Forwarded from No+
🔴یک نئوفاشیست و نژادپرست دیگر که محدثی تاییدش میکند
🟨رحیم محمدی که نمیدانم کیست ولی گویا از خیل جامعهشناسان فاشیست ایرانی است (مشخص نیست چرا جامعهشناسی ایران این اندازه فاشیست تولید میکند)
متنی دو پله فاشیستی تر را بواسطه محدثی منتشر کرده است. محدثی لبخند رضایت دارد که بالاخره کسی را پیدا کرد تاییدش کند. خوب برادر فاشیست، فاشیست را پیدا میکند، برابریخواه، برابریخواه را.
در همه جای دنیا ما جامعه شناس راست افراطی، سیاستشناس راست افراطی، روزنامهنگار راست افراطی داریم که افکار و بیسوادیشان را ذیل پژوهش و بیطرفی میفروشند اما همواره آنتیفاشیستهایی هم هستند که دست اینها را رو میکنند و این مبارزه ادامه دارد.
@GoftandNO
#افغانستانیستیزی
🟨رحیم محمدی که نمیدانم کیست ولی گویا از خیل جامعهشناسان فاشیست ایرانی است (مشخص نیست چرا جامعهشناسی ایران این اندازه فاشیست تولید میکند)
متنی دو پله فاشیستی تر را بواسطه محدثی منتشر کرده است. محدثی لبخند رضایت دارد که بالاخره کسی را پیدا کرد تاییدش کند. خوب برادر فاشیست، فاشیست را پیدا میکند، برابریخواه، برابریخواه را.
در همه جای دنیا ما جامعه شناس راست افراطی، سیاستشناس راست افراطی، روزنامهنگار راست افراطی داریم که افکار و بیسوادیشان را ذیل پژوهش و بیطرفی میفروشند اما همواره آنتیفاشیستهایی هم هستند که دست اینها را رو میکنند و این مبارزه ادامه دارد.
@GoftandNO
#افغانستانیستیزی
Forwarded from No+
🔴اینها که میبینید بخش عملیاتی نظریات فاشیستی محدثی و محمدی و خیل کثیر دیگری است که ایرانیان افغانستانیتبار و افغانستانیها را «جمعیت طالبان آفرین» برچسب زدند.
قانون ضد نژادپرستی در مملکت این ایرانیان با فرهنگ بالا و آریایی وجود ندارد وگرنه باید به دادگاه میرفتند.
@GoftandNO
#افغانستانیستیزی
قانون ضد نژادپرستی در مملکت این ایرانیان با فرهنگ بالا و آریایی وجود ندارد وگرنه باید به دادگاه میرفتند.
@GoftandNO
#افغانستانیستیزی
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
📌اطلاعیه:
همراهان گرامی آکادمی، با سپاس از صبر و شکیبایی شما...
اولین جلسهی دورهی آشنایی با تاریخ مغول سهشنبه هفتهی جاری (۱۷ تیرماه) برگزار خواهد شد.
ظرفیت باقیمانده حضوری: ۲ نفر
ظرفیت باقیمانده آنلاین: ۲۰ نفر
همچنین عزیزانی که به هر دلیل امکان استفادهی آنلاین یا حضوری از کلاس را ندارند، میتوانند دسترسی آفلاین (ضبط شده) به محتوای کلاس داشته باشند.
توضیحات ثبت نام: کلیک کنید
توضیحات محتوای دوره: کلیک کنید
ارسال پیام به واحد آموزش و ثبت نام : @toakademi
آکادمی را دنبال کنید
.
همراهان گرامی آکادمی، با سپاس از صبر و شکیبایی شما...
اولین جلسهی دورهی آشنایی با تاریخ مغول سهشنبه هفتهی جاری (۱۷ تیرماه) برگزار خواهد شد.
ظرفیت باقیمانده حضوری: ۲ نفر
ظرفیت باقیمانده آنلاین: ۲۰ نفر
همچنین عزیزانی که به هر دلیل امکان استفادهی آنلاین یا حضوری از کلاس را ندارند، میتوانند دسترسی آفلاین (ضبط شده) به محتوای کلاس داشته باشند.
توضیحات ثبت نام: کلیک کنید
توضیحات محتوای دوره: کلیک کنید
ارسال پیام به واحد آموزش و ثبت نام : @toakademi
آکادمی را دنبال کنید
.
♦️ریشهی انسانگراییی قلابیی مارکسیستی: "برابری همهی انسانها" ضد انسانی است
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ تیر ۱۴۰۴
پیش از این هم گفتم که مارکسیسم در نقاب نوعی انسانگراییی عام، افکاری بسیار ضد انسانی میپرورد. عملکرد ضد انسانیی مارکسیسم در حکومتهای مختلف اش در جهان، فقط مربوط به اجرای بد مارکسیسم توسط مارکسیستها نیست بلکه ریشههای بنیادی در خود ایدهئولوژیی مارکسیستی دارد.
یکی از این ایدههای خطرناک مارکسیستی ایدهی "برابری" است که برخی از آن "برابریی همهی انسانها" را نتیجه میگیرند و از آن به برابرسازیی آمرانهی انسانها میرسند و بزرگترین جنایات را بر اساس همین ایده در تاریخ معاصر انجام داده اند.
یک مارکسیست ایرانی بعد از کلی مطالب تقلیدی از غربیان (تقلید از غربیان از مهمترین ویژهگیهای مارکسیسم ایرانی است)، در نقد من نوشته است:
"در برابر محدثی بسیاری سکوت کردند چون چند نقد به ناسیونالیسم ایرانی منتشر کرد که نسبت به کارهایی که بسیاری از فعالان در سالهای گذشته کردند و گفتند هیچ نکته بدیعی نداشت. تکرار مکررات بود. با این حال باید به نکته توجه کرد که اگر کسی به ناسیونالیسم سرکوبگر ایرانی نقدی وارد میکند و در این نقد ضعیفترین قشر جامعه ایران یعنی افغانستانیها و ایرانیان افغانستانیتبار دیده نمیشوند در آن نقد باید به دیده تردید نگریست چرا که آن نقد در خدمت برابری همه انسانها نیست.»
https://www.tg-me.com/GoftandNO/4630
بر چه اساسی برابری مطلقا خوب و ارزشمند است؟ بر چه اساسی نابرابری نامطلوب است؟ کدام برابری و کدام نابرابری؟ برابری در چه چیزی؟ مگر یکجور برابری و نابرابری داریم؟
از خطرناکترین و ضد انسانیترین ایدهها همین ایدهی "برابریی همهی انسانها" است. ریشهی انسانگراییی قلابیی مارکسیسم و آرزواندیشی در مارکسیسم همینجا است و همین ایده است که به ضد انسانیترین اقدامات در حکومتهای مارکسیستی منتهی شده است.
🔸پسنوشت: هرگز موضوع بحث من ایرانیان افغانستانیتبار یا مهاجران افغانستانیی دهههای قبل نبوده است. موضوع بحث من در همهی مطالب ام، مهاجرپذیریی بیرویه و غیرقانونی و بیحساب و کتاب بوده است، اما این مارکسیست و برخی دیگر خود را به نفهمی زده اند.
#چپ
#اهریمن
#برابری
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همهی_انسانها
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ تیر ۱۴۰۴
پیش از این هم گفتم که مارکسیسم در نقاب نوعی انسانگراییی عام، افکاری بسیار ضد انسانی میپرورد. عملکرد ضد انسانیی مارکسیسم در حکومتهای مختلف اش در جهان، فقط مربوط به اجرای بد مارکسیسم توسط مارکسیستها نیست بلکه ریشههای بنیادی در خود ایدهئولوژیی مارکسیستی دارد.
یکی از این ایدههای خطرناک مارکسیستی ایدهی "برابری" است که برخی از آن "برابریی همهی انسانها" را نتیجه میگیرند و از آن به برابرسازیی آمرانهی انسانها میرسند و بزرگترین جنایات را بر اساس همین ایده در تاریخ معاصر انجام داده اند.
یک مارکسیست ایرانی بعد از کلی مطالب تقلیدی از غربیان (تقلید از غربیان از مهمترین ویژهگیهای مارکسیسم ایرانی است)، در نقد من نوشته است:
"در برابر محدثی بسیاری سکوت کردند چون چند نقد به ناسیونالیسم ایرانی منتشر کرد که نسبت به کارهایی که بسیاری از فعالان در سالهای گذشته کردند و گفتند هیچ نکته بدیعی نداشت. تکرار مکررات بود. با این حال باید به نکته توجه کرد که اگر کسی به ناسیونالیسم سرکوبگر ایرانی نقدی وارد میکند و در این نقد ضعیفترین قشر جامعه ایران یعنی افغانستانیها و ایرانیان افغانستانیتبار دیده نمیشوند در آن نقد باید به دیده تردید نگریست چرا که آن نقد در خدمت برابری همه انسانها نیست.»
https://www.tg-me.com/GoftandNO/4630
بر چه اساسی برابری مطلقا خوب و ارزشمند است؟ بر چه اساسی نابرابری نامطلوب است؟ کدام برابری و کدام نابرابری؟ برابری در چه چیزی؟ مگر یکجور برابری و نابرابری داریم؟
از خطرناکترین و ضد انسانیترین ایدهها همین ایدهی "برابریی همهی انسانها" است. ریشهی انسانگراییی قلابیی مارکسیسم و آرزواندیشی در مارکسیسم همینجا است و همین ایده است که به ضد انسانیترین اقدامات در حکومتهای مارکسیستی منتهی شده است.
🔸پسنوشت: هرگز موضوع بحث من ایرانیان افغانستانیتبار یا مهاجران افغانستانیی دهههای قبل نبوده است. موضوع بحث من در همهی مطالب ام، مهاجرپذیریی بیرویه و غیرقانونی و بیحساب و کتاب بوده است، اما این مارکسیست و برخی دیگر خود را به نفهمی زده اند.
#چپ
#اهریمن
#برابری
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همهی_انسانها
@NewHasanMohaddesi
♦️مغالطات رضا نساجی از رهگذر شخصیسازیی امور: تولید برچسب و اتهام
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ تیر ۱۴۰۴
آقای رضا نساجی نقدی متکی بر برچسب و اتهام بر من نوشتند تحت عنوان "نژادپرستی یواشکی" که چون مطلبی سطحی بود، بازنشر کردم اما پاسخ ندادم. ظاهرا پاسخ ندادن به معنای درستیی نقد او تلقی شده و مطلب "سخیف" دیگری نوشتند و در آن بر هشتگهای پای متون تمرکز کردند. گویا دستشان خالی است و چیز دیگری برای نقد نیافته اند!
او در متن نخست از تجربههای شخصی اش با افغانستانیهای مهاجر سخن گفته و آن را بهمنزلهی کار تجربی و تحقیقی تلقی کرده است! رضا نساجی علیه من در حال تولید برچسب است:
"نژادپرست یواشکی"
"جامعهشناس تلگرامی"
از اتهام اولی برای "سخیف" بودن اش گذشتم و میگذرم، اما ممکن است دومی را خود او باور کند. او ادعا کرده است که محدثی "به کار میدانی و دادهمحور توجهی ندارد." من هنوز نمیدانم خود او چه کار علمی و تجربی کرده است، اما از او میخواهم از میان همکاران، کس دیگری را نشان دهد و معرفی کند که بهقدر من کار تجربی کرده باشد.
در اینجا فقط به تعدادی از کارهای تجربی که سالها زیر نظر ام کار شده و مجوز انتشار گرفته اند، اشاره میکنم و از ذکر کارهایی که زیر نظر من کار شده اند، اما مجوز انتشار نگرفته اند یا کارهایی که به دست خود من بهصورت انفرادی انجام شده اند، خودداری میکنم:
۱. دین در ایران عصر پهلویی دوم، فاطمه فرامرزی، نشر علم
۲. جهان زندگی در جمکران، سکینه خاتون تشت زرین، نشر نقد فرهنگ
۳. دین و نوسازی در ایران و مالزی، نسیم نعمتیزاده، نشر نقد فرهنگ
۴. قشربندیی اجتماعی در بلوچستان ایران، داریوش مبارکی، نشر نوید صبح و اینک نشر نی
۵. نسبت دین و موسیقی در ایران معاصر، حسین سروی، نشر سحر
۶. زن، عشق، جنایت؛ محدثی و افسانه صادقی و ساغر عتابی، نشر سحر
بر روی هر کدام از این آثار دو نفره (یعنی من و دانشجویم) یا سه نفره، چند سال کار کرده ایم. خوشبختانه هر هفت نفر حی و حاضر هستند و میتوانند توضیح بدهند که من در این پژوهشها چه نقشی داشته ام.
او میگوید محدثی حکومت دینی را نقد نکرده است: "همچنین کسی که جسارت نقد حکومت دینی را ندارد و در مقابل، منتقدان جدی را هدف قرار میدهد". به نظر ام نساجی در بیخبری بهسر میبرد و بیخبریی او، دلیل نمیشود. فقط به برخی از کتابهایم در این باره اشاره میکنم و مقالات و سخنرانیها را رها میکنم:
۱. خدا و خیابان
۲. دین و شادی
۳. تخریب قلمرو دینی
۴. رد پای خدا (مجوز نگرفته و منتشر نشده)
او از نقد من به فقه اسلامی در بارهی کودک همسری نیز بیخبر مانده👇و بیخبریی خود را دلیل گرفته است!
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/8442
رضا نساجی نقد مرا به مسالهی مهاجرپذیری نیز درک نکرده و امور سطح کلان و سطح خرد را با هم آمیخته است. نقد من به مسالهی مهاجرپذیری، نقدی در سطح کلان و جامعهای (societal) بوده، اما او آن را به سطح خرد و بیناشخصی (interpersonal) تقلیل داده و از زیستن با افغانستانیها و برنامهی اجتماعیی خیرخواهانهی خود و دوستان اش برای افغانستانیها سخن گفته است!
اگر کار "منتقد جدی" تولید برچسب و اتهام است، وای به حال نقد در ایران!
🔻پسنوشت: این هم دو مناظرهی اخیر در نقد حکومت دینی از میان دهها نقد دیگر با موضوع حکمرانیی بد:
https://www.youtube.com/watch?v=Os6T6k4Wwnw
https://www.youtube.com/live/pzsmqnQCBrI?si=zxotOXute4Zj7iTn
🔻مطالب رضا نساجی در نقد محدثی راجع به مهاجرپذیری و مهاجران افغانستانی:
https://www.tg-me.com/RezaNassaji/3704
https://www.tg-me.com/RezaNassaji/3704
#رضا_نساجی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ تیر ۱۴۰۴
آقای رضا نساجی نقدی متکی بر برچسب و اتهام بر من نوشتند تحت عنوان "نژادپرستی یواشکی" که چون مطلبی سطحی بود، بازنشر کردم اما پاسخ ندادم. ظاهرا پاسخ ندادن به معنای درستیی نقد او تلقی شده و مطلب "سخیف" دیگری نوشتند و در آن بر هشتگهای پای متون تمرکز کردند. گویا دستشان خالی است و چیز دیگری برای نقد نیافته اند!
او در متن نخست از تجربههای شخصی اش با افغانستانیهای مهاجر سخن گفته و آن را بهمنزلهی کار تجربی و تحقیقی تلقی کرده است! رضا نساجی علیه من در حال تولید برچسب است:
"نژادپرست یواشکی"
"جامعهشناس تلگرامی"
از اتهام اولی برای "سخیف" بودن اش گذشتم و میگذرم، اما ممکن است دومی را خود او باور کند. او ادعا کرده است که محدثی "به کار میدانی و دادهمحور توجهی ندارد." من هنوز نمیدانم خود او چه کار علمی و تجربی کرده است، اما از او میخواهم از میان همکاران، کس دیگری را نشان دهد و معرفی کند که بهقدر من کار تجربی کرده باشد.
در اینجا فقط به تعدادی از کارهای تجربی که سالها زیر نظر ام کار شده و مجوز انتشار گرفته اند، اشاره میکنم و از ذکر کارهایی که زیر نظر من کار شده اند، اما مجوز انتشار نگرفته اند یا کارهایی که به دست خود من بهصورت انفرادی انجام شده اند، خودداری میکنم:
۱. دین در ایران عصر پهلویی دوم، فاطمه فرامرزی، نشر علم
۲. جهان زندگی در جمکران، سکینه خاتون تشت زرین، نشر نقد فرهنگ
۳. دین و نوسازی در ایران و مالزی، نسیم نعمتیزاده، نشر نقد فرهنگ
۴. قشربندیی اجتماعی در بلوچستان ایران، داریوش مبارکی، نشر نوید صبح و اینک نشر نی
۵. نسبت دین و موسیقی در ایران معاصر، حسین سروی، نشر سحر
۶. زن، عشق، جنایت؛ محدثی و افسانه صادقی و ساغر عتابی، نشر سحر
بر روی هر کدام از این آثار دو نفره (یعنی من و دانشجویم) یا سه نفره، چند سال کار کرده ایم. خوشبختانه هر هفت نفر حی و حاضر هستند و میتوانند توضیح بدهند که من در این پژوهشها چه نقشی داشته ام.
او میگوید محدثی حکومت دینی را نقد نکرده است: "همچنین کسی که جسارت نقد حکومت دینی را ندارد و در مقابل، منتقدان جدی را هدف قرار میدهد". به نظر ام نساجی در بیخبری بهسر میبرد و بیخبریی او، دلیل نمیشود. فقط به برخی از کتابهایم در این باره اشاره میکنم و مقالات و سخنرانیها را رها میکنم:
۱. خدا و خیابان
۲. دین و شادی
۳. تخریب قلمرو دینی
۴. رد پای خدا (مجوز نگرفته و منتشر نشده)
او از نقد من به فقه اسلامی در بارهی کودک همسری نیز بیخبر مانده👇و بیخبریی خود را دلیل گرفته است!
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/8442
رضا نساجی نقد مرا به مسالهی مهاجرپذیری نیز درک نکرده و امور سطح کلان و سطح خرد را با هم آمیخته است. نقد من به مسالهی مهاجرپذیری، نقدی در سطح کلان و جامعهای (societal) بوده، اما او آن را به سطح خرد و بیناشخصی (interpersonal) تقلیل داده و از زیستن با افغانستانیها و برنامهی اجتماعیی خیرخواهانهی خود و دوستان اش برای افغانستانیها سخن گفته است!
اگر کار "منتقد جدی" تولید برچسب و اتهام است، وای به حال نقد در ایران!
🔻پسنوشت: این هم دو مناظرهی اخیر در نقد حکومت دینی از میان دهها نقد دیگر با موضوع حکمرانیی بد:
https://www.youtube.com/watch?v=Os6T6k4Wwnw
https://www.youtube.com/live/pzsmqnQCBrI?si=zxotOXute4Zj7iTn
🔻مطالب رضا نساجی در نقد محدثی راجع به مهاجرپذیری و مهاجران افغانستانی:
https://www.tg-me.com/RezaNassaji/3704
https://www.tg-me.com/RezaNassaji/3704
#رضا_نساجی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️چهار بیانیه و دو تاریخ فدائیان خلق: چگونه یک سازمان مارکسیستی پشتیبان حکومت دینی ضد کمونیست شد؟
بازنشر: ۱۵ تیر ۱۴۰۴
https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-48296435
🔻گزیدهای از این مقاله، حاکی از استفاده از روش اهریمنیسازیی مخالفان در مارکسیسم ایرانی👇:
"در میان خود کمونیستها هم، مقاله "مرزبندی" اعتقاد به انترناسیونالیسم را معیاری دیگر برای شناسایی فرصتطلبان میدید و هر گونه فاصله گرفتن از اتحاد شوروی را به معنای نزدیکی به امپریالیستها ارزیابی میکرد: "دیدگاهی که بین خود و جنبش کمونیستی جهانی و در راس آن احزاب سیستم جهانی سوسیالیستی مرز میکشد ... به بلندگوی بی جیره و مواجب و در گام بعدی با جیره و مواجب نیروهای ضد کمونیست و در راس آن امپریالیسم جهانی بدل خواهد شد ...". با این تحلیل به حزب رنجبران ایران نام "موسسه جاسوسی" میداد و سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر را "گروهک" میخواند و به آنها اتهام همکاری با امپریالیستها میزد. چند ماه بعد، زمانی که گروهی از فداییان در بیانیهای معروف به بیانیه ۱۶ آذر علیه انحلال سازمان در حزب توده ایران موضع گرفتند، رهبری سازمان آنها را هم مشکوک و جیرهخوار امپریالیستها خواند."
#چپ
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#حزب_توده
#فداییان_خلق
#مارکسیسم_ایرانی
#اهریمنیسازی_مخالفان
@NewHasanMohaddesi
بازنشر: ۱۵ تیر ۱۴۰۴
https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-48296435
🔻گزیدهای از این مقاله، حاکی از استفاده از روش اهریمنیسازیی مخالفان در مارکسیسم ایرانی👇:
"در میان خود کمونیستها هم، مقاله "مرزبندی" اعتقاد به انترناسیونالیسم را معیاری دیگر برای شناسایی فرصتطلبان میدید و هر گونه فاصله گرفتن از اتحاد شوروی را به معنای نزدیکی به امپریالیستها ارزیابی میکرد: "دیدگاهی که بین خود و جنبش کمونیستی جهانی و در راس آن احزاب سیستم جهانی سوسیالیستی مرز میکشد ... به بلندگوی بی جیره و مواجب و در گام بعدی با جیره و مواجب نیروهای ضد کمونیست و در راس آن امپریالیسم جهانی بدل خواهد شد ...". با این تحلیل به حزب رنجبران ایران نام "موسسه جاسوسی" میداد و سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر را "گروهک" میخواند و به آنها اتهام همکاری با امپریالیستها میزد. چند ماه بعد، زمانی که گروهی از فداییان در بیانیهای معروف به بیانیه ۱۶ آذر علیه انحلال سازمان در حزب توده ایران موضع گرفتند، رهبری سازمان آنها را هم مشکوک و جیرهخوار امپریالیستها خواند."
#چپ
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#حزب_توده
#فداییان_خلق
#مارکسیسم_ایرانی
#اهریمنیسازی_مخالفان
@NewHasanMohaddesi
BBC News فارسی
چهار بیانیه و دو تاریخ فدائیان خلق: چگونه یک سازمان مارکسیستی پشتیبان حکومت دینی ضد کمونیست شد؟
روند پر شتاب وقایع بعد از انقلاب چنان فداییان بی تجربه را سراسیمه کرده بود که ترسیده بودند از قافله تحلیل و کنش عقب بمانند. پس خود را قانع کردند که عقل سلیم و تجربه زندگی و زندان و آشنایی با جامعه ایران که بر ماهیت واقعی جمهوری اسلامی و رهبرانش شهادت می دهند،…
Forwarded from ََTanwir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سیاستمدارن کار خودشان را میکنند.آنان مهاجران به صورت غیر انسانی و گلهی اخراج میکنند و دست ما کوتاه است.اما هیچی به این همصدایی و مدد از دو سوی مرز نمیرسد.
و هیچی به این تصویر و لبخند نمیرسد.این لبخند آنهم در لب مرز سوزان به یک دنیا میارزد.
#مرز
و هیچی به این تصویر و لبخند نمیرسد.این لبخند آنهم در لب مرز سوزان به یک دنیا میارزد.
#مرز
🔸🔸🔸رویداد🔸🔸🔸
♦️شب عاشورا در رشت: ارزیابی از کیفیت برگزاری مراسم
✍دکتر مسعود جوزی
پزشک و روزنامهنگار
۱۶ تیر ۱۴۰۴
یکی از دوستان:
ارزیابی از چگونگی مراسم
دیشب ساعت حدود هشت و نیم شب در خیابان های اصلی از جمله معلم، سعدی، باقرآباد، صیقلان، مطهری، حاجیآباد، چهلتن، لاکانی ضیابری، سردار جنگل و رشتیان رانندگی کردم و فقط یک دسته عزاداری دیدم. در دو سه جا مثل مسجد بادی الله و مسجد شهرک بهشتی هم روضه برپا بود.
بنظر میرسد که امسال از حیث وسعت و فراگیری مراسم شب عاشورا تفاوت معنا داری با سال های گذشته دیده میشود. شاید هم من اشتباه میکنم و تفاوتی وجود نداشت. اگر دوستان از وضعیت رشت گزارشهای دیگری دارند که به تحلیلهای جامعهشناختی کمک میکند لطفا به اشتراک بگذارند.
یکی دیگر از دوستان:
دیشب تنها در برخی میادین مثل فرهنگ و زرجوب و زیر پل باستانی شعار چند نفر با همراه باند صوتی عزادار بود و تنها در خیابان مطهری یک دسته عزاداری رویت شد
پیام سوم:
کاملا درسته، امسال خیلی هیئت کم بود مخصوصا شب تاسوعا واقعا اعتقادات مردم رو سست کردند. خیابان هم فشن شو بود.
یک پیام از اردبیل:
سلام
خیلی جالبه حالا اینجا که رشت و کلا همیشه خیلی در این روزها ما عزاداریهای انچنانی ندیدیم من این چند روز اردبیل بودم که جزو شهرهایی که مراسم ها خیلی سنگین برگزار میشده امسال بسیار کم رنگ بود نمیدونم شاید مردم کمی ترس هم دارن ولی بنظرم اینها تونستن با دین خیلیها رو بی دین کنند واقعا نسل جدید که هیچی رو قبول ندارند حالا نسل های ما باز اعتقادتی داریم.
#محرم
#عاشورا
#عزاداری
#مسعود_جوزی
@NewHasanMohaddesi
♦️شب عاشورا در رشت: ارزیابی از کیفیت برگزاری مراسم
✍دکتر مسعود جوزی
پزشک و روزنامهنگار
۱۶ تیر ۱۴۰۴
یکی از دوستان:
ارزیابی از چگونگی مراسم
دیشب ساعت حدود هشت و نیم شب در خیابان های اصلی از جمله معلم، سعدی، باقرآباد، صیقلان، مطهری، حاجیآباد، چهلتن، لاکانی ضیابری، سردار جنگل و رشتیان رانندگی کردم و فقط یک دسته عزاداری دیدم. در دو سه جا مثل مسجد بادی الله و مسجد شهرک بهشتی هم روضه برپا بود.
بنظر میرسد که امسال از حیث وسعت و فراگیری مراسم شب عاشورا تفاوت معنا داری با سال های گذشته دیده میشود. شاید هم من اشتباه میکنم و تفاوتی وجود نداشت. اگر دوستان از وضعیت رشت گزارشهای دیگری دارند که به تحلیلهای جامعهشناختی کمک میکند لطفا به اشتراک بگذارند.
یکی دیگر از دوستان:
دیشب تنها در برخی میادین مثل فرهنگ و زرجوب و زیر پل باستانی شعار چند نفر با همراه باند صوتی عزادار بود و تنها در خیابان مطهری یک دسته عزاداری رویت شد
پیام سوم:
کاملا درسته، امسال خیلی هیئت کم بود مخصوصا شب تاسوعا واقعا اعتقادات مردم رو سست کردند. خیابان هم فشن شو بود.
یک پیام از اردبیل:
سلام
خیلی جالبه حالا اینجا که رشت و کلا همیشه خیلی در این روزها ما عزاداریهای انچنانی ندیدیم من این چند روز اردبیل بودم که جزو شهرهایی که مراسم ها خیلی سنگین برگزار میشده امسال بسیار کم رنگ بود نمیدونم شاید مردم کمی ترس هم دارن ولی بنظرم اینها تونستن با دین خیلیها رو بی دین کنند واقعا نسل جدید که هیچی رو قبول ندارند حالا نسل های ما باز اعتقادتی داریم.
#محرم
#عاشورا
#عزاداری
#مسعود_جوزی
@NewHasanMohaddesi
سلام آقای محدثی
میدانم شما ناسیونالیست نیستید و همچنین فاشیست هم نیستید اما موضع شما در قبال مهاجران را درک نمیکنم. برایش دلایلی میآورید از جمله طالبان آفرین و غیره اما توجیه بسندهای نیست.
عمده مهاجران نقشی در طالبانآفرینی در سیاست افغانستان ندارند و از ترس جان و ناموس به دیگر کشورهای دنیا ازجمله ایران گریختهاند. این همانند میلیونها مهاجر ایرانی است که به اقصا نقاط جهان کوچ اجباری و اختیاری داشتهاند و در پدید آمدن معضلات سیاسی داخلی نقشی نداشته بلکه ناخواسته در معرض و پیامد معضلات سیاستهای داخلی قرار گرفتهاند. همه ما به لطف این معضلات دوستان، یاران، آشنایان و اقوامی را به مثابه مهاجر در خارج از ایران داریم، مطمئنم شما خشنود نخواهید شد اگر چنین رفتار ظالمانهای با این خویشاوندان مهاجر ما توسط کشورهای مهاجرپذیر از ایران را شاهد باشید. آنها در ایران بنیادگراییآفرین نبودهاند.
کافی است هر انسانی توانایی داشته باشد خودش را فارغ از هر هویتی جای انسان دیگری بگذارد تا تلخکامی رفتارهای ظالمانه را درک کند.
ایکاش در مواجهه با انسان یا کودکان قبل از آنکه زبان بگشایند یا به لباسش توجه کنیم و رنگ مو و چهرهاش توجهمان را به هویتش جلب کند او را قضاوت کنیم که ما تنها با یک انسان مواجهایم با یک کودک مثل هر کودکی دیگر، مثل کودک خودمان.
اگر این کنش را انسانگرایی قلابی تلقی نکنید ما در مواجهه با این انسان بماهو انسان مسئولیت اخلاقی داریم که حتی اگر این مسئولیت را اختیاری تلقی کنیم و از آن چشم بپوشیم حداقل میتوانیم خواسته یا ناخواسته در ظلم به این انسانها مشارکت نداشته باشیم، چه در قالب کنش عملی چه در مقام نظری.
آیا ما نباید نگران ۵۰۰۰ کودک بیسرپرست عودت داده شده باشیم که دخترک های بیگناهی در میان آنها به عقد شیوخ طالبان در بیایند؟ همان طالبانی که سیاست خارجی کشور خود ما در به قدرت رسیدنش دستی بر آتش داشته و از بازگشت نامیمون آنها حمایت کرده است.
متاسفانه رفتار هم میهنان ما بهتر از دولتمردانمان در قبال مهاجران افغان نبوده است تا جایی که دستمزدهایشان، ودیعه مسکنشان و حتی شأن انسانیشان را به یغما بردهاند. من به شخصه از این بحران و معضل پیشآمده شرمنده هستم اگرچه این شرمندگی آنقدر شخصی است که مشکلی را حل نمیکند اما دیدگاه های شما با هر ملاحظه منطقی یا غیرمنطقی اعم از سیاستهای غلط مهاجرپذیری و غیره که عنوان میشود خواسته و ناخواسته پیامدی جز دمیدن بر آتش این خشونت بی حد و حصر حاکمیت و متاسفانه برخی ازهممیهنان ما در قبال مهاجران افغان ندارد.
شما در جایگاهی هستید که کلامتان میتواند بینهای باشد بر توجیه و ارتکاب به این خشونت که میدانم قطعا نیت شما نیست اما نمیتوانید از مسئولیتش شانه خالی کنید.
نخواهید نام شما دستاویزی قرار گیرد بر مشروعیتبخشی به عاملان و آمران این پروژه که به هیچ وجه از جنس شما نیستند.
هر سخن کز دل برآید لایق گفتار نیست
✍فرجاد ناطقی
۱۶ تیر ۱۴۰۴
#فرجاد_ناطقی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
میدانم شما ناسیونالیست نیستید و همچنین فاشیست هم نیستید اما موضع شما در قبال مهاجران را درک نمیکنم. برایش دلایلی میآورید از جمله طالبان آفرین و غیره اما توجیه بسندهای نیست.
عمده مهاجران نقشی در طالبانآفرینی در سیاست افغانستان ندارند و از ترس جان و ناموس به دیگر کشورهای دنیا ازجمله ایران گریختهاند. این همانند میلیونها مهاجر ایرانی است که به اقصا نقاط جهان کوچ اجباری و اختیاری داشتهاند و در پدید آمدن معضلات سیاسی داخلی نقشی نداشته بلکه ناخواسته در معرض و پیامد معضلات سیاستهای داخلی قرار گرفتهاند. همه ما به لطف این معضلات دوستان، یاران، آشنایان و اقوامی را به مثابه مهاجر در خارج از ایران داریم، مطمئنم شما خشنود نخواهید شد اگر چنین رفتار ظالمانهای با این خویشاوندان مهاجر ما توسط کشورهای مهاجرپذیر از ایران را شاهد باشید. آنها در ایران بنیادگراییآفرین نبودهاند.
کافی است هر انسانی توانایی داشته باشد خودش را فارغ از هر هویتی جای انسان دیگری بگذارد تا تلخکامی رفتارهای ظالمانه را درک کند.
ایکاش در مواجهه با انسان یا کودکان قبل از آنکه زبان بگشایند یا به لباسش توجه کنیم و رنگ مو و چهرهاش توجهمان را به هویتش جلب کند او را قضاوت کنیم که ما تنها با یک انسان مواجهایم با یک کودک مثل هر کودکی دیگر، مثل کودک خودمان.
اگر این کنش را انسانگرایی قلابی تلقی نکنید ما در مواجهه با این انسان بماهو انسان مسئولیت اخلاقی داریم که حتی اگر این مسئولیت را اختیاری تلقی کنیم و از آن چشم بپوشیم حداقل میتوانیم خواسته یا ناخواسته در ظلم به این انسانها مشارکت نداشته باشیم، چه در قالب کنش عملی چه در مقام نظری.
آیا ما نباید نگران ۵۰۰۰ کودک بیسرپرست عودت داده شده باشیم که دخترک های بیگناهی در میان آنها به عقد شیوخ طالبان در بیایند؟ همان طالبانی که سیاست خارجی کشور خود ما در به قدرت رسیدنش دستی بر آتش داشته و از بازگشت نامیمون آنها حمایت کرده است.
متاسفانه رفتار هم میهنان ما بهتر از دولتمردانمان در قبال مهاجران افغان نبوده است تا جایی که دستمزدهایشان، ودیعه مسکنشان و حتی شأن انسانیشان را به یغما بردهاند. من به شخصه از این بحران و معضل پیشآمده شرمنده هستم اگرچه این شرمندگی آنقدر شخصی است که مشکلی را حل نمیکند اما دیدگاه های شما با هر ملاحظه منطقی یا غیرمنطقی اعم از سیاستهای غلط مهاجرپذیری و غیره که عنوان میشود خواسته و ناخواسته پیامدی جز دمیدن بر آتش این خشونت بی حد و حصر حاکمیت و متاسفانه برخی ازهممیهنان ما در قبال مهاجران افغان ندارد.
شما در جایگاهی هستید که کلامتان میتواند بینهای باشد بر توجیه و ارتکاب به این خشونت که میدانم قطعا نیت شما نیست اما نمیتوانید از مسئولیتش شانه خالی کنید.
نخواهید نام شما دستاویزی قرار گیرد بر مشروعیتبخشی به عاملان و آمران این پروژه که به هیچ وجه از جنس شما نیستند.
هر سخن کز دل برآید لایق گفتار نیست
✍فرجاد ناطقی
۱۶ تیر ۱۴۰۴
#فرجاد_ناطقی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️مهاجران افغانستانی، فرق بین تقدّم و تفوّق، و فریبکاریهای مارکسیستی
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ تیر ۱۴۰۴
از دوست عزیز ام دکتر فرجاد ناطقی تشکر میکنم که با تذکّری اخلاقی به ما یادآوری کرد که کودکان افغانستانی را ببینیم. من فکر میکنم همهی ما ایرانیان کم و بیش نه فقط کودکان افغانستانی که دختران و زنان و مردان مهاجر افغانستانی را میبینیم و از رنج آنها رنج میبریم. با این حال، تذکر به دیدن انسانها همیشه مهم است. ما ایرانیها از سال ۱۳۵۸ میزبان مهاجران افغانستانی هستیم و آنها را در میان خود پذیرفتیم. نسلهای مختلفی از مهاجران افغانستانی به میان ما ایرانیان آمدند و در میان ما زیستند و بالیدند. چه بسا گاهی توسّط برخی از هموطنان ظالم و بدخو و دژخیم ایرانی نیز مورد ستم و استثمار واقع شدند که من آن را محکوم میکنم. امّا بسیار سراغ دارم -حتا در میان دوستان ام- که به افغانستانیها پناه دادند و به آنها کمک کردند و با آنان و فرزندانشان مهربان بودند و حتّا از خطاکاریهای شان نیز درگذشتند.
اما سخن من و امثال من چیست؟ آیا من خواهان اخراج مهاجران بیپناه افغانستانی شده ام؟ آن هم بهصورت غیر انسانی و ظالمانه و ستمگرانه؟!
اگر شما توانستید یک جمله از من پیدا کنید که از اخراج مردمان بیپناه افغانستانی سخن گفته باشم و دفاع کرده باشم، آنگاه حق دارید گریبان مرا بگیرید.
پدیدهی مهاجرت افغانستانیها به ایران سطوح و ابعاد مختلفی دارد و ضروری است همهی سطوح و ابعاد آن را مورد توجه قرار بدهیم. دستکم ضروری است بین دو امر متفاوت تمایز قایل بشویم: آنچه اکنون تقدّم یا اولویّت دارد و آنچه تفوّق و برتری دارد و میبایست معیار نهایی باشد.
از نظر من حفظ سلامتی و شأن و کرامت و حقوق مهاجر افغانستانی در ایران فوریت و اولویّت (تقدّم) دارد و همهی ما ایرانیها بهلحاظ اخلاقی و انسانی و حقوق بشری موظّف ایم بدان اعتنا و توجّه بکنیم. هرگز قابل قبول نیست که به مهاجر افغانستانی ستم بشود، حقوق او ضایع گردد، شأن و کرامت انسانیی او زیر سؤال برود، زندهگیی او و خانواده اش بهخطر بیافتد یا او انواع دلهرهها و اضطرابات را بهخاطر بیقانونی در مدیریت ایرانی تجربه کند و سرنوشت اش بازیچهی عملکرد بیحساب و کتاب مدیران و تصمیمگیرندهگان ایرانی بشود.
از این رو، نه تنها باید در برابر مواجهات و برخوردهای غیر انسانی با مهاجران افغانستانی اعتراض داشته باشیم بلکه باید به ستمگریهای صاحبخانههای ایرانی و استثمار کارفرماهای ایرانی و دیگر اشکال ستمگری به مهاجران افغانستانی هم اعتراض داشته باشیم.
امّا موضوع وجوه دیگری هم دارد و مهمترین آن که من در بحث از مهاجران افغانستانی بدان برتری و تفوّق میبخشم، وضعیت کل اجتماعیی ما است که ایران نام دارد. اینجا است که من میپرسم پذیرش میلیونها مهاجر افغانستانی -بدون حساب و کتاب- چه پیآمدهای آشکار و پنهان و آنی و آتی و خواسته و ناخواسته برای این کل دارد؟
در این وجه است که من از پیآمدهای امنیتی، توسعهای، و تمدّنیی ورود میلیونها افغانستانی به کشور -آنهم به صورت غیر مجاز و قاچاقی یا بدون حساب و کتاب و بدون خصلتسنجیی مهاجران- سخن میگویم. سنّت هر جامعه امری تمدّنی است. ما وارد مرحلهی جدیدی از تحوّل سنّت در ایران شده ایم. اینجا است که من از یک هزینهی بزرگ و پیآمد بزرگ سخن میگویم و از این تهدید برای کلی به نام ایران سخن میگویم: بازگشت جهان اجتماعیی ایرانیان به جهان سنّت و تشدید مجدّد تضاد سنّت و مدرن در ایران. تهدیدهای امنیتی و هزینههای توسعهای اش هم جای خود دارد.
فریبکاریی برخی از مارکسیستهای ایرانی در باب مهاجران افغانستانی دقیقاً در همینجا شناسایی میشود. آنها ما را به وجه انسانیی ماجرا توجّه میدهند و از توجّه به وجه کلان و تمدّنی برحذر میدارند و با انواع تهمتها و اتّهامها میکوشند ایرانیانی را که به سرنوشت کل و کشور نیز توجّه میدهند، اهریمنی جلوه دهند. پروندهسازیهای اخلاقیی آنها برای برخی از اهل فرهنگی که به این شیوهی افسارگسیختهی مهاجرپذیری اعتراض دارند و نژادپرست خواندن ایرانیان و تلاش برای برانگیختن احساسات و بیتوجهی به امور کلان و پیآمدهای سطح کلان اینگونه مهاجرپذیریی افسارگسیخته تحت لوای دروغین ارزشهای انترناسیونالیستی، بخشی از فریبکاریهای این دسته از مارکسیستهای وطنی است.
#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همهی_انسانها
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ تیر ۱۴۰۴
از دوست عزیز ام دکتر فرجاد ناطقی تشکر میکنم که با تذکّری اخلاقی به ما یادآوری کرد که کودکان افغانستانی را ببینیم. من فکر میکنم همهی ما ایرانیان کم و بیش نه فقط کودکان افغانستانی که دختران و زنان و مردان مهاجر افغانستانی را میبینیم و از رنج آنها رنج میبریم. با این حال، تذکر به دیدن انسانها همیشه مهم است. ما ایرانیها از سال ۱۳۵۸ میزبان مهاجران افغانستانی هستیم و آنها را در میان خود پذیرفتیم. نسلهای مختلفی از مهاجران افغانستانی به میان ما ایرانیان آمدند و در میان ما زیستند و بالیدند. چه بسا گاهی توسّط برخی از هموطنان ظالم و بدخو و دژخیم ایرانی نیز مورد ستم و استثمار واقع شدند که من آن را محکوم میکنم. امّا بسیار سراغ دارم -حتا در میان دوستان ام- که به افغانستانیها پناه دادند و به آنها کمک کردند و با آنان و فرزندانشان مهربان بودند و حتّا از خطاکاریهای شان نیز درگذشتند.
اما سخن من و امثال من چیست؟ آیا من خواهان اخراج مهاجران بیپناه افغانستانی شده ام؟ آن هم بهصورت غیر انسانی و ظالمانه و ستمگرانه؟!
اگر شما توانستید یک جمله از من پیدا کنید که از اخراج مردمان بیپناه افغانستانی سخن گفته باشم و دفاع کرده باشم، آنگاه حق دارید گریبان مرا بگیرید.
پدیدهی مهاجرت افغانستانیها به ایران سطوح و ابعاد مختلفی دارد و ضروری است همهی سطوح و ابعاد آن را مورد توجه قرار بدهیم. دستکم ضروری است بین دو امر متفاوت تمایز قایل بشویم: آنچه اکنون تقدّم یا اولویّت دارد و آنچه تفوّق و برتری دارد و میبایست معیار نهایی باشد.
از نظر من حفظ سلامتی و شأن و کرامت و حقوق مهاجر افغانستانی در ایران فوریت و اولویّت (تقدّم) دارد و همهی ما ایرانیها بهلحاظ اخلاقی و انسانی و حقوق بشری موظّف ایم بدان اعتنا و توجّه بکنیم. هرگز قابل قبول نیست که به مهاجر افغانستانی ستم بشود، حقوق او ضایع گردد، شأن و کرامت انسانیی او زیر سؤال برود، زندهگیی او و خانواده اش بهخطر بیافتد یا او انواع دلهرهها و اضطرابات را بهخاطر بیقانونی در مدیریت ایرانی تجربه کند و سرنوشت اش بازیچهی عملکرد بیحساب و کتاب مدیران و تصمیمگیرندهگان ایرانی بشود.
از این رو، نه تنها باید در برابر مواجهات و برخوردهای غیر انسانی با مهاجران افغانستانی اعتراض داشته باشیم بلکه باید به ستمگریهای صاحبخانههای ایرانی و استثمار کارفرماهای ایرانی و دیگر اشکال ستمگری به مهاجران افغانستانی هم اعتراض داشته باشیم.
امّا موضوع وجوه دیگری هم دارد و مهمترین آن که من در بحث از مهاجران افغانستانی بدان برتری و تفوّق میبخشم، وضعیت کل اجتماعیی ما است که ایران نام دارد. اینجا است که من میپرسم پذیرش میلیونها مهاجر افغانستانی -بدون حساب و کتاب- چه پیآمدهای آشکار و پنهان و آنی و آتی و خواسته و ناخواسته برای این کل دارد؟
در این وجه است که من از پیآمدهای امنیتی، توسعهای، و تمدّنیی ورود میلیونها افغانستانی به کشور -آنهم به صورت غیر مجاز و قاچاقی یا بدون حساب و کتاب و بدون خصلتسنجیی مهاجران- سخن میگویم. سنّت هر جامعه امری تمدّنی است. ما وارد مرحلهی جدیدی از تحوّل سنّت در ایران شده ایم. اینجا است که من از یک هزینهی بزرگ و پیآمد بزرگ سخن میگویم و از این تهدید برای کلی به نام ایران سخن میگویم: بازگشت جهان اجتماعیی ایرانیان به جهان سنّت و تشدید مجدّد تضاد سنّت و مدرن در ایران. تهدیدهای امنیتی و هزینههای توسعهای اش هم جای خود دارد.
فریبکاریی برخی از مارکسیستهای ایرانی در باب مهاجران افغانستانی دقیقاً در همینجا شناسایی میشود. آنها ما را به وجه انسانیی ماجرا توجّه میدهند و از توجّه به وجه کلان و تمدّنی برحذر میدارند و با انواع تهمتها و اتّهامها میکوشند ایرانیانی را که به سرنوشت کل و کشور نیز توجّه میدهند، اهریمنی جلوه دهند. پروندهسازیهای اخلاقیی آنها برای برخی از اهل فرهنگی که به این شیوهی افسارگسیختهی مهاجرپذیری اعتراض دارند و نژادپرست خواندن ایرانیان و تلاش برای برانگیختن احساسات و بیتوجهی به امور کلان و پیآمدهای سطح کلان اینگونه مهاجرپذیریی افسارگسیخته تحت لوای دروغین ارزشهای انترناسیونالیستی، بخشی از فریبکاریهای این دسته از مارکسیستهای وطنی است.
#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همهی_انسانها
@NewHasanMohaddesi
♦️چرا رئیسی در قلوب مردم افغانستان جا گرفت؟ [بدون شرح و قابل توجه مارکسیستهای فریبکار وطنی]
ص۱
✍️سید عباس حسینی
۶ خرداد ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۶ تیر ۱۴۰۴
🔻منبع: روزنامهی جوان
https://www.javanonline.ir/fa/news/1231241/
«به دنبال شهادت آیت الله سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور انقلابی، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه و دیگر همراهانشان در سانحه سقوط بالگرد، موج گسترده و سیل آسایی از واکنشها نه تنها از داخل ایران، بلکه از کشورهای همسایه، منطقه، جهان اسلام و جامعه جهانی به راه افتاد. این سانحه نه تنها مردم ایران را در ماتم فرو برد، بلکه سبب یک ماتم جهانی شد و بسیاری از کشورها عزای عمومی اعلام کردند و پرچمهای خود را به حالت نیمهافراشته درآوردند. در میان کشورهای مختلف، این حادثه تلخ و دردناک واکنشهای بسیاری در بین مردم افغانستان در داخل این کشور، مقامهای حکومت طالبان، شخصیتهای سیاسی، علمای برجسته و عموم مردم و همچنین در بین بیش از ۵ میلیون مهاجر افغانستانی در ایران داشت. همه این واکنشها، بیانگر محبوبیت مثال زدنی آیتالله رئیسی و دکتر امیرعبداللهیان در بین مردم افغانستان است، به خصوص در شرایطی که امریکا و ناتو در طول ۲۰ سال گذشته همواره پروژه ایرانهراسی را در این کشور دنبال میکردند. اما این محبوبیت از کجا سرچشمه میگیرد؟
۱ ـ در بعد داخل افغانستان
چند ماه از آغاز دولت مردمی آیتالله رئیسی نگذشته بود که افغانستان شاهد یک تحول غیرمنتظره و جدی دیگر بود؛ سقوط حکومت جمهوری به دنبال خروج کامل نیروهای اشغالگر از این کشور و به قدرت رسیدن دوباره طالبان. به دنبال این تحول جدی و غیرمنتظره، پیرو فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی مبنی بر اصل حمایت از مردم افغانستان، به عنوان سیاست اساسی جمهوری اسلامی، دولت رئیسی با انتخاب نماینده ویژه ریاست جمهوری در امور افغانستان، تحولات این کشور را از نزدیک دنبال کرد و از آنجایی که مردم افغانستان از جنگ خسته و متنفر بوده و نیاز به صلح و ثبات و آرامش از یک سو و رونق اقتصادی از سوی دیگر داشتند و همچنین کشورهای همسایه و منطقه ظرفیت پذیرفتن تبعات یک جنگ خانمانسوز داخلی دیگر را در افغانستان نداشتند، سیاست تعامل با حاکمیت کنونی طالبان را برای حل سیاسی مسئله این کشور، جلوگیری از جنگ و کمک به مردم را دنبال کرد، و امروز پس از نزدیک به سه سال، هرچند نقدهایی وجود دارد، اما به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است.
نزدیک به سه سال قبل، وقتی حکومت طالبان در افغانستان روی کار آمد، تا مدتی شاهد فضای منفی، یا بهتر بگوییم فضاسازیهای منفی از جمله برخی تنشها و درگیریهای مرزی و همچنین منازعه بر سر مسئله حقآبه بودیم، در حالی که هر دو کشور یک خشکسالی بیسابقه را تجربه میکردند. شاید نوعی بیاعتمادی بین دو طرف حاکم بود، اما امروز نوع رویکرد و بیان مقامهای طالبان در مورد ایران، به خصوص پس از پشت کردن پاکستان به آنها، بیانگر آن است که ایران مطمئنترین و قابل اتکاترین شریک برای افغانستان است، طالبان بیش از هر زمانی چشم امید به ایران و کمکهای آن، به خصوص در حوزه توسعه تجارت و ترانزیت دوخته است. در حوزه مسائل سیاسی و امنیتی نیز با ابتکاری که نماینده ویژه ریاست جمهوری به خرج داد، با تشکیل گروه تماس منطقهای به رهبری ایران، بیش از پیش زمینه همکاریهای منطقهای برای کمک به افغانستان، بر مبنای واقعیتهای موجود فراهم شده است. به همین خاطر، طبیعی است که طالبان تا این اندازه نسبت به شهادت رئیسی و حسین امیرعبداللهیان متأثر و متألم شود. امروز جمهوری اسلامی ایران در حوزه دیپلماسی در افغانستان، حرف اول را در میدان میزند.
۲ ـ در حوزه مهاجران افغانستانی در ایران
رئیسی به دلیل اینکه اهل خراسان رضوی و شهر مشهد بودند و این شهر هم، یکی از بزرگترین شهرهای مهاجرپذیر است که ارتباط بسیار نزدیکی نیز بین جامعه میزبان و جامعه مهاجر در آن وجود دارد، آشنایی خوبی با مهاجران افغانستانی و وضعیت آنها داشت، به همین خاطر، پس از تشکیل دولت ایشان، ساماندهی وضعیت مهاجران و هوشمندسازی ارائه خدمات به آنها، در محوریت تشکیل سازمان ملی مهاجرت، که در دولت قبل از ایشان عملاً به آرشیو سپرده شده بود، به صورت جهادی آغاز شد.
رئیسی به صورت ویژه بر ثبت احوال شخصیه مهاجران، حذف ادارات موازی در ارائه خدمات به آنها و منسجم و هوشمند کردن آن، تحت رهبری یک نهاد، به عنوان سازمان ملی مهاجرت تأکید داشت و با حمایتهای ایشان بود که به خصوص در طول یک سال گذشته، این تلاشها در حال نتیجه دادن است.
ادامه 👇👇👇
#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همهی_انسانها
@NewHasanMohaddesi
ص۱
✍️سید عباس حسینی
۶ خرداد ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۶ تیر ۱۴۰۴
🔻منبع: روزنامهی جوان
https://www.javanonline.ir/fa/news/1231241/
«به دنبال شهادت آیت الله سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور انقلابی، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه و دیگر همراهانشان در سانحه سقوط بالگرد، موج گسترده و سیل آسایی از واکنشها نه تنها از داخل ایران، بلکه از کشورهای همسایه، منطقه، جهان اسلام و جامعه جهانی به راه افتاد. این سانحه نه تنها مردم ایران را در ماتم فرو برد، بلکه سبب یک ماتم جهانی شد و بسیاری از کشورها عزای عمومی اعلام کردند و پرچمهای خود را به حالت نیمهافراشته درآوردند. در میان کشورهای مختلف، این حادثه تلخ و دردناک واکنشهای بسیاری در بین مردم افغانستان در داخل این کشور، مقامهای حکومت طالبان، شخصیتهای سیاسی، علمای برجسته و عموم مردم و همچنین در بین بیش از ۵ میلیون مهاجر افغانستانی در ایران داشت. همه این واکنشها، بیانگر محبوبیت مثال زدنی آیتالله رئیسی و دکتر امیرعبداللهیان در بین مردم افغانستان است، به خصوص در شرایطی که امریکا و ناتو در طول ۲۰ سال گذشته همواره پروژه ایرانهراسی را در این کشور دنبال میکردند. اما این محبوبیت از کجا سرچشمه میگیرد؟
۱ ـ در بعد داخل افغانستان
چند ماه از آغاز دولت مردمی آیتالله رئیسی نگذشته بود که افغانستان شاهد یک تحول غیرمنتظره و جدی دیگر بود؛ سقوط حکومت جمهوری به دنبال خروج کامل نیروهای اشغالگر از این کشور و به قدرت رسیدن دوباره طالبان. به دنبال این تحول جدی و غیرمنتظره، پیرو فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی مبنی بر اصل حمایت از مردم افغانستان، به عنوان سیاست اساسی جمهوری اسلامی، دولت رئیسی با انتخاب نماینده ویژه ریاست جمهوری در امور افغانستان، تحولات این کشور را از نزدیک دنبال کرد و از آنجایی که مردم افغانستان از جنگ خسته و متنفر بوده و نیاز به صلح و ثبات و آرامش از یک سو و رونق اقتصادی از سوی دیگر داشتند و همچنین کشورهای همسایه و منطقه ظرفیت پذیرفتن تبعات یک جنگ خانمانسوز داخلی دیگر را در افغانستان نداشتند، سیاست تعامل با حاکمیت کنونی طالبان را برای حل سیاسی مسئله این کشور، جلوگیری از جنگ و کمک به مردم را دنبال کرد، و امروز پس از نزدیک به سه سال، هرچند نقدهایی وجود دارد، اما به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است.
نزدیک به سه سال قبل، وقتی حکومت طالبان در افغانستان روی کار آمد، تا مدتی شاهد فضای منفی، یا بهتر بگوییم فضاسازیهای منفی از جمله برخی تنشها و درگیریهای مرزی و همچنین منازعه بر سر مسئله حقآبه بودیم، در حالی که هر دو کشور یک خشکسالی بیسابقه را تجربه میکردند. شاید نوعی بیاعتمادی بین دو طرف حاکم بود، اما امروز نوع رویکرد و بیان مقامهای طالبان در مورد ایران، به خصوص پس از پشت کردن پاکستان به آنها، بیانگر آن است که ایران مطمئنترین و قابل اتکاترین شریک برای افغانستان است، طالبان بیش از هر زمانی چشم امید به ایران و کمکهای آن، به خصوص در حوزه توسعه تجارت و ترانزیت دوخته است. در حوزه مسائل سیاسی و امنیتی نیز با ابتکاری که نماینده ویژه ریاست جمهوری به خرج داد، با تشکیل گروه تماس منطقهای به رهبری ایران، بیش از پیش زمینه همکاریهای منطقهای برای کمک به افغانستان، بر مبنای واقعیتهای موجود فراهم شده است. به همین خاطر، طبیعی است که طالبان تا این اندازه نسبت به شهادت رئیسی و حسین امیرعبداللهیان متأثر و متألم شود. امروز جمهوری اسلامی ایران در حوزه دیپلماسی در افغانستان، حرف اول را در میدان میزند.
۲ ـ در حوزه مهاجران افغانستانی در ایران
رئیسی به دلیل اینکه اهل خراسان رضوی و شهر مشهد بودند و این شهر هم، یکی از بزرگترین شهرهای مهاجرپذیر است که ارتباط بسیار نزدیکی نیز بین جامعه میزبان و جامعه مهاجر در آن وجود دارد، آشنایی خوبی با مهاجران افغانستانی و وضعیت آنها داشت، به همین خاطر، پس از تشکیل دولت ایشان، ساماندهی وضعیت مهاجران و هوشمندسازی ارائه خدمات به آنها، در محوریت تشکیل سازمان ملی مهاجرت، که در دولت قبل از ایشان عملاً به آرشیو سپرده شده بود، به صورت جهادی آغاز شد.
رئیسی به صورت ویژه بر ثبت احوال شخصیه مهاجران، حذف ادارات موازی در ارائه خدمات به آنها و منسجم و هوشمند کردن آن، تحت رهبری یک نهاد، به عنوان سازمان ملی مهاجرت تأکید داشت و با حمایتهای ایشان بود که به خصوص در طول یک سال گذشته، این تلاشها در حال نتیجه دادن است.
ادامه 👇👇👇
#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همهی_انسانها
@NewHasanMohaddesi
جوانآنلاين
چرا رئیسی در قلوب مردم افغانستان جاگرفت؟
به دنبال شهادت آیت الله سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور انقلابی، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه و دیگر همراهانشان در سانحه سقوط بالگرد، موج گسترده و سیل آسایی از واکنشها نه تنها از داخل ایران، بلکه از کشورهای همسایه، منطقه، جهان اسلام و جامعه جهانی…
♦️چرا رئیسی در قلوب مردم افغانستان جا گرفت؟ [بدون شرح و قابل توجه مارکسیستهای فریبکار وطنی]
ص۲
✍️سید عباس حسینی
۶ خرداد ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۶ تیر ۱۴۰۴
🔻منبع: روزنامهی جوان
https://www.javanonline.ir/fa/news/1231241/
از سوی دیگر، دولت او به دنبال تحولات جدید در افغانستان با موج بزرگی از مهاجرت دوباره شهروندان افغانستان روبهرو شد؛ موجی که در واقع دهها برابر دیگر کشورها، حتی دیگر کشورهای همسایه مثل پاکستان بود، اما دولت ایران با آغوش باز به استقبال این مهاجران رفت و حتی در یک عملیات عظیم، با سرشماری این مهاجران، به نزدیک به ۲/۵ میلیون مهاجر غیرقانونی مدارک اقامتی داد تا به راحتی بتوانند در کشور زندگی کنند؛ هرچند این تصمیم فشار زیاد مالی و اقتصادی بر ایران به شدت تحت تحریمهای ظالمانه امریکا و غرب وارد کرد، در حالی که جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی هیچ حمایتی از این کشور نکردند.
همین نگاه بنیادی و عمیق آیتالله رئیسی و دولت مردمی به سر و سامان دادن به وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران و آغوش باز آن برای مهاجران تازهوارد است که سبب شده محبوبیتی مثال زدنی در قلوب این مهاجران داشته باشند.»
#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همهی_انسانها
@NewHasanMohaddesi
ص۲
✍️سید عباس حسینی
۶ خرداد ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۶ تیر ۱۴۰۴
🔻منبع: روزنامهی جوان
https://www.javanonline.ir/fa/news/1231241/
از سوی دیگر، دولت او به دنبال تحولات جدید در افغانستان با موج بزرگی از مهاجرت دوباره شهروندان افغانستان روبهرو شد؛ موجی که در واقع دهها برابر دیگر کشورها، حتی دیگر کشورهای همسایه مثل پاکستان بود، اما دولت ایران با آغوش باز به استقبال این مهاجران رفت و حتی در یک عملیات عظیم، با سرشماری این مهاجران، به نزدیک به ۲/۵ میلیون مهاجر غیرقانونی مدارک اقامتی داد تا به راحتی بتوانند در کشور زندگی کنند؛ هرچند این تصمیم فشار زیاد مالی و اقتصادی بر ایران به شدت تحت تحریمهای ظالمانه امریکا و غرب وارد کرد، در حالی که جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی هیچ حمایتی از این کشور نکردند.
همین نگاه بنیادی و عمیق آیتالله رئیسی و دولت مردمی به سر و سامان دادن به وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران و آغوش باز آن برای مهاجران تازهوارد است که سبب شده محبوبیتی مثال زدنی در قلوب این مهاجران داشته باشند.»
#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایدهئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همهی_انسانها
@NewHasanMohaddesi
جوانآنلاين
چرا رئیسی در قلوب مردم افغانستان جاگرفت؟
به دنبال شهادت آیت الله سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور انقلابی، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه و دیگر همراهانشان در سانحه سقوط بالگرد، موج گسترده و سیل آسایی از واکنشها نه تنها از داخل ایران، بلکه از کشورهای همسایه، منطقه، جهان اسلام و جامعه جهانی…
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸
♦️گزارههای مبهم
✍️ مجید یونسیان
۱۶ تیر ۱۴۰۴
برخی گزاره هایی که اقای محدثی در
مباحث پیرامون معضل مهاجران افغانستانی مطرح کرده اند بسیار قابل تامل است ۔ شایسته است اهل اندیشه به این موضوع فارغ از هیجان،برچسب ومغالطه نگاه کنند۔
۱_در باره ایدئولوژی
اقای محدثی ذیل بحث اخراج مهاجران افغانستانی می نویسند"من وامثال من اعتراض داریم به ورود افغانستانی هایی که طالبان آفریده اند"(نقل به مضمون)
این گزاره اقای محدثی با ابهام روبروست۔
با استناد به کدام نظریه یا داده های قابل ارزیابی واثبات می توان گفت "مردم بوجود آورنده ایدئولوژی هستند"
طالبان از همراهی وهمنوایی واختلاط دین وسیاست،یا مذهب وقدرت به یک ایدئولوژی تبدیل شده اند۔در شکل گیری این ایدئولوژی مردم نقش اندکی دارند واین نقش تنها تسهیل گری است نه ایجابی۔همه انچه اکنون ایدئولوژی نامیده می شود چه با مرجعیت مذهب،چه ملی گرایی وچه سکولار، همه یکسوی اصلی ان وصل به قدرت وسیاست است ۔دین به تنهایی وملی گرایی به تنهایی وسکولاریسم به تنهایی وفارغ از قدرت وسیاست به ایدئولوژی تبدیل نمی شود۔در طول تاریخ ایدئولوژی ها برای تاسیس نهادهای قدرت وثروت شکل گرفته اند وجهل ،نااگاهی،تعصب وخوش باوری چهار عاملی هستند که عامه مردم را به لشکریان بی جیره ومواجب ایدئولوژی ها تبدیل کرده است۔مردم وعامه، قربانیان ایدئولوژی هستند نه بوجود آورنده ان،طالبان را مردم افغانستان بوجود نیاورده اند ۔طالبان برامده از یک فکر وهدف سیاسی است که در اتاق فکر نهاد های قدرت بنیان نهاده شده است همانطور که وهابیسم ،صهیونیسم ،بهائیت ودهها ایدئولوژی دیگر برآمده از دین ومذهب همین گونه شکل گرفته است اینکه مردم وعامه را بوجود آورنده واشاعه دهنده ان بدانیم دور از واقعیت است۔
دوم،سنت
اقای محدثی(نقل به مضمون)فرموده اند که حضور افغانستانی ها تثبیت حفظ ویا بازگشت به اعصار کهن است۔
این گزاره مبتنی بر دو پیش فرض است۔
اول اینکه انگار جامعه ایران در استانه عبور کامل از سنت های کهن وورود به جهان مدرن است
ودوم اینکه افغانستانی ها همه متعلق به سنت های اعصار کهن اند که به پای ما پیچیده اند۔
در چارچوب همین نوع گزاره نویسی است که اقای محدثی وضعیت کنونی اجتماعی ایران را دوره جامعه پسادینی می نامد وابهامی دیگر می افریند۔۔
این تصویر سازی اجتماعی واقع گرایانه نیست۔
جامعه ایران نه جامعه ای مدرن است نه جامعه ای کاملا سنت گرا اما در همین جامعه مردم تسهیل گر یکی از قوی ترین ایدئولوژی های عصر جدیدند که اتفاقا مرجع ان مذهبی است، که در چارچوب یک قدرت سیاسی شکل گرفته است وبشدت با نهادهای مدرنیته در حال انطباق است۔
ما با شکل جدیدی از ایدئولوژی روبرو هستیم که خود بوجود آورنده سنت های نوین است درست است که از سنن گذشته الهام گرفته اما تکرار ان نیست۔در جامعه امروز ایران سخن گفتن از جامعه پسادینی ویا به تعبیر شفاف تر جامعه مدرن سخن قابل درکی نیست۔ به روشنی جامعه ما با ظهور نسلی روبروست که دین گریز است،نه دین ستیز،انهم دین برآمده از کانون یک ایدئولوژی،ممکن است رویگردانی از برخی سنت ها در این نسل این ابهام را پدیده اورده است اما هنوز جامعه ایران جامعه ای متکی بر سنن تمدنی ودینی خود است وبا سنن جامعه مدرن غربی فاصله زیادی دارد جامعه ایران جامعه ای در حال تطبیق با دگرگونی های اجتماعی دنیای مدرن است وبیش از انکه این پدیده را بتوان شکلی از جامعه پسادینی دانست می توان ان را گریز از ایدئولوژی دینی،سیاسی تلقی کرد۔
جامعه پسا دینی مفهومی نا روشن وغیر دقیق است حتی در کانون اجتماعی جوامع مدرن هم عبور از دین اتفاق نیافتده است در جوامع مدرن حوزه ودایره نفوذ وحضور دین از عرصه عمومی به عرصه خصوصی منتقل شده است ۔حداکثر می توان گفت که جنبش های اجتماعی اخیر در ایران چنین مسیری را تسهیل می کند با دو ویژگی کاملادقابل رویت۔
مقابله با ایدئولوژی دینی ،سیاسی
تقابل با حاکمیت دین در عرصه عمومی وانحصار ان به حوزه خصوصی۔
در جامعه افغانسان نیز چنین پدیده ای شکل گرفته است واینگونه نمی توان عامه مردم در افغانستان را صرفا نمایندگان سنت ودین وتمدن اعصار کهن نامید ۔
ادامه👇👇👇
#افغانستان
#مجید_یونسیان
#جامعهی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
♦️گزارههای مبهم
✍️ مجید یونسیان
۱۶ تیر ۱۴۰۴
برخی گزاره هایی که اقای محدثی در
مباحث پیرامون معضل مهاجران افغانستانی مطرح کرده اند بسیار قابل تامل است ۔ شایسته است اهل اندیشه به این موضوع فارغ از هیجان،برچسب ومغالطه نگاه کنند۔
۱_در باره ایدئولوژی
اقای محدثی ذیل بحث اخراج مهاجران افغانستانی می نویسند"من وامثال من اعتراض داریم به ورود افغانستانی هایی که طالبان آفریده اند"(نقل به مضمون)
این گزاره اقای محدثی با ابهام روبروست۔
با استناد به کدام نظریه یا داده های قابل ارزیابی واثبات می توان گفت "مردم بوجود آورنده ایدئولوژی هستند"
طالبان از همراهی وهمنوایی واختلاط دین وسیاست،یا مذهب وقدرت به یک ایدئولوژی تبدیل شده اند۔در شکل گیری این ایدئولوژی مردم نقش اندکی دارند واین نقش تنها تسهیل گری است نه ایجابی۔همه انچه اکنون ایدئولوژی نامیده می شود چه با مرجعیت مذهب،چه ملی گرایی وچه سکولار، همه یکسوی اصلی ان وصل به قدرت وسیاست است ۔دین به تنهایی وملی گرایی به تنهایی وسکولاریسم به تنهایی وفارغ از قدرت وسیاست به ایدئولوژی تبدیل نمی شود۔در طول تاریخ ایدئولوژی ها برای تاسیس نهادهای قدرت وثروت شکل گرفته اند وجهل ،نااگاهی،تعصب وخوش باوری چهار عاملی هستند که عامه مردم را به لشکریان بی جیره ومواجب ایدئولوژی ها تبدیل کرده است۔مردم وعامه، قربانیان ایدئولوژی هستند نه بوجود آورنده ان،طالبان را مردم افغانستان بوجود نیاورده اند ۔طالبان برامده از یک فکر وهدف سیاسی است که در اتاق فکر نهاد های قدرت بنیان نهاده شده است همانطور که وهابیسم ،صهیونیسم ،بهائیت ودهها ایدئولوژی دیگر برآمده از دین ومذهب همین گونه شکل گرفته است اینکه مردم وعامه را بوجود آورنده واشاعه دهنده ان بدانیم دور از واقعیت است۔
دوم،سنت
اقای محدثی(نقل به مضمون)فرموده اند که حضور افغانستانی ها تثبیت حفظ ویا بازگشت به اعصار کهن است۔
این گزاره مبتنی بر دو پیش فرض است۔
اول اینکه انگار جامعه ایران در استانه عبور کامل از سنت های کهن وورود به جهان مدرن است
ودوم اینکه افغانستانی ها همه متعلق به سنت های اعصار کهن اند که به پای ما پیچیده اند۔
در چارچوب همین نوع گزاره نویسی است که اقای محدثی وضعیت کنونی اجتماعی ایران را دوره جامعه پسادینی می نامد وابهامی دیگر می افریند۔۔
این تصویر سازی اجتماعی واقع گرایانه نیست۔
جامعه ایران نه جامعه ای مدرن است نه جامعه ای کاملا سنت گرا اما در همین جامعه مردم تسهیل گر یکی از قوی ترین ایدئولوژی های عصر جدیدند که اتفاقا مرجع ان مذهبی است، که در چارچوب یک قدرت سیاسی شکل گرفته است وبشدت با نهادهای مدرنیته در حال انطباق است۔
ما با شکل جدیدی از ایدئولوژی روبرو هستیم که خود بوجود آورنده سنت های نوین است درست است که از سنن گذشته الهام گرفته اما تکرار ان نیست۔در جامعه امروز ایران سخن گفتن از جامعه پسادینی ویا به تعبیر شفاف تر جامعه مدرن سخن قابل درکی نیست۔ به روشنی جامعه ما با ظهور نسلی روبروست که دین گریز است،نه دین ستیز،انهم دین برآمده از کانون یک ایدئولوژی،ممکن است رویگردانی از برخی سنت ها در این نسل این ابهام را پدیده اورده است اما هنوز جامعه ایران جامعه ای متکی بر سنن تمدنی ودینی خود است وبا سنن جامعه مدرن غربی فاصله زیادی دارد جامعه ایران جامعه ای در حال تطبیق با دگرگونی های اجتماعی دنیای مدرن است وبیش از انکه این پدیده را بتوان شکلی از جامعه پسادینی دانست می توان ان را گریز از ایدئولوژی دینی،سیاسی تلقی کرد۔
جامعه پسا دینی مفهومی نا روشن وغیر دقیق است حتی در کانون اجتماعی جوامع مدرن هم عبور از دین اتفاق نیافتده است در جوامع مدرن حوزه ودایره نفوذ وحضور دین از عرصه عمومی به عرصه خصوصی منتقل شده است ۔حداکثر می توان گفت که جنبش های اجتماعی اخیر در ایران چنین مسیری را تسهیل می کند با دو ویژگی کاملادقابل رویت۔
مقابله با ایدئولوژی دینی ،سیاسی
تقابل با حاکمیت دین در عرصه عمومی وانحصار ان به حوزه خصوصی۔
در جامعه افغانسان نیز چنین پدیده ای شکل گرفته است واینگونه نمی توان عامه مردم در افغانستان را صرفا نمایندگان سنت ودین وتمدن اعصار کهن نامید ۔
ادامه👇👇👇
#افغانستان
#مجید_یونسیان
#جامعهی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
قطعا از اینکه اقای محدثی چنین گزارههایی را طرح و به قضاوت گذاشته است باید استقبال کرد و نباید با آلودن این مباحث به کنشهای هیجانی و احساسی و بکار گرفتن ادبیات تهمت و فحاشی زمینه طرح آنها را مسدود کرد۔ گفت وگو نیازمند تاب آوری برای شنیدن است نه ورم کردن رگهای گردن۔
والسلام
🔸محدثی: سپاس از آقای یونسیان عزیز و نکات انتقادیشان! با ایشان در باب آنچه گفته اند موافق نیستم. جامعهی افغانستان فرصت بیست سال دوران جمهوریت را برای تضعیف طالبان از دست داد و نه تنها آن را تضعیف نکرد بلکه تقویت نمود. جامعهی افغانستان طالبانآفرین است بهدلیل اینکه طالبان آفریده است؛ به همانسان که جامعهی ما زمانی جمهوریی اسلامی آفرید. محقق جامعهشناسی نمیتواند واقعیت رخ داده را نبیند و به جای آن خیالات بفرماید یا در تصورات نظری غرق شود. اسلامگراییی طالبانی ریشه در فرهنگ افغانستان و سنت اسلامی-افغانستانی دارد، همچنانکه اسلامگراییی مسلط در ایران ریشه در فرهنگ ایرانی و سنت اسلامی-ایرانی داشته است. اما در بارهی جامعهی پسادینی مقالهای داده ام با آمار و کمیت و قرار بود در همآیش اخیر انجمن منتشر شود. بهخاطر جنگ با اسراییل عقب افتاد. اکنون سنت اسلامی-ایرانی در نظر من در ایران بیاعتبار شده است و تمام دادههای تحقیقات کیفی و کمی این پدیده را تأیید میکنند و از این رو، بین انسان ایرانیی پس از تجربهی جمهوریی اسلامی و انسان افغانستانی تفاوتهای فاحشی وجود دارد. در هر صورت ممنون ام!
#افغانستان
#اسلامگرایی
#مجید_یونسیان
#جامعهی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
والسلام
🔸محدثی: سپاس از آقای یونسیان عزیز و نکات انتقادیشان! با ایشان در باب آنچه گفته اند موافق نیستم. جامعهی افغانستان فرصت بیست سال دوران جمهوریت را برای تضعیف طالبان از دست داد و نه تنها آن را تضعیف نکرد بلکه تقویت نمود. جامعهی افغانستان طالبانآفرین است بهدلیل اینکه طالبان آفریده است؛ به همانسان که جامعهی ما زمانی جمهوریی اسلامی آفرید. محقق جامعهشناسی نمیتواند واقعیت رخ داده را نبیند و به جای آن خیالات بفرماید یا در تصورات نظری غرق شود. اسلامگراییی طالبانی ریشه در فرهنگ افغانستان و سنت اسلامی-افغانستانی دارد، همچنانکه اسلامگراییی مسلط در ایران ریشه در فرهنگ ایرانی و سنت اسلامی-ایرانی داشته است. اما در بارهی جامعهی پسادینی مقالهای داده ام با آمار و کمیت و قرار بود در همآیش اخیر انجمن منتشر شود. بهخاطر جنگ با اسراییل عقب افتاد. اکنون سنت اسلامی-ایرانی در نظر من در ایران بیاعتبار شده است و تمام دادههای تحقیقات کیفی و کمی این پدیده را تأیید میکنند و از این رو، بین انسان ایرانیی پس از تجربهی جمهوریی اسلامی و انسان افغانستانی تفاوتهای فاحشی وجود دارد. در هر صورت ممنون ام!
#افغانستان
#اسلامگرایی
#مجید_یونسیان
#جامعهی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
در کلاس استاد شهبازیی عزیز بهنحو آنلاین شرکت کرده ام و از این استاد ارجمند و اندیشهمند بهره خواهم برد.
محدثی / ۱۶ تیر ۱۴۰۴
پیام به واحد ثبت نام: @toakademi
#ایرج_شهبازی
#تاریخ_ایران
#عصر_مغول
@NewHasanMohaddesi
محدثی / ۱۶ تیر ۱۴۰۴
پیام به واحد ثبت نام: @toakademi
#ایرج_شهبازی
#تاریخ_ایران
#عصر_مغول
@NewHasanMohaddesi
♦️["خیانت سازماندهی شده": پذیرش میلیونیی مهاجران در دورهی رییسی]
بازنشر: ۱۷ تیر ۱۴۰۴
🔻"اشتباهات مرحوم ابراهیم رئیسی تحت تاثیر القائات عوامل جبهه پایداری و عوامل نفوذی روسیه!
✍کورش غدیری
حال که مدتی از فوت رئیسی گذشته، بد نیست به اقدامات باند علمالهدی، و جلیلی برای تشکیل خراسان بزرگ در دولت رئیسی مطرح و سپس با هجـوم گستردهی و بیضابطهی افاغنه و فراگیر شدن آن در سراسر ایران ادامه یافت، نگاهی واقعبینانه بیندازیم.
مهمترین فاجعه مدیریتی که در زمان دولت رئیسی به وقوع پیوست، باز گذاشتن مرزهای شرقی برای پذیرش قانونی و هجوم میلیونی افاغنه به ایران بود.
با اینکه در این مجال نمیشود بطورکامل این حرکت سازماندهی شده ضد ایران و ایرانی را بازگو کرد، اما در حد امکان به طور خلاصه آنرا بررسی میکنیم.
در آغاز کار دولت رئیسی لابی طرفدار تز «امت اسلامی» یا همان «کشور ترکیبی» در مجلس با ایجاد فشــار بسیار زیاد با طرح تأسیس "سازمان ملی مهاجرت" شروع گردید که با هشدار دانشگاهیان و حضور و هوشیاری به موقع نمایندگان آگاه و میهنپرست واعتراض مدنی مردم دانا و آگاه، همان موقع طرح مذکور به دلیل ابعاد گسترده ضد امنیتی وخیانت بار اقتصادی آن از دستور کار مجلس خارج شد.
اما دولت با اصرار شخص رئیسی و برخی از اعضای خانوادهی درجه یک ایشان وپایدارچی ها از جمله آیت الله علم الهدی همچنین جلیلی که اصالتا ریشه افغانی دارد النهایه اعطای «اقامت دائم» صرفاً با دریافت ۲٠٠٠ دلار در اقساط ۱۲ ماهه، به همهی افاغنهی مستقر در خاک ایران آنهم به بهانهی واهی کسب درآمد و ارز آوری برای دولت با درج این [خبر] در رسانهها ، موجی عظیمی از مهاجرت را در افاغنه ایجاد کردند.
از همان روزهای اول کار دولت ،نسبت به این روند غلط هشدار داده شد، اما ظاهراً بخش خاصی از دولت اصولگرا بر آن بودند که هر طور شـده باید به چندین میلیون افغانی اقامت دائم داده شود.
این رفتار بدان معنا بود که جریانی در دولت سعی در تغییر بافت جمعیتی ایرانیان به نفع جریان خاص یا همان مثلث شوم داشت.
به محض آگاهی از این روند خیانتبار؛ جریان ملی وطنخواه بارها و بارها هشدارهای لازم را در جلسات خصوصی نسبت به وضع موجود به وزیر کشور و نمایندهی ایران در افغانستان اعلان داشت، اما بازهم دولت رئیسی دست از این حرکت ضد امنیتی برنداشت.
در ادامه به ابعاد فاجعهبار حضور میلیونی افاغنه میپردازیم!
باطرح تأسیس غیرقانونی "سازمان ملی مهاجرت" حرکات گسـترده و آشکارا در جهت «تغییر بافت جمعیتی ایران» و «یارگیری» جناح حاکم از آوارگان افغانی بخصوص در انتخابات، دیگر بر همگان روشن شده بود که ما با یک «خیانت سازماندهی شده» همه جانبه روبرو هستیم.
خیانتی که همهی اطرافیان رئیسی و در رأس آنها جلیلی در آن دست داشتند.
بارها و بارها در جلسات مختلف که اتفاقاً برخی نیروهای امنیتی هم از محتوی جلسه کاملاً مطلع میشدند، نسـبت به این خیانت آشکار هشـدار دادیم، اما ظاهراً دستی مافیایی و قدرتمندتری در کار بود تا کارها را به سرعت جلو ببرد.
در قـدم و پلان اول این سناریوی شـوم؛ آقایان برنامهریزی و قانونی را به تصویب رساندندکه به فرزندان متولدشده ازپدران افغانی و مادران ایرانی باید شناسنامه ایرانی داده شود.
همین یک خط قانون، یک سـونامی از خرید و فروش دخترکان و شناسنامههای ایرانی در مناطق محروم مرزی ایجاد کرد. که هر چه فریاد زدیم و هر چه هشـدار دادیم، آقایان اصلاً گوششان بدهکار نبود.
در پلان بعدی اجرای این خیانت آشکار؛ دستور این بود که حدود یک میلیون افغانی در سن تحصیل در مدارس ایران کاملاً «رایگان» ثبت نام وتحصیل کنند ، که در حقیقت با این تصمیم سالی ۱٠ هزار میلیارد تومان هزینه اضافی برگردن آموزش و پرورش تحمیل گردید.
ابعاد خیانت باز هم به اینجا ختم نمیشد، هر روز در دولت رئیسی سـفره تازهای از مفتخوری برای افاغنه باز میشد.
این بار نوبت به زایمان کاملاً «رایگان» برای افاغنه در سراسر کشور بود.
اکنون که این مسئله را مطرح میکنیم، نسبت رشد (زاد و ولد) جمعیتی افاغنه به ضریب ۵ رسیده است.
برای اینکه این ضریب را بهتر متوجه شوید،
باید بگوییم که فقط به ازای مرگ هر یک افغانی، حداقل ۵ افغانی در ایران متولد میشوند که با نسبت جمعیتی آنها در ایران که چیزی در حدود ۱۰ میلیون تخمین زده میشود و به این ترتیب باید در آینده بسیار نزدیک منتظر فاجعه تغییر بنیادین در نسل ایرانی باشیم.
ابعاد این «خیانت سازماندهی شده» به همین هم ختم نمیشود.
با اینکه میلیونها جوان ایرانی با معضل ازدواج و مسکن دست و پنجه نرم میکنند و عملاً خرید مسکن تبدیل به یک رؤیای دست نیافتنی برای ایرانیان شده است، دولت رییسی در یک مصوبهی پنهانی دستور به ساخت گستردهی «مهمانشهر» میدهد."
🔻منبع:
https://www.tg-me.com/IRANINtellectuals/61538
@NewHasanMohaddesi
بازنشر: ۱۷ تیر ۱۴۰۴
🔻"اشتباهات مرحوم ابراهیم رئیسی تحت تاثیر القائات عوامل جبهه پایداری و عوامل نفوذی روسیه!
✍کورش غدیری
حال که مدتی از فوت رئیسی گذشته، بد نیست به اقدامات باند علمالهدی، و جلیلی برای تشکیل خراسان بزرگ در دولت رئیسی مطرح و سپس با هجـوم گستردهی و بیضابطهی افاغنه و فراگیر شدن آن در سراسر ایران ادامه یافت، نگاهی واقعبینانه بیندازیم.
مهمترین فاجعه مدیریتی که در زمان دولت رئیسی به وقوع پیوست، باز گذاشتن مرزهای شرقی برای پذیرش قانونی و هجوم میلیونی افاغنه به ایران بود.
با اینکه در این مجال نمیشود بطورکامل این حرکت سازماندهی شده ضد ایران و ایرانی را بازگو کرد، اما در حد امکان به طور خلاصه آنرا بررسی میکنیم.
در آغاز کار دولت رئیسی لابی طرفدار تز «امت اسلامی» یا همان «کشور ترکیبی» در مجلس با ایجاد فشــار بسیار زیاد با طرح تأسیس "سازمان ملی مهاجرت" شروع گردید که با هشدار دانشگاهیان و حضور و هوشیاری به موقع نمایندگان آگاه و میهنپرست واعتراض مدنی مردم دانا و آگاه، همان موقع طرح مذکور به دلیل ابعاد گسترده ضد امنیتی وخیانت بار اقتصادی آن از دستور کار مجلس خارج شد.
اما دولت با اصرار شخص رئیسی و برخی از اعضای خانوادهی درجه یک ایشان وپایدارچی ها از جمله آیت الله علم الهدی همچنین جلیلی که اصالتا ریشه افغانی دارد النهایه اعطای «اقامت دائم» صرفاً با دریافت ۲٠٠٠ دلار در اقساط ۱۲ ماهه، به همهی افاغنهی مستقر در خاک ایران آنهم به بهانهی واهی کسب درآمد و ارز آوری برای دولت با درج این [خبر] در رسانهها ، موجی عظیمی از مهاجرت را در افاغنه ایجاد کردند.
از همان روزهای اول کار دولت ،نسبت به این روند غلط هشدار داده شد، اما ظاهراً بخش خاصی از دولت اصولگرا بر آن بودند که هر طور شـده باید به چندین میلیون افغانی اقامت دائم داده شود.
این رفتار بدان معنا بود که جریانی در دولت سعی در تغییر بافت جمعیتی ایرانیان به نفع جریان خاص یا همان مثلث شوم داشت.
به محض آگاهی از این روند خیانتبار؛ جریان ملی وطنخواه بارها و بارها هشدارهای لازم را در جلسات خصوصی نسبت به وضع موجود به وزیر کشور و نمایندهی ایران در افغانستان اعلان داشت، اما بازهم دولت رئیسی دست از این حرکت ضد امنیتی برنداشت.
در ادامه به ابعاد فاجعهبار حضور میلیونی افاغنه میپردازیم!
باطرح تأسیس غیرقانونی "سازمان ملی مهاجرت" حرکات گسـترده و آشکارا در جهت «تغییر بافت جمعیتی ایران» و «یارگیری» جناح حاکم از آوارگان افغانی بخصوص در انتخابات، دیگر بر همگان روشن شده بود که ما با یک «خیانت سازماندهی شده» همه جانبه روبرو هستیم.
خیانتی که همهی اطرافیان رئیسی و در رأس آنها جلیلی در آن دست داشتند.
بارها و بارها در جلسات مختلف که اتفاقاً برخی نیروهای امنیتی هم از محتوی جلسه کاملاً مطلع میشدند، نسـبت به این خیانت آشکار هشـدار دادیم، اما ظاهراً دستی مافیایی و قدرتمندتری در کار بود تا کارها را به سرعت جلو ببرد.
در قـدم و پلان اول این سناریوی شـوم؛ آقایان برنامهریزی و قانونی را به تصویب رساندندکه به فرزندان متولدشده ازپدران افغانی و مادران ایرانی باید شناسنامه ایرانی داده شود.
همین یک خط قانون، یک سـونامی از خرید و فروش دخترکان و شناسنامههای ایرانی در مناطق محروم مرزی ایجاد کرد. که هر چه فریاد زدیم و هر چه هشـدار دادیم، آقایان اصلاً گوششان بدهکار نبود.
در پلان بعدی اجرای این خیانت آشکار؛ دستور این بود که حدود یک میلیون افغانی در سن تحصیل در مدارس ایران کاملاً «رایگان» ثبت نام وتحصیل کنند ، که در حقیقت با این تصمیم سالی ۱٠ هزار میلیارد تومان هزینه اضافی برگردن آموزش و پرورش تحمیل گردید.
ابعاد خیانت باز هم به اینجا ختم نمیشد، هر روز در دولت رئیسی سـفره تازهای از مفتخوری برای افاغنه باز میشد.
این بار نوبت به زایمان کاملاً «رایگان» برای افاغنه در سراسر کشور بود.
اکنون که این مسئله را مطرح میکنیم، نسبت رشد (زاد و ولد) جمعیتی افاغنه به ضریب ۵ رسیده است.
برای اینکه این ضریب را بهتر متوجه شوید،
باید بگوییم که فقط به ازای مرگ هر یک افغانی، حداقل ۵ افغانی در ایران متولد میشوند که با نسبت جمعیتی آنها در ایران که چیزی در حدود ۱۰ میلیون تخمین زده میشود و به این ترتیب باید در آینده بسیار نزدیک منتظر فاجعه تغییر بنیادین در نسل ایرانی باشیم.
ابعاد این «خیانت سازماندهی شده» به همین هم ختم نمیشود.
با اینکه میلیونها جوان ایرانی با معضل ازدواج و مسکن دست و پنجه نرم میکنند و عملاً خرید مسکن تبدیل به یک رؤیای دست نیافتنی برای ایرانیان شده است، دولت رییسی در یک مصوبهی پنهانی دستور به ساخت گستردهی «مهمانشهر» میدهد."
🔻منبع:
https://www.tg-me.com/IRANINtellectuals/61538
@NewHasanMohaddesi
Telegram
فرهیختگان
اشتباهات مرحوم ابراهیم رئیسی تحت تاثیر القائات عوامل جبهه پایداری و عوامل نفوذی روسیه..!!
کورش غدیری
حال که مدتی از فوت رئیسی گذشته، بد نیست به اقدامات باند علمالهدی، و جلیلی برای تشکیل خراسان بزرگ در دولت رئیسی مطرح و سپس با هجـوم گستردهی و بیضابطهی…
کورش غدیری
حال که مدتی از فوت رئیسی گذشته، بد نیست به اقدامات باند علمالهدی، و جلیلی برای تشکیل خراسان بزرگ در دولت رئیسی مطرح و سپس با هجـوم گستردهی و بیضابطهی…
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸
♦️در دفاع از واقعیت، علیه توهم تمدنگرایی: تأملی مردمشناختی درباره مهاجرت افغانستانیها
✍️ علی غفاریان
۱۷ تیر ۱۴۰۴
در واکنش به یادداشت اخیر دکتر حسن محدثی درباره مهاجران افغانستانی، ضرورتی هست که درکی دقیقتر از ادبیات مردمشناسی مهاجرت، مفهوم تمدن، و نقش «دیگری» در ساختارهای تاریخی و اجتماعی ایران بازاندیشی شود. ایشان در این یادداشت، ضمن تأکید بر حقوق انسانی مهاجران، تصویری هشداردهنده و نگرانکننده از پیامدهای «ورود بیقاعده و فزایندهی» مهاجران افغانستانی ترسیم میکند که گرچه از واژگانی چون «هجوم» یا «ورود افسارگسیخته» پرهیز میکند، اما در عمل گفتمانی امنیتی، تهدیدمحور و تمدنگرا را بازتولید میکند.
نخست باید به این نکته توجه کرد که «تمدن» – چنانکه آنتونی اسمیت نشان داده – مفهومی مدرن و تاریخمند است که در قرن نوزدهم برای تمایزگذاری میان ملتها و مشروعسازی مرزهای فرهنگی اختراع شد. اگرچه تمدن به مثابه یک «واقعیت زیسته» همواره در جوامع بشری در قالب ارزشها، نهادها و حافظهی تاریخی حضور دارد، اما آنچه امروز از آن بهعنوان «تمدن ایرانی» یاد میشود، نه یک حقیقت طبیعی، بلکه بازآراییای مدرن از یک گذشتهی پرتنش، ناهمگون، و چندفرهنگی است.
واقعیت آن است که آنچه امروز «ایران» مینامیم، هرگز یک واحد فرهنگی، نژادی یا زبانی یکدست نبوده است. پژوهشگران برجستهای چون لیلا ابوالغد، جین کلیبی، و اریک هابسبام با تمرکز بر سازوکارهای حافظهی جمعی و روایتهای هویتی، نشان دادهاند که «ملیت» و «تبار» اغلب نتیجهی فرآیندهای سیاسی و ایدئولوژیکاند؛ نه امر طبیعی و ایستا. در این چارچوب، نگرانی از ورود یک گروه قومی یا زبانی جدید، بیشتر ریشه در ترس از دست رفتن امتیازات نمادین و نظم موجود دارد تا تهدیدی واقعی برای تمدن.
اگر ایران را بهمثابه یک جهان اجتماعی چندلایه و چندقومیتی ببینیم – همانطور که گراهام گلویچ در سنت جامعهشناسی تاریخی توصیه میکند – آنگاه مهاجرت نه یک عامل فروپاشی، بلکه فرصتی برای بازتعریف خود در مواجهه با دیگری خواهد بود. نگرانی از «بازگشت ایران به سنت» بهواسطهی حضور مهاجران افغانستانی، بیش از آنکه تحلیلی تاریخی باشد، نوعی نوستالژی طبقهی متوسط برای یک مدرنیتهی نیمبند، حذفی و تمرکزگراست؛ مدرنیتهای که خود از اساس حامل تناقض میان توسعه و طرد دیگری بوده است.
تئودور آدرنو، در نقد عقل ابزاری و ایدئولوژیهای شبهتمدنی، بارها هشدار میدهد که تمدنهایی که بر حذف و طرد دیگری بنا شدهاند، به زودی در درون خود فرو میپاشند. بدرفتاری سیستماتیک با مهاجران، بهویژه در ساحت نابرابر حقوقی و اقتصادی، خود یکی از دلایل فرسایش اخلاق عمومی و ناکارآمدی نهادهای مدنی است؛ نه پیامد آن.
برخلاف روایتهای امنیتی، پژوهشهای میدانی در جامعهشناسی شهری، مردمنگاریهای مرزی، و مطالعات بایگانیشدهی انسانشناسی – از جمله توسط پژوهشگرانی چون عبدالحسین وهاجی، سمیه کرمی، یا حتی فریبا پژوه – نشان میدهند که افغانستانیها نه «تهاجم فرهنگی» بلکه بخشی از نیروی مولد و خاموش اقتصاد غیررسمیاند. آنها در حاشیهی شهرها، با کمترین حقوق، بیشترین خدمات را ارائه میکنند و اغلب قربانی بیقانونی، تبعیض، و خشونت اجتماعیاند.
پیشنهاد دکتر محدثی مبنی بر تمایز میان «تقدّم» (رسیدگی انسانی به مهاجران) و «تفوّق» (حفظ تمدن) در ظاهر متین و عقلانیست، اما در عمل به تقابل نادرست «انساندوستی» و «مصلحت ملی» دامن میزند. گفتمانهایی از این دست – همانطور که گایاتری اسپیواک در مقالهی «آیا فرودست میتواند سخن بگوید؟» شرح داده – اغلب بهنام نجات کل، صدای بخشی از رنجدیدگان را حذف میکنند.
واقعیت این است که هر تمدنی اگر بخواهد زنده بماند، نیاز به بازاندیشی در خود دارد؛ نه انسداد و انزوا. تاریخ تمدن ایرانی، نه با حذف، بلکه با جذب، ترجمه و همزیستی با «دیگری» زنده مانده است. امروز نیز خطر اصلی نه در «ورود فزایندهی مهاجران»، بلکه در ناتوانی ما برای شنیدن صدای آنها، فهم روایتهای زیستهشان، و گشودن جایی برای گفتوگو با آنان است.
دستآخر، پرسش مهمی که باقی میماند این است: اگر قرار باشد از مهاجرت بهمثابه بحران سخن بگوییم، بحران کجاست؟ در مهاجرت، یا در نظام ناکارآمد، نابرابر و سرکوبگری که حتی تاب حضور ضعیفترین دیگریها را نیز ندارد؟
#افغانستان
#اسلامگرایی
#علی_غفاریان
#جامعهی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
♦️در دفاع از واقعیت، علیه توهم تمدنگرایی: تأملی مردمشناختی درباره مهاجرت افغانستانیها
✍️ علی غفاریان
۱۷ تیر ۱۴۰۴
در واکنش به یادداشت اخیر دکتر حسن محدثی درباره مهاجران افغانستانی، ضرورتی هست که درکی دقیقتر از ادبیات مردمشناسی مهاجرت، مفهوم تمدن، و نقش «دیگری» در ساختارهای تاریخی و اجتماعی ایران بازاندیشی شود. ایشان در این یادداشت، ضمن تأکید بر حقوق انسانی مهاجران، تصویری هشداردهنده و نگرانکننده از پیامدهای «ورود بیقاعده و فزایندهی» مهاجران افغانستانی ترسیم میکند که گرچه از واژگانی چون «هجوم» یا «ورود افسارگسیخته» پرهیز میکند، اما در عمل گفتمانی امنیتی، تهدیدمحور و تمدنگرا را بازتولید میکند.
نخست باید به این نکته توجه کرد که «تمدن» – چنانکه آنتونی اسمیت نشان داده – مفهومی مدرن و تاریخمند است که در قرن نوزدهم برای تمایزگذاری میان ملتها و مشروعسازی مرزهای فرهنگی اختراع شد. اگرچه تمدن به مثابه یک «واقعیت زیسته» همواره در جوامع بشری در قالب ارزشها، نهادها و حافظهی تاریخی حضور دارد، اما آنچه امروز از آن بهعنوان «تمدن ایرانی» یاد میشود، نه یک حقیقت طبیعی، بلکه بازآراییای مدرن از یک گذشتهی پرتنش، ناهمگون، و چندفرهنگی است.
واقعیت آن است که آنچه امروز «ایران» مینامیم، هرگز یک واحد فرهنگی، نژادی یا زبانی یکدست نبوده است. پژوهشگران برجستهای چون لیلا ابوالغد، جین کلیبی، و اریک هابسبام با تمرکز بر سازوکارهای حافظهی جمعی و روایتهای هویتی، نشان دادهاند که «ملیت» و «تبار» اغلب نتیجهی فرآیندهای سیاسی و ایدئولوژیکاند؛ نه امر طبیعی و ایستا. در این چارچوب، نگرانی از ورود یک گروه قومی یا زبانی جدید، بیشتر ریشه در ترس از دست رفتن امتیازات نمادین و نظم موجود دارد تا تهدیدی واقعی برای تمدن.
اگر ایران را بهمثابه یک جهان اجتماعی چندلایه و چندقومیتی ببینیم – همانطور که گراهام گلویچ در سنت جامعهشناسی تاریخی توصیه میکند – آنگاه مهاجرت نه یک عامل فروپاشی، بلکه فرصتی برای بازتعریف خود در مواجهه با دیگری خواهد بود. نگرانی از «بازگشت ایران به سنت» بهواسطهی حضور مهاجران افغانستانی، بیش از آنکه تحلیلی تاریخی باشد، نوعی نوستالژی طبقهی متوسط برای یک مدرنیتهی نیمبند، حذفی و تمرکزگراست؛ مدرنیتهای که خود از اساس حامل تناقض میان توسعه و طرد دیگری بوده است.
تئودور آدرنو، در نقد عقل ابزاری و ایدئولوژیهای شبهتمدنی، بارها هشدار میدهد که تمدنهایی که بر حذف و طرد دیگری بنا شدهاند، به زودی در درون خود فرو میپاشند. بدرفتاری سیستماتیک با مهاجران، بهویژه در ساحت نابرابر حقوقی و اقتصادی، خود یکی از دلایل فرسایش اخلاق عمومی و ناکارآمدی نهادهای مدنی است؛ نه پیامد آن.
برخلاف روایتهای امنیتی، پژوهشهای میدانی در جامعهشناسی شهری، مردمنگاریهای مرزی، و مطالعات بایگانیشدهی انسانشناسی – از جمله توسط پژوهشگرانی چون عبدالحسین وهاجی، سمیه کرمی، یا حتی فریبا پژوه – نشان میدهند که افغانستانیها نه «تهاجم فرهنگی» بلکه بخشی از نیروی مولد و خاموش اقتصاد غیررسمیاند. آنها در حاشیهی شهرها، با کمترین حقوق، بیشترین خدمات را ارائه میکنند و اغلب قربانی بیقانونی، تبعیض، و خشونت اجتماعیاند.
پیشنهاد دکتر محدثی مبنی بر تمایز میان «تقدّم» (رسیدگی انسانی به مهاجران) و «تفوّق» (حفظ تمدن) در ظاهر متین و عقلانیست، اما در عمل به تقابل نادرست «انساندوستی» و «مصلحت ملی» دامن میزند. گفتمانهایی از این دست – همانطور که گایاتری اسپیواک در مقالهی «آیا فرودست میتواند سخن بگوید؟» شرح داده – اغلب بهنام نجات کل، صدای بخشی از رنجدیدگان را حذف میکنند.
واقعیت این است که هر تمدنی اگر بخواهد زنده بماند، نیاز به بازاندیشی در خود دارد؛ نه انسداد و انزوا. تاریخ تمدن ایرانی، نه با حذف، بلکه با جذب، ترجمه و همزیستی با «دیگری» زنده مانده است. امروز نیز خطر اصلی نه در «ورود فزایندهی مهاجران»، بلکه در ناتوانی ما برای شنیدن صدای آنها، فهم روایتهای زیستهشان، و گشودن جایی برای گفتوگو با آنان است.
دستآخر، پرسش مهمی که باقی میماند این است: اگر قرار باشد از مهاجرت بهمثابه بحران سخن بگوییم، بحران کجاست؟ در مهاجرت، یا در نظام ناکارآمد، نابرابر و سرکوبگری که حتی تاب حضور ضعیفترین دیگریها را نیز ندارد؟
#افغانستان
#اسلامگرایی
#علی_غفاریان
#جامعهی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi