👤 #پازولینی:
سکس در سالو یک نمایش است یا استعاره از موقعیتی که ما در عرض این چندسال داریم در آن زندگی میکنیم. یعنی سکس به معنای اجبار و پلشتی
🎬 salo or the 120 Days of Sodom
Join 👉 @honar7modiran
سکس در سالو یک نمایش است یا استعاره از موقعیتی که ما در عرض این چندسال داریم در آن زندگی میکنیم. یعنی سکس به معنای اجبار و پلشتی
🎬 salo or the 120 Days of Sodom
Join 👉 @honar7modiran
Forwarded from فیلموسوفی نقد عمیق فیلم (مسیح)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔮نقد فلسفی #انیمه اتک آن تایتان- قسمت اول
🧿شروع #نقد انیمه تایتان مهاجم با محوریت بررسی هویتی قوم الدیا و المان های #اسطورهای در سرزمین پارادیس
🖌️فیلموسوفی، نقد فیلم با چاشنی فلسفه
@filmosophi
🧿شروع #نقد انیمه تایتان مهاجم با محوریت بررسی هویتی قوم الدیا و المان های #اسطورهای در سرزمین پارادیس
🖌️فیلموسوفی، نقد فیلم با چاشنی فلسفه
@filmosophi
➖ میشائیل هانکه: اولین فیلمی که به ورودی های جدید دانشگاه نشان میدهم فیلم آینه اثر تارکوفسکی است
➕ سوای فهرستی که در "سایت اند ساند" منتشر شد، در مصاحبه هایتان بیش تر به ناگهان بالتازار، آینه و سالو اشاره می کنید. این ها همیشه فیلم های محبوب شما هستند؟
➖ هانکه: هنوز هم این فیلم ها برای من بسیار مهم اند. ولی اگر قرار باشد فهرست جدیدی درست کنم، در جایگاه نخست آینه را قرار خواهم داد. نمی دانم تا به حال آن را چندبار دیده ام، خیلی بیشتر از ناگهان بالتازار. و هر بار هم به خاطر وجود یک نکته ی خیلی جزئی که تاکنون به آن توجه نکرده بودم، غافلگیر می شوم. و هر بار هم در اوج احساس در برابر این همه زیبایی، اشک از چشمانم سرازیر می شود. چنین اتفاقی خیلی به ندرت با دیدن فیلم های دیگر رخ می دهد. در دانشگاه وین که مشغول تدریس سینما هستم، اولین فیلمی که به ورودی های جدید نشان می دهم، همین است. گفتن این نکته شرم آور است، اما نود درصد دانشجویان امروز سینما هیچ فیلمی شبیه این را ندیده اند. و قدرت تشخیص و تمیز دادن این فیلمها را هم ندارند. بنابراین، نه تنها با دیدن این فیلم ها غافلگیر نمی شوند، بلکه ادعای نارضایتی هم می کنند. با گذشت زمان و به زور بازبینی آن برای نوشتن تحلیلی موشکافانه که البته درباره ی تمام فیلم های دیگری که نشان شان می دهیم هم صورت می گیرد، بالاخره درک بهتری نسبت به فیلم پیدا می کنند و از آن لذت می برند. منظورم این نیست که آنها بعدها تصمیم می گیرند فیلم هایی شبیه این فیلم بسازند، بلکه این فیلم ها ذهن شان را روی این موضوع باز می کنند که سینمای دیگری هم وجود دارد.
➕ حالا برگردیم به سه فیلم محبوب شما...
..
➖ هانکه: این انتخاب صرفاً احساسی و عاطفی است. اینها فیلم هایی هستند که بیش از بقیه ذهنم را درگیر خودشان کرده اند. در این میان سالو جایگاهی جداگانه دارد، چون فیلمی هول انگیز و دهشتناک است. آن را فقط یک بار دیدم و دیگر هیچ وقت سراغش نرفتم.
..
➕ یعنی در آرشیو بزرگ تان دی وی دی آن را ندارید؟
..
➖ هانکه : چرا، ولی جرأت تماشایش را ندارم. این فیلم همان بار اول کاملاً مرا به هم ریخت، اما هنوز هم فکر می کنم فیلمی بی نهایت مهم به شمار میرود.
..
➕ پس به دانشجویان تان هم نشانش نمی دهید...
..
➖ هانکه: نه، چون این دانشجویان، مخصوصاً دخترها، طبع خیلی حساسی دارند و نمی خواهم زیادی شوکه شان کنم. در عوض اهمیت آن را گوشزد می کنم و آن را به کسانی که توان دیدنش را دارند، توصیه می کنم. هر کسی خودش می تواند تصمیم بگیرد. نمیخواهم کسی را مجبور کنم. ..
➕ پس احتمالاً وقتی خیلی ها بازی های خنده دار را با سالو مقایسه کردند، خندہ تان گرفت.
➖ هانکه: بله! البته هر دو فیلم یک هدف مشترک دارند، اما تلاش می کنند به شیوه ای متفاوت به این هدف دست یابند. دست کم تا جایی که من میدانم، سالو تنها فیلمی است که خشونت را آنطور که در واقعیت وجود دارد، نشان میدهد. به طور کلی در فیلم های خشونت آمیز، به ویژه فیلمهای آمریکایی، خشونت صرفاً به این خاطر نشان داده می شود که به واسطه ی تصویری تماشایی، جنبه ی مصرف گرایی پیدا کند. آدم توی صندلی اش کاملاً احساس آرامش می کند. وقتی از سینما خارج می شوی، انگار ھیچ اتفاقی نیفتادہ. اما در سالو اوضاع طور دیگری است: واقعاً آدم به واقعیت خشونت پی می برد و چنین چیزی تحمل ناپذیر است. امیدوار بودم در بازی های خنده دار هم با همان حدت و شدت با موضوع برخورد کنم، ولی واقعاً نمی توانم این دو فیلم را باهم مقایسه کنم، چون یکی ساخته ی پازولینی است و یکی ساخته ی من.
📖هانکه به روایت هانکه
محمدرضا شیخی_نشر شورآفرین
Join 👉 @honar7modiran
➕ سوای فهرستی که در "سایت اند ساند" منتشر شد، در مصاحبه هایتان بیش تر به ناگهان بالتازار، آینه و سالو اشاره می کنید. این ها همیشه فیلم های محبوب شما هستند؟
➖ هانکه: هنوز هم این فیلم ها برای من بسیار مهم اند. ولی اگر قرار باشد فهرست جدیدی درست کنم، در جایگاه نخست آینه را قرار خواهم داد. نمی دانم تا به حال آن را چندبار دیده ام، خیلی بیشتر از ناگهان بالتازار. و هر بار هم به خاطر وجود یک نکته ی خیلی جزئی که تاکنون به آن توجه نکرده بودم، غافلگیر می شوم. و هر بار هم در اوج احساس در برابر این همه زیبایی، اشک از چشمانم سرازیر می شود. چنین اتفاقی خیلی به ندرت با دیدن فیلم های دیگر رخ می دهد. در دانشگاه وین که مشغول تدریس سینما هستم، اولین فیلمی که به ورودی های جدید نشان می دهم، همین است. گفتن این نکته شرم آور است، اما نود درصد دانشجویان امروز سینما هیچ فیلمی شبیه این را ندیده اند. و قدرت تشخیص و تمیز دادن این فیلمها را هم ندارند. بنابراین، نه تنها با دیدن این فیلم ها غافلگیر نمی شوند، بلکه ادعای نارضایتی هم می کنند. با گذشت زمان و به زور بازبینی آن برای نوشتن تحلیلی موشکافانه که البته درباره ی تمام فیلم های دیگری که نشان شان می دهیم هم صورت می گیرد، بالاخره درک بهتری نسبت به فیلم پیدا می کنند و از آن لذت می برند. منظورم این نیست که آنها بعدها تصمیم می گیرند فیلم هایی شبیه این فیلم بسازند، بلکه این فیلم ها ذهن شان را روی این موضوع باز می کنند که سینمای دیگری هم وجود دارد.
➕ حالا برگردیم به سه فیلم محبوب شما...
..
➖ هانکه: این انتخاب صرفاً احساسی و عاطفی است. اینها فیلم هایی هستند که بیش از بقیه ذهنم را درگیر خودشان کرده اند. در این میان سالو جایگاهی جداگانه دارد، چون فیلمی هول انگیز و دهشتناک است. آن را فقط یک بار دیدم و دیگر هیچ وقت سراغش نرفتم.
..
➕ یعنی در آرشیو بزرگ تان دی وی دی آن را ندارید؟
..
➖ هانکه : چرا، ولی جرأت تماشایش را ندارم. این فیلم همان بار اول کاملاً مرا به هم ریخت، اما هنوز هم فکر می کنم فیلمی بی نهایت مهم به شمار میرود.
..
➕ پس به دانشجویان تان هم نشانش نمی دهید...
..
➖ هانکه: نه، چون این دانشجویان، مخصوصاً دخترها، طبع خیلی حساسی دارند و نمی خواهم زیادی شوکه شان کنم. در عوض اهمیت آن را گوشزد می کنم و آن را به کسانی که توان دیدنش را دارند، توصیه می کنم. هر کسی خودش می تواند تصمیم بگیرد. نمیخواهم کسی را مجبور کنم. ..
➕ پس احتمالاً وقتی خیلی ها بازی های خنده دار را با سالو مقایسه کردند، خندہ تان گرفت.
➖ هانکه: بله! البته هر دو فیلم یک هدف مشترک دارند، اما تلاش می کنند به شیوه ای متفاوت به این هدف دست یابند. دست کم تا جایی که من میدانم، سالو تنها فیلمی است که خشونت را آنطور که در واقعیت وجود دارد، نشان میدهد. به طور کلی در فیلم های خشونت آمیز، به ویژه فیلمهای آمریکایی، خشونت صرفاً به این خاطر نشان داده می شود که به واسطه ی تصویری تماشایی، جنبه ی مصرف گرایی پیدا کند. آدم توی صندلی اش کاملاً احساس آرامش می کند. وقتی از سینما خارج می شوی، انگار ھیچ اتفاقی نیفتادہ. اما در سالو اوضاع طور دیگری است: واقعاً آدم به واقعیت خشونت پی می برد و چنین چیزی تحمل ناپذیر است. امیدوار بودم در بازی های خنده دار هم با همان حدت و شدت با موضوع برخورد کنم، ولی واقعاً نمی توانم این دو فیلم را باهم مقایسه کنم، چون یکی ساخته ی پازولینی است و یکی ساخته ی من.
📖هانکه به روایت هانکه
محمدرضا شیخی_نشر شورآفرین
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
👤 پازولینیی:
اگر شما مطمئنید که من بی اعتقادم، پس شما مرا بیش از آنچه در باره خود می دانم می شناسید. شاید من کافر باشم و لی کافری هستم که احساس غربت شدیدی برای ایمان دارد.
نکته ای که بر تمامی آثار من سایه افکنده، تلاش برای زندگی بیشتر است، این صحنه محرومیت که کاسته نمی شود، اما عشق به زندگی را افزایش می دهد.
Join 👉 @honar7modiran
اگر شما مطمئنید که من بی اعتقادم، پس شما مرا بیش از آنچه در باره خود می دانم می شناسید. شاید من کافر باشم و لی کافری هستم که احساس غربت شدیدی برای ایمان دارد.
نکته ای که بر تمامی آثار من سایه افکنده، تلاش برای زندگی بیشتر است، این صحنه محرومیت که کاسته نمی شود، اما عشق به زندگی را افزایش می دهد.
Join 👉 @honar7modiran
🎬 «فدریکو فلینی» درباره پائولو پازولینی:
خبرنگار: پازولینی کاراکتر شما را به شکلهای مختلف این گونه نقل میکند: اختاپوس، آمیب رشد کرده، خرابه ای متعلق به دوران آزتک، مردی بسیار لطیف، بسیار باهوش، بسیار زیرک، گربه ی سیامی و حلزون هزار تو که همه چیز را در خود می بلعد. شما خودتان را در کدامیک از این موجودات میبینید؟
فلینی: در همه اش، اما در حلزون چاق کمتر، ولی از نقطه نظر ادبی، از جانب شاعری مثل پیر پائولو پازولینی، من همه اش را قبول میکنم. به هر حال ما همگی کمیحلزون چاق هستیم، خود پازولینی هم چیزی حریص درون چشمانش داشت، چیزی بسیاردقیق، یک کنجکاوی بیحد و حصر و تمام ناشدنی... خصوصیتی که در او همواره مورد پسند من بود، توانایی او به عنوان هنرمندی بود که جذب می کرد، همگون و دگرگونه می ساخت در حالی که همزمان قسمتی از مغزش مانند آزمایشگاهی دقیق و متمرکز، آنچه آفریدۀ همان هنرمند بود را ارزشیابی و داوری می کرد و عموما بدان مهر تائید می زد. او توامان خالق و ناقدی بُرنده و سرسخت نسبت به مخلوق خود بود. این ویژگی، این حضور نامحدود نقادانه، که به عنوان مثال من کاملا فاقدآن هستم.
خبرنگار: بعد از این همه سال چه چیزی از پازولینی برای شما به جای مانده؟
فلینی: حسرت این که چرا بیشتر ندیدمش و از بزرگواری و سوادش استفاده نکردم و خوب شاید این تصور من باشد اما فکر می کنم اگر او به کسی نیاز داشت که به او اعتماد کند حتما با کمال میل این کار را می کرد اما گویی فقط می خواست مچ من را بگیرد، به همین ترتیب سعی می کرد به دیدگاهی متفاوت از دیدگاه خودش در مورد جهان دست یابد – که چند بار هم چنین شد- جهانی که روز به روز به نظرش وحشتناک تر، بغرنج تر و تهدید آمیز تر می آمد. یک بار به من گفت: “حقیقت این است که هیچ چیز جز هرج و مرج در دنیا نیست” ولی در تضاد با این جمله که صداقت تمسخر آمیزش مرا تکان داد، همواره نزد او حس رضایتی ناشی از شکست و تسلیم می دیدم ... پیر پائولو ملایمتی توام با آزرده خاطری داشت و جذابیتی اسرار آمیز و پنهان از وجودش ساطع می شد، جذابیتی که من همواره نزد کافکا تصور می کردم!
Join 👉 @honar7modiran
خبرنگار: پازولینی کاراکتر شما را به شکلهای مختلف این گونه نقل میکند: اختاپوس، آمیب رشد کرده، خرابه ای متعلق به دوران آزتک، مردی بسیار لطیف، بسیار باهوش، بسیار زیرک، گربه ی سیامی و حلزون هزار تو که همه چیز را در خود می بلعد. شما خودتان را در کدامیک از این موجودات میبینید؟
فلینی: در همه اش، اما در حلزون چاق کمتر، ولی از نقطه نظر ادبی، از جانب شاعری مثل پیر پائولو پازولینی، من همه اش را قبول میکنم. به هر حال ما همگی کمیحلزون چاق هستیم، خود پازولینی هم چیزی حریص درون چشمانش داشت، چیزی بسیاردقیق، یک کنجکاوی بیحد و حصر و تمام ناشدنی... خصوصیتی که در او همواره مورد پسند من بود، توانایی او به عنوان هنرمندی بود که جذب می کرد، همگون و دگرگونه می ساخت در حالی که همزمان قسمتی از مغزش مانند آزمایشگاهی دقیق و متمرکز، آنچه آفریدۀ همان هنرمند بود را ارزشیابی و داوری می کرد و عموما بدان مهر تائید می زد. او توامان خالق و ناقدی بُرنده و سرسخت نسبت به مخلوق خود بود. این ویژگی، این حضور نامحدود نقادانه، که به عنوان مثال من کاملا فاقدآن هستم.
خبرنگار: بعد از این همه سال چه چیزی از پازولینی برای شما به جای مانده؟
فلینی: حسرت این که چرا بیشتر ندیدمش و از بزرگواری و سوادش استفاده نکردم و خوب شاید این تصور من باشد اما فکر می کنم اگر او به کسی نیاز داشت که به او اعتماد کند حتما با کمال میل این کار را می کرد اما گویی فقط می خواست مچ من را بگیرد، به همین ترتیب سعی می کرد به دیدگاهی متفاوت از دیدگاه خودش در مورد جهان دست یابد – که چند بار هم چنین شد- جهانی که روز به روز به نظرش وحشتناک تر، بغرنج تر و تهدید آمیز تر می آمد. یک بار به من گفت: “حقیقت این است که هیچ چیز جز هرج و مرج در دنیا نیست” ولی در تضاد با این جمله که صداقت تمسخر آمیزش مرا تکان داد، همواره نزد او حس رضایتی ناشی از شکست و تسلیم می دیدم ... پیر پائولو ملایمتی توام با آزرده خاطری داشت و جذابیتی اسرار آمیز و پنهان از وجودش ساطع می شد، جذابیتی که من همواره نزد کافکا تصور می کردم!
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
فرجام پازولینی ۵٣ ساله بعد از ساخت فیلم ضد فاشیستی سالو:
صورت له شده، با فکی خرد شده، ١٠ دنده شکسته، جناق سینه خرد شده، گوش راست له شده، گوش دیگر کنده شده، زیر گرفته شدن چندین باره با اتومبیل، آلت کبود و سینه ای که آماج ضربات خنجر قرار گرفته و قلب و کبدی ترکیده و انگشتان دست چپ قطع شده، سوختن با بنزین.
Join 👉 @honar7modiran
صورت له شده، با فکی خرد شده، ١٠ دنده شکسته، جناق سینه خرد شده، گوش راست له شده، گوش دیگر کنده شده، زیر گرفته شدن چندین باره با اتومبیل، آلت کبود و سینه ای که آماج ضربات خنجر قرار گرفته و قلب و کبدی ترکیده و انگشتان دست چپ قطع شده، سوختن با بنزین.
Join 👉 @honar7modiran
قسمت سوم به نام محفل مدفوع، بسيار تهوع آور و زننده است. تعدادي از جوانها مجبور مي شوند به خوردن مدفوع مردها و يكديگر. همين طور عده اي از جوان ها موظفند كه مدفوع خودشان را در كاسه هايي جمع كنند تا براي مهماني آخر همگي از جمله همان ۴ مرد و نگهبان ها، آن ها را به عنوان غذا مصرف كنند.
پازولینی با جسارت تمام پوسته رویی انسان را پاره میکند و هیولایی که آن زیر نفس میکشد بیرون میآورد و به خود آدمی نشانش میدهد.
سالو براساس رمانی از مارکی دوساد نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم ساخته شده است. کسی که همه دنیا را بر پایه سه مقوله میبیند: خوردن، دفع کردن و سکس. لذتهای قوی بشری. اینها در تفکر فروید هر کدام دوره زمانی مخصوص به خود را دارد و اگر دچار تداخل بشود باعث بیماری و اختلال روانی میشود. مثلا لذت دهانی و لذت مقعدی دورههای خود را دارند و ربطی به لذت جنسی ندارند. و با این دید همجنسگرایان کسانی هستند که دوره لذت مقعدی یا دهانی آنها طولانی شده است. از منظر ساد تمامی اینها درهم تنیده است و این لذتها کنار هم و در تداخل با هم هستند. از اینرو داستانهای او سرشار از سادیسم و مازوخیسم است. سکس همراه با شکنجه، همجنسگرایی، آزار جنسی و سکس کثیف اعم از مدفوعخواری و حمام ادرار. که در فیلم پازولینی با جسارت و عریانی تمام نمایش داده میشود.
پازولینی فقط در این فیلم به نمایش این لذتها نمیپردازد بلکه او در پس این خشونت و عریانی حرفهای بسیار زیادی دیگری دارد. از دید سیاسی میتوان گفت پازولینی نگاهی منتقدانه و خشن به فاشیسم دارد. درواقع او جامعه را جراحی میکند. اما در اینجا ما میخواهیم از تفسیر جراحی این نظام که ایتالیا را به تباهی کشید بگذریم و سالو را با یک دید جهانی و کلی نگاه کنیم. و البته که میتوان در هر قدرتی که انسان را به ذلت میکشاند فاشیسم را دید. حال با هر اسمی که هست، و در هر درجه از تباهی.
ما با چیزی ترسناک و عجیب روبهرو نیستیم. میتوانیم در سالو خود را ببینیم و سالو را در خود ببینیم. برای پازولینی سینما تنها چیزی سرگرمکننده نیست، بلکه او در نهایت بیرحمی میخواهد حرفش را بزند. حرف پیچیدهای هم نیست. یادآوری زندگی در جهنم جنونزده است. اصالت غریزه. سودوم بر پایه تورات شهری بود در کنار رود اردن و در جنوب کنعان و در کرانه دریای مرده جای داشته است. به دلیل گناه لواط مردمان شهر مورد عذاب الهی قرار گرفته و نابود میشوند. نام کتاب برگرفته از داستان این شهر است.
این شکنجهها برای چیست؟ جز ارضای شهوتهای انسانی چیز دیگری نیست.
یعنی غریزه در مرکز قرار دارد. و در این ویلا که میتوان آن را شهر، کشور و یا جهان در نظر گرفت، تنها چیزی که برتری دارد غریزه است. حکومت سالو بهخاطر غریزه به هر جنایتی دست میزند. آنها به ظاهر در پی یافت انسانهای قوی هستند. یعنی برای رسیدن به این نظریه که تنها انسانهای قوی باید برای ماندن در زمین و ادامه نسل بشری باقی بمانند. البته نمیتوان از نگاه بدبینانه پازولینی به دنیای مدرن غفلت کرد. اما او چنان جسور است که حتی خودش را هم از این برچسبها در امان نگه نمیدارد. درواقع همه ما به نوعی در لوکیشن فیلم سالو قرار داریم. و شاید خود نیز از طرفداران اصالت غریزه باشیم. تمامی آنچه که به سر آن جوانها در ویلا میآید، همانی است که به سر بشر میآید. بدن ابزار است، نه تنها بدن که خود انسان ابزار است. و با نگاه رادیکال پازولینی در هر سکانس شوکی کوبنده به مخاطب وارد میشود. در سالو انسان هیچ ارزشی ندارد. هیچ حقوقی وجود ندارد. بردههایی که در برابر همهچیز باید تنها اطاعت کنند. آیا در سطحیترین لایههای زندگی اینگونه نیست؟ اطاعت از غریزهها و کسانی که قدرت اجرای آن را دارند. حتی خودمان نیز در برابر خودمان از غریزه اطاعت میکنیم.
🎬 salo or the 120 Days of Sodom
Join 👉 @honar7modiran
پازولینی با جسارت تمام پوسته رویی انسان را پاره میکند و هیولایی که آن زیر نفس میکشد بیرون میآورد و به خود آدمی نشانش میدهد.
سالو براساس رمانی از مارکی دوساد نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم ساخته شده است. کسی که همه دنیا را بر پایه سه مقوله میبیند: خوردن، دفع کردن و سکس. لذتهای قوی بشری. اینها در تفکر فروید هر کدام دوره زمانی مخصوص به خود را دارد و اگر دچار تداخل بشود باعث بیماری و اختلال روانی میشود. مثلا لذت دهانی و لذت مقعدی دورههای خود را دارند و ربطی به لذت جنسی ندارند. و با این دید همجنسگرایان کسانی هستند که دوره لذت مقعدی یا دهانی آنها طولانی شده است. از منظر ساد تمامی اینها درهم تنیده است و این لذتها کنار هم و در تداخل با هم هستند. از اینرو داستانهای او سرشار از سادیسم و مازوخیسم است. سکس همراه با شکنجه، همجنسگرایی، آزار جنسی و سکس کثیف اعم از مدفوعخواری و حمام ادرار. که در فیلم پازولینی با جسارت و عریانی تمام نمایش داده میشود.
پازولینی فقط در این فیلم به نمایش این لذتها نمیپردازد بلکه او در پس این خشونت و عریانی حرفهای بسیار زیادی دیگری دارد. از دید سیاسی میتوان گفت پازولینی نگاهی منتقدانه و خشن به فاشیسم دارد. درواقع او جامعه را جراحی میکند. اما در اینجا ما میخواهیم از تفسیر جراحی این نظام که ایتالیا را به تباهی کشید بگذریم و سالو را با یک دید جهانی و کلی نگاه کنیم. و البته که میتوان در هر قدرتی که انسان را به ذلت میکشاند فاشیسم را دید. حال با هر اسمی که هست، و در هر درجه از تباهی.
ما با چیزی ترسناک و عجیب روبهرو نیستیم. میتوانیم در سالو خود را ببینیم و سالو را در خود ببینیم. برای پازولینی سینما تنها چیزی سرگرمکننده نیست، بلکه او در نهایت بیرحمی میخواهد حرفش را بزند. حرف پیچیدهای هم نیست. یادآوری زندگی در جهنم جنونزده است. اصالت غریزه. سودوم بر پایه تورات شهری بود در کنار رود اردن و در جنوب کنعان و در کرانه دریای مرده جای داشته است. به دلیل گناه لواط مردمان شهر مورد عذاب الهی قرار گرفته و نابود میشوند. نام کتاب برگرفته از داستان این شهر است.
این شکنجهها برای چیست؟ جز ارضای شهوتهای انسانی چیز دیگری نیست.
یعنی غریزه در مرکز قرار دارد. و در این ویلا که میتوان آن را شهر، کشور و یا جهان در نظر گرفت، تنها چیزی که برتری دارد غریزه است. حکومت سالو بهخاطر غریزه به هر جنایتی دست میزند. آنها به ظاهر در پی یافت انسانهای قوی هستند. یعنی برای رسیدن به این نظریه که تنها انسانهای قوی باید برای ماندن در زمین و ادامه نسل بشری باقی بمانند. البته نمیتوان از نگاه بدبینانه پازولینی به دنیای مدرن غفلت کرد. اما او چنان جسور است که حتی خودش را هم از این برچسبها در امان نگه نمیدارد. درواقع همه ما به نوعی در لوکیشن فیلم سالو قرار داریم. و شاید خود نیز از طرفداران اصالت غریزه باشیم. تمامی آنچه که به سر آن جوانها در ویلا میآید، همانی است که به سر بشر میآید. بدن ابزار است، نه تنها بدن که خود انسان ابزار است. و با نگاه رادیکال پازولینی در هر سکانس شوکی کوبنده به مخاطب وارد میشود. در سالو انسان هیچ ارزشی ندارد. هیچ حقوقی وجود ندارد. بردههایی که در برابر همهچیز باید تنها اطاعت کنند. آیا در سطحیترین لایههای زندگی اینگونه نیست؟ اطاعت از غریزهها و کسانی که قدرت اجرای آن را دارند. حتی خودمان نیز در برابر خودمان از غریزه اطاعت میکنیم.
🎬 salo or the 120 Days of Sodom
Join 👉 @honar7modiran
ساز و کار روایی در فیلم ١٢٠ روز در سودوم سویهی دیگر هزار و یک شب است. در هزار و یک شب، قتلها حرکاتی به موقع هستند که هیچ گاه توصیف نشدهاند و حکم مرگ فقط به دلیل روایت بالقوهی قربانی دچار وقفه میشود، این ۱۰۰۱ وقفه یا در میانهی روایت یا با نظامی پیچیده از تداخلهای ظریف و بدلسازیهای تمثیلی روی میدهند. برعکس، در سالو ۱۲۰ روز سودوم، قربانیان باید کاملاً خاموش بمانند و قصههای قصهگویان فقط با گزارشهای عیاشیهای بعدی عیاشها قطع میشود. نزد ساد، داستان نه به منظور پیشدستی بر مرگ بلکه به منظور توجیه آن قطع میشود.
Join 👉 @honar7modiran
Join 👉 @honar7modiran
❇️ بعضی وقتا از خودم میپرسم شخص دیگه ای بجز پازولینی میتونست اون حجم از کثافت، تجاوز، وحشی گری و انحراف رو به تصویر بکشه یا نه؟
بعد از دیدن این فیلم از خودت میپرسی
آدما چقد میتونن پست و آشغال باشن
از آدما متنفر میشی، ازینکه خودتم یه آدمی متنفر میشی.
امتیاز فیلم پایینه چون چیزهایی رو میگه که نمیخوای قبولشون کنی.
🎬 salo or the 120 Days of Sodom
Join 👉 @honar7modiran
بعد از دیدن این فیلم از خودت میپرسی
آدما چقد میتونن پست و آشغال باشن
از آدما متنفر میشی، ازینکه خودتم یه آدمی متنفر میشی.
امتیاز فیلم پایینه چون چیزهایی رو میگه که نمیخوای قبولشون کنی.
🎬 salo or the 120 Days of Sodom
Join 👉 @honar7modiran
از مرگ پازولینی تاکنون بارها بهعنوان یک عروج ملکوتی یاد شده است. واقعهای که پیش از آن در تخیل خود پازولینی نقش بسته بود و درنهایت به واقعیت بدل شد.
میتوان گفت او نیز همانند «یوکیو میشیما» صحنه مرگش را خود بهشخصه کارگردانی کرده است.
🔘 فدریکو زِری، منتقد ایتالیایی در مورد پرده ی آخر پازولینی می نویسد:« شباهت فراوانی میان سرانجامِ پازولینی و کارواجو (نقاش ایتالیایی سده ی شانزدهم و هفدهم) وجود دارد. به عقیده من، هر دوی این مرگها توسط خود این هنرمندان ساخته و پرداخته، صحنه آرایی، کارگردانی و بازی شده است. به عنوان اثری بکر که پایانی ندارند»
Join 👉 @honar7modiran
میتوان گفت او نیز همانند «یوکیو میشیما» صحنه مرگش را خود بهشخصه کارگردانی کرده است.
🔘 فدریکو زِری، منتقد ایتالیایی در مورد پرده ی آخر پازولینی می نویسد:« شباهت فراوانی میان سرانجامِ پازولینی و کارواجو (نقاش ایتالیایی سده ی شانزدهم و هفدهم) وجود دارد. به عقیده من، هر دوی این مرگها توسط خود این هنرمندان ساخته و پرداخته، صحنه آرایی، کارگردانی و بازی شده است. به عنوان اثری بکر که پایانی ندارند»
Join 👉 @honar7modiran
Forwarded from پژمانوشته
🛎 آموزشگاه سینمایی مجازی واریاسیون ورتوف تقدیم میکند:
برای اولینبار
🎬 کارگاه آموزشی و ورکشاپ آکادمیکِِ مجازی:
✍️ آشنایی با مبانی زیباییشناسی نئومارکسیستی ساختارگرایی فیلم - ۲
🎥 عناوین مندرج در طرح بحث این دوره:
- پرداخت به مفاهیم زبانشناسی ساختارگرا سینما
- پساساختارگرایی نشانهشناسی فیلم در مبانی لاجیک ژیل دلوز
- پرداخت فمینیسم مارکسیستی و لاکانی فیلم
- پردازش شناختی زیباییشناسی مائویستی فیلم
📣 تعداد جلسات؛ ۷ عدد
چهارشنبهها: ۲۰:۳۰
✍ شهریه: ۵۰۰ هزار تومان
📽 کلاس آنلاین
در پلتفرم گوگل میت
شروع جلسه: چهارشنبه ۱۶ خرداد
🎥 برای ثبتنام به آیدی پیام دهید
@pezhmankhalilzadeh
نکته مهم: تعداد ظرفیت بسیار محدود است
برای اولینبار
🎬 کارگاه آموزشی و ورکشاپ آکادمیکِِ مجازی:
✍️ آشنایی با مبانی زیباییشناسی نئومارکسیستی ساختارگرایی فیلم - ۲
🎥 عناوین مندرج در طرح بحث این دوره:
- پرداخت به مفاهیم زبانشناسی ساختارگرا سینما
- پساساختارگرایی نشانهشناسی فیلم در مبانی لاجیک ژیل دلوز
- پرداخت فمینیسم مارکسیستی و لاکانی فیلم
- پردازش شناختی زیباییشناسی مائویستی فیلم
📣 تعداد جلسات؛ ۷ عدد
چهارشنبهها: ۲۰:۳۰
✍ شهریه: ۵۰۰ هزار تومان
📽 کلاس آنلاین
در پلتفرم گوگل میت
شروع جلسه: چهارشنبه ۱۶ خرداد
🎥 برای ثبتنام به آیدی پیام دهید
@pezhmankhalilzadeh
نکته مهم: تعداد ظرفیت بسیار محدود است