Forwarded from بهترین کانال | همسفران فعال مدرسه نویسندگی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
گَپ| لادن شایانفر
کارمندِ
علاقمند
به
نوشتن
علاقمند
به
نوشتن
❤20👏4❤🔥2👌1
Audio
دانلود جرقههای ۱۰۰ جمله
دانلود فایل هفتک نویسندهساز
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤24👌2
Forwarded from کتابفروشی نویسندهساز
نمیتونی بین کلمههای اون و زندگیِ خودت یه ربطی پیدا کنی.»
-وای خواهیم ساد
مهسا محب علی
تعداد محدود، نسخهی اصلی
چاپ #افغانستان
قیمت: ۴۲۰ تومن
خرید کتاب از طریق آیدی زیر:
@nevisandesazbook
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤27
مثل گُل بنویس
چه خوشگل گفته آنگِلوس سیلِزیوس:
«بی چراست گل
میشکفد چون میشکفد
اندیشهی خود نمیدارد
نمیپرسد آیا میبینندش»*
و خوشا اگر بنویسی و منتشر کنی، و گُلمرام باشی.
پینوشت:
۱. دارم به انتشار فهرست «۱۰۰ کانال برتر همسفران مدرسه نویسندگی» میاندیشم که شاید همین فردا هوا شود.
۲. اگر با اسم و رسم خودتان کانالی تلگرامی ساختهاید و مرتب مینویسید و مشتاقید به کانالتان بپیوندم، این پایین معرفیاش کنید.
شاهین کلانتری
*ترجمهی آرش جودکی
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
چه خوشگل گفته آنگِلوس سیلِزیوس:
«بی چراست گل
میشکفد چون میشکفد
اندیشهی خود نمیدارد
نمیپرسد آیا میبینندش»*
و خوشا اگر بنویسی و منتشر کنی، و گُلمرام باشی.
پینوشت:
۱. دارم به انتشار فهرست «۱۰۰ کانال برتر همسفران مدرسه نویسندگی» میاندیشم که شاید همین فردا هوا شود.
۲. اگر با اسم و رسم خودتان کانالی تلگرامی ساختهاید و مرتب مینویسید و مشتاقید به کانالتان بپیوندم، این پایین معرفیاش کنید.
شاهین کلانتری
*ترجمهی آرش جودکی
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤42💯5👍2
«...در ضمن، نویسنده دنبال سوژه نمیگردد، چون تمام اشیا و موجوداتی که او را احاطه کردهاند سوژهاند.»
-اکبر سردوزامی
#قصار
-اکبر سردوزامی
#قصار
❤57❤🔥16👍8💯7✍1
Audio
دانلود جرقههای ۱۰۰ جمله
دانلود فایل هفتک نویسندهساز
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤25🔥4✍3
روز از نو کهنه از نو
روزهایم را مشتاقم با نوشتن در پاسخِ این پرسش بیاغازم:
«چطور میتوانم کاری بکنم که بخش زیادی از افکاری امروزم ربطی به افکار دیروزم نداشته باشد؟»
و برخی پاسخهای آشناتر اینهاست:
🔺 تکانی به تنم بدهم و با حضور در مکانی متفاوت بستری برای متفاوتاندیشی فراهم کنم.
🔺 با هر ابزار ممکن (ولو بستن کِشی به دست) مدام خودم را بیاورم توی لحظه و یادآوری کنم که بنا نیست افکار دیروزم را همچنان تفت بدهم.
🔺 روال عادتها را به هم بزنم. کارها را پس و پیش انجام بدهم. شیوهی انجام کارها را عوض کنم.
🔺 از گفتوگو با فردی دیگر برای دگرگونی مسیر افکارم یاری بجویم.
🔺 خوراک متفاوتتری به ذهنم بدهم؛ کتابهای عجیب، فیلمهای غریب و…
✅ پیشنهاد شما چیست؟
شاهین کلانتری
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
روزهایم را مشتاقم با نوشتن در پاسخِ این پرسش بیاغازم:
«چطور میتوانم کاری بکنم که بخش زیادی از افکاری امروزم ربطی به افکار دیروزم نداشته باشد؟»
و برخی پاسخهای آشناتر اینهاست:
شاهین کلانتری
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤49👍9👏3👌2🤝2
آه در آن غروب غمانگیز که تمام اندوه عالم در قلب بیقرار من ریخته بود
در اعلان جدید دورهی پیشرفتهی نویسندگی خلاق نوشتهام:
«همآمیزیِ شعر و نثر؟
نمونهی خامدستانهاش را دلنوشته مینامند و پختهترش میشود نثر ادبی یا نثر شاعرانه. نوشتاریست پراحساس، گاه با مایههای فلسفی، میوهی پیوند شعر و نثر.
از دلنوشته تا قطعهی شاعرانه و ادبی اما فاصلهییست که تنها با چیرگی بر ظرایف زبان میتوان پیمود.»
اما دیدم بدک نیست پیشاز شروع دوره نمونههایی خوب و بدی به دست بدهم از نثر شاعرانه در داستان.
اول با بد شروع کنیم یا خوب؛ بعدش میگویم. ببین حدس خودت چیست:
یک:
«چهرهی دلپذیری داشت.
آفریدگار جهان در خلال گیسوانش پروانهی ظریفی را جایگزین ساخته بود.
با آنکه رخسارش گلگون، ابروانش کمندآسا، چشمانش زیبا، لبانش عنابرنگ، گونههایش سرخفام، مژگانش سیاه بود پروانهی قشنگ آنچنان گیسویش را مرتب کرده و آنسان زلفهایش را آرایش داده بود که گویی مادر گیتی تاکنون چون او دختی نزاده است...
طنازی بود که به یک کرشمه صدها مرغ جان را از قفس تن خلاص میکرد حوروشی بود که به یک نگاه هزار دل را اسیر میساخت. ماهطلعتی بود که به نور خویش جهانی را روشن مینمود.»
-عزتالله همایونفر، سرشگ خامه، تهران ۱۳۱۷
دو:
«او را ترک میکنم. در یک عصر بهاری نمناک و لخت. در میان دو تک درخت عریان که تنها چند جوانهی کوچک و کمجان بر ساقهی نازک یکی از آنها به چشم میخورد. دو تکدرخت، تنها پنجرهی خانهاش را قابی بیرنگ و بیرحم گرفته است و آن را از میان خانههای تنگ و تار و دودگرفتهی کناری جدا میکند. لیلا جدا شدن از هر آنچه به او تعلق دارد و ندارد را تاب نمیآورد. چه تمایز شیشهی بخارگرفته با این نم همیشگی کرخت از پنجرههای بیپردهی همسایهی کناری باشد، چه جدایی از من که نمیدانم چطور این دو سال طاقت آورد. خودم تحمل این چشم های نیمبستهی پفآلود با گونههای گودرفته و لبهای بیحالت و گوشهای بزرگی که در دو سوی سرم سنگینی میکنند را ندارم. و کشیدن بدن استخوانیام که نمیدانم اصلاً به کجا. توی ماشینم نشستهام. به هر طرف که نگاه میکنم سبز است و زمین خدا انگار جز درخت و گیاه نمیشناسد.»
-بیتا ملکوتی، مای نِیم ایز لیلا، پاریس ۲۰۱۲
چند نکته:
-اولی قدیمی است، قبول. برخی تعابیرش هم کماکان زیباست، قبول. اما به نسبت زمانهی خودش هم قدری واپسمانده است (قیاس کنید با آثار هدایت و جمالزاده). با رگباری از تعابیر شاعرانه میخاهد حس ایجاد کند و زیبایی شخصیت را نمایش بدهد، اما میافتد به دام احساساتیگرایی (زور زدن در خلق احساس) و لفاظی (سالاد کلمات).
-بدبختانه بسیاری از ما هنوز به همین شیوه مینویسیم. مقصر اصلی مدرسه است و درس انشایش که مشوق قطعههای سوزناک لامارتینی بود (و هست؟).
-نمونهی دوم هم پُر از صفت است، اما چرا به اندازهی بالایی تو ذوق نمیزند؟ چون خوددارتر است. از تعابیر آشنا بهره نمیگیرد. از حضور ملموسِ تن بهره میجوید و تصاویر را در حرکت مینمایاند؛ و یکسره به دام انتزاع نمیافتد. با این حال شاعرانه است.
-حرکت از سوی نمونهی اول به سوی نگارش متنهایی مانند نمونهی دوم یا بسیار بهتر از آن، با آموختن زبانِ قلمروی شعر و نثر حاصل میشود.
زبان قلمروی ادبیات را چگونه میآموزند؟
با پرسهی مجنونوار در میان کتابها.
شاهین کلانتری
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
در اعلان جدید دورهی پیشرفتهی نویسندگی خلاق نوشتهام:
«همآمیزیِ شعر و نثر؟
نمونهی خامدستانهاش را دلنوشته مینامند و پختهترش میشود نثر ادبی یا نثر شاعرانه. نوشتاریست پراحساس، گاه با مایههای فلسفی، میوهی پیوند شعر و نثر.
از دلنوشته تا قطعهی شاعرانه و ادبی اما فاصلهییست که تنها با چیرگی بر ظرایف زبان میتوان پیمود.»
اما دیدم بدک نیست پیشاز شروع دوره نمونههایی خوب و بدی به دست بدهم از نثر شاعرانه در داستان.
اول با بد شروع کنیم یا خوب؛ بعدش میگویم. ببین حدس خودت چیست:
یک:
«چهرهی دلپذیری داشت.
آفریدگار جهان در خلال گیسوانش پروانهی ظریفی را جایگزین ساخته بود.
با آنکه رخسارش گلگون، ابروانش کمندآسا، چشمانش زیبا، لبانش عنابرنگ، گونههایش سرخفام، مژگانش سیاه بود پروانهی قشنگ آنچنان گیسویش را مرتب کرده و آنسان زلفهایش را آرایش داده بود که گویی مادر گیتی تاکنون چون او دختی نزاده است...
طنازی بود که به یک کرشمه صدها مرغ جان را از قفس تن خلاص میکرد حوروشی بود که به یک نگاه هزار دل را اسیر میساخت. ماهطلعتی بود که به نور خویش جهانی را روشن مینمود.»
-عزتالله همایونفر، سرشگ خامه، تهران ۱۳۱۷
دو:
«او را ترک میکنم. در یک عصر بهاری نمناک و لخت. در میان دو تک درخت عریان که تنها چند جوانهی کوچک و کمجان بر ساقهی نازک یکی از آنها به چشم میخورد. دو تکدرخت، تنها پنجرهی خانهاش را قابی بیرنگ و بیرحم گرفته است و آن را از میان خانههای تنگ و تار و دودگرفتهی کناری جدا میکند. لیلا جدا شدن از هر آنچه به او تعلق دارد و ندارد را تاب نمیآورد. چه تمایز شیشهی بخارگرفته با این نم همیشگی کرخت از پنجرههای بیپردهی همسایهی کناری باشد، چه جدایی از من که نمیدانم چطور این دو سال طاقت آورد. خودم تحمل این چشم های نیمبستهی پفآلود با گونههای گودرفته و لبهای بیحالت و گوشهای بزرگی که در دو سوی سرم سنگینی میکنند را ندارم. و کشیدن بدن استخوانیام که نمیدانم اصلاً به کجا. توی ماشینم نشستهام. به هر طرف که نگاه میکنم سبز است و زمین خدا انگار جز درخت و گیاه نمیشناسد.»
-بیتا ملکوتی، مای نِیم ایز لیلا، پاریس ۲۰۱۲
چند نکته:
-اولی قدیمی است، قبول. برخی تعابیرش هم کماکان زیباست، قبول. اما به نسبت زمانهی خودش هم قدری واپسمانده است (قیاس کنید با آثار هدایت و جمالزاده). با رگباری از تعابیر شاعرانه میخاهد حس ایجاد کند و زیبایی شخصیت را نمایش بدهد، اما میافتد به دام احساساتیگرایی (زور زدن در خلق احساس) و لفاظی (سالاد کلمات).
-بدبختانه بسیاری از ما هنوز به همین شیوه مینویسیم. مقصر اصلی مدرسه است و درس انشایش که مشوق قطعههای سوزناک لامارتینی بود (و هست؟).
-نمونهی دوم هم پُر از صفت است، اما چرا به اندازهی بالایی تو ذوق نمیزند؟ چون خوددارتر است. از تعابیر آشنا بهره نمیگیرد. از حضور ملموسِ تن بهره میجوید و تصاویر را در حرکت مینمایاند؛ و یکسره به دام انتزاع نمیافتد. با این حال شاعرانه است.
-حرکت از سوی نمونهی اول به سوی نگارش متنهایی مانند نمونهی دوم یا بسیار بهتر از آن، با آموختن زبانِ قلمروی شعر و نثر حاصل میشود.
زبان قلمروی ادبیات را چگونه میآموزند؟
با پرسهی مجنونوار در میان کتابها.
شاهین کلانتری
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
کلاس نویسندگی | دورههای جدید مدرسه نویسندگی
😊دورهی پیشرفتهی کلاس آنلاین نویسندگی خلاق: متمرکز بر نثر شاعرانه و ادبی
همآمیزیِ شعر و نثر؟
نمونهی خامدستانهاش را دلنوشته مینامند و پختهترش میشود نثر ادبی یا نثر شاعرانه. نوشتاریست پراحساس، گاه با مایههای فلسفی، میوهی پیوند شعر و نثر.
از…
همآمیزیِ شعر و نثر؟
نمونهی خامدستانهاش را دلنوشته مینامند و پختهترش میشود نثر ادبی یا نثر شاعرانه. نوشتاریست پراحساس، گاه با مایههای فلسفی، میوهی پیوند شعر و نثر.
از…
❤34🔥5👍4❤🔥3👏3🏆1🙈1😎1
Audio
دانلود جرقههای ۱۰۰ جمله
دانلود فایل هفتک نویسندهساز
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤22💯1😘1
-فرهاد تکسایه، سیاه سفید، ص۳۳
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤34👏5😘3❤🔥2😍2🔥1
مپرس غم ز برای چه آشنای دل است
دل از برای غم است و غم از برای دل است
-اسیر شهرستانی، دیوان غزلیات، ص۱۰۲
#شعر
@shahinkalantari
دل از برای غم است و غم از برای دل است
-اسیر شهرستانی، دیوان غزلیات، ص۱۰۲
#شعر
@shahinkalantari
❤54❤🔥8👌6🔥3😘3💯1
❤52👍9🔥4👌3🙈1
با تنم بدم من؟
با تنم بدم اگر
نمینگرمش؛ چشم نمیدوزم به پوست دستم، پیچوتاب انگشتان پام.
با تنم بدم اگر
بین ذهن و جسم مرزی پررنگ میکشم اولی را برتری میدهم به دومی.
با تنم بدم اگر
به دامِ دوگانهی زشت و زیبا میاندازمش.
با تنم بدم اگر
در نقصها و نامتقارنیها و بریدگیها و پیسیها و چروکهایش زیبایی نمیجویم.
با تنم بدم اگر تمناهایش را ضعف و زبونی تلقی میکنم.
با تنم بدم اگر
میلش به استراحت را تنبلی میپندارم.
با تنم بدم اگر
نمینویسمش.
شاهین کلانتری
#تردیدار
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
با تنم بدم اگر
نمینگرمش؛ چشم نمیدوزم به پوست دستم، پیچوتاب انگشتان پام.
با تنم بدم اگر
بین ذهن و جسم مرزی پررنگ میکشم اولی را برتری میدهم به دومی.
با تنم بدم اگر
به دامِ دوگانهی زشت و زیبا میاندازمش.
با تنم بدم اگر
در نقصها و نامتقارنیها و بریدگیها و پیسیها و چروکهایش زیبایی نمیجویم.
با تنم بدم اگر تمناهایش را ضعف و زبونی تلقی میکنم.
با تنم بدم اگر
میلش به استراحت را تنبلی میپندارم.
با تنم بدم اگر
نمینویسمش.
شاهین کلانتری
#تردیدار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤92👏17❤🔥14🔥6👌5💯4👍3🙈1😘1
Forwarded from کلاس نویسندگی | دورههای جدید مدرسه نویسندگی
-کریستیان بوبن، انسان شادکام، ص۱۲
نمونهی خامدستانهاش را دلنوشته مینامند و پختهترش میشود نثر ادبی یا نثر شاعرانه. نوشتاریست پراحساس، گاه با مایههای فلسفی، میوهی پیوند شعر و نثر.
۸ هفته
جمعهها، از ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۶:۳۰
+بررسی نوشتههای شما
شروع از جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴
فایل ضبط شدهی جلسات هم برای همهی شرکتکنندگان ارسال میشود.
6219861872665970
6219861872665970به نام شاهین کلانتری
نشانی پشتیبانی مدرسه نویسندگی:
@nevisandeganim
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤26👍4
از کلمات شبستیز
دلباختهی هر زبانی چه کار نیکی میکند اگر لغتنامهیی از کلمات محبوب خود گرد آورد، و من اینجا در پی این امرم.
#کلمات_هفته عنوان بخشی از ستون #تردیدار است که هفتهیی یک بار هوا میشود؛ برگزیدهیی از واژههاییست که اینسو و آنسو دیدهام و پسندیدهام، همراه با شاهد مثال. با هدف تشویق به تمرین کلمهبرداری.
✅ کلمات هفته:
شبستیز
تردید نکن اینجا که من ایستادهام وعدهگاه مردانی بود شبستیز
احمد قربانزاده، چشمانت آفریقا، ص۴۵
ژرفکاوی
با ژرفکاوی رؤیاهای بیماران رواننژد مشکل بتوان دلایلی برای نظر ملانی کلاین به دست آورد که میگوید ترس از مرگ در ناخودآگاه وجود دارد.
غلامحسین معتمدی، انسان و مرگ، ص۱۸۹
قفسزاد
گرچه از گرفتاری طائری قفسزادم دارم از سبکروخی این گمان که آزادم
امیری فیروزکوهی
خستگیسوز
همت و ارادهی خستگیسوز من!
مهرداد اوستا، تیرانا، ص۳۶۰
غماغم
میدانم باورش سخت است ولی به جبر لاجرم، غماغم این ماتم را بپذیرید.
محمود استادمحمد، چهرهام پوشیده بهتر، ص۹۷
توانساز
شبهای در رختخواب، واژهی پرتوان و توانساز موتور را با خود زمزمه میکردم.
تیم اوبراین، تام کت در هزارتوی عشق، ترجمهی افشین رضاپور
شبپوش
شب مهپوش و ماه شبپوشت طعنه بر آب و آفتاب زده
خواجوی کرمانی
معشوقهپرستی
اهلی که کند دعوی معشوقهپرستی او را به جز از شاهد و می نیست گواهی
اهلی شیرازی
آتشناک
آه آتشناک من بوی دل مجنون دهد گر نسوزد دل، کجا این روشنی بیرون دهد؟
بابافغانی شیرازی
ماهیاندام
ماهیاندامی که سوزی در جگر دارم ازو برنگردم گر هزاران غوطه در جیحون دهد
بابافغانی شیرازی
❤️ کدامیک از کلمات بالا را بیشتر میپسندید؟
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
دلباختهی هر زبانی چه کار نیکی میکند اگر لغتنامهیی از کلمات محبوب خود گرد آورد، و من اینجا در پی این امرم.
#کلمات_هفته عنوان بخشی از ستون #تردیدار است که هفتهیی یک بار هوا میشود؛ برگزیدهیی از واژههاییست که اینسو و آنسو دیدهام و پسندیدهام، همراه با شاهد مثال. با هدف تشویق به تمرین کلمهبرداری.
شبستیز
تردید نکن اینجا که من ایستادهام وعدهگاه مردانی بود شبستیز
احمد قربانزاده، چشمانت آفریقا، ص۴۵
ژرفکاوی
با ژرفکاوی رؤیاهای بیماران رواننژد مشکل بتوان دلایلی برای نظر ملانی کلاین به دست آورد که میگوید ترس از مرگ در ناخودآگاه وجود دارد.
غلامحسین معتمدی، انسان و مرگ، ص۱۸۹
قفسزاد
گرچه از گرفتاری طائری قفسزادم دارم از سبکروخی این گمان که آزادم
امیری فیروزکوهی
خستگیسوز
همت و ارادهی خستگیسوز من!
مهرداد اوستا، تیرانا، ص۳۶۰
غماغم
میدانم باورش سخت است ولی به جبر لاجرم، غماغم این ماتم را بپذیرید.
محمود استادمحمد، چهرهام پوشیده بهتر، ص۹۷
توانساز
شبهای در رختخواب، واژهی پرتوان و توانساز موتور را با خود زمزمه میکردم.
تیم اوبراین، تام کت در هزارتوی عشق، ترجمهی افشین رضاپور
شبپوش
شب مهپوش و ماه شبپوشت طعنه بر آب و آفتاب زده
خواجوی کرمانی
معشوقهپرستی
اهلی که کند دعوی معشوقهپرستی او را به جز از شاهد و می نیست گواهی
اهلی شیرازی
آتشناک
آه آتشناک من بوی دل مجنون دهد گر نسوزد دل، کجا این روشنی بیرون دهد؟
بابافغانی شیرازی
ماهیاندام
ماهیاندامی که سوزی در جگر دارم ازو برنگردم گر هزاران غوطه در جیحون دهد
بابافغانی شیرازی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤32👌5❤🔥2💯2
Forwarded from نشر نویسندهساز
https://www.skyroom.online/ch/madresenevisandegi/nevisandesaz
پس از کلیک روی پیوند بالا، گزینهی «میهمان» را انتخاب کنید و سپس نام و نام خانوادگی خود را ثبت کنید. نیاز به نام کاربری و رمز عبور نیست.
برای ورود به اسکایروم باید فیلترشکن خاموش باشد تا صدا و تصویر را با کیفیت بالاتری دریافت کنید.
هر وقت به مشکل خوردید صفحه را ببندید و از نو بگشایید.
youtube.com/@shahinkalantary
مدرسه نویسندگی+نشر نویسندهساز
@nevisandehsaz
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤19👌1
آیا نوشتن به کشف فرصتهای نهان یاری میرساند؟
➖زبون چرا اینهمه اصرار داره خودشو بماله به دندون؟ عارت نمیاد؟
➖ماریام در پی زیربغل خود؛ بنیانگذار نخستین کارخانهی تولید مام زیربغل با رایحهی پونه.
➖یه وقتایی هم فامیلی میسازم. مثلن: «سگدربیان». صاحابش خیلی حساسه که نگن: «سگ در بیان»، و با خشم و حرارت توضیح میده که اسمش ترکیبِ سگ و درب و انه.
➖حالیا قدری کتابی بنگارم: ایستادهام جلوی قفسهی کتابها و دنبال زیربغل مار میگردم لابد لای کتابها. امروز تو فاز زیربغلم فقط. زیربغلت را میبویند مبادا گفته باشی که ماری.
➖آیا نوشتن به کشف فرصتهای نهان یاری میرساند؟
ژاک مرکانتون میگوید: «انسان از آنچه در زندگی برای او پیش میآید، پیشتر است.»
بهراستی؟
در نگاهی کلی بله، میتوانیم بگوییم این جمله به عظمت انسان اشاره دارد، یادآور بخشی از خطابهی نوبلِ ویلیام فاکنر: «انسان نهتنها تاب میآورد، بلکه استیلا خواهد یافت.»
اما حرف دربارهی آن است که چطور میتوان کاری کرد که از پیشامدها دستِکم اندکی پیشتر بود؟
در نگاه نخست شاید نگارش نقادانه و تحلیلی شیوهی مناسبترب به نظر بیاید، اما همهی راهها به داستان ختم میشود.
پس میتوان جملهی مرکانتون را اینگونه بازگفت: انسان از آنچه در زندگی برای او پیش میآید، پیشتر است، چون داستان میورزد.
در داستانپردازی است که در عین لذت و بازیگوشی میتوانیم صدها و بلکه هزاران فرصت بدیلِ و گونههای دیگر ِزیستن را در خیال بپروریم.
و شاید بیش از پیش دریابیم که «چیزهایی هست که نمیدانیم که نمیدانیم.»
➖آنتونیونی در دفترچه یادداشتش نوشته:
«چیزی برای گفتن ندارم، اما مینویسم. شاید دوست دارم اینجا کلماتی را روی رنگ سفید نشان دهم.» (دارم میفهمم، ص۲۳)
میل به اکران کلمات روی کاغذ.
➖وقتی بیحوصلهام چی بنویسم بهتر است؟ همین سوال را به دهها شکل روی کاغذ ترسیم کنم، پنداری نقاشی میکشم.
➖باز هم دم مسیحاییِ پیادهروی، باز هم. خاک بر سرم که افراط نمیکنم در پیادهروی.
➖از این ماژیک آبرنگیها خوشم آمده. کلمه را نرم میکنند.
➖رفتن به رختخاب، به شوق رمانی که کنار دریا میگذرد.
➖کلاسهای امروزم:
-تمرینجا (بازخورد نویسندگی خلاق)
-وبینار نویسندهساز
-جلسهی هفتم شعرماهی مهر+بازخورد
شاهین کلانتری
#تردیدار #روزپاره
✅ @shahinkalantari
➕ shahinkalantari.com
➖زبون چرا اینهمه اصرار داره خودشو بماله به دندون؟ عارت نمیاد؟
➖ماریام در پی زیربغل خود؛ بنیانگذار نخستین کارخانهی تولید مام زیربغل با رایحهی پونه.
➖یه وقتایی هم فامیلی میسازم. مثلن: «سگدربیان». صاحابش خیلی حساسه که نگن: «سگ در بیان»، و با خشم و حرارت توضیح میده که اسمش ترکیبِ سگ و درب و انه.
➖حالیا قدری کتابی بنگارم: ایستادهام جلوی قفسهی کتابها و دنبال زیربغل مار میگردم لابد لای کتابها. امروز تو فاز زیربغلم فقط. زیربغلت را میبویند مبادا گفته باشی که ماری.
➖آیا نوشتن به کشف فرصتهای نهان یاری میرساند؟
ژاک مرکانتون میگوید: «انسان از آنچه در زندگی برای او پیش میآید، پیشتر است.»
بهراستی؟
در نگاهی کلی بله، میتوانیم بگوییم این جمله به عظمت انسان اشاره دارد، یادآور بخشی از خطابهی نوبلِ ویلیام فاکنر: «انسان نهتنها تاب میآورد، بلکه استیلا خواهد یافت.»
اما حرف دربارهی آن است که چطور میتوان کاری کرد که از پیشامدها دستِکم اندکی پیشتر بود؟
در نگاه نخست شاید نگارش نقادانه و تحلیلی شیوهی مناسبترب به نظر بیاید، اما همهی راهها به داستان ختم میشود.
پس میتوان جملهی مرکانتون را اینگونه بازگفت: انسان از آنچه در زندگی برای او پیش میآید، پیشتر است، چون داستان میورزد.
در داستانپردازی است که در عین لذت و بازیگوشی میتوانیم صدها و بلکه هزاران فرصت بدیلِ و گونههای دیگر ِزیستن را در خیال بپروریم.
و شاید بیش از پیش دریابیم که «چیزهایی هست که نمیدانیم که نمیدانیم.»
➖آنتونیونی در دفترچه یادداشتش نوشته:
«چیزی برای گفتن ندارم، اما مینویسم. شاید دوست دارم اینجا کلماتی را روی رنگ سفید نشان دهم.» (دارم میفهمم، ص۲۳)
میل به اکران کلمات روی کاغذ.
➖وقتی بیحوصلهام چی بنویسم بهتر است؟ همین سوال را به دهها شکل روی کاغذ ترسیم کنم، پنداری نقاشی میکشم.
➖باز هم دم مسیحاییِ پیادهروی، باز هم. خاک بر سرم که افراط نمیکنم در پیادهروی.
➖از این ماژیک آبرنگیها خوشم آمده. کلمه را نرم میکنند.
➖رفتن به رختخاب، به شوق رمانی که کنار دریا میگذرد.
➖کلاسهای امروزم:
-تمرینجا (بازخورد نویسندگی خلاق)
-وبینار نویسندهساز
-جلسهی هفتم شعرماهی مهر+بازخورد
شاهین کلانتری
#تردیدار #روزپاره
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤37👌2💯1
Audio
دانلود جرقههای ۱۰۰ جمله
دانلود فایل هفتک نویسندهساز
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤16🔥3👌2❤🔥1
۳۰ کلمهی همسفران نویسندهساز
همسفران وبینار نویسندهساز مشتاقند هر روز به این کلمات بیندیشند و دربارهی هر کدام دستِکم یک جمله بنویسند:
۱. موسیقی
۲. عشق
۳. تحرک
۴. گفتوگو
۵. داستان
۶. کلمه
۷. پرهیز
۸. رؤیا
۹. پیگیری
۱۰. لبخند
۱۱. مرور
۱۲. خاطره
۱۳. خطخطی
۱۴. نظمدهی
۱۵. خلوت
۱۶. رنگ
۱۷. احساس
۱۸. لمس
۱۹. مزه
۲۰. شعر
۲۱. طبیعت
۲۲. آینده
۲۳. بو
۲۴. قرار
۲۵. تمرین
۲۶. شب
۲۷. هدف
۲۸. پول
۲۹. تغییر
۳۰. نوشتن
همسفران وبینار نویسندهساز مشتاقند هر روز به این کلمات بیندیشند و دربارهی هر کدام دستِکم یک جمله بنویسند:
۱. موسیقی
۲. عشق
۳. تحرک
۴. گفتوگو
۵. داستان
۶. کلمه
۷. پرهیز
۸. رؤیا
۹. پیگیری
۱۰. لبخند
۱۱. مرور
۱۲. خاطره
۱۳. خطخطی
۱۴. نظمدهی
۱۵. خلوت
۱۶. رنگ
۱۷. احساس
۱۸. لمس
۱۹. مزه
۲۰. شعر
۲۱. طبیعت
۲۲. آینده
۲۳. بو
۲۴. قرار
۲۵. تمرین
۲۶. شب
۲۷. هدف
۲۸. پول
۲۹. تغییر
۳۰. نوشتن
❤54✍5🔥2🙈1
