Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
واژههای مختوم به واکۀ o-
تعدادی از واژههای رایج در فارسی به واکۀ o- ختم میشوند.
بهجز ضمیرِ «تو» to، عددِ «دو» do، و حرفِ اضافۀ گفتاریِ «رو» ro، باقیِ این واژهها بیگانهاند. چند مثال:
پاسیو، پالتو، پیانو، تابلو، تارو، جودو، دیسکو، رادیو، ریو، سودوکو، سونو، شینتو، کادو، کازینو، کیمونو، مانتو، مایو، مترو، وتو، ووشو.
وقتی آخرِ این واژهها کسرۀ اضافه میآید، اینطور نوشته میشوند:
پالتویِ من pālto-y-e man
مانتویِ تو mānto-y-e to
مترویِ تهران metro-y-e tehrān
بیست و دویِ بهمن bist-o-do-y-e bahman
وقتی آخرِ این واژهها یایِ نکره، نسبت، مصدری، یا فعلِ ربطی یا ضمیرِ متصل میآید، اینطور نوشته میشوند:
مانتویی که میخواهی mānto-y-i
تو زیرِ تابلویی tāblo-y-i
عاشقِ جودوام jodo-'am
عاشقِ جودوئه jodo-'-e
امواجِ رادیویی rādiyo-y-i
رسمینویسی: مانتویش mānto-y-aš
گفتارینویسی: مانتوش mānto-š
رسمینویسی: کادویت kādo-y-at
گفتارینویسی: کادوت kādo-t
رسمینویسی: دیسکوشان disko-šān
گفتارینویسی: دیسکوشون disko-šun
تعدادی از واژههای رایج در فارسی به واکۀ o- ختم میشوند.
بهجز ضمیرِ «تو» to، عددِ «دو» do، و حرفِ اضافۀ گفتاریِ «رو» ro، باقیِ این واژهها بیگانهاند. چند مثال:
پاسیو، پالتو، پیانو، تابلو، تارو، جودو، دیسکو، رادیو، ریو، سودوکو، سونو، شینتو، کادو، کازینو، کیمونو، مانتو، مایو، مترو، وتو، ووشو.
وقتی آخرِ این واژهها کسرۀ اضافه میآید، اینطور نوشته میشوند:
پالتویِ من pālto-y-e man
مانتویِ تو mānto-y-e to
مترویِ تهران metro-y-e tehrān
بیست و دویِ بهمن bist-o-do-y-e bahman
وقتی آخرِ این واژهها یایِ نکره، نسبت، مصدری، یا فعلِ ربطی یا ضمیرِ متصل میآید، اینطور نوشته میشوند:
مانتویی که میخواهی mānto-y-i
تو زیرِ تابلویی tāblo-y-i
عاشقِ جودوام jodo-'am
عاشقِ جودوئه jodo-'-e
امواجِ رادیویی rādiyo-y-i
رسمینویسی: مانتویش mānto-y-aš
گفتارینویسی: مانتوش mānto-š
رسمینویسی: کادویت kādo-y-at
گفتارینویسی: کادوت kādo-t
رسمینویسی: دیسکوشان disko-šān
گفتارینویسی: دیسکوشون disko-šun
👌7👏4👍2
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
واژههای مختوم به واکۀ مرکبِ ow-
تعدادی از واژههای رایج در فارسی به واکۀ مرکبِ ow- ختم میشوند.
چند مثال:
پرتو، پلو، جلو، جو، چلو، دو (دویدن)، رو (رفتن)، قشو، گرو، لو، مو (تاک)، نو، هو.
وقتی آخرِ این واژهها کسرۀ اضافه میآید، اینطور نوشته میشوند:
پرتوِ خورشید partow-e xoršid
چلوِ چرب čelow-e čarb
جلوِ در jelow-e dar
دوِ ماراتن dow-e
لباسِ نوِ من lebās-e now-e man
قطارِ تندروِ مشهد qatār-e tondrow-e mašhad
وقتی آخرِ این واژهها یایِ نکره، نسبت، مصدری، یا فعلِ ربطی یا ضمیرِ متصل میآید، اینطور نوشته میشوند:
چرخِ جلوی čarx-e jelow-i
کامبوزیا پرتوی partow-i
تو جلوی to jelow-i
کفشِ به این نوی now-i
تو کنارِ پیادهروی piyāderow-i
پرتوش partow-aš
جلوش jelow-aš
اما:
پیادهرویِ طولانی piyāderav-i-y-e
تعدادی از واژههای رایج در فارسی به واکۀ مرکبِ ow- ختم میشوند.
چند مثال:
پرتو، پلو، جلو، جو، چلو، دو (دویدن)، رو (رفتن)، قشو، گرو، لو، مو (تاک)، نو، هو.
وقتی آخرِ این واژهها کسرۀ اضافه میآید، اینطور نوشته میشوند:
پرتوِ خورشید partow-e xoršid
چلوِ چرب čelow-e čarb
جلوِ در jelow-e dar
دوِ ماراتن dow-e
لباسِ نوِ من lebās-e now-e man
قطارِ تندروِ مشهد qatār-e tondrow-e mašhad
وقتی آخرِ این واژهها یایِ نکره، نسبت، مصدری، یا فعلِ ربطی یا ضمیرِ متصل میآید، اینطور نوشته میشوند:
چرخِ جلوی čarx-e jelow-i
کامبوزیا پرتوی partow-i
تو جلوی to jelow-i
کفشِ به این نوی now-i
تو کنارِ پیادهروی piyāderow-i
پرتوش partow-aš
جلوش jelow-aš
اما:
پیادهرویِ طولانی piyāderav-i-y-e
👌12🤔4👍3❤1
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
تا جملۀ آخر نوشته نشود، جملۀ اول را نمیتوان نوشت.
جویس کرول اوتس
جویس کرول اوتس
👏22🤔5👍4
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
چیزی قویتر از مرگ وجود دارد، و آن حضورِ غایبان در حافظهٔ زندگان است.
ژان دورمِسون
مترجم: دینا نورالهیان
ژان دورمِسون
مترجم: دینا نورالهیان
👍17😢5❤4🤔3🔥1
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
چرا از مرگ بترسم؟
وقتی من هستم، مرگ نیست؛
وقتی مرگ هست، من نیستم.
چرا از چیزی بترسم که فقط وقتی من نیستم میتواند وجود داشتهباشد؟
اپیکور
وقتی من هستم، مرگ نیست؛
وقتی مرگ هست، من نیستم.
چرا از چیزی بترسم که فقط وقتی من نیستم میتواند وجود داشتهباشد؟
اپیکور
👍38😁5👏4👌4😱2
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
اگر غم را چو آتش دود بودی/
جهان تاریک ماندی جاودانه
در این گیتی سراسر گر بگردی/
خردمندی نیابی شادمانه
شهیدِ بلخی (شاعرِ اوایلِ قرنِ چهارم)
If sorrow had smoke like fire
The world would look dark forever
If you search this globe all over
No wise man you'll find glad ever
Translated by Behruz Safarzadeh
#ترجمه_شعر
جهان تاریک ماندی جاودانه
در این گیتی سراسر گر بگردی/
خردمندی نیابی شادمانه
شهیدِ بلخی (شاعرِ اوایلِ قرنِ چهارم)
If sorrow had smoke like fire
The world would look dark forever
If you search this globe all over
No wise man you'll find glad ever
Translated by Behruz Safarzadeh
#ترجمه_شعر
😢18👍9👏3🐳1
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
نمیگذارم هر کس و ناکسی با پاهای کثیفش در ذهنم راه برود.
مهاتما گاندی
مهاتما گاندی
👏30👍8🤔2👌2
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
پارهآیههای موزونِ قرآن
لاأسألُکُم عَلَیهِ مالًا (سورۀ ۱۱، آیۀ ۲۹)
وزن: مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن.
إنّ رَبّي بکَیدِهِنّ عَلیم (سورۀ ۱۲، آیۀ ۵۰)
وزن: فاعِلاتُن مَفاعِلُن فَعَلان.
و فوقَ کُلّ ذيعِلمٍ عَلیمٌ (سورۀ ۱۲، آیۀ ۷۶)
وزن: مَفاعیلُن مَفاعیلُن فَعولُن.
لَم تَکونوا بالِغیه إلّا بِشِقّ الأنفُسِ (سورۀ ۱۶، آیۀ ۷)
وزن: فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلُن.
لاأسألُکُم عَلَیهِ مالًا (سورۀ ۱۱، آیۀ ۲۹)
وزن: مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن.
إنّ رَبّي بکَیدِهِنّ عَلیم (سورۀ ۱۲، آیۀ ۵۰)
وزن: فاعِلاتُن مَفاعِلُن فَعَلان.
و فوقَ کُلّ ذيعِلمٍ عَلیمٌ (سورۀ ۱۲، آیۀ ۷۶)
وزن: مَفاعیلُن مَفاعیلُن فَعولُن.
لَم تَکونوا بالِغیه إلّا بِشِقّ الأنفُسِ (سورۀ ۱۶، آیۀ ۷)
وزن: فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلُن.
👍16❤8🤔4👌2
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
اگر تو با خدا حرف میزنی، مذهبی هستی.
اگر خدا با تو حرف میزند، روانی هستی.
اگر خدا با تو حرف میزند، روانی هستی.
😁43👍19🤔1😱1
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
یک قطرۀ آب بود، با دریا شد/
یک ذرۀ خاک، با زمین یکتا شد
آمدشدنِ تو اندر این عالَم چیست؟/
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
حکیم عُمَر خیام
یک ذرۀ خاک، با زمین یکتا شد
آمدشدنِ تو اندر این عالَم چیست؟/
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
حکیم عُمَر خیام
👍30❤3😁3
ختمِ قرآن به حالتِ آویزان!
یک شب جماعتی تتبّعِ وی کردند تا وی آنجا چه میکند. در میانِ رِباط چاهی بود. او را دیدند که چوبی بر سرِ چاه نهاد و رَسَن در وی بست و بر میانِ خود بست و خود را معلّق از میانِ چاه بیاویخت و ختمِ قرآن ابتدا کرد. تا بانگِ نماز را ختم کردی، و برآمد و به وضو مشغول شد. 😁
جمالالدین ابوروح
حالات و سخنانِ ابوسعیدِ ابوالخیر، به کوششِ محمدرضا شفیعیِ کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۴، ص ۸۰.
این کارِ خفاشوار را از کراماتِ شیخ دانستهاند! 😄
اگر در روزگارِ ما کسی چنین کاری بکند، میبَرَندش تیمارستان.
بسیاری از اولیا و مشایخ بیمارِ روانی بودهاند.
فروید، کجایی؟!
یک شب جماعتی تتبّعِ وی کردند تا وی آنجا چه میکند. در میانِ رِباط چاهی بود. او را دیدند که چوبی بر سرِ چاه نهاد و رَسَن در وی بست و بر میانِ خود بست و خود را معلّق از میانِ چاه بیاویخت و ختمِ قرآن ابتدا کرد. تا بانگِ نماز را ختم کردی، و برآمد و به وضو مشغول شد. 😁
جمالالدین ابوروح
حالات و سخنانِ ابوسعیدِ ابوالخیر، به کوششِ محمدرضا شفیعیِ کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۴، ص ۸۰.
این کارِ خفاشوار را از کراماتِ شیخ دانستهاند! 😄
اگر در روزگارِ ما کسی چنین کاری بکند، میبَرَندش تیمارستان.
بسیاری از اولیا و مشایخ بیمارِ روانی بودهاند.
فروید، کجایی؟!
😁28🤣20👏5👍2👌2❤1🤔1😢1
پانسد: پانصد.
یاران گفتند: ما برادرانِ تو نهایم؟
گفت: نی، شما یاران و اصحابِ منایت و برادرانِ من پس از چهارصد و پانسد سال باشند.
جمالالدین ابوروح
حالات و سخنانِ ابوسعیدِ ابوالخیر، به کوششِ محمدرضا شفیعیِ کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۴، ص ۵۶.
جالب است که در همین متنِ کهن سه جا املای پانصد (با «ص») آمدهاست.
آنوقتها ویرایش هنوز به دنیا نیامدهبود.
#کهنواژهها
یاران گفتند: ما برادرانِ تو نهایم؟
گفت: نی، شما یاران و اصحابِ منایت و برادرانِ من پس از چهارصد و پانسد سال باشند.
جمالالدین ابوروح
حالات و سخنانِ ابوسعیدِ ابوالخیر، به کوششِ محمدرضا شفیعیِ کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۴، ص ۵۶.
جالب است که در همین متنِ کهن سه جا املای پانصد (با «ص») آمدهاست.
آنوقتها ویرایش هنوز به دنیا نیامدهبود.
#کهنواژهها
👍20😁7
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
من کودکی هستم که هرگز بزرگسال نشده.
هنوز مدام این «چرا» و «چهگونه» را میپرسم. گهگاه به پاسخی هم میرسم.
استیون هاکینگ
هنوز مدام این «چرا» و «چهگونه» را میپرسم. گهگاه به پاسخی هم میرسم.
استیون هاکینگ
👍18👏6❤4
با «ز» یا با «ذ»؟ مسئله این است.
نمازگزار یعنی نمازخوان.
نمازگذار یعنی نمازنخوان.
شکرگزار یعنی شُکرکن.
شکرگذار یعنی شُکرنکن.
سپاسگزار یعنی ممنون.
سپاسگذار یعنی ناممنون.
خراجگزار: خراجپرداز.
خراجگذار: خراجنپرداز.
گزاردن: به جا آوردن؛ انجام دادن.
گذاشتن: ترک کردن؛ رها کردن.
#املا
نمازگزار یعنی نمازخوان.
نمازگذار یعنی نمازنخوان.
شکرگزار یعنی شُکرکن.
شکرگذار یعنی شُکرنکن.
سپاسگزار یعنی ممنون.
سپاسگذار یعنی ناممنون.
خراجگزار: خراجپرداز.
خراجگذار: خراجنپرداز.
گزاردن: به جا آوردن؛ انجام دادن.
گذاشتن: ترک کردن؛ رها کردن.
#املا
👍29👏10😁9🤔6