الطفوف، ص۱۲۸)🔸بعدها ابن عباس در نامهای که در جواب یزید نوشت، از این حقیقت پرده برداشت. او خطاب به یزید نوشت:
«من فراموش نمیکنم که چگونه حسین را از حرم رسول خدا (ص) به حرم خدا راندی و اینکه به مامورانت دستور دادی تا او را در حرم به قتل برسانند».(یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹)▫️ج. وعده امنیت جانی از سوی مردم کوفه: خروج امام حسین از مکه به کوفه از آن رو بود که کوفیان در نامههای متعددی تأمین امنیت جان او را وعده داده بودند. البته بسیاری از صحابه او را از رفتن به کوفه برحذر می داشتند، به جهت این که کوفیان پدر و برادرش امام حسن را تنها گذاشتند و نصرت نکردند. منتها امام حسین گویا که سخنان آنان را تصدیق کرده بود، فرمود: من اگر در جای دیگر کشته بشوم، بهتر از آن است که در مکه کشته شوم و از رهگذر آن حرمت خانۀ خدا شکسته شود.
▫️د. آهنگ انصراف از رفتن به کوفه با مشاهده امنیت جانی نداشتن در آنجا: امام حسین(ع) در برخورد با سپاه حر فرمود:
«أيها الناس، إنْ كَرِهتُموني، فَدَعوني أنصرفْ إلى مأمني من الأرض»
یعنی: «ای مردم، اگر آمدن مرا ناخوش دارید، مرا رها کنید تا به پناهگاه امنی از زمین بروم.»(نفس المهموم، 1/ 218)
🔶۳. اهمیت حفظ جان مسلمانان در سیره امام حسین(ع)
🔸شواهد تاریخی چندی نیز وجود دارد که نشان می دهد، حفظ جان شیعیان برای امام حسین بسیار اهمیت داشته است؛ از جمله این که در شب عاشورا، هنگامی که قصد دشمن بر قتل امام محرز شد، به یارانش فرمود:
«إنّي قد أذِنتُ لكم، فانطلقوا جميعًا في حلٍّ، ليس عليكم مني ذمام، هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملاً.»
یعنی: «به شما اجازه دادم بروید، شما را از بیعت آزاد کردم، این شب شما را پوشانده، آن را همچون مرکب خود سازید و بروید.» (الأرشاد، 2/ 91)
🔶۴. نتیجه
🔸این شواهد نشان میدهد که خروج امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کوفه، نه با نیت شهادت، بلکه با هدف حفظ جان خود و یافتن پناهگاه امن بوده است.
🔸نیز برای او حفظ جان شیعیان اهمیت داشت؛ لذا در شب عاشورا بیعت خود را از اصحابش برداشت و آنان را به فرار در تاریکی شب برای حفظ جان امر فرمود.
🔸بر این اساس، تبدیل این حرکت به الگویی برای ورود به جنگهای نامتوازن، با واقعیات تاریخی و سیرۀ امام حسین(ع) تعارض دارد.
🔸یادداشتهای مربوط به عبرتهای محاکمه
https://www.tg-me.com/dineaqlani
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
مخاطبان این کانال، کسانیاند که از قرائت تعبدی از دین گریزان شدند و به قرائت عقلانی از دین متمایلاند. جعفر نکونام، استاد تمام دانشگاه در رشته علوم قرآن و حدیث. لطفاً کانال را به افراد و گروهها معرفی فرمایید.
❤107👍42👌3🔥2😁2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساعتهای ایستاده
قلبهای تپان
چشمهای نمناک...
قلبهای تپان
چشمهای نمناک...
😢62❤13
ساعتهای ایستاده
قلبهای تپان
چشمهای نمناک
ما پدرومادرهای دهه پنجاه و شصت، خودمان که به پنجاه سالگی رسیدهایم، آنان که رفتند را نمیدانم، ولی ما که ماندیم و بار بر دوش کشیدیم و حرفها و اداها و ادعاها دیدیم و شنیدیم...
حال تکتک ما هستیم و یکی دو پسر و دختر که به دهه سوم زندگیشان پا گذاشتهاند، تحصیلکرده و دانشگاهرفته و از وطن ناامید. نه تنبلی است، نه بیعرضگی، و نه حتی بدشانسی... تحریم است، تعطیل شدن همزمان تجارت و صنعت است، قطع برق در سال۲۰۲۵ است، گزینش و حراست و تعلیق و اخراج است، بخش خصوصیِ به خاک سیاه نشسته، و بخش دولتیِ سرطان گرفته، خصولتیهایِ از ما بهتران... .
نسل بیست سی ساله امروز چکار کند؟ شغل دارد؟ شغلش امنیت دارد؟ پروژهای کار میکند؟ یا قراردادی ششماه به ششماه!؟ با درآمد لاکپشتی و تورم جهشیافته، بخواهد زن بگیرد یا شوهر پذیرد؟ با کدام خانه و سرپناه؟! از این همه، فقط فرزندآوریاش مورد علاقه حضرات است که آمارش کنند در مقابل تلفات حمله اسراییل!
فرزند را پیش خود نگه داری که چه؟! روزبهروز غصه خوردنش را ببینی و افسردگیاش را؟! بفرستش برود یکجایی که "زندگی" کند... یکجایی که جنگ و صلحش معلوم باشد! جایی که هر روز قیمتها نپرد! جایی که رییس جمهورش، نخستوزیرش، پادشاهش، هر کسی که آن بالایش نشسته، بداند که چرا آب نداریم و چرا برق نیست و چرا تسلسلِ مذاکره-تحریم تمامی ندارد، و هزارتا چرای دیگر!
بچههایمان میروند، و ما میمانیم با یک ساعت ایستاده. ایستاده به لحظهای که او رفت و ما دلخوش به تماس تصویریش باشیم، البته اکر اینترنتمان بکشد و فیلترشکنمان جواب بدهد!
ما بمانیم و یک ساعت متوقف در سالها پیش، و خاطرهای دور، گویی قرنها پیش...
ما پدرومادرهای دههٔ رنج بمانیم و دهها ساعت فروخوابیده و قلبهای پرتپش و اشکهای به حدقه مانده و بغضهای فروخورده...
ساعتها ایستادهاند، چرخها متوقفند، روزها تعطیلند، همه منتظرند تا "پارادایم" عوض شود! و یکبار دیگر "قطعنامه" پذیرفته شود و "جنگ" تمام شود، شاید اینبار به راستی دوره بازسازی را ببینیم، بازسازیِ زندگی، آبادی، شادی، آرامش، امنیت، شغل، درآمد، امید، آینده...
همه ساعتها ایستاده، همه قلبها درگیر، همه چشمها ناآرام...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
قلبهای تپان
چشمهای نمناک
ما پدرومادرهای دهه پنجاه و شصت، خودمان که به پنجاه سالگی رسیدهایم، آنان که رفتند را نمیدانم، ولی ما که ماندیم و بار بر دوش کشیدیم و حرفها و اداها و ادعاها دیدیم و شنیدیم...
حال تکتک ما هستیم و یکی دو پسر و دختر که به دهه سوم زندگیشان پا گذاشتهاند، تحصیلکرده و دانشگاهرفته و از وطن ناامید. نه تنبلی است، نه بیعرضگی، و نه حتی بدشانسی... تحریم است، تعطیل شدن همزمان تجارت و صنعت است، قطع برق در سال۲۰۲۵ است، گزینش و حراست و تعلیق و اخراج است، بخش خصوصیِ به خاک سیاه نشسته، و بخش دولتیِ سرطان گرفته، خصولتیهایِ از ما بهتران... .
نسل بیست سی ساله امروز چکار کند؟ شغل دارد؟ شغلش امنیت دارد؟ پروژهای کار میکند؟ یا قراردادی ششماه به ششماه!؟ با درآمد لاکپشتی و تورم جهشیافته، بخواهد زن بگیرد یا شوهر پذیرد؟ با کدام خانه و سرپناه؟! از این همه، فقط فرزندآوریاش مورد علاقه حضرات است که آمارش کنند در مقابل تلفات حمله اسراییل!
فرزند را پیش خود نگه داری که چه؟! روزبهروز غصه خوردنش را ببینی و افسردگیاش را؟! بفرستش برود یکجایی که "زندگی" کند... یکجایی که جنگ و صلحش معلوم باشد! جایی که هر روز قیمتها نپرد! جایی که رییس جمهورش، نخستوزیرش، پادشاهش، هر کسی که آن بالایش نشسته، بداند که چرا آب نداریم و چرا برق نیست و چرا تسلسلِ مذاکره-تحریم تمامی ندارد، و هزارتا چرای دیگر!
بچههایمان میروند، و ما میمانیم با یک ساعت ایستاده. ایستاده به لحظهای که او رفت و ما دلخوش به تماس تصویریش باشیم، البته اکر اینترنتمان بکشد و فیلترشکنمان جواب بدهد!
ما بمانیم و یک ساعت متوقف در سالها پیش، و خاطرهای دور، گویی قرنها پیش...
ما پدرومادرهای دههٔ رنج بمانیم و دهها ساعت فروخوابیده و قلبهای پرتپش و اشکهای به حدقه مانده و بغضهای فروخورده...
ساعتها ایستادهاند، چرخها متوقفند، روزها تعطیلند، همه منتظرند تا "پارادایم" عوض شود! و یکبار دیگر "قطعنامه" پذیرفته شود و "جنگ" تمام شود، شاید اینبار به راستی دوره بازسازی را ببینیم، بازسازیِ زندگی، آبادی، شادی، آرامش، امنیت، شغل، درآمد، امید، آینده...
همه ساعتها ایستاده، همه قلبها درگیر، همه چشمها ناآرام...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
❤140😢71👍20👏6👎1🤔1
عصمت و علم
توسعه و تسری
دو شب سخنرانی در جمع اندیشهوران نجفآباد
پیشسخن:
"امام" در اندیشه کلامی شیعیان نقش محوری دارد؛
و امام کسی است که دو ویژگی اصلی دارد:
عصمت که از دوری و پیراستگی از گناه آغاز میشود،
و علم، که در گام نخست به معنای دانستن دین است،
و امام به واسطه این دو ویژگی بر جای پیامبر مینشیند و پیشوا میشود.
و این دو ویژگی
همینک
توسعه
و
تسری پیدا کرده است...
حال اگر علاقه داشتید،
بشنوید:
توسعه و تسری
دو شب سخنرانی در جمع اندیشهوران نجفآباد
پیشسخن:
"امام" در اندیشه کلامی شیعیان نقش محوری دارد؛
و امام کسی است که دو ویژگی اصلی دارد:
عصمت که از دوری و پیراستگی از گناه آغاز میشود،
و علم، که در گام نخست به معنای دانستن دین است،
و امام به واسطه این دو ویژگی بر جای پیامبر مینشیند و پیشوا میشود.
و این دو ویژگی
همینک
توسعه
و
تسری پیدا کرده است...
حال اگر علاقه داشتید،
بشنوید:
❤27👎3
Audio
۲۴ دقیقه
درباره عصمت امام؛ توسعه و تسری
بخش دوم....
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
درباره عصمت امام؛ توسعه و تسری
بخش دوم....
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
❤14👌5👎1
Audio
۳۴ دقیقه
درباره علم امام؛ توسعه و تسری
و
اطاعت مطلق
بخش یکم...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
درباره علم امام؛ توسعه و تسری
و
اطاعت مطلق
بخش یکم...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
❤18👌5👎1
برایِ
جناب آقای محمدتقی اکبرنژاد....
جناب آقای اکبرنژاد را میشناسم، هم در قم به دیدنش رفتم، هم در اصفهان نشستیم به گفتگو.
یکم آنکه دانشآموخته حوزه علمیه است و به خوبی و کمال درسهای رایج در حوزه را خوانده، فقه و اصول میداند و تدریس میکند.
دوم آنکه دل در گرو ایران و ایرانیان دارد و رنج مردمان بر او سنگینبار است. خانوادهاش هشتاد میلیون عضو دارد و خانهاش، سرتاسر ایران است،
سوم آنکه لباس و نشان روحانیت را در بر دارد؛ ولی نه برای کسب مقام و جایگاهی، و نه برای تامین معیشت و درآمد، و نه برای بالانشینی و دست بوسی...
چهارم آنکه دلیر است، به ترس و بزدلی، سکوت نمیکند و محافظهکار نمیشود؛
و پنجم آنکه زبان گویای هزاران روحانی و حوزوی است که نادیده گرفته شدند و ناشنیده!
او به رسم حوزه، دستار بر سر نهاد و عبا بر دوش گرفت که یعنی من دین میدانم و به دین حرمت میگذارم، پیرو محمد مصطفی هستم که فرمود:
عالمان دینی امانتدار پیامبران هستند، تا آنگاه که به دنیا وارد نشده باشند، تا آن گاه که در پی چیرگی و چیرهدستان نیفتاده باشند، که اگر چنین شدند از آنان بر دینتان حذر کنید.
و دلباخته علی مرتضی هستم که گفت:
خداوند از دانایان پیمان گرفته که بر شکمسیری ستمکار و گرسنگی ستمدیده رضایت ندهند...
حال او را به دادگاه بردهاند، چرا؟!
دزدی و اختلاس کرده است؟
با سه چهار درصد رای بر کرسی نمایندگی مردم تکیه زده و با زشتترین واژهها سخن گفته است؟!
دروغ بافته و نامستند سخن گفته است؟!
حکم به حبس جناب آقای اکبرنژاد نشانه چیست؟!
نشانه آنکه نظام جمهوری اسلامی زندانی سیاسی ندارد؟!
شاهدی است بر آزادی اندیشه و بیان؟!
گواه است بر آن است که جلسات مباحثه و نقد و نظر و مناظره به دادگاه و زندان نمیانجامد ؟!
برادرم، جناب آقای محمدتقی اکبرنژاد؛
"محمد" بودن سنگینبار است،
تقی، پرهیزگار است، و پرهیزگاری دشوار است،
جناب اکبرنژاد،
نژاد و دودمان اکبر باشد یا اصغر؛ بزرگی آدمی به کردار اوست، کار "بزرگ" کردن، بزرگی میخواهد و والایی...
تو فرزند حوزهای، حوزه مستقل از حاکمیت، حوزه برآمده از مردم، دستار بر سر چه نیاز است؟
ما در شهرمان، بزرگ عالمی پرهیزگار داشتیم، حاج رحیم ارباب، که هیچ گاه لباسی جز لباس مردم کوچه و بازار نپوشید. او بهراستی از محمد مصطفی پیروی کرد که در لباس و نشست و برخاست و چهره، نشانه و ممیزه و برتری و ویژگی بر خود نگذاشت، تا آنجا که تازهواردانِ ناآشنا او را نمیشناختند و میگفتند:
ایّکم محمد؟
کدامیک از شما محمد هستید؟!
و حال پس از چهارده قرن، من این پرسش را به معنایی دیگر بر زبان جاری میکنم:
آی دستار بر سران، آی فقهدانها، آی مدارهایِ شریعت، آی حضرات والامرتبه، آی سادات هاشمیتبار...
ایّکم محمد؟
کدامیک از شما محمد هستید؟!
پیوست:
سخنان آقای اکبرنژاد را بنگرید.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
جناب آقای محمدتقی اکبرنژاد....
جناب آقای اکبرنژاد را میشناسم، هم در قم به دیدنش رفتم، هم در اصفهان نشستیم به گفتگو.
یکم آنکه دانشآموخته حوزه علمیه است و به خوبی و کمال درسهای رایج در حوزه را خوانده، فقه و اصول میداند و تدریس میکند.
دوم آنکه دل در گرو ایران و ایرانیان دارد و رنج مردمان بر او سنگینبار است. خانوادهاش هشتاد میلیون عضو دارد و خانهاش، سرتاسر ایران است،
سوم آنکه لباس و نشان روحانیت را در بر دارد؛ ولی نه برای کسب مقام و جایگاهی، و نه برای تامین معیشت و درآمد، و نه برای بالانشینی و دست بوسی...
چهارم آنکه دلیر است، به ترس و بزدلی، سکوت نمیکند و محافظهکار نمیشود؛
و پنجم آنکه زبان گویای هزاران روحانی و حوزوی است که نادیده گرفته شدند و ناشنیده!
او به رسم حوزه، دستار بر سر نهاد و عبا بر دوش گرفت که یعنی من دین میدانم و به دین حرمت میگذارم، پیرو محمد مصطفی هستم که فرمود:
عالمان دینی امانتدار پیامبران هستند، تا آنگاه که به دنیا وارد نشده باشند، تا آن گاه که در پی چیرگی و چیرهدستان نیفتاده باشند، که اگر چنین شدند از آنان بر دینتان حذر کنید.
و دلباخته علی مرتضی هستم که گفت:
خداوند از دانایان پیمان گرفته که بر شکمسیری ستمکار و گرسنگی ستمدیده رضایت ندهند...
حال او را به دادگاه بردهاند، چرا؟!
دزدی و اختلاس کرده است؟
با سه چهار درصد رای بر کرسی نمایندگی مردم تکیه زده و با زشتترین واژهها سخن گفته است؟!
دروغ بافته و نامستند سخن گفته است؟!
حکم به حبس جناب آقای اکبرنژاد نشانه چیست؟!
نشانه آنکه نظام جمهوری اسلامی زندانی سیاسی ندارد؟!
شاهدی است بر آزادی اندیشه و بیان؟!
گواه است بر آن است که جلسات مباحثه و نقد و نظر و مناظره به دادگاه و زندان نمیانجامد ؟!
برادرم، جناب آقای محمدتقی اکبرنژاد؛
"محمد" بودن سنگینبار است،
تقی، پرهیزگار است، و پرهیزگاری دشوار است،
جناب اکبرنژاد،
نژاد و دودمان اکبر باشد یا اصغر؛ بزرگی آدمی به کردار اوست، کار "بزرگ" کردن، بزرگی میخواهد و والایی...
تو فرزند حوزهای، حوزه مستقل از حاکمیت، حوزه برآمده از مردم، دستار بر سر چه نیاز است؟
ما در شهرمان، بزرگ عالمی پرهیزگار داشتیم، حاج رحیم ارباب، که هیچ گاه لباسی جز لباس مردم کوچه و بازار نپوشید. او بهراستی از محمد مصطفی پیروی کرد که در لباس و نشست و برخاست و چهره، نشانه و ممیزه و برتری و ویژگی بر خود نگذاشت، تا آنجا که تازهواردانِ ناآشنا او را نمیشناختند و میگفتند:
ایّکم محمد؟
کدامیک از شما محمد هستید؟!
و حال پس از چهارده قرن، من این پرسش را به معنایی دیگر بر زبان جاری میکنم:
آی دستار بر سران، آی فقهدانها، آی مدارهایِ شریعت، آی حضرات والامرتبه، آی سادات هاشمیتبار...
ایّکم محمد؟
کدامیک از شما محمد هستید؟!
پیوست:
سخنان آقای اکبرنژاد را بنگرید.
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
❤137👍43👏6😢3👎1🔥1
Forwarded from محمد رنانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤105👏19👍10👎5🔥2
پیشنرها نوشتم و انتشار دادم
ولی امروز که یادبود پیامبر اکرم است،
بازنشر میکنم:
ولی امروز که یادبود پیامبر اکرم است،
بازنشر میکنم:
❤9
✅ ده پرسش خبرنگار هیکان از پیامبر اکرم
فرض کنید نشست خبری برگزار شود و پیامبر اکرم، تشریف بیاورند و از سرتاسر جهان، خبرنگاران و اصحاب رسانه برای پرسشو گفتگو بیایند. خبرنگار نشریه هیکان! پرسشهای زیر را مطرح میکند:
1⃣ هر چند نسبت به شخص شما اظهار ارادت میکنیم، ولی برخی از #روابط #خانوادگی شما جای ابهام دارد؛ واقعا چرا با #دخترابوسفیان، بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان، ازدواج کردید؟ و با دختر برخی از افراد معلومالحال که ما علاقهای به آنان نداریم! و بدتر! از همه اینها، چرا با یک #دختر یهودی، صفیه، که پدرش از یهودیان صهیونیست و ستیزهجو بود، پیمان ازدواج بستید؟!
2⃣ برای ما قابل هضم نیست که در #صلحنامه_حدیبیه به همه شرایط ذلتبار! مشرکان تن دادید، حتی #لقب «رسول الله» را از پیش نام خود برداشتید تا با چند طایفه مشرک صلح کنید؟! اگر مسلمانان همواره میجنگیدند و همه به فیض شهادت میرسیدند، بهتر از پذیرش چنین صلحنامهای نبود!؟
3⃣ چرا افرادی را که با #اصول و ارزشهای ما زاویه دارند، و بر مدار شریعت نیستند، در حکومت خود به کار گرفتهاید؟ امثال #خالدبنولید، با آن جنایات و مسلمانکُشیاش در نبرد احد، در حکومت شما، مورد نظر قرار گرفته و گاهوبیگاه به او پست و ماموریت هم میدهید؟! واقعا چرا؟!
4⃣ از #خالدبنولید هم چشم بپوشیم، از #قاتل سیدالشهداء، حمزه چگونه میتوانیم چشم بپوشیم؟! حمزه ، عمو، برادرِ همشیر و دوست صمیمی شما بود. حمزه در جنگی که ابوسفیان آتشش را برافروخت، به دستور هند همسر ابوسفیان، و به دست وحشی، برده هند، به شهادت رسید! خود شما دیدید که با پیکر آن شهید بزرگوار چه کرده بودند، و شما هر سه نفر، #ابوسفیان و هند و وحشی را به یک اظهار اسلام بخشیدید و در جامعه اسلامی پذیرفتید؟! دستکم یک گزینشی، یک کارگروه تایید صلاحیت نگذاشتید تا مسلمان واقعی از ظاهری را تشخیص دهیم؟!
5⃣ چرا #بازار مدینه را آزاد گذاشتهاید؟! نکند شما هم به بازار آزاد و اقتصاد لیبرال اعتقاد دارید؟! چرا بر کالاها قیمتگذاری نمیکنید؟! چرا با دستورالعمل، بازار را کنترل نمیکنید؟! تجارت، صنعت، کشاورزی، آزاد؛ نه مجوّزی نیاز دارد، نه آییننامه، نه دستورالعمل حاکمیتی؟!
6⃣ واقعا جای شرمساری است! شما تنها یک دختر دارید، و #پسرعموی شما، علی، داماد شماست. حال این رزمنده که از بدر و احد و خندق زخمها بر بدن دارد، باید برای تأمین معاش خودش، برود با یک شترِ آبکشی، #مزارع_یهودیان مدینه را آبرسانی کند تا چند درهمی به او مزد بدهند؟! یک مقام معاونت یا مشاورت برایش تعریف کنید و با حقوق مکفی از بیتالمال تامینش کنید تا دیگر نیاز به کار روزمزد نداشته باشد؟!
7⃣ همگان را #آزاد گذاشتهاید که هر چه میخواهند در مدینه به شما بگویند؟! اوس، خزرج، یهودیان، مشرکان، هر گروه و دستهای برای خودشان، شاعر دارند، رسانه دارند، خبر میآورند و خبررسانی دارند، هر کسی میآید و از شما سوال میکند و شما هم پاسخ میدهید؟! حتی به شما #اعتراض هم میکنند بعدش هم آزادانه راستراست در کوچه و خیابان راه میروند؟! چرا هیچ وقت بر دهان اینها مشت نمیزنید؟ میگذاشتید چهارتا از این خبرنگارهایِ همخط دشمن و شاعران فاسق را نفله کنیم، بقیه حساب کار دستشان میآمد! .
8⃣این #عبدالله_بنابی را تا آخر
زندگیاش آزاد گذاشتید؟! نه حصر و نه حبس؟! طرف در نبرد احد، آن قدر کارشکنی کرد تا یک سوم رزمندگان را از میانه راه بازگرداند. بعد از فاجعه احد، خودش و همفکرانش چقدر مجاهدان و شهیدان را ریشخند کردند! نه او را #محاکمه کردید، نه خانه و مزرعه و کسبوکارش را #مصادره کردید؟! چرا وقتی مُرد، رفتی بر پیکر او نماز میت خواندی و برایش طلب مغفرت کردی؟!
9⃣ این چه وضعی است در #مسجد شما؟! یک میله نبستهاند که شما و اصحاب والامرتبه شما را از عموم مردم جدا کنند؟! یک صحرانشین عرب میآید و اسلام میآورد و همان ساعت در نماز جماعت زانوبهزانو اصحاب با سابقه مینشیند؟ مثل همه لباس میپوشید، با همه مردم حلقهوار مینشینید
🔟 دیروز دیدم همسر شما عائشه در کوچه با مرد مسلمانی سخن میگفت! امسلمه، دیگر همسرتان نیز همین طور؟! سلمان به خانه دخترتان فاطمه میرود و با او سخن میگوید! #زنان در کوچه و خیابان میآیند، به #مسجد شما هم میآیند، هیچ پردهای هم در مسجد میان مردان و زنان نزدهاید! در مسجد شما #اختلاط مرد و زن شده است! بعضی از این دخترها و زنها یقه دشداشهشان باز است، خودتان هم میدانید که زیر دشداشهشان شلوار نمیپوشند؟! فقط گفتهاید که خداوند رحمت کند زنانی که شلوار بپوشند و از خانه بیرون بیایند!
با زبان خوش و سلام و صلوات که کار پیش نمیرود؛ باید چند تا گشت راه بیندازیم تا معلوم شود کی به احکام شریعت پایبند است، کی نیست!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
فرض کنید نشست خبری برگزار شود و پیامبر اکرم، تشریف بیاورند و از سرتاسر جهان، خبرنگاران و اصحاب رسانه برای پرسشو گفتگو بیایند. خبرنگار نشریه هیکان! پرسشهای زیر را مطرح میکند:
1⃣ هر چند نسبت به شخص شما اظهار ارادت میکنیم، ولی برخی از #روابط #خانوادگی شما جای ابهام دارد؛ واقعا چرا با #دخترابوسفیان، بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان، ازدواج کردید؟ و با دختر برخی از افراد معلومالحال که ما علاقهای به آنان نداریم! و بدتر! از همه اینها، چرا با یک #دختر یهودی، صفیه، که پدرش از یهودیان صهیونیست و ستیزهجو بود، پیمان ازدواج بستید؟!
2⃣ برای ما قابل هضم نیست که در #صلحنامه_حدیبیه به همه شرایط ذلتبار! مشرکان تن دادید، حتی #لقب «رسول الله» را از پیش نام خود برداشتید تا با چند طایفه مشرک صلح کنید؟! اگر مسلمانان همواره میجنگیدند و همه به فیض شهادت میرسیدند، بهتر از پذیرش چنین صلحنامهای نبود!؟
3⃣ چرا افرادی را که با #اصول و ارزشهای ما زاویه دارند، و بر مدار شریعت نیستند، در حکومت خود به کار گرفتهاید؟ امثال #خالدبنولید، با آن جنایات و مسلمانکُشیاش در نبرد احد، در حکومت شما، مورد نظر قرار گرفته و گاهوبیگاه به او پست و ماموریت هم میدهید؟! واقعا چرا؟!
4⃣ از #خالدبنولید هم چشم بپوشیم، از #قاتل سیدالشهداء، حمزه چگونه میتوانیم چشم بپوشیم؟! حمزه ، عمو، برادرِ همشیر و دوست صمیمی شما بود. حمزه در جنگی که ابوسفیان آتشش را برافروخت، به دستور هند همسر ابوسفیان، و به دست وحشی، برده هند، به شهادت رسید! خود شما دیدید که با پیکر آن شهید بزرگوار چه کرده بودند، و شما هر سه نفر، #ابوسفیان و هند و وحشی را به یک اظهار اسلام بخشیدید و در جامعه اسلامی پذیرفتید؟! دستکم یک گزینشی، یک کارگروه تایید صلاحیت نگذاشتید تا مسلمان واقعی از ظاهری را تشخیص دهیم؟!
5⃣ چرا #بازار مدینه را آزاد گذاشتهاید؟! نکند شما هم به بازار آزاد و اقتصاد لیبرال اعتقاد دارید؟! چرا بر کالاها قیمتگذاری نمیکنید؟! چرا با دستورالعمل، بازار را کنترل نمیکنید؟! تجارت، صنعت، کشاورزی، آزاد؛ نه مجوّزی نیاز دارد، نه آییننامه، نه دستورالعمل حاکمیتی؟!
6⃣ واقعا جای شرمساری است! شما تنها یک دختر دارید، و #پسرعموی شما، علی، داماد شماست. حال این رزمنده که از بدر و احد و خندق زخمها بر بدن دارد، باید برای تأمین معاش خودش، برود با یک شترِ آبکشی، #مزارع_یهودیان مدینه را آبرسانی کند تا چند درهمی به او مزد بدهند؟! یک مقام معاونت یا مشاورت برایش تعریف کنید و با حقوق مکفی از بیتالمال تامینش کنید تا دیگر نیاز به کار روزمزد نداشته باشد؟!
7⃣ همگان را #آزاد گذاشتهاید که هر چه میخواهند در مدینه به شما بگویند؟! اوس، خزرج، یهودیان، مشرکان، هر گروه و دستهای برای خودشان، شاعر دارند، رسانه دارند، خبر میآورند و خبررسانی دارند، هر کسی میآید و از شما سوال میکند و شما هم پاسخ میدهید؟! حتی به شما #اعتراض هم میکنند بعدش هم آزادانه راستراست در کوچه و خیابان راه میروند؟! چرا هیچ وقت بر دهان اینها مشت نمیزنید؟ میگذاشتید چهارتا از این خبرنگارهایِ همخط دشمن و شاعران فاسق را نفله کنیم، بقیه حساب کار دستشان میآمد! .
8⃣این #عبدالله_بنابی را تا آخر
زندگیاش آزاد گذاشتید؟! نه حصر و نه حبس؟! طرف در نبرد احد، آن قدر کارشکنی کرد تا یک سوم رزمندگان را از میانه راه بازگرداند. بعد از فاجعه احد، خودش و همفکرانش چقدر مجاهدان و شهیدان را ریشخند کردند! نه او را #محاکمه کردید، نه خانه و مزرعه و کسبوکارش را #مصادره کردید؟! چرا وقتی مُرد، رفتی بر پیکر او نماز میت خواندی و برایش طلب مغفرت کردی؟!
9⃣ این چه وضعی است در #مسجد شما؟! یک میله نبستهاند که شما و اصحاب والامرتبه شما را از عموم مردم جدا کنند؟! یک صحرانشین عرب میآید و اسلام میآورد و همان ساعت در نماز جماعت زانوبهزانو اصحاب با سابقه مینشیند؟ مثل همه لباس میپوشید، با همه مردم حلقهوار مینشینید
🔟 دیروز دیدم همسر شما عائشه در کوچه با مرد مسلمانی سخن میگفت! امسلمه، دیگر همسرتان نیز همین طور؟! سلمان به خانه دخترتان فاطمه میرود و با او سخن میگوید! #زنان در کوچه و خیابان میآیند، به #مسجد شما هم میآیند، هیچ پردهای هم در مسجد میان مردان و زنان نزدهاید! در مسجد شما #اختلاط مرد و زن شده است! بعضی از این دخترها و زنها یقه دشداشهشان باز است، خودتان هم میدانید که زیر دشداشهشان شلوار نمیپوشند؟! فقط گفتهاید که خداوند رحمت کند زنانی که شلوار بپوشند و از خانه بیرون بیایند!
با زبان خوش و سلام و صلوات که کار پیش نمیرود؛ باید چند تا گشت راه بیندازیم تا معلوم شود کی به احکام شریعت پایبند است، کی نیست!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏153❤49👍29😁7👎3🤔3😢3
بیماریِ قدرت
اینکه قدرت گرفتن و بالا نشستن و فرمانفرما شدن، "آدم" را بیمار میکند، تا حدی که او را عوض میکند، "عوضی" میکند و آنقدر از آدم بودن دورش میکند که بعدها، پس از اینکه قدرت را از دست داد و برگشت به همان "آدم" معمولی، کارهای قبلی خودش را انکار میکند؛ یا به گردن دیگران میاندازد، یا شاید زبان به عذر و پوزش باز کند؛ این را دیدهاید، دیدهام، و باز خواهیم دید؛ در مقیاس کوچکش، کلانش، محلی، ملی، جهانی.....
در دانشگاه و در هر گروه یا دانشکده، وقتی یکی از همکاران میشود مدیر گروه یا رییس دانشکده، چقدر اخلاق و رفتارش فرق میکند!
مدیر گروه احضارم کرد، با یکی دیگر نشسته بودند، گفت: متاسفانه خبر بدی برای شما دارم!
چیزی نگفتم و فقط نگاهش کردم!
گفت: امسال شما تمدید قرارداد نمیشوی!
[توضیح آنکه اساتید دانشگاه نخست استخدام پیمانی هستند، و سال به سال باید بلانسبت مثل س گ از جلسه تمدید قراردادشان بترسند]
باز نگاهش کردم!
آن یکی دیگر که آمده بود برای پشتیبانی از مدیر گروه، گفت: بله، خیلی سخته، بعد از کلی درس خوندن، رساله نوشتن، دکتری گرفتن، مقاله پژوهشی و ISI نوشتن، از میان هفتادهشتاد نفر، یکی هیئت علمی میشود، حالا آن هم تمدید قرارداد نشود؟!
مدیر گروه: بله، خیلی سخته! هر کی باشه گریهاش میگیره!
ولی من گریهام نگرفت، فقط نگاهشان کردم!
باز آن یکی گفت که: دکتر گنجی* را یادت هست، رفت پیش رییس دانشکده و زارزار گریه کرد تا تمدید قراردادش کردند!
باز من نگاهشان کردم!
مدیر گروه هم حرف طرف را تایید کرد که: بله، استاد جنگی* را چه میگویی؟ بعد یک ماه گریه و زاری، کارش به ایست قلبی کشید و بیمارستان!!
باز نگاهشان کردم، هر دو نفر کوشش میکردند تا من خرد شوم، کوچکی کنم، التماس کنم، تا آنها بزرگی خودشان را نشانم دهند!
باز هیچ نگفتم!
مدیر گروه وقتی دید من آدم گریه بکنی نیستم گفت: حالا من بروم با رییس دانشکده صحبت کنم تا شاید ششماه قرارداد شما تمدید شود!
اینجا بود که سکوتم را شکستم و گفتم: نه، نیازی نیست! اگر دانشگاه به این نتیجه رسیده که به من نیازی ندارد، نه خودم التماس میکنم نه میخواهم شما برایم درخواست کنید!
از پشت میز بلند شدم و هر دوشون را نگاه کردم! من گریه نکردم! کوچک نشدم! اونها شکست خورده بودند، نتوانسته بودند که با شکستن من خودشون را بزرگ ببینند!
بعدها معلوم شد کل قصه دروغ بوده، من تمدیدقرار شدم، رسمی شدم، بدون آنکه جلوی یک بالانشینی گریه کرده باشم!
قدرت واقعا یک بیماری است، حتی در همین حد خرد و حقیرش!
همین که یک پله بالاتر نشسته، به آدمهای اطرافش از بالا نگاه میکند، هر چه بالاتر برود، آدمها را ریزتر میبیند، تا جایی که اصلا کسی به جز خودش را نمیبیند! البته خود واقعیاش را هم نمیبیند، "خودِ خدا شدهاش" را میبیند!
قدرت، هر چند موقت، هر چند کوچک، هر چند اعتباری، آدم را بیمار میکند!
میگویند قدرت فساد میآورد، و قدرت مطلق، فساد مطلق...
و باید افزود: قدرت بیمار میکند، و قدرت مطلق میکُشد!
من، همان حسی را دارم که احسان عبدیپور در خاطره شیرینش میگوید، دلم برای این رییسها میسوزد! من عصبشناس یا روانپزشک نیستم و دقیقا نمیدانم کجای مغز اینها کلفت یا نازک شده است؛ ولی به عنوان یک آدمی که هیچ ریاستی نداشته و تا به حال مبتلا به این درد نشده، فهمیدهام اینها "آدم بودنشان" ضعیف میشود، تحلیل ميرود، خرج رییس بودنشان میشود، دائم باید به زیردستانشان بزرگی بفروشند، همیشه میترسند که نکند یکی از زیرمجموعه آنها، بیشتر از آنها جلوه کند، نکند در کنار بلندی یکی، کوتاهی آنها آشکار شود، نکند دیگر رییس نباشند، نکند یکی پیدا شود که جلویشان گریه نکند، التماس نکند، حقیر نشود...
قدرت بد دردی است، خدا کند کسی دچارش نشود..
* نامها ساختگی است، لطفا کسی به خودش نگیرد!
پیشنهاد:
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
اینکه قدرت گرفتن و بالا نشستن و فرمانفرما شدن، "آدم" را بیمار میکند، تا حدی که او را عوض میکند، "عوضی" میکند و آنقدر از آدم بودن دورش میکند که بعدها، پس از اینکه قدرت را از دست داد و برگشت به همان "آدم" معمولی، کارهای قبلی خودش را انکار میکند؛ یا به گردن دیگران میاندازد، یا شاید زبان به عذر و پوزش باز کند؛ این را دیدهاید، دیدهام، و باز خواهیم دید؛ در مقیاس کوچکش، کلانش، محلی، ملی، جهانی.....
در دانشگاه و در هر گروه یا دانشکده، وقتی یکی از همکاران میشود مدیر گروه یا رییس دانشکده، چقدر اخلاق و رفتارش فرق میکند!
مدیر گروه احضارم کرد، با یکی دیگر نشسته بودند، گفت: متاسفانه خبر بدی برای شما دارم!
چیزی نگفتم و فقط نگاهش کردم!
گفت: امسال شما تمدید قرارداد نمیشوی!
[توضیح آنکه اساتید دانشگاه نخست استخدام پیمانی هستند، و سال به سال باید بلانسبت مثل س گ از جلسه تمدید قراردادشان بترسند]
باز نگاهش کردم!
آن یکی دیگر که آمده بود برای پشتیبانی از مدیر گروه، گفت: بله، خیلی سخته، بعد از کلی درس خوندن، رساله نوشتن، دکتری گرفتن، مقاله پژوهشی و ISI نوشتن، از میان هفتادهشتاد نفر، یکی هیئت علمی میشود، حالا آن هم تمدید قرارداد نشود؟!
مدیر گروه: بله، خیلی سخته! هر کی باشه گریهاش میگیره!
ولی من گریهام نگرفت، فقط نگاهشان کردم!
باز آن یکی گفت که: دکتر گنجی* را یادت هست، رفت پیش رییس دانشکده و زارزار گریه کرد تا تمدید قراردادش کردند!
باز من نگاهشان کردم!
مدیر گروه هم حرف طرف را تایید کرد که: بله، استاد جنگی* را چه میگویی؟ بعد یک ماه گریه و زاری، کارش به ایست قلبی کشید و بیمارستان!!
باز نگاهشان کردم، هر دو نفر کوشش میکردند تا من خرد شوم، کوچکی کنم، التماس کنم، تا آنها بزرگی خودشان را نشانم دهند!
باز هیچ نگفتم!
مدیر گروه وقتی دید من آدم گریه بکنی نیستم گفت: حالا من بروم با رییس دانشکده صحبت کنم تا شاید ششماه قرارداد شما تمدید شود!
اینجا بود که سکوتم را شکستم و گفتم: نه، نیازی نیست! اگر دانشگاه به این نتیجه رسیده که به من نیازی ندارد، نه خودم التماس میکنم نه میخواهم شما برایم درخواست کنید!
از پشت میز بلند شدم و هر دوشون را نگاه کردم! من گریه نکردم! کوچک نشدم! اونها شکست خورده بودند، نتوانسته بودند که با شکستن من خودشون را بزرگ ببینند!
بعدها معلوم شد کل قصه دروغ بوده، من تمدیدقرار شدم، رسمی شدم، بدون آنکه جلوی یک بالانشینی گریه کرده باشم!
قدرت واقعا یک بیماری است، حتی در همین حد خرد و حقیرش!
همین که یک پله بالاتر نشسته، به آدمهای اطرافش از بالا نگاه میکند، هر چه بالاتر برود، آدمها را ریزتر میبیند، تا جایی که اصلا کسی به جز خودش را نمیبیند! البته خود واقعیاش را هم نمیبیند، "خودِ خدا شدهاش" را میبیند!
قدرت، هر چند موقت، هر چند کوچک، هر چند اعتباری، آدم را بیمار میکند!
میگویند قدرت فساد میآورد، و قدرت مطلق، فساد مطلق...
و باید افزود: قدرت بیمار میکند، و قدرت مطلق میکُشد!
من، همان حسی را دارم که احسان عبدیپور در خاطره شیرینش میگوید، دلم برای این رییسها میسوزد! من عصبشناس یا روانپزشک نیستم و دقیقا نمیدانم کجای مغز اینها کلفت یا نازک شده است؛ ولی به عنوان یک آدمی که هیچ ریاستی نداشته و تا به حال مبتلا به این درد نشده، فهمیدهام اینها "آدم بودنشان" ضعیف میشود، تحلیل ميرود، خرج رییس بودنشان میشود، دائم باید به زیردستانشان بزرگی بفروشند، همیشه میترسند که نکند یکی از زیرمجموعه آنها، بیشتر از آنها جلوه کند، نکند در کنار بلندی یکی، کوتاهی آنها آشکار شود، نکند دیگر رییس نباشند، نکند یکی پیدا شود که جلویشان گریه نکند، التماس نکند، حقیر نشود...
قدرت بد دردی است، خدا کند کسی دچارش نشود..
* نامها ساختگی است، لطفا کسی به خودش نگیرد!
پیشنهاد:
هر کسی خاطرهای
از
بیماری قدرت؛
نشانهها، مراحل و نتایج آن
دیده،
در بخش گفتگو
یا به طور شخصی
بفرستد....
ببینیم چه تجربههایی در مواجهه با این بیمارها داشتهایم
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍125❤41😢3👎1
🟢 اندیشه تابان
تا کنون یازده بخش
از
اندیشه تابان
گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر
دلیل، همراستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
مراقب یا باشید!
من یا دشمن؟!
یک بام و دو هوا
راست تلخ یا دروغ شیرین
قضیه جزئی نتیجهبخش نیست!
تباهی از نیستی بدتر است.
و اینک بخش دوازدهم:
شترمرغ
تا کنون یازده بخش
از
اندیشه تابان
گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر
دلیل، همراستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
مراقب یا باشید!
من یا دشمن؟!
یک بام و دو هوا
راست تلخ یا دروغ شیرین
قضیه جزئی نتیجهبخش نیست!
تباهی از نیستی بدتر است.
و اینک بخش دوازدهم:
شترمرغ
Telegram
سر نوشت
اندیشه تابان
یکشنبه، روزِ خورشید، مِهرروز ، میخواهیم قوانین اندیشمندی را بشناسیم و دامهای فریبکاری را...
بخش پیش-یکم گذشت، و اینک...
بخش یکم: ادعایِ بیدلیل
ادعا گونهای درخواست است. و مدعی، «خواهان» است، خواهانِ آنکه چیزی را بر دیگری اثبات کند، حقی…
یکشنبه، روزِ خورشید، مِهرروز ، میخواهیم قوانین اندیشمندی را بشناسیم و دامهای فریبکاری را...
بخش پیش-یکم گذشت، و اینک...
بخش یکم: ادعایِ بیدلیل
ادعا گونهای درخواست است. و مدعی، «خواهان» است، خواهانِ آنکه چیزی را بر دیگری اثبات کند، حقی…
❤11
☀️ یکشنبهای دیگر است،
روز خورشید است، مِهرروز.
و دوازدهمین گفتار در شناخت راستی و درستی
و رسوا کردن ناراستی و فریب...
مغالطه شترمرغ
شتر بار میبرد، مسافر میبرد،
مرغ تخم میگذارد؛
شترمرغ را گفتند:
بار ببر، گفت: من مرغم! چه بار ببرم؟!
گفتند: پس تخم بگذار!
گفت: من شترم، چگونه تخم بگذارم؟!
مغالطه شترمرغ آن است که
یک نفر/ سازمان / یا نظام حکومتی؛
دو وجه / دو حیثیت / و دو رویه
را در نظر میگیرد؛
از سود آن دو بهرهمند شود،
ولی از مسئولیت هر دو شانه خالی کند!
از شتر، تخم نگذاشتن را،
و از مرغ، بار نبردن را میگیرد!
این یک فریب است!
نباید و نمیتوان میانه دو عنوان / راه / آیین ایستاد، و از هر یک آنچه سود است را برداشت، و آنچه دشوار است را گذاشت!
چند نمونه شترمرغ را بنگرید:
چکمهپوشِ بنگاهدار:
یک نیروی نظامی، دست در اقتصاد میبرد و بنگاهی کلان برپا میکند!
آن گاه که رقیبانش را کنار میزند و در مناقصهها و مزایدهها پیروز میشود؛ میگويد: این گونه رقابت و بیرون کردن رقیبان، طبیعت بازار و کار اقتصادی است!
ولی زمانی که سخن از شفاف شدن درآمدها و هزینهها، و پرداخت مالیات میشود؛ میگويد: من یک سازمان نظامی هستم و بودجه و چرخش مالی من، محرمانه است!
قدیسِ سیاسی:
قدیس که در پی قدرت نباید باشد؛ ولی چون او به جهان سیاست وارد شده، در پی کسب قدرت و حفظ و گسترش آن است. و البته طبیعت کار سیاسی همین است!
ولی آنگاه که رسانه یا مخالف بخواهد او را نقد کند و خطاهایش را برشمرد؛ قدیس میشود، و اظهار مخالفت یا نقد او، توهین به شمار میآید! و البته توهین به قدیسان، جرم است!
انقلابیِ دیپلمات
خاصیت انقلاب و فرد انقلابی، برچیدن سامان و سامانه کنونی و درانداختن جهانی نو است، فرد انقلابی پیمانها، معادلات و سازمان حاکم را نپذیرفته و در پی ویران ساختن آن است. ولی دیپلمات در میان میدان معاهدات بینالمللی و روابط قدرتهای جهانی ایستاده و میخواهد با گفتگو بیشترین سود را به کشور متبوع خود برگیرد و کمترین زیان را بپذیرد. پس "انقلابی" نمیتواند "دیپلمات" باشد.
آمیختن این دو نقش، مغالطه است! اگر کسی انقلابی است، پس معنا ندارد در مجامع بینالمللی که قبولش ندارد، برود؛ و به پیمانهایی که نپذیرفته، استناد کند!
و اگر دیپلمات است، باید به نظام پذیرفته شده جهانی تعهد داشته باشد و در آن چارچوب پیش برود!
حکم شرعی و قانون رسمی
احکام شرعی به خداوند نسبت میبرند؛ پس مقدس هستند، و منکر آنها، منکر دین خواهد بود. ولی دین و احکام دینی، به رضایت و اختیار پذیرفته میشود!
قوانین رسمی هر سرزمینی، لازم الاجراست؛ و شهروندان و اتباع دیگر کشورها باید آن قانون را اجرا کنند، حتی اگر برایشان ناخوشایند باشد! ولی قوانین کشور، مقدس نیستند، و رسانهها و پژوهشگران میتوانند آن را نقد و رد کنند!
پس این مغالطه است که به هنگام اجبار بر چیزی بگویند: قانون مملکت است و همه باید آن را اجرا کنند! و به هنگام نقد آن بگویند: حکم خداست، مقدس است، و غیرقابل نقد!
حق و وظیفه؛ اختیار و مسئولیت
حق و وظیفه باید برابری کند؛ هر اختیاری، مسئولیتی به دنبال دارد. پس اگر کسی چون سخن از حقوق و اختیارات است، چهارزانو بر صدر بنشیند، و به زمان وظایف و مسئولیتها، ناپیدا و غایب از نظر شود، او نیز شترمرغگونه رفتار کرده است!
و چه بسیار سیاسیکارها، وکیلان و لایحهنویسان که میان 🐫 و 🐔 بازی میکنند...
آنچه را که به شترمرغ نسبت دادیم، در منطق، مغالطه
مینامند.
و در عرصه اندیشه جهان غرب آن را
special pleading
گویند....
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
روز خورشید است، مِهرروز.
و دوازدهمین گفتار در شناخت راستی و درستی
و رسوا کردن ناراستی و فریب...
مغالطه شترمرغ
شتر بار میبرد، مسافر میبرد،
مرغ تخم میگذارد؛
شترمرغ را گفتند:
بار ببر، گفت: من مرغم! چه بار ببرم؟!
گفتند: پس تخم بگذار!
گفت: من شترم، چگونه تخم بگذارم؟!
البته میدانیم که شترمرغ تخم میگذارد، آن هم به چه بزرگی! ولی این مَثَل است، و در مثل، مناقشه نیست!
مغالطه شترمرغ آن است که
یک نفر/ سازمان / یا نظام حکومتی؛
دو وجه / دو حیثیت / و دو رویه
را در نظر میگیرد؛
از سود آن دو بهرهمند شود،
ولی از مسئولیت هر دو شانه خالی کند!
از شتر، تخم نگذاشتن را،
و از مرغ، بار نبردن را میگیرد!
این یک فریب است!
نباید و نمیتوان میانه دو عنوان / راه / آیین ایستاد، و از هر یک آنچه سود است را برداشت، و آنچه دشوار است را گذاشت!
چند نمونه شترمرغ را بنگرید:
چکمهپوشِ بنگاهدار:
یک نیروی نظامی، دست در اقتصاد میبرد و بنگاهی کلان برپا میکند!
آن گاه که رقیبانش را کنار میزند و در مناقصهها و مزایدهها پیروز میشود؛ میگويد: این گونه رقابت و بیرون کردن رقیبان، طبیعت بازار و کار اقتصادی است!
ولی زمانی که سخن از شفاف شدن درآمدها و هزینهها، و پرداخت مالیات میشود؛ میگويد: من یک سازمان نظامی هستم و بودجه و چرخش مالی من، محرمانه است!
قدیسِ سیاسی:
قدیس که در پی قدرت نباید باشد؛ ولی چون او به جهان سیاست وارد شده، در پی کسب قدرت و حفظ و گسترش آن است. و البته طبیعت کار سیاسی همین است!
ولی آنگاه که رسانه یا مخالف بخواهد او را نقد کند و خطاهایش را برشمرد؛ قدیس میشود، و اظهار مخالفت یا نقد او، توهین به شمار میآید! و البته توهین به قدیسان، جرم است!
انقلابیِ دیپلمات
خاصیت انقلاب و فرد انقلابی، برچیدن سامان و سامانه کنونی و درانداختن جهانی نو است، فرد انقلابی پیمانها، معادلات و سازمان حاکم را نپذیرفته و در پی ویران ساختن آن است. ولی دیپلمات در میان میدان معاهدات بینالمللی و روابط قدرتهای جهانی ایستاده و میخواهد با گفتگو بیشترین سود را به کشور متبوع خود برگیرد و کمترین زیان را بپذیرد. پس "انقلابی" نمیتواند "دیپلمات" باشد.
آمیختن این دو نقش، مغالطه است! اگر کسی انقلابی است، پس معنا ندارد در مجامع بینالمللی که قبولش ندارد، برود؛ و به پیمانهایی که نپذیرفته، استناد کند!
و اگر دیپلمات است، باید به نظام پذیرفته شده جهانی تعهد داشته باشد و در آن چارچوب پیش برود!
حکم شرعی و قانون رسمی
احکام شرعی به خداوند نسبت میبرند؛ پس مقدس هستند، و منکر آنها، منکر دین خواهد بود. ولی دین و احکام دینی، به رضایت و اختیار پذیرفته میشود!
قوانین رسمی هر سرزمینی، لازم الاجراست؛ و شهروندان و اتباع دیگر کشورها باید آن قانون را اجرا کنند، حتی اگر برایشان ناخوشایند باشد! ولی قوانین کشور، مقدس نیستند، و رسانهها و پژوهشگران میتوانند آن را نقد و رد کنند!
پس این مغالطه است که به هنگام اجبار بر چیزی بگویند: قانون مملکت است و همه باید آن را اجرا کنند! و به هنگام نقد آن بگویند: حکم خداست، مقدس است، و غیرقابل نقد!
حق و وظیفه؛ اختیار و مسئولیت
حق و وظیفه باید برابری کند؛ هر اختیاری، مسئولیتی به دنبال دارد. پس اگر کسی چون سخن از حقوق و اختیارات است، چهارزانو بر صدر بنشیند، و به زمان وظایف و مسئولیتها، ناپیدا و غایب از نظر شود، او نیز شترمرغگونه رفتار کرده است!
و چه بسیار سیاسیکارها، وکیلان و لایحهنویسان که میان 🐫 و 🐔 بازی میکنند...
آنچه را که به شترمرغ نسبت دادیم، در منطق، مغالطه
خلط حیثیات
مینامند.
و در عرصه اندیشه جهان غرب آن را
special pleading
گویند....
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏101👍35❤22🔥2
کار کثیف
در میانه وحشیگریها و نسلکشیهای رژیم اسراییل بود که فردریش مرتس، صدر اعظم آلمان، در قدردانی از اسراییل گفت: آنها "کار کثیف" را از طرف همه ما [اروپاییها] انجام دادند!
آری، این یک روش است؛ برای آنکه آستین شما خونی نشود، دستتان آلوده نشود، اسم شما به میان نیاید، باز بتوانید خیلی شیک و مجلسی بنشینید و از حقوق بشر حرف بزنید، کار کثیفتان را بدهید یکی دیگر انجام بدهد! البته باید از او قدردانی هم بکنید!
یک عده وحشی میریزند و دو دستفروش را بیامان میزنند! آن فرم سبز پوشیده و گاز فلفل به دست هم با آنها همکاری میکند!
بنگرید....
آن دو جوان بختبرگشته چه کردهاند؟ جاسوس هستند؟ علیه امنیت ملی اقدام کردهاند؟ سعی در براندازی نظام داشتند؟ نه! دستفروشی کنار جاده!!
شهرداری و شورای شهر چه میگوید؟!
اولش که طلبکار است، دست پیش را میگیرد که درگیری دوطرفی بوده است و فیلم تقطیع شده! و حالا باید هر دو طرف به دادگاه معرفی شوند!
پنج مامور لباس شخصی با یک مامور فرم سبز پوشیده، شش نفر به دو نفر! آن دو نفر که زیر دست و پا افتادهاند، لگد به پهلو و سیلی به گوششان میزنند! کجای این درگیری دوطرفه بوده است!
فیلم تقطیع شده؟! شما فیلم کاملش را بیاور و به همه مردم نشان بده که آن پنج لباس شخصی شرافتمند! کی و کجا ضربهای خوردهاند!
نه! آنها که مامور شهرداری نبودهاند!! شهرداری هیچ مسئولیتی در برابر کار آنها ندارد! آنها پیمانکار هستند!
اری، شهرداری کار کثیف را خودش انجام نمیدهد، بلکه آن را میسپارد به لباسشخصیها انجام بدهند!
دریغ از یک استعفا!
دریغ از یک عذرخواهی!
دریغ از انکه آن مامور فرم پوشیده که در جهت انجام وظیفهاش! با آن وحشیها همکاری میکند، به جامعه معرفی شود، محاکمه شود، رسوا شود!
دریغ از یک جو مردمداری!
کافی بود یکی از این لگدها به کبد و قلب و کلیه این جوان صدمه وارد کند، کافی بود سر یکیشان به آسفالت بخورد و ضربه مغزی شود، و دوباره خیابانها شلوغ شود! آن گاه بود که هزار داستان برای همین دو جوان سیهروز درست میکردند که یک کلمه نگویند: لباسشخصیها وحشیگری میکنند!
یک بار نگویند: مردم ایران مظلوم اند!
یکبار نگویند: ما خطا میکنیم!
میدانداری لباسشخصیها، آزادی مطلق آنها، اینکه هر کاری دوست داشته باشند میکنند، بدون هیچ بازخواست یا پیگری، این یعنی:
براندازی نظام...
بزرگترین براندازان نظام،
لباسشخصیها هستند
که با عملکردشان ثابت میکنند
هیچ نظام و حاکمیتی باقی نمانده که در برابر اقدامات غیر انسانی آنها بایستد!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
در میانه وحشیگریها و نسلکشیهای رژیم اسراییل بود که فردریش مرتس، صدر اعظم آلمان، در قدردانی از اسراییل گفت: آنها "کار کثیف" را از طرف همه ما [اروپاییها] انجام دادند!
آری، این یک روش است؛ برای آنکه آستین شما خونی نشود، دستتان آلوده نشود، اسم شما به میان نیاید، باز بتوانید خیلی شیک و مجلسی بنشینید و از حقوق بشر حرف بزنید، کار کثیفتان را بدهید یکی دیگر انجام بدهد! البته باید از او قدردانی هم بکنید!
یک عده وحشی میریزند و دو دستفروش را بیامان میزنند! آن فرم سبز پوشیده و گاز فلفل به دست هم با آنها همکاری میکند!
بنگرید....
آن دو جوان بختبرگشته چه کردهاند؟ جاسوس هستند؟ علیه امنیت ملی اقدام کردهاند؟ سعی در براندازی نظام داشتند؟ نه! دستفروشی کنار جاده!!
شهرداری و شورای شهر چه میگوید؟!
اولش که طلبکار است، دست پیش را میگیرد که درگیری دوطرفی بوده است و فیلم تقطیع شده! و حالا باید هر دو طرف به دادگاه معرفی شوند!
پنج مامور لباس شخصی با یک مامور فرم سبز پوشیده، شش نفر به دو نفر! آن دو نفر که زیر دست و پا افتادهاند، لگد به پهلو و سیلی به گوششان میزنند! کجای این درگیری دوطرفه بوده است!
فیلم تقطیع شده؟! شما فیلم کاملش را بیاور و به همه مردم نشان بده که آن پنج لباس شخصی شرافتمند! کی و کجا ضربهای خوردهاند!
نه! آنها که مامور شهرداری نبودهاند!! شهرداری هیچ مسئولیتی در برابر کار آنها ندارد! آنها پیمانکار هستند!
اری، شهرداری کار کثیف را خودش انجام نمیدهد، بلکه آن را میسپارد به لباسشخصیها انجام بدهند!
دریغ از یک استعفا!
دریغ از یک عذرخواهی!
دریغ از انکه آن مامور فرم پوشیده که در جهت انجام وظیفهاش! با آن وحشیها همکاری میکند، به جامعه معرفی شود، محاکمه شود، رسوا شود!
دریغ از یک جو مردمداری!
کافی بود یکی از این لگدها به کبد و قلب و کلیه این جوان صدمه وارد کند، کافی بود سر یکیشان به آسفالت بخورد و ضربه مغزی شود، و دوباره خیابانها شلوغ شود! آن گاه بود که هزار داستان برای همین دو جوان سیهروز درست میکردند که یک کلمه نگویند: لباسشخصیها وحشیگری میکنند!
یک بار نگویند: مردم ایران مظلوم اند!
یکبار نگویند: ما خطا میکنیم!
میدانداری لباسشخصیها، آزادی مطلق آنها، اینکه هر کاری دوست داشته باشند میکنند، بدون هیچ بازخواست یا پیگری، این یعنی:
براندازی نظام...
بزرگترین براندازان نظام،
لباسشخصیها هستند
که با عملکردشان ثابت میکنند
هیچ نظام و حاکمیتی باقی نمانده که در برابر اقدامات غیر انسانی آنها بایستد!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍125😢42❤21😡4👎1