Telegram Web Link
هیچ‌یک از بندگانم به من تقرب نجوید با عملی که نزد من محبوب‌تر باشد از آنچه بر او واجب کرده‌ام؛ و به‌درستی که به‌وسیله نافله (مستحبات) به من تقرب می‌جوید تا آنجا که من دوستش می‌دارم و چون دوستش دارم، آنگاه گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشمش می‌شوم که با آن می‌بیند و زبانش می‌گردم که با آن سخن می‌گوید و دستش می‌شوم که به آن می‌گیرد. اگر بخوانَدَم، اجابتش می‌کنم و اگر خواهشی از من کند، به او می‌دهم.

حدیث قرب نوافل


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
... وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَايَعْقِلُون ﴿۱۰۰﴾

و پلیدی را خدا برای مردم بی‌خرد که عقل را کار نبندند مقرر می‌دارد.

قرآن
یونس


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
وظیفه‌ی قرون‌وسطا در تاریخ هنر این بود که کثرت سابق اشیای مجزا (در عین پیوندهای عمیق میان آن‌ها) را برچیند و وحدتی حقیقی را جایگزین آن کند. تنها دلیل تحقق این وحدت جدید -هرچند به ظاهر تناقض‌آمیز به نظر می‌رسد- در هم شکستن وحدت پیشین بود یعنی یکپارچه کردن و خوداتکایی بخشیدن به اشیایی که پیشتر با پیوندهایی جسمی و حرکتی و همچنین فضایی و پرسپکتیوی، به یکدیگر متصل بودند.

اروین پانوفسکی
پرسپکتیو به‌منزله‌ی صورت سمبلیک


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
و مهم‌تر اینکه اینک سطح زمین اجازه می‌دهد نه‌فقط اندازه‌اش را بلکه همچنین فاصله‌ی اجسام مجزای چیده‌شده بر آن را تخمین بزنیم. طرح شطرنجی کاشی‌های کف اکنون زیر پای فیگورها امتداد می‌یابد و درنتیجه معیاری برای ابعاد فضایی می‌شود؛ یعنی هم اندازه‌ی اشیای مجزا و هم فواصل بین آن‌ها را مشخص می‌کند. بدین‌ترتیب، با شمارش تعداد کاشی‌های کف عملاً می‌توانیم اجسام و فواصل آن‌ها را با اعداد بیان کنیم.

گزاف نیست اگر بگوییم که چنین استفاده‌ای از طرح شطرنجی معرف نخستین نمونه‌ی یک دستگاه مختصات است: این پدیده «فضای نظام‌مند» مدرن را مدت‌ها پیش از آن که توسط اندیشه‌ی انتزاعی ریاضی صورت‌بندی شود، در قلمرو انضمامی و هنری به تصویر می‌کشد و درحقیقت هندسه‌ی تصویری (projective geometry) قرن ۱۷ احتمالاً از دل کندوکاوهای پرسپکتیوی زاده شد: این هم در تحلیل نهایی، مانند بسیاری از شاخه‌های «علم» مدرن محصول کارگاه‌های هنری است.

اروین پانوفسکی
پرسپکتیو به‌منزله‌ی صورت سمبلیک

[Annunciation: نقاشی]


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
باید اِستاد و فرود آمد
بر آستانِ دری که کوبه ندارد،
چرا که اگر به‌گاه آمده‌باشی دربان به انتظارِ توست و
اگر بی‌گاه
به درکوفتن‌ات پاسخی نمی‌آید.

کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشی.
آیینه‌یی نیک‌پرداخته توانی بود
آنجا
تا آراستگی را
پیش از درآمدن
در خود نظری کنی
هرچند که غلغله‌ی آن سوی در زاده‌ی توهمِ توست نه انبوهی‌ِ مهمانان،
که آنجا
تو را
کسی به انتظار نیست.
که آنجا
جنبش شاید،
اما جُنبنده‌یی در کار نیست:
نه ارواح و نه اشباح و نه قدیسانِ کافورینه به کف
نه عفریتانِ آتشین‌گاوسر
نه شیطانِ بُهتان‌خورده با کلاهِ بوقیِ منگوله‌دارش
نه ملغمه‌ی بی‌قانونِ مطلق‌های مُتنافی.
تنها تو
آنجا موجودیتِ مطلقی،
موجودیتِ محض،
چرا که در غیابِ خود ادامه می‌یابی و غیابت
حضورِ قاطعِ اعجاز است.
گذارت از آستانه‌ی ناگزیر
فروچکیدن قطره‌‌ی قطرانی‌ست در نامتناهی‌ ظلمات:
«دریغا
ای‌کاش ای‌کاش
قضاوتی قضاوتی قضاوتی
درکار درکار درکار
می‌بود!»
شاید اگرت توانِ شنفتن بود
پژواکِ آوازِ فروچکیدنِ خود را در تالارِ خاموشِ کهکشان‌های بی‌خورشید
چون هُرَّستِ آوارِ دریغ
می‌شنیدی:
«کاشکی کاشکی
داوری داوری داوری
درکار درکار درکار درکار…»
اما داوری آن سوی در نشسته است، بی‌ردای شومِ قاضیان.
ذاتش درایت و انصاف
هیأتش زمان.
و خاطره‌ات تا جاودانِ جاویدان در تکرارِ ادوار داوری خواهد شد.

بدرود!
بدرود! (چنین گوید بامدادِ شاعر:)
رقصان می‌گذرم از آستانه‌ی اجبار
شادمانه و شاکر.

از بیرون به درون آمدم:
از منظر
به نظّاره به ناظر.
نه به هیأتِ گیاهی نه به هیأتِ پروانه‌یی نه به هیأتِ سنگی نه به هیأتِ برکه‌یی،
من به هیأتِ «ما» زاده شدم
به هیأتِ پُرشکوهِ انسان
تا در بهارِ گیاه به تماشای رنگین‌کمانِ پروانه بنشینم
غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم
تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش معنا دهم
که کارستانی از این‌دست
از توانِ درخت و پرنده و صخره و آبشار
بیرون است.

انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود:
توانِ دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توانِ اندُهگین و شادمان‌شدن
توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی
توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهاییِ عریان.

انسان
دشواری وظیفه است.

احمد شاملو
در آستانه


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
[کوزانوس] همه‌چیز را الوهی می‌کند، همه‌چیز را از بین می‌برد، فرض می‌کند که فنا و نابودیْ خدایی‌شدن است و معتقد است که زایشِ (generate) پسر و خلقت (creature) مخلوقات یکی‌ست.

منازعه‌ی جان ونک با نیکلاس کوزانوس


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
توصيف وِنک از مسیح‌شناسی کوزایی، همانطور که در باب دیگر آموزه‌ها دیدیم، چنانکه می‌توان انتظار داشت نادرست نیست. او در فقره‌ای که کوزایی را از این بابت سرزنش می‌کند که فنا و نابودی را به مرتبه‌ی خدایی رسانده است، او را متهم می‌سازد که او زایش (generation) پسر خدا را با خلقت (creation) مخلوقات یکی می‌گیرد.

این اتهام ناروا نیست، چون درحالی‌که به‌زعم کوزایی زایش پسر خدا رخدادی مقید به عمل خلقت نیست، تجسد او منوط به چنان عملی است، تجسدی که به‌تنهایی تعارض خلقت را از میان می‌برد و بدین‌ترتیب لزوماً در آن مندرج است.

تجسد نه تنها خلقت را کامل می‌کند بلکه اصلاً تنها واقعیت تجسد، که تعینی ابدی دارد، خلقت را ممکن می‌سازد. این مربوط است به اتهام دیگر ونک به کوزایی اینکه او طبیعت انسان را در مسیح عمومیت می‌بخشد (universalisatione humanitatis Christi) و لاجرم از انضمامیت تاریخی این شخصیت دست می‌شوید (tollit singularitatem humanitatis Christi). اما در این صورت خدمت نجات‌بخش مسیح به خود طبیعت انسان منتسب می‌شود.

هانس بلومنبرگ
مشروعیت عصر مدرن


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
مونیسمِ سیستماتیکِ اسپینوزا طرحِ پویای برونو از اینهمانیِ خلقت (creation) و زایش (generation) را به جهانی از مدهای محضِ یک جوهر تقلیل داد. با این کار می‌توان گفت، ناآرامیِ بزرگِ کیهانی که اینک می‌توان آن را به‌عنوان تاریخِ خود-تحقق‌بخشیِ روح فهمید، به اجبار متوقف نمود.

هانس بلومنبرگ
پیدایش جهان کپرنیکی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
📣 درباره‌ی جهان کپرنیکی

• با همراهی وحید احمدی
دانشجوی دکتری فلسفه، دانشگاه تهران
• براساس کتاب ارنست کاسیرر
Das Erkenntnisproblem in der Philosophie und Wissenschaft der neueren Zeit

• تدارک نظام کپرنیکی: کوزانوس و داوینچی
• نکاتی درباره‌ی شخصیت علمی کپرنیک
• رد نظام کپرنیکی: کامپانلا
• نسبت نظام کپرنیکی با متافیزیک
• نسبت فاهمه و حس در نظام کپرنیکی
• حقیقت نظام کپرنیکی
• کپرنیک؛ رابطه با ارسطو، پاسکال و بیکن
• مشاهده‌گر آسمان و استعاره‌ی جهان کپرنیکی

چهارشنبه‌ها، ساعت ۱۳:۳۰
🌱 از ۲۹ فرودین به مدت شش هفته
🚩 دانشگاه صنعتی شریف، دانشکده فیزیک، طبقه‌ی چهارم تالار پرتویی

⁉️ شرکت در این دوره رایگان نیست!
توضیحات بیشتر در جلسه‌ی اول.


جهت ثبت‌نام در این دوره به آیدی روابط عمومی ژرفا @SalamZharfa پیام دهید.

#درباره_جهان_کپرنیکی


🆔 @zharfa90
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
📣 درباره‌ی جهان کپرنیکی • با همراهی وحید احمدی دانشجوی دکتری فلسفه، دانشگاه تهران • براساس کتاب ارنست کاسیرر Das Erkenntnisproblem in der Philosophie und Wissenschaft der neueren Zeit • تدارک نظام کپرنیکی: کوزانوس و داوینچی • نکاتی درباره‌ی شخصیت علمی…
‼️یادآوری

🔹 جلسه اول را برای آشنایی با دوره، به صورت رایگان می‌توانید شرکت کنید.

🔸برای ثبت نام و هماهنگی ورود به دانشگاه شریف برای شرکت در این دوره تا آخر امشب (سه‌شنبه) به آیدی @SalamZharfa پیام دهید.

🆔@Zharfa90
💫 جلسه‌ی اول «درباره‌ی جهان کپرنیکی»
۲۹ فروردین ۱۴۰۳

#درباره_جهان_کپرنیکی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
#کپرنیک مردی نافذ، پالوده، خوش‌مشرب و دارای نبوغی بالغ بود، تالی هیچ‌یک از ستاره‌شناسان که پیش از او آمدند نبود، جز از این حیث که زمان زندگی او پس از آنان بود. داوری او درباره مسائل فلسفه‌ی طبیعی بسی برتر از داوری‌های بطلمیوس، هیپارخوس، ائودوکسوس و همه‌ی آنانی بود که پا جای پای اینان نهادند. او بسیار پیش رفت چرا که خود را از شماری از پیش‌فرض‌های خطا آزاد کرد، اگر نگوییم از کوری و اشتباه، که مشخصه‌ی فلسفه‌ی پذیرفته‌شده توسط همگان است.

با این حال او این فلسفه‌ی همگانی را به‌قدر کافی پشت سر ننهاد. از آن‌جایی که او شاگرد #ریاضیات بود تا اینکه شاگرد طبیعت باشد، قادر نبود آن چنان ژرف شود که مجال یابد اصول بیهوده و نامتناسبی که این پیشفرض‌ها برآمده از آن‌ها بودند را از ریشه برکند. تنها اگر چنین می‌کرد می توانست به‌طور کامل تعارضی که در این پیش‌فرض‌ها بود را وازند، و خود و دیگران را از بسیاری از تأمالت بیهوده برهاند و توجه ما را به اموری متوجه کند که ثابت و مطمئن‌اند.

جوردانو برونو
شام چهارشنبه خاکستر

#درباره_جهان_کپرنیکی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
چگونه می‌توان فقدان جایگاه محوری ما در جهان را با این تصور سازگار ساخت که خدا جهان را برای ما آفریده است زیرا جز از طریق جایگاه انسان در جهان از چه راه می‌توان ممتاز بودن و برخورداری بیشتر انسان از مواهب آفرینش را بازشناخت؟

در پاسخ به این پرسش کوپرنیک دنباله‌روِ پاسخ‌های اومانیست‌های دوران رنسانس است. افرادی نظیر فرانچسکو پترارکا، جیانتسو مانتی یا پیکو دولا میراندولا همگی بر این تلقی سنتی تأکید می‌ورزیدند که خدا عالم را برای رفاهِ انسان آفریده است. انسان کانون عالم است. اما از دیدگاه همه‌ی آنان این کانون دیگر به لحاظ موقعیت‌شناسی تعریف نمی‌شود. کانون مابعدالطبیعی، جایگزین کانون کیهان‌شناختی عالم می‌شود.

بلومنبرگ در این خصوص، از «آرمانی ساختن کانون عالم» سخن می‌گوید. کانونِ حقیقی عالم دیگر ضرورتاً بر کانونِ کیهان‌شناختی منطبق نیست، زیرا اینک کانون عالم «هر آن‌جایی است که انسان هست». حتی اگر محل اقامت انسان در دورافتاده‌ترین گوشه از کائنات می‌بود، باز هم کانون کائنات همان‌جا می‌بود، زیرا در نظام ذومراتبِ طبیعت، ساکنانی از زمین که برخوردار از نفس ناطقه هستند، همچون قبل برتر از تمامی جان‌داران هستند و ازاین‌رو، می‌توانند به‌حق، کانون عالم خوانده شوند.

فرانتس یوزف وتس
درآمدی بر اندیشه‌ی هانس بلومنبرگ


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
چگونه می‌توان فقدان جایگاه محوری ما در جهان را با این تصور سازگار ساخت که خدا جهان را برای ما آفریده است زیرا جز از طریق جایگاه انسان در جهان از چه راه می‌توان ممتاز بودن و برخورداری بیشتر انسان از مواهب آفرینش را بازشناخت؟ در پاسخ به این پرسش کوپرنیک دنباله‌روِ…
ظاهراً در اومانیسم دوره ی رنسانس پی‌بردن به رتبه‌ی مابعدالطبیعی یک موجود از طریق جایگاه وی در کل عالم بی‌معنا شده بود: «دیگر فرقی نمی‌کند که محل اسکان انسان به لحاظ کیهان‌شناختی و موقعیت‌شناختی در کجای عالم است.»

به زعم بلومنبرگ، آنچه موجب می‌شود انسان که در حاشیه‌ی کیهان به سر می‌برد، به مرتبه‌ی کانون مابعدالطبیعی جهان شرفیاب شود، صرفاً تقدم مابعدالطبیعی او بر تمامی موجودات زنده و اشیا نیست، بلکه فراتر از آن، قابلیت اوست برای آنکه بتواند کل عالم را در اندیشه درنوردد و نظم و بزرگی آن را بسنجد. به این ترتیب، جایگاه انسان در سلسله‌مراتب طبیعت و توانایی‌اش برای شناخت نظم اشیا به وی اطمینان از مرتبتی خاص و محوری می‌بخشد که مستقل از جایگاه او در کیهان است.

فرانتس یوزف وتس
درآمدی بر اندیشه‌ی هانس بلومنبرگ


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
علم ساخته‌ی انسان است. این حقیقتی بدیهی است که غالبا فراموش می‌شود و تذکر آن در اینجا به امید کاستن فاصله‌ی میان دو فرهنگ، میان علم و هنر، است.

ورنر هایزنبرگ
جز و کل


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
علم ساخته‌ی انسان است. این حقیقتی بدیهی است که غالبا فراموش می‌شود و تذکر آن در اینجا به امید کاستن فاصله‌ی میان دو فرهنگ، میان علم و هنر، است. ورنر هایزنبرگ جز و کل حلقه‌ی مطالعاتی تمنا 🌐 @TamanaCircle
ظاهراً بهار سال ۱۹۲۰ بود. پایان گرفتن جنگ جهانی اول جوانان آلمانی را سخت به جنب وجوش آورده بود. زمام قدرت از کف نسل قدیم که آرزوهایش بر باد رفته بود بیرون آمده بود و جوان‌ترها گرد هم می‌آمدند تا راه‌های جدیدی بگشایند، یا دست‌کم ستاره‌ی جدیدی پیدا کنند تا به یاری آن راه خود را در تیرگی همه جاگیر بیابند. در چنین اوضاع و احوالی بود که در يك صبح روشن بهاری با ده بیست نفر، که اغلب از من کم‌سن‌وسال‌تر بودند، پرسه‌زنان به راه افتادیم، و اگر درست یادم باشد از تپه‌های مشرف بر ساحل غربی دریاچه‌ی اشتارن‌برگ سردرآوردیم.

گاه‌گاه از شکاف پرده‌ی زمردفام انبوه درختان آلش چشم ما به دریاچه‌ی زیر پایمان و به کوه‌های دوردست می‌افتاد. در اینجا بود که من درباره‌ی جهان اتم‌ها که از آن پس در سراسر زندگی من نقش مهمی داشت برای نخستین‌بار گفتگویی داشتم. برای اینکه معلوم شود که چرا گروهی جوان دوستدار طبیعت و مسحور چشم‌انداز پرشکوه بهاری باید از میان همه‌ی مباحث به چنین بحثی بپردازند، شاید لازم باشد اشاره کنم که آشوب‌های آن زمان پیله‌ای را که در روزگار آرامش نوجوانان را در مدرسه و خانه درون خود حفظ می‌کند ازهم‌دریده بود و ما به يك نوع احساس آزادی دست یافته بودیم و از اظهارنظر درباره‌ی چنین مطالبی که هيچ‌يك از ما اطلاعات اساسی لازم درباره آن را نداشت، باکی نداشتیم.

ورنر هایزنبرگ
جز و کل


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🪐 تفاوتِ حرکت اجسام سماوی در نظامِ اودکسوس و نیکلاس کپرنیک


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُون﴿۲۵﴾

خدا گفت: در این #زمین زندگانی کنید و در آن بمیرید و هم از آن باز برانگیخته گردید.

قرآن
اعراف


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
شوکران جهل
شمارۀ سوم و چهارم نقدنامه علوم انسانی منتشر شد!

🔰برای تهیه این شماره، می‌توانید با پرکردن این فرم، سفارش خود را ثبت و با پست رایگان دریافت نمایید.


🚩 @naqdnameh_ir
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
شوکران جهل شمارۀ سوم و چهارم نقدنامه علوم انسانی منتشر شد! 🔰برای تهیه این شماره، می‌توانید با پرکردن این فرم، سفارش خود را ثبت و با پست رایگان دریافت نمایید. 🚩 @naqdnameh_ir 🌐 @TamanaCircle
📝 در روزگاری که فعالیتِ علمی و فلسفی می‌تواند بی‌تفاوت به وضعِ انسان درجریان باشد، دورخیز برای ایستادن در چشم‌اندازی که سده‌های متمادی از عمر انسان را دربربگیرد، شاید بیهوده جلوه کند. بی‌تفاوتی انسان را ضعیف می‌کند و به‌ناچار از پای می‌نشاند و امتدادِ نگاهش را از او می‌ستاند، چنانکه انسان دیگر نه دانشمند می‌تواند باشند و نه فیلسوف. بی‌رمقیِ انسان همانا کوچک شدن جهانی‌ست که بدان تن می‌دهد. بی‌سبب نیست که انسان‌های بزرگ را انسان‌های «جهان‌تاریخی» نامیده‌اند. البته پرواضح است که مقصود ما مطالعاتِ تاریخی نیست، چراکه در زمانه‌ی ما تاریخ نیز به‌تبع انسان از رمق افتاده است و در پیشگاه آن حساب پس‌دادنی درکار نیست.

توجه به نیکُلاس کوزانوس، این شخصیتِ انتقالی در گذار از سده‌های میانه به عصر جدید، می‌تواند گشودنِ امکان تازه‌ای برای اندیشه‌ی ما باشد. تجربه‌ی کوزانوس علاوه بر اینکه بیانگر سهم تاثیر به‌سزای او در شکل‌گیری عصرجدید است، اما سویه‌ی مهم‌تر دیگری نیز دارد. کوزانوس، همان‌طورکه خودش نیز از مکاشفه‌اش سخن به‌میان می‌آورد، متاثر از جان تازه‌ای است که در اواخر قرون‌وسطی شروع به بالیدن کرده و با سقوط قسطنطیه به اوج خود رسیده است. نزد کوزانوس، انسانِ جدیدی سربرمی‌آورد که جهانِ نامتناهی را وطن خویش می‌پندارد، حتی اگر استقبال از نامتناهی به‌قیمتِ پاپس‌کشیدن حقیقت و سرکشیدنِ جهل برای او باشد.

3️⃣🔸4️⃣ شمارۀ سوم و چهارم نقدنامه علوم انسانی با دبیری علمی علیرضا شفاه و امیرحسین صنایعی و به همت گروه مطالعاتِ علم و فناوری شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی تولید شده است. در این شماره علاوه بر برگردانِ دو قطعه از آثار کوزانوس به زبان فارسی، دربارۀ نقش این فیلسوف در تاریخ اندیشه با آقای دکتر سید محمدرضا بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران و نیز آقای دکتر یوهانس هُف استاد فلسفه دانشگاه اینسبروک گفت‌وگویی انجام داده‌ایم. همچنین برای نیل به آنچه که پیش‌تر گفته شد، در دو فصل ِعلم و الهیات کوشیده‌ایم تا عکس‌العمل و مشارکت کوزانوس در آغاز تکوین عصر جدید را در عرصه‌های گوناگون بیان کنیم. در فصل نخست به موضوعاتی همچون مثلثِ انسان، جهان و خدا در اندیشۀ کوزانوس، اندازه‌گیری و ریاضیات نزد کوزانوس و نیز نسبت او و لایب‌نتیس پرداخته‌ایم. سپس در فصل بعد، به‌سراغ مقاله‌ای از گادامر تحت عنوان «کوزانوس و امر حاضر» رفته‌ایم، همچنین برای درک تحول اندیشه‌ی ریاضیاتیِ کوزانوس در بسترِ الهیاتِ مسیحی دو مقاله وجود دارد. در پایان این نشریه، قطعه‌ای از «مانیفستِ اومانیسم» پیکو دلامراندولا و قطعه‌ای از رساله «گفت‌وگویی عامیانه برای شناخت روح شاعری» اثر جیوردانو برونو را به‌عنوان متون همنوا انتخاب کرده‌ایم تا مسیرِ پرسش را پس از کوزانوس نیز پیگیری کنیم.


🚩 @naqdnameh_ir
🌐 @TamanaCircle
2025/10/01 15:50:01
Back to Top
HTML Embed Code: